کرامت انسانى از ديدگاه قرآن
کرامت انسانى از ديدگاه قرآن
کرامت انسانى از ديدگاه قرآن
منبع:روزنامه رسالت
اشاره
بدون ترديد يکى از مهم ترين موضوعات قرآني، حول محور انسان و ويژگى هاى او سير مى کند. در واقع آن گونه که قرآن انسان را ترسيم نموده، در هيچ جايى به چنين نحوي، جنبه هاى متفاوت و کرامت انسانى در نظر گرفته نشده است.در حقيقت در بين مخلوقات، انسان از ويژگى هاى بسيار متمايزى برخوردار است که به احسن الخالقين خطاب شده است. با توجه به اهميت موضوع انسان در قرآن، نويسنده در اين نوشتار در پى بررسى انسان و کرامت انسانى از نگاه قرآن است که به برخى از آياتى که نازل به کرامت انسان است، پرداخته مى شود. و در خاتمه، دو نوع کرامت تکوينى و اختيارى بررسى مى گردد.واژه هاى کليدي: انسان، قرآن، کرامت انساني، کرامت تکويني، کرامت اکتسابي.

مقدمه

قرآن به منزله کامل ترين کتاب آسماني- که به واقعيت هاى مربوط به انسان و جهان پرداخته وقوانين حاکم بر نظام هستى را بيان داشته- درباره انسان به مثابه اشرف مخلوقات و احسن خالقين سخنى گفته است. در واقع هيچ کتاب آسمانى به اندازه قرآن به مبحث انسان و کرامت او نپرداخته است و اين حاکى از توجه ويژه خالق جهان، و قرآن به انسان است.قرآن کريم به تمام جنبه هاى انسان پرداخته؛ از طرفى بر اساس واقعيت هاى مربوط به انسان، به حدى از او تمجيد کرده که او را از تمام موجودات زمينى و آسمانى برتر دانسته و حتى مقام او را از فرشتگان هم رفيع تر دانسته و از سوى ديگر در مواردى بعضى از آنها را از حيوانات هم پست تر دانسته و به نکوهش آنها پرداخته است.با توجه به مقدمه ذکر شده و اهميت انسان در قرآن به اين موضوع از ديدگاه قرآن مى پردازيم.

انسان در قرآن

در قرآن در آغاز به خلقت انسان و سير طبيعى آفرينش او اشاره مى شود که چگونه انسان به دنيا آمد بعد از آن که به آفرينش زمين و آسمان اشاره مى شود، به اين مطلب اشاره مى نمايد که: (و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون؛ و همانا ما انسانى را از گل و لاى سالخورده تغيير يافته آفريديم(.)1)آن گاه بعد از آن که در آيات مختلفى به خلقت او مى پردازد به نتيجه اين آفرينش اشاره مى کند که:(لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم؛ که ما انسان را در (مقام) احسن تقويم (نيکوترين مراتب صورت وجود) بيافريديم.(2))در حقيقت از ميان مخلوقات گوناگون الهي، اين انسان است که داراى ويژگى هاى ممتازى است که مقام خليفه الهى را در ميان موجودات از آن خود کرده است.انسان موجودى است که تمام هستى در او ادغام شده، به گونه اى که مرحوم صدرالمتالهين در اسفار مى فرمايند که انسان، نمونه اى از مجموعه اسفل السافلين تا اعلى عليين است؛ در حالى که موجودات ديگر، هر يک تنها در محدوده خاصى قرار دارند.(3)در واقع، انسان، کمالات تمامى مراتب و عوالم، از ماده و گياه و حيوان تا عالم عقول و ملائکه و ماوراى تجرد را داراستو اين همان تعبيرى است که انسان را احسن تقويم مى دانست که بهترين نوع معمارى در ساختمان او به کار رفته است. و انسان آيينه تمام نماى هستى است. فرشتگان در برابر او تعظيم مى کنند و ملائک در خدمت او در مى آيند:(خلق لکم ما فى الارض جميعا؛ همه موجودات زمين را براى شما خلق کرد.(4))قرآن در عالى ترين تعبير خود راجع به انسان او را خليفه خدا در زمين معرفى مى کند:(انى جاعل فى الارض خليفه؛ من در زمين خليفه خواهم گماشت.()5)گرچه در اين جا خلافت الهى براى نخستين انسان، يعنى حضرت آدم(ع) ثابت شده، اما منحصر در ايشان نبوده است و عموميت داشته و شامل انسان هاى بعد از او نيز مى شود.براى عموميت اين منظور الهى مى توان به آيه ديگرى در اين باره اشاره کرد که خداوند مى فرمايد:(هو الذى جعلکم خلائف فى الارض()6)البته در اين مورد که چه کسانى از فرزندان آدم مى توانند به اين مقام برسند، آنهايى که علم اسماء را دارا بوده و به آن متصف گشته اند؛ همچون پيامبران الهى و ائمه معصومين.علاوه بر مقام خلافت الهي، خداوند به انسان عظمت و شرافت ديگرى بخشيده وآن دميدن روح خود در او بوده است بعد از آن که او را (انسان را) در نيکوترين وجه و زيباتر ترکيب آفريد:(و نفخت فيه من روحي()7)اين که خداوند از روح خود در انسان مى دمد، نشانگر شرافت و قداست اين مخلوق الهى است و به عبارت ديگر همين روح دميده شده در آدم او را سزاوار و شايسته تقديس و تکريم فرشتگان ساخته است.چنان که از قرآن برداشت مى گردد، امر به سجده فرشتگان بر آدم، بعد از تکميل آفرينش انسان و دميده شدن روح در او صادر شده است و اين گوياى شرافت انسان است؛ چرا که فرشتگانى که مقربان درگاه الهى بودند، موظف به سجده در برابر او شدند(8) و يکى از آنها (ابليس) با تمام سوابق بندگى و منزلتى که در نزد حق تعالى داشت، بر اثر عدم اطاعت دستور الهى و سرپيچى از فرمان او و سجده نکردن بر انسان براى هميشه از درگاه الهى رانده شد و از مقام خود سقوط کرد.البته بايد به اين مطلب اشاره نمود که رشد واقعى انسان ها در پناه ايمان به دست مى آيد. به عبارت ديگر، انسانى که از روح خداوند در او دميده شده و شايسته مقام خليفه الهى و سجود فرشتگان است، تنها در سايه ايمان است که مى تواند به رشد واقعى برسد:(فليستجيبوالى و ليومنوا بى لعلهم يرشدون؛ اجابت از من بخواهند و به من ايمان بياورند، شايد که به رشد برسند.(9))و در آيات ديگرى با همين مضمون به اين مطلب اساسى اشاره مى کند:(فمن اسلم فاولئک تحروا رشدا؛ آنان که اسلام آوردند، نهايت کوشش را کرده و به رشد خويشتن رسيده اند()10)

کرامت انسان در قرآن

قرآن در ارتباط با کرامت انسانى دو گونه تعبير دارد: در بخشى از آيات قرآن، از کرامت و ارجمندى انسان و برترى او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده و در برخي، انسان، نکوهش و حتى بحث فروتر بودن او از حيوانات مطرح شده است.(11)براى مثال در آيه هفتاد از سوره اسراء، تکريم خداوند نسبت به بنى آدم و برترى آنها بر بسيارى از مخلوقات مطرح مى شود:(و لقد کرمنا بنى آدم و حملنا هم فى البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلنا هم على کثير ممن خلقنا تفضيلا؛ فرزندان آدم را حقيقتا گرامى داشتيم و آنان را در خشکى و دريا بر نشانديم و از چيزهاى پاک به ايشان روزى داديم و بر بسيارى از آفريده هاى خود، آنان را به گونه اى برجسته برترى داديم.()12)در آيه چهار از سوره تين و آيه چهارده از سوره مومنون نيز از اين که انسان در بهترين نوع خلق شده، سخن گفته شده است:(لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم؛ حقيقتا ما انسان را در بهترين بنيان آفريديم.()13()فتبارک الله احسن الخالقين؛ خجسته و پر برکت باد بر خداوند که بهترين آفريننده است.()14)
همچنين در آيات ديگرى بر اين مسئله تاکيد شده که آن چه در آسمان و زمين است، براى انسان مسخر گشته و يا اين که براى او خلق شده است:(الم تروا ان الله سخر لکم ما فى السموات و ما فى الارض و اسبغ عليکم نعمه ظاهره و باطنه؛ آيا مشاهده نکرده و نينديشيدند که به راستى خداوند آن چه را در آسمان ها و زمين است براى شما مسخر ساخته و نعمت هاى آشکار و پنهان خود را به طور کامل بر شما فرو ريخت.(15)همچنين در آيه 29 در سوره بقره نيز به اين مطلب اشاره شده است که در سابق گذشت: (هو الذى خلق لکم ما فى الارض جميعا.()16)البته در مورد کرامت انسان، در مقدمه نوشتار و مبحث انسان در قرآن به سجده ملائکه بر انسان و علم انسان به همه اسماء(17) پرداختيم و اين که انسان داراى مقام خلافت الهى و مقامات عالى در نزد پروردگار است.اينها همه نشانگر کرامت، شرافت و برترى انسان بر ساير موجودات و مخلوقات هستى است.اکنون به بحث از دو نوع کرامت انسانى از ديدگاه قرآن مى پردازيم.

کرامت تکويني

با توجه به مطالب گذشته، به اين نتيجه رسيديم که قرآن براى حضرت آدم به منزله نمونه يک انسان کامل، منزلت ها و برترى هايى را قرار داده است. و همچنين بيان شد که اين امتيازات اختصاص به آدم نخستين ندارد، بلکه هر يک از انسان ها و فرزندان آدم که بتوانند به مقام انسان کامل برسند، شايسته اين امتياز و مقام برتر در نزد پروردگار مى شوند.در حقيقت، مراد از کرامت تکوينى يا ذاتى اين است که خداوند انسان را به گونه اى خلق کرده که در مقايسه با ساير موجودات داراى مزاياى بيشترى است. در واقع اين نوع کرامت ناشى از توجه ويژه خداوند به انسان است و تمام انسان ها از اين مقام برخوردارند، يعنى انسان چه بخواهد و چه نخواهد از اين کرامت تکوينى برخوردار است.
البته در موارد متعددي، قرآن، انسان را شايسته کرامت و فضيلت برتر از اين مقدار نيز مى داند و آن را در سايه مبارزه پيوسته با نفس اماره و شيطان وسوسه گر مى داند. چنان که در مطالب پيشين نيز گذشت بعضى از آيات قرآن بر کرامت تکوينى انسان دلالت دارند از جمله آيات 4 از سوره تين، آيه 14 سوره مومنون و آيه 70 سوره اسراء.نتيجه اين که کرامت تکوينى به آن دسته از شايستگى هاى ذاتى و استعدادهاى انسانى اطلاق مى گردد که مى تواند در معرض هدايت و تربيت تعاليم آسمانى پيامبران قرار گيرد و باعث رشد و صعود انسان به مراتب کمال و مقامات والاى انسانى شود و انسان را تا سر حد فرشته شدن و بالاتر از آن تعالى بخشد، بنابراين مى توان گفت که کرامت تکوينى عبارت است از: برخوردارى از شرافت وجودى نشات گرفته از روح مقدس خدايي.البته در مورد تفاوت کرامت با فضيلت، علامه طباطبايي، مى فرمايند:هر يک از دو کلمه تفضيل و تکريم، ناظر به يک دسته از موهبت هاى الهى است که به انسان داده شده است؛ تکريمش به دادن عقل است که به هيچ موجود ديگرى داده نشد، و انسان به وسيله آن خير را از شر و نافع را از مضر و نيک را از بد تميز مى دهد. تفضيل انسان بر ساير موجودات به اين است که از آن چه که به آنها داده، سهم بيشترى به انسان داده است.(18)اما در مورداين که کرامت انسانى ناشى از چيست و مظاهر کرامت تکوينى چه مواردى هستند، گفته اند که مظاهر کرامت انسان در قوه، عقل، آزادى اراده و ساير ويژگى هاى متمايز او از موجودات ديگر است.در واقع بزرگ ترين ويژگى انسان در دو مورد است: عقل و اختيار. و انسان با کمک قوه عقل و اراده خود مى تواند به درجات بالاتر نايل آيد.

کرامت اکتسابي

در قرآن بعد از ذکر آياتى که دلالت بر کرامت تکوينى انسان مى کردند، به آياتى نيز درباره کرامت اکتسابى يا اختيارى انسان نيز اشاره مى شود.منظور از کرامت اختياري، دستيابى انسان به کمالات و ويژگى هايى است که با اختيار و اراده انسان حاصل مى شود. بر خلاف کرامت تکوينى که در وجود انسان ها نهفته بود، در اين جا تلاش و سعى انسان به منزله پلى براى رسيدن به درجات بالاتر ايفاى نقش مى کند. در حقيقت انسان ها استعداد رسيدن به کمالات را دارند، ولى برخى با اختيار و اراده خود به آن دست مى يابند وبرخى ديگر راه مقابل را طى مى کنند که به اسفل السافلين(19) چارپايان(20) منجر مى گردد.در اين دو تعبير، به سبب آن که آنها (برخى انسان ها) عقل و انديشه خود را به کار نبسته اند به اين راه ختم شده اند.اما آياتى که دال بر کرامت اکتسابى است، عبارتند از:(ان اکرمکم عند الله اتقيکم؛ به راستى که گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند، با تقواترين شماست.()21)
و يا آياتى که بعد از نفى کرامت اکتسابي، برخى از انسان ها را از آن استثنا مى نمايد:(22()ان الانسان لفى خسر الا الذين آمنوا.()23)؛(ان الانسان خلق هلوعا... الا المصلين.()24)از آن جا که تنها معيار کرامت در نزد خداوند، تقواست و راه رسيدن به او همان تقوا پيشه کردن است؛ در نتيجه بايد گفت که کرامت انسان داراى حد و حدودى نيست؛ چرا که تقوا که پايه و اساس کرامت است، محدود نيست. و همچنين با توجه به اين که خداوند تقوا را به خودش نسبت داده است، و بر اساس آيات قرآن، هر چه در نزد خداست، زوال ناپذير است؛ بنابراين با توجه به ثبات خدا، کرامت انسان نيز پايدار و ثابت است، ولى براى رسيدن به کرامت اکتسابى بايد تلاش کند و تقوا پيشه نمايد.البته در خاتمه بحث بايد به برخى از تفاوت هاى کرامت تکوينى و کرامت اکتسابى اشاره گردد:الف) کرامت تکويني، کمال انسان به حساب مى آيد، ولى ارزش اخلاقى ندارد، اما کرامت اکتسابى جزء کمالات انسان بوده و ارزش اخلاقى محسوب مى شود؛ب) کرامت تکويني، مقدمه اى براى رسيدن به کرامت اکتسابى به شمار مى رود؛ بنابراين ارزش کرامت اکتسابى بيشتر است و ... که مى توان با مقايسه آيات کرامت تکوينى و اکتسابى بدان دست يافت.

نتيجه گيري

با توجه به اهميت موضوع انسان و بحث انسان شناسى در دنياى معاصر، و نيز جامع الجوانب بودن انسان، کمتر کسى توانسته به تمام ابعاد وجودى انسان دست يابد. اما قرآن که کامل ترين کتاب آسمانى به شمار مى رود، از انسان به گونه اى ويژه ياد کرده است.در اين نوشتار بعد از بحث درباره انسان در قرآن به دو بعد کرامت انسانى در قرآن اشاره گشت.آيات قرآن از دو نوع کرامت درباره انسان سخن رانده است: الف) کرامت تکوينى و ب)کرامت اکتسابى (اختيار.)همچنين با مرور آيات متعددى که درباره انواع کرامت انسانى ذکر شد، به اين نتيجه رسيديم که تمام انسان ها در قياس با ساير موجودات از تکريم بيشترى برخوردار گشته اند که همان کرامت تکوينى است و برخى با تقوا و اختيار و تلاش خود به کرامت اکتسابى دست يافته اند که از ارزش بالاترى نسبت به کرامت نوع اول برخوردار است.

پى نوشت ها:

1-حجر (15)، آيه .26
2-تين، آيه .4
3-صدر المتالهين، اسفار، ج6، ص .267
4-بقره (2) آيه .29
5-همان، آيه .30
6-فاطر، (35)، آيه .39
7-حجر (15)، آيه 29
8-بقره (2)، آيه .34
9-همان، آيه 186 10
-جن (72) آيه .14
11-محمود رجبي، انسان شناسى (قم: مرکز انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خميني، 1385) ص .154
12-اسراء (17) آيه .70
13-تين، پيشين. 14-مومنون (23) آيه .14
15-لقمان (31) آيه .20
16-بقره (2)، آيه .29
17-بقره (2) آيه .31
18-محمد حسين طباطبايي، الميزان، (قم: انتشارات جامعه مدرسين) ذيل تفسير آيه 70 سوره اسراء
19-تين (95) آيه .5
20-اعراف (7) آيه .179
21-حجرات (49) آيه .13
22-محمود رجبي، پيشين، ص .158
23-عصر (103) آيات 2 و .3
24-معارج (70) آيه .19



نسخه چاپی