حمله به نهادها و افراد خدوم، ملاک انحراف
حمله به نهادها و افراد خدوم، ملاک انحراف

 

گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 

برداشت هایی که از بیانات امام خمینی(ره)

در مطالبی که در طول این مدت بعد از انقلاب می‌گفتند همه‌اش راجع به این بود که این قوای انتظامیه‌ای که هست و این قوای نظامی که هست، اینها همه طاغوتی هستند. نه ما باید ارتش داشته باشیم، و نه ما باید ژاندارمری داشته باشیم، و نه ما باید شهربانی داشته باشیم، همه اینها باید کنار گذاشته بشود از سر شروع کنیم. این هم معلوم شد که این نقشه هم برای چه بوده. و امروز که نقش مهمی، بالاترین نقش را این ارتش و این ژاندارمری و این شهربانی دارند، معلوم می‌شود که آنها از چه می‌ترسیدند و می‌خواستند چه بکنند، می‌خواستند ما امروزی که مبتلا هستیم به جنگ بین قوای بعثی کافر، ما هیچ نداشته باشیم و آنها همه چیز، و از آنها هم بیشتر راجع به پاسدارها بود... که پاسدارها را از معرکه بیرون کنند. و ما دیدیم که نقش این پاسدارها هم در جنگ چه بود. و الآن بحمدالله پاسدار و پاسبان و ژاندارمری و ارتش و عشایر و سایر قوای مردمی و بسیج و همه اینها هماهنگ اند و قدرت باطل را در هم کوفته‌اند و خواهند کوبید. این نقشه‌ها بود که اینها کشیده بودند، امروز هم در صدد همین نقشه‌ها هستند، و شما باید غافل نباشید از این چیزهایی که منتشر می‌کنند. شما باید توجه داشته باشید که هر گروهی که بیشتر مورد حمله بود و این اشخاص منحرف بیشتر به او حمله می‌کردند و می‌کنند؛ بدانند که این برای ملت مفیدتر است و برای اجانب مضرتر. اگر دیدید پاسدارها را بیشتر می‌کوبند، بدانید که آنها از پاسدار زیاد می‌ترسند. اگر دیدید ارتش را سرکوب می‌خواهند بکنند و با ملت جدا کنند، بدانید که از او هم می‌ترسند، و همین طور. و اگر دیدید که روحانیون را می‌خواهند از صحنه بیرون کنند، بدانید که آنها از روحانیون می‌ترسند و ترسیده‌اند سابق هم.(1)
اشخاصی که می‌خواهند الآن شخصیتهایی که در این مملکت مشغول خدمت و در رأس کار هستند از نظر مردم بیندازند، اینها نظرشان به این است که این کشور را تهی کنند از شخصیات و از اشخاص مؤثر، و آن کنند که سابق بود. ملت ما باید هوشیار باشد و هیچ مطلبی را بی دلیل قبول نکند. همین که یک کسی گفت فلان چه جور است، باید بگویند به چه دلیل می‌گویی؟ دلیلش را از او بپرسند. اگر بی دلیل یک مطلبی را قبول بکنند از فطرت انسانی خارج‌اند. انسان باید هر مطلبی را که می‌شنود دلیل برای آن اقامه بشود. ما خدا را با دلیل قبول کردیم، بی دلیل قبول نکردیم. و ما انبیا را با دلیل قبول کردیم، بی دلیل قبول نمی‌کنیم. ما کسانی که خیانتکارند با شواهد آنها را خائن می‌دانیم. کسانی که به این ملت اذیت کردند و این ملت را جور کردند شاهدش همان بود که می‌دیدید ولی یک نفر آدم، هر کس می‌خواهد باشد، یک زارع باشد، یک کاسب باشد، یک بازاری باشد، یک اداری باشد، اگر به ما گفتند این فلان است باید دلیل اقامه کند. باید توجه داشت که مبادا خدای نخواسته بخواهند حکومت این جا را و مملکت ما را بگویند؛ نه عُرضه حکومت کردن دارند و نه عُرضه این که دادگستری را اصلاح کنند دارند و نه عُرضه این که مجلس را اداره کنند دارند. این مسائل مصیبت بار است و اشخاص توجه ندارند. و غالباً هم آن اشخاصی که این حرفها را می‌زنند غرضمندند یا گول خورده‌اند.(2)
