پژوهشگر: دکتر احمد بادکوبه هزاوه (1)




 
نهاد حسبه در تاریخ حکومت مسلمانان از نهادهاى وابسته به تشکیلات قضایى و وظیفه آن نظارت بر امور شهرى و رفتار شهروندان بوده است.
آغاز شکل گیرى نهاد حسبه در تاریخ اسلام مورد اختلاف صاحب نظران و مورخان است; برخى تاریخ تشکیل این نهاد را به زمان پیامبر اکرم (ص) و جانشینان وى باز مى گردانند و عده اى دیگر به دوره اموى و عباسى. در این مقاله نگارنده ضمن بیان آراى گوناگون و نقد آن ها., شکل گیرى سازمان حسبه در آغاز خلافت عباسى را به صواب نزدیکتر مى داند.
حسبه یکى از تشکیلات ادارى, مذهبى مسلمانان در دوره خلافت اسلامى بوده که وظیفه آن نظارت بر اداره امور شهرى و رفتار شهروندان بر پایه احکام دینى و عرفى جامعه اسلامى بوده است. این سازمان وابسته به تشکیلات قضایى بوده و ریاست آن را محتسب بر عهده داشته است. سازمان حسبه پیش از آن که هویتى ادارى داشته باشد, دینى بوده است و بنا بر دیدگاه اندیشمندان مسلمان نزدیک ترین پیوند را با فریضه امر به معروف و نهى از منکر داشته است. این نکته در اولین رساله هایى که در شرق و غرب عالم اسلامى در باره حسبه به نگارش درآمده و اکنون در دسترس مى باشد به خوبى نمایان است. کتاب ((الاحتساب)) حسن اطروش (م 304 ه') حاکم علوى و زیدى مسلک طبرستان و نیز ((احکام السوق)) یحیى بن عمر اندلسى (م 289 ه') بهترین گواه این مدعاست. این دیدگاه در کتاب ((احکام السلطانیه)) ماوردى (م 450 ه') چنان بزرگ نمایى شده است که وى سعى کرده است امر به معروف و نهى از منکر را تقریبا منحصر در یک نهاد حکومتى, یعنى سازمان حسبه, کند و از حسبه تعریفى کاملا فقهى ارائه داده است:
((حسبه همان امر به معروفى است که آن معروف ترک شده و نهى از منکرى است که آن منکر آشکار شده است))(2) گرچه کاربرد اصطلاح ((حسبه)) مربوط به اوایل قرن دوم هجرى مى باشد, اما نمونه هاى فراوانى را از سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) و جانشینان او مى توان یافت که ایشان بر رفتار شهروندان به ویژه عملکرد بازاریان نظارت داشته و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مى کردند. از همین رو برخى از نویسندگان معاصر در باره زمان تاسیس نهاد حسبه اختلاف نظر پیدا کرده و هر گروه با توجه به یک یا چند شاهد تاریخى به اظهار نظر پرداخته اند. اما آن چه که در این مقاله مورد تاکید نگارنده است ردیابى اولین نشانه هاى حسبه به عنوان یک سازمان و نهاد حکومتى است, نه رفتارهایى که بعدها با عنوان حسبت شناخته شد.
به دلیل نارسایى مدارک و اسناد موجود, آغاز پیدایش سازمان حسبه در سرزمین هاى اسلامى به درستى معلوم نیست و تعیین تاریخ دقیق آن دشوار است. هم چنین, مورخان و نویسندگان علاقه مند به این موضوع در تعیین بنیان گذار نهاد حسبه اتفاق نظر ندارند.
الف - برخى تاسیس این سازمان را به زمان حکومت رسول خدا (ص) در مدینه باز مى گردانند. گزارش هاى تاریخى حاکى از آن است که پیامبر (ص) براى نظارت بر بازار مدینه و مکه والیانى گماشته بود. گویا این شواهد تاریخى به همراه توصیه هاى فراوانى که بعدها از وظایف محتسبان قرار گرفته, موجب اظهار این رإى شده است کتانى در کتاب نظام الحکومه النبویه (التراتیب الادرایه) فصلى را به حسبه رسول الله (ص) و فصل دیگر را به تعیین والیان و سرپرستان بازار در عهد ایشان اختصاص داده است.(3)
با دقت در عبارت پردازى سیره حلبى مى توان دریافت که گفته کتانى مإخوذ از سیره حلبى است(4) اما نظارت پیامبر (ص) بر بازارهاى مکه و مدینه و تعیین مسوول براى آن ها را با حسبه زمان خود مقایسه کرده است و حتى از اطلاق واژه حسبه رفتار پیامبر (ص )در این مورد خاص پرهیز کرده است. بنابراین, نمى توان با استناد به گفته هاى کتانى و عنوان بندى او, آغاز سازمان حسبه را از زمان رسول اکرم (ص) دانست.
ب - عده اى بر این باورند که عمربن خطاب, دومین جانشین پیامبر اکرم (ص), بنیان گذار این نهاد نظارتى و اولین محتسبى بود که دره (تازیانه) در دست گرفت. گویا قلقشندى اولین کسى است که این نظر را ابراز کرده است(5) و گروهى از نویسندگان معاصر نیز به تقلید از او این سخن را تکرار کرده اند.(6)
اما درست آن است که شکل گیرى سازمان حسبه در زمانى دورتر از عصر پیامبر اکرم (ص) و دوره خلفاى راشدین به وقوع پیوسته و آن چه که این گمان و باور ناصواب را دامن زده است در آمیختگى حسبه به عنوان یک اصطلاح و نظام ادارى, با وظایف و اعمالى است که بعدها به عنوان مظاهر حسبه شناخته شده است درست است که بسیارى از سخنان و عملکردهاى پیامبر اکرم (ص) و جانشینان وى مصادیق بارز احتساب و امر به معروف و نهى از منکر در روابط اجتماعى و زندگى روزمره مردم بوده است که پس از شکل گیرى نهاد حسبه, مستند شرعى و قانونى محتسبان واقع شد; اما اطلاق اصطلاح حسبه و محتسب بر رفتار پیامبر (ص) و حاکمان جامعه اسلامى در قرن اول جز از باب تسامح نخواهد بود.
ج - خانم سهام ابوزید مدعى است که ظهور تشکیلات حسبه به دوره امویان و زمان حکومت هشام بن عبدالملک (105 - 125 ه') باز مى گردد. وى با استناد به گزارش بلاذرى و ابن سعد معتقد است درزمان هشام در شهر واسط, مهدى بن عبدالرحمن و ایاس بن معاویه به سرپرستى حسبه بازار رسیدند.(7) اما آن چه در مراجعه به منابع یادشده یافت مى شود, انتصاب ایاس بن معاویه به ولایت حسبه بازار واسط در زمان ولایت ابن هبیره بر عراق و در عصر یزیدبن عبدالملک (101 - 105 ه') مى باشد.(8)
باید یادآور شد که اطلاق واژه حسبه به اداره امور بازار در دوره اموى, به ندرت در منابع آمده است(9) و بیش تر از عبارت ((العامل على السوق)) و ((والى السوق)) و ((صاحب السوق)) و ((العریف)) به جاى محتسب و نیز ((استعمله على السوق)) و ((ولى على السوق)) و امثال آن براى حسبه استفاده شده است; از این رو اگر استعمال واژه حسبه در این گزارش هاى نادر به واقع حکایت از کاربرد این واژه در اواخر عصر اموى داشته باشد, نه کاربردى تسامحآمیز از سوى مورخانى که در دوره عباسى مى زیستند و با واژه حسبه آشنایى کامل داشتند, مى توان نتیجه گرفت که اولین نشانه هاى کاربرد واژه حسبه, در اوایل سده دوم هجرى و در زمان حکومت امویان بوده است. با وجود این, تنها چیزى که این گزارش ها به اثبات مى رسانند, اطلاق حسبه بر نوعى نظارت ادارى بر بازارها بوده است و وظیفه اصلى مسوول بازار, جمعآورى مالیات و حفظ نظم و آرامش بوده است و این گونه مقدمات شکل گیرى نظام حسبه با وظایف گسترده تر براى محتسب را در اوایل دوره عباسى نوید مى داده است. به هر صورت, دیدگاه خانم سهام ابوزید مبنى بر پیدایش حسبه در زمان هشام بن عبداالملک (105ـ125ه') نیز از انتقاد مصون نمانده است.(10)
بیش تر مورخان معاصر و خاورشناسان, پیدایش حسبه و محتسب را مربوط به دوره آغازین خلافت عباسى مى دانند, اما در تعیین تاریخ دقیق آن اختلاف نظر دارند.(11)
د ـ باور دیگر آن است که پیدایش حسبه در زمان منصور عباسى (136ـ185ه') بوده است. شواهد تاریخى, وجود محتسبان در کوفه و بغداد در عصر این خلیفه را تإیید مى کند. ابوعبدالرحمن عاصم بن سلیمان احول (م 141 یا 142ه') فقیه و محدثى بود که در مدائن به امر قضا اشتغال داشت و سپس منصور دوانیقى او را بر حسبه پیمانه ها و ترازوها در کوفه گمارد.(12) یحیى بن معین از مسوولیت عاصم بن احول در رسیدگى به ترازوها و پیمانه هاى بازاریان در مدائن (نه کوفه) خبر داده در محتسب بودن وى تردید کرده است.(13)
محتسب دیگرى مى شناسیم که منصور پس از ساخت بغداد او را براى رسیدگى به بازارها به منصب حسبه گمارد. وى ابوزکریا یحیى بن عبدالله نام داشت و در سال 157 هجرى به جرم گرایش به ابراهیم بن عبدالله(14) و تحریک مردم علیه منصور, به دار آویخته شد. گویند همین ماجرا یکى از علل انتقال بازارهاى بغداد به خارج حصار شهر, یعنى در ((کرخ)) در آن زمان بود.(15)
ه' ـ عده اى مهدى عباسى (158ـ169ه') را اولین کسى مى دانند که منصب محتسبى را پدید آورد;(16) زیرا او با تمام قدرت به سرکوب مخالفان خود که وى آنان را زندیق مى نامید, برخاست و شاید بهترین تشکیلاتى که مى توانست او را در رسیدن به این هدف یارى کند, حسبه بود. مهدى عباسى به افرادى چون عبدالجبار محتسب و حمدویه که به ((صاحب الزنادقه)) شهرت یافته بودند, مإموریت داد تا زندیقان را به سختى شکنجه و مجازات کنند.(17)
در نقد این نظر باید گفت: مإموریت یافتن عبدالجبار محتسب براى قلع و قمع زندیقان, به سبب توانایى نظامى او بوده است نه از باب وظیفه محتسبى او, و کسانى که صاحب زنادقه را همان محتسب دانسته اند تنها به گمانه زنى پرداخته اند. هم چنین, لازمه سرکوبى مخالفان, تشکیل سازمان حسبه نبوده است, بلکه با تقویت نیروى نظامى یا تشکیل مإموران ویژه, خواسته خلیفه برآورده مى شد.
وـ گروهى دیگر از نویسندگان, آغاز محتسبى را به زمان هادى عباسى (169ـ170ه') نسبت داده اند. استدلال اینان به گزارش ابوالفدا در ((المختصر فى اخبار البشر)) است که وى در شرح حال نافع مدنى از قرإ سبعه, او را محتسب خوانده است;(18) در حالى که کلمه ((محتسب)) همواره به معنى عهده دار منصب حسبه نیست و احتمال دارد که در عبارت ابوالفدا محتسب به معنى لغوى آن مراد باشد; یعنى نافع از قاریان و عالمانى بود که براى رضاى خداوند و کسب اجر معنوى به تعلیم و تدریس علم قرائت مشغول بود و از کسى مزد نمى گرفت. بنا به گفته تیان, احتمال دیگر آن است که محتسب در این جا به معنى عام آمر به معروف و ناهى از منکر باشد.
به هر روى, گر چه نشانه هاى اندکى از کاربرد واژه حسبه به معنى نظارت بر بازار در اواخر دوره امویان وجود دارد, اما آغاز حسبه به عنوان یک نظام ادارى نوپا, به آغاز حکومت عباسیان و به احتمال قوى به عصر منصور عباسى باز مى گردد. آن چه این گمان را قوت مى بخشد موقعیت برتر پایتخت تازه تإسیس عباسیان بود که در زمان منصور عباسى با دقتى شگرف و نقشه اى ماهرانه بنیان نهاده شد. بغداد که در قلب سرزمین هاى اسلامى جاى داشت با راه هاى مواصلاتى آبى و خاکى و با شهرسازى نوین, در اندک زمان به مرکز بزرگ مبادله کالا و تجارت تبدیل شد و طبیعى است که چنین شهرى نیاز به سازمانى کارآمد و قدرتمند براى مراقبت از بازارها داشته باشد و از این رو سازمان حسبه مى توانست با تکیه بر تجارب عصر اموى در نظارت بر بازارها, خاصه زمان هشام بن عبدالملک,(19) و نیز دستورالعمل هاى شرعى به یادگار مانده از بزرگان صدر اسلام, این وظیفه حساس را در عرصه اقتصادى و سپس با گسترش این سازمان, در حوزه دینى و اخلاقى, بر عهده گیرد.
سازمان حسبه در سرزمین هاى غربى اسلامى پس از استقرار فاتحان عرب و مسلمان, بر اساس الگوهاى شرقى, کار خود را آغاز کرد. ابتدا وظایف محتسب بر عهده والیان و صاحب شرطه بود و پس از چندى, قاضیان عهده دار این منصب شدند. در افریقیه اولین محتسب, سحنون بن سعید (م 240ه') بود. وى بزرگ فقیه مالکى قیروان بود که در حکومت محمدبن اغلب (226ـ243ه') به مقام قضا رسید و در سال 234 هجرى هم زمان منصب حسبه را نیز پذیرفت. او اولین قاضیى بود که مسوول حسبه بازار شد و پیش از او این وظیفه بر عهده والیان بود.(20) در اندلس پیشینه نهاد حسبه به عهد امارت هشام بن عبدالرحمن (72ـ180ه') باز مى گردد. وى فطیس بن سلیمان (م حدود 205ه') را سرپرست بازار کرد.(21) در غرب اسلامى تا قرن ها از اصطلاحات ((خطه السوق)), ((ولایه السوق)) و ((احکام السوق)) به جاى حسبه و نیز از واژه ((صاحب السوق)) به جاى محتسب استفاده مى شد. ابن بشکوال که در قرن ششم هجرى مى ریسته در شرح احوال یکى از محتسبان به نام ابن مشاط رعینى قرطبى (م 397ه') مى گوید: ((او به احکام حسبه گماشته شد که نزد ما ((ولایه السوق)) نامیده مى شود)).(22) اولین تإلیف مستقل در موضوع حسبه نیز احکام السوق اثر یحیى بن عمر اندلسى (م 289ه') مى باشد.(23) وجود تإلیفاتى که به صراحت از حسبه و محتسب یاد کرده است نشان از رواج این اصطلاح در قرن پنجم هجرى دارد. کتاب آداب الحسبه سقطى مالقى (م حدود 500ه') و رساله ابن عبدون اشبیلى در قضا و حسبه (قرن 6ه') که هر دو به کوشش لوى پروونسال در مجله آسیایى(24) به چاپ رسیده است از این دست تإلیفات به شمار مىآیند.

پی نوشت ها :

1-. استادیار دانشگاه امام صادق (ع)
2-. على بن محمد ماوردى, الاحکام السلطانیه, به کوشش خالد عبداللطیف (بیروت, دارالکتاب العربى, 1410 ه'.) ص 39.
3-. عبدالحى کتانى, نظام الحکومه النبویه (التراتیب الاداریه), (بیروت, دارالکتاب العربى, بى تا) ج 1 ص 5 - 284.
4-. عبارت سیره حلبى چنین است: ((باب یذکر فیه من ولى السوق فى زمنه (ص) و تصدق هذه الولایه الان بالحسبه و متولیها بالمحتسب)); على بن برهان الدین حلبى, السیره الحلبیه, (بیروت, دارالمعرفه, بى تا)
5-. احمد بن على قلقشندى, صبح الاعشى فى صناعه الانشا (قاهره, وزاره الثقافه و الارشاد القومى, بى تا) ج 5, ص 452.
6-. ر.ک: حسن ابراهیم حسن, تاریخ اسلام, (مکتبه النهضه المصریه, 1964 م) ج 1, ص ;489 همو, النظم الاسلامیه (قاهره, بى نا, 1939 م) ص 355 و عمر رضا کحاله, مباحث اجتماعیه (دمشق, بى نا, 1394 ه') ص 253.
7-. سهام مصطفى ابوزید, الحسبه فى مصرالاسلامیه من الفتح العربى الى نهایه العصر المملوکى, (قاهره, الهیئه المصریه العامه الکتاب, 1986) ص 63.
8-. احمدبن یحیى بلاذرى, کتاب جمل من انساب الاشراف, به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت, دارالفکر, 1417 ه') ج 11, ص 388.
9-. همان.
10-. براى توضیح بیش تر ر.ک: رشاد عباسى معتوق, نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المإمون (جده, بى نا, 1402ه') ص 53ـ54.
11-. براى اطلاع بیش تر ر.ک: همان, مقدمه, تیان 623.
12-. محمدبن سعد, الطبقات الکبرى, به کوشش احسان عباس (بیروت, بى نا, 1973م) ج 7, ص 257, هم چنین ر.ک: احمدبن على نجاشى, رجال, به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم, موسسه النشر الاسلامى, 1416ه') ص 301 و ابوالقاسم خویى, معجم رجال الحدیث (بیروت, بى نا, 1403ه') ج 9, ص 184, 185 و 187.
13-. ر.ک: عبدالکریم سمعانى, الانساب, به کوشش عبدالله عمرالبارودى (بیروت, دارالجنان, 1408ه') ج 1, ص 92ـ93 و احمدبن على خطیب بغدادى, تاریخ بغداد (بیروت, دارالکتب العربى, بى تا) ج 12, ص 244.
14-. ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) که علیه منصور عباسى قیام کرد و در سال 145ه' در باخمرا کشته شد.
15-. ر.ک: محمدبن جریر طبرى, تاریخ, به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره, بى نا, 1387ه') ج7, ص653 و على بن محمدبن اثیر, الکامل فى التاریخ, به کوشش تورنبرگ (بیروت, دارصادر, 1402ه') ج 5, ص574ـ575 و ج6, ص13.
16-. حسن ابراهیم, حسن, همان.
17-. محمدبن جریرطبرى, همان, ذیل سنه163 و ابوالفرج اصفهانى, الاغانى (بیروت, دارالفکر, 1390ه' و قاهره, وزاره الثقافه و الارشادالقومى, بى تا) ج2, ص72ـ73.
18-. عبارت او چنین است: ((و کان نافع امام اهل المدینه فى القرإه و یرجعون الى قرإته و کان محتسبا, فیه دعابه و کان اسود شدید السواد)); عمادالدین ابوالفدا, المختصر فى اخبار البشر (بیروت, دارالبحار, 1959م) ج 3, ص 17.
19-. ر.ک: محمدبن جریرطبرى, همان, ص 203 و على بن حسین مسعودى, مروج الذهب, به کوشش محمدمحى الدین عبدالحمید (بیروت, دارالمعرفه, بى تا) ج 3, ص 223.
20-. عبدالله بن ابى عبدالله مالکى, ریاض النفوس, به کوشش حسین مونس (قاهره, بى نا, 1951م) ج 1, ص 276 و عبدالرحمن بن محمد دباغ, معالم الایمان فى مغرفه اهل القیروان, به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس, مکتبه الخانجى و المکتبه العتیقه , بى تا) ج 2, ص 87.
21-. محمدبن عبدالله بن ابار, الحله السیرإ, به کوشش دوزى (لیدن, بریل, 1847ـ1851م) ص 60.
22-. خلف بن عبدالملک بن بشکوال, الصله, به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید, بى نا, 1882ـ1883م) ص30.
23-. این رساله به کوشش محمودعلى مکى در مجله صحیفه المعهد المصرى به سال 1956 میلادى به چاپ رسیده است.
24-. Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934.


ـ ابن ابار محمدبن عبدالله: الحله السیرإ, به کوشش دزى (لیدن, بریل, 1847ـ1851م)
ـ ابن اثیر, على بن محمد: الکامل فى التاریخ, به کوشش تورنبرگ (بیروت, دارصادر, 1402ه')
ـ ابن بشکوال, خلف بن عبداالملک: الصله, به کوشش فرانسیسکو کودرا (مادرید, بى نا, 1882ـ1883م)
ـ ابن سعد, محمد: الطبقات الکبرى, به کوشش احسان عباس (بیروت, بى نا, 1973م)
ـ ابوالفدإ, عمادالدین: المختصر فى اخبار البشر (بیروت, دارالبحار, 1959م)
ـ ابوزید, سهام مصطفى: الحسبه فى مصر الاسلامیه من الفتح العربى الى نهایه العصر المملوکى (قاهره, الهیئه المصریه العامه للکتاب, 1986م)
ـ اصفهانى, ابوالفرج: الاغانى (بیروت, دارالفکر 1390ه' و قاهره, وزاره الثقافه و الارشاد القومى, بى تا)
ـ بلاذرى, احمدبن یحیى: کتاب جمل من انساب الاشراف, به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلى (بیروت, دارالفکر, 1417ه')
ـ حسن, ابراهیم حسن, تاریخ الاسلام (مصر, مکتبه النهضه المصریه, 1964م)
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــ, النظم الاسلامیه (قاهره, بى نا, 1939م)
ـ حلبى, على بن برهان الدین, السیره الحلبیه, (بیروت, دارالمعرفه, بى تا)
ـ خطیب بغدادى, احمدبن على: تاریخ بغداد (بیروت, دارالکتاب العربى, بى تا)
ـ خوئى, ابوالقاسم: معجم رجال الحدیث (بیروت, بى نا, 1403ه')
ـ دباغ, عبدالرحمن بن محمد: معالم الایمان فى معرفه اهل القیروان, به کوشش محمدالاحمدى ابوالنور و محمدماضور (مصر و تونس, مکتبه الخانجى و المکتبه العتیقه, بى تا)
ـ سمعانى, عبدالکریم: الانساب, به کوشش عبدالله عمر البارودى (بیروت, دارالجنان, 1408ه')
ـ طبرى, محمدبن جریر: تاریخ, به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم (قاهره, بى نا, 1387ه')
ـ قلقشندى, احمدبن على: صبح الاعشى فى صناعه الانشإ (قاهره, وزاره الثقافه و الارشاد القومى, بى تا)
ـ کتانى, عبدالحى: نظام الحکومه النبویه (التراتیب الاداریه), (بیروت دارلکتاب العربى, بى تا)
کحاله, عمررضا, مباحث اجتماعیه (دمشق, بى نا, 1394ه')
ـ مالکى, عبدالله بن ابى عبدالله: ریاض النفوس, به کوشش حسین مونس (قاهره, بى نا, 1951م)
ـ مسعودى, على بن حسین: مروج الذهب, به کوشش محمد محى الدین عبدالحمید (بیروت, دارالمعرفه, بى تا)
ـ معتوق, رشادعباس: نظام الحسبه فى العراق حتى عصر المإمون (جده, بى نا, 1402ه')
نجاشى, احمدبن على: رجال, به کوشش سیدموسى شبیرى زنجانى (قم, موسسه النشر الاسلامى, 1416ه')
Levi Provencal, Journal Asiatigue, 1931, 1934. -
منبع: www.shareh.com