نویسنده: غلامحسین ناطقی (1)



 

اشاره

برخی از شرق شناسان(2)، نسبت به گزاره های تاریخ قرآن، نگاه اسطوره ای(3) دارند و آن ها را عاری از واقع نمایی و معرفت بخشی می دانند و بر این پندارند که: داستان های قرآن افسانه ها و سخنان باطلی است که محمد (ص) آن ها را از گذشتگان به عاریت گرفته و به عنوان واقعیت های تاریخی ارائه داده است. این نوشته پس از طرح دیدگاه شرق شناسان در این باره، به بررسی آن، می پردازد و ضمن اشاره به برخی از اشکالات این نظریه، شواهد و دلایلی را بر واقع نمای گزاره های تاریخ قرآن ارائه می دهد و به این نتیجه می رسد که نه تنها دلیلی بر اسطوره انگاری گزاره های تاریخی قرآن وجود ندارد، بلکه شواهد و دلایل بیرون متنی و درون متنی بسیار بر واقع نمایی زبان قرآن، در گزاره های تاریخی اش گواهی می دهند.
کلید واژه ها: قرآن، گزاره های تاریخی، شرق شناسان، اسطوره، واقع نما.

دیدگاه شرق شناسان

کلیموویچ شرق شناس روسی، در کتاب «اسلام»، درباره قرآن می نویسد: «قرآن کتابی است که ترکیب پیچیده دارد، این کتاب شامل افسانه ها و داستان های کهن منقول از اعراب قدیم، و ادیان یهود، مسیحیت و زرتشتی است، مثلاً داستان های قرآن از پیامبران پیشین، همان داستان های کتاب مقدس است، می بینیم که افسانه های موسی، یوسف زیبا، یونس و عیسی مسیح... بخش بزرگی از قرآن را تشکیل می دهد»(4).
ریکالدو(5) (1243-1320 م.) می نویسد: «قرآن چیزی جز ترکیبی از بدعت های کهن نیست که آبای کلیسا آن را رد کرده اند... و نمی توان ادعا کرد که متن قرآن وحیانی است و منشأ الهی دارد، چرا که در آن، داستان های متعدد خیالی هست که هیچ اساسی در سنت انجیلی ندارد»(6).
هنری ماسه(7) شرق شناس فرانسوی (1886-1969 م.)(8) در کتاب «اسلام» ضمن بیان مراحل وحی در مکه، می نویسد: ... اساطیری متعلق به انبیا در مرحله سوم از سوره های مکی افزایش یافت؛ انعکاس مشوشی است از اساطیر یهودی. این اساطیر تقریباً 1500 آیه یعنی یک چهارم قرآن را در بر می گیرند. (9)
بلاشر (10) شرق شناس فرانسوی (1900-1973 م )(11) می نویسد: «غالباً در اروپا و گاهی از اوقات با کینه توزی و سرسنگینی زیادی، از ملالی سخن می گویند که از تکرار مداوم و بدون تغییر این افسانه های پیامبران (هود، نوح، موسی و ابراهیم) پیش می آید. علت این امر آن است که ایشان تلاش نکرده اند تا خود را در محیط مکه در عصر محمد[ص] قرار دهند این داستان ها در آن زمان معروف بود و مخالفان پیامبر [ص] خیلی خوب می توانستند با شنیدن آن ها ریشخندانه به پیامبر بگویند: این ها چیزی نیست جز اساطیر الاولین» (12).
نولدکه(13) شرق شناس آلمانی (1836-1931 م.)(14) پس از اشاره به داستان ذوالقرنین و اصحاب کهف در قرآن، می نویسد: این اساطیر ریشه در ادبیات جهان دارد که در آن عصر معروف بوده است. (15) و در جای دیگر می نویسد: برای هیچ اصلاحگری [اجتماعی]، این امکان وجود ندارد که بتمامه از کلیه معتقداتی که در آن تربیت یافته خلاصی یابد. نزد مؤسس اسلام نیز، بعضی از اساطیر قدیمه (مثلاً پیرامون جن)(16) و بعضی آرای دینی که در عصر جاهلیت دارای منزلتی بوده اند باقی ماند و برخی دیگر عمداً حفظ شد. (17)
شپرنجیر(18) (1713-1893 م.)(19) در بحث پیامبر اکرم(ص) تلاش می کند که آن حضرت را خوانا معرفی نماید و می گوید: محمد [ص] کتابی را پیرامون عقاید و اساطیر، تحت عنوان «اساطیر الاولین» خوانده بود. (20)
آرتور جفری(21) شرق شناس فرانسوی (22) در کتاب واژه های دخیل در قرآن مجید، ذیل واژه داود می نویسد: در قرآن از داود، هم به عنوان پادشاه و هم به عنوان پیامبر، نام برده شده است که کتاب آسمانی زبور بر او نازل شده است و در دو آیه از آیات قرآن (سوره 21 آیه 80 و سوره 34 آیه 10) آمده است که داود سازنده زره بوده است. از قرار معلوم، این نام از جامعه ای به اعراب رسیده است. که اینگونه افسانه ها در میان آنها رایج بوده است، خواه این جامعه یک جامعه یهودی باشد یا مسیحی. (23) وی در جای دیگر از همان کتاب، واژه های یأجوج و مأجوج، را در قرآن، بازتاب افسانه های سریانی می داند و می نویسد: یأجوج و مأجوج در سوره هیجده، آیه 94 و سوره بیست و یک آیه 96 آمده است و هر دو آیه، بازتاب افسانه های سریانی مربوط به اسکندر مقدونی اند. این نام ها ظاهراً در عربستان پیش از اسلام کاملا شناخته شده بودند و ما اشاراتی بدانها در شعر قدیم می یابیم و همین اشارات نشان می دهد که اطلاعات مربوطه بدانها از طریق نوشته های معادی مسیحی به اعراب رسیده است. (24)
کارل بروکلمان(25) خاور شناس آلمانی (1868-1956 م.)(26) درباره پیامبر اکرم(ص) می نویسد: اطلاعاتش در باب تورات و انجیل مخصوص و متفاوت بود و بسیاری از امثله و حکایاتی که نقل نموده از مندرجات تلمود اقتباس شده اند(27). وی اطلاعات و نظریاتی در باب دین مسیح داشته که از آن طریق، عیسی را شناخته است و حکایت اصحاب کهف و ذوالقرنین و مطالب دیگر از آن جمله است که عموماً منبع ادبیات قرون وسطی بوده اند. ضمناً بعضی افسانه های عرب مانند اضمحلال قوم ثمود را بیان کرده و داستان صالح پیغمبر را برای پیشرفت هدف و تأیید نظر خویش بر آن ها افزوده است.(28)

بررسی نظریه

همانگونه که ملاحظه فرمودید؛ شرق شناسان، هیچگونه دلیل و شاهدی را برای اثبات ادعای خویش ارائه نمی دهند و تنها به اظهار نظر اکتفا می کنند. شاید این علت آن، این باشد که نه تنها دلیل قابل توجهی برای اسطوره انگاری گزاره های تاریخی قرآن وجود ندارد، بلکه افزون بر اشکالات زیادی که به آن وارد می باشد، دلایل و شواهد بسیاری بر خلاف آن دلالت دارند و آشکارا اعلام می کنند که گزاره های تاریخی قرآن، حوادث و وقایعی هستند که روزی و روزگاری اتفاق افتاده و کاملا واقع نما است. ما در ذیل، پس از اشاره به بعضی اشکالات این دیدگاه، برخی از شواهد واقع نمای گزاره های تاریخی قرآن را مورد اشاره قرار می دهیم؛

1- ناسازگاری با هدف نزول قرآن

به تصریح آیات فراوان، هدف از بعثت پیامبر(ص) و نزول قرآن، هدایت مردم(29) و دعوت به راه حق و تصحیح حقایق تحریف شده و عقاید ناروا است(30)، سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که آیا هدایت مردم از طریق امور باطل و خلاف واقع ممکن است؟ آیا می شود از قصه های دروغ و مطالب موهوم، بهره برداری هدایتی و تربیتی دراز مدت و پایدار کرد؟ و مهمتر اینکه آیا چنین روشی با هدف نزول قرآن و بعثت پیامبر(ص) هماهنگ و سازگار است؟ حقیقت این است که «این نوع سخن گفتن برای دورانی خوب است که آن دانستنی ها و باورها دگرگون نشود، ولی اگر با گذشت زمان معلوم شد که آن مطالب قطعاً باطل است، دیگر نه تنها ابلاغ و جا انداختن پیام با اینگونه مطالب، خلاف است، بلکه چون در قالب باورها مطرح گردید که باطل بودنش روشن شده، موجب آشفتگی، بسی اعتقادی و بی اعتباری قرآن خواهد شد»(31) و این، نه تنها با فلسفه نزول قرآن ناسازگار است بلکه نابودی آن را نیز به دنبال دارد. (32)
علامه طباطبایی در رد چنین دیدگاهی نسبت به گزاره های تاریخی قرآن می فرماید: «این سخن ناصواب است، چنین اعتقادی اگر در باب فن قصه گویی درست باشد، و لیکن با قرآن سازگار نیست. زیرا قرآن نه کتاب تاریخ است و نه مجموعه داستان های تخیلی، بلکه کتابی نفوذ ناپذیر است که باطل از هیچ سو در آن راه ندارد و خود تصریح نموده که کلام خدا است و جز حق نمی گوید و ماورای حق چیزی جز باطل نیست برای دستیابی به حق،هرگز نمی توان از باطل یاری گرفت و قرآن کتابی است که به حق و راه استوار فرا می خواند و آیاتش سراسر بر اقبال کنندگان و رویگردانان، حجت است. پس چگونه یک پژوهشگر قرآنی می تواند آن را دارنده سخن باطل، داستان دروغ، یا خرافه و خیال بداند؟» (33) و این، با قداست و هدف نزول قرآن ناسازگار است، زیرا قرآن هرگز اجازه نمی دهد که برای رسیدن به اهداف عالی از ابزاری باطل، پوچ، دروغ و خیالی، بهره گرفته شود.

2- ناسازگاری با دستاوردهای بشری

از جمله دلایلی که دیدگاه اسطوره انگاری شرق شناسان را در باب گزاره های تاریخی قرآن مردود می داند، ناسازگاری این دیدگاه با دستاوردهای بشری است، برای اینکه شرق شناسان از واژه «اساطیر» معنای منفی آن را یعنی «سخنان بیهوده و اباطیلی که هیچ بهره ای از حقیقت نبرده اند و کاملاً ساختگی و غیر واقعی هستند»(34) اراده کرده اند(35) بنابراین وقتی که می گویند: داستان های قرآن اسطوره است یعنی هیچ ریشه و اساسی در واقع ندارد، در حالی که دستاوردهای بشری و پیشرفت دانش، خلاف آن را می گویند و واقعی بودن گزاره های تاریخی قرآن را تأیید و آن ها را حقایق تاریخی می دانند.
بارسل بوآزار، شرق شناس فرانسوی در کتاب «اسلام و جهان امروز» می نویسد: «قرآن اثر فنی نیست، بلکه جوهر و ذات آن نزدیک به علم است. قرآن همیشه اثر ادبی، کامل و بی نظیر در همه اعصار بوده است و خواهد بود. با این حال از گذشته نزدیکی نیز از جهت علمی به معنی محدود کلمه، مورد تحلیل قرار گرفته است و کشفیات حاصله به نظر استثناء می رسد. و این از معجزات عظیم قرآن پرده بر می دارد و قرآن کریم مملو از داده ها و اطلاعاتی است که فهم و صحت آن ممکن نگشته است، مگر به کشفیات معاصر: ژنتیک، نجوم، فیزیک، زیست شناسی، پزشکی، کیهان شناسی...» (36)
دکتر بوکای، شرق شناس دیگر فرانسوی، درباره موضوع مورد بحث، بعد از مقایسه داستان نوح(ع) در قرآن و عهدین می نویسد: «یقیناً اختلاف مهمی بین قصص قرآنی و قصص عهدینی وجود دارد. لیکن هرگاه تحقیق حکایات کتب مقدس به کمک داده های مطمئن دست دهد، ناسازگاری قصه عهدین با دست آوردهای معرفت جدید آشکارا نمایانده می شود. بالعکس قصه قرآنی از هر عنصری که انتقاد واقعی برانگیزد، مبرا است آیا انسان ها بین زمان قصه عهدین و زمان قصه قرآنی، اطلاعاتی به دست آورده بودند که می توانسته موجب معرفت درباره این واقعه [داستان نوح] بشود؟ مطمئناً نه، زیرا از عهد عتیق تا قرآن، تنها سندی که در اختیار انسان ها راجع به این تاریخ کهن قرار داشت دقیقاً عهدین بود. اگر عامل انسانی نمی تواند تغییراتی را که در قصص در جهت موافق کردن آنها با معارف جدید داده شده توجیه کنند، باید توجیه دیگری را پذیرفت: الهامی مؤخر از الهام موجود در کتاب مقدس». (37)
یکی از علوم جدیدی که در موارد زیادی گزارش های تاریخی قرآن را تأیید می کند، باستان شناسی است. دانشی که از سال 1890 میلادی به صورت علمی آغاز گردید و به تدریج اختراعات و اکتشافات جدید، از قبیل دوربین عکاسی، هواپیما، اشعه ایکس (X) و مادون قرمز و آزمایش آثار و بقایای انسان های باستانی به طریق کاربن، به کمک اش شتافتند(38) و صاحبان آن با بهره گیری از این وسایل و ابزار به کندوکاو پرداختند و از این طریق آثار گرانبهایی ر ا در تأیید گزارش های تاریخی قرآن به دست آوردند. ما در ذیل به دو مورد از گزارش قرآنی که از سوی شرق شناسان اسطوره پنداشته شده است و باستان شناسی خلاف آن را می گوید، اشاره می کنیم:

