اسلام و هویت ملی: دوران سازندگی در مالزی
 اسلام و هویت ملی: دوران سازندگی در مالزی

 

نویسنده: جان اسپوزیتو/ جان وال
مترجم: شجاع احمدوند



 

شبه جزیره ی مالایا بر سر دو راهی جاده ی تجاری آسیای جنوب شرقی قرار دارد و موطن بسیاری از آثار فرهنگی و دینی است. (1) بازرگانان و تجار هندی، عرب و چینی، هم چنین پرتغالی، لهستانی، و استعمارگران بریتانیایی، ادیانی چون هندوئیسم، بودائیسم، آیین سیک، کنفوسیونیسم، تائوئیسم، مسیحی و اسلام را به آسیای جنوب شرقی آوردند و این ترکیب، موزائیک فرهنگی بسیار غنی ای را در این منطقه ایجاد کرده است. از عمده ترین تأثیرات فرهنگی سازنده در این منطقه می توان از قرن ها هندی سازی (2) و به تبع آن اسلامی سازی (3) از قرن چهاردهم به این سو نیز نام برد، زمانی که بازرگانان مسلمان عرب و هندی و صوفیان، سلاطین مالایا را تغییر دادند و اسلام را در سرتاسر آسیای جنوب شرقی گسترش دادند. (4)
اسلام از همان نخستین روزهای ورودش به مالزی پیوند عمیقی با جامعه و سیاست برقرار کرد: «در همه ی دولت های مالایایی، وجوه مختلفی از حکومت همواره اگر نه مستقیماً، به هرحال نشأت گرفته از منابع و اصول دینی و پیچیده در یک فضای مقدس دینی بودند.» (5) در مالزی اسلام «درک واحدی از دین، ارزش های سنتی و زندگی خانوادگی و اجتماعی» (6) را در قالب عصر بنیادین هویت و فرهنگ مالایایی ارائه داده است. اسلام برای سلاطین نیز که خود را رئیس مذهب، مدافع دین و حافظ قوانین و عادات، تعالیم و ارزش های اسلامی دانسته اند، منبع مشروعیت بوده است. اسلام و هویت مالایایی به هم آمیخته اند؛ برای مالایایی بودن باید مسلمان بود. می توان این هویت اسلامی و مالایایی را امروزه در واژگانی مشاهده کرد که برای گرویدن غیرمالایایی ها به اسلام به کار می رود. در مورد تازه مسلمان می گویند که او مالایایی شده است (masuk melayu)
استعمار انگلیس از طریق معرفی حکومت مدنی و نظام حقوقی مجزا از نظام حقوقی و قضایی اسلامی، تمایز آشکاری میان دولت و دین ایجاد کرد. همزمان با آن، جامعه به واسطه ی مهاجرت وسیع غیرمسلمانان چینی و هندی و رفاه و رشد اجتماعات آن ها، بیش از پیش متکثر شد. هنگامی که در دوره ی بعد از جنگ جهانی دوم مالزی به سمت استقلال می رفت، تکثرگرایی و رابطه ی اسلام و هویت ملی مالایایی مبدل به مسائل سیاسی اصلی شدند. پیشنهاد اولیه ی بریتانیا برای ایجاد اتحادیه ی مالایایی (7)، همراه با حق شهروندی برابر برای همه، از سوی مالایایی ها رد شد چرا که آن ها با توجه به رشد جمعیت چینی ها و هندی ها و قدرت اقتصادی و نفوذ آن ها و این که آن ها از موقعیت اقتصادی و تحصیلی برتری نسبت به مسلمانان مالایایی برخوردار بودند، به شدت از این مسئله واهمه داشتند. حزب پان مالایایی اسلامی (8) (PMIP) که امروز حزب اسلامی مالزی (9) (PAS) نامیده می شود، در سال 1951 با پیام و برنامه ی برقرار کردن پیوند میان ناسیونالیسم مالایایی و اسلام ظاهر و خیلی سریع مبدل به حزب اپوزیسیون شد.
قانون اساسی سال 1957 مالایا، حفظ و تداوم هویت دینی و قومی را به رسمیت شناخت - موقعیت ویژه برای اسلام، سلاطین، و مسلمانان مالایایی. قانون اساسی، شهروند مالایایی را کسی می داند که «بر مسلمان بودن خود گواهی دهد، به طور دائمی به زبان مالایایی صحبت و از رسوم مالایایی پیروی کند.» (10) مالایایی ها از امتیازات ویژه شامل سهم خاص در آموزش، حکومت و تجارت برخوردار بودند. اسلام هم در کل فدراسیون و هم در ایالات ها مذهب رسمی اعلام شد، و سلاطین در ایالت ها مقام ارشد دینی محسوب می شدند که هم مدافع و حافظ فرهنگ و دین مالایایی بودند و هم برخوردار از حق اِعمال مقررات دینی و اخلاقی. در سطح ایالتی، سلاطین، ادارات امور مذهبی و دادگاه های اسلامی تأسیس کردند که وظیفه ی اصلی آن ها وضع و جمع آوری مالیات های اسلامی (زکات، یا عشریه ی درآمدها)، نظارت بر موعظه ها، ارتباطات (از طریق وسایل جدید ارتباطی) و تبلیغات دینی بود. مقررات دینی در سطح ایالتی فرق می کرد و مسائل متعددی را در بر می گرفت. از جریمه ی شرکت نکردن در نماز جمعه در مساجد گرفته تا شرب خمر و شکست روزه ی ماه رمضان در ملأ عام، تا مجازات تعلیم عقاید انحرافی، خلوت کردن با نامحرم، و اهانت به مقامات دینی و اسلام. (11)
هم زمان با آن، قانون اساسی آزادی مذهبی را برای جماعات غیر اسلامی پذیرفت. آن ها این حق را داشتند که اعمال مذهبی خود را انجام دهند، دارایی خود را داشته باشند، مدارس دینی خود را تأسیس کنند، امور اختصاصی شان را خودشان انجام دهند و در احوال شخصیه تحت حاکمیت نهادها و مقررات دینی خودشان باشند. ولی اجازه نداشتند دین خود را در میان مسلمانان تبلیغ کنند که البته منجر به محدودیت نفوذ آن ها در سایر عرصه ها نیز می شد. غیرمسلمانان اگرچه از نظر حقوقی و نهادی مورد حمایت و حفاظت بودند اما به دلیل تفاوت در وظایف و امتیازها، با مسلمانان مالایایی برابر نبودند.
قانون اساسی تجسم واقعیت های اجتماعی و سیاسی جامعه بود و مسائل مرتبط با قومیت، مذهب و هویت ملی را بازتاب می داد. چنان که فِرد آر.فون دِر مدن گفته است: «نخستین واقعیت سیاسی و اجتماعی زندگی در مالزی، رابطه ی دین و قومیت بوده و هست.» (12) سیاست مالایایی بازتاب دهنده ی دوگانگی قومیتی مالزی و در نتیجه انطباق با مقتضیات محیطی است. به لحاظ سیاسی، اگرچه حزب حاکم UMNO در بادی امر غیرمالایایی ها را از عضویت همبسته جدا کرد اما صرف اندازه ی جمعیت غیرمالایایی، انطباق با مقتضیات محیطی و همکاری را اجتناب ناپذیر می کرد. این مسئله از طریق اتحاد با انجمن مالزیایی - چینی و انجمن مالزیایی - هندی و سپس توسعه ی آن به سایر سازمان های فرقه ای در جبهه ی ملی انجام شد. ولی، دوگانگی قومی مالزیایی همراه با تعارض و انطباق فرقه ای آن، نقش مهمی در تحولات سیاسی آن ایفا کرد و ثابت کرد که عمده ترین سازمان دهنده ی بومی برای احیاگری اسلامی است. (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. Fred R. Von der Mehden, “Malaysis: Islam and Multiethnic Polities”, in John L. Esposito, ed., Islam in Asia: Religion, Politics, and Society (New York: Oxford University Press, 1987), chapter 8.
2. Indianization
3. IsIamization
4. برای بحثی درباره ی معرفی اسلام در آسیای جنوب شرقی ر. ک:
M. B. Hooker, “The Translation of Islam into Southeast Asia”, in Hooker, ed., Islam in Southeast Asia (Leiden: E. J. Brill, 1983), chapter 1,
5. Von der Mehden, “Malaysia: Islam and Multiethnic Polities”, p. 448.
6. Fred R. von der Mehden, “Islamic Resurgence in Malaysia”, in John L. Esposito, ed., Islam and Development : Religion and Sociopolitical Change (Syracuse, N. Y.: Syracuse University Press, 1980), p. 164.
7. Malay Union
8. Pan-Malayan Islamic party (PMIP)
9. Parti Islam Se Malaysia (PAS)
10. Malayan Constitutional Documents, vol, I (Kuala Lumpur: Government Press, 1962), p. 124.
11. Means, “Malaysia: Islam in a Pluralistic Society”, pp. 471-472.
12. Von der Mehden, “Islamic Resurgence in Malaysia”, p. 164.
13. Chandra Muzzafar, Islamic Resurgence in Malaysia (Selangor, Malaysia: Penerbit Fajar Bakti. 1981), 23ff.

منبع مقاله :
اسپوزیتو، جان ال؛ ( 1392)، جنبش های اسلامی معاصر، دکتر شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، چاپ چهارم



 

 

نسخه چاپی