شما روزنامه‌هایی را می‌بینید که میدان جنگ شده است با قلمهای غیر اسلامی! معلولین ما الآن در این جا نشسته‌اند، هزاران معلول دیگری ما در اطراف کشور داریم و هزاران شهید از ما داده شده است، فداکاری کردند و ما نشسته‌ایم در منازل خودمان و با نیش قلم و نیش زبان به هم طنز می‌گوییم، با هم جنگ می‌کنیم. بزرگان یک کشور - اگر بزرگی باشد- باید تعلیم بگیرند از این پیرزنهای اطراف کشور و از این جوانها و بچه‌های اطراف کشور. بدانید که آنها متعهد به اسلام‌اند، و آنها پشتیبانی این ملت را می‌کنند. شما در تلویزیون ملاحظه کنید که این قشرهایی که خدمت می‌کنند الآن برای جنگ و برای جنگ زدگان از کدام قشر کشور هستند، جز این که از همان مستمندان؟ از همان درجه‌هایی که شماها آنها را ضعیف می‌دانید و در نظر شما مستضعف هستند؟ اینها هستند که از اول پیروزی را به دست آوردند، و شما را به مَسنَد حکمفرمایی نشاندند. اینها هستند که امروز دنبال این هستند که کشور شما را پیروز کننده؛ و شماها دانسته یا ندانسته دنبال این هستید که کشور خودتان را تباه کنید. تضعیف هر قشر از اقشار و هر شخص از اشخاص که در امروز مشغول به کار هستند و یک خدمتی هستند، کمک کردن به دشمنهای اسلام است. ملت باید خودش توجه کند و به تحریکات گوش ندهد و به چیزهایی که اشخاص بر خلاف هم می‌گویند گوش ندهد؛ و محکوم کند اشخاص یا گروههایی را که بر خلاف مصلحت اسلام یکدیگر را تضعیف می‌کنند، و بر خلاف مصلحت کشور به هم پنجه می‌زنند. بزرگها- اگر بزرگ باشند - توجه کنند و تعلیم بگیرند از این توده جمعیت، از این قشرهای بزرگ جمعیت که آنها الهی هستند و برای خدا کار می‌کنند. تعلیم بگیرید از این جوانهایی که گریه می‌کنند که من دعا کنم شهید بشوند. تعلیم بگیرند از این سربازانی که در مرزها فداکاری می‌کنند و خون خودشان را فدای اسلام و کشور اسلامی می‌کنند.(3)
تذکر متواضعانه‌ای است به حضرات گویندگان و نویسندگان اعم از روحانیون معظّم و سایر آقایان مطبوعات و تمامی رسانه‌های گروهی، عزیزان من! شما می‌دانید آنچه که به دست آوردید از نفی طاغوت و جایگزین کردن جمهوری اسلامی به جای آن، ارزان نبوده است بلکه با خون هزاران جوان مؤمن و هزازان معلول و مجروح که ما باید تا آخر عمر خود را رهین آنان بدانیم، به دست آمده است. این نعمت بزرگ الهی را ارزان از دست ندهید. شما حضرات آقایان که در پیروزی انقلاب سهیم بودیم و اسلام و ایران مال خودتان است، سعی کنید قلمها و زبانهایتان در خدمت انقلاب و به ثمر رسیدن آن - که آزادی و استقلال در سایه جمهوری اسلامی و زیر پرچم توحید و اسلام بزرگ باشد. سعی کنید روحیه ملت را تقویت نمایید و در مقابل فحاشیهای منحرفین که برای تضعیف روحیه ملت است بی دریغ فعالی نمایید و از تضعیف اشخاص و یا گروههایی که در خدمت جمهوری اسلامی هستند و تضعیف آنان مستقیماً خدمت به جهانخوارانی است که در کمین نشسته‌اند تا از قلمها و زبانهای شما بهره گیری کنند، بپرهیزید. انصاف نیست که جوانان عزیز اسلام از ارتش و سپاه و ژاندارمری و بسیج و شهربانی گرفته تا گروههای جانباز عشایر و عزیزان شهرها و روستاها در سراسر کشور در خدمت اسلام و مسلمین خون خود را نثار و جان خود را فدا کنند، ما در کناری بنشینیم و با قلمها و زبانهای خود قلب نورانی آنان را آزار دهیم. انصاف دهید که ما برای اسلام و کشور اسلامی خود چه کرده‌ایم و این جوانان عزیز از خود گذشته، از دانشگاهی تا روحانی و از روستایی تا شهرستانی و از کارگر تا بازاری چه کرده اند. از اول انقلاب تا کنون تمام رنجها و زحمتها و جانبازیها بر دوش این طبقات بوده است و آنان ولی نعمت ما بوده‌اند. رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید. خداوندا! من از پیشگاه مقدس تو عذر می‌خواهم که کودکان و جوانان عزیز ما خود را فدا کنند و ما بهره کشی نماییم.(4)
پاسدار در آن وقت نبود، چرا نبود؟ برای این که پاسدار با وضع طاغوتی موافق نبود. پاسدار طرفدار ظلم و طرفدار طاغوت نبود؛ یعنی ملت نبود. آن وقت پاسداری نبود، چون ملت مخالف بود با رژیم شاهنشاهی؛ مخالف بود با طاغوت؛ پشتیبانی از طاغوت را حرام می‌دانست، خلاف اسلام می‌دانست؛ خلاف قرآن مجید می‌دانست. بعد از این که انقلاب شد، اینها در همه کشور، سرتاسر خودشان جوشیدند از بین ملت و بیرون آمدند و حفاظت کردند این کشور را، و حالا هم مشغول به خدمت هستند. اینها هم یک دسته‌ای هستند که همان طاغوت هستند، منتها اسمی عوض کرده‌اند؟! آن وقت رؤسای اینها را بهشان می‌گفتند که فلان، و حالا رؤسا همانها هستند، همان چپاولگرها هستند، و خود پاسدارها هم همان چپاولگرها هستند با اسم اسلام؟! در بین ملت این طوری برداشت می‌شود؟! من نمی‌خواهم بگویم که همه پاسدارها در سرتاسر کشور خوب عمل می‌کنند. من گله دارم از بعضی از آنها. و جداً می‌خواهم از آنها که توجه داشته باشند که این قلمها در کار است. این اشخاص جانی قلمهای جنایتکارشان در کار است که کوچکترین انحرافی از شما ببینند و به بزرگترین انحراف معرفی می‌کنند و قلمفرسایی کنند. این هم راجع به پاسدارها، پاسدارها آن وقت نبودند از باب این که طاغوت را نفی می‌کردند. بعد هم که طاغوت از بین رفت، یک جمعیت متعهدی، مؤمنی برای حفظ نظم در ایران پیدا شد. این طور نبود که اینها همه‌شان، شماها همه که این جا نشسته اید، همان طاغوت سابق هستید، یک اسمی عوض کرده‌اید! و در سرتاسر کشور هم این طوری است!(5)

راهبردهای تصریحی:

1- هر شخص و گروهی که بیشتر در معرض هجوم اشخاص منحرف باشند معلوم است که مؤمن تر و متعهدترند.
2- نقشه‌ای در کار است تا اشخاص مفید و مؤثر در کشور منزوی گردند و اشخاص منحرف جای آنها را بگیرند.

نکات استنباطی:

1- از خصوصیات جریانهای انحرافی و اشخاص منحرف این اس که دائم بر علیه اشخاص خدوم و
انقلابی ایجاد شبهه کرده و شخصیت آنان را تخریب می‌کنند.
2- تخریب اشخاص خدوم و مسؤول، نشانه‌ی انحراف در عمل و قول کسانی است که به تخریب دست زده‌اند.

پی‌نوشت‌:

1. صحیفه امام (ره)، ج13، صص520 و 521.
2. صحیفه امام (ره)، ج 13، صص 539 و 540.
3. صحیفه امام (ره)، ج14، صص 49 و 50.
4. صحیفه امام (ره)، ج 14، صص 72 و 73.
5. صحیفه امام (ره)، ج 14، صص 128و 129.

منبع مقاله :
گردآوری: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،(1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی