روش هاي عام تحقيق در علوم اسلامي
 روش هاي عام تحقيق در علوم اسلامي

 

نويسنده: ابراهيم فتح اللهي




 

روشهاي تحقيق و شيوه هاي بحث و استدلال در علوم اسلامي متفاوت است، علت اين اختلاف روش، به اختلاف در موضوع و مسائل و اهداف و بسترهاي گسترش علم و خصوصيات شخصي باز مي گردد. علوم اسلامي هر يک با موضوع و هدفي خاص و مسائلي مخصوص در بسترهاي مختلف تاريخ، اجتماعي و توسط استعدادها و افکار مختلف رشد کرده و به دست ما رسيده است و همين امر باعث اختلاف روش تحقيق حتي درباره هر يک از علوم اسلامي شده است. چنان که مثلاً علومي مانند: تفسير فلسفه، فقه و اصول با انواع روشهاي عجين شده اند.
ذکر اين نکته حائز اهميت است که منابع شناخت نيز در اسلام محدود به شيوه اي خاص نيست. بالاترين منبع شناخت، وحي ( به همان معناي اعم ) است، و پس از آن عقل شهودي (Intellect) و سپس عقل استدلالي (Reason) و در پايان هم تجربه مي باشد. در سنت اسلامي، به خلاف رويه مدرنيسم که دو منبع اول ( که از قضا يقيني و با اهميت ترند ) را به کناري مي نهد، همه ي اين منابع شناخت به رسميت شناخته مي شوند. به اعتقاد سيد حسين نصر محققان و علماي اسلامي، از مشاهده ي محسوسات و تجربه و استدلال و برهان و بالاخره تعقل و ذوق و شهود عرفاني استفاده کرده و از هر طريقي به صورتي پيوستگي مراتب وجود را به يکديگر نمايان ساخته اند. (1)
بطور کلي مي توان روش هايي را که علوم مختلف اسلامي از آنها براي تحقيقات خود و کشف نتايج اين دانش ها بهره برده اند در سه دسته عمده ( روش عقلي، روش نقلي و روش شهودي ) ارزيابي کرد:

1. روش عقلي

اين روش را روش استدلالي و قياسي و برهاني نيز مي گويند و به علومي که اغلب با اين روش سروکار دارند علوم عقلي گفته مي شود مانند: منطق، فلسفه و رياضيات.
اسلوب بحث در اين علوم قائم بر استدلال عقلي و برهان يقين آور است که از قضاياي يقيني تشکيل شده و در شکل يک قياس منتج عمل مي کند. پس دلايل علوم عقلي بايد از لحاظ ماده و صورت مفيد يقين باشد. (2)
اصلي ترين کاربرد روش عقلي در علوم اسلامي در اثبات ضرورت شريعت و وحي است. به عبارت ديگر انسان با استفاده از قواعد و اصول عقلاني، ضرورت شريعت و وحي را اثبات مي کند. همچنين از جهت اثبات قدسي بودن قرآن و مصون باقي ماندن آن از تحريف، عقل به عنوان مبنا و ميزان ايفاي نقش مي کند. به عبارت ديگر اثبات الهي بودن آيات قرآن و معارف گسترده ي ديني که در آن مندرج است به واسطه ي عقل انجام مي گيرد. کما اينکه دسترسي به سنت و روايت و صدور آن از معصوم (عليه السلام)، به طرق عقلي همچون تواتر، ثقه بودن راويان و عدم مغايرت با قرآن، ثابت مي شود. همچنانکه در مورد اصول عقايد نيز عقل به عنوان ميزان و معيار، عمل مي کند.
عقلي مشربان، بر عقل و مبادي بديهي و نظري عقلي در دين شناسي تأکيد مي کنند. اين گروه در توصيف و تبيين و تعريف مفاهيم و اثبات گزاره هاي ديني از اين مبادي سود جسته، و در مجموع دين شناسي خود را بر اين مباني بنياد مي گذارند. نقش مبادي عقلي در فهم دين، تنها در مقدمات و گزاره هاي بيرون ديني، که منطقاً بر پذيرش دين مقدم اند، خلاصه نمي شود، بلکه اين مبادي در تفسير، ارزيابي، توجيه و تأويل گزاره هاي درون ديني نيز مورد استفاده قرار مي گيرد.

2. روش نقلي

علومي همچون تاريخ، حديث ( علم الحديث= درايه )، رجال، برخي از علوم قرآن، اخلاق اسلامي و ... از اين روش پيروي مي کنند. روش اصلي اين گونه از علوم سماع از گذشتگان و اعتماد بر اسناد تاريخي ( کتبي، شفاهي، اشاره اي، اثري ) با قواعد و ضوابط ويژه موجود در هر يک از اين علوم مي باشد اين روش به نوبه خود فراز و نشيب هاي بسياري در تاريخ علوم اسلامي داشته است. در اهميت روش نقلي در مطالعات اسلامي مي توان گفت: با توجه به اينکه علوم شرعي اسلامي مستند به قرآن کريم و سنت نبوي هستند، طريق رسيدن به آنها جز از طريق نقل ممکن نيست. يعني صحت علوم نقلي نياز به صحت نقل دارد و بنابراين براي رسيدن به گفتار پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصومان (عليه السلام) لازم است که شروط صحت در احاديث نقل شده رعايت گردد تا مورد قبول واقع شوند. به همين سبب قواعد و ضوابطي لازم است تا به کمک آنها بتوان مقبول را از مردود جدا کرد. (3)
ملاک صحت در حديث، موثق بودن راوي در روايت است. اما درباره ي قرآن کريم نقد به تصحيح روات آن تعلق نمي گيرد، زيرا متن آن به تواتر منقول و مکتوب است.
طبق نظر همه ي علما و نقل اصحاب، قرآن در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پس از آمدن هر وحي نوشته مي شد و به تواتر به ما رسيده است. اما حديث و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) معصومان (عليه السلام) همه اش متواتر نيست تا حسب اجماع قطعي الصدور باشد. لذا براي تشخيص صحيح از سقيم در حديث نياز به بررسي بيشتر است. بدين منظور پس از شناخت مفردات و الفاظ مشکل و غريب حديث، متن و چارچوب کلي حديث بررسي مي شود. نقد حديث به دو طريق صورت مي گيرد: نقد خارجي، نقد داخلي.
نقد خارجي به معناي نقد اسناد است و منظور از نقد داخلي نقد متن حديث است. هدف از نقد و بررسي حديث، خواه نقد اسناد باشد خواه نقد متن، به دست آوردن ميزان اتصال حديث و عدم اتصال آن است و اينکه حديثي که به دست ما رسيده است درست است يا خير؟

3. روش شهودي

اعتماد بر شناخت شهودي و مبنا قرار دادن آن براي تفسير عالم و شناخت نفس و شناخت خداوند روشي است که در عرفان به عنوان روش اساسي پذيرفته شده است. (4)
شهود حالتي روحي و احساسي دروني و شخصي است که با اذکار يا افعال يا تفکر در امر خاصي در انسان به وجود مي آيد و در مصاديق صحيح آن، واقعيت هايي بر شخص مکشوف مي گردد. مکاشفاتي که بسياري از عرفا مدعي آن بوده اند از همين قبيل است. مدعيان کشف و شهود معتقدند که اين راه، طريقه جداگانه اي است که هرگاه عقل و شرع مسدود گردد، عارف از آن راه براي رسيدن به حقايق استفاده مي کند.
نگرش شهودي به معرفت ديني، ويژه عارفان است که کشف و شهود قلبي را تنها منبع موثق براي درک حقايق ديني، و راه وصول به ژرفاي گفتارهاي ديني مي دانند. هر چند پاره اي از عرفا براي تأييد مدعيات خود به شواهد نقلي يا استدلالهاي عقلي روي مي آورند، اما آنرا مبناي اعتقاد و ايمان شخصي خود قرار نمي دهند. بهره گيري از عقل و نقل از سوي اين گروه بيشتر به منظور دستگيري و اقناع فيلسوفان و متکلمان و رفع استبعاد و انکار آنان نسبت به دعاوي و برداشتهاي عرفاني از دين، و رفع حجاب از دل و ديده ي محجوبان است. ترجيح روش سير و سلوک و شهود قلبي بر روش عقلي و استدلالي محض، عمدتاً در اختلاف برداشتهاي عارفان با فيلسوفان و متکلمان، در اصول اعتقادات، اخلاقيات و تفسير آيات و روايات جلوه گر است. اختلاف عرفا با ديگران نه تنها سطحي نيست، که ريشه اي است، و پيش از هر چيز به اختلاف در روش و منطق و مبادي معرفت شناختي باز مي گردد.
نکته قابل توجه در اين روش اين است که راه مکاشفه، يک منطق و طريقه احساس شخصي است و قابل انتقال به ديگري نيست. اگر براي کسي که مطلبي را از راه مکاشفه بدست آورده مانند محسوسات عيني حجت باشد، ولي براي ديگران که به آن احساس شهودي نرسيده اند نمي تواند حجت باشد.
نکته ديگر اينکه روش تفسيري مبتني بر عرفان معمولاً به تأويل قرآن منجر مي شود. علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد:
« متصوفه نيز به خاطر پرداختن به سير در باطن خلقت و اهتمام به شأن آيات انفسي به جاي عالم ظاهر و آيات آفاقي، در بحث تفسيري خود صرفاً به تأويل اکتفا کردند و تنزيل را به کناري نهادند، و اين امر جسور شدن مردم در تأويل و تلفيق سخنان شعري و استدلال از هر چيزي بر هر چيز را به دنبال داشت، تا آنجا که تفسير آيات به حساب جمل و رد کلمات به زبر و بينات و حروف نوراني و ظلماني و غير اينها انجاميد. » (5)

پي‌نوشت‌ها:

1- ر.ک: سيد حسن نصر، نظر متفکرات اسلامي درباره طبيعت ( تهران: انتشارات خوارزمي، 1359 ش ) ص 16.
2- محمد تقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، جلد 1 ( تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1364 ش ) صص (114-106 ).
3- ر.ک: نورالدين عتر، منهج النقد في علوم الحديث ( دمشق: دار الفکر، 1406 ق ) ص 321.
4- سيد يحيي يثربي، عرفاني نظري ( قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1372 ش ) ص 33.
5- سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج1 ( قم: انتشارات اسماعيليان، 1412 ق ) ص7.

منبع مقاله :
فتح الهي، ابراهيم؛ (1388)، متدولوژي علوم قرآني، تهران: دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی