ديدگاه امام خميني (ره) پيرامون سياست و عهده داران آن (1)
در لغت سياست از ريشه ي سائِس و ساس است و معناي آن رعيت داري و نگهباني آنهاست، به چند مورد از معاني مطرح شده اشاره مي شود:
نويسنده: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت
معنا و مفهوم سياست
در لغت سياست از ريشه ي سائِس و ساس است و معناي آن رعيت داري و نگهباني آنهاست، به چند مورد از معاني مطرح شده اشاره مي شود:سياسة: نگاه داشتن حدّ هر چيزي، رعيت داري.
ساسَ الامر: نگاه داشتن حدّ هر چيزي.
ساسَ، يَسوُسُ، سياسة: مردم يا ملّت را اداره کرد و کارهاي آنها را به دست گرفت.
اَلسّياسَة، مصدر: رعيّت داري و مردم داري، اداره نمودن کارهاي کشوري.
در روايات سياست به مفهوم حکومتي که همان اداره امور کشور و مردم به کار رفته است، چنانچه حضرت امير (عليه السّلام) مي فرمايند:
أَلملکُ سِياسَةُ
حکومت، مملکت داري سياست است. (1)
سياست در بيانات امام خميني به همين معناي اداره ي امور کشور و مردم به کار رفته است که به چند مورد آن اشاره مي شود:
« مگر سياست چي است؟ روابط مابين حاکم و ملّت، روابط مابين حاکم با ساير حکومتها - عرض مي کنم که - جلوگيري از مفاسدي که هست، همه ي اينها سياساتي است که هست. » (2)
« تکليف ملت با دولت چيست و تکليف دولت با ملت چي هست؟ چه جور بايد دولت باشد، شرايط حاکم چيست، شرايط شُرطه چيست؛ شرايط قاضي چيست؟ » (3)
« سياست معنايش همين وضع آن چيزهايي [ است ] که در يک کشوري مي گذرد از حيث اداره ي آن کشور. » (4)
« سياست يک حقيقتي است، سياست يک چيزي است که مملکت را اداره مي کند. » (5)
بنابراين سياست از مسائلي است که در حيطه ي حکومتي قرار دارد، تشکيل حکومت و تعيين کيفيت اين حکومت چه در اداره کشور، چه در ارتباط با ساير ملتها و دولتها، ايجاد قسط در جامعه - که هدف از بعثت انبياء در يک بُعد همين است - و جلوگيري از شرارتها و مفاسد و اجراي احکام الله؛ همه در حيطه سياست و در صورت تحقق حکومت، امکان پذير است. اين که چرا حکومت سياست معنا مي شود يا عدل سياست، مشخّص مي شود که اجراي همه ي محتواي سياست که در تعاريف امام امت آمده است، در صورت تحقق حکومت و عدل است.
سياستهاي مادّي، سياست الهي
آنچه به عنوان مفهوم سياست مشخص شد، بسته به بينش و اهداف و نحوه ي اجرا و مصداق آن اشکال مختلف پيدا مي کند، در واقع نسبت به نوع نگرش به انسان و جامعه و نيّت عمل، سياست وضع خاصي پيدا مي کند. اگر انسان همچون يک حيوان تلقّي شود که تنها داراي بُعد مادّي است، سياست، سياستي مادّي خواهد بود که مقصدش ارضاء خواستهاي حيواني انسان مادّي است، اگر اين ارضاء مادّي به طرق صحيح انجام پذيرد « سياست مادّي صحيح » خواهد بود و اگر اين ارضاء از طرق خلاف و حيله و تزوير انجام شود، سياست مادّي شيطاني مي باشد.« سياست به آن معنايي که اينها مي گويند که دروغگويي، با دروغگويي، چپاول مردم و با حيله و تزوير و ساير چيزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، اين سياست هيچ ربطي به سياست اسلامي ندارد، اين سياست شيطاني است. » (6)
« اگر فرض کنيم که يک فردي هم پيدا بشود که سياست صحيح را اجرا کند، نه به آن معناي شيطاني فاسدش، يک حکومتي، يک رئيس جمهوري، يک دولتي سياست صحيح را هم اجرا کند و به خير و صلاح ملت باشد، اين سياست يک بُعدِ از سياستي است که براي انبيا بوده است و براي اوليا و حالا براي علماي اسلام. » (7)
سياست شيطاني به وسيله ي افراد شيطاني و فاسد پايه گذاري مي شود و هدف آنها صلاح ملّت حتي در بُعد مادّي آن هم نيست، بلکه ارضاء هوسها و شيطنت هاي خود و همراهان شان است.
« آنهايي که فاسدند، سياست شان سياست شيطاني است. » (8)
مثال مشخص و ملموس اين نوع سياست، سياست ستمشاهي رژيم پهلوي بود که نفع دنيايي و مادّي ملت را هم فداي آمال شخصي و خواستهاي اربابان مي نمودند و خود آنها به اين مطلب اذعان داشتند، منتها طوري آن را مطرح مي کردند که متناسب با تبليغات استکبار جهاني در زمينه ي جدايي دين از سياست، در همه ي عالم - بخصوص کشورهاي اسلامي - باشد؛ يعني سياست را محدود مي کردند به همان سياست شيطاني و قداست و شأن روحانيون را بالاتر از آن که در چنين اموري وارد شوند، نشان مي دادند! در حالي که نه سياست محدود به آن شکل بود که آنها عمل مي کردند و نه قائل به قداست و شأن براي روحانيون بودند و امام که خود افشاگر اين نقشه ي شوم بود و تلاش وسيع معظّم له بود که هم ملت را بيدار کرد وهم روحانيت را به صحنه سياست آورد، در اتفاقي که براي خود ايشان افتاده است اين مطلب را تشريح مي نمايند:
« ما را وقتي که از حبس مي خواستند بيرون بياورند، آمدند گفتند که بياييد توي آن اتاق. از حبس در آمديم رفتيم توي اتاق مجلّلي هم بود نشستيم. پاکروان آمد. پيش ما و آن مولوي - هر دو آنها هم رفتند - [ اعدام شدند ]، آمدند آنها و پاکروان در ضمن صحبتهايش گفت که سياست عبارت از پدر سوختگي است- اين تعبير آخرش بود-، اين را بگذاريد براي ما، مي خواست ما را وادار کند به اين که ما دخالت در سياست نکنيم. من به آن گفتم خوب، اگر اين سياست عبارت از اينهاست، اين که مال شما هست ! بله. بعد هم برداشتند در آن جا نوشتند که تفاهم شد بين ما و فلان. من هم که آمدم سر منبر حسابش را رسيدم. اينها تبليغات همچو کرده بودند که به خورد ما معممين هم داده بودند که شماها برويد کنار، سراغ مدرسه تان، و اين منافع مملکت را بدهيد دست ما! مطلب اين بود. مقدّرات مملکت را بدهيد دست ما؛ شما برويد آن گوشه ي مدرسه بنشينيد و آن طور زندگي کنيد و مسأله بگوييد براي مردم، آن هم نه هر مسأله اي را. » (9)
سياست بازان شيطاني، سياست شان يا شرقي است و يا غربي و اين بزرگترين ميزان است براي شناسايي آنها، همان طور که رژيم ستمشاهي و اکثريت رژيم هاي فعلي جهان - اسلامي و غير اسلامي - چنين هستند.
« شما آقايان و همه ي ملت بايد توجه کنيد که سابقاً ما را آن طور تربيت کرده بودند، و به واسطه ي تبليغاتي که قدرتهاي چپاولگر درست کرده بودند که ما را از سياست جدا کنند و ما دخالت در هيچ امر اجتماعي مردم، در هيچ امر سياسي مردم نکنيم، و آنهايي که مي خواهند انجام بدهند وظيفه شان را براي ابر قدرتها، به دست بگيرند سياست را و حکومت را و همه ي چيزها را، و بکشانند مردم را به طرف آن مرتبه اي، آن چيزي که خودشان مي خواهند و قدرتهاي بزرگ مي خواهند. يعني ما را بکشانند يا به دامن شرق و يا به دامن غرب. و اين سياست، سياست شيطاني است. » (10)
امّا سياستهاي مادّي صحيح به اين معني که مصالح دنيايي ملت مورد توجه باشد و اين مصالح با منافع شرق يا غرب معامله نشود، شايد چنين سياستي فعلاً موجود نباشد لکن اگر هم حادث گردد، بزرگترين به اصطلاح هُنر آن تأمين دنياي مردم تحت تسلّط حکومت، آن هم به طور ناقص است.
« آنهايي که صحيح راه مي برند، باز سياستي است که راجع به مرتبه ي حيوانيت انسان، راجع به رفاه اين عالم، راجع به حيثياتي که در اين عالم هست راه مي برند. » (11)
امتياز و در واقع بلندمرتبگي غير قابل دسترسي سياست الهي در همين معناست که هم مرتبه ي حيواني انسان و رفاه اين عالم او را به طور کامل در نظر مي گيرد و هم مرتبه ي انساني و سعادت اخروي او را و اين تنها در نگرش و سياست اديان الهي بخصوص اسلام متصوّر است و علّت آن هم توجه به همه ي ابعاد وجودي انسان است.
« انسان يک بُعد ندارد، جامعه هم يک بُعد ندارد، انسان فقط يک حيواني نيست که خوردن و خوراک همه ي شؤون او باشد. سياستهاي شيطاني و سياستهاي صحيح اگر هم آن بُعد حيواني است. بُعد اجتماع مادّي است و اين سياست يک جزء ناقصي از سياستي است که در اسلام براي انبيا و براي اوليا ثابت است، آنها مي خواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را افراد را هدايت کنند، راه ببرند در همه ي مصالحي که از براي انسان متصور است، از براي جامعه متصور است، هماني که در قرآن صراط مستقيم گفته مي شود، اهدِنَا الصَّراطَ المُستَقيم ما در نماز مي گوييم، ملت را، اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به يک صراط مستقيمي که از اين جا شروع مي شود و به آخرت ختم مي شود، الي الله است. » (12)
اسلام چون به همه ي ابعاد وجودي انسان توجه دقيق و کافي دارد و مقصدش انسان سازي است، لذا ضوابط و مقررات و طرحهاي همه جانبه براي انسان دارد و حکومت که شعبه اي از اسلام است، در جهت اجرا و نظارت بر همين مقررات و ضوابط تشکيل مي شود. حضرت امام در بيانات جامع خود پيرامون ابعاد سياسي- عبادي اسلام به اين مطلب اشاره کرده و حرکت اسلام را در سه بُعد تشريح نموده اند که به گوشه هايي از آن اشاره مي شود:
« اسلام يک صورتش حکومت است، يک ورقش باب حکومت است و باب سياسات است، يک طرف ديگرش باب ساختن اين انسان است از حيث معنويات که به خودش کار دارد؛ تو بايد در اعتقادات چه باشي، در اخلاق چه باشي، در آداب عملي چه باشي، بايد چه باشد. اين طور چيزها را اسلام کار دارد. به همه. اينها را ساير دوَل و اجتماعات کاري به اينها ندارند. يعني هيچ دولتي نمي آيد به شما بگويد که شما توي خانه تان وقتي که هستيد فلان کار را نبايد بکنيد. به آن کار ندارد او باطن خانه اش هر کاري مي خواهد بکند. امّا اسلام توي خانه ي تنهايي شما باشيد با شما کار دارد...
راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلي دارد که مربوط به همه ي بشر است...اسلام هم يک ديني است مال همه، يعني آمده است که همه ي بشر را به اين صورتي که مي خواهد درآورد، به يک صورت عادلانه در آورد، به صورتي که يک بشر به بشر ديگر يک قطره - به قدر يک سرسوزن- تعدي نکند، يک بشر با بچه ي خودش تعدي نکند، با زن خودش تعدي نکند، يک زن با شوهر خودش تعدي نکند، با زن خودش تعدي نکند، يک زن با شوهر خودش تعدي نکند، دو تا برادر با هم تعدي نکنند، اينها با رفقاي ديگرشان تعدي نکنند، مي خواهد يک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد...
يک شعبه از اسلام هم عبارت از حکومتش است، که همين حکومت هم، در همين آداب شرعيه، مسائل حکومتي هم هست. مثلاً در حج، ... اين طور است اسلام که اجتماعاتش اجتماعات سياسي است، در عين حالي که عبادت است. نماز جماعت را انسان خيال مي کند خوب يک عبادتي است که با هم جمع مي شوند و يک نمازي را مي خوانند؛ ليکن در اين نماز جماعتها مسائل سياسي بايد طرح بشود... » (13)
ابعادي که حضرت امام به آنها اشاره فرموده اند ابعاد فردي، اجتماعي و سياسي امت اسلام است و با نظر به سياستهاي موجود در عالم معلوم مي شود که چرا امام مي فرمايند سياست صحيح اينها هم اگر باشد- يک جزء ناقصي از سياست انبياء است، سياست انبياء هم جهات مادّي انسان را شامل مي شود و هم جهات معنوي او را و او را در صراط مستقيم که يک سرش در دنياست و طرف ديگرش الي الله، حرکت مي دهد و به مقصد انساني اسلامي مي رساند. در واقع همان طور که امام فرموده اند « حکومت عدل سياست است، تمام معناي سياست است » (14) و عدل قرار دادن هر چيزي در جايگاه و حقوق فطري خودش است که جز دين کسي قادر به اجراي آن نيست.
ديانت و سياست
از توطئه هاي موذيانه و خطرناک و شيطاني طرح موضوع « جدايي دين از سياست » است. در مورد قدمت اين توطئه احتمال اين هست که يهوديان بنيان گذار آن بوده باشند. چنان که قرآن کريم اشاره مي فرمايد که قوم يهود مي گفتند، يَدُالله مَغلُولَةُ، دست خدا بسته است ( سوره ي مائده: آيه 64 ) در تفسير اين عقيده ي انحرافي و خطرناک مواردي عنوان شده است که بنا به نظر صاحب کتاب الميزان و روايات وارده محتمل و نزديک ترين قول اين است که يهود معتقد بوده و هست که خداوند جهان را آفريد و پس از آن نسبت به امور عالم مسلوب الاختيار و دست بسته است، در واقع معتقدند که عالم ديگر احتياج به مدير و مدبّر مطلق ندارد. قدرت طلبي و جاه طلبي قوم يهود - که شايد ريشه اش از تأثير فرعونيت و افرادي نظير هامان و قارون باشد - با طرح چنين عقيده اي خود را مدبّر و مدير و سياست گذار عالم ( حداقل زمين ) مي دانستند. ريشه ي جدايي دين از سياست - که بخصوص در محيط مسيحي اروپا اجرا شد. به نظر مي رسد تحت تأثير و توطئه همين عقيده و توسط قوم يهود بوده باشد. چنان که اروپا و آمريکاي به ظاهر مسيحي هم اکنون با تمام قوا در خدمت اسرائيل غاصب قرار گرفته و هم آنان بيشتر از همه حامي و القاء کننده ي نظريه ي « جدايي دين از سياست » بوده اند.خداوند در همان آيه جواب قوم بني اسرائيل را مي فرمايند که بَل يَدَاهُ مَبسُوطَتان يُنفِقُ کَيفَ يَشاءُ: بلکه دستهاي خدا باز است و به هر که خواهد مي دهد. که در تفسير آمده است که يداه به معني دو دست، کنايه از کمال قدرت است. و شايد در قرآن تأکيدهاي مکرّر به اين که خداوند تبارک و تعالي به هر کاري قادر است، به هر که بخواهد مي دهد، همه چيز از خداست و او به اندازه نازل مي فرمايد، و چنين مفاهيمي توطئه خطرناک يهود را در امت اسلامي و در جهان خنثي مي کند. وقتي دست خدا بسته باشد از تدبير در امور عالم، دست پيامبر و اولي الامر او هم بسته مي شود. حکومت و سياست دربست در اختيار جاه طلبين مستکبر قرار مي گيرد و دين خلاصه مي شود در يکسري اعمال عبادي بين افراد و خدا که تأثيري در امور عالم ندارد، فقط نتيجه ي اخروي شايد داشته باشد!!
در اسلام تا زمان بني اميه چنين مسأله اي عنوان نبود و کسي فکر جدايي دين از سياست را نداشت، چنان که امام امت به آن اشاره داشته و بعداً ذکر خواهد شد، لکن از زمان بني اميّه اين مسأله طرح و در زمان بني عباس به اوج خود رسيد و با چنين توطئه اي امپراطوري و خلافت عباسي پايه گذاري و خانه نشيني ائمه اطهار (عليهم السّلام) اجرا شد!
« طرح مسأله جدا بودن سياست از روحانيت چيز تازه اي نيست. اين مسأله در زمان بني اميه طرح شد و در زمان بني عباس قوّت گرفت. در اين زمانهاي اخير هم که دستهاي بيگانه در ممالک باز شد، آنها هم به اين مسأله دامن زدند. » (15)
احتمال دارد بني اميه چنين طرحي را تحت القائات يهود گرفته باشد، چرا که در زمان آنان باب مراوده پنهاني و آشکار با دربار روم و امپراطورها باز و خنّاسهاي آنان در دربار بني اميه به رفت و آمد پرداختند؛ بخصوص که مي بينيم در زمان بني اميه مسأله اي تحت عنوان « جبر و اختيار »- که روي دوم سکّه عقيده يهود است- رواج مي يابد و در زمان بني عباس بيشتر مي شود، به طوري که بيشتر سؤالها و وقت و بحث ائمه اطهار را به خود اختصاص مي دهد!
به هر حال از آن که استعمار تلاش وسيع خود را بخصوص در بُعد تبليغاتي در جهت جدايي دين از سياست به کار برده و مي برد، و اين سلاح بويژه در کشورهاي اسلامي از جمله ايران در زمان پدر و پسر به درک واصل شده ي پهلوي با شدّت استفاده شده است؛ تلاش علماي بيدار و متعهد، بيشتر در جهت خنثي شدن اين حربه به کار رفته است. از بعد از مشروطيت که علماء عظيم الشأن در آن نقش اساسي داشتند و با تصويب حضور پنج مجتهد در مجلس و تصويب تطابق قوانين با شرع مقدس اسلام، در واقع حضور علماء در سياست و بطلان جدايي دين از سياست را اعلام کرده بودند، مرحوم شهيد سيد حسن مدرس رحمة الله عليه، عملاً و قولاً تلاش وسيعي را در همين راستا به عمل آورد و جمله ي معروف « سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ماست » نمايانگر عمق ديد و ادراک اين عالم شهيد بزرگ را نشان مي دهد که چطور به قلب استکبار زده است.
در بيانات و نوشته هاي حضرت امام، تلاش براي شکستن افسانه ي جدايي دين از سياست، جايگاه خاصّي دارد. جملاتي مانند « والله، اسلام تمامش سياست است » و « سياست مُدن از اسلام سرچشمه مي گيرد » (16) جلوه خاصّي به تلاشهاي حضرت امام داده است و غير از اينها. مطالب بسياري امام به مناسبتهاي مختلف در اين زمينه اظهار داشته اند که بنا به نيازي که در اين مقطع از بحث ايجاد شده است به مواردي از اين فرمايشات که در واقع اثبات وجود سياست در ديانت يا اثبات وجوه سياست در دين و اعمال عبادي است، اشاره مي شود.
پينوشتها:
1. غررالحکم، ج1، ص6.
2.صحيفه ي امام، ج3، ص227.
3. صحيفه ي امام، ج9، ص 178.
4. صحيفه ي امام، ج10، ص 15.
5. صحيفه ي امام، ج10، ص 125.
6. صحيفه ي امام، ج13، ص 431.
7. صحيفه ي امام، ج13، صص 431 و 432.
8. صحيفه ي امام، ج13، ص 431.
9. صحيفه ي امام، ج9، صص 177 و 178.
10. صحيفه ي امام، ج13، ص 433.
11. صحيفه ي امام، ج13، ص 432.
12. صحيفه ي امام، ج13، ص 432.
13. صحيفه ي امام، ج4، صص 451 و 452.
14. صحيفه ي امام، ج 20، ص 113.
15. صحيفه ي امام، ج16، ص 418.
16. صحيفه ي امام، ج1، ص 270.
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، درآمدي بر سيره سياسي حضرت امام خميني (ره)، تهران: مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}