نقش اجتماعی زن در ایران باستان و میانه
نقش اجتماعی زن در ایران، از پیش از ورود آریاییان به این فلات گسترده، در آثار و بقایای روزگار باستان مشهود است. در حدود ده هزار سال پ. م. در عصر شکارگری، نقش زن نگهبانی آتش و احتمالاً ابداع برخی ابزار خانگی بود. در هزاره هشتم پ. م. که به دوران نوسنگی شهرت دارد، بومیان نجد ایران کم کم از زندگی غارنشینی به حیات کشاورزی روی آوردند، چنان که در هزاره هفتم پ. م. زندگی مدتی ساده ای را بنیان نهادند. در این دوره، زنان در امور زندگی چندان دخالت و سیطره داشتند که جنبه ایزدگونگی یافتند و نماد پرستش شدند و همچون ایزد بانو یا الهه مادر قداست یافتند. این ایزدبانو - مادر که نقش و خویشکاری اصلی اش، باروری و حاصلخیزی بود، جلوه آسمانی برکت و بهره مندی از مواهب طبیعت به شمار می رفت و قرنها مورد پرستش ایرانیان باستان بود.
نگاره ایزدبانوی مربوط به شش هزار سال پ. م. در تپه سراب کرمانشاه کشف شده که نمایانگر پرستش الهه مادر باروری و کشاورزی در آن دوره است. شواهد و مدارک به دست آمده نشان می دهد که نقوش مشابه آنها در هزاره چهارم ب. م. رو به افزونی نهاده است. (1)
در هزاره پنجم ب. م. در نگاره های به دست آمده از عیلام و دیگر مناطق نجد ایران، به ویژه در نقوش روی مهرها، می توان نقش زنان را در کار کوزه گری و سفال سازی مشاهده کرد. در این دوره، زن در زندگی اجتماعی حضوری جدی داشت، در امور کشاورزی شرکت می کرد و وظیفه اش درو و گردآوری محصولات کشاورزی بود. علاوه بر این، در کشت نباتات نیز دخالت داشت. او در شناسایی گیاهان و ریشه های گیاهی، چه در پیشبرد کشاورزی و چه در امر پزشکی، نقش اساسی بر عهده داشت. زن در این دوره، گذشته از کشاورزی و دامپروری، به کوزه گری، نخ ریسی و بفندگی نیز مشغول بود. (2)
از هزاره چهارم پ. م. مهری به دست آمده که الهه روییدنیها را می نمایاند، چنان که از بدن او خوشه های گندم سرزده و پیش پای او بره ای دیده می شود و در کنار او، خدای حامی گله ها نقش گردیده است. (3) در همین دوره، نقش اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زن در فلات ایران، به ویژه در عیلام بسیار نمایان است. از این هزاره نیز مهرهایی کشف شده که زنان را در حالت نشسته به کار کوزه گری نشان می دهد. بر یکی از مهرهای به دست آمده از شوش، تصویر زنی نقش بسته است که حاکی از پایگاه مهم اجتماعی اوست. وی بر تختی جلوس کرده و با دوک نخ ریسی به کار مشغول است و زنی دیگر د و مشک در برابر دارد که مشغول تکان دادن آنهاست. (4) برخی از این نقوش، زنان را در حال نواختن سازهایی همچون چنگ، طبل و تنبور، نشان دهنده نقش و پایگاه فرهنگی، هنری زنان در این هزاره است.
به هر حال، مهمترین خویشکاری زن در اعصار باستان، همان کشاورزی بوده و همین باعث شد که زن در امر کشاورزی، مهارت و ابداعات خود را نشان دهد. او به جای دانه چینی و گردآوری حبوبات، به بذرافشانی و کشت و زرع پرداخت. موقعیت دفاعی جوامع کوچک باستانی که در آن با خطر تازش و حمله از سوی دشمن مواجه بودند، مردان را به دفاع وامی داشت و همین باعث می شد که زنان بیشتر وقت خود را به امر کشت، تهیه خوراک و پرورش فرزندان بپردازند.
زنان که در کشاورزی ابتکارات خود را بروز داده بودند، کم کم اهلی کردن حیوانات را نیز بر عهده گرفتند تا از آنان در امر تغذیه، نهایت استفاده را بکنند. ویل دورانت در این باره می گوید: «در اجتماعات ابتدایی، قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاد، نه به دست مردان. در آن هنگام که قرنهای متوالی، مردان دائما با طریقه های کهن خود به شکار اشتغال داشتند، زن در اطراف خیمه، زراعت را ترقی می دهد و هزاران هنر خانگی را ایجاد می کرد که هر یک روزی پایه صنایع بسیار مهمی شد.» (5)
در هزاره سوم پ. م. در معبد خدایان یا زیگورات چغازنبیل، در نزدیک شوش، رب النوع مادر پرستیده می شد. در اواخر همین هزاره نیز در معبد اینشوشینک، مجسمه الهه ای بزرگ به نام «نینورساگ» یا بانوی کوهستان قرار داشت. در قرن بیست و سوم پ. م، در راس جهان خدایان، الهه پینیکر (pinikir) قرار داشت. او خدای آسمانها و بنوی بانوان خوانده می شد و همتای ایشتر - ایزدبانوی بابلی - بود. تندیسهای این الهه مادر، هنوز در دست است که مربوط به هزاره دوم و سوم پ. م. است. (6)
در نیمه دوم هزاره دوم پ. م. زنان افزون بر کار در مزرعه، به کار میوه پینی نیز می پرداختند. دوشیدن شیر و گله داری نیز در این دوره بر عهده زنان بود. (7) تا این دوره، تشکیلات اجتماعی بر محور مادرسالاری یا زن سالاری قرار داشت، هرچند از میانه هزاره دوم به نظر می رسد که تشکیلات اجتماعی، اقتصادی به گونه تلفیقی میان مادر سالاری و پدرسالاری است. روزگار مادر سالاری نمایانگر برتری زن در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی است؛ چه، زن عامل خویشاوندی، پرورش فرزند و ناظر بر ارث و میراث بود و نقش اساسی در جوامع کشاورزی داشت، در حالی که در جوامع شبانی و گله داری، مرد برتری و اختیارات خود را نمایانده است. در دوره مادرسالاری، واحد خانواده به طایفه مادر تعلق داشت. شوهر وارد خانواده زن می شد و در صورت ناتوانی و داشتن معایب دیگر، زن می توانست او را طرد نماید. شوهر به طایفه مادری پایبندی نشان می داد... اداره کنندگان امور خانه و سازمان دهندگان امر تولید، زنان بودند.(8)
به این ترتیب می بینیم که زنان تا اواسط هزاره دوم پ. م. امور قبیله و دولت شهرهای کوچک را اداره کرده اند و گاه در رأس خاندان و خانواده قرار گرفته، مقام معنوی یا روحانی نیز به دست آورده اند؛ زیرا زنان زنجیر اتصال خانواده و ناقل خون قبیله به خالص ترین شکل خود به شمار می رفتند، این گونه اولویت زن یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بود و بعدها در آداب آریاییان فاتح وارد شد. (9)
در هزاره نخست پ. م. آریاییان دیگر در نجد ایران ساکن شدند و نخستین دولت ایرانی را تاسیس کردند. در این دوره نیز زنان همچنان به حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود ادامه دادند و همپای مرد، گرداننده اصلی چرخه اقتصادی، کشاورزی و گله داری شدند. زن در دوران ماد، در کنار مرد در امور شوراها شرکت داشت. (10)
ایرانیان در هزاره نخست پ. م. ایزد بانو آناهیتا را می پرستیدند و او را الهه آبها، ایزد بانو مادر و الهه حاصلخیزی و باروری می شمردند. مجسمه ها و نقشهای بسیاری از این بغ بانو بر جای ماندهاست که حکایت از پرستش او در معابد دارد. آناهیتا در آیین مزدایی، یکی از پایگاه های والی اجتماعی آیینی را کسب کرده بود و در کنار «مهر» پرستیده می شد. بازمانده پرستش این مغ بانو ایرانی را در معبد استخر پارس ودر معبد آناهیت در کنگاور کرمانشاه می توان یافت. بخشی از اوستای موجود در «یشت ها» در توصیف اوست. پرستش و ستایش آناهیتا در روزگار هخامنشی و اشکانی نیز همچنان ادامه یافت و همواره در نزد ایرانیان، ایزدبانوی عتیق تطهیر، آب های پاکیزه و زایش پاک بود.
نقش اجتماعی زنان در دوران هخامنشی اندکی تغییر کرد، زیرا دیگر جامعه از حالت پیشین خود در آمده، تحولات عظیم سیاسی اجتماعی را پشت سر گذاشت. بدیهی است که وظایف زان درانی دوران محدودتر شد ؛ اما نفوذ آنان در امور سیاسی و فرهنگی همچنان باقی ماند. بیشتر ازدواجها در دوران اقتداد هخامنشی جنبه سیاسی داشت و بدین طریق بود که زنان در حیطه نفوذ فرمانروایان پارسی در می آمدند.
در این دوران، جامعه زردشتی کم کم آثار آیینی و اجتماعی بر جای می گذاشت. چهره آرمانی زن در چنین جامعه ای قواعد و هنجار های اجتماعی مشخصی را مطرح می کرد که در چارچوب آن زن به عنوان انسان زاینده می توانست زنده بماند، آبستن شود و فرزند خویش را به دنیا آورد و پرورش دهند. در این رفتار زیستی که مایه اجتماع است، زن او یاوری و پشتیبانی زوج خود بهره مند می شد. (11)
در «گاهان» کتاب مقدس زردشتیان، زن به عنوان یکی از دو جنس بشر که نقش و جایگاه ویژه در زندگانی اجتماعی دارد. مطرح است... پیامبر زن را فرا می خواند تا بیندیشد و خود دین خویش برگزیند. از سویی، وی یکی از افراد گروه اجتماعی است و نقش خا نخود را باید چونان دختر، همسر و مادر در خانواده ایفا کند. در اینجا زن سهم طبیعی و زیستی زایمان و پرورش نوزاد را برعهده دارد که موجب دوام جامعه و بقای نسل ونوع بشر است وجدان زن آزاد است که بر اساس رای و خرد و شناخت خود آنچه را بهتر می داند، اختیار کند ؛ اما نفس زادن در جامعه و پرورش یافتن در آن و ضرورت زیستن یا دیگران، او را مقید و محدود می کند که هنجارهای اجتماعی را بپذیرد و به آن گردن نهد. (12)
در دوران اشکانی، در میان نجبا، طبقه اشراف همچون خاندان سلطنتی، تعدد زوجات متداول بود ؛ اما تنها یک زن حفظ کانون خانوادگی را بر عهده داشت. این زن می توانست در صورت نارضایتی از همسر طلاق بگیرد. در طبقات پایین جامعه رسم تعدد زوجات معمول نبود ؛ زیرا مردم به سنت های گذشته خو گرفته بود ند. مرد نمی توانست همسر خود را به آسانی طلاق دهد. در این دوره نشانه هایی از اقتدار زن و شرکت او در حکومت بازمانده است. (13)
در دوران ساسانی، زنان در جامعه و خانواده پایگاههای مختلف داشتند و حقوق آنان دراین دوره قابل توجه بود. زن حق مالکیت داشت و می توانست قیم پسر خود باشد و از بدرفتاری شوهر به دادگاه شکایت برد. در مواقع طلاق، رضایت طرفین شرط اساسی بود. در کتاب «ماتیکان هزاردستان» حقوق اجتماعی زن به وضوح شرح داده شده است. در نوشته های دینی زردشتی این دوره، حقوق زن با زادن و حفظ نسل، ارتباطی تنگاتنگ داشت و پیامد های زایمان و پرورش طفل، به مثابه ابزاری نیرومند سرنوشت زن را از پیش تعیین می کرد و بسیار کمتر از آنچه در مورد جنس مذکر دیده می شود، امکان رهایی و تنوع برای حیات او وجود داشت... اهمیت زایندگی مستلزم تکیه بر ضرورت رفتار جنسی طبیعی در نزد زان بود و این امر، به رغم دشواریهای ذاتی، و نیز قیود اجتماعی بسیاری باید ادامه می یافت که زن را پایبند و مقید می گرداند. (14)
از آثار فارسی میانه دوره ساسانی بر می آید که اقتدار سیاسی اجتماعی بیشتر بر عهده مردان است و مردان اند که در راس چهار طبقه مهم اجتماعی قرار می گیرند؛ چندان که جامعه ای دودمان سالار یا پدر سالار را نقش می زنند. این اقتدار سیاسی، اجتماعی، خود از دین ریشه می گرفت. در این دوره، پدر نماینده اقتدار خانوادگی است، اختیارات اجتماعی و خانوادگی، حق مالکیت، حق قضاوت و منصب پیشوای دین بر عهده اوست
با این حال زن در کانون خانواده قدرت داشت و به عنوان مادر خانواده و کدبانو نقش اجتماعی خود را ایفا می کرد. همسر می توانست در اموال شوی خود شریک باشد. پس حق مالکیت او محفوظ مانده بود و در اموال شوهر حق تصرف داشت.
اختیار دختر به دست پدر و پس از او، به دست برادر بود و بی رضایت او، ازدواجش قانونی نبود؛ اما پس از ازدواج، ناگزیر به اطاعت از شوهر بود. زن و فرزند تحت فرمان او قرار می گرفتند. این اعتبار زیاد مردان در روزگار ساسانی، خود بازماسنده قدرت باستانی پدران در جامعه کهن هند و اروپایی بود، چنان که فرزند پسر را امتیاز به شمار می آورند و مرد حرمت و مزایای حقوقی بسیار داشت. با این حال زن نیز با بهره مندی از حق مالکیت و دارایی، با به کار گرفتن استعداد و شایستگی خویش می توانست اقتدار خود را بازیابد واز امتیازات اجتماعی بهره مند شود. برخی از زنان دوره ساسانی حتی به مقام فرمانروایی نیز دست یافتند، زنان بلند پایه ای چون دینگ، شاپور دختک، پورانداخت و آذرمیدخت ؛ اما آموختن امور دینی و رسیدن به پایگاه بلند دینی، برای زنان بس دشوار بود. در ادبیات حماسی ایران، زنان شخصیت و جایگاه ویژه ای دارند. در جای جای شاهنامه، زن همچون پرونده بزرگ مردان و سرچشمه الهام آنان توصیف شده است. این مهر، صفا و وفاداری زن است که جنگاوران را روحیه بخشنده، روانه آرودگاه می کند. جانفشانی های رزم آوران داستگار و خرد آیین نیز گاه برای زن و محبت های اوست :
هم از وی [زن] بود دین یزدان به پای
جوان را به نیکی بود رهنمای
بر طبق مندرجات شاهنامه، در بیشتر موارد، بر اثر تدبیر، خرد و هوش زن، اغلب دشواریها حل می شود. حتی در مواردی که زنان موفق شده اند حکمرانی ملک را به دست آورند، با نهایت شایستگی و لیاقت فرمان رانده اند. از جمله هما - دختر بهمن - پس از آنکه به فرمانروایی می رسد، به نحو شایسته ای این وظیفه را انجام می دهد.
به گیتی جز او داد و خوبی نخواست
جهان با سراسر همی داشت راست
جهانی شده ایمن از داد اوی
به گیتی نبودی جز از یادی اوی
در اوضاع نابسمانان دوره ای خاص از روزگار ساسانی، دو زن به نام پوراندخت و آذرمیدخت به فرمانروایی رسیدند. پوراندخت پی از آنکه زمام امور را به دست گرفت، در صدد بنیاد عدالت بود، چنان که فردوسی درباره اش می گوید:
چنین گفت پس دخت پوران که: من
نخواهم پراکندن انجمن
کسی را که درویش باشد، ز گنج
توانگر کنم تا نماند به رنج
مبادا به گیتی کسی مستمند
که از داد تو بر من آید گزند
برخی از پژوهشگران معتقدند که اقتدار پوراندخت و آذرمیدخت به روزگار ساسانی، هر دو تابع ارزشهای مردانه اجتماعی و جامعه مردسالار است. (15) فرودوسی درباره فرمانروایی آذرمیدخت نظر مثبت دارد و می گوید:
نخستین چنین گفت: کای بخردان
جهاندیده و کار کرده روان
همه کار بر دادو آیین کنید
کزین پس همه خشت بالین کنید
کسی کو ز پیمان من بگذرد
بپیچد ز آیین وراه خرد،
به خواری تنش را بر آرم به دار
ز دهقان و تازی و رومی سوار
در شاهنامه، از صداقت و وفاداری زنی چون رودابه سخن رفته است. فردوسی از فداکاری منیژه در تلاش او برای رهانیدن شوی، و از عواطف انسان دوستانه و مهر بیش از حد زنی چون تهمینه نیز سخن رانده است. جنگ گردآفرید و سهراب یکی از مظاهر دلیری و شجاعت زنان دراساطیر ایران است. (16)
در داستان «فرود» شاهنامه، چون لشکر گاه فرود به محاصره دشمن در می آید و به زودی دشمن به قلعه خواهد تاخت، مادرش جریره پیش نعش پسر آمده، خنجر به سینه خود فرو می کند. مرگ جریره نمایانگر نهایت ایثار و از خود گذشتگی در برابر عشق به فرزند است. زنانی در شاهنامه مورد توصیف قرار می گیرند که همچون فرانک، مادر فریدون هستند، نمونه ای درخشان از سیمای لطیف و شریف و مقتدر زنانه... وی فرزند شیر خوار خود را در گریز های پیاپی ازط چنگ روزبانان ضحاک می رهاند. این سیمای لطیف شریف و متعهد زنانه در شاهنامه فردوسی، بقایای مادران متعالی دوران عتیق است و زادن و داشتن فرزند، غایت بود زن. نظام ارزشهاس اجتماعی جدید مردم سالار این چهره های اساطیری را در خدمت بنیاد های مذکر به کار گرفته و گاهی الهه های آن دوران عتیق را به صورت زنای ننگین در آورده و این ننگ را ابزاری کرده است برای سرزنش زن به منظور منقاد ساختن جنس دوم (17).
نماد عدم وفاداری و خیانت زن در روزگار ساسانی، شخصیتی اسطوره ای است به نام «جیهکا» که دختر اهریمن به شمار می رود و نماد گناه و گناهکاری و ناپارسایی است. در «ارداویرافنامه»، متنی از دوره ساسانی، می توان به نمونه های بی شمار گناه ورزی زنان برخورد که خود نشان دهنده زوال شخصیت زن در جامعه ای بسته، مرد سالار و نظام کردک خودایی (فئودالی) است. در شاهنامه با این چهره دوم زن نیز مواجه می شویم. از جمله قدرت سحر و اسرار رموز زنان جادویی که خود را به صورت عجوره کریهی در می آورند. از سویی، شخصین سودابه نیز در زمزه چهره منفی زن در ایران باستان است. این شخصیت اساطیری، در مسیری که از اساطیر عتیق خویش به سوی افسانه و حماسه می پیماید، از قداست و پیرایه مادری و برکت بخشی و عشق الهی تهی می گردد و تهیدست و نامراد، او می ماند و اتهام جادویی و بدکارگی. (18)
این چهره ناراست و منفی زن و سرکشیهای او که جای جای ادوار اساطیری، حماسی و تاریخی ما را رقم می زند، خود نشان از عصیان زن در برابر فشار وتعدی روزافزون و ستمگرانه جامعه مرد سالار وارزشهای منحط آن است. مگر نه که زن هماره از اسارت خویش دم می زند و آرزوی رهایی از قیود دست و پاگیر جامعه سخت گذر مرد سالار را قرنها در دل می پروراند؟ عصیان گهگاهی او عبارت است از گسیختن زنجیرهایی که چنین جامعه ای آرمانی بر دست و پای او بسته است. البته این آرزوی تاریخی همیشه بر آورده نمی شود، مگر جامعه ای ارزشهای خود را از قید دوگانگی و دوگانه نگری میان زن و مرد برهاند.
پی نوشت ها :
1- ملکزاده بیانی، تاریخ مهر در ایران از هزاره چهارم تا هزاره اول ق. م. ، ج 1، تهران، 1363، ص 10.
2- شیرین بیانی، «زن در ایران باستان»، فصلنامه هستی، بهار 1374، ص 46-47.
3- ملکزاده بیانی، همان، ص 68.
4- شیرین بیانی، همان، ص 47.
5- ویل دورانت، تاریخ تمدن: مشرق زمین، گاهواره تمدن، ترجمه احمد آرام، تهران، 1354، ص 52.
6- مهرداد بهار، تخت جمشید، تهران 1372، ص 10-11.
7- شیرین بیانی، همان، ص 47.
8- ناصر تکمیل همایون، حیات اجتماعی زنان در آغاز تاریخ ایران، 25-26.
9- گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، به نقل از همان، ص 26.
10- شیرین بیانی، همان، ص 49.
11- کتایون مزداپور، زن در آیین زردشتی، ص 45-46.
12- همان، ص 49.
13- شیرین بیانی، زن در ایران باستان، ص 52.
14- ک. مزداپور، همان، ص 57.
15- کتایون مزداپور، «الهه برکت بر سریر خاک (2)»، ماهنامه زنان، شماره 35، ص 57.
16- غلامرضا انصافپور، قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، ص 132.
17- کتایون مزداپور، «الهه برکت بر سریر خاک»، ماهنامه زنان، سال 6، شماره 34، ص 44و46.
18- همان، ص 56.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}