نمونه ای از پایگاه های برون مرزی اسرائیل در ایران (1)
سابقه
یکی از فعالیت های عمده اطلاعاتی اسرائیل در کشورهای هدف، ایجاد پایگاه هایی به منظور استخدام نیرو و اعزام آنها به کشورهای همجوار و کسب اطلاعات است. این فعالیت ها تحت پوشش های گوناگون و به شکل پنهانی صورت می گیرد که بخشی از این فعالیت ها، شامل همکاری و هماهنگی ظاهری نیروهای اطلاعاتی کشور مربوطه است.در زمان سلطنت پهلوی دوم، ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود و اسرائیل در این زمینه و به هر دو شکل آن در داخل ایران و خصوصاً مناطق مرزی مشغول فعالیت بود. تاکنون در این زمینه آن گونه که باید اطلاعات جامع و کاملی منتشر نشده، فقط فردوست در خاطرات خود به گوشه ای از آن اشاره کرده است.
اسرائیل در ایران سه پایگاه برون مرزی آشکار را اداره می کرد که از آنها جهت استخدام جاسوس، کسب اطلاعات از کشورهای عربی و برقراری ارتباط با گروه ها و قبایل مختلف منطقه از قبیل کردها و... استفاده می کرد:
اسرائیل دارای 3 پایگاه برون مرزی در ایران بود، که احتمالاً از سال 1337 این پایگاه ها ایجاد شده بود. این سه پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز)، در ایلام (مرکز ایلام) و در کردستان (مرکز بانه یا مریوان) و در محلی مستقر بود که ساواک هم در آن محل باشد. (1)
بر اساس اسناد ساواک، پایگاه برون مرزی جنوب، به طور رسمی در سال 1341 شروع به کار و فعالیت کرد:
در سال 1341 (2521 شاهنشاهی) همکاری مشترک دو سرویس ایران و اسرائیل در مسیر عملیات جمع آوری پنهانی مستقیم (برون مرزی) در مرزهای کشور شاهنشاهی شروع و نماینده ای از سرویس اسرائیل در جنوب (آبادان) مستقر [شد].
البته ایجاد این پایگاه ها، «توجیه» و «پوشش»، «استفاده از تجارب سرویس اسرائیل در امور برون مرزی» عنوان شده است:
استقرار نماینده سرویس اسرائیل در جنوب در آغاز شروع فعالیت های برون مرزی به منظور استفاده از تجارب سرویس اسرائیل در امور برون مرزی بوده [است].
ولی این واقعیت چیز دیگری است. اسرائیل به بهانه در اختیار گذاردن «تجارب» خود، نقشه هایی دیگر را به مرحله اجرا گذاشت.
به طور مثال؛ اسرائیل با استفاده از پایگاه کردستان، ضمن نفوذ در مناطق کردنشین با کردها ارتباط تنگاتنگی برقرار می کرد.
از پایگاه خوزستان که رئیس آن «بهترین رئیس پایگاه» در بین سه پایگه دیگر بود در مناطق عربی و عراق، نفوذ و اطلاعات ارزشمندی کسب و به اسرائیل ارسال می شد:
هدف پایگاه های برون مرزی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای عربی بود و اکثراً مأمورین را این 3 پایگاه استخدام می کردند و پس از آموزش کامل مرحله بهره برداری شروع می شد. اکثر مأمورین پایگاهها عراقی بودند، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور کویتی و بحرینی و امیرنشین های امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به کار گمارد، بطوریکه از این 3 پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سوریه جمع آوری می شد. البته منظور اسرائیلی ها در شروع کار عراق بود، ولی به تدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای فوق الذکر را نیز تحت پوشش قرار داد.(2)
البته سازمان اطلاعاتی اسرائیل به منظور تطمیع سران شاهنشاهی و توجیه عملکرد خود، به ظاهر نسخه ای از اطلاعات جمع آوری شده توسط مأموران خود را به اداره کل دوم ساواک تحویل می داد. (3) ولی بر اساس اسناد ساواک و با توجه به وظایف سازمانی و خلق و خوی مأموران اطلاعاتی اسرائیل، هرگز اطلاعات کامل و دست اول به ساواک ارسال نمی شد.
اسرائیل از پایگاه های مزبور به عنوان سکوی پرشی جهت استخدام و کسب اطلاعات مورد نیاز استفاده می کرد. ولی به طرق مختلف کوشش می کرد که فعالیت خود در مناطق مرزی را به گونه ای توجیه و در راستای اهداف رژیم شاهنشاهی جلوه دهد.
تمامی فعالیت های مذکور تحت پوشش ساواک انجام می شد و جالب تر آن که در صورت افشای هویت و یا دستگیری جاسوسان نفوذی در کشورهای عربی، هیچ سرنخی از اسرائیل پیدا نمی شد و ایران بود که تاوان عواقب سوء سیاسی آن را پرداخت می کرد.
نیروهای نفوذی در ارتباط با پایگاه های برون مرزی نیز در صورت دستگیری از اعتراف به اینکه در ایران استخدام و سپس آموزش دیده اند چندان ابایی نداشتند، زیرا اعتراف به ارتباط مستقیم با نیروهای اسرائیلی موجب تشدید مجازات از سوی کشورهای عربی می شد.
در بخشی از گزارش ساواک آمده است:
دکتر شیدوش می گفت شنیده است یهودیهائیکه اخیراً در عراق اعدام شده اند، گفته اند تعلیمات خود را برای جاسوسی علیه عراق و به نفع اسرائیل در مناطق جنوبی ایران دیده اند و از یهودیهای ایران به آنها کمک می شده است. (4)
این قبیل دستگیری ها و اعترافات ضمن اینکه عواقب سوء سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران در پی داشت، به علاوه به شکل غیرمستقیم به اختلافات بین مسلمانان در ایران و ممالک عربی دامن زده می شد.
نشریات عربی این قبیل تحریکات را پوشش خبری داده و خواهان ایجاد برخی محدودیت ها برای مسافران ایرانی به کشورهای عربی بودند.
در گزارشی از ساواک، بخشی از مطالب «هفت نامه السبوع» چاپ عمان چنین نقل گردیده است:
برابر اطلاع هفته نامه مذکور [السبوع] چاپ عمان (5) تحت عنوان یک شبکه خرابکاری که مرکز آن در ایران است و به نفع صهیونیزم فعالیت می کند چنین می نویسد. اغلب سازمانهای فدائی معتقدند که یک شبکه خرابکاری به نفع صهیونیزم در ایران وجود دارد که اعضاء آن تبعه ایران و عده ای از یهودیان کشورهای عربی هستند و انتظار می رود که کمیته مرکزی مقاومت فلسطین یادداشتهایی در این خصوص بدول عربی بفرستند و از آنها بخواهد هر ایرانی و یا هر کس به زبان فارسی صبحت می کند و داخل کشورهای عربی می شود تحقیق نمایند تا به حقیقت هویت او پی ببرند و بدانند برای چه منظور به کشورهای عربی آمده است و اضافه نموده که چند روز قبل منزل دکتر ودیع حداد در بیروت که یکی از رهبران جبهه توده ای نجات فلسطین است هدف خرابکاری این شبکه قرار گرفت و مطبوعات لبنان نوشتند که متهم در این حادثه نام ایرانی داشته و لهجه او نیز به ایرانی بودنش گواه بوده و از مشخصاتی که بدست آمده معلوم شده که همین شخص مسئوول حادثه شعبه سازمان نجات فلسطین در بیروت بوده است. (6)
دیگر نشریات عربی نیز با حساسیت، موضوع همکاری ایران و اسرائیل را پیگیری و آن را برملا می کردند.
در بخشی از مقاله «فعالیت های صهیونیزم در ایران» مندرج در نشریه «مدعی العمال» به نقل از گزارش «سفارت شاهنشاهی در بغداد» که به تهران ارسال شده بود، آمده است:
شرکت صهیونیستی الفی در آبادان مرکز شبکه جاسوسی و خبرگیری صهیونیزم میباشد که از آنجا با همه نمایندگان و مزدوران اسرائیل در منطقه خلیج ارتباط دارد و شبکه های مرتبط با شبکه مزبور از قرار ذیل می باشد:
1- شبکه جاسوسی در دوبی که اداره آن با یک خانم آلمانی که همسر یک دکتر ایرانی بنام (م ایرانی) معروف است میباشد و مرکز اصلی شبکه مزبور در تهران است و نامش «بیت سخنوت» می باشد.
2- شبکه جاسوسی در بحرین است که با مرکز اصلی آن در قونسولگری اسرائیل در بومبی ارتباط دارد و رابط آنها یکنفر بنام عزرابوم و یک تاجر یهودی ساکن بحرین است.
اگرچه وجود چنین پایگاه هایی برای ایران سود چندانی نداشت، ولی هزینه های آن از بودجه کشور تأمین و پرداخت می شد. اسرائیل نیز به منظور جبران خوش رقصی سران ساواک، رشوه هایی به آنان پرداخت می کرد.
فردوست که در سال 1340 به ساواک رفته بود، از جریان آشنایی خود با یعقوب نیمرودی و راه اندازی پایگاه های برون مرزی اسرائیل و پرداخت رشوه، یاد کرده، می نویسد: (7)
زمانی که در سال 1340 به ساواک رفتم، سرتیپ علوی کیا (قائم مقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ 80 هزار تومان (یا 60 هزار تومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برون مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینه هایی که ساواک در این همکاری متحمل می شود، پرداخت می گردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علوی کیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظی کرد. با سرتیپ علوی کیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلی ها سه پایگاه برون مرزی در غرب و جنوب ایران احداث کرده اند و بابت هزینه هایی که ساواک از این بابت محتمل می شود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک می پردازند که به مسئوول هزینه های سری ساواک داده می شود.» گفتم: «اگر ساواک اجازه ایجاد این سه پایگاه را داده، دیگر اجاره خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکزی ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه می تواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالی که پرداخت وجه به قائم مقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد سه پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه می دهند. علوی کیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راه حل پیشنهادی شما صحیح تر است!» به این ترتیب مسأله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرفها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادرات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علوی کیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم می کردند. (8)
اسرائیل با پرداخت این رشوه های بسیار کم اهمیت در مقایسه با امکانات دریافتی، از پشتیبانی کامل ساواک- از نیرو گرفته تا محل اسکان- سود می برد و اطلاعات مفیدی از کشورهای عربی کسب می کرد.
سازمان اطلاعاتی اسرائیل به منظور اطمینان خاطر و برنامه ریزی مطلوب در راستای نیل به اغراض خاص خود، رؤسای چنین پایگاه هایی را از اسرائیل به ایران اعزام و تحت پوشش یک فرد ایرانی- با شناسنامه و نام ایرانی- در محل مستقر می کرد. (9) ساواک نیز در این مسیر نهایت همکاری را مبذول و در تهیه امکانات از قدرت خود استفاده و با اعمال نفوذ در دیگر ادارات دولتی، هرچه سریعتر خواسته های عوامل اطلاعاتی اسرائیل را فراهم می کرد.
در گزارشی که به منظور صدور اوامر از سوی اداره کل دوم ساواک خطاب به ریاست ساواک تهیه شده بود، درباره ی معرفی رئیس جدید که (البته در گزارش به عنوان «نماینده» از آن یاد شده) و در خواست صدور فرمان جهت تهیه شناسنامه ایرانی برای او آمده است:
بطوریکه استحضار دارند دوران خدمت آقای شاکری نماینده سرویس زیتون در پایگاه برون مرزی جنوب در تاریخ 51/2/11 پایان پذیرفت و برابر اعلام نماینده سرویس زیتون در مرکز جانشین نامبرده بنام آقای یهودا یکوتیل که چندی قبل وارد کشور شاهنشاهی گردید قصد دارد در تاریخ 51/7/3 وسیله اتومبیل به آبادان عزیمت و آقای صادقی معاون نماینده سرویس زیتون در مرکز در تاریخ سه شنه 51/7/4 بوسیله هواپیما در جنوب به وی ملحق و مدت سه روز جهت راهنمایی آقای یهودا یکوتیل برای شروع به کار در آنجا خواهد ماند. (10)
رئیس اداره کل دوم ساواک نیز به منظور خوش خدمتی و اجرای خواسته های اربابان بیگانه به نصیری «پیشنهاد» می دهد که:
با عطف توجه به مراتب در فوق مستدعیست در صورت تصویب، اجازه فرمایند اوامر عالی جهت صدور و مدارک ایرانی (شناسنامه) برای آقای یهودا یکوتیل به نام احمد کاشانی و همسرش به نام هایده سلطانی به اداره کل پنجم ابلاغ گردد.
نصیری نیز بلادرنگ بی هیچ مخالفتی، موافقت خود را در این باره اعلام می کند و ساواک، بدون توجه به قوانین مملکتی و هویت خود اسرائیلی؛ در اسرع وقت شناسنامه های مورد نیاز را تهیه و به رابط سازمان اطلاعات اسرائیل در ایران تحویل می دهد.
در نامه ساواک عطف به نامه مورخه 51/7/20 رابط اسرائیل چنین آمده است:
بدینوسیله دو جلد شناسنامه که به نامهای احمد کاشانی و هایده سلطانی جهت آقای یهودا یکوتیل و همسرشان تهیه گردیده به پیوست ارسال می گردد. (11)
ساواک خواسته های خارج از چهارچوب فعالیت های برون مرزی نیروهای اسرائیل را نیز بی پاسخ نگذاشته و سعی در انجام آنها داشت.
برای نمونه در سال 1352 مأمور اطلاعاتی اسرائیل که به «منظور آگاهی از نحوه کار در پایگاه جنوب ایران» سفر کرده بود، تقاضا می کند که از جزیره خارک بازدید و با رئیس ساواک ایران ملاقات کند.
در بخشی از گزارش ساواک در این باره آمده است:
در تاریخ 52/3/5 آقای بهار رابط سرویس اسرائیل در تهران ضمن ارسال نامه ای [...] اعلام نموده که سرتیپ اکوتیل آدام مدیرکل جمع آوری اطلاعات خارجی سرویس اسرائیل که بجای سرهنگ وردی منصوب گردیده در تاریخ (73/3/29 [1973]) برابر با 52/3/8 [1352] به منظور آگاهی از نحوه کار در پایگاه جنوب به ایران مسافرت می نماید و تقاضا نموده که ضمن مسافرت به جنوب از جزیره خارک نیز بازدید به عمل آورده و در مدت اقامت در تهران در صورت اجازه حضور تیمسار ریاست ساواک نیز شرفیاب گردد.
تقاضای فوق، در مرحله ی اول تعجب ساواک را برانگیخته و با آن موافقت به عمل نمی آید.
در ادامه ی گزارش آمده است:
در مورد مسافرت سرتیپ آدام به ایران گزارش به عرض تیمسار قائم مقام ساواک رسید که پی نوشت فرمودند: «در مورد آمدن به ایران و بازدید از پایگاه جنوب موافقت می شود.» در مورد بازدید از جزیره ی خارک بچه [به چه] منظور است؟ در هر صورت چون وقت هست پس از مراجعت از حضور تیمسار ریاست ساواک کسب دستور شود.
در این مورد نیز مانند موارد مشابه، مخالفت دیری نمی پاید. (12) و با دیدار خارج از چارچوب فعالیت پایگاه جنوب و بازدید از آن - یعنی بازدید از جزیره خارک- موافقت می شود.
در پایین گزارش یاد شده، توضیحات ذیل درج گردید:
با انجام برنامه ها و مسافرت به خارک (با توضیحاتی که مدیر کل اداره دوم دادند) موافقت می شود.
ساواک به این نیز بسنده نکرده و تقاضای ملاقات وی با نصیری را نیز برآورده می کند:
ترتیب شرفیابی حضور تیمسار ریاست ساواک را برای روزهای 6 و 7 ژوئن بگذارید. پس از کسب اجازه و دستور بهر ترتیبی دستور فرمودند اقدام شود.
ساواک به منظور انجام فعالیت های برون مرزی توسط نیروهای اطلاعاتی اسرائیل، اسلحه نیز در اختیار آنان قرار می داد. جالب آنکه ساواک خوزستان، برای پس گیری اسلحه و در اختیار نهاده شده، بعضاً با مشکلاتی مواجه و مجبور به نامه نگاری، ارسال گزارش و کسب تکلیف از مرکز می شد.
در یکی از گزارش های ساواک که حاکی از عدم تحویل اسلحه است، آمده است:
بعرض می رساند:
منظور: استحضار تیمسار ریاست ساواک و صدور اوامر مقتضی.
پیشینه: همانطوریکه استحضار دارند یک قبضه اسلحه کمری و ده تیر فشنگ به نماینده دوستان زیتون در جنوب تحویل گردیده و پس از احضار نمایندگان دوستان زیتون از جنوب که در عملیات برون مرزی بطور مشترک همکاری داشتند اسلحه و فشنگ مذکور در صندوق رمزی که متعلق به دوستان زیتون است در آبادان باقی ماند و برای تحویل اسلحه به آقای بهار نماینده دوستان زیتون در مرکز مذاکره و ایشان آمادگی خود را برای مسافرت به آبادان و باز کردن صندوق و تحویل اسلحه و فشنگ ها را اعلام نمود.
پیشنهاد: با عطف توجه به مراتب فوق در صورت تصویب اجازه فرمایند که آقای بهار به اتفاق یکی از کارمندان این اداره کل به مدت 24 ساعت به آبادان عزیمت و پس از تحویل اسلحه به مرکز مراجعت نمایند. (13)
اگرچه نصیری در ذیل گزارش می نویسد: «موافقت می شود»، ولی ماجرای پس گیری اسلحه با همین یک گزارش حل و فصل نمی شود و ساواک مجبور می شود بارها به همین منظور با نماینده ی «دوستان» تماس گرفته و گزارش تهیه کند!
همکاری ساواک از یک سو و وضعیت خاص جغرافیایی ایران و اوضاع منطقه و قوانین آمد و شد در آن مقطع زمانی، امکانات بالقوه ای در اختیار نیروهای اسرائیلی قرار می داد:
مرز ایران برای فعالیت اسرائیلی ها بسیار مناسب بود. به دو دلیل: اول وجود خویشاوندی اعراب و اکراد ایران با اعراب و اکراد عراقی، دوم؛ مقررات مرزی ایران و عراق در آن زمان که اهالی قراء و قصبات مرزی دو طرف می توانستند با داشتن برگی به نام «پاس» تا عمق 70 کیلومتری مرز تردد کنند و به دیدار بستگان خود بروند. (14)
اسرائیل چنان برنامه ریزی شده از امکانات فوق استفاده می کرد که عملکرد 3 پایگاه برون مرزی اسرائیل در قبال فعالیت 10 پایگاه برون مرزی وابسته به اداره کل دوم ساواک غیر قابل مقایسه بود:
اداره ی کل دوم ساواک نیز دارای حدود 10 پایگاه برون مرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی بود، ولی نتیجه کار این 3 پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع کار آن 10 پایگاه نیز قابل مقایسه نبود. (15)
مأموران اسرائیلی مستقر در منطقه، پس از شناسایی افراد توسط «نشانگر» به آنها نزدیک شده و پس از شناسایی و بررسی پیشینه، مبادرت به استخدام نیرو می کردند. این نیروها به دو شکل «سرمأمور» و «مأمور منفرد» با پایگاه در ارتباط بودند که هر «سرمأمور» بین 5 تا 7 مأمور در اختیار داشت.
فردوست با اتکا به اطلاعات و حد سیاست خود، حجم اطلاعات ارسالی از پایگاه خوزستان به اسرائیل را 400 گزارش در ماه برآورد می کند که نشانگر حجم فعالیت گسترده اطلاعاتی اسرائیل است:
پایگاه خوزستان حدود 100 سرمأمور و مأمور را اداره می کرد. اگر هر مأمور و سرمأمور در دو هدف کسب خبر می نمود، پایگاه حداقل در 200 هدف رخنه کرده بود و اگر هر مأمور 15 روز یک خبر ارسال می داشت در ماه حدود 400 گزارش به پایگاه واصل می شد. به این ترتیب، عمق نفوذ اسرائیل در عراق و سایر کشورهای منطقه از طریق این سه پایگاه روشن می شود. (16)
در دهه ی چهل، پایگاه های برون مرزی اسرائیل به طور موقت و ظاهری تعطیل می شود:
پایگاه های اسرائیلی تا حدود سال های 1345-1346 در ایران به فعالیت خود ادامه دادند و سپس اعلام کردند که چون اطلاعاتمان کامل شده است پایگاه ها را تعطیل و به اسرائیل منتقل می کنیم و شبکه های ساخته شده در ایران نیز مستقیماً از اسرائیل هدایت خواهد شد. بدین ترتیب، اسرائیلی ها 3 پایگاه فوق را برچیدند و شبکه هایی که طی این سالها ایجاد شده بود (و حداقل 300 سرمأمور و مأمور مستقل زبده داشت) را برای خود حفظ کرده و از طریق برون مرزی اسرائیل به تماس خود ادامه دادند. (17)
در زمینه ی تعطیلی فعالیت پایگاه های برون مرزی باید توجه داشت:
1- تعطیلی پایگاه ها به معنی تعطیلی فعالیت جاسوسی اسرائیل نبوده، بلکه اسرائیل به گونه ای دیگر و بر اساس شیوه همیشگی خود، یعنی ایجاد پایگاه در یک کشور، تکمیل کادر و گسترش شبکه مورد نظر و سپس انتقال، هدایت و استفاده از نیروها از طریق مستقیم به واسطه واحد برون مرزی اطلاعات اسرائیل عمل کرد.
2- اسرائیل در طی سال ها در تمامی ارکان ساواک نفوذ کرده بود و به خوبی از گزارش های ساواک در زمینه کسب خبر از کشورهای عربی مطلع می شد و حتی بعضاً موارد خاصی را به ساواک سفارش می داد تا در زمینه های مورد نظر اسرائیل، اطلاعات گردآوری و ارسال شود.
3- اوضاع منطقه و شرایط مرزی ایران و عراق و بحرانی شدن روابط، یکی دیگر از عوامل تعطیلی فعالیت پایگاه ها بوده است.
4- گسترش برخی همکاری های اطلاعاتی ایران و اسرائیل در قالب همکاری های دوجانبه و سه جانبه تا حدودی نیازهای اسرائیل را برآورده می کرد.
5- به احتمال بسیار زیاد، اسرائیل در طول سال های فعالیت خود در پایگاه های برون مرزی، عوامل اطلاعات ایران را شناسایی و برخی از آنان را به استخدام خود درآورد. وجود چنین نیروهایی، اسرائیل را از ارسال نیروهای اطلاعاتی و اسکان آنها در منطقه بی نیاز می کرد.
ماجرای راه اندازی مجدد و استقرار نیروی اسرائیلی در پایگاه برون مرزی قابل توجه و گویای نکات نهفته چندی است.
پی نوشت ها :
1- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ ص367.
2- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ ص 367 و 368.
3- همان.
4- گزارش ساواک؛ شماره 30/40991 هـ 7؛ مورخ 47/11/12.
5- منظور امان پایتخت اردن است.
6- گزارش ساواک؛ شماره 1732؛ مورخ 49/5/20.
7- سران رژیم شاهنشاهی مجبور بودند به منظور سرپوش نهادن بر حقایق و کسب وجهه دروغین، چنین اخبرای را تکذیب کنند. برای نمونه ذیل سند فوق و تحت نظریه شنبه آمده است:
مسئوول سفارت شاهنشاهی در امان در مورد مندرجات خلاف حقیقت با معاون وزارت خارجه اردن ملاقات و مذاکره نموده و مشارالیه وعده داده برای جلوگیری از تکرار این انتشارات اقدام نماید.
8- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ صص 367-366.
9- در همان اوایل تشکیل، ساواک تعهد کرده بود که در صورت لزوم و در چارچوب همکاری با اسرائیل، مدارک مورد نظر آنها را تهیه و به آنها تحویل دهد. در جلسه 24-25 و 26 مرداد 1339، در کمیته مشترک ایران و اسرائیل توافق شد:
سرویس ایران حاضر است مدارک هویت لازم (شناسنامه و گذرنامه) جهت مأمورین اسرائیلی که بصورت یکنفر ایرانی به کشورهای عربی اعزام می شود تهیه نماید.
10- گزارش ساواک؛ مورخ 1351/7/1.
11- گزارش ساواک؛ شماره 243/208؛ مورخ 51/7/30.
12- چنین تغییر موضع گیری هایی در برخورد با تقاضاهای اسرائیل به این یک مورد و فقط به ساواک ختم نمی شده است. بلکه این تغییر نظر در تمامی ارکان و حتی شخص شاه مشاهده می شد که نشانگر اعمال قدرت از جایی دیگر است.
13- گزارش ساواک؛ مورخ 1354/4/17.
14- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ ص368.
15- همان.
16- همان؛ ص370-369.
17- همان؛ ص 370.
احمدی، عبدالرحمان؛ (1385)، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}