مطالعه ي تماشاگران فيلم « اخراجي هاي 2 »
 مطالعه ي تماشاگران فيلم « اخراجي هاي 2 »

 

نويسندگان: اعظم راودراد و محمّدمهدي مولايي




 

فيلم « اخراجي هاي 2 » به كارگرداني مسعود ده نمكي، محصولي در ژانر سينماي جنگي و نيز كمدي بود كه در نوروز سال 1388 در سينماهاي ايران اكران شد. اين فيلم در مدت نمايش خود موفق شد ركود فروش در ايران را بشكند و با درآمدي حدود هشت ميليارد تومان، عنوان پرفروش ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را به خود اختصاص دهد. داستان اين فيلم در ادامه ي داستان فيلم « اخراجي هاي 1 » است كه در آن، عده اي از افراد لاابالي كه كارگردان عنوان « اخراجي ها » را براي آنها انتخاب كرده، پس از حضور داوطلبانه و البته به دلايل شخصي، در جبهه ي جنگ ايران و عراق به اسارت عراقي ها درمي آيند.
خلاصه ي داستان رسمي فيلم به اين شرح است: « درگيري شديد در منطقه ي نبرد ادامه دارد، دشمن بيمارستان صحرايي را محاصره مي كند و همه ي اخراجي ها و همرزمان شان در پي راهي براي نجات مي گردند. دشمن با اسيرگيري گسترده قصد يك مانور تبليغاتي را دارد. همه ي اسرا به يك اردوگاه اسراي ثبت نام نشده، منتقل مي شوند. خانواده ي اخراجي ها براي زيارت عازم مشهد هستند و به طور ناخواسته درگير يك حادثه ي تروريستي مي شوند. دشمن با فراخواندن خبرنگاران خارجي و داخلي به اردوگاه و تطميع و تهديد برخي از اسرا و ايجاد چندپارگي بين آنها، نقشه ي شومي در سر دارد. تروريست ها با دشمن هم دست شده اند، و دشمن در بين اسرا به دنبال چهره هاي شاخص فرمانده و روحاني مي گردد.
اگرچه كارگردان فيلم در گفت و گوهاي مختلفي كه با رسانه ها داشت، معتقد بود فيلمش با استفاده از زباني طنز به ترويج ارزش هاي ديني و ملي پرداخته است، فيلم خوانش هاي بسيار متفاوتي را ميان مخاطبان خود برانگيخت. برخي منتقدان و نخبگان، اين فيلم را به هجو ارزش ها و مفاهيم ملي و مذهبي متهم مي كردند، ولي مردم عادي، كماكان به تماشاي آن مي شتافتند. در اين تحقيق، فارغ از آنكه سازندگان و منتقدان فيلم درباره ي آن چه ادعايي دارند، براي پي بردن به اينكه مخاطبان عام چه برداشتي از فيلم داشته اند، به سراغ خود آنها رفتيم و برداشت ها و خوانش هاي مختلف آنها از فيلم را مطالعه كرديم.

چارچوب نظري

سنت مخاطب فعال، مخاطبان را نه ماده خام فرهنگي بلكه سازندگان فعال معنا در بستر فرهنگي مي داند ( باركر، 1387: 585 ). اين سنت كه با پژوهش هايي در حوزه ي مخاطب تلويزيوني آغاز شد، به همه ي انواع مخاطبان رسانه اي قابل تعميم است. مدل رمزگذاري- رمزگشايي كه به وسيله استوارت هال مطرح شد بيشترين تأثير را بر اين سنت گذاشت. هال در اين مدل نظريه ي ارتباطات چهار مرحله اي را مطرح مي كند كه شامل اين مراحل است: توليد، پخش، استفاده ( مصرف ) و بازتوليد ( تكثير ) ( هال، 1382: 337 ). از نظر هال هر كدام از اين مراحل به نسبت مستقل از هم هستند. اين يعني هرچند مرحله ي توليد يا رمزگذاري با مصرف يا رمزگشايي در ارتباط است ولي اين دو مرحله مستقل از هم هستند و ممكن است پيام هاي رسانه اي برخلاف منظور سازندگان آنها درك شوند. از نظر هال، توليد يا رمزگذاري و دريافت يا رمزگشايي پيام رسانه اي مستقل، ولي مرتبط به يكديگر هستند. روابط و جايگاه هاي توليدكنندگان و پخش كنندگان پيام با مخاطبان متفاوت است كه نتيجه ي اين تفاوت و فقدان برابري بين دو سمت تبادل ارتباطي، « تحريف » يا « سوء تفاهم » است ( همان: 341 ). به عبارت ديگر معلوم نيست كه بين رمزگذاري پيام رسانه اي از جانب ارسال كننده و رمزگشايي پيام از جانب دريافت كننده مشابهت كاملي وجود داشته باشد، از اين روي مخاطب مي تواند قرائتي متفاوت از پيام برداشت كند. هال سه جايگاه فرضي را در رمزگشايي شناسايي كرده است كه مخاطب در يكي از اين جايگاه ها قرار مي گيرد ( همان: 349 ). جايگاه نخست، جايگاه غالب ( هژمونيك ) است و هنگامي محقق مي شود كه بيننده معناي ضمني يك پيام را به طور كامل دريافت مي كند. در اين حالت رمزگشايي مطابق با رمزگذاري انجام مي شود و ارتباط ايده آل و شفاف برقرار مي شود. دوم، جايگاه توافقي است و رمزگشايي در اين حالت تركيبي از عناصر سازگار و متعارض است. در اين نوع رمزگشايي، مخاطب مشروعيت تعاريف هژمونيك را در مورد دلالت هاي اصلي قبول مي كند، ولي در سطحي محدودتر و به صورت موردي برداشت ها و معناهاي خاص خود را نيز دارد. « اين رمزگان موقعيت هاي متمايز را با تعاريف غالب رويدادها تطبيق مي دهد و در عين حال اين حق را براي خود محفوظ مي دارند كه در مورد شرايط محلي، متوسل به چانه زني بيشتري شود و سهم بيشتري براي خود طلب كند » ( همان: 351 ). سوم، جايگاه متعارض است كه در آن، مخاطب با وجود اينكه معناي پيام را به طور كامل درك كرده است، آن را نمي پذيرد و به شيوه اي متضاد رمزگشايي مي كند. در اين تحقيق خوانش هاي مختلف مخاطبان از فيلم « اخراجي هاي 2 » بر مبناي نظريه ي استوارت هال شناسايي و تحليل شده است.

روش تحقيق

در اين پژوهش از روش تحقيق كيفي استفاده شده است. در روش تحقيق كيفي، براي پژوهشگر واقعيت يگانه اي وجود ندارد و هر ناظري واقعيت را به صورت بخشي از فرآيند پژوهش خلق مي كند ( ويمر، 1384: 160 ). تكنيك مودر استفاده در اين پژوهش نيز مشاهده ي ميداني است. اين روش كه از 1980 به بعد در پژوهش هاي رسانه هاي جمعي به كار گرفته مي شود، بيشتر با توصيف و تبيين سروكار دارد تا اندازه گيري و كمي كردن ( همان: 172 ). در دفاع از اين روش گفته مي شود به پژوهشگر امكان مي دهد تا به نحوه ي وقوع يا عملكرد يك پديده در عالم واقع پي ببرد. مشاهده يكي از مهارت هاي روزمره اي است كه به شكل روش شناختي در پژوهش كيفي به كار گرفته شده است. در مشاهده تمامي حس ها شامل بينايي، شنوايي، لامسه و بويايي به كار گرفته مي شود ( فليك، 1387: 240 ). مشاهده ي مستقيم اين امكان را فراهم مي كند كه ارتباطات و رويدادهاي ظريفي به وسيله ي پژوهشگر كشف شود كه پيش بيني يا سنجش آنها از راه هاي ديگر امكان پذير نيست ( ببي، 1384: 593 ).
بر اساس دو شاخص، مي توان چهار نوع مشاهده ي ميداني را تشخيص داد كه عبارتند از ميزان مشاركت پژوهشگر در رفتار تحت مشاهده و ميزان مخفي ماندن نقش مشاهده گر ( ويمر، 1384: 177 ). در نوع اول، مشاهده ي ميداني، علني است و هويت پژوهشگر، هنگام شروع مطالعه مشخص است و افرادي كه مشاهده مي شوند، مي دانند تحت مطالعه اند. در ضمن پژوهشگر تنها مشاهده گر است و از مشاركت در فرآيند تحت مطالعه خودداري مي كند. در نوع دوم مشاركت، علني است. پژوهشگر هم فعاليتي علني دارد و هم از نقش مشاهده گر فراتر مي رود و خود نيز در وضعيت تحت مطالعه، مشاركت مي كند. در نوع سوم پژوهشگر تنها به مشاهده محدود است و افرادي كه مشاهده مي شوند از اينكه تحت مطالعه قرار گرفته اند، آگاه نيستند. در نوع چهارم، پژوهشگر در فرآيند تحت مطالعه مشاركت مي كند، ولي هويت او به عنوان يك پژوهشگر مخفي است.
در اين پژوهش از مشاهده ي مشاركتي مخفيانه استفاده شده است. به اين معنا كه پژوهشگر به عنوان يك تماشاگر فيلم در كنار ساير تماشاگران در سالن سينما نشسته و از طرفي همراه آنها فيلم را تماشا كرده و از سوي ديگر رفتارهاي ساير تماشاگران را زير نظر گرفته است، پس مشاهده از نوع مشاركت جويانه است. از سوي ديگر ساير تماشاگران از نقش مشاهده گر مطلع نبوده اند، پس مشاهده به صورت مخفيانه انجام شده است.
پژوهشگر ما فيلم اخراجي ها را 9 بار در سالن هاي مختلف سينماي شهر تهران همراه با ديگر تماشاگران مشاهده كرد. فيلم به ترتيب در سينماهاي فلسطين، مركزي، بهمن، آزادي، پارس، نياوران، بهمن ( دوبار )، اريكه ي ايرانيان و حافظ ديده شد. سينماها از نقاط مختلف شهر تهران انتخاب شدند و هر كدام از تماشاگراني را ميزباني مي كنند كه اغلب آنها به طبقه ي اجتماعي خاصي، نزديك تر هستند. انتخاب سينماهايي از نقاط مختلف شهر با مخاطباني از طبقه هاي اجتماعي مختلف، به اين منظور بود كه تفاوت هاي واكنش مخاطبان متعلق به طبقات اجتماعي مختلف در هنگام مشاهده ي فيلم، درنظر گرفته شود. مشاهدات پژوهشگر حاصل از 9 بار ديدن فيلم در يافته هاي تحقيق بيان شده است.

يافته هاي تحقيق

تجربه ي اول

اولين تجربه ي ديدن فيلم « اخراجي هاي 2 » به اواسط فروردين ماه 1388 برمي گردد كه تنها دو هفته از اكران فيلم مي گذشت و فيلم با اقبال عمومي قابل توجهي مواجه شده بود. در اين روزها براي تهيه ي بليط اين فيلم در سانس هاي غروب و شب در مقابل اغلب سالن هاي سينما، صف تشكيل مي شد و گاهي براي تهيه ي بليط آن، تماشاگران مجبور بودند ساعاتي زودتر مقابل سالن هاي سينما حاضر شوند، يا از قبل بليط رزرو كنند.
از آنجا كه فيلم را براي اولين بار مي ديدم، بيشتر از توجه به تماشاگران فيلم، توجه خود من نيز به فيلم و نحوه ي روايت آن معطوف بود. اما نكته ي قابل توجه در اولين تجربه ي مشاهده ي فيلم، سالن مملوا از تماشاگران بود كه در بين آنها همه نوع افرادي به چشم مي خوردند. فيلم در سينما فلسطين ديده شد كه در ميدان فلسطين واقع شده است و در منطقه ي مركزي شهر تهران قرار دارد. خنده هاي بلند تماشاگران و دست زدن هاي گاه و بي گاه آنها در حين صحنه هاي كمدي فيلم از نكات قابل توجه بود.
اما يكي از واكنش هاي تماشاگران در همان اولين بار مشاهده ي فيلم، توجه مرا بيشتر جلب كرد. در فيلم، صحنه اي وجود دارد كه اسرا در اردوگاه عراقي براي تنبيه شدن و تحت فشار قرار گرفتن براي معرفي روحاني و فرمانده، در خاك دفن مي شوند و فقط سر آنها از خاك بيرون گذاشته مي شود. اين صحنه با موسيقي غم انگيزي همراه مي شود و در كنار صحنه هاي بي شمار كمدي فيلم، از صحنه هاي جدي فيلم محسوب مي شود و شايد كارگردان با ساخت آن قصد داشته است بخشي از فشارها و رنج هايي را كه اسرا در اردوگاه هاي عراقي تحمل كرده بودند، به تصوير بكشد. اين صحنه از فيلم در حالي كه با سكوت بيشتر حاضران در سالن همراه بود، با خنده ي چند نفر مواجه شد، در حالي كه هيچ نشانه اي از كمدي براي خنديدن در آن وجود ندارد.

تجربه ي دوم

دومين تجربه ي ديدن فيلم در سالن شماره ي 1 سينما مركزي در روزهاي پاياني فروردين ماه 1388 اتفاق افتاد. اين سينما در جنوب ميدان انقلاب واقع شده و از نظر موقعيت جغرافيايي در ناحيه ي مركز به پايين شهر قرار مي گيرد. فيلم در يكي از سكانس هاي شبانگاهي مشاهده شد كه همه ي صندلي هاي سالن پر بود و تماشاگران از سويي جوانان پسر مجرد بودند كه در يك سمت سالن سينما، جا داده شده بودند و از طرف ديگر خانواده هايي كه در سمت ديگر سالن نشسته بودند، بيشتر تماشاگران در حين تماشاي فيلم، مشغول خوردن تنقلاتي از قبيل چيپس، پفك و تخمه بودند، به طوري كه صداي خوردن از صندلي هاي بغلي به چشم مي رسيد.
خنده هاي پراكنده و تشويق هاي محدود تماشاگران با ظاهر شدن چهره هاي كمدي از جمله اكبر عبدي، ارژنگ اميرفضلي، امين حيايي و جواد رضويان بر روي پرده شروع شد. علاوه بر صحنه هاي كمدي كه در فيلم وجود داشت، برخي تماشاگران حتي به صحنه ي حالت تهوع رضويان در فيلم هم مي خنديدند، واكنش خاصي به صحنه هاي ارزشي فيلم نشان داده نشد، در حالي كه ديالوگ هاي كمدي فيلم، با صداي خنده ي بلند و دسته جمعي تماشاگران همراه مي شد.
صحنه ي كتك زدن اسرا و جيب بري امين حيايي در حين كتك خوردن، اولين صحنه اي است كه علاوه بر خنده ي بلند، با تشويق جدي تماشاگران هم همراه مي شود. اغلب تماشاگران حاضر در سالن به مدت حدود 20 ثانيه دست مي زدند. صحنه ي كتك خوردن ساير اسرا كه علاوه بر جنبه هاي كمدي آن صحنه ي دردناكي هم تصور مي شد، باز هم با صداي خنده ي تماشاگران، چند صداي « نچ نچ » هم به نشانه ي تأسف در بين تماشاگران به گوش مي رسد. سكانس ها و ديالوگ هاي مربوط به جواد رضويان در هواپيما به شدت مورد توجه تماشاگران است و اغلب با صداي خنده ي بلند همراه مي شود.
در صحنه اي كه دكتر اسرا در اردوگاه، به شيوه ي غيربهداشتي به يكي از اسرا آمپول تزريق مي كند، صداي « واي » از تعدادي از تماشاگران بلند مي شود. همزمان با پخش موسيقي « واويلا ليلي » در اردوگاه از طرف عراقي ها، جمعيت تماشاگر حاضر در سالن شروع به دست زدن همراه با ريتم موسيقي مي كنند. صحنه ي رقصيدن حيايي در اردوگاه، با خنده ي بلند و دست زدن محكم تر تماشاگران همراه مي شود.
همزمان كه بين گروه هاي مختلف اسرا در اردوگاه درگيري رخ داده و موسيقي در حال پخش است، برخي از تماشاگران همچنان با بلندشدن صداي موسيقي در حال خنديدن هستند. در صحنه ي مربوط به حضور و غياب اسرا كه افسر عراقي با اسامي جعلي و شعر « عمو زنجيرباف » سركار گذاشته شده، با شروع خواندن ريتميك شعر « عموزنجيرباف » جمعيت حاضر سالن همراه با آهنگ شروع به دست زدن مي كند. صحنه اي از فيلم كه حيايي، شريفي نيا را به عنوان صاحب عمامه، به افسر عراقي معرفي مي كند، با صداي بلند خنده و تشويق جمعيت همراه مي شود. صحنه ي مربوط به قرارگرفتن اسرا در خاك در حالي كه تنها سر آنها بيرون است، باز هم با خنده ي 5-4 نفر همراه مي شود كه اغلب مردان ميانسال هستند. اين در حالي است كه بقيه ي تماشاگران سالن در سكوت به سر مي برند.
در صحنه اي از فيلم تعدادي از اسرا از جمله ارشد اسرا و روحاني در گوني قرار داده مي شوند و عراقي ها آنها را كتك مي زنند. اين صحنه نيز كه هيچ نشانه اي از كمدي ندارد و بايد دردناك و تراژيك تصور شود، با خنده ي يك نفر همراه مي شود. در صحنه اي از فيلم، ارشد اردوگاه با سر به صورت اسير خائن مي كوبد. اين صحنه با دست زدن محدود اندكي از تماشاگران توأم مي شود، ولي به دليل همراهي نكردن ساير مخاطبان، تداوم پيدا نمي كند. تنها دو نفر در جلو سالن و يك نفر در انتهاي سالن شروع به دست زدن مي كنند. در صحنه اي كه حاجي و فرمانده ي اردوگاه از دست عراقي ها آزاد مي شوند و به ميان اسرا برمي گردند اسرا شروع به تشويق و اخراجي ها شروع به خواندن و رقصيدن و لودگي مي كنند كه با صداي بلند خنده و تشويق تماشاگران همراه مي شود.
شروع سكانس فوتبال در فيلم كه با تصوير شريفي نيا و پخش موسيقي ورزشي همراه مي شود هم با صداي بلند خنده و تشويق تماشاگران همراه است. همين طور است در مورد صحنه ي برگردان ارژنگ اميرفضلي در درون دروازه. صداي دست زدن بيشتر از دفعات پيش است و بلندترين صداي تشويق در حين فيلم محسوب مي شود. صحنه ي پنالتي زدن شريفي نيا و سوراخ شدن عكس صدام با صداي بلند تشويق تماشاگران همراه مي شود.
در صحنه اي از فيلم كه همه ي اسرا تعدادي از اسراي اخراجي و خائن را سيگار باران مي كنند، ابتدا با چند صداي خنده همراه مي شود بعد صداي همهمه ي محدود تماشاگران بلند مي شود. اين صحنه نيز هيچ نشاني از كمدي بودن ندارد. مطلع شدن مادر مجيد از خبر شهادت فرزندش، با سكوت تماشاگران فيلم همراه مي شود. سيلي زدن هواپيما ربا به مرد هواپيما ربا در اردوگاه و در حين بازي فوتبال، با تشويق تعدادي از تماشاگران همراه بود. اجراي سرود « اي ايران » با تشويق مداوم همراه است. تعدادي از تماشاگران همراه با پخش سرود « اي ايران »، اين سرود را زمزمه مي كنند.

تجربه ي سوم

سومين بار فيلم در اولين روز از دومين ماه سال در سالن شماره ي 2 سينما بهمن ديده شد. سينما بهمن در قسمت شمالي ميدان انقلاب واقع شده و در ناحيه ي مركزي شهر قرار مي گيرد. با گذشت دقايقي از شروع فيلم هنوز جمعيت با همهمه و بي توجهي به فيلم، در حال مستقر شدن در سالن هستند. صداي خنده هاي محدود و پراكنده به برخي ديالوگ هاي فيلم شنيده مي شود. چراغ هاي سالن حدود 10 دقيقه بعد از شروع فيلم، خاموش مي شود. با شروع تيراژ ابتدايي، مردم به صورت محدود دست زدند. با مشاهده ي چهره ي رضويان در فيلم، پيش از آنكه ديالوگي ادا كند، چند نفر شروع به خنده كردند. در صحنه اي از فيلم در داخل هواپيما رضويان مي گويد براي سلامتي خلبان صلوات بفرستيد. در اين لحظه تعدادي از تماشاگران داخل سالن سينما شروع به صلوات فرستادن كردند! صحنه ي حالت تهوع رضويان هم با خنده ي تماشاگران همراه است. سكانس جيب بري حيايي در حين كتك خوردن در اردوگاه، با دست زدن و سوت زدن بسيار بلند و طولاني جمعيت توأم مي شود.
با شروع پخش صداي موسيقي در اردوگاه و پخش آهنگ « واويلا ليلي » چند نفر از تماشاگران شروع به دست زدن با ريتم آهنگ كردند، ولي اكثريت آنها همراهي نكردند. به نظر مي رسد تعدادي از تماشاگران، فيلم را براي بار چندم، مي بينند و برخي از صحنه هاي آن را حفظ هستند. با شروع رقصيدن اخراجي ها در اردوگاه صداي خنده ها همچنان بلند بود. با شروع رقصيدن امين حيايي، جمعيت دست زد. با بالاگرفتن صداي آهنگ « واويلا ليلي » در اردوگاه در حين بالاگرفتن درگيري بين اسرا، تماشاگران به طور مداوم دست زدند. در صحنه ي حضور- غياب اسرا در اردوگاه و خوانده شدن « عموزنجيرباف »، تماشاگران شروع به خواندن همراه با ريتم آن كردند. صحنه اي كه شريفي نيا به عنوان صاحب عمامه معرفي مي شود، با تشويق تماشاگران همراه است. صحنه ي قرارگرفتن اسرا در خاك و بيرون ماندن سر آنها با سكوت سنگين سالن و چند خنده ي كوتاه پراكنده همراه بود. در صحنه اي در فرودگاه عراق كه رضويان در قالب فيلم مي گويد « براي سلامتي دو زوج جوان و آق دايي مهربان » كف بزنيد، در سالن تعدادي از تماشاگران شروع به دست زدن كردند!
در صحنه ي كله شدن ارشد اردوگاه به اسير خائن، تماشاگري دست نزد. با آزادي حاجي و رسول بعد از كتك كاري در اردوگاه و رقصيدن و خواندن اخراجي ها، تماشاگران هم شروع به دست زدن كردند. با شروع سكانس فوتبال كه با تصوير شريفي نيا آغاز مي شود، چند نفر شروع به دست زدن كردند كه پس از لحظاتي، بيشتر افراد حاضر در سالن از آنها پيروي كردند و دست زدن ادامه پيدا كرد. صحنه ي برگردان اميرفضلي در بازي فوتبال، اوج خنده و دست زدن در سالن بود. تماشاگران همچنين در صحنه ي پنالتي زدن شريفي نيا و پاره شدن عكس صدام با صداي بلند تشويق كردند.

تجربه ي چهارم

سالن فرهنگ سينما آزادي در اولين روزهاي ارديبهشت ماه 1388 محل چهارمين تجربه ي ديدن فيلم بود. سينما آزادي در خيابان بهشتي تهران واقع شده و از نظر جغرافيايي در ناحيه ي مركز به بالاي شهر قرار دارد. ساختمان سينما آزادي از جمله مجهزترين سينماهاي ايران است و امكان نمايش فيلم با كيفيت تصوير بالا و صداي خوب را براي تماشاگران فراهم كرده است. اين كيفيت مناسب، سبب شد در طول زمان نمايش فيلم، صدا بر سالن احاطه داشته باشد. سالن سينما پر و از نظر تيپ ظاهري به نظر مي رسيد حاضران در سينما، اغلب به طبقه ي متوسط به بالا تعلق دارند. اين سينما همچنين در بين اهالي فرهنگ وجهه ي خاصي دارد و از جمله سينماهايي است كه اغلب از طرف نخبگان فرهنگي براي مشاهده ي فيلم انتخاب مي شود. (1)
فيلم در حالي پيش مي رفت كه برخلاف مشاهده هاي قبلي، تماشاگران واكنش خاصي نسبت به آن نشان نمي دادند. در صحنه هاي كمدي مربوط به نقش آفريني عبدي و رضويان، صداي خنده ي تعداد اندكي از تماشاگران به گوش مي رسيد. تعداد كساني كه مي خنديدند از 6-5 نفر تجاوز نمي كرد، به طوري كه مي شد از جهت صدا آنها را شناسايي كرد. هر شخصي كه مي خنديد در ميان جمعيت انبوه ساكتي كه فيلم را تماشا مي كردند، مشخص مي شد و همين سبب شد چند نفري كه در ابتدا با صداي بلند مي خنديدند، خنده ي خود را كمي كنترل كنند.
صحنه ي جيب بري حيايي در حين كتك خوردن كه در مشاهدات قبلي با صداي بلند خنده و تشويق گسترده ي تماشاگران همراه و اغلب با استقبال انفجارگونه مواجه مي شد، در اين سينما تنها سبب شد تعداد كساني كه مي خندند كمي افزايش يابد و به حدود 15-10 نفر برسد. هيچ كس در سالن سينما خوراكي هايي از قبيل پفك و چيپس نمي خورد و به نظر مي رسيد با دقت بيشتري به فيلم نگاه مي كنند. استقبال محدود تماشاگران از فيلم و خنده ي تنها چند نفر در ميان ده ها نفر حاضر در سالن، فضاي سرد و ساكت و جو سنگيني بر سالن سينما حاكم كرده بود. در ميانه ي فيلم و در چند نوبت، تعدادي از تماشاگران سالن سينما را ترك كردند.
بلندترين صداي خنده اي كه از تماشاگران به گوش رسيد مربوط به صحنه اي بود كه عمامه ي پيداشده در اردوگاه به شخصيت شريفي نيا نسبت داده شد كه حدود 20 نفر در سالن خنديدند. در صحنه اي كه اسرا در خاك دفن شده بودند و فقط سر آنها بيرون بود، هيچ كس واكنشي نشان نداد و سالن ساكت بود. در صحنه اي كه ارشد اردوگاه با سر به صورت اسير خائن كوبيد، سالن ساكت بود و واكنش خاصي مشاهده نشد، فقط يك نفر گفت « واي ».
با شروع سكانس فوتبال همهمه ي اندكي در سالن شنيده شد. صحنه هاي فوتبالي با لبخند برخي تماشاگران كه تاكنون صداي خنده شان به گوش نمي رسيد، همراه بود. صحنه ي برگردان اميرفضلي با صداي بلندتر خنده ي چندنفر همراه شد. صحنه ي پرتاب سيگار به خائنان ارودگاه كه از جمله صحنه هاي « حماسي » فيلم است، با خنده ي دو نفر همراه شد، صحنه ي اعلام شهيد شدن مجيد و گريه ي مادر شهيد، با خنده ي سه نفر از تماشاگران روبه رو شد. اينها دو نمونه از خوانش متضاد تماشاگران بود. صحنه ي سيلي زدن هواپيمارباي زن به هواپيمارباي مرد بدون واكنش خاص و سكوت مطلق بود. با شروع سرود « اي ايران » سالن ساكت بود و كسي با آن همراهي نكرد. چهار نفر به حالت تمسخر شروع به خنده كردند. با پايان فيلم و شروع شدن چراغ هاي سالن، تماشاگران شروع به خروج از سالن كردند، اما دو واكنش متضاد جلب توجه كرد. چهار نفر جوان ( دو زوج ) در گوشه اي از سالن با پوشش ظاهري به اصطلاح مدرن به حالت تمسخر شروع به دست زدن كردند. از طرفي، در گوشه ي ديگر سينما چهار جوان ديگر ( دو زوج ) با ظاهر مذهبي مشاهده شدند كه به نظر مي رسيد بسيار تحت تأثير فيلم قرار گرفته اند و از حالت چهره ي آنها مي شد حدس زد كه گريه كرده اند و هنگام خروج بقيه از سالن، هنوز نشسته بودند.

تجربه ي پنجم

دهه ي اول ارديبهشت در سالن يكِ سينما پارس، فيلم براي پنجمين بار ديده شد. سينما پارس در جنوب ميدان انقلاب واقع شده است و با توجه به اينكه چند سينماي نزديك در همان ساعت، همين فيلم را نمايش مي دادند، سالن پرنشده و حدود يك سوم سالن را صندلي هاي خالي از تماشاگر تشكيل مي داد. نسبت قابل توجهي از تماشاگران را جوانان پسر مجرد تشكيل مي دهند كه در گوشه اي از سالن به شكل متمايزي نشسته اند و بيشترين صداهاي خنده هم، از طرف آنها مي آيد. خوردن تنقلات به ويژه تخمه ي آفتاب گردان در بين تماشاگران ديده مي شود و صداي شكستن تخمه در طول فيلم به گوش مي رسد.
با توجه به محدود بودن تماشاگران، صداي خنده ها نيز كم و محدود به صحنه هاي كمدي فيلم است. در صحنه ي حالت تهوع رضويان كه در مشاهدات قبلي با خنده ي برخي تماشاگران همراه مي شد، در اينجا كسي نخنديد و يك نفر با صداي بلند گفت « خاك تو سرت ». صحنه اي از فيلم كه عبدي مي گويد « درود بر صدام يزيد كافر » با خنده ي بلند تماشاگران، همراه بود. صحنه ي جيب بري حيايي در حين كتك خوردن با خنده ي بلند جمعيت همراه بود ولي كسي دست نزد. در همين صحنه يك نفر بلند گفت « جيبش رو زد ». تعداد خنده ها به دليل كم بودن جمعيت، محدود و قابل شناسايي است ولي صداي همين خنده هاي محدود بلند است و گاه به صورت « قاه قاه » درمي آيد. به نظر مي رسد كساني كه مي خندند هراسي از « تابلو » شدن در سالن سينما ندارند. بعضي از صحنه هاي فيلم از طرف برخي تماشاچي ها بلندبلند تعريف مي شوند. با شروع پخش موسيقي « واويلا ليلي » در اردوگاه يك نظر شروع به دست زدن كرد ولي چون كسي با او همراهي نكرد، ادامه نداد. در ادامه ي پخش موسيقي و رقص حيايي چند نفر بلند خنديدند و 3-2 نفر شروع به دست زدن كردند.
در صحنه اي كه اسرا در خاك دفن شده اند و فقط سرشان بيرون است، تماشاگران سالن سكوت كردند و در اين ميان سه واكنش متفاوت برجسته بود. يك صدا شروع به خنده كرد كه به نظر مي رسيد صداي دختر جواني باشد. صدايي شروع به نچ نچ كردن كرد و يك نفر كه از صدايش به نظر مي رسيد مرد مسني باشد گفت « حقشان است ». صحنه اي كه ارشد اردوگاه با سر به صورت اسير خائن زد، هيچ واكنشي نداشت. در صحنه ي آزادي فرمانده و حاجي در اردوگاه و رقص و شادي اسرا، باز هم دو نفر شروع به دست زدن كردند، ولي به دليل اينكه ديگران همراهي نكردند، آنها هم ادامه ندادند. با شروع سكانس فوتبال صداي خنده هاي پراكنده ولي بلند تعدادي از تماشاگران به گوش رسيد. برگردان اميرفضلي با دست زدن جدي تعدادي از تماشاگران همراه شد كه اولين تشويق موفق در طول فيلم بود. در صحنه اي كه جواد رضويان با بوق ورزشي به سر پسر « ريشو » ي حاجي زد، تعدادي از مردم خنديدند. صحنه ي پنالتي زدن شريفي نيا و پاره شدن عكس صدام، هيچ واكنشي در ميان تماشاگران ايجاد نكرد. صحنه ي خبر شهيدشدن مجيد با سكوت تماشاگران و نچ نچ 2 نفر همراه بود. صحنه هاي سيلي زدن هواپيمارباي زن به مرد و پخش سرود « اي ايران » با هيچ واكنشي از تماشاگران همراه نبود. در حين پخش فيلم در سه نوبت چندين نفر سالن سينما را ترك كردند. با پايان فيلم حدود 11-10 نفر شروع به تشويق كردند. جمله ي « ادامه دارد؟ » در انتهاي تيتراژ فيلم با بي توجهي مردم همراه بود.

تجربه ي ششم

براي بار ششم فيلم روز دهم ارديبهشت در سالن سينماي فرهنگسراي نياوران در سانس شبانگاهي ديده شد. فرهنگسراي نياوران در منطقه ي نياوران در شمال شهر تهران واقع شده است. فيلم با تأخير 10 دقيقه اي آغاز مي شود و در بين تجربه هاي قبلي، اولين باري است كه پيش از آغاز فيلم، همه ي تماشاگران در صندلي هايشان مستقر شده اند. اغلب تماشاگران به صورت خانوادگي در سالن حاضر شده اند، با گذشت 30 دقيقه از فيلم، چراغ هاي سالن خاموش مي شوند. در دقايق اوليه ي شروع فيلم، فضاي سنگيني بر سالن حاكم است كه با سكانس هاي مربوط به عبدي، اولين تك خنده هاي تماشاگران شنيده مي شود. صحنه ي انفجار تانك حاوي مجروحان با « نچ نچ » و اظهار تأسف 6-5 نفر همراه است.
صداي خوردن چيپس و پفك و صحبت كردن چند كودك در سالن به گوش مي رسد. گاهي چند نفر صحنه هاي فيلم را بلندبلند تعريف مي كنند كه شبيه تجربه ي سينما « پارس » است. شروع حضور رضويان در فيلم با صداي كمي بلند خنده ي جمعيت همراه است. در صحنه ي حالت تهوع رضويان، تعدادي از تماشاگران خنديدند و 5-4 نفر « اه، اه » گفتند.
شعار « درود بر صدام يزيد كافر » با صداي كمي بلند خنده ي جمعيت همراه است. صحنه جيب بري حيايي را تماشاگران سالن با تأخير متوجه شدند و با صداي كمي بلند خنديدند. چند نفر هم بلند گفتند « جيبش رو زد ». يك نفر دست زد ولي استقبال نشد. اين صحنه در مشاهدات قبلي از جمله صحنه هايي بود كه با استقبال جدي تماشاگران مواجه مي شد، ولي در اين سالن چنين نبود، شايد به اين دليل كه جيب بري در زندگي روزمره ي اين بخش شهر امر چندان ملموسي نيست. صحنه ي كتك خوردن اسرا با « نچ نچ » و ابراز همدردي 7-6 نفر همراه است. ديالوگ « مانتو كوتاه چاكدار » عبدي به صداي كمي بلند خنده ي تماشاگران منجر مي شود. دزديدن سرم به وسيله ي حيايي با صداي خنده ي كوتاهي همراه مي شود و چند نفر بلند گفتند: « سرم ».
پخش ترانه ي « واويلا ليلي » با صداي به نسبت بلند خنده ي تماشاگران همراه است. رقص حيايي به صداي بلند خنده منجر مي شود. صحنه ي حضور و غياب در اردوگاه با استقبال تماشاگران همراه شد. به صحنه ي « عموزنجيرباف » با صداي آهسته و به صحنه ي انتساب عمامه به شخصيت شريفي نيا، با صداي بلند مي خندند. افراد حاضر در سالن بدون هيچ دغدغه اي راحت مي خندند و برخلاف سينما آزادي ملاحظه اي براي خنده ندارند.
صحنه ي در خاك شدن اسرا و بيرون ماندن سرآنها با « نچ نچ » چند نفر و صداي بلند خنده ي يك نفر همراه است. عربي حرف زدن همسر شريفي نيا صداي به نسبت بلند خنده را به دنبال دارد. كله زدن ارشد اردوگاه به اسير خائن، با خنده ي يك نفر همراه است و بقيه واكنشي ندارند. استفاده از اصطلاح « هاچ بك صندوقدار » صداي خنده ي كمي بلندي به دنبال دارد. تماشاگران از شروع سكانس فوتبال استقبال مي كنند. با برگردان ارژنگ اميرفضلي، افراد حاضر در سالن مي خندند و 15-10 نفر از تماشاگران براي اولين بار دست مي زنند. وقتي رضويان با بوق بر سر پسر حاجي كوبيد، صداي خنده ها بلند شد. در صحنه ي پنالتي زدن شريفي نيا كه با سوراخ شدن عكس صدام همراه بود، 2 نفر دست زدند، كه استقبال نشد.
سكانس سيگار باران با سكوت سالن همراه بود. خبر شهادت مجيد با سكوت و « نچ نچ » تماشاگران همراه بود. يك نفر پرسيد « مجيد كيه؟ » و نفر كنار او جواب داد « مجيد سوزوكي ». سيلي زدن هواپيمارباها به يكديگر نيز با سكوت همراه بود. با پايان فيلم و پخش سرود « اي ايران » چند نفر شروع به « نچ نچ » كردند، چند نفر جوان با صداي بلند خنديدند، فيلم تمام شد و كسي براي آن دست نزد.

تجربه ي هفتم

تجربه ي منحصر به فرد ديدن فيلم در سينما بهمن كه در هيچ سالن ديگري تكرار نشد، انگيزه اي شد تا يك بار ديگر و در روزهاي پاياني ارديبهشت 88، براي ديدن فيلم به اين سالن مراجعه شود. با گذشت حدود دو ماه از شروع اكران فيلم، استقبال نيز كاهش يافته بود و ديگر از صف هاي مقابل سالن هاي سينما خبري نيست. فيلم در حالي آغاز مي شود كه تنها در نيمي از سالن سينما، تماشاگر نشسته است.
مانند مشاهدات قبلي، صداي خنده هاي پراكنده با ورود شخصيت هاي كمدي فيلم آغاز مي شود. چراغ هاي سالن پس از گذشت 10 دقيقه از فيلم خاموش مي شود، اما حتي پس از آن نيز همچنان تماشاگر جديد به سالن وارد مي شود. خنديدن تماشاگران به ديالوگ هاي فيلم همانند مشاهدات قبلي در اين سالن است، ولي از ارتباط تعاملي و مشاركتي برخي تماشاگران با فيلم خبري نيست. حتي صحنه ي جيب بري امين حيايي هر چند با خنده ي بسيار بلند همراه است، ولي كسي در سالن دست نزد. در صحنه ي رقصيدن اسراي اخراجي در اردوگاه عراقي كه با خنده ي بلند تماشاگران همراه است، براي اولين بار تعدادي از تماشاگران شروع به دست زدن مي كنند، تعدادشان حدود 7-6 نفر است كه با همراهي نكردن ساير تماشاگران، دست زدن آنها به سرعت قطع مي شود. با شروع درگيري در داخل اردوگاه، صداي « نچ نچ » از چند نفر شنيده مي شود. سكانس حضور و غياب اسرا با خنده همراه مي شود و بيشترين استقبال، از لحظه ي انتساب عمامه به شخصيت شريفي نياست. صحنه ي مربوط به قراردادن اسرا در خاك، با سكوت ابتدايي سالن و ناگهان خنده ي 8-7 نفر همراه است. جايي كه ارشد اردوگاه با كله به صورت اسير خائن مي زند، واكنش خاصي در تماشاگران برانگيخته نمي شود.
سكانس مربوط به بازي فوتبال طبق معمول با استقبال تماشاگران همراه مي شود. با شروع صداي موسيقي ورزشي خنده اي در برخي تماشاگران شكل مي گيرد و يك نفر براي دومين بار شروع به دست زدن مي كند ولي كسي با او همراهي نمي كند. وقتي اسم بازيكن ها خوانده مي شود، يك نفر مي گويد « شيره ». برگردان اميرفضلي با صداي بلند خنده همراه است و اولين دست زدن ممتد و موفقيت آميز سالن را به دنبال دارد. وقتي رضويان با بوق به پشت سر پسر حاجي مي زند، صداي كمي بلند خنده شنيده مي شود. به ثمر نشستن ضربه ي پنالتي شريفي نيا و سوراخ شدن عكس صدام دومين دست زدن بلند تماشاگران را در پي دارد.
چند نمونه از خنديدن به صحنه هاي غيركمدي در فيلم ديده شد. صحنه ي كتك خوردن ارشد اردوگاه با خنده ي چند نفر همراه است. صحنه ي پرتاب سيگار با خنده ي محدود 6-5 نفر همراه مي شود. صحنه ي مطلع شدن مادر مجيد از شهادت فرزندش، با سكوت سالن همراه بود در حالي كه دو نفر با « پوف » گفتن واكنش منفي نشان مي دهند. در صحنه اي كه هواپيمارباي زن به صورت مرد سيلي مي زند، يك تماشاگر كه از ابتدا مي خواست در دست زدن، بقيه را با خود همراه كند، ولي در دفعات قبلي موفق نبود، اين بار با اصرار موفق شد 8-7 نفر را به دست زدن وادارد. با شروع سرود « اي ايران »، تصوير قطع مي شود و تماشاگران شروع به ترك سالن مي كنند. سالن در انتهاي فيلم تا حدودي پر شده است.

تجربه ي هشتم

سالن شماره ي 1 اريكه ي ايرانيان در روزهاي نخست خردادماه جايي بود كه فيلم براي هشتمين بار مشاهده شد. تنها حدود يك سوم از سالن پر بود و تماشاگران اغلب به صورت خانوادگي حضور داشتند و صداي خوردن چيپس و پفك و تنقلات در سالن شنيده مي شد. با ورود شخصيت هاي كمدي از جمله عبدي و اميرفضلي و شروع ديالوگ هاي آنها صداهاي خنده ي پراكنده در سالن شنيده مي شد. از نكات قابل توجه تمايز صداي خنده ي كودكان حاضر در سالن به ويژه به ديالوگ هاي جواد رضويان است كه با توجه به پر نبودن سالن، قابل تفكيك و شناسايي از ساير تماشاگران است.
ديالوگ « حراست جهنم به كفن سه تيكه گير مي ده » با صداي بلندخنده ي تماشاگران همراه مي شود. صحنه ي حالت تهوع رضويان به صداي به نسبت بلند خنده و « اَه اَه » گفتن چن نفر منجر مي شود. كتك خوردن اسرا در اردوگاه عراقي در تونل وحشت با صداي « نُچ نُچ » تماشاگران همراه شد و جيب بري حيايي در همان صحنه صداي بلند خنده را به دنبال داشت. ديالوگ « بريم هونولولو شام بخوريم » با خنده 5-4 نفر همراه است كه در ساير تجربه هاي مشاهده، خنده ي كسي را در پي نداشت. ديالوگ « مدل مانتو كوتاه چاك دار » با صداي خنده ي به نسبت بلند جمعيت همراه مي شود.
صحنه ي آمپول غيربهداشتي زدن در اردوگاه با صداي « واي » و « اوف » چند نفر همراه مي شود. صحنه هاي پخش « واويلا ليلي » و رقص اخراجي ها با صداي خنده ي بلند تماشاگران همراه است. حركات شخصيت « كريم سوسكه » كه به نظر مي رسد جانباز موجي است، در صحنه ي پرتاب كفش، با خنده ي چند نفر همراه مي شود. صحنه ي حاضر- غايب و عموزنجيرباف خواندن اسرا با استقبال و خنده ي تماشاگران مواجه شد. در صحنه ي قرارگرفتن سر اسرا در خاك، سكوتي سالن را فراگرفت و پس از آن كمي همهمه به گوش رسيد.
عربي صحبت كردن زن شريفي نيا و اداي كلماتي مانند « اَل آقا » و « لا خواهر مادر » با صداي بلند خنده ي تماشاگران همراه است. صحنه ي استفاده از اصطلاح « هاچ بك » براي شريفي نيا، صداي بلند خنده ي حضار را در پي داشت. با شروع سكانس بازي فوتبال، همهمه ي آرامي در ميان تماشاگران به گوش مي رسيد. صحنه ي برگردان اميرفضلي صداي بلند خنده را به دنبال داشت و 8-7 نفر شروع به دست زدن كردند، ولي با عدم استقبال ساير تماشاگران ادامه پيدا نكرد. صحنه اي كه رضويان با بوق به سر پسر حاجي مي زند هم خنده به دنبال داشت. اما پنالتي شريفي نيا و پاره شدن عكس صدام واكنش خاصي را ايجاد نكرد.
سكانس پرتاب سيگار با همهمه ي نامفهوم همراه شد و صداي تك خنده اي هم به گوش رسيد. ديالوگ « منم منزل » خنده ي بلندي را به دنبال داشت. صحنه ي رسيدن خبر شهادت مجيد به مادرش، با سكوت و « نُچ نُچ » چند نفر همراه بود. در صحنه اي كه هواپيمارباي زن به گوش مرد زد، سكوت سالن را فرا گرفت. با شروع پخش سرود « اي ايران » چند نفر شروع به خنده با صداي بلند كردند. نكته ي جالب توجه مشاهده ي چهار نفر بود كه در بخشي از سالن هنگام پخش اين سرود حالت احترام به خود گرفته بودند. يك زن و مرد جوان و دو پيرزن كه از نظر وضعيت ظاهري نيز غيرمذهبي به نظر مي رسيدند، در مدت زمان پخش سرود دست به سينه ايستاده بودند.

تجربه ي نهم

نهمين و آخرين تجربه ي مشاهده ي فيلم « اخراجي ها 2 » در سينما حافظ اتفاق افتاد. اين سينما در تقاطع خيابان هاي جمهوري و سعدي واقع شده است و از نظر منطقه ي جغرافيايي در ناحيه ي مركز به پايين تهران قرار دارد. نيمه ي خرداد ماه، آخرين روزهاي اكران فيلم بر پرده ي سينماها بود كه براي آخرين تجربه ي مشاهده انتخاب شد. مجموع حاضران در سالن سينما، تنها حدود 30-20 نفر هستند و ديگر از استقبال قابل توجه روزهاي نخست خبري نيست. اين تعداد با فاصله و به صورت پراكنده از هم در سينما نشسته اند. كيفيت صداي سالن پايين است و در صحنه هاي ابتدايي كسي نمي خندد.
با شروع سكانس هاي مربوط به جواد رضويان، صداي تك خنده هاي برخي تماشاگران به گوش مي رسد. به علت كم بودن تعداد تماشاگران صداي هر خنده اي برجسته مي شود و جلب توجه مي كند. در مجموع حدود 4-3 نفر به صحنه هاي كمدي فيلم مي خندد. در برخي از صحنه ها نيز بعضي از تماشاگران با صداي بلند اتفاق رخ داده در فيلم را تعريف مي كنند. براي مثال در صحنه ي جيب بري امين حيايي، دو نفر با صداي بلند گفتند: « جيبش رو زد ». فضاي سنگيني بر سالن سينما حاكم است و در طول فيلم هم چند نفري سينما را ترك مي كنند. تجربه ي ديدن فيلم در سالني خلوت نشان مي دهد كه تا چه اندازه برخي رفتارهاي تماشاگران تحت تأثير حضور در جمع اتفاق مي افتد.

نتيجه گيري

مضمون اصلي فيلم اخراجي هاي 2 اسارت است و به طور طبيعي بايد نمايش دهنده ي سختي هايي باشد كه در زندان هاي عراق بر اسرا رفته است. اما رفتار تماشاگران در سينما در مواجهه با صحنه هاي مربوط به اسارت رزمندگان در عراق، حاكي از اين است كه اخراجي ها در انتقال مفاهيم مربوط به اين مضمون چندان موفق نبوده است. براي مثال در صحنه ي مربوط به درخاك گرفتن اسرا به صورتي كه فقط سر آنها بيرون مانده بود، كارگردان قصد داشته بخشي از رنجي را كه اسرا در اردوگاه متحمل مي شدند به تصوير بكشد. در كنار صحنه هاي فراوان كمدي فيلم، قرار بوده اين صحنه تأثر تماشاگر را برانگيزد، ولي در اغلب سالن هاي سينما مشاهده مي شد تعدادي از تماشاگران به اين صحنه مي خندند و واكنش مورد انتظار فيلم را ندارند. همچنين در مورد كتك خورن اسرا نيز، به جاي آنكه حس همدردي در مخاطب ايجاد شود، گاهي صحنه با خنده همراه مي شد.
اما در مورد پخش ترانه هاي ريتميك در فيلم كه هدف از آن نشان دادن مبارزات اخلاقي اسرا و حفظ ايمان و روحيه شان با اتكاي به نماز و دعا بوده است ( اتفاقي كه در عمل در زندان هاي بغداد رخ مي داده است ) واكنش تماشاگران متفاوت بود و آنها در اغلب سالن هاي سينما از چنين صحنه هايي به عنوان فرصتي براي دست زدن و شادي كردن استفاده مي كردند و به نظر نمي رسيد توجهي به ارتباط آن با ساير صحنه ها داشته باشند.
در اينجا شايد بتوان انگيزه هاي متنوع مخاطبان را به عنوان عاملي براي واكنش هاي متفاوت آنها از فيلم و در نتيجه استقبال از آن ياد كرد. در واقع گروه ها و طبقات اجتماعي مختلف كم و بيش به يك اندازه از فيلم استقبال كرده اند، اما دلايل اين استقبال ميان اين طبقات با هم تفاوت داشته است. به همين دليل است كه مشاهدات نشان داد، تماشاگراني با انواع مختلف پوشش و ظاهر كه نشان دهنده ي تعلق آنها به گروه ها و طبقات اجتماعي متفاوتي است، به برخي صحنه هاي متفاوت فيلم مي خنديدند.
سينماها در مناطق مركز به پايين، مركز و مركز به بالاي شهر تهران واقع شده اند. مي توان بر اساس مشاهدات غيردقيق، گفت تماشاگران سينماهاي ناحيه ي مركز و مركز به پايين، بيشتر به طبقه ي اجتماعي متوسط و متوسط رو به پايين و تماشاگران ناحيه ي مركز به بالا، به طبقه هاي اجتماعي متوسط و متوسط رو به بالا، تعلق دارند. مشاهده ي رفتار تماشاگران در اين سينماها نشان داد نوع رمزگشايي تماشاگران فيلم در مناطق مركز و مركز به پايين، بيشتر با مقصود فيلم همسوست و رمزگشايي در اغلب صحنه ها از نوع هژمونيك است. در مناطق مركز به بالا، واكنش تماشاگران كمتر با انتظارات فيلم همسويي دارد و رمزگشايي اغلب از نوع متضاد است. برخي صحنه هاي حاوي پيام هاي ايدئولوژيك و لحن جدي كه در سالن هاي سينماي مركز و مركز به پايين، با تشويق تماشاگران مواجه مي شود، در سالن هاي مركز به بالا واكنشي ايجاد نمي كند و گاهي نيز با تمسخر مواجه مي شود. همچنين تفاوت واكنش تماشاگران به اين فيلم در سينما آزادي ( كه به عنوان سينمايي فرهنگي شناخته مي شود ) با ساير سينماهاي شهر تهران را شايد بتوان به مسئله ي تفاوت در دسترسي گفتماني نسبت داد. البته چنين ادعايي نياز به پژوهش كامل تري دارد و تنها به عنوان فرضيه حاصل از مشاهدات اوليه مطرح مي شود.
همين طور واكنش هاي مثبت و همراه با خنده از دو صحنه ي سيلي زدن زن هواپيماربا به مرد هواپيماربا و نيز برخورد توپ فوتبال به عكس صدام و پاره شدن آن، تنها در برخي سينماهاي ناحيه مركز و مركز به پايين مشاهده شد. در برخي از اين سينماها، تماشاگران در واكنش به اين دو صحنه و صحنه هاي مشابه شروع به تشويق و دست زدن كردند، ولي چنين واكنشي در هيچ كدام از سينماهاي ناحيه ي مركز به بالا اتفاق نيفتاد و اين صحنه ها با بي تفاوتي تماشاگران روبه رو شد. در مورد سرود « اي ايران » نيز واكنش هاي مختلفي نشان داده شد. در حالي كه برخي به صورت پراكنده آن را زير لب زمزمه مي كردند، برخي نيز تقريباً به همان اندازه نسبت به پخش آن واكنش تمسخرآميز نشان مي دادند.
مشاهده ي رفتار تماشاگران فيلم در سالن هاي سينما نشان داد كه آنها در برخي موارد واكنش هاي متفاوتي با انتظارات فيلم داشته اند. در حالي كه به گفته ي كارگردان، هدف از ساخت فيلم « اخراجي هاي 2 » با لحن كمدي، نه خنداندن تماشاگر، بلكه انتقال پيام بوده است، به نظر مي رسد در پاره اي موارد تنها خنداندن مخاطبان حاصل شده باشد. تماشاگران در برخي صحنه هاي فيلم كه فضايي جدي با پيامي ارزشي و ايدئولوژيك داشت، مي خنديدند و در واقع در اين صحنه ها، رمزگشايي متعارض اتفاق افتاده و معنايي متضاد با منظور فيلم، در مخاطب ايجاد شده است. در برخي صحنه ها نيز واكنش مخاطبان، منطبق با خواست كارگردان بوده است كه مي توان گفت در اين موارد، رمزگشايي غالب يا هژمونيك رخ داده است. در مجموع مي توان گفت رمزگشايي مخاطبان از فيلم تركيبي از عناصر سازگار و متعارض بوده و از نوع رمزگان توافقي است. البته توافقي كه در آن تماشاگران بيشتر به صحنه هاي كمدي براي شادي و خنده واكنش نشان دادند و فيلم بيشتر، صحنه هاي كمدي را براي تأثيرگذاري بر شناخت مخاطبان از شرايط جبهه و جنگ و اسرا به كار گرفته بود.

پي‌نوشت‌:

1. براي اين ادعا هيچ سندي وجود ندارد و طرح آنها تنها مبتني بر حدس و برآورد غير دقيق نگارنده بر اساس مشاهدات و تجربيات شخصي است.

منبع مقاله :
راودراد، اعظم؛ ( 1391 )، جامعه شناسي سينما و سينماي ايران، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی