نویسنده:رضا بیطرفان(1)
منبع :راسخون



 

چکیده

روابط اقتصادی حاکم بر جوامع گوناگون از مهمترین مباحثی است که توجه جهانگردان و سیاحان خارجی را به خود جلب می نماید. البته میزان این توجه به انگیزۀ سفرنامه نویسان نیز بستگی داشته و به همین دلیل برخی از آنها با ذکر جزییات بیشتری به مسائل اقتصادی حاکم بر جامعه پرداخته اند. از 616 تا 907 هجری قمری شاهد گزارش های سیاحان مسلمان و غیرمسلمان از سرزمین های اسلامی هستیم که در آنها به نکات جالبی دربارۀ روابط اقتصادی مسلمانان اشاره شده است. مارکوپولو تاجرزادۀ ونیزی، ابن بطوطه سیاح مراکشی، کلاویخو سفیر دربار اسپانیا و سفرنامه نویسان ونیزی در زمینۀ مسائل اقتصادی، نکات مهمی را گزارش نموده اند.
به نظر می رسد مارکوپولو با توجه به نگاه اقتصادی اش، توجه بیشتری به وضعیت اقتصادی شهرها و فعالیت بازرگانان در شهرهای مسلمانان داشته و در مجموع نیز تصویری از اوضاع اقتصادی ایران پس از حملۀ مغولان ارائه می کند. ابن بطوطه نیز به عنوان گزارش دهنده ای مسلمان به برخی از جنبه های اقتصادی زندگی مسلمانان پرداخته است. اشارۀ کلاویخو و ونیزیان به موضوعات اقتصادی نیز به جهت ماهیت سیاسی سفرهای آنها، کمرنگ اما قابل توجه است. پرسش های اصلی در این مقاله عبارتند از اینکه کدام یک از جنبه های روابط اقتصادی حاکم در قلمروی مسلمانان مورد توجه این سفرنامه نویسان بوده است؟ و انگیزه و شخصیت متفاوت هریک از آنها چه تأثیری در نگاه و برداشت آنان از رفتارها و ساختارهای اقتصادی مسلمانان داشته است؟
در این مقاله تلاش بر آنست تا با روشی توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع جانبی، تصویری از ساختار اقتصادی سرزمین های اسلامی با تأکید بر مشاهدات سفرنامه نویسان در قرون 7 تا 10 هجری قمری ارائه شود.
واژگان کلیدی: اقتصاد، مارکوپولو، ابن بطوطه، کلاویخو، ونیزیان، مسلمانان

مقدمه

سفرنامه‌نویسان از یک سو به دلیل بیگانه‌بودن و دوری از خشم و غضب سلاطین در شرح احوال مردم جامعۀ میزبان، از آزادی بیشتری برخوردار بوده‌اند و از سویی مسائل عادی و طبیعی مردم یک جامعه برایشان حیرت‌آور و قابل‌ذکر به نظر می‌رسیده است. به همین جهت سفرنامه‌ها منابع ارزشمندی در شناخت ابعاد گوناگون زندگی مردم یک سرزمین به شمار می‌روند. در این میان، روابط اقتصادی در جوامع که شامل وضعیت اشتغال، شکل های مختلف کسب درآمد، کار زنان و کودکان، اصناف و در مجموع هرآنچه به تولید و توزیع کالا و خدمات اشاره دارد، از اهمیت ویژه ای برخوردارند. نگاه غالب در گزارش های سفرنامه نویسان مورد نظر ما، در بیشتر مواقع همراه با انگیزه های سیاسی سفرهای آنها بوده و توجه به روابط اقتصادی و روش های تجارت بازرگانان و خرید و فروش کالاها برای آنها در اولویت نبوده است. البته با توجه به وسعت قلمروی مسلمانان و وجود انواع روش های کسب و کار و داد و ستد در این قلمرو، با اطلاعات زیادی در مورد وضعیت اقتصادی حاکم بر جوامع مسلمانان در قرون مورد نظر روبرو هستیم. این نکته را نیز باید در نظر داشت که گزارش های سیاحان در قرون 7 تا 10 هجری مانند اغلب این گونه نوشتارها، تا اندازۀ زیادی فاقد تحلیل بوده است و فقط روایت دیده ها و شنیده های آنها می باشد و این در حالیست که تأثیر حملۀ مغول بر اوضاع اقتصادی شهرهای مسلمانان به ویژه ایران را نمی توان نادیده گرفت و از آن به راحتی عبور کرد. در این مقاله ابتدا به معرفی کوتاهی از سفرنامه های این دوره خواهیم پرداخت و سپس به مهمترین ساختارهای اقتصادی حاکم بر قلمروی مسلمانان اشاره خواهیم کرد که در دو قسمت مجزا بررسی خواهند شد.

1- معرفی سفرنامه‌ها

در فاصله سال‌های 616 تا 907 ق یعنی از زمان حمله مغول تا ظهور صفویه، جهانگردان چند سفرنامه مهم را به رشته تحریر درآورده‌اند. مشهورترین این سفرنامه‌ها عبارتند از: سفرنامه مارکوپولو، سفرنامه ابن‌بطوطه، سفرنامه کلاویخو و سفرنامه ونیزیان. در ادامه به معرفی این سفرنامه‌ها می‌پردازیم.

1-1- سفرنامه مارکوپولو

سفرنامۀ مارکوپولو نام کتابی است که مارکوپولو تاجرزادۀ ونیزی در مدتی که در زندان بوده خاطرات و مشاهداتش از مشرق زمین و به ویژه امپراتوری چین را نقل کرده و هم سلولی‌اش روستیکلو، که نویسنده‌ای اهل پیزا بوده، آن‌ها را تقریر کرده است. این کتاب که شهرت فراوانی برای مارکو به دنبال آورد، بعدها مورد استفاده بسیاری از مورخان قرار گرفت و در دورۀ رنسانس نیز منبع اصلی اطلاعات درباره مشرق زمین به شمار رفت.مارکوپولو خود در سال 1254 م در شهر ونیز به دنیا آمد. پدرش نیکولو و عمویش که از نجبا بودند و با قسطنطنیه تجارت داشتند در این موقع مارکوپولو را تحت سرپرستی مادر گذاشته، با کشتی به طرف دریای سیاه روانه شدند و مدت سه‌سال در نواحی دوردست به سوداگری مشغول بودند. چون خواستند به ونیز بازگردند راه را به واسطه جنگی که در میان اقوام تندخوی ترکستان درگرفته بود، بسته یافتند. در این هنگام سفیری که به طرف پایتخت قوبیلای قاآن سفر می‌کرد، حاضر شد آنان را به دربار قوبیلای قاآن ببرد و ایشان ناچار تحت سرپرستی او به طرف مشرق رفتند. چون به دربار خان مزبور رسیدند مورد عنایت او واقع شدند و شرحی راجع به مردم اروپا برای او نقل کردند و خان بسیار مسرور شد. پس از چندی دو مأموریت به ایشان داد و هر دو را روانۀ اروپا کرد. یکی آنکه پیغام او را به حضور پاپ برسانند که در آن از پاپ خواهش کرده بود چند تن مبلغ مسیحی به چین بفرستد و دیگر آنکه مقداری از روغن متبرکی که مدام در مقبره مقدس اورشلیم می‌سوزد، برایش بیاورند و از آنجایی که طی مسافتی چنان طولانی خالی از خطر نبود، چند نگهبان همراه ایشان فرستاد و لوحی از طلا به ایشان به جهت خوش‌رفتاری و کمک اهداء کرد. به این ترتیب نیکولو و برادرش سال‌ها راه پیموده، به وطن مراجعت کردند و چند سال هم طول کشید تا مأموریت‌های خود را انجام دادند و مجدداً رهسپار چین شدند. این بار مارکو را که هفده سال داشت، همراه خود بردند و سه‌سال‌و‌نیم در راه بودند. پس از رسیدن به مقصد مارکو به واسطۀ زیرکی و دقت نظر در امور گوناگون، به زودی زبان و رسوم آنجا را فراگرفته و مورد توجه خان واقع شد و در زمرۀ امرای معتمد دربار قرار گرفت؛ چنانکه مأموریت‌های مهم در نقاط مختلف کشور به او محول شد. مدتی حکمران یکی از استان‌ها بود و توانست با جلب اطمینان خان مغول مدت هفده‌سال در چین بماند. وی هر جا رفت نتیجۀ مطالعات خود را یادداشت کرد و امپراطوری بزرگ قوبیلای خان نیز که قسمت عمدۀ آسیا را فراگرفته بود، میدان وسیعی برای فعالیت‌های او شد. مارکو در سال 1292 م با اجازۀ خان مغول بعد از عبور از ایران و گذشت سه‌سال در 41 سالگی به ونیز بازگشت. وی در سال 1298 م در نبرد دریایی ونیز و جنوا اسیر شد و به زندان جنوایی‌ها افتاد. هم‌بندی مارکو در جنوا، نویسنده‌ای اهل پیزا به نام «روستیکلو» بود که مارکو خاطراتش را برای او دیکته کرد. روستیکلو کتاب را به زبان فرانسوی و آمیخته با لغات ونیزی و توسکانی نوشت و «شرح جهان»، «شگفتی‌های جهان» یا «ایل میلیونه» نام داد. به همین علت، نثر کتاب به گونه‌ای است که مشخص است که آن را یک نویسنده و نه یک جهانگرد نگاشته و میزان دخل و تصرف او در متن نامشخص است. مارکو پس از آزادی، ازدواج کرد و سرانجام در سال 1324 م در 70سالگی از دنیا رفت. «به‌هرحال آنچه مسلم است اینست که نوشته‌های مارکوپولو مشاهدات خودش یا گزارشاتی است که از زبان مردان مؤمن و مطمئن شنیده است. او تمام نوشته‌ها را حقیقت محض دانسته و کتاب را قابل‌توجه و دور از هر کژی و نادرستی می‌خواند» (مارکوپولو، 1369: 20).

1-2- سفرنامه ابن‌بطوطه

سفرنامۀ ابن‌بطوطه نتیجه سفرهای طولانی ابن‌بطوطه، سفرنامه‌نویس برجستۀ جهان اسلام در قلمرو حکومت‌های مسلمان و غیرمسلماناست. ابن‌بطوطه از اهالی طنجه در مراکش و مالکی‌مذهب بود که در سفر اندلس ابن‌جُزَیّ، از فضلای آن دیار را دیده و شناخته بود و «به فرمان سلطان ابوعنان(749 تا 759ق) پادشاه مغرب، ابن بطوطه آنچه در سفرهایش دیده بود برای ابن جُزَیّْ املا نمود و وی پس از پایان آن در 756 ق به تلخیص و تهذیب آن‌ها مبادرت ورزید و عنوان کتاب را "تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجایب الاسفار" نهاد» (موحد، 1378: 20) این سفرها در سال ۷۲۵ ق آغاز می‌شود و در سال ۷۵۴ ق پایان می‌یابد و حدود سی‌سال به طول می‌انجامد.ابن‌بطوطه در طی مسافرتش بسیاری ازمناطقآسیا، آفریقا و قسمتی از قاره اروپا را از نزدیک مشاهده کرده است. چنان‌که گفته‌اند: «ابن‌بطوطه از جمله سفرنامه‌نویسانی است که مبنای کار خود را بر صداقت قرار داده و اگر پاره‌ای مواقع به ذکر ماجرایی مجبور شده که در صحتش تردید داشته، به نقل قول پرداخته تا در درست و نادرست بودنش مسئولیتی نداشته باشد» (فاروقی، 1361: 29). پس از انتشار سفرنامه ابن‌بطوطه، بسیاری انتقادات شدیدی از او داشتند.
بنابه گفته یکی از پژوهشگران، سفرنامه ابن‌بطوطه را می‌توان دارای دو بخش دانست: «جزء اول شامل گزارش سفر از آغاز تا هنگام ورود به هندوستان (725 تا 734 ق) می‌شود و جزء دوم بقیه داستان تا پایان سفر را در بر می‌گیرد. مراحل این سفر عبارتند از:
بخش اول: افریقای شمالی، مصر، فلسطین، سوریه تا مکه.
بخش دوم: عراق، خوزستان، لرستان، اصفهان، شیراز، بازگشت به مکه.
بخش سوم: یمن، سومالی، زنگبار، خلیج فارس، بازگشت به مکه.
بخش چهارم: مصر، سوریه، آسیای صغیر تا دریای سیاه.
بخش پنجم: کریمه، استانبول، روسیه، بلاد قبچاق تا خوارزم.
بخش ششم: ترکستان، خراسان، افغانستان تا مرز هندوستان.
بخش هفتم: هندوستان.
بخش هشتم: مالابار، بنگال، جزایر مالادیو، سیلان، مالزی، شرق دور و چین.
بخش نهم: بازگشت از راه جنوب هند، هرمز، شیراز، اصفهان، بغداد، شام، مصر، مکه تا فاس.
بخش دهم: سفر به اندلس و بازگشت به فاس.
بخش یازدهم: سفر به افریقای غربی، صحرا، امپراتوری مالی، تکدا، بازگشت به فاس» (موحد، 1378: 26 و 27).
در یک تقسیم‌بندی دیگر جوامعی را که ابن‌بطوطه از آن‌ها دیدن کرد از نظر اسلام و مسلمانی بر سه گروه می‌توان تقسیم کرد: «اول جامعه‌هایی که اسلام دین اکثریت مطلق مردم بود و طبعاً حکومت را هم مسلمان‌ها در دست داشتند مانند کشورهای عربی و ایران؛ دوم جامعه‌هایی که پیروان اسلام در آن‌ها اقلیتی به شمار می‌آمدند و حکومت به دست غیرمسلمان‌ها بود مانند کشور چین و حکومت‌های محلی در سواحل جنوبی هندوستان و سیلان؛ سوم جامعه‌هایی که اکثریت مردم آن‌ها غیرمسلمان بودند ولی حکومت را مسلمان‌ها در دست داشتند مانند هندوستان و بلاد معبر و بنگاله» (موحد، 1378: 290).

1-3- سفرنامه کلاویخو

سفرنامه کلاویخو کتابی است که یکی از مقربان دربار هنری سوم، پادشاه اسپانیا، به نام روی گنزالس کلاویخو(Ruy.gonzales.declavijo) نوشته است.پس از بازگشت اولین فرستادگان هانری سوم پادشاه کاستیل از دربار تیمور، هیئت دیگری با هدایای زیادی از سوی هانری به دربار تیمور فرستاده شد که کلاویخو نیز در همین گروه بود. آن‌ها 22 می 1403 م از بندر سانتاماریا در نزدیکی قادس، حرکت می‌کنند و در اواخر اکتبر به قسطنطنیه می‌رسند. در آوریل 1404 م به طرابوزان وارد می‌شوند و اولین بار در 8 سپتامبر 1404 م به حضور تیمور می‌رسند که به سن کهولت رسیده بود. در اواخر نوامبر، مأموریت آن‌ها به پایان می‌رسد و در این زمان تیمور فوت کرده بود و پس از هفت‌ماه سرگردانی در قلمرو تیمور در 17 سپتامبر 1405 در طرابوزان سوار کشتی می‌شوند. آن‌ها در 22 مارس 1406 م بعد از سه‌سال دوری به کشور خود می‌رسند و این سفرنامه شرح کاملی از سفارت کلاویخو در این سه‌سال است.
این سفرنامه نویس از آنجا که نظری دقیق و تیزبین داشته بسیاری از امور را چه از لحاظ اجتماعی و چه از نظر اداری و سیاسی دریافته و ثبت کرده و نگارنده آن را به صورت خاطرات روزانه نوشته است. لازم به یادآوری است که این سفرنامه یکی از قدیم‌ترین سفرنامه‌ها به زبان اسپانیولی است که بیش از یک قرن پس از آنکه مارکوپولو نحوه مسافرت خود به آسیای مرکزی را در سفرنامه‌اش بیان داشته، نوشته شده است.

1-4- سفرنامه‌های ونیزیان

سفرنامه‌های ونیزیان شامل شش سفرنامه است که توسط چهار سفیر ونیزی (جوزافا باربارو، آمبروزیو کنتارینی، کاترینو زِنو و ماریا آنجوللو) و یک بازرگان (وینچنتود الساندری) نوشته شده است. نویسندگان سفرنامه‌های ونیزیان در فاصله سال‌های حکومت اوزون حسن آق‌قوینلو (856 تا 882 ق) تا سال‌های سلطنت شاه طهماسب صفوی (930 تا 984 ق) به ایران آمده‌اند. انگیزه اصلی مسافرت آن‌ها، (به جز آنجوللو و بازرگان ونیزی)، دلیل سیاسی بوده تا بر اثر اتحاد با ایران، امپراتوری عثمانی را تحت فشار قرار داده و از توسعه و بسط قدرت عثمانیان جلوگیری کنند. سه سفرنامه باربارو، زنو و کنتارینی به بحث درباره اوزون حسن و وقایع دوران حیات او اختصاص دارند. کنتارینی و باربارو شرح ماجراهای سفر خویش را در سال‌های 1476 و 1477 م به پایان می‌برند.
جوزافا باربارو در فوریه 1473 م همراه با حاجی‌محمد عازم تبریز شد. در جریان حمله کردها به آن‌ها در کردستان و مرگ حاجی‌محمد، باربارو در 1474 م با حالی زار و دستی تهی وارد تبریز می‌شود؛ ولی اوزون حسن از او به گرمی استقبال می‌کند. مردی موشکاف و بصیر بوده که طی سفرهای اول خود به شرق با زبان‌های ترکی و پارسی آشنایی کافی یافته است. سفرنامه باربارو مطابق دو سفر او به شرق، به دو بخش تقسیم می‌شود. ولی تعیین زمان دقیق مسافرت او مشکل است. بخش اول سفرنامه او، شامل سفر وی به تانا، تلاش بی‌نتیجه او و همراهانش جهت دست‌یافتن به گنج را بازگو می‌کند. بخش دوم این سفرنامه نیز درباره ایران است.
کاترینو زنو از نجبای ونیز و زنش یکی از خواهر‌زادگان ملکه دسپینا خاتون همسر اوزون حسن بوده است. او نیز مأموریت داشته از وضع سپاه اوزون حسن و درآمد سرزمین او، روابطش با همسایگان و... اطلاعاتی گردآوری کند. با حضور کاترینو در تبریز، اوزون حسن سفیری به نام حاجی محمد به ونیز می‌فرستد. در همین زمان نبردی میان محمد فاتح و اوزون حسن در می‌گیرد و اوزون حسن شکست می‌خورد. کاترینو در پایان مأموریتش با وضع رقت باری خود را به ونیز می‌رساند.
آمبروزیو کنتارینی فرزند مستر بندتّو بوده که از سوی فرمانروای ونیز در شورای پرگادی به سفارت در دربار اوزون حسن پادشاه ایران منصوب می‌شود. مأموریت او به سبب راه دراز پرخطری که در پیش داشته سخت و دشوار به نظر می‌رسیده است. وی به پاس نیات صادقانه مخدوم خود فرمانروای ونیز و به جهت خیر و صلاح عالم مسیحیت و به افتخار نام عیسای مسیح و مادر بزرگوارش، ترس از خطر را فراموش می‌کند و با دلشادی و خرسندی برای خدمت به حضرت فرمانروا و دین نصارا به سفر می‌رود و به اختصار تمام سرگذشت خویش را از تاریخ عزیمت از ونیز که 23 فوریه 1473 م تا تاریخ بازگشت به وطن که مصادف با 10 آوریل 1477 م بوده، بازگو می‌کند.
ماریا آنجوللو نیز از جمله کسانی است که در محاصره جزیره ایوبیا به دست عثمانی‌ها اسیر شد. از 1472 تا 1481 م در جنگ‌های عثمانی‌ها در بالکان و ایران شرکت داشت. او در 1490 م به کشورش بازگشت و دوباره بین 1507 تا 1514 م به شرق آمد. هشت فصل کتابش به ذکر جنگ با اوزون حسن اختصاص دارد و پنج فصل بعدی تا شاه اسماعیل را روایت می‌کند. اما قسمت عمده خاطراتش به روزگار شاه اسماعیل تعلق دارد. اثر آنجوللو بیش از یک سفرنامه به یک تاریخ شباهت دارد و به ندرت به وصف مردم شهرهای مختلف پرداخته است.
علاوه بر سفرنامه‌های ذکر شده می‌توان به سفرنامه‌های دیگری که در عصر تیموری تألیف شده اشاره کرد. «یکی از اروپاییانی که در عصر تیموریان در جهان اسلام به سر برده، سربازی از اهالی باوریا به نام یوهان شیلت برگر (johnschiltberger)است. او در شانزده‌سالگی در جنگ نیکوپلیس در سال 1395 م اسیر سلطان بایزید گشته و به شفاعت پسر ارشد سلطان از مرگ رهایی بافته است. وی شاید اولین اروپایی‌ای باشد که به مدینه و مکه راه یافته است. یوهان در حدود 1427 م بعد از حدود 33 سال به اروپا برمی گردد و به ذکر خاطراتش می‌پردازد. وی سربازی کم‌سواد بود و اطلاعاتش هم‌سنگ با گزارشات مارکوپولو و کلاویخو نیست. از نوشته‌های دیگر اروپاییان حاضر در قلمروی تیمور، رساله‌ای کوتاه به نام «شرحی درباره تیمور لنگ و دربار او» است که جان دوم سر اسقف سلطانیه در زمان تیمور نگاشته است. او اصلاً از اهالی ایتالیا بود و حتی سفیر تیمور در دربارهای ونیز، جنوا و انگلستان به شمار می‌رفت. همچنین باید به سفرنامه نیکولو کنتی ونیزی که وقایع مربوط به دورۀ بین مرگ تیمور تا به قدرت رسیدن اوزون حسن در آن ثبت شده، اشاره کرد. سفرهای نیکولو بیشتر در هند و آسیای جنوب شرقی اتفاق می‌افتد و در مورد ایران به جز خلیج فارس و هرمز چیزی نمی‌گوید. وی در 1444 م پس از چهل‌سال جهانگردی به ونیز باز می‌گردد. سفرنامه دیگری از تاجری به نام آثاناسیوس نیکیتین به صورت خلاصه و ناتمام باقی است. وی در 1466 م بر رود ولگا بر کشتی نشسته و از شهرهای شمال ایران و همچنین شهرهای مرکزی مانند کاشان و نائین و یزد عبور کرده و به هرمز و از آنجا به هندوستان رفته است. وی در 1474 م از دنیا رفته و سفرنامه‌اش ناقص باقی مانده است (نک: جوادی، 1352: 173 تا 182).

2- ساختارهای اقتصادی در قلمرو مسلمانان

با توجه به گستردگی قلمرو مسلمانان نمی‌توان به آسانی از مشاغل مردم و روابط اقتصادی‌شان صحبت کرد و نظر داد. در هر شهر با توجه به اقتضای محیط جغرافیایی و فضای حاکم بر اقتصاد آن، شغل‌های مختلفی رواج داشته است. دادوستد و معاملات بازرگانی از جمله مواردی است که برای سفرنامه‌نویسان اهمیت داشته است. به همین دلیل، آن‌ها در پاره‌ای موارد ساختارهای اقتصادی موجود در قلمرو مسلمانان را توصیف کرده‌اند؛ اما تحلیلی در این زمینه ارائه نکرده‌اند. آنچه مسلم است، تفاوتی است که شهرهای ایران به لحاظ رونق و شکوفایی در دو دوره قبل و بعد از حمله مغول داشته‌اند. در این زمینه، پطروشفسکی به نکاتی اشاره می‌کند و شهرهای این دوران را از نظر اقتصادی به چند دسته تقسیم می‌کند: «اول شهرهای کوچک و متوسطی که بازارهای محدودی داشتند و دیگر شهرهای متوسطی که مرکز صنایع‌دستی به شمار می‌رفتند و کالاهایی برای صدور به بازارهای جهانی تولید می‌کردند مانند کازرون و کاشان و دیگر شهرهایی با بازارهای بزرگی که بر سر شاهراه‌های بین‌المللی کاروان‌ها و راه‌های دریایی قرار گرفته بودند مانند اصفهان، تبریز، همدان، قزوین، شیراز و نیشابور. هرمز نیز که از صورت ساحلی درآمده بود، در پرتو نقل و انتقال کالاهای ایرانی، عربی، اروپای غربی، هندی و چینی پیشرفت کرد» (پطروشفسکی و دیگران، 1366: 32). نگاه به مسائل مربوط به تجارت و اهمیت آن را می‌توان از خلال سطور کتب اخلاقی این دوران نیز جستجو کرد؛ تا جایی که شجاع نویسنده کتاب اخلاقی انیس‌الناس در قرن نهم، در فصلی در آداب تجارت می‌نویسد: «بدان که اصل تجارت بر مخاطره است، زیرا که طریق آن منحصر در دو چیز است: اوّل معاملت و دیگر مسافرت و چون آدمی را در دنیا برای ترتیب روزگار از شغلی ناگزیر است، بهترین اشتغال و حرفت بازرگانی است و به همه حال شرف دارد بر وزارت» (شجاع، 2536: 118).

2-1- وضعیت اقتصادی شهرها

در نگاه سفرنامه‌نویسان شهرهایی مانند تبریز، یزد، کرمان و هرمز از نظر رونق کالا و اجناس در خور اهمیت بوده‌اند. دادوستد در تبریز در ایام دیدار مارکوپولو بسیار رونق داشته است. در آن ایام، تبریز مرکز دادوستد انواع ادویه، ابریشم گیلان و چین، سنگ‌های قیمتی مانند یاقوت و کهربا، طلا و نقره، پوست و... بوده است. ابن‌بطوطه که چندی بعد از مارکوپولو این شهر را دیده است، از جامه‌های ابریشم‌بافت شهر تبریز یاد می‌کند. وی همچنین از بازار غازان در این شهر به عنوان یکی از بهترین بازارهایی که تا آن زمان دیده است، نام می برد(ابن بطوطه، 1370، ج1: 284). همچنین در این ایام، تبریز یکی از مراکزی بوده که با ونیز و ایتالیا مبادلات بازرگانی داشته و ابریشم ایران از همین طریق به اروپا می‌رسیده است. حمدالله مستوفی که مقارن همین زمان از تبریز دیدن کرده است و آن را معظم‌ترین بلاد ایران دانسته، گزارشی جالب از وضعیت اجتماعی و اقتصادی تبریز در قرن هشتم هجری ارائه می‌کند: «مردم آنجا سفیدچهره و خوش‌صورت و متکبر و صاحب‌نخوت باشند و اکثرشان سنی و شافعی مذهبند و از مذاهب و ادیان دیگر بی‌شمارند و درو معاشران به‌غایت لطیف و شیرین سخن و صاحب جمال هستند و فقیر و غنی از کسب خالی نباشند و در آن دیار متمول بسیارست» (مستوفی، 1381: 124)
مارکوپولو شهر یزد را نیز بزرگ و زیبا و پررونق دانسته است، به ویژه پارچه‌های ابریشمی موسوم به «یزدی» نزد بازرگانان شهرت فراوانی داشته است. مارکوپولو، وسعت منطقه یزد را به اندازه «هفت روز راه‌پیمایی» دانسته و خود نیز ظرف همین مدت به قلمرو کرمان رسیده است. همچنین در ایام حکومت طغرل سلجوقی این شهر اهمیت خاصی داشته؛ چنان‌که غازان‌خان نیز پس از دستیابی به یزد، توجه خود را معطوف به آن کرده است. باربارو نیز در یزد و کاشان، از تجارت پارچه‌های ابریشمی و نخی صحبت کرده و بر آن بوده که بهترین نوع آن در یزد بافته می‌شده است. وی شیراز را نیز شهری دارای واردات جواهرات، پارچه های ابریشمی بزرگ و کوچک دانسته است(سفرنامه های ونیزیان در ایران، 1380: 91).
بابارو که در عبور سریع از شهرهای ایران، نیم نگاهی به اوضاع اقتصادی شهرها دارد، از قم نیز می گوید و به این نکته اشاره دارد که « این شهر جای پیشه وران نیست زیرا مردم قم با کشاورزی گذران می کنند و این شهر دارای تاکستانها و باغهای فراوان و خربوزه های بسیار خوب است»(سفرنامه های ونیزیان در ایران، 1381: 89)
کرمان نیز به دلیل آنکه محل تولید فراورده‌های بسیاری از اجناس ایرانی بوده و معادن بسیاری را در خود جای داده، در چشم‌انداز مارکوپولو، جلب توجه کرده است. وی کرمان را مرکز سنگ‌های قیمتی مانند فیروزه و سنگ‌های صنعتی مانند آهن دانسته است. به علاوه، نقش زنان هنرمند کرمانی را در تولید پارچه‌های ابریشمی و دیگر صنایع دستی متذکر شده است. شاید یکی از دلایل نگاه مارکو در مورد کرمان این بود که وی سه بار از این شهر عبور کرد و «ظاهرا شهر واستان کرمان اثر خوبی روی مارکوپولو گذاشته است و قطعاً در زمان او کرمان از رفاه چندی برخوردار بوده است»(گابریل،1381: 231). کرمان پس از حملۀ مغول از آسیب بر کنار ماند و حکومت قراختاییان در آنجا تحت نظر مغولان به حیاتش ادامه می داد. مارکو دوبار در زمان تَرکان خاتون(681-655ه ق) و یکبار در زمان پادشاه خاتون (694-691ه ق)به کرمان آمده بود و اگر گزارش مورخان از این دو دوره را قبول کنیم باید بگوییم که مارکو در زمانی به این شهر پاگذاشت که دولت قراختایی« دولتی بود قویم» و روزگار شاهان قراختایی« روزگاری بود مستقیم» و « بهار ایام پادشاهی پادشاهان قراختای» (منشی کرمانی،1362: 38) و درنهایت آخرین دیدار او از کرمان در زمان پادشاه خاتون که خود شاعر و اهل علم بود صورت پذیرفت(وزیری، 1375: 459).
مارکوپولو به موقعیت بندر هرمز و رونق آن در رابطه با تجار هندی نیز اشاره کرده است. کشتی‌های بزرگ مملو از ادویه، مروارید، پارچه‌های زربفت، سنگ‌های قیمتی، عاج فیل و اجناس بسیاری به این بندر وارد می‌شده است. شرح مارکو دربارۀ هرمز از مهمترین بخش های سفرنامۀ وی است. او به رونق تجاری آن شهر در ارتباط با تجار هندی و کشتی های بزرگ مملو از ادویه، مروارید و ... یاد می کند. هرمزی که مارکوپولو از آن یاد می کند، هرمز باستانی است و در نوار ساحلی خلیج فارس قرار داشت.« هرمز قدیم بندر اصلی بازرگانی در خلیج فارس و جانشین کیش بود و کیش، خود در سدۀ یازدهم جانشین صیراف شده بود»(گابریل، 1381: 267). یکی از دلایل برجستگی هرمز در سفرنامۀ مارکوپولو، وضعیت این شهر درآن دوره بود. به گفتۀ اشپولر، جزایر خلیج فارس به دلیل عدم پیشروی مغولان در آن خطه، به صورت آزادانه تکامل یافتند و هرمز نیز« بی تردید مقتدرترین حکومتهای خلیج فارس را تشکیل می داد»(اشپولر، 1386: 153).
مارکو به صنعت کشتی‌سازی ایران در آن ایام اشاره کرده و شیوه ساخت آن را، به جهت آنکه به سرعت غرق می‌شده، مورد انتقاد قرار داده است. طبیعتاً مارکو که در ونیز پرورش یافته و از کودکی با هنر کشتی‌سازی آشنا بوده، به خوبی می‌توانسته معایب کشتی‌های ساخت ایران را تشخیص دهد. وی قیراندودنکردن کشتی‌ها را عامل اصلی غرق‌شدن کشتی‌ها دانسته است. او می گوید که مردم هرمز کشتی های خود را قیر اندود نمی کنند بلکه برای احتراز از پوسیدگی چوب در آب دریا، آنها را با روغن ماهی روغن مالی می کنند . وی علاوه بر این می گوید که کشتی ها را در هرمز بد می سازند و همین باعث غرق شدن اغلب آنها می شود. او علت این امر را عدم استفاده از میخ های آهنی در کشتی عنوان می کند و اینکه آنها را با کلاف هایی از پوسته جوز هندی می سازند. آنها پوسته جوز هندی را در آب می خیسانند تا شبیه موی یال و دم اسب شود و در نتیجه بسیار مقاوم می شود. وی می گوید از آنجاییکه آنها آهن ندارند بجای لنگر از میخ های چوبی استفاده می کنند وکشتی های آنها را دارای یک بادبان، یک سکان و یک دکل می داند و در مجموع این نوع کشتی ها را خطرناک توصیف می کند(مارکوپولو، 1369: 49 و50). اما برخلاف گزارش مارکوپولو، دلیل استفاده نکردن از میخ آهنی در کشتی ها، نداشتن آهن نبوده است. کلاویخو سفیرهانری سوم پادشاه کاستیل به دربار تیمور که در اوایل قرن نهم ه ق در ایران بسر می برد در توصیفی جالب توجه از کشتی سازی در خلیج فارس به این نکته می پردازد که در ساخت کشتی های خلیج فارس از الوار استفاده می شود و تخته ها را دم چلچله وار در هم می کنند تا محکم شود و از میخ چوبی به جای میخ آهنی استفاده می کنند زیرا معتقدند اگر میخ آهنی در کشتی به کار رود توسط سنگهای آهن ربایی کف در یا جدا و کشتی متلاشی می شود(کلاویخو، 1384: 169).

2-2- روابط اقتصادی مسلمانان

در حین سخنان سفرنامه‌نویسان می‌توان ژرف‌ساخت برخی از ساختارهای اقتصادی را تجزیه و تحلیل کرد. مثلاً در تبریز به جهت توجه زنان به کالاهای زینتی، اقتصاد در این زمینه رونق داشته؛ دمشق از لحاظ شغل، حائز اهمیت بوده و افرادی که از دیگر شهرها به آن وارد می‌شده‌اند دغدغۀ پیشه نداشته‌اند؛ در شیراز تمرکز صنفی وجود داشته و هر صنف در حوزه خود به فعالیت می‌پرداخته؛ در سرزمین ظلمات در شمال سیبری، مبادلات کالا به شکلی عجیب و غریب صورت می‌گرفته؛ درآمد شهر قسطمونیه صرف مخارج خانقاهی می‌شده، در مالادیو برای استخدام زنان یا اخراج آنان، قوانین خاصی وضع شده؛ در مقدشو مبادلات دوطرفه انجام می‌شده؛ در مکه، به کودکان در ازای انجام کار، پول پرداخت می‌شده و نیز در یزد در زمینه تجارت پارچه و چگونگی مبادله آن، آدابی وجود داشته است. در ادامهبه برخی از مهم ترین شاخصه های اقتصادی در قلمروی مسلمانان اشاره خواهیم کرد.
یکی از موارد مهم از روابط اقتصادی که در سفرنامه های این دوره به چشم می خورد، وجود اصناف مختلف و فعالیت مستقل و متمرکز آنها بوده است. به عنوان مثال در اصفهان هر دسته از پیشه‌وران، رئیس و پیش‌کسوتی برای خود انتخاب می‌کنند که او را «کلو» می‌نامند. دسته‌های دیگر هم که اهل صنعت و حرفه هستند به همین نحو رؤسایی را برای خود برمی‌گزینند (ابن‌بطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۲۴۷). در شیراز قرن هشتم نیز همین کلوها فعالیت داشتند و نقش های سیاسی و اجتماعی آنان محسوس و پررنگ بوده است. «آن‌ها کدخداهای محلات بودند که نبض ماجراجویان شهر در دستشان بود. این کلوها در هرج و مرج‌های اواخر عهد ایلخانیان، از راه عیاری و پهلوانی، در فارس قدرتی به هم رسانیدند و زمانی نیز شاه‌شیخ را، که محبوب اهل فارس بود، در مقابل مدعیانی که داشت، یاری کردند» (زرین‌کوب، 1380: 2 و 3).حضور اصناف در بازار، علاوه بر اصفهان، در شیراز نیز توجه ابن بطوطه را به خود جلب نموده است و وی که دو بار از این شهر دیدن کرده است به وضعیت اصناف و پیشه وران آن اشاره داشته است. در شیراز هر یک از اصناف پیشه‌وران در بازار جداگانه‌ای متمرکز می‌باشند و از افراد صنف‌های دیگر در میان آنان داخل نمی‌شوند (ابن‌بطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۲۵۰).
از نکات قابل توجه برای هر سفرنامه نویسی که می خواهد از اوضاع اقتصادی جوامع پیش روی خود صحبت کند، وضعیت کسب و کار و روش های کسب درآمد در هر جامعه است. باربارو سفرنامه نویس ونیزی که در یزد از تجارت ابریشم سخن می گوید، به روش خاص بازرگانان این شهر در تجارت می پردازد و اشاره می‌کند که بازرگانان در این شهر بعد از ورود به «فونداچو» که احتمالاً همان «تیمچه» است، هر یک در حجره‌هایی جداگانه مستقر می‌شوند و ساعتی از روز گذشته کسانی با پارچه‌های ابریشمی و سایر کالاها وارد شده و اگر بازرگانان چیزی پسندیدند، آن فروشنده را صدا زده و به کالایش که بهای آن را بر روی کاغذ نوشته و روی آن نصب کرده، می‌نگرند و اگر خواستند آن را می‌خرند و در حجره می‌گذارند و فروشنده که صاحب حجره را می‌شناسد بدون صحبتی می‌رود و بعد از ناهار می‌آید و پول خود را می‌گیرد و اگر روزی خریداری پیدا نکند، روز دیگر می‌آید (سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، ۱۳۸۱: ۹۰). شیوۀ تجارت و داد و ستد تنها مورد توجه باربارو نبوده و ابن بطوطه نیز پس از عبور از عدن و زَیلَع، هنگامی که به مقدشو می‌رسد، می بیند که در این شهر عده‌ای از جوانان با زورق‌های کوچک به پیشواز می‌آیند و طبقی از طعام را به بازرگانان تقدیم و هر یک بازرگانی را مهمان خود می‌کند و بازرگان به خانۀ آن جوان می‌رود و مهمانداران ضمن پذیرایی از بازرگان، امور خریدوفروش مال‌التجاره و تهیۀ مایحتاج آنان را هم انجام می‌دهند و معامله بدون حضور مهماندار باطل است (ابن‌بطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۳۰۹).
شرایط کار برای افراد طبقات مختلف جامعه مانند زنان و کودکان و موانع و مشکلاتی که برای فعالیت های اقتصادی در شهرها و روستاها وجود داشته است، از نکات برجسته در گزارش های سفرنامه نویسان این دوره به شمار می رود. ابن بطوطه در گذر از سرزمین های اغلب مسلمان به این نکات تا اندازۀ زیادی پرداخته است. برای نمونه، غربا در دمشق بی آنکه چیزی از مال خود خرج کنند، به وضع آبرومندانه‌ای به سر می‌برند. هرکس اهل پیشه و کار باشد، راه‌های دیگر نیز برای او فراهم است؛ مانند نگهبانی باغ یا پاسبانی آسیاب یا سرپرستی کودکان که بامدادان آن‌ها را به مدرسه می‌برند و شام برمی‌گردانند. همچنین به هرکس که دنبال علم و دانش یا زهد و عبادت باشد، همه گونه کمکی می‌شود (ابن‌بطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۱۴۲ و ۱۴۳). گزارش ابن بطوطه از وضعیت مناسب کسب درآمد در شهر دمشق می گوید و به این نکته اشاره می کند که هرکس حتی اگر غریبه هم باشد، می تواند متناسب با توانایی خود به منبع درآمدی در این شهر دست یابد. البته مهربانی اهل دمشق و توجه به مردمان دیگر، مورد تأیید بسیاری قرار گرفته است. «دمشقیان، همیشه به خاطر رفتار مؤدبانه‌شان چه در بین خود و چه در میان خارجیان، معروف بوده‌اند. مهربانی و توجه آن‌ها به مردم دیگر، بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده است» (زیاده، 1351: 104). ابن‌جبیر نیز در قرن ششم از مهربانی اهالی دمشق با درویشان و غریبه‌ها می‌گوید (ابن‌جبیر، 1370: 349). ابن بطوطه که بسیار صریح تر از سفرنامه نویسان مسلمان دیگر از زندگی زنان صحبت می کند، علاوه بر جایگاه سیاسی و فرهنگی آنها و اشاره یه نوع پوشش زنان، به فعالیت های اقتصادی آنها نیز پرداخته است. او در مالادیو از شیوۀ عجیب کار کردن زنان و دستمزد گرفتن آنها گزارش می دهد. «از عجایب کارهای این زنان آن است که برای خدمت در خانه‌ها اجیر می‌شوند یعنی هر یک از آنان در مقابل مبلغی پول که پنج دینار یا کمتر است قبول خدمت می‌کنند و این امر را عیب نمی‌دانند. مخارج این مستخدمان به عهدۀ کسی است که آنان را اجیر کرده است. اغلب دخترها همین کار را می‌کنند و بسا می‌بینی که در خانۀ یکی از توانگران ده یا بیست تن از آنان مشغول خدمت‌اند، این دخترها ظروفی را که بشکنند قیمت آن را باید از دستمزد خود بپردازند و وقتی یکی بخواهد خانۀ ارباب خود را ترک کند و به خانۀ دیگری برود، پولی را که به او بدهکار است از صاحب‌خانۀ جدید می‌گیرد و به او می‌پردازد و به همان مبلغ در برابر ارباب تازه بدهکار می‌شود و اغلب کار این دخترها رشتن قَنْبَر است» (ابن‌بطوطه، ۱۳۷۰، ج ۲، ۲۲۷). ابن بطوطه حتی از فهالیت های ناچیز اقتصادی کودکان نیز نمی گذرد و آنها را درخور ذکر می بیند. او از فعالیت کودکان مکه در بازار این گونه گزارش می دهد:«کودکان یتیم در مکه در بازارها می‌نشینند و هرکدام یک زنبیل بزرگ و یک زنبیل کوچک با خود دارند. این زنبیل‌ها را در مکه مِکْتَل می‌نامند. چون کسی به بازار می‌آید و مایحتاج خود را از قبیل گوشت و سبزی و حبوبات می‌خرد، یکی از آن کودکان پیش می‌آید و اجناس را که او می‌خرد، گرفته، گوشت و سبزی را در زنبیل بزرگ و بقیه را در زنبیل کوچک می‌گذارد و آن را به خانۀ وی می‌رساند. در ازای این کار پولی به کودکان داده می‌شود» (ابن‌بطوطه، ۱۳۷۰، ج ۱: ۱۸۹).

نتیجه

در مجموع، با توجه به گزارش های سیاحان مسلمان و غیر مسلمانی که با انگیزه های متفاوت به قلمروی مسلمانان در قرون 7تا 10 هجری قمری سفر کرده اند، بتوان به برخی از ویژگی های روابط اقتصادی در این جوامع پی برد و برخی از ساختارهای اقتصادی شهرها و روستاهای آن زمان را تجزیه و تحلیل کرد. منابع دیگر نیز در رابطه با وضعیت مناطق اسلامی و تأثیر حوادثی چون حملۀ مغول بر آنها اهمیت ویژه ای دارند. می‌توان گفت چشم انداز ابن‌بطوطه نسبت به سیاحان دیگر تا حدودی متفاوت است. ابن‌بطوطه به دلیل مسلمان بودن، به خلق و خوی و آداب زندگی مسلمانان بیشتر توجه داشته و آن را بیشتر مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است. مشاهدات مستقیم ابن‌بطوطه و روش بیانش در بیشتر مشاهداتش یکسان است.
دیگر سفرنامه‌نویسان، که سیاحان و جهانگردان غربی هستند، دیدگاه نسبتاً یکسانی دارند. مارکوپولو، کلاویخو، باربارو، کنتارینی، کاترینوزنو و آنجوللو برخلاف ابن‌بطوطه که بیشتر به مسائل اجتماعی توجه دارد، بیشتر با نگاه سیاسی و اقتصادی به مسائل می‌نگرند. گزارش‌هایآن‌هاعموماً عینی با برداشت‌های کاملاً آنی است. این سیاحان از منظر فرهنگی متفاوتی به جامعه شرقی و اسلامی می‌نگرند و آن را در مقابل فرهنگ و باورهای خود قرار می‌دهند.آن‌هامظاهر زندگی و اخلاق و روحیات مردم را در قلمرو مسلمانان با کنجکاوی خاصی توصیف کرده‌اند. می توان گفت آنچه در سفرنامه‌های این عصر بازتاب یافته، توصیف دیده‌ها و شنیده‌ها با ترکیبی از برداشت‌های فکری و شخصی جهانگردان از یک‌ سرزمین و مردم آن،زندگی روزانه آنان،آداب و رسوم، خلق‌وخو،خوردنی‌ها،پوشیدنی‌ها و... است. وضعیت داد و ستد و فعالیت های گوناگون اقتصادی در شهرهای مختلف و یا مناطقی که به هردلیل از رونق اقتصادی برخوردار بوده اند به خوبی در این سفرنامه ها بازتاب یافته است. سنت وقف، همچنین دستیابی آسان به منبع درآمد در برخی شهرها و یا روش های منحصر به فرد تجارت در مناطق مختلف و کار زنان و کودکان و در نهایت واردات و صادرات شهرهای مختلف، از مهمترین مواردی است که سفرنامه نویسان به آنها پرداخته اند و به همین دلیل می توان از آنها در شناخت وضعیت اقتصادی مردم آن روزگار به خوبی بهره برد.

پی نوشت ها :

1- دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان.

منابع :
ابن‌بطوطه (1370)، سفرنامۀ ابن‌بطوطه، ترجمۀ محمدعلی موحد، بی‌جا: آگاه، 2 ج.
ابن‌جبیر، محمد‌بن‌احمد (1370)، سفرنامۀ ابن‌جبیر، ترجمۀ پرویز اتابکی، مشهد: آستان قدس رضوی.
اشپولر، برتولد(1386): تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میرآفتاب، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
پطروشفسکی ‌و دیگران (1366)، تاریخ اجتماعی‌ اقتصادی ایران در دورۀ مغول، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران: اطلاعات.
جوادی، حسن (1352)، «ایران از نظر سیاحان اروپایی عصر تیموری»، بررسی‌های تاریخی، سال 8، ش 3. صص 155 تا 186.
زرین کوب، عبدالحسین (1380)، از کوچۀ رندان، تهران: امیرکبیر.
زیاده، نیکلا. ا (1351)، دمشق در عصر ممالیک، ترجمۀ جلال‌الدین اعلم، تهران: بنگاه ترجمه‌ونشرکتاب.
سفرنامه‌های ونیزیان در ایران (1381)، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران: خوارزمی.
شجاع (2536)، انیس‌الناس، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه‌ونشرکتاب.
فاروقی، فؤاد (1361)، سیری در سفرنامه‌ها، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی.
کلاویخو، روی‌گونسالس (1384)،سفرنامۀ کلاویخو، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران: علمی‌وفرهنگی.
گابریل، آلفونس(1381): مارکوپولو در ایران، ترجمه پرویز رجبی، تهران، انتشارات اساطیر.
مارکوپولو (1369)، سفرنامه (ایل‌میلیونه)، ترجمه س.‌منصورسجادی، آنجلا دی‌جوانی رومانو، تهران: بوعلی.
مستوفی‌قزوینی، حمدالله‌بن‌ابی‌بکر‌بن‌محمد‌بن‌نصر (1381)،نزهة‌القلوب (مقاله سوم)، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران: حدیث امروز.
منشی کرمانی، ناصرالدین(1362): سمط العلی للحضره العلیا، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال، تهران، نشر اساطیر.
موحد، محمدعلی (1378)، ابن‌بطوطه، تهران: طرح ‌نو.
وزیری، احمدعلی خان(1375): تاریخ کرمان، به تصحیح و تحشیۀ محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، چاپخانۀ بهمن.