الف: قوم عاد

یگی از گزاره های تاریخی ویژه (39) قرآن سرگذشت عادیان است که در چند جای قرآن به آن اشاره شده است(40) مفسران و مورخان درباره محل سکونت آنان اتفاق نظر ندارند و هر کدام منطقه ای را محل سکونت آنان بیان کرده است، برخی آن را بیابانی میان عدن و حضرموت، برخی اسکندریه، عده ای دمشق،... دانسته اند.(41) شاید همین امر موجب گردید، که بسیاری از شرق شناسان، واقعیت این داستان را انکار بکنند و بگویند: داستان قوم عاد در قرآن، افسانه ای بیش نیست و واقعیت ندارد.(42) ولی دیری نپایید که باستان شناسان از خود آنان، به درستی گزارش قرآن اعتراف نمودند و کندوکاوهای آنان، محلی را در جنوب اردن به نام ارم نشان د ادند.(43)
ظاهراً اولین کسی که این مکان را سرزمین قوم عاد دانسته، «موریتس» بوده است. جواد علی در این باره با استفاده از منابع متعدد غربیان،(44) می نویسد:« موریتس بر این باور است که «ارم» یا «ارم ذات العماد» همان محلی است که بطلمیوس به نام «آرا ماوا» از آن اسم برده است و امروزه «رم» نامیده می شود. «موسیل» نیز دیدگاه موریتس را تأیید نموده ولی نگفته است که آن، ارم است . و تحقیقاتی که انیستتو فرانسوی در قدس کرده است، درستی این رأی را آشکار ساخت. زیرا در نوشته های نبطی در پرستشگاهی در رم گفته شده نام اینجا ارم است. بنابراین، معلوم می شود که این محل، نام باستانی خود را حفظ نموده و أخیراً تبدیل به رم شده است.
در سال 1932 میلادی «هرتسفلد»(45) (1879-1948 م.)(46) از اداره باستان شناسی اردن، در کوه «رم» در 25 میلی شرق عقبه به کاوش پرداخت. در دره ای نزدیک چشمه آبی آثار باستانی کشف شد. این کندوکاوها و نیز کندوکاوهای «ساوینیاک» و اکتشافات «گلیدن» آشکار می کنند که این مکان، همان «ارم» یاد شده در قرآن است که پیش از اسلام رو به ویرانی نهاده و هنگام پیدایش اسلام از آن، جز چشمه آبی که بازرگانان و کاروانیان «شام، مصر و حجاز» در کنار آن فرود می آمدند، چیزی باقی نمانده بود.»(47)

ب: قوم ثمود

یکی دیگر از گزارش های تاریخی قرآن، داستان قوم ثمود است که مکرراً به آن اشاره نموده(48) و آنان را، جانشینان قوم عاد معرفی کرده است. (49) این داستان نیز همانند داستان قوم ثمود، در آغاز از سوی شرق شناسان افسانه ای عرب پنداشته می شد و آنان واقعیت آن را انکار می کردند.(50) ولی گذشت زمان و آثار به دست آمده از کندوکاوهای باستان شناسانه، خلاف آن را به اثبات رساندند و آشکارا اعلام نمودند: آنچه در قرآن پیرامو ن سرگذشت قوم ثمود و پیامبر آنان حضرت صالح(ع) آمده است واقعیت دارد.
از جمله آثاری که درباره این قوم سخن گفته است، کتیبه «سارگون» دوم، پادشاه آشوری (722-705 ق.م) می باشد. او هنگام یادکرد از اقوامی که با آنها جنگیده یا بیرونشان رانده، از ثمودیان با نام «تامودی» (=تمودی) (Thamudi) Tamudi یاد کرده است. و از کوچاندن و تاراندن آنان به سامره سخن گفته است. (51)
جای دیگر که از ثمودیان، یاد شده سنگ نوشته ها و کتیبه های سبایی است. برای نمونه در سنگ نوشته ای از پایان سده ششم یا آغاز سده پنجم پیش از میلاد، داستان دو ثمودی که درختان خرمای خود را آب می داده اند، آمده است. و نیز دو سنگ نوشته سبای در نجران یافت شده که نام «صلم» در آنها آمده و صلم نام خدای ثمودیان است در سرزمین «تیما» در روزگاری که «بنونید»،پادشاه بابلی در آنجا وطن گرفت و پس از آن که او در تاخت و تاز مشهور، برتیما، دیدان، خیبر، و یثرب چیره شد. (52)
از جمله مطالبی که قرآن درباره ثمودیان گفته است، این می باشد که آنان توسط زلزله نابود شده اند و می فرماید: (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ). سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت، و صبحگاهان، (تنها) جسم بی جانشان در خانه هاشان باقی مانده بود.(53) در سوره حجر می فرماید: (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیحَةُ مُصْبِحِینَ) سرانجام هنگام طلوع آفتاب، صیحه آنها را فرا گرفت.(54) این سخنی است که کتیبه های به دست آمده توسط باستان شناسی، آن را تأیید می کنند نویسنده مقاله «ثمود» در دائره المعارف الاسلامیه می نویسد: کتیبه های به دست آمده، نشانگر آن است که ثمودیان دچار فاجعه ای عظیم از زمین لرزه و آتشفشان ها شده اند، این مطابق با واژه «رجفه»(لرزه) و «صیحه» (فریاد) است.(55)

شواهد واقع نمایی گزاره های تاریخی قرآن

دلایل و شواهدی که برای اثبات واقع نمایی گزاره های قرآن، ارائه شده است، متعدد و متفاوت است. این شواهد در یک تقسیم بندی کلی بر دو قسمت قابل تقسیم و دسته بندی است:
یک؛ شواهد بیرون متنی
دو؛ شواهد درون متنی، که خود به دو دسته تقسیم می شود:
1- شواهدی که تمام گزاره های قرآن را واقع نما می دانند.
2- شواهدی که فقط گزاره های تاریخی قرآن را واقع نما معرفی می کنند.

یک: شواهد بیرون متنی

اصل اولی در هر کلام حقیقت است

یکی از دلایل بیرون متنی که برای اثبات واقع نما بودن گزاره های تاریخی قرآنی ارائه شده، این است که اصل اولیه در مفاهیم و تخاطب عقلایی، دلالت کلمات و جملات بر مفاهیم حقیقی و اراده مدلول ظاهری آن ها است، مگر زمانی که گوینده با لفظی، یا اشاره ای و یا قرینه ای دیگر بفهماند که ظاهر مراد او نیست و معنای دیگری را اراده کرده است. در آیات قرآنی هم که مقاصد و مرادات خداوند را ذلقا و تفهیم می کنند، همین اصل جاری است.(56) زیرا اولاً گوینده این آیات عاقلترین عقلا است. ثانیاً شارع مقدس بارها بر تطابق مشی خود با سیره عقلا تصریح نموده است. آیت الله جوادی آملی ضمن بیان معانی تمثیل و باطل دانستن وجود تمثیل افسانه ای و جعلی در قرآن،(57) درباره تعلیم اسما به آدم می نویسد: «... اما لازم است توجه شود که حمل جریان تعلیم اسما بر تمثیل در صورتی است که حمل بر تحقیق ممکن نباشد و اگر نه اصالت تحقیق، مانع حمل بر تمثیل است، زیرا حمل بر تمثیل مستلزم عنایت زاید است و موجب تکلف در استظهار است...در این حال، دلیلی بر حمل بر تمثیل یافت نمی شود که قرینه برای صرف نظر از معنای ظاهری عناوین و کلمات مزبور گردد، تا سبب انصراف از تحقیق و گرایش به تمثیل شود.»(58)
این عبارت به روشنی دلالت بر اصاله الحقیقه دارد و آشکارا اعلام می کند که دست برداشتن از معنای ظاهری و حقیقی آیات جایز نیست، مگر اینکه قرینه ای دال بر خلاف آن داشته باشیم.
اشکال: ممکن است کسی بگوید: این سخن (اصاله الحقیقه) درباره گقتارهای غیر داستانی، شعری و فیلم نامه ای درست است اما نسبت به این نوع گفتارها از صحت برخودار نمی باشد، زیرا بنای عقلا در این گونه گفتارها غالباً غیر واقع نمایانه است مگر اینکه شواهدی بر واقع نما بودن آن دلالت کنند. این قاعده شامل داستان های قرآنی نیز می شود.
جواب: در پاسخ این اشکال و ادعا، گفته می شود، اولاً: این سخن شما نسبت به گفتارهای داستانی و شعری درست نیست، چون در این نوع گفتارها نیز اصل اولی واقع نما بودن است و اگر در اغلب موارد بر غیر واقع نمایی حمل می شود بخاطر شواهد و قرایینی است که در خود گفتار و یا بیرون از آن وجود دارد. ثانیاً: بر فرض صحت این ادعا، این اصل در داستان ها و شعرهای جاری است که شواهدی بر خلاف آن نباشد. در حالی که داستان های قرآنی اینگونه نیست یعنی شواهد و دلایل فراوانی بر واقع نمایی گزاره های تاریخی قرآن دلالت دارند که نمونه هایی از آن ها در بحث بعدی، مورد بحث و بررسی قرار می گرد. ان شاء الله.

عدم تفاوت میان قرآن و کتاب های فیلسوفان

دلیل بیرون متنی دیگر، بر واقع نمایی گزاره ها تاریخی این است که «قرآن داوری هایی در زمینه هستی شناسی، انسان شناسی و اخلاق ارائه می دهد. داوری در این موضوعات را می توان در آثار افلاطون، ارسطو و فیلسوفان یونان باستان که به صدها سال پیش از ظهور اسلام بر می گردد نیز یافت. چنان که داوری های پیشین در کتاب های فیلسوفان یونان باستان حمل بر معانی اسطوره ای نمی شود، داوری های قرآن نیز در این موضوعات نباید اسطوره ای تلقی شود. اگر قرار است هر گونه داوری در این موضوعات، اسطوره ای تلقی شود، تفاوتی میان کتاب های پیش گفته و قرآن وجود ندارد».(59)

دو: شواهد درون متنی

یکی از بهترین راههای دستیابی به مقصود گوینده و اینکه آیا او از گفتارش قصد واقع نمایی را دارد یا نه، مراجعه به کلام خود او و جستجو از شواهدی دال بر این امر، در متن گفتار گوینده است. این شیوه و قاعده نسبت به گزاره های قرآنی نیز قابل اجرا است، یعنی با مراجعه به آیات قرآنی می توان، قصد خداوند را دریافت، و پی برد که خداوند در گفتارش قصد واقع نمایی دارد یا خیر؟ یکی از نویسندگان در این باره می گوید:« از جمله شیوه هایی که می توان در جهت کشف زبان قرآن از آن استمداد جست، آگاهی از ویژگی ها و خصوصیات حاکم بر متن است. با مطالعه قرآن دریافت می شود که قرآن ویژگیهای متعددی برای خود بر شمرده است. مثلاً: قرآن راهنمای تمام مردم به سعادت(60)، کتاب روشنگر(61)، سخن سنگین الهی(62)، موعظه(63)، بیّنه و نشانه روشن(64)، برهان(65)، بصیرت(66)، آیت(67)، حق(68)، تردید ناپذیر(69)، سخن نهایی(70) مهیمن و چیره بر تمام کتب(71)، کتاب فرازمند و کلام جاودانه خدا(72). بی گمان ویژگی هایی که این کتاب الهی به تصریح برای خود برشمرده است، بسیار کمک خواهد کرد تا ما، گامی به سوی شناخت زبان قرآن بر داریم، وقتی قرآن راهنمای همه مردم است، یعنی قلمرو و مخاطب خود را نوع انسان و پیام خود را جهت دهنده سعادت و نیک بختی همگان می داند، نه قشر و گروه و صنف خاص... وقتی قرآن، حق، تردید ناپذیر، بی تناقض، فصل الخطای و سخن نهایی خدا است، از هر گونه غبار آلودگی، ایهام، ابهام، آمیختگی به عرضیات تحمیلی مبراست و خود معیاری جدای حق از باطل برای تمام کسانی است که در پی شناخت حقیقت اند»(73)و تمام این ویژگی ها به نوعی دلالت بر واقع نمایی گزاره های قرآنی دارند، بنابراین، در متن قرآن کریم نیز شواهد و دلایل بسیاری دلالت دارند که بنای ارسال کننده آیات الهی، ارائه گزاره های واقع نما و شناختاری بوده است، نه غیر واقع نما.
همانگونه که اشاره رفت، این دلایل و شواهد خود به دو دسته قابل قسمت اند:
یک، شواهدی که تمام گزاره های قرآن را واقع نما می دانند.
دو: شواهدی که فقط گزاره های تاریخی قرآن را واقع نما معرفی می کنند. ما در ادامه از هر دسته نمونه هایی را مورد بررسی قرار می دهیم:

1. شواهد واقع نمایی تمام قرآن

1و1. کاربرد واژه «صدق»

کاربرد واژه صدق و مشتقات آن درباره خداوند و قرآن کریم، یکی از دلایل درون متنی بر واقع نمایی گزاره های قرآن است زیرا «کلمه صدق به معنی تطابق داشتن سخن با ضمیر [گوینده] و مخبرعنه است»(74) و هنگامی که گفته می شود فلان خبر صادق است یعنی با واقعیت تطابق دارد. با نگاه اجمالی به قرآن، به آیاتی بر می خوریم که خداوند بر صدق گفتار خود و پیامبر اکرم(ص) تأکید دارد و این، می رساند که زبان قرآن، واقع نما می باشد، نه اسطوره «زیرا صدق و کذب در جایی معنا دارد که سخن از واقع نمایی باشد و در قضایای اسطوره ای و احساسی، صدق و کذب جایی ندارد»(75). از جمله آیاتی که قرآن در آن، توصیف به صدق شده است، آیه 115 سوره انعام می باشد. خداوند در این آیه، (پس از اشاره به نزول قرآن از سوی خداوند در آیات قبل) می فرماید: [ وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ]. و کلام پروردگار تو (قرآن) با صدق و عدل، به حد تمام رسید؛ هیچ کس نمی تواند کلمات او را دیگرگون سازد؛ و او شنونده دانا است.(76) از آنجایی که آیات قبل، سخن از قرآن می گویند، می توان گفت: که منظور از [کلمه] در این آیه شریفه، قرآن کریم می باشد و «در حقیقت آیه می گوید: به هیچ وجه قرآن جای تردید و شک نیست، زیرا از هر نظر کامل و بی عیب است؛ تواریخ و اخبار آن، همه صدق و احکام و قوانین او همه عدل است».(77) و در جای دیگر می فرماید: [وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ] و کسی که سخن راست (قرآن) بیاورد و کسی آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند(78). در این آیه شریفه از وحی و قرآن به «صدق» تعبیر شده است.
دسته دیگری از آیات، خود خداوند را راستگو و یا راستگوترین معرفی می کنند. مثل آیات ذیل: [قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ] بگو: خدا راست گفته ( و این ها در آیین پاک ابراهیم نبوده) است. بنابراین از آیین ابراهیم پیروی کنید که به حق گرایش داشت، و از مشرکان نبود(79)؛ [اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ لَا رَیبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا] خداوند، معبودی جز او نیست؛ به طور قطع همه شما را در روز رستاخیز که شکی در آن نیست جمع می کند. و کیست که از خداوند راستگوتر باشد.(80) در مورد دیگر می فرماید: [وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا] و کیست که در گفتارهایش، از خدا صادق تر باشد.(81)
دو آیه اخیر با استفهامی که متضمن معنای انکار است، وجود موجودی صادق تر از خدا را به شدت رد می کند، زیرا در اخباری او هیچگونه کذبی راه ندارد؛ چرا که لازم آن نقص، و این امر بر خداوند محال است.(82)

2.1. برخورد شدید قرآن با کافرانی که قرآن را اسطوره می پنداشته اند

دلیل دیگر بر واقع نمایی زبان قرآن، آیاتی است که با صراحت تمام، اسطوره انگاری محتوای خود را رد می کند و شدیداً با کافرانی که قرآن را اسطوره و افسانه می پنداشته اند برخورد دارد(83)؛ از جمله خداوند در سوره فرقان این گونه می فرماید:
(تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا. الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا. وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا یخْلُقُونَ شَیئًا وَهُمْ یخْلَقُونَ وَلَا یمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا یمْلِکُونَ مَوْتًا وَلَا حَیاةً وَلَا نُشُورًا. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا. وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِی تُمْلَى عَلَیهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا. قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِی یعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا).
زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد، تا بیم دهنده جهانیان باشد. خداوندی که فرمانروایی آسمانها و زمین، از آن اوست و فرزندی برای خود انتخاب نکرده و همتایی در حکومت و مالکیت ندارد، و همه چیز را آفرید و به دقت اندازه گیری نمود. آنان غیر از خداوند، معبودانی برای خود برگزیدند؛ معبودانی که چیزی را نمی آفرینند، بلکه خود مخلوقند و مالک زیان و سود خویش نیستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند. و کافران گفتند: این فقط دروغی است که خود ساخته و گروهی دیگر او را در این کار یاری داده اند. حقا آنچه می گویند ستم و باطل است. و گفتند: این، همان افسانه های پیشینیان است که وی آن را رونویسی کرده است و هر صبح و شام بر او املا می شود. بگو: این کتاب را کسی نازل کرده است که نهان آسمانها و زمین را می داند و آمرزنده و مهربان است. (84)
چنانچه ملاحظه می شود در این آیات، خداوند به شدت ادعای مشرکان را مبنی بر دروغ بودن و افسانه بودن قرآن رد می کند و به این تهمت پاسخ قاطعانه می دهد؛ و چنین سخنی را ظلم و دروغ تلقی نموده(85) و قرآن را نازل شده از سوی خداوندگار آگاه به اسرار آسمان ها و زمین می داند. (86)
و در سوره انعام، این گونه آمده است: (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لَا یفْلِحُ الظَّالِمُونَ. وَیوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَینَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ. ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ. انْظُرْ کَیفَ کَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یفْتَرُونَ. وَمِنْهُمْ مَنْ یسْتَمِعُ إِلَیکَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ یرَوْا کُلَّ آیةٍ لَا یؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوکَ یجَادِلُونَکَ یقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ. وَهُمْ ینْهَوْنَ عَنْهُ وَینْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ یهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یشْعُرُونَ) چه کسی ستمکارتر، از آن کسی که بر خدا دروغ بسته یا آیات او را تکذیب کرده است؟ مسلماً ستمکاران رستگار نخواهند شد. آن روز که همه آن ها را محشور می کنیم، سپس به: مشرکان می گوییم: معبودهایتان که همتای خدا می پنداشتید کجایند؟ (چرا به یاریتان نمی شتابند؟) سپس پاسخ و عذر آن ها، چیزی جز این نیست که می گویند: به خداوندی که پروردگار ما است سوگند که ما مشرک نبوده ایم. ببین چگونه بر خودشان (نیز) دروغ می گویند، و آنچه را به دروغ همتای خدا می پنداشتند، از دست می دهند. بعضی از آنها به(سخنان) تو گوش فرا می دهند ولی ما بر دلهایشان پرده ها افکنده ایم تا آن را نفهمند و در گوشهای آن ها سنگینی قرار دادیم. و آن ها (به قدری لجوجند که) اگر تمام نشانه های حق را ببینند، ایمان نمی آورند؛ تا آنجا که وقتی به سراغ تو می آیند که با تو پرخاشگری کنند. کافران می گویند: اینها فقط افسانه های پیشینیان است. آن ها دیگران را از آن باز می دارند و خود (نیز) از آن دوری می کنند و حال آن که نمی دانند که تنها خویشتن را به هلاکت می رسانند. (87)
در آیات شریفه نیز خداوند مشرکانی را که از روی عناد و جدال، معارف و دستورات قرآنی را بی پایه و اساس قلمداد می کنند و با پندار افسانه بودن، از پذیرش آن خودداری می نمایند، سخت مورد نکوهش قرار می دهد و چنین کاری را عامل هلاکت آنان معرفی می فرماید.

2. شواهد واقع نمای گزاره های تاریخی قرآن

2.1. کاربرد واژه «حق»

یکی از شواهد درون متنی بر واقع نمای گزاره های تاریخی قرآن کاربرد واژه «حق»(88) است. که 247 مرتبه در قرآن به معانی اعتقاد مطابق با واقع، خود واقعیت، سخن و کلام مطابق با واقع... آمده است(89) و در بسیاری از این موارد قصص و داستان های قرآنی حق نامیده شده است، در سوره کهف پس از اشاره اجمالی به داستان اصحاب کهف، خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ) ما داستان آنها را به حق (و آنگونه که بوده است) برای تو بازگو می کنیم.(90) گفتاری که از هر گونه خرافه، سخنان نادرست و مطالب بی پایه و اساس بدور است.
در سوره آل عمران، پس از شرح زندگی حضرت عیسی(ع) می فرماید: (إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ) این، سرگذشت واقعی مسیح(ع) است.(91) علامه طباطبایی درباره این آیه می فرماید: « کلمه (هذا) اشاره است به داستان هایی که از عیسی(ع) گذشت و اساس آیه بر قصر قلب است و معنایش این است که تنها این مطالبی که ما درباره عیسی(ع) گفتیم حق است، نه آنچه نصارا درباره آن جناب ادعا می کند»(92) و در تفسیر این آیه شریفه: (نَزَّلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ)(93) می فرماید: ظاهراً حرف «با» در کلمه «بالحق» مصاحبت را می رساند، و آیه چنین معنا می دهد که: خدای تعالی کتاب را بر تو نازل کرد نازل کردنی همراه با حق، به طوری که حق از آن جدا نخواهد بود، و همراه بودنش با حق باعث می شود که نه بعدها بطلان عارضش بشود، و نه در حین نزول آمیخته با بطلان باشد. پس این کتاب از اینکه روزی بطلان بر او چیره گردد، ایمن است.»(94)
خداوند در آیه 120 سوره هود، که بخش عمده آن به سرگذشت عبرت آمیز پیامبران الهی و اقوام پیشین، اختصاص یافته است؛ یکی از علل گزارش این اخبار و سرگذشت ها را، بیان واقعیات و حقایق معرفی می کند و خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید: (وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ) ما از هر یک از سرگذشت های انبیا برای تو بازگو کردیم، تا بوسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم، (و اراده ات قوی گردد) و در این (اخبار و سرگذشت ها) برای تو حق، و برای مؤمنان موعظه و تذکر آمده است.
افزون بر آیات فوق که تنها گزاره های تاریخی قرآن را «حق» معرفی می کردند، دسته دیگری از آیات است که تمام قرآن را حق معرفی می کنند از جمله این آیه شریفه: (وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ) و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن.(95) و یا مثل این آیه شریفه: (ِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یؤْمِنُونَ) اینها آیات کتاب (آسمانی) است؛ و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حق است؛ ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند.(96) و در سوره جاثیه به صراحت تمام می فرماید: (هَذَا کِتَابُنَا ینْطِقُ عَلَیکُمْ بِالْحَقِّ) این کتاب ما است که بحق با شما سخن می گوید.(97)
بنابراین یکی از ویژگیها و خصوصیاتی را که قرآن برای خودش بیان نموده، «حق» است و از آنجای که معنای اصلی این واژه «مطابقت و موافقت می باشد»(98)، با جرأت تمام می توان گفت: که در قرآن چیزی خلاف واقع وجود ندارد و تمام معارف این کتاب الهی مطابق با واقعیات هستند؛ «تناقضی در آن وجود ندارد، دروغ و خرافه ای در آن دیده نمی شود، اعتقادات و معارف آن هماهنگ با منطق عقل است، و تواریخش خالی از اسطوره ها و افسانه ها، و قوانینش موافق با نیازمندیهای انسان».(99)

2.2. عبرت آموزی از امور واقعی معنا دارد

در آیات بسیاری از قرآن کریم، یکی از اهداف گزارش تاریخ پیشینیان در این کتاب آسمانی، عبرت آموزی از سرگذشت آنان بیان شده است(100). عبرت آموزی از تاریخ آنان، زمانی معنا دارد که زبان قرآن در گزاره های تاریخی زبان واقع نمودن بوده باشد نه اسطوره، به عبارت دیگر «نزول عذاب واقعی بر اقوام گذشته و نابودی واقعی آن ها به دلیل طغیان در برابر خدا و پیامبران، می تواند برای انسان های بعدی عبرت آور باشد [نه افسانه]. اگر مردم بدانند که این ها واقعیت نداشته است، دلیلی بر عبرت آموزی نخواهد بود».(101)
محقق و مفسری در این باره می نویسد: « از آنجا که قرآن، از نقل سرگذشت پیامبران و امت ها به عنوان ابزار هدایت، نه سرگرمی و نه تقویت لذت های خیالی بهره می گیرد، پیوسته داستان های واقعی و حقیقی را مطرح می کند و رویدادهایی را یادآور می شود که در آزمایشگاه تاریخ، نتیجه بخشیده و تأثیر آن مسلم و روشن بوده است. مسلماً انسان با خواندن چنین رویدادهایی که از متن واقعیت سرچشمه گرفته، تحت تأثیر آن قرار می گیرد و ثمره های تلخ و شیرین آن را که عینیت خارجی داشته به جان می پذیرد.»(102) و خوبیهای آن را الگو و بدیهای آن را مایه عبرت قرار می دهد.

شرق شناسان واقع نمای گزاره های تاریخی قرآن

دسته دیگری از شرق شناسان که می توان آنان را متعادل و حقیقت جو نامید، از روی انصاف به قرآن نگریسته و آن را دور از تعصبات دینی مورد مطالعه قرار داده اند. این تحقیقات به این نتیجه منتهی گردید که قرآن و از جمله گزاره های تاریخی آن واقع نما و حاکی از حقیقت می باشند. ما در ذیل برخی از این گفته ها و اعترافات را می آوریم.
توماس کارلیل(103) درباره رسول خدا(ص) می نویسد: این شخص، پیغام آور از طرف سرچشمه بی پایان هستی است که برای ما پیغام آورده است( ولی ما درباره او اختلاف کردیم)... این مرد بزرگ از نظر من از باطن عالم و دل دنیا خلق شده است. خدا به این مرد عظیم، علم و حکمت آموخته است و بر ما لازم است که قبل از هر چیز به سخنان او گوش دهیم. (آن وقت است که) ما هرگز نمی توانیم او را مرد دروغ گو بنامیم نمی توانیم او را مردی که دست به دامن حیله و کارهای بی اساس زده تا به مقاصد دنیوی و به ریاست و پادشاهی و یا غیر آن، برسد، بدانیم. رسالت و پیام که او ادا کرد جز حق محض و سخنان او جز ندای راست و پیام حق که از دنیا نادیده و ناشناخته بر آمده چیزی دیگری نبود.(104)
خانم دکتر واگلیری(105) شرق شناس ایتالیایی(106) می نویسد: بزرگترین معجزه اسلام ، قرآن است که بوسیله آن یک رشته روایات و داستان های منظم و مقطوع و اخباری مبنی بر قطعیات مطلقه به ما می رسد.(107) من در این کتاب مخزن ها و ذخایری از دانش می بینم که مافوق استعداد و ظرفیت با هوش ترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قوی ترین رجال سیاست است به دلیل تمام این جهات است که قرآن نمی تواند کار یک مرد تحصیل نکرده ای باشد، آنهم مردی که تمام عمرش در میان یک جامعه غیر مهذبی گذرانیده که از محیط مردان دانش و دین بسیار دور بوده است و این مرد کسی بود که همیشه اصرار می ورزید که فردی است مانند سایر افراد بشر، و در این صورت بدون کمک خداوند مقتدر دانا نمی توانست معجزاتی انجام دهد. منشأ و مصدر قرآن فقط ممکن بود از ساحت آن خدایی سرچشمه گرفته باشد که علم وی به آنچه در آسمان ها و زمین است احاطه دارد.(108)
هوستون اسمیت(109) می گوید: اسلام بر آن است که کتب مقدسه یهود و نصاری نیز همچنان وحی و الهام آسمانی بوده که از مصدر جلال الهی ناشی گشته اند، از این رو پیروان آن ادیان را اهل کتاب می خوانند. با آن همه، دو کتاب تورات و انجیل (عهد قدیم و جدید) دارای دو منقصت است که کتاب اسلام از آن دو مبرا می باشد. نخست اینکه آن ها در مراحل ابتدایی رشد روحانی بشر نازل گشته اند یعنی در زمانی که فکر انسان مانند کودکان خردسال هنوز استعداد قبول حقیقت تام و تمام را نداشته، از این رو هر دو کتاب دارای قوه تربیت انسانی، کامل نیستند. دیگر آنکه کاتبان و نویسندگان کتب مقدسه در طول زمان آن دو را از اصل منحرف ساخته و در هر دو تحریف روا داشته اند.(110) و این معنی از تناقضات و اختلافات که در مقام روایت وقایع با بیان قرآن دارد ظاهر می شود. پس قرآن شریف که از این دو منقصت پاک و منزه است وحی کامل و کلام بی عیب آسمانی است که بر حسب مشیت خداوند متعال بر پیغمبر اسلام نازل شده و همان گونه که در سوره دوم آن، به صراحت می فرماید: شکی در صحت آن وجود ندارد. (111)
نتیجه: از مجموع مباحث مطرح شده در این مقاله به دست می آید که دیدگاه شرق شناسان در باره اسطوره انگاری گزاره های تاریخی قرآن از روی انصاف و واقع بینی ارائه نشده و ظاهراً در ابراز آن، تعصبات دینی و اعتقادی دخالت داشته است، زیرا نه تنها هیچ دلیل و شاهدی بر تأیید آن وجود ندارد بلکه شواهد زیادی بر خلاف آن دلالت دارند؛ شواهدی که آشکارا اعلام می کنند: زبان قرآن، در گزاره های تاریخی واقع نما می باشد نه اسطوره؛ حقیقتی که بسیاری از شرق شناسان به آن، اعتراف کرده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- از محققان مرکز جهانی علوم اسلامی قم
2- در تعریف شرق شناسان گفته اند: شرق شناس، فردی از دیار مغرب زمین است که میراث شرق و هر آنچه که به نوعی به تاریخ، زبان، ادبیات هنر، علوم، عادات و سنن آن تعلق دارد، بررسی می کند. (علی صغیر، المستشرقون و الدراسات القرآنیه، ص 11). البته لازم به ذکر است که تعاریف دیگری نیز برای شرق شناس و شرق شناسی ارائه شده است که متفاوت با تعریف فوق می باشند و حتی برخی قید « از دیار مغرب زمین» را لازم دانسته اند. (برای آگاهی بیشتر ر. ک. به: عبد النور، المعجم العربی، ص 17؛ الشیبانی، الرسول فی الدراسات الاستشراقیه المنصفه، ص 17؛ دسوقی، سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ترجمه: محمود رضا افتخارزاده، ص 25؛ حسینی طباطبایی، نقد آثار خاور شناسان، ص 7 و محمد حسن زمانی ، استشراق و نقدی بر عملکرد مستشرقان در طول تاریخ، ص 17).
3- در اصل و ریشه واژه اسطوره میان صاحب نظران شدیداً اختلاف است و تعاریف متفاوت و متضادی از آن ارائه داده اند؛ لغت شناسان زبان عربی، «اسطوره را از سطر به معنای سخن پریشان، بیهوده، بی ریشه، دروغ و سخنان باطلی که در آن ها نظامی وجود ندارد» دانسته اند. (ر. ک. به: جوهری، الصحاح، ج1، ص 559؛ ابن منظور، لسان العرب، ج6، ص 257 و طباطبایی، المیزان، ج7، ص 71.)، متخصصان دانش اسطوره شناسی نیز برخی تقریباً همان معنای عربی را برای اسطوره بازگو نموده و آنرا زایده تخیل دانسته و گفته اند: « اسطوره به داستانی گفته می شود که از نقطه نظر تاریخی حقیقت ندارد»، (یان یرپه، اسطوره روایت گزینشی از تاریخ، (گفتگو)، کتاب ماه (هنر)، ش 76-75، ص 188)، این در حالی است که برخی دیگر آنرا داستان راستین و حقیقت دانسته و بر این باورند که: «اسطوره همواره بازگو کننده چیزی است که به واقع روی داده است» (میرچا الیاده، اسطوره، رؤیا، راز، ترجمه رؤیا منجم، ص 16) خلاصه اینکه در دانش اسطوره شناسی هر کس بر پایه فکری خود به تعریف اسطوره پرداخته و به نتیجه ای مورد نظر خود رسیده است ولی تعریف جامعی که مورد پذیرش همگان قرار گیرد ارائه نشده است، و حتی «شناخت علمی نیز نتوانسته تعریفی جامع از اسطوره بدست دهد». (ید الله حسینی، انسان و اسطوره، کتاب ماه (هنر)، ش 76-75، ص 105). معنا و ریشه اسطوره هر چه باشد، چندان به بحث ما ارتباط ندارد، و آنچه در بحث ما مورد نظر می باشد این است که قرآن ضمن گزاری دیدگاه مشرکان مبنی بر اسطوره انگاری معارف قرآنی، شدیداً با آن برخورد می کند. این؛ یعنی اینکه آنان از اسطوره بار منفی و نکوهیده قصد می کرده اند و منظور شرق شناسان نیز از اسطوره انگاری گزاره های تاریخی قرآن، همین معنای منفی می باشد.
4- دسوقی، محمد، سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسی، ترجمه: محمود رضا افتخارزاده، (تهران، نشر هزاران، 1376.)، نقل از: مجله الامه القطریه، ش 20، ص 3
5- Ricoldo برای آگاهی از زندگی و آثار او رجوع کنید به: بدوی، موسوعه المستشرقین( بیروت، المؤسسه العربیه للتوزیع و النشر، 2003م.)، ص 306.
6- رحمتی، «قرآن در عصر اصطلاحات»، کتاب ماه دین، ش 63 و 64، (دی و بهمن 1381)، ص8.
7- Henri Masse.
8- برای آگاهی از زندگی و آثار او به: بدوی، همان، ص 536.
9- ماسیه، الاسلام، تعریب: بهیج شعبان، تعلیق: مصطفی الرافعی و محمد جواد مغنیه، (بیروت، منشورت عویدات، 1977 م)، ص 113.
10- Regis Blach ere.
11- برای آگاهی از زندگی و آثار او به: بدوی، همان، ص 127.
12- بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمه: محمود رامیار، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378)، ص 203.
13- Theodor noldeke.
14- برای آگاهی بیشتر از زندگی و آثارش ر.ک. به: بدوی، موسوعه المستشرقین، ص 595.
15- نولدکه، تاریخ القرآن، تعدیل: فریدیریش شوالی، تعریب: جورج تامر و دیگران،( بیروت، موسسه کونراد- ادناور، 2004 م)، ص 128-127.
16- استاد اندیشمند آیت الله معرفت، از شبهات که از سوی مستشرقان پیرامون جن در قرآن مطرح شده، مفصلاً پاسخ داده است. (ر.ک. به: معرفت، شبهات و ردود، قم، مؤسسه التمهید، 1423 ق، ص 187).
17- نولدکه، همان، ص 18.
18- sprnger
19-برای آگاهی از آثار او رجوع کنید به: یحیی مراد، معجم اسماء المستشرقین،( بیر وت، دار الکتب العلمیه، 1425 ق)، ص 471.
20- نولدکه، همان، ص 16-15.
21- Arrhur jeffry.
22- برای آگاهی از آثار او رجوع کنید به: یحیی مراد، معجم، همان، ص 272 و العقیقی، المستشرقون، (دار المعارف مصر، مطبعه ثالثه، 1964 م)، ج3، ص 158.
23- جفری، واژه های دخیل در قرآن مجید، ترجمه: فریدون بدره ای،(تهران، انتشارات توس، 1372)، ص 202.
24- جفری، همان، ص 413.
25- Carl Brokemaan
26- برای آگاهی از زندگی او و آثارش ر.ک. به: بدوی، موسوعه المستشرقین، ص 98 به بعد و رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، و تفسیره،( ریاض، دار الطیبه، 1413 ق)، ج1، ص 197.
27- برای نقد دیدگاه شرق شناسان درباره اقتباس گزاره های تاریخی قرآن از منابع بشری به: محمد تقی دیاری، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، (تهران، نشر سهروردی، 1379)، ص 62؛ سبحانی، راز بزرگ رسالت، (تهران، کتابخانه مسجد جامع تهران، 1358)، ص 217؛ ابن نبی، الظاهره القرآنیه، تعریب: عبد الصبور شاهین،(قاهره، دار العربیه، 1958)، ص 290؛ شرقاوی، مقارنه الادیان،(قاهره، دار الفکر العربی، 1423 ق)، ص 275؛ حسین عباس، قضلیل قرآنیه فی الموسوعه البریطانیه، (عمان، دار البشیر، 1410ق)، ص 66 و مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1372)، ج15، ص 22.
28- بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ترجمه: هادی جزائری،(تهران، ( بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346)، ص 26.
29-به عنوان نمونه مراجعه کنید به آیات زیر: بقره، 2 و 185؛ انعام، 157؛ اعراف،52 و یونس، 57.
30- به عنوان نمونه مراجعه کنید به آیات زیر: شوری، 24؛ یونس، 82.
31- ایازی، قرآن و فرهنگ زمانه،( رشت، کتاب مبین، 1380)، ص 139.
32- ر.ک.به: حسینی طباطبایی، «زبان قوم نه فرهنگ ایشان»، بینات، ش 6،( تابستان 1374)، ص 130.
33- علامه طباطبایی، المیزان، (قم، منشورات جماعه المدرسین فی الجوزه العلمیه، 1421 ق)، ج7، ص 166.
34- ر.ک.به: ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، دار احیاء التراث، 1408 ق)، ج6، ص 257؛ جوهری، الصحاح، (بیروت، دار الفکر، 1418ق.)، (ج1، ص 559)؛ دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج6، ص 2011؛ مکارم، نمونه، ج11، ص 198 و طریحی، مجمع البحرین، (بیروت، دارمکتبه الهلال، ج3، ص 331 و طباطبایی، ترجمه المیزان، ج7، ص 71، ج15، ص 78، ج20، ص 38.
35- اینکه مراد شرق شناسان، از اساطیر، چنین معنای است کاملاً آشکار می باشد، زیرا افزون بر دلالت سیاقی سخنان آنان بر چنین مطلبی، برخی از آنان به تخیلی بودن داستان های قرآن تصریح داشتند. (به: قسمت دیدگاه شرق شناسان مراجعه کنید).
36- مارسل بوازار، اسلام و جهان امروز، ترجمه: مسعود محمدی، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369)، ص 156.
37- بوکای، مقایسه ای میان: تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: ذبیح الله دبیر،(تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380)، ص 293-292.
38- ر. ک به: بی آزار شیرازی، باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، (تهران، دفنر نشر فرهنگ اسلامی، 1382)، ص 4.
39- مقصود از ویژه، این است که این داستان در کتاب مقدس نیامده و تنها در قرآن از آن سخن رفته است.
40- ر.ک. به: احقاف/ 26-21، اعراف/72-65، هود/ 60-50، مؤمنون/ 42-31.
41- ر. ک. به: بی آزار شیرازی، همان، ص 166. و جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام،( بغداد، دانشگاه بغداد، 1413ق)، ج1، ص 302.
42- ر.ک. به: بیومی مهران، بررسی تاریخ قصص قرآن، ترجمه: سید محمد راستگو، (تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1383)، ج1، ص 204.
43- ر.ک. به: همان، ص 207.
44- برای آگاهی از این منابع ر.ک. به: جواد علی، همان، ص 306-305 .
45- Herzfeld.
46- برای آگاهی از او رجوع کنید به: العقیقی، المستشرقون، ج2، ص 445.
47- جواد علی، همان.
48- در قرآن کریم، بیست و شش بار از ثمودیان یاد شده است. از جمله این سور و آیات: اعراف/ 73، فجر/9، هود/61، اسراء/ 59.
49- وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ. (اعراف/74).
50- ر.ک. به: بیومی مهران، همان، ص 204 و معرفت و شبهات ورود، تحقیق: موسسه التمهید، (قم، مؤسسه التمهید، 1423ق)، ص 454.
51- بیومی مهران، همان، ص 223 .
52- همان، ص 224 .
53- اعراف/ 78 .
54- حجر/ 83 .
55- دائره المعارف الاسلامیه، تعریب: ابراهیم زکی خورشید و دیگران، (بیروت، دار المعرفه بی تا)، ج6، ص 211 .
56- ر.ک. به: آریان، «مجاز گویی و رمزگرایی در متون مقدس دینی»، ش 48، (آذر ماه 1380)، ص 62.
57- ر.ک. به: جوادی آملی، تفسیر تسنیم، تنظیم و ویرایش: علی اسلامی، ( قم، نشر إسراء، 1381)، ج3، ص 230-223.
58- همان، ص 228، و نیز ر. ک. به: علامه طباطبایی، المیزان، ج2، ص 314 و 412.
59- ساجدی، زبان دین و قرآن، (قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1383)، ص 247.
60- بقره/ 185.
61- یوسف، 1.
62- مزمل/ 5.
63- یونس/ 57.
64- انعام، 158.
65- نساء، 173 .
66- جاثیه/20.
67- آل عمران/ 58.
68- فاطر/ 31.
69- بقره/ 2.
70- اطرق/ 13.
71- مائده/ 48.
72- فصلت/ 41-42.
73- سعیدی روشن، تحلیل زبان قرآن و روش شناسی فهم آن، (قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1383)، ص 363-361. و نیز ر. ک. به: علامه طباطبایی، المیزان، ج20، ص 261.
74- راغب، مفردات، تحقیق: عدنان صفوان داوودی، (دمشق، دار القلم، 14165 ق)، ص 478 .
75-ساجدی، واقع نمای گزاره های قرآن، قبسات، ش 25، (پاییز 1381)، ص 36 با اندک تغییر.
76- انعام، 115.
77- مکارم شیرازی، نمونه، ج5، ص 411.
78- زمر، 33 .
79- آل عمران، 95 .
80- نساء، 87.
81- نساء 122.
82- ر. ک. به: مشهدی، کنز الدقائق و بحر الغرائب، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366) ج3، ص 493 .
83- اینکه این دسته از آیات را در ذیل شواهد واقع نمای تمام قرآن آوردیم نه قصص، به این خاطر است که: (بر خلاف برداشت برخی که تهمت مشرکان مبنی بر اسطوره انگاری قرآن را، ناظر به داستان های قرآن می دانند)، این تهمت ناظر به تمام قرآن و اصول کلی آن، است، (ر.ک. به: صابری امامی، اساطیر در متون تفسیری فارسی، (تهران، گنجینه معرفت، 1380)، ص 79).
84- فرقان، 6-1 .
85- فقد جاءوا ظلماً و زوراً.
86- قل انزله الذی یعلم السر فی السموات و الارض.
87- انعام، 21-26.
88- کلمه حق در اصل به معنای مطابقت و موافقت است. (ر. ک. به : راغب ، مفردات، ص 246)
89- ر.ک. به: مصباح یزدی، نظریه حقوق اسلام، تحقیق و نگارش: محمد مهدی نادری و محمد مهدی کریمی نیا، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380)، ص 68.
90- کهف، 13 .
91- آل عمران، 62 .
92- علامه طباطبایی، المیزان، ج3، ص 227.
93- آل عمران/ 3.
94- علامه طباطبایی، همان، ص 8.
95-فاطر، 31 .
96- رعد، 1.
97- جاثیه، 29.
98- ر.ک. به: راغب، مفردات، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، (دمشق، دار القلم، 1416ق)، ص 246.
99- مکارم شیرازی، نمونه، ج18، ص 258.
100- از جمله خداوند متعال در آیه 111 سوره یوسف بعد از نقل سرگذشت یوسف (ع) این گونه می فرماید: « لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»
101- ساجدی، زبان دین و قرآن، ص 316.
102- سبحانی، منشور جاوید، (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1370)، ج 11، ص 12-11 .
103- Th. Carlyle.
104- کارلیل، الابطال، تعریب: محمد السباعی، (قاهره، المطبعه المصریه بالازهر، 1349ق)، ص 58-57 .
105- Laura Vaceia Vaglieri.
106- برای آگاهی از او رجوع کنید به: خوروش، فرهنگ اسلام شناسان خارجی، ( اصفهان، مؤسسه مطبوعاتی مطهر اصفهان، 1362)، ج1، ص 94.
107- واگلیری، پیشرفت سریع اسلام ترجمه: سید غلام رضا سعیدی، (قم، نشر روح، بی تا)، ص 35.
108- همان، ص 37.
109- Huston smith.
110- ر.ک. به: بقره/ 79 و آل عمران/ 71 .
111- اسمیت، مذاهب انسانی، در "اسلام از نظر گاه دانشمندان غرب"، تحریر ترجمه و تحشیه: علی اصغر حکمت، (تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، 1381)، ص 29.

منبع: تهیه و تنظیم: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1387)، قرآن و ادب(2) (مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول.