اقتدار سحرگاهان
 اقتدار سحرگاهان
اقتدار سحرگاهان
نويسنده:خليل آقا خاني
منبع:روزنامه کیهان
در مقاله حاضر نويسنده با اشاره به تمايز زمانها و مكانها با يكديگر به تشريح اهميت و نقش ساعات پاياني شب در قرآن و آثار تهجد و شب زنده داري پرداخته است كه از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد.بي گمان زمان و مكان با همه يكساني در پندار انساني و به ويژه در انديشه اهل حساب و نجوم، از ويژگي هاي متفاوتي برخوردار است كه زماني را از زماني و مكاني را از مكاني جدا و متمايز مي سازد. اين بدان معنا نيست كه اين تمايز و تفاوت ها امري اعتباري و امور ذهني همانند تمايزها و تفاوت هاي مقام و منصب باشد؛ بلكه تمايز واقعي و حقيقي است. زيرا براي يك زمان و يا يك مكان ويژگي و اختصاصات و آثاري است كه براي زمان و يا مكان ديگر نيست. بنياد اين تمايز بر درستي و راستي نهاده شده است و ريشه در منبع حقانيت دارد.
اقتدار براي زمان و يا مكان خاص به معناي آثار ويژه اي است كه براي آن مكان و يا زمان وجود دارد. در همه اديان و مذاهب آسماني و بشري، رگه هائي از اين تفكر را مي توان يافت. يهوديان براي ديوار حطه، اقتدار ويژه اي قايل هستند و مردمان اسكاتلند در جزيره بريتانيا براي ايستر و مسلمانان براي مكه و حجرالاسود و يا مقام ابراهيم ويژگي اي قايل هستند كه براي مكان هاي ديگر قايل نيستند. درباره زمان نيز هر مذهب و شريعتي براي بخشي از زمان آثار و اقتداري قايل است كه از آن ميان مي توان به روزها و يا ساعاتي از شبانه روز اشاره كرد كه در آن به عنوان جشن و لحظه اي خاص از عبادت اعتقاد و باوري شديد دارند. برخي براي زمان طلوع خورشيد و كامل شدن ماه و حتي براي تمامي شب هاي مهتابي باورهاي عجيبي دارند كه داستان انسان گرگ نما در ميان انديشه هاي انگلستان در هنگام كامل شدن ماه يكي از آن هاست. در انديشه مسيحي روز يك شنبه از چنين اقتداري برخوردار است و اين معنا در فرهنگ يهودي روز شنبه و در انديشه مسلمين روز جمعه است. ماه هاي ديدار و ميقات موسي(ع) به عنوان چله در فرهنگ يهودي روزهاي بسيار باارزش و مباركي است كه روزه در آن واجب و يا مستحب است در فرهنگ اسلامي ماه هاي حرام از ويژگي خاص برخوردار است.
در همه مذاهب و اديان آسماني و يا زميني درباره اقتدار بخشي از شبانه روز سخن گفته شده است. در بينش اسلامي سحرگاهان از اقتدار خاصي برخوردار است.در قرآن تاكيد شده است كه سحرگاهان از ويژگي استثنايي برخوردار مي باشد. به تعبير قرآن، سحرگاهان زمان تهجد و شب زنده داري براي عبادت و پرستش است و اقتدار آن بدين خاطر است كه ميان زبان و دل هماهنگي و همراهي ايجاد مي كند و كلام را استوار مي گرداند. (مزمل آيه 6) اين به معناي پذيرش اقتدار براي برخي از زمان ها و يا بخشي از شبانه روز است كه در زمان ديگر چنين اقتداري وجود ندارد و آثار و بركاتي براي آن متصور نيست.اين مساله امري روشن است و هر كسي در زندگي خويش با اين مساله رو به رو شده است كه برخي از مكان ها برايش موجب آرامش روحي است و برخي ديگر از مكان ها وي را دچار تلاطم و تشويش مي سازد. زماني را براي خود زمان آرامش مي يابد و به بيداري در آن زمان بيشتر روي خوش نشان مي دهد و يا بيان مي كند كه در زمان خاصي بهتر درس را مي فهمد و يا در جا و زماني احساس ترس و ناامني مي كند.
بنابراين اقتدار زمان و مكان مساله پذيرفته شده از سوي همگان است هرچند كه در پذيرش آن شدت و ضعف وجود دارد.

دولت سحري

چنان كه گفته شد سحرگاهان در بينش قرآني از اقتدار بسيار ويژه اي برخوردار است. البته از نگاه قرآن براي شب چنين اقتداري است و اين اقتدار درهنگامه سحر و نزديك به طلوع فجر شدت مي يابد و آثار خود را نشان مي دهد. شب زماني است كه همگان خفته اند و از كوشش هاي روزانه نيز خبري نيست. هر انساني در روز در پي كسب روزي، تلاش هاي سخت و پيگيرانه اي را انجام مي دهد و در هنگام شب براي به دست آوردن آرامش جسمي و روحي به بستر مي رود تا دمي بياسايد. آرامش ايجاد شده و تاريكي همراه با فقدان امكان ارتباط ديداري با دنيا و به ويژه جزئيات رنگارنگ آن موجب مي شود تا زينت دنيا كم تر به چشم آيد. اين گونه است كه با خاموشي و سكوت همگاني، ارتباط شنيداري با دنيا كم و يا بسيار كم مي شود و تاريكي نيز كمك مي كند تا ارتباط ديداري نيز محدود يا به اندازه اي بسيار پايين در حد صفر تنزل يابد. اگر اين دو دريچه ارتباطي مهم بسته شود، دل به جاي آن كه به سوي دنيا و زينت ها و جزئيات آن كشيده و جلب شود به سوي كليات بالا مي رود. فقدان ارتباط دقيق با جزئيات و رنگ ها و زينت ها آدمي را به سوي ديگري سوق مي دهد و دل و قلب را با جهان ديگر مرتبط مي سازد. اين گونه است كه به جاي تفكر در جزئيات و امور پست دنيوي به انديشيدن در امور كلي مي پردازد. فلسفه اين كه اين هستي و آن چه به طور كلي در برابر ديدگانش نمايان شده است، به چه منظور و هدفي آفريده شده است و آيا اين همه را آفريده اي نيست و يا اگر هست به چه هدفي آفريده و اگر هدفي وجود دارد او چيست و در اين بي كرانه هستي چه وظيفه و تكليفي دارد؟ وي را وامي دارد كه به فرزانگي و مباحث و مسايل آن متوجه شده و در پي چرايي و چگونگي آفرينش رود. پرسش هاي اساسي و بنيادين از كجا آمده ام و آمدنم بهر چه بود و به كجا خواهم رفت؟ نيازمند پاسخ هاي اقناعي و دقيق است. اين گونه است كه شب او را به تفكر در كليات به جاي جزئيات وا مي دارد و انسان را به جاي پرداختن به زينت دنيوي و شناگري براي كسب روزي به سوي ديگري سوق مي دهد و تفكر در كليات و هدف آفرينش و وظيفه او، موجب مي شود كه سطح تفكر بالاتر رفته و پرسش ها و تلاش ها براي يافتن پاسخ، دقيق تر و به اصطلاح زبان قرآن سنگين و ثقيل گردد. همين سنگيني پرسش ها و درخور تامل بودن آنها است كه افراد و اشخاص محدودي به اين سمت و سو كشيده مي شوند و اهل فرزانگي به شدت كاهش مي يابد.
از آن جايي كه در آغاز شب هنوز همهمه ها و رنگ ها خودنمائي مي كند و تا ميانه ها و اواسط شب ادامه مي يابد، زمان از اقتدار كم تري براي تاثيرگذاري بر قلب و دل (عقل) برخوردار مي باشد. هرچه شب مي گذرد، آرامش بيشتري پديد مي آيد، به ويژه آن كه در اين مدت و با افزايش تاريكي و كاهش شديد امكانات ديداري و شنيداري، فرد، ارتباط بهتري با محيط جديد پيدا كرده و با آن مانوس مي گردد، اين مدت طولاني موجب مي شود تا قوه انديشه سمت و سوي استواري يافته و دل با آرامش و تمركز بيشتر با مسايل رو به رو شود. اين گونه است كه در سحرگاهان ارتباط شخص با جهان جديد، جهان كليات و جهان ماوراي دنياي زينتي و فريبنده و سرگرم كننده تشديد مي شود و كليات بالاتري در ذهن و دل فرد شكل مي گيرد. هرچه شب به پايان خود نزديك مي شود، سطح تفكر شخص و ارتباط با جهان جديد افزايش مي يابد و زمان، اثر و اقتدار قوي خود را به نمايش مي گذارد. اكنون ميان انسان و كليات آن چنان هماهنگي و يگانگي ايجاد شده است كه مي توانند يكديگر را درك كنند و تاثير بگذارند. جهان و كليات از يك سو به عنوان مورد شناسايي و انسان به عنوان فاعل شناسايي به نوعي هماهنگي وحدت مي رسند كه پيش از آن امكان محقق نداشت.
خداوند به عموم مومنان سفارش مي كند كه شب را براي تفكر در كليات هستي بيدار بمانند و با انديشه در جهان آفرينش و گردش ستارگان و شب و روز، خود را با جهان جديدي كه در هنگامه شب نمايان مي شود و نسبتي با كليات دارد، هماهنگ كنند. جهان جديدي كه بيشتر از آن كه سياه و ناشناخته باشد از درون همانند نوري روشنگر نمايان مي شود و سطح جوهري شخص را به بالاترين درجات سوق مي دهد. قرائت قرآن در شب به جهت امكان تامل در گزاره هاي معرفتي و شناختي آن موجب مي شود كه سطح بينشي فرد افزايش يابد و به مطالبي دست يابد كه در روز به جهت فرار دل به سوي زينت دنيا (كه امري طبيعي و فطري و غريزي است) امكان آن يا اصلا فراهم نيست و يا به سختي فراهم مي شود.
قرآن براي اين كه شرايط تفكر در كليات، در شخص تشديد شود اموري را سفارش مي كند كه همگي آن ها در اين راستاست: سجده هاي طويل (آل عمران آيه 113 و فرقان آيه 64 و زمر آيه 9 و انسان آيه 26)، نگاه به آسمان و ستارگان و كهكشان هاي بي نهايت، نماز (آل عمران آيه 113 و ق آيات 39 و 40)، ذكر (مزمل آيه 2 و 8)، استغفار (آل عمران آيه 17 و ذاريات آيه 15 تا 18 و نيز مزمل آيه 20) و تسبيح (طه آيه 130 و سجده آيه 15 تا 16) و تلاوت قرآن (آل عمران آيه 113) اموري است كه انسان را به گونه اي از جهان آشناي روز و پيراموني بيرون مي برد و اين محسوس جزيي را به سطح كلي اولي و ثانوي بالا مي كشاند. اين گونه است كه با تكرار واژگاني ذكر و تسبيح و استغفار نوعي تمركزگرايي در انسان تقويت مي شود و امكان آن فراهم مي آيد كه از جزئيات و محسوسات به درون كليات وارد شود.

آثار واهداف تهجد

خداوند در قرآن براي تهجد، افزون بر اهداف پيش گفته امور چندي را ذكر مي كند كه از آن جمله مي توان به حضور قلب اشاره كرد كه مهم ترين و اصلي ترين هدف تهجد به شمار مي رود زيرا بدون حضور قلب امكان ندارد فرد بتواند با كلياتي كه از امور سنگين است ارتباط برقرار كند و به درك و فهم هدف آفرينش نايل شود. بيداري در شب و عبادت و تفكر و پرستش موجب مي شود تا با زدودن اشتغالات دنيايي از دل، صفا و آرامشي در دل ايجاد شود كه قلب را از پراكندگي و هرج و مرج باز دارد و اين امكان فراهم آيد در سطح بالاتر يعني كليات به انديشه و تامل بپردازد.
تهجد شبانه به جهت ارتباط تنگاتنگ با جهان برتر و هستي مطلق موجب مي شود كه انسان در برابر جزئيات از درصد تحمل بالاتري برخوردار شود و مشكلات و تنگناهايي كه در روز به جهت تضاد منافع و يا تضاد طبيعي عالم پديدار مي گردد، او را به واكنش هاي تند و شتاب آلود وادار نسازد، بلكه به جهت درك كلياتي چون هر چيزي در عالم بر پايه علم خداوندي صورت مي گيرد كه جهان به اين عظمت را مديريت مي كند و بر همه امور ريز و درشت آن قدرت و احاطه دارد، زمينه اي پديدار مي شود تا با آن مشكلات كنار آمده و در آرامش و اطمينان خاص و ويژه اي قرار گيرد. اين گونه است كه شناخت فراتري را به دست مي آورد و مي فهمد كه هيچ چيز تر و خشك بيرون از علم و قدرت الهي نيست و هر چيز دوست داشتني و يا ناپسند با علم و آگاهي او به وقوع مي پيوند. كسي كه حكيم است و برپايه حكمت اقدام مي كند، هرگز بدون هدف و مقصد حكيمانه عمل نمي كند. بنابراين انسان با آرامش خاطر با مسايل و مشكلات روبه رو مي شود و از تنگناها و سختي ها نمي هراسد و تشويش به دل راه نمي دهد. اين گونه است كه افزون بر اطمينان و آرامش به رضايت خاطري دست مي يابد كه مرتبه اي فراتر و برتر از اطمينان است؛ زيرا بر اين باور است كه عمل او يا آن آزمون و بلا و مصيبتي كه گرفتار آن شده همه خواسته خداوند و با رضايت او بوده است. چنين رضايت خاطري موجب مي شود كه به مقام رضا برسد كه مقامي است كه فرد از هر چيزي كه خداوند بدان راضي و خشنود است، راضي و خشنود مي گردد و هرچه را كه خداوند از آن كراهت دارد، ناپسندش مي دارد. قرآن درباره نقش تهجد شبانه و بيداري همراه با ذكر و انديشه در كائنات اين گونه مي فرمايد: بخشي از شب را به تسبيح خداوند بپرداز... تا شايد راضي و خشنود گردي. (طه آيه 130)
اين گونه است كه انسان در نزد خداوند عزيز مي شود و ارزش وجودي اش افزايش مي يابد؛ زيرا در اين صورت است كه حق را شناخته و به آن ايمان واقعي آورده و در راستاي اهداف او عمل مي كند و خود را با خدا و آفرينش هماهنگ مي سازد.چنين انساني به مقامي مي رسد كه نمي توان تفاوت وجودي اش را با ديگران ناديده گرفت.(آل عمران آيه 113 و نيز زمر آيه 9) در اين صورت مي تواند به مقامي دست يابد كه مقام شفاعت است و هر كس خواهان دست يابي به آن مي باشد. مقامي كه محمود و پسنديده است. (اسراء آيه 79)


نسخه چاپی