نقاشي و شخصيت كودكان
نقاشي و شخصيت كودكان
نقاشي و شخصيت كودكان
نويسنده:فرهاد بلاش
منبع:روزنامه جام جم
روان شناسان به طرق مختلف درباره کودکان تحقيق کرده اند که يکي از مهمترين آنها تجزيه و تحليل نقاشي هاي کودکان است. نقاشي ، کودک را در مراحلي که حوادث اطراف خود را دسته بندي و عرضه مي کند و روند تکامل يافته اي را از زمان خط خطي کردن ساده تا زماني که خطوط معني دار و مبتني بر قوانين پرسپکتيو و شالوده منطقي را رسم مي کند، مي توان چيزي شبيه خواب و رويا معني کرد. نقاشي همانند خواب و رويا به کودک فرصت مي دهد اطلاعات و اعمالي را که از دنياي بيرون کسب مي کند از هم جدا و سپس آنها را دوباره تنظيم کند. در نقاشي ، همانند خواب و رويا، کودک خود را از ممنوعيت ها رها کرده ، در حالتي ناخودآگاهانه درباره مسائل ، کشفيات و مشکلات و دلهره هايش صحبت مي کند. به همين دليل اگر آموزش نقاشي را بر پايه تصحيح نقاشي قرار دهيم و در آن به کودکان از سنين پايين تمرين کپي و تقليد کردن از مدل را بياموزيم ، مرتکب اشتباه شده ايم. در نقاشي کودک ، خطي که بر تصوير صورت برادر کشيده است يا حذف شدن ، به کارگيري رنگ خاص ، از ميان بردن يا بيش از حد بزرگ جلوه دادن بعضي حوادث ، همگي حکايت از نشانه ها و علائمي مي کند که داراي معاني روشن هستند و بزرگسالان با کمي شناخت و دقت ، قادر به مشاهده و تعبير آن مي شوند. کودک يک ساله مداد در دست مي گيرد، ولي بسهولت نمي تواند روي کاغذ خط بکشد. مداد را روي کاغذ مي کوبد و سرانجام کاغذ را پاره مي کند. کودک 18 تا 20 ماهه موفق به کشيدن خط مي شود.
کراتي و مارتين مي گويند: "توانايي ترسيم خطهاي افقي قبل از خطهاي عمودي ظاهر مي شود." در 2 سالگي خطهاي دايره اي يا زاويه دار ظاهر مي شود. در 2 سال و نيمي به علت افزايش قدرت عضلات ، وقتي خطي را رسم مي کند با چشم مراقب است که خط از محدوده تعيين شده خارج نشود. در 3 سالگي فقط لذت بردن از حرکت يا فشار مداد روي کاغذ نيست ، بلکه مايل است احساسات دروني خود را که در ارتباط با تجربه هاي زندگي کوتاه است ، را بيان کند. در 3 سالگي خطهاي عمودي را بيشتر از افقي رسم مي کند. خط عمودي بيانگر اظهار وجود کودک است و توسعه آن نشان مي دهد کودک از وجودش آگاه است.
در اواخر 3 سالگي شروع به کشيدن اشکالي شبيه خانه يا خورشيد مي کند. در 4 سالگي خط نگاري هاي او جمع مي شود و حتي براي بزرگسالان نيز معنا پيدا مي کند. در 5 تا 6 سالگي امکان دستيابي کودک به درک حروف الفبا يا نوشتن که بيشتر از رسم و نقاشي جنبه آموزشي دارد، فراهم مي شود.

رنگها

بين نقش رنگ و زندگي عاطفي کودک با در نظر گرفتن دوران تکاملي او يک حالت متوازي است. 3 تا 6 سالگي کودک بيشتر تحت تاثير فشارهاي دروني است ، بنابراين علاقه وافري به استفاده از رنگ دارد و آن را مقدم بر شکل ظاهري مي داند، ولي بتدريج که سن او بالا مي رود از وابستگي اش به رنگ کم مي شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزوني مي يابد. هر قدر کودک کوچکتر باشد رنگهاي زنده تر را به کار مي برد. در کودکستان کودکان ترجيح مي دهند رنگهاي گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکاني که در خانه تحت نظارت شديد هستند رنگهاي سرد را انتخاب مي کنند که علت اصلي به مشکلات عاطفي و رواني مربوط مي شود.
فقدان رنگ در تمام يا قسمتي از موضوع نقاشي نشانگر خلاء عاطفي و گاهي دليل بر گرايش هاي ضد اجتماعي است. کودکان سازگار در نقاشي هايشان به طور متوسط از 5 رنگ مختلف استفاده مي کنند. کودکان گوشه گير يا آنها که ارتباط با دنياي خارج را دوست ندارند از يک يا دو رنگ بيشتر استفاده نمي کنند. علاقه واقعي کودک نسبت به رنگ زماني شروع مي شود که او سعي در کشيدن شکلهايي مي کند. اين مرحله تا 7 يا 8 سالگي به درازا مي کشد. کودک براي استفاده از رنگها فقط تحت تاثير احساسات خود قرار دارد. مثلا ممکن است چمن را بنفش بکشد، چون هم مي خواهد چمن را نشان دهد و هم از رنگ بنفش خوشش مي آيد. کودک در حين بزرگ شدن بتدريج ارتباط ميان اشيا و رنگ حقيقي آنها را درک مي کند، ولي بدو امر اين موضوع فقط در مورد چيزهايي است که برايش ارزش عاطفي دارند؛ مثلا اگر مادرش موهاي بور داشته باشد هر زني را که مي کشد موهايش را بور مي کند، زيرا اين رنگ برايش انباشته از نيروي عاطفي است.

نماد رنگها

رنگها تحت تاثير عوامل جسمي و رواني و در فرهنگ هاي مختلف ، داراي معاني خاصي است. در قبايل موزامبيک رنگ سياه رنگ خوشي و شادي و قرمز تقريبا در همه جا معناي قدرت را القا مي کند، زيرا با خون که نماد زندگي است ، همرنگ است.
در مذهب اهالي تبت و مردم مسيحي ، نماد عفت و پاکي زنانه ، رنگ آبي است که نشانه صلح هم است.در کابوکي ژاپن ، رنگ قرمز نشانگر شيطان و ابليس ، رنگ سفيد و طلايي مخصوص رهبانيت الهي است. رنگ زرد نشانه دهنده شادماني است ، رنگ آبي نشانگر ترس و غم و رنگ سبز نشانگر بوالهوسي است. از نظر رواني 2 گروه رنگهاي گرم (قرمز، زرد و نارنجي) و رنگهاي سرد (سبز، آبي و بنفش) با هم تفاوت عميق دارند. رنگهاي گرم تحريک کننده ، سبب فعاليت و جنب و جوش ، الهام دهنده روشني و شادي زندگي و مولد حرکت هستند، در حالي که رنگهاي سرد، حالتهاي انفعالي ، سکون ، بي حرکتي و تلقين کننده غم و اندوه هستند. رنگهاي خنثي (خاکستري) مبين درونگرايي ، استدلال خودمختاري و حمله وري و تمايل به آغشته سازي است. رنگهاي سرخ در آغاز مورد توجه کودکان خردسال است.بعدها مبين فعاليت هاي غيردوستانه و پرخاشخويي مي شود. آنها که قواعد و قوانين را بدرستي قبول ندارند، ولي مي کوشند خود را با آن منطبق کنند و ديگر آنها که از نظر رشد و تکامل به مرحله درک قوانين و قواعد اجتماعي رسيده اند و مي کوشند در عمل آنها را به کار برند، از آبي استفاده مي کنند. رنگ سياه منع ، ترس ، تشويق ، وسواس ، اضطراب است. رنگ نارنجي آرامش و خوشي را به ياد مي آورد. رنگ سبز گوياي عکس العمل عليه نظامهاي خشک و طاقت فرساست. رنگ بنفش تمايلات درهم و برهم و نامتجانس را نشان مي دهد.

موضوع نقاشي و شخصيت کودک

کودک با تمام وجود و شخصيت ذهني و عاطفي خود نقاشي مي کند. موضوعاتي که در نقاشي کودکان ديده مي شود، آدم ، خانه ، درخت ، خورشيد، ماه ، حيوانات و خانواده است.

شکل آدم

هنگامي که کودک شکل آدمي را مي کشد، پيش از هر چيز شکل خود يا درکي که از بدن و تمايلاتش دارد را بيان مي کند. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسياري وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد. اگر آدمک مثلا در اندازه اي خيلي کوچک يا در گوشه اي از کاغذ کشيده شده باشد به معناي اين است که کودک خود را کم ارزش و از ديگران پايين تر مي داند.

مراحل تکامل چهره نگاري

در ابتدا، اشيا در نظر کودک فقط خانه و آدمک است. فاصله 3 تا 4 سالگي کودک سعي مي کند تصوير شخص يا اشخاص را بکشد. اين تصاوير شامل يک دايره به جاي سر و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست. علت ساده بودن نقاشي در اين سنين از عدم شناخت تکنيک ناشي نمي شود، بلکه اين درست همان تصويري است که کودک از بدن در ذهن دارد. کودک در سالهاي اول زندگيش هنگام کشيدن آدمک بدن او را فراموش مي کند زيرا به نظر او وظيفه و عمل بدن زياد مهم نيست.
بعد از اين مرحله کم کم در داخل دايره ، دو چشم بزرگ نمايان مي شود. مرحله بعدي گوشهاست که خيلي بزرگ هستند. در 6 سالگي تصوير کودک از بدن خود در مغزش کامل تر است و داراي 2 گردن و 2 دست است که در انتهاي بازو قرار گرفته اند. بلندي آدمک معمولا 4 برابر پهناي آن رسم مي شود.
10 سال طول مي کشد تا کودک بتواند تصوير کاملي با تمام اعضا و حرکات بدن رسم کند. به گفته گوديناف اصولا نقاشي آدمک بيانگر پختگي فکري کودکان است اگر اين کم بها دادن به خود در چند نقاشي کودک ادامه پيدا کرده باشد، نشانگر خجالتي بودن اوست که ممکن است تا حد تمايل به ناپديد شدن نيز پيش برود. در نقاشي ، فقدان دست و بازو نيز علامت کم بها دادن به خود و عدم امنيت است. کودکاني که خود را بالاتر از بقيه مي دانند، آدمکهايي با اندازه بزرگ رسم مي کنند. اين نوع نقاشي مخصوص کودکاني است که اختلال عاطفي دارند يا به طور معمول کودکاني هستند زودرنج و حساس که هميشه فکر مي کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند.

خانه

خانه ، نماد پناهگاه و هسته اصلي و گرمي خانوادگي است که ممکن است مورد علاقه يا تنفر کودک باشد. زندگي سعادتمند در خانه باغچه ، گل ، درهاي بزرگ ، پنجره و دودکش بخاري را مي کشد، خانه با حالت دلباز عرضه مي شود. خانه بدون در ورودي در 5 تا 8 سالگي نشانه خجالتي بودن کودک و وابستگي شديد او به مادر، پس از 8 سالگي نشانگر احساس خود کوچک بيني و تنهايي کودک ، در نوجواني نشانگر شرم و حياي زياده از حد و داشتن احساسات رقيق است.
هنگامي که پدر و مادر جدا شده باشند، خانه به 2 قسمت تقسيم مي شود و اغلب داراي 2 در ورودي است که يک قسمت از خانه نماد زندگي خانوادگي واقعي و در ديگر نشانه زندگي تحميل شده بر کودک است. خانه به صورت قصر به منزله پناهگاهي مطلوب است. خانه به صورت زندان نشانگر فشارهاي خانوادگي و ناسازگار و از هم پاشيده است. کوچه امکان خارج شدن از خانه و محيط محدود خانواده و بالاخره از خود بيرون آمدن است. جاده به صورت پيچ و خم مبين مشکلات در برقراري ارتباط با ديگران است. خيابان هاي باز و عريض شادي و صداقت را نشان مي دهند. کوچه تنگ و بسته کمبودهاي عاطفي را القا مي کند. افراد پويا و خيالپرور بيشتر به ترسيم امواج دريا يا پرندگان مي پردازند.

درخت

براي تحليل نقاشي درخت بايد 3 قسمت آن مشخص شود: ريشه ، تنه و شاخه ها و برگها. ريشه درخت در زمين فرو رفته و درخت را تغذيه مي کند، نماد ناخودآگاه نشانه هاي دروني است. تنه بيانگر مشخصات دائمي و عميق پايدار شخصيت است. شاخه ها و برگها بيانگر طريق ارتباطي کودک با دنياي خارج است.بچه ها در سنين پيش دبستاني ، تنه درخت را بلند ترسيم مي کنند، ولي پس از اين سن ، بلند بودن درخت بيشتر نشانگر عقب افتادگي فکري يا بيماري عصبي يا آرزوي بازگشت به دنياي دوران کودکي پيش از مدرسه است. تنه درخت اگر کوتاه کشيده شود، نشانگر جاه طلبي و بلندپروازي کودک است. تنه درخت اگر کج کشيده شود نشانگر عدم ثبات کودک است و تنه صاف نشانگر ثبات فکري کودک است. برگهاي زياد و درهم بيانگر شخصيت در خود فرو رفته کودکي است که آمادگي تغيير و تحول ندارد. درختي که شاخه هاي آن به هر سويي کشيده شده اند (درختي که شاخه هاي فراوان دارد) نمايانگر حساسيت شديد کودکي است که مسائل را بسادگي مي فهمد و قادر به ارتباط با ديگران است و در عين حال براحتي مي تواند خود را با محيط سازگار کند.

خورشيد و ماه

تصوير خورشيد بيانگر امنيت ، خوشحالي ، گرما، قدرت و به نظر برخي نماد پدر مطلوب است. خورشيد به طور کامل در حال درخشيدن نشانگر رابطه خوب پدر و کودک است. خورشيد پشت کوه نشانگر ارتباط نامطلوب پدر با کودک است. خورشيد به رنگ قرمز تند يا سياه نشانگر ترس کودک از پدر است که مضطرب کننده است. طرز کشيدن به حال و حوصله لحظه اي کودک نيز بستگي دارد. بايد پي درپي در نقاشي هايش باشد تا بتوانيم درباره او قضاوت کنيم. ماه بيشتر نشانگر نيستي است ، زيرا او زماني که خورشيد يعني نماد زندگي ناپديد مي شود ظهور مي کند. بسياري از کودکان ماه را در نقاشي هايي که از قبر و قبرستان مي کنند به کار مي گيرند.


نسخه چاپی