درمان با سایر شیوه‌های سنتی
درمان با سایر شیوه‌های سنتی

 

نویسنده: محمد سعید جانب اللهی




 

حجامت درمانی

نوعی خون‌گیری سنتی است که توسط زنان غربتی (کولی) صورت می‌گیرد، در بافق حجامتگر برای حجامت کمی پنبه آتش زده آن را داخل استکان یا لیوان می‌‎اندازد و آن را روی محل حجامت برگردانده محکم فشار می‌دهد و چند دقیقه به همین حال نگه می‌دارد، در این حال پوست بدن به علت خلأ موجود در داخل ظرف به صورت یک غده جمع می‌شود. لیوان را از بدن مریض جدا می‌کند و محل متورم را با تیغ چند خراش می‌دهد، برخی از شاخ گاو یا با لوله‌ی شیشه‌ای شبیه شاخ برای این منظور استفاده می‌کنند. دهانه‌ی گشاد شاخ یا لوله را روی بدن مریض قرار می‌دهند به سوراخ کوچکی که در سر دیگر شاخ یا لوله وجود دارد، گذاشته شروع به مکیدن می‌کنند. سپس این دهانه را با دربند چرمی متصل به آن می‌بندند بعد از مدتی پوست بدن به همان شکل جمع می‌شود و تیغ می‌زنند. گاهی برای اینکه خون سریع تر و بیشتر بیرون بیاید بعد از تیغ زدن مجدداً مثل مرحله‌ی اول بادکش می‌کنند که خون در ظرف مزبور جمع می‌شود. حجامتگر با تخلیه و تکرار عمل مقدار لازم که قبلاً بر حسب وضع جسمانی مریض در نظر گرفته خون‌های کثیف را بیرون می‌کشد. حجامت بیشتر در فصول بهار و تابستان که هوا گرم است و خون انسان به خوبی جریان دارد، انجام می‌گیرد (جانب اللهی، 1384: 121).
در مهریز نیز حجامت توسط زنان غربتی (کولی) و به همین شیوه‌ی صورت می‌گیرد (تحقیقات میدانی مؤلف).
در ایلام و لرستان نیز ابزار حجامتگر شاخ میان تهی گاو، تکه‌ای سنگ چخماق نیز برای ایجاد خراش و مقداری خمیر بود که به شیوه‌ی مزبور حجامت می‎کرد (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 256).
در خراسان بر این باورند، که بعد از حجامت باید انار شیرین بخورند، تا صفرا فروکش کند و خون صاف شود (شکورزاده: 243).
در تهران در دو فصل حجامت می‌کردند. یکی اوایل بهار و دوم در اوایل پاییز که در اعتدال هوا بود. مقدار خونی که می‌گرفتند از نصف شاخ تا یک شاخ برای افراد معمولی و سه چهار شاخ جهت بیماران غلیان (فشارخونی) بود (شهری: 2/ 689).
امراضی که معمولاً برای درمان آن حجامت می‌کردند به شرح زیر است:

زرده زخم:

در میبد برای درمان آن حجامت می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).

کچلی:

در میبد بعد از کلاه انداختن و کندن آن و بعد از خارج شدن خون کثیف روی سر بیمار حجامت می‌کنند (حیدریه زاده: 80).

مارگزیدگی:

در لرستان جای گزیدگی را حجامت می‌کنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 279).

سرخک:

در روستای درام (زنجان) روی پیشانی حجامت می‌کنند (سپهرفر و دیگران: 240).

سرگیجه:

در لرستان برای درمان سرگیجه حجامت می‌کردند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 256).

فشار خون:

در لرستان برای درمان آن حجامت می‌کردند (همان جا).

رگ درمانی

در رگ درمانی دو شیوه به شرح زیر وجود دارد:

1- رگ زنی (فصادی)

در تهران توسط سلمانی انجام می‌شد، که برای این کار مریض را روی زمین به حالت چهارزانو می‌نشاند، آستینش را بالا می‌کشید و رگ وسط چفته‌ی آرنجش را مالش می‌داد و با تکه‌ی ریسمان یا باریکه‌ی لنگی بالای آن را محکم می‌بست، رگ که برجسته می‌شد، در حالی که حواس مریض را پرت می‌‌کرد نشتر در رگ او فرو برده بیرون می‌کشید. معمولاً چهار تا شانزده مثقال خون از او می‌گرفت. در پایان ریسمان را باز کرده و محل نشتر را با کف دست به ملایمت مالش می‌داد و روی آن پنبه می‌گذاشت و بیمار را به پهلو می‌خوابانید و قندغ یا شربت بیدمشک و گلاب و تخم شربتی جهت تقویت قلب به او می‌داد (شهری:2/ 690).
رگ زنی برای درمان مرض‌های زیر به کار می‌رفت:

تنگی سینه:

در لرستان و ایلام برای از بین بردن درد عضلانی و بیشتر برای رفع تنگی سینه یکی از وریدهای دست را نیشتر می‌زنند تا تمام اخلاط سینه از راه خون خارج شود (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 256).
در خاش برای درمان هیس یا تنگی سینه دو رگ در زیر زبان می‌زنند (جانب اللهی، 1381: 250).

سردرد:

در ایرانشهر هنگام غروب، فصاد با نیشتر رگی را در دو طرف گیجگاه (شقیقه ها) می‌زند (جانب اللهی، 1381: 252).
در خوزستان به رگی که بین گوش و چشم وجود دارد سوزن فرو می‌کنند تا خون به جریان بیفتد (افشار سیستانی، 1370: 323).
در الموت پیشانی را خراش داده خون می‌گیرند (حمیدی و دیگران: 230).

یرقان:

در خراسان رگ پشت گوش یا رگ نوک بینی مریض را تیغ می‌زنند (شکورزاده: 278).
در گیلان کوه نشینان با چاقو روی پوست بدن بیمار چاک کوچکی می‌دهند (پاینده: 259).
در خوزستان پشت گوش بچه را تیغ می‌زنند یا حجامت می‌کنند (افشار سیستانی 320: 1370).
در قائم شهر اگر انسان بالغ دچار زردی شود، رگ پشت گوش او را تیغ می‌زنند (حسنی و دیگران، 1382: 244).
در شوش وسط سر بیمار را تراشیده با تیغ چند خراش سطحی می‌دهند و نخ پشمی روی آن می‌گذارند تا خون کثیف آن را بکشد (تراب زاده و دیگران: 145).

باد نزله:

در لرستان گاه به جای حجامت مویرگی مخصوص را از موضعی که درد می‌کند، فصادی می‎کنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 255).

گوش درد:

در طالب آباد بچه ای را که گوش درد دارد، به حمام می‌برند و پشت گوش او را تیغ می‌زنند (صفی نژاد : 412).

گریه کودک:

در طالب آباد اگر بچه ای زیاد گریه کند، رگ دستش را (رگی را که خود می‌شناسد) می‌برند (صفی نژاد: 410).

درد پهلو:

در ابیانه اگر درد در پهلوی راست بود، رگ کنار انگشت کوچک دست چپ و اگر پهلوی چپ بود، رگ کنار انگشت کوچک دست راست را می‌زدند (نظری داشلی برون و دیگران: 457).

2. رگ کُشی

چشم و نظر:

کسی که زود به زود مریض بشود او را چشم زده اند لذا او را نزد نظرکش می‎برند، تا رگ نظر او را درست بکشد. نظرکش اول دستش را نشان می‌دهد و می‌گوید:«این دست من نیست، دست امیرالمومؤمنین است. چشم بد کور بشود، انشاءالله». بعد انگشتانش را با آب دهان تر کرده، رگ‌های گردن بیمار را می‎گیرد و می‌فشارد (ساعدی، 1354: 132).

هول کردن:

در خراسان اگر کسی بر اثر ترس ناگهانی یا به سبب عصبانیت شدید جوش بزند (اعراض کند ) شاه رگ‌های زیر شانه‌ی او را که به رگ قولنج یا رگ هول معروفند از پشت سر گرفته چند دقیقه می‌مالند (شکورزاده: 242).

سیاتیک:

در سیستان رگی را در محل باسن می‌گیرند، تا به اصطلاح بمیرد (جانب اللهی 1381، 243).

تیغ درمانی

مارگزیدگی:

در لرستان به مارگزیده تیغ می‌زنند و با دهان می‌مکند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 279).

قرمزی چشم و سردرد شدید:

در سنقر از کنار سر خون می‌گیرند یا لبه‌ی گوش را تیغ می‌زنند که خون کثیف بیرون آید (رستمی و دیگران 1374: 203).

خروسک (خناق):

در خراسان برای درمان خروسک یک دسته مو از شیردون (ملاج) بچه را می‌برند و در همان محل هفت تیغ می‌زنند، وقتی خون از سر کودک جاری شد، پیاز سفیدی در هاون می‌کوبند و روی موضع تیغ زدگی می‌گذارند، بعد چند دانه لپه‌ی خام نیم کوب می‌کنند و با یکی دو قاشق آب قلیان به خورد بچه می‌دهند، اگر بعد از تیغ زدن از ملاج بچه خون نیامد، درمان پذیر نیست و خواهد مرد (شکورزاده: 244).

تیغ چک:

در بسیاری از مناطق گیلان و در میان طوالش خصوصاً رواج فراوان دارد، با تیغ دلاکی در روی شکم، ناحیه‌‌ی ملاج سر و پشت بیمار شیارهای سطحی و متعدد ایجاد می‌کنند، در کودکان مخصوصاً نوزادان به اصطلاح جهت دفع باد، رفع دردشکم، درمان خروسک بیشتر استعمال می‌شود (تائب: 34).

داغ درمانی

الماس (1):

از امراض بومی بلوچستان است، که در یک نقطه از بدن جوش می‌زند. خارش و آب ریزش دماغ دارد، برای درمان آن بالای پیشانی نزدیک رستنگاه مو را داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1381: 250).

سیاتیک:

در سیستان برای درمان رگ نگو که پشت انگشت کوچک است از همان سمت بدن که درد دارد، داغ می‌کنند، یا قوزک پا را داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1381: 243).
در میر جاوه روی باسن، بالای زانو و در محل قوزک پا و روی ران در امتداد هم داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1381: 248).

سردرد:

در بافق برای درمان سردردهای شدید حدود چهار الی پنج نقطه از سر بزرگ سالان را با میخ‌های فلزی و سر خردسالان را با مهره‌ی عقیق که در آتش داغ شده باشد، داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1384: 119).
در خوزستان قسمت وسط کاسه‌ی سر را داغ می‌کنند (افشار سیستانی، 1370: 323).

کم سو شدن چشم:

برای درمان و پر نور شدن دیدگان اطراف چشم را با مهره‌ی عقیق که در آتش داغ شده داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1384: 122). در میرجاوه در طرفین گونه انتهای چشم ها را داغ می‌کنند (همو، 1381: 248).

دندان درد:

در لرستان جوالدوز داغ و سرخ شده را در دندان کرم خورده فرو می‌برند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 263).
در سیستان محل درد را داغ می‌کردند و در مواردی که دندان می‌کشیدند نمد را می‌جوشاندند و نمد داغ را در محل زخم می‌گذاشتند (جانب اللهی، 242: 1381).

عفونت زخم:

برای بیرون کشاندن عفونت زخم شیره‌ی (صمغ) درخت بنه را روی آتش می‌جوشانند و با آن دور زخم را داغ می‌کنند (همو، 1384: 119).

سیاه زخم:

دانه‌هایی است که در کنار انگشتان دست و یا کشاله‌ی ران ها و زیر بغل می‌زند. در ایرانشهر اطراف آن را داغ می‌کنند (همو، 1381: 258).
در سنگسر اطراف زخم را خمیر می‌مالند و موضع مرض را داغ می‌کنند، خمیر برای جلوگیری از سوختن قسمت سالم است (اعظمی: 56).
در روستای کاروانسرا (زنجان) دلاک اول با نیشتر ریشه‌ی زخم را که کبود رنگ است خارج کرده سپس داغ می‌کند. اگر ریشه را بیرون نیاورند، از جای دیگر چرک می‌کند. در روستای اورتابلاغ این دانه را مرد وزن می‌دانند و نوع مردانه‌ی آن را با داغ کردن از بین می‌برند ولی نوع ماده‌ی آن ممکن است دوباره چرک کند (سپهرفر و دیگران: 240).

گازگرفتگی گرگ:

در سنگسر برای زایل کردن اثر آن سنگ را داغ می‌کنند و به موضع زخم می‌گذارند، به این عمل سنگ داغ می‌گویند (اعظمی: 56).

شکستگی سر:

در سنگسر قطعه ای نمد را داغ کرده به موضع شکستگی می‌گذارند (همو: 56).

بادگرمی:

در سیستان برای درمان این مرض که همان سینوزیت است در فصل بهار فرق سر، بازو و پیشانی مریض را داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1381: 245).
در میرجاوه به آن گین رچ (2) می‌گویند، یکی از امراض رایج این منطقه است و علت بروز آن را وزش بادهای مختلف می‌دانند و درمان آن داغ کردن همراه با رژیم غذایی است، بعد از داغ کردن مریض تا چهارده روز باید نان بی نمک بخورد و در پایان با خوردن کله پاچه پرهیز را بشکند. در این مورد چهار نقطه سر: روی پیشانی در محل رستنگاه مو، وسط سر، مغز سر و زیر مخچه را داغ می‌کنند (همان: 248).

فتق ناف:

در میرجاوه دور تا دور ناف را داغ می‌کنند (همان: 250).

سل:

در میرجاوه هشت نقطه‌ی سینه را داغ می‌کنند (همان جا).

یرقان:

در خاش کف پا را داغ می‌کنند (همان جا).

بچه چهارفرق:

در خراسان برای معالجه یک عقیق یمنی سوراخ دار به سر یک سوزن یا یک میله باریک فلزی می‌زنند و روی آتش نگاه می‌دارند، وقتی عقیق خوب داغ شد، به چهار طرف سر نوزاد می‌چسبانند و به اصطلاح چهار فرق را می‌ترسانند، اگر عقیق در دسترس نداشته باشند، یک تکه کرباس آبی رنگ فتیله می‌کنند و یک سر آن را در آتش می‌گذارند، همین که نوک فتیله آتش گرفت، با آن چهار طرف سر بچه را داغ می‌کنند (شکورزاده: 157).

مارزدگی:

در بافق برای بیرون کشاندن زهر مار، محل نیش را با میخ فلزی یا مهره‌ی عقیق که در آتش داغ شده، داغ می‌کنند (جانب اللهی، 1384: 123). در سیستان کهنه‌ای را فتیله کرده یک سر آن را آتش می‌زنند و سر دیگرش را در محل گزیدگی می‌گذارند و فتیله را در همین حال باقی می‌گذارند که تا آخر بسوزد (جانب اللهی، 1381: 243).

کچلی:

در لرستان و ایلام اگر کچلی پیشرفت نکرده و همه سر را نگرفته باشد و زخم ها پراکنده باشد، آن ها را کهنه سوز می‌کنند، به این طریق که تکه پارچه‌ای را می‌سوزانند و داغ روی زخم می‌گذارند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 259).
ام الصبیان (3): در دهات قشم و بندرعباس بچه را داخل پالان کهنه می‌گذارند و یک تکه پارچه‌ی سیاه و آهار داری گره زده به صورت دکمه در می‌آورند و توی آتش می‌گذارند، وقتی دود کرد، از سه جا نخست وسط دو ابرو، بعد شقیقه‌ی راست و شقیقه‌ی چپ را داغ می‌کنند (ساعدی، 1345: 131).

بچه میری:

در بافق کله‌ی گوسفندی را می‌پختند و به بچه می‌دادند که بخورد، از هر جا که شروع به خوردن می‌کرد، همان جای سرش را داغ می‌کردند و معتقد بودند، جفت خود می‌گیرد (جانب اللهی، 1384: 126).

درمان با مایه کوبی

آبله:

سابقاً در روستاهای درام، کاروانسرا، گنبد و آب بر زنجان برای درمان آبله کمی از پوست فردی که بیماری داشت، کنده و می‌کوبیدند، سپس با سوزن بر روی بازوی افراد سالم مایه کوبی می‌کردند (سپهرفر و دیگران: 239).
در سنگسر پیرزنان پوست خشک آلوده به آبله را جمع آوری نموده، در مواقع لزوم روی سنگ می‌سابیدند و در کمی آب می‌ریختند، سپس قطره ای از آن را در موضعی از پشت دست بین شست و اولین انگشت قرار داده با فرو بردن مکرر سوزن محلول را به زیر جلد می‌رسانیدند، کودکانی که بدین گونه آبله می‌خریدند مصونیت می‌یافتند و هرگز به آبله مبتلا نمی‌شدند (اعظمی: 59).

سرخک:

در روستای درام زنجان برای سرخک نیز با همان روش آبله سه بار مایه کوبی می‌کردند (سپهرفر و دیگران: 240).

هاری:

در هزاوه حیوان هار را گرفته می‌کشتند و مقداری از گوشت آن را به شخص مجروح می‌خورانند (ضیغمی: 176).

خال کوبی

خال کوبی به یکی از دو منظور زیبایی یا درمانی انجام می‌شود. برای خال کوبی ابتدا محل بیماری را با مرکب سباه و گاه دوده آغشته نموده و بعد با سوزن شکل دلخواه را تثبیت می‌کنند و بسته به تحمل بیمار با دو تا شش الی دوازده سوزن خال کوبی می‌کنند، گاه همراه با مرکب از آب جعفری هم استفاده می‌شود (تائب: 35).
در عشایر ممسنی ماده‌ی اولیه خال کوبی مخلوط مایعی است که از ترکیب زهره‌ی گراز و خرس با باروت و میوه‌ی گیاهی به نام خوشک (4) و پیه آهو یا شکار به دست می‌آید. خوشک درختچه‌ای شبیه درخت بید است که ارتفاع آن از یک متر تجاوز نمی‌کند، این درخت میوه‌ای قرمزرنگ دارد که آن را می‌کوبند و با مواد مزبور مخلوط کرده مایع خال کوبی را تهیه می‌کنند. رنگ سبز خال هم به دلیل استفاده از زهره است (تحقیقات میدانی مؤلف).
در ده طالب آباد مقداری دوده‎ی چراغ را با آب تره مخلوط نموده مایع تقریباً سیاه رنگی به دست می‎آید که با آن نقش و نگار مورد نظر را روی پوست بدن نقاشی نموده و بلافاصله روی آن را سوزن می‌زنند. یعنی با نوک سوزن پوست را شکافته مایع را زیر پوست جای می‌دهند که پس از کمی متورم شدن موقتی برای همیشه جای آن سبز می‌ماند (صفی نژاد: 484).
خال کوبی با یکی از هدف‌های زیر انجام می‌شود:
الف- زیبایی: زنان معمولاً برای زیباتر شدن خال کوبی می‌کنند (کتیرایی: 413).
ب- مهرجویی: برای افزون شدن مهر شوهر و درمان پاره‌ای بیماری‌ها خال می‌کوبیدند که به آن خال محبت می‌گفتند، و بر روی زبان می‌کوبیدند، در این خال کوبی علاوه بر مواد نام برده مهرگیاه هم به کار می‌بردند (همان: 413). خال دیگری هم برای سپیدبختی و افزونی مهر شوی و نیز برای دور کردن چشم بد و زیبایی در زیر ناف می‌کوبیدند (همان: 414).
ج- راندن موجودات خبیث: گیرشمن احتمال می‎دهد که خال کوبی برای دور کردن موجودات خبیث بوده است (گیرشمن: 366).
د- درمانی: خال کوبی برای درمان امراضی به شرح زیر انجام می‌شده است:

1. باد فتق:

پسر بچه یا نوجوانی که باد فتق داشت، زیر نافش خال می‎‌کوبیدند تا بیماری اش پیشروی نکند و به همان حال بماند، در این مورد نخست نوک سوزن خال کوبی را به زهره‎‌ی گرگ یا خرگوش یا مار آشنا می‎کردند، آنگاه آن را به پشت زهار بیمار فرو می‎بردند که خون در می‌آمد و در این هنگام روی آن سرمه هفت جواهر می‌پاشیدند تا خال درست شود (کتیرایی: 414).

2. هول کردن:

کسی که هول بکند، زهره اش می‌ترکد و درمانش این است که زهره مار، گرگ یا خرگوش به دست آورد و آن‌ها را بترکاند و آبش را در استکانی بریزد، آنگاه سرمه هفت جواهر بدان درآمیزد و پس از سوزن زدن این معجون را بر جای سوزن زده بریزد، تا خال درست شود (همان جا).

3. گلو درد:

اگر کسی پیاپی گلودرد می‌گرفت، دو سه بوته خال به گلویش می‌انداختند تا دیگر گلویش درد نگیرد (همان جا).

4. چشم زخم:

برای بهبودی یافتن از بیماری‎ای که به پندارشان در اثر چشم زخم پدید آمده و نیز برای دور ماندن از چشم بد نیز خال می‌‎کوبیدند (همان جا).

5. درد مفاصل:

در رشت علاوه بر جنبه‌ی زینتی و نشانه‌ی پهلوانی جهت رفع درد، درمان دردهای مفاصل و دفع بادها از آن استفاده می‌شده است (تائب: 35). در ساوجبلاغ برای درمان ورم دست خال کوبی می‌کنند (جانب اللهی، 1372، ب: 25).

6. باد:

در بین عشایر ممسنی برای پیشگیری از مرضی بومی به نام باد خال کوبی می‎کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در زنجان برای درمان باد سرخ خال کوبی می‌کنند (سپهرفر و دیگران: 253).

7. غده‌ی چربی:

در گیلان برای درمان نوعی غده چربی به نام جوون روی آن را خال کوبی می‎‌کنند (پاینده: 256).

بادکش

سردرد:

در لرستان محل درد را بادکش می‌کنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 262).
در گیلان برای درمان سردرد چهار نوع بادکش می‌گذاشتند.

1. کوزه فقط به پشت و شانه
2. استکان کوچ روی پیشانی، سینه و شانه
3. شاخ بزرگ به پشت و شانه
4. شاخ کوچک روی سینه، پیشانی و پشت (پاینده: 256).

افتادگی ناف:

گاهی در محل ناف دردهای شدیدی می‌گیرد که علت آن را افتادگی ناف می‌دانند. ناف چهار پایه دارد که گاهی آب در آن جمع می‎‌شود و به اصطلاح می‎افتد.
در خاش برای درمان آن همان محل را بادکش می‌کنند، به این ترتیب که مقداری خمیر دور ناف می‌مالند و پنبه را به نفت یا بنزین آغشته کرده در لیوانی می‌اندازند، سپس آن را روی ناف بر می‌گردانند. پوست ناف به داخل لیوان کشیده می‌شود، لیوان را با سرعت بر می‌دارند، ناف به جای خود بر‌می‌گردد (جانب اللهی، 1381: 251).

درد کتف:

دردی است که بر پشت کتف می‌گیرد و دست را از کار می‌اندازد. در خاش برای درمان آن بادکش می‌کنند (همان جا).
جدول 1: درمان با عملیات پزشکی (کردار درمانی)

ردیف

درمان مرض

حجامت

زالو

رگ درمانی

داغ درمانی

1

غلظت خون

0

0

 

 

2

زرده زخم

0

0

 

 

3

کچلی

0

 

 

 

4

ریزش مو

 

0

 

 

5

خارش

 

0

 

 

6

شوره

 

0

 

 

7

چربی

 

0

 

 

8

جوش صورت

 

0

 

 

9

پا درد

 

0

 

 

10

سیاتیک

 

0

0

 

11

لکه صورت

 

0

 

 

12

پیوره

 

0

 

 

13

آسم

 

0

0

 

14

مرض قند

 

0

 

 

15

موی زائد صورت

 

0

 

 

16

بوی بد دهان

 

0

 

 

17

سینه درد

 

0

 

 

18

سردرد

 

 

0

 

19

خروسک

 

 

0

 

20

یرقان

 

 

0

 

21

گوش درد

 

 

0

 

22

الماس

 

 

 

0

23

کم سویی چشم

 

 

 

0

24

مارگزیدگی

 

 

 

0

25
26

عفونت زخم
سیاه زخم

 

 

 

0
0

27

گازگرفتگی گرگ

 

 

 

0

28

شکستگی سر

 

 

 

0

29

سینوزیت

 

 

 

0

30

سل

 

 

 

0

31

بچه چهارفرق

 

 

 

0

دل درد:

در هزاوه پشت گرده را بادکش می‌کنند (ضیغمی: 161).

باد نزله:

در لرستان برای دفع این باد معمولاً بادکش می‌کنند و اگر احتمال بر زیادی خون باشد، بادکش با حجامت همراه است (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 255).
جدول 2: درمان با عملیات پزشکی

ردیف

مرض درمان

بادکش

خال کوبی

1

سردرد

0

 

2

افتادگی ناف

0

 

3

درد کتف

0

 

4

دل درد

0

 

5

باد نزله

0

 

6

دور کردن موجودات خبیث

 

0

7

زیبایی

 

0

8

افزونی محبت

 

0

9

باد فتق

 

0

10

هول کردن

 

0

11

گلو درد

 

0

12

چشم زخم

 

0

13

درد مفاصل

 

0

14

دفع باد

 

0

15

غده چربی

 

0

پرهیز درمانی

اساس معالجه‎ی اطبای ایرانی در هر بیماری پرهیز وامساک است (تاورنیه: 632).

چشم درد:

در لرستان کسی که مبتلا به چشم درد است، باید از خوردن خیار و بلال پرهیز کند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 265).

گرمی و سردی:

در گیلان رژیم‌های غذایی مانند درمان بر سه اصل استوار است:
الف- اصل مزاج انسان‌ها (گرم، سرد، مرطوب، خشک).
ب- اصل طبیعت غذاها (گرم، سرد، مرطوب، خشک).
ج- اصل طبیعت بیماری گرم، سرد.
غذاهایی مانند شیر، عسل، مربا، ادویه، حلوا، گوشت گوسفند، مرغ و شتر، خرما، توت، نان، مغز گردو، کره را اغذیه گرم وماست، کاهو، خیار، هندوانه آلو، گوشت ماهی، گوشت بز، گوجه فرنگی، انگور، مرکبات، برنج، کدو، ازگیل را سرد و مرطوب می‌دانند. بیماری‌هایی چون تیفویید، سرخک، مخملک، یرقان، دردهای گلو، زخم‌های دهان و سوزاک را گرم؛ رماتیسم، دردهای مفصلی، دردهای عضلانی، بیماری‌های کلیوی، گوارشی تب‌های نوبه ای سرد است. در دادن رژیم بنا به اصول بالا باید نکات زیر رعایت شود:

1. مزاج‌های گرم و خشک باید از غذاهای سرد و مرطوب استفاده کنند و برعکس.
2. در بیماری‌های گرم باید از اغذیه‌ی سرد استفاده کرد و برعکس.
3. پاره ای از رژیم ها نیز جنبه‎ی پیشگیری دارد، به عنوان مثال در فصل بهار و پیدایش آلوچه و باقلای مازندرانی عده ای در اثر خوردن این مواد دچار کم خونی خاصی می‌شوند که به آن باقلازالی یا خالوزالی (فاویسم) می‌گویند، در این فصل افراد مخصوصاً کودکان باید از دوشاب خاصه اربا دوشاب (5) استفاده کنند. در این دو شیره مقادیر زیادی مواد قندی خاص هستند که به دفع بیماری و یا عدم ابتلا به آن کمک می‌کنند.
4. همچنین برای عوارض غذاهای گرم، خوردن ماست و در مقابل غذای سرد و مرطوب خوردن نبات و مغز هل را تجویز می‌کردند (تائب: 35-36).

سرخک:

در میبد باید مواظب باشند، چشم ناپاک به بچه نیفند، حتی زن و شوهر در فاصله‌ی بیماری بچه با هم نمی‌خوابیدند. سرخک اگر به چشم بگیرد، کور می‌کند. بچه نباید تنها بماند، باید آبگوشت عدسی به بچه بدهند که سرخک بهتر در بریزد. به مریض گرمی بدهند و مراقب باشند، که بو نخورد (بوی سرخ کردنی، سوختنی ونظایر آن) که سرخک به اصطلاح تومریزه (به داخل بدن منتقل می‌شود) و سیاه می‌شود و به پهلو می‌گیرد و بچه درد پهلو می‌شود (تحقیقات میدانی مؤلف).

خوراک درمانی

شب ادراری:

در بافق کلیه‎‌ی گوسفند نر را کباب کرده به بیمار می‌دهند (جانب اللهی، 1384: 123).

گلو درد:

در بافق برای درمان تخم مرغ نیم رو یا شیر گاو می‌خورند (همان جا).

سیاه سرفه:

در شوش از غذایی به نام یریشه (6) که با بلغور گندم و هل و روغن و فلفل و پیاز می‌پزند، برای درمان سرفه استفاده می‌کنند (تراب زاده و دیگران: 145).

سینه درد:

در بافق برای درمان شیر گاو می‌خورند (جانب اللهی، 1384: 123).

خارش:

در خراسان برای درمان خارش آش قره قوروت و آش جو با سرکه و آش سکنجبین و آلو و زرشک و آب غوره می‌خورند (شکورزاده: 244). در اصفهان عصاره‌ی پوست گردو می‌خورند (تحقیقات میدانی مؤلف).

آبله:

در لرستان بند جگر سیاه و سفید را می‌پزند و به بیمار می‌دهند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 275).

گردن درد:

در لرستان خیک جای عسل را به گردن می‌بندند (همان: 267).

رطوبتی:

در خراسان برای دفع رطوبت بدن چند روز متوالی شیر شتر یا عسل می‌خورند (همان: 253).

رژیم غذایی برای پسرزایی:

در خراسان اگر زن حامله بخواهد، بچه اش پسر باشد، غذاها و چیزهای گرم مثل مرغ و عسل و شیره انگور و شیره نبات می‌خورد اگر زنی دختر زاییده و بخواهد، فرزند بعدی پسر باشد، در همان ساعت که فارغ شد کمی نبات مصری به دهانه‌ی رحم او می‌گذارند یا بعد از فارغ شدن به مدت سه روز مقداری قیسوا به او می‌دهند بخورد (همان: 130).

رژیم غذایی برای دخترزایی:

اگر زنی پسر زاییده و بخواهد فرزند بعدی دختر باشد بعد از فارغ شدن پنج سیرعرق بید و یک مثقال جوهر تباشیر را با هم مخلوط می‌کنند یا اندکی رنگ ریش را با تخم خرقه خیس می‌کنند و پس از فارغ شدن زیر دلش می‌بندند (شکورزاده: 130).
در شیراز به زن دخترزا جوز می‌دادند تا پسرزا شود (همایونی، 1353: 27).

خوشگل شدن کودک:

در خراسان اگر زن حامله سیب و هلو بخورد بچه اش خوش آب و رنگ خواهد شد (محجوب: 439).

بوی غذا:

در قزوین اگر زن آبستنی بوی غذا یا طعامی را استثسمام کند باید از آن غذا به او بچشانند و گرنه بچه می‌اندازند (گلریز: 364).

زائو:

در دشتستان به زائو خوراکی به نام داری جلو می‌دهند که از گیاهان دارویی مثل زیره، زنیون، راجونه، سیاه دانه، آویشن و شیره‌ی خرما می‌پزند. این خوراکی درمان سخت زایی هم هست، همچنین زردچوبه را با شکر پخته به زائو می‌دهند (منصوری زاده و دیگران: 199).

آب درمانی

لرز:

در طالب آباد اگر کسی لرز کرد، او را می‌خوابانند و پارچه‌ای روی او می‌کشند و با غربالی آب روی او غربال می‌کنند، لرز کم شده و مریض خوب می‌شود (صفی نژاد: 411).

خون دماغ:

در بافق برای بند آمدن خون مقداری آب سرد روی سر می‌ریزند (جانب اللهی، 1384: 124).

نازایی:

در تهران زن نازا آب دباغ خانه به سر و روی خود می‌زد یا می‌خورد (کتیرایی: 26).
در خراسان اگر آب هفت چاه از هفت خانه‌ی همسایه بگیرد و فالگیر در آن دعا بخواند و او بیاشامد، بچه‌دار خواهد شد (محجوب: 439).

چله بری:

در خراسان از روش‌های زیر استفاده می‌شود:

1. همراه با زائو به حمام می‌روند و از آبی که به سر زائو ریخته باشند، چند مشت به سر و سینه و شکم خود می‌ریزند.
2. به دباغ خانه می‌روند و سه بار از روی تغار دباغی می‌پرند و در نوبت سوم چند قطره از محلول آب آهک درون تغار می‌خورند (شکورزاده: 121).

همچنین اگر زنی فقط یک شکم زاییده باشد و دیگر حامله نشود، می‌گویند، چل رویش افتاده و باید با یکی از روش‌های زیر چله بری کند:
اول اندکی آب غسل مرده به خورد او می‌دهند. اگر باز هم چله اش بریده نشد، هر وقت زائویی به حمام برود، او را نیز به حمام می‎برند و روبروی زائو می‌نشانند. بعد چهل مشت آب از خزانه‌ی حمام برمی‌دارند و در ظرفی ریخته در کنار او و زن زائو می‌گذارند. آن وقت زن عقیم سرش را به سر زائو نزدیک می‌کند و شانه و قیچی او را در بالای سر خود و زائو نگاه می‌دارد، سپس نوزاد را بالای سر او و زائو نگاه می‌دارند، به نحوی که شکم طفل رو به زمین و پشتش به هوا باشد. در این موقع یکی از زنان ظرف آبی را که قبلاً از خزینه‌ی حمام پر کده از بالا به پشت نوزاد می‌ریزد. آب ابتدا به پشت بچه و سپس روی شانه و قیچی زائو و از آن جا روی سر زائو و زن عقیم می‎‌ریزد و به این طریق چله‌ی زن بریده می‌شود (همان: 124).
در روستای چاپارخانه‌ی خمام رشت شب چهارشنبه سوری زن نازا پس ازپریدن از آتش سطلی آب از چاه می‌کشید و بر لانه‌ی مرغان می‌گذاشت، سحرگاه زنی پر اولاد این آب را روی سر نازا می‌ریخت و برای بارور شدن به اصطلاح چله اش را می‌شست (بشرا و طاهری: 72).
در تهران زن نازا را با روش‌های زیر چله بری می‎‎کردند:

1. زن نازا روز شنبه یا چهارشنبه برای درمان نازایی به حمام زنانه‌ی یهودیان می‎رفت، روی پله پشت به خزینه می‌نشست و دوستش چند سکه پول زیر پای او می‌گذاشت، آب گیر حمام یک مشربه آب به سر او می‌ریخت. آنگاه زن با دست خود چهل ساقه‌ی تره (گندنا) را ریزریز می‌کرد و درون خزینه حمام می‌ریخت و خود بر می‌خاست و یک مشت آب خزینه حمام را به صورت خود می‌زد و از حمام بیرون می‌آمد. پول زیر پای او به آب گیر می‌رسید.
2. هزارپای زنده یا مرده ای را که اندامش سالم بود، در جام آبی فرو می‌برد و در می‌آورد. زن نازا آن آب را روز چهارشنبه بر خود می‌ریخت و با شوهرش می‌خوابید.
3. به مرده شوی خانه می‌رفت، به مرده شوی پول و شیرینی می‌داد و یک استکان از آبی که روی مرده می‌ریختند می‌گرفت، آب را با خود به حمام می‌برد و پس از شستشو آن را به سر می‌ریخت.
4. یک شیشه از آب مرده شوی خانه می‌گرفت و به خانه می‌آورد و شب هنگام خواب سرش را با آن آب تر می‌کرد و با شوهر می‌خوابید (کتیرایی: 22-23).

در ایلام و لرستان زنی که بارور نمی‌شود، با روش‌های زیر چله بری می‌کنند:

1. گذشتن از روی ناودان آسیاب آبی
2. رفتن با زائو به حمام و ریختن کاسه‌ای از آبی که از تن زائو هنگام استحمام به سر و سینه جاری می‌شود، در حالتی که رو به قبله ایستاده باشد.
3. گذشتن از روی تغار دباغ خانه و گاه نوشیدن چند قطره از آب آهک تغار
4. چله بری با جام چهل کلید در حمام
5. آب مرده‌شوی خانه به سر و رو می‌زند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 176).

در طالب آباد برای بریدن چله باید هنگامی که زائویی در حمام است به حمام برود و بچه‌ی زائو را سر او نگه داشته آب چهل کلید روی سر بچه بریزند، به طوری که آب به سر او هم بریزد (صفی نژاد: 428).
اگر چله‌ی گربه به زائو افتاد و آبستن نشد، باید هنگام زاییدن گربه جفت آن را گرفته روی سر زن نگه دارند و آب بریزند، تا آب از روی جفت عبور کرده روی سر زن بریزد (همان جا).
در اصفهان به حمام رفته شانه‌ای که چهل دندانه دارد، چهل دفعه در لگن آب بزند و سپس آب لگن را به سر بریزد. در قدیم آب چهل کلید (7) حمام شیخ بهایی را به سر او می‌ریختند. یا آب چهار گوشه‌ی حمام را گرفته در پوست تخم مرغ می‌کنند و به سر زن نازا می‌ریزند. آب غسل پاشنه‌ی پای مرده را می‌خورند. همچنین اگر نازایی به دلیل سحر و جادو باشد، با ریختن آب مرده شوی خانه به سر زن نازا از او دفع سحر می‌کنند، ریختن آب فاضلاب حمام شیخ بهایی بر سر او نیز همین خاصیت را دارد (جانب اللهی و آذرمهر: 30-31).
در قائم شهر:

1. چهل گیاه را جمع کرده درون طشت آبی می‌خیسانند و با چهل تاس (8) ده کاسه آب از شانه‌ی راست، ده کاسه آب از شانه‌ی چپ و بیست کاسه آب روی سر می‌ریزند و به هنگام ریختن آب نام چهل حیوان را می‌برند.
2. در قبرستان قدیمی از چهل قبر کهنه یا از زیر چهل درخت مقداری خاک جمع کرده در آب حل می‌کنند و با چهل تاس روی سر زن می‌ریزند.
3. اگر چله‌ی زائو به کسی بیفتد، با یکی از روش‌های زیر چله بری می‌کنند:

الف- دو زن بدون اینکه با هم حرف بزنند، سنجاق یا سوزن، نمک و مقداری خاکستر بین یکدیگر رد و بدل می‌کنند.
ب- مقداری خاکستر را در آب حل کرده با چهل تاس به سر زن می‌ریزند و قدری از این آب را پای درختی می‌ریزند، اگر درخت خشک شد، زن بارور می‌شود.
ج- با صابون غسالخانه سر و بدن زن را در چند نوبت می‌شویند (حسنی و دیگران، 1382: 250).

ترس:

در روستای گاوان آهنگر (قائم شهر) عروس و داماد فردای روزعقد باید بدنشان را با آب سفره‌ی عقد بشویند، تا ترس آنان برطرف شود (حسنی و دیگران، 1382: 240).
در ترکمن صحرا به بیمار روحی یا ترس زده آب برگرفته از چهار گوشه قرآن (9) می‌دهند (حسنی و دیگران، 1381: 334).
سیستانی‌های ساکن سنگروین (علی آباد کتول) آب نیم خورده‌ی مرغ را در همان ظرفی که مرغ آب خورده به بیمار می‌دهند (نظری داشلی برون و دیگران، 1380: 271).

شیرینی درمانی

سردی:

در ری برای دفع سردی نبات را به اصطلاح ایاز می‌کنند یعنی آن را کوبیده در آب حل می‌کنند و شب مهتابی در پشت بام می‌گذارند و صبح به بیمار می‌دهند (جانب اللهی، سلیمی مؤید، 1374: 33).

دل درد:

در ری نبات را با آب سرد یا شکر قرمز که مسهل است می‌خورند (جانب اللهی، سلیمی مؤید، 1374: 35).

دود و دوده درمانی

درمان با دود و خاکستر نیز شیوه‌های مختلفی به شرح زیر دارد:

چشم درد:

در لرستان سرگین ماده‎‌ی الاغ را با سقز ون مخلوط می‌کنند و به آتش می‌ریزند. بیمار چادری بر سر می‌کشد و چشم را دود می‌دهد (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 264).
در سنقر سرگین الاغ را سوزانده و چشم را روی دود آن می‌گیرند (رستمی و دیگران، 1374: 207).

گوش درد:

در بافق برای درمان گوش درد، دود سیگار و دود چپق در گوش فوت می‌کنند (جانب اللهی، 1384: 122).
در میبد انگوره توره (تاجریزی) خشک را در آتش می‌ریزند و دود آن را به گوش بچه می‌دهند. دود سیگار و تریاک یا خاکشیر نیز مفید است (تحقیقات میدانی مؤلف).
در الموت دود سیگار می‌دهند (حمیدی و دیگران: 232).
در اردکان هسته‌ی آلبالو را برشته می‎کنند و دود می‌دهند و پنبه‌ای را به دود آن آغشته کرده در گوش بچه می‌گذارند (طباطبایی: 673).
در شیراز دود سیگار، چپق یا تریاک در گوش بچه می‌دمند (همایونی، 1353: 40).

دندان درد:

در بافق برای از بین بردن کرم دندان مقداری پنبه و پیه گوسفند دور چوب سنجد می‌پیچند و روی چراغ می‌سوزانند و بیمار دهان خود را بالای دود آن ها قرار می‌دهد تا دود به دندان ها بخورد. در این حال ظرف آبی جلو دهان می‌گیرند و بر این باورند که کرم ها از دندان جدا شده در ظرف آب می‌ریزد (جانب اللهی، 1384: 119).
در ایرانشهر برای از بین بردن کرم دندان مقداری تخم پیاز روی زغال گداخته می‌ریزند و با لوله‌ای دود آن را به دهان می‌کشند و مدتی آن را در دهان نگه می‌دارند، سپس بیرون می‌دهند، چند لحظه بعد کرم‌های دندان بیرون می‌ریزند (همو، 1381: 253).

گلودرد:

در الموت دود پهن گاو را به گلو می‌دهند (حمیدی و دیگران: 229).
در بلوچستان دوده‌ی ته تابه‌ی میراثی به گلوی مریض می‌مالند تا ورم رفع شود (افشار سیستانی، 1370: 318).
در روستای می‌خواران دوده‌ی قابلمه‌ی فردی که اجاقش کور بوده و مرده است، به زیر گردن بیمار می‌مالند (رستمی و دیگران، 1374: 208).

زخم:

در تهران دود پشکل ماچه الاغ می‌دهند (شهری: 5/ 422).

عفونت زخم:

در بافق برای از بین بردن زخم و جراحات بدن مقداری سرگین الاغ با پوست تنه درخت گز می‌سوزانند و محل زخم شده را در مجاورت دود آن ها قرار می‌دهند، تا دود به آن بخورد و عفونت را از بین ببرد (جانب اللهی، 1384: 122).

ختنه:

در منشاد (یزد) دود سرگین الاغ به آن می‌دادند. در مهریز دود پشکل گوسفند می‌دادند که عفونت نکند (جانب اللهی، 1386: 55، تحقیقات میدانی مؤلف).

خون دماغ:

در خراسان یکی از روش‌های درمان این است که اندکی چرم بلغار با استخوان خرچنگ و اسفند در آتش می‌ریزند و دود آن را به بینی می‌دهند (شکورزاده: 245).

چشم درد:

در خراسان سرگین ماده الاغ را می‌سوزانند و دود آن را به چشم می‌دهند؛ یا مقداری پنبه از لایه‌ی پنبه قبا (نوعی پوشاک) در می‌آورند و روی دود پشکل ماده الاغ می‌گیرند تا کاملاً زرد شود. بعد آن را روی چشم می‌گذارند (شکورزاده: 247).
در گیلان پهن خشک گاو را جلوی چشم بیمار دود می‌کنند (پاینده: 263).

سرماخوردگی:

در سنگسر دود پوست اورس و اسپند توأما برای رفع عوارض ناشی از رطوبت و سرماخوردگی به کار می‌رود (اعظمی: 58).

مارزدگی:

در بافق مقداری از جرم دود موجود در لوله‌ی چپق را بیرون آورده روی محل نیش زده می‌مالند (جانب اللهی، 1384: 122).

صرع:

در ایرانشهر یک تیکه از لته را (قسمتی از سیاه چادر که با موی بز بافته شده است). آتش می‌زنند و به دماغ مریض دود می‌دهند (جانب اللهی، 1381: 259).

بواسیر:

در اردکان کله‎‌ی ماهمی را در آتش می‌اندازند و دود آن را به موضع می‌رسانند (طباطبایی: 674).
در خراسان برای معالجه بواسیر یک قطعه کوهان شتر را با چند عدد کلاه بادمجان و مقداری خاکشیر در آتش می‌ریزند و دود آن را به نشیمن خود می‌دهند (شکورزاده: 237).

کرمک:

در هزاوه تکه ای پنبه را به دیوار دودزده می‎مالند وبه پشت (مقعد) بچه می‌گذارند (ضیغمی: 174).

سرخک و سرخجه:

در گیلان چوب گل محمدی یا انار و یا پهن گاو را با اسفند می‌سوزانند و کودک را دود می‌دهند. نیز دانه‌ی شمران را با پوست سنجد مخلوط می‌کنند و می‌سوزانند و کودک را دود می‌دهند (میرشکرایی، 1374: 470).
در خراسان مقداری خاکشیر در آتش می‌ریزند و بچه را لخت کرده بالای دود خاکشیر می‌گیرند تا بوی خاکشیر سوخته به بدنش بخورد و دانه‌ی سرخک زودتر بیرون بریزد (شکورزاده: 268).
در سنگسر بذر خاکشیر با پوسته‌ی بادام و چوب گز و کهنه‌ی کبود رنگ دود می‌کنند تا دانه‌ی سرخک روی بدن ظاهر شود. گاه کاسه‌ی چینی را روی دود می‌گذارند و پس از آنکه رنگ کاسه به زدی گرایید، اندکی آب در آن ریخته و کاسه‌ی شسته و آب دوده را به خورد بیمار می‌دهند (اعظمی: 57).

کهیر:

در الموت گیاهی به نام کمار را در داخل تنور می‌ریزند و در مقابل دود آن می‌ایستند تا بیماری رفع شود (حمیدی و دیگران: 230).

اسهال:

در اردکان دم بادجان را در آتش می‌سوزانند و دود آن را به موضع می‌رسانند (طباطبایی: 674).

تب خال:

در بخش آب بر (زنجان) دوده‎ی دیگ را روی تب خال می‌مالند (سپهرفر و دیگران: 238).

زرد زخم:

در زنجان دوده‌ی دیگ روی آن می‌مالند (سپهرفر و دیگران: 240).

نظرگیری:

در ساوجبلاغ به مریض نظر خورده دودی می‌دهند. برای تهیه‌ی دودی نام دشمنان پیغمبر را با شداد و نمرود روی یک قطعه کاغذ می‌نوشتند و با چند دانه اسفند و چند تار موی گربه یا بز می‌سوزاندند و بدن مریض را روی دود آن می‌گرفتند. در سوهان (طالقان) خاکستر دودی را در چهار راه یا نقاطع چهار کوچه می‌ریختند (جانب اللهی، 1372،ب: 30).

بخور درمانی

شب کوری:

در بافق برای دفع این بیماری جگر گوسفند نر را در آب پخته و بخار آن را به چشم بیمار می‌دهند (جانب اللهی، 1384: 123). در میبد نیز از بخور جگر استفاده می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).

چشم درد:

در بافق برای درمان و بر طرف شدن تورم و قرمزی چشم مقداری مرزنگو (10) داخل آب می‌جوشانند. بیمار باید چشم خود را بالای بخار باز نگه دارد تا بخار وارد چشم شود (جانب اللهی، 1384: 119).
در روستای سید ابوصالح (قائم شهر) بخور گل گاوزبان و گل بنفشه به چشم می‌دهند (حسنی و دیگران، 1382: 242).

سردرد:

در لرستان سر را با دم کرده‌ی گل بابونه بخور می‌دهند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 262).
در خراسان آهن را سرخ می‌کنند و در ظرفی پر از سرکه فرو می‌برند و سر را با آن بخور می‌دهند (شکورزاده: 250).
در بافق برگ بوته برسبل (11) را در دیگ آب می‌پزند و بیمار سر خود را بالای آن می‌گیرد و بخار آن را استشمام می‌نماید (جانب اللهی، 1384: 119).

دندان درد:

در میبد مرزنگوش می‌جوشاندند و بخور آن را به گوش می‌دادند، روی دندان اثر می‌گذاشت (تحقیقات میدانی مؤلف).

گوش درد:

در بافق برای درمان مقداری چای گرم در استکانی زیر گوش می‌گیرند تا بخار وارد گوش شود (همان: 124). در اردکان بخور نخود خام می‌دهند (طباطبایی: 673).

سرما خوردگی:

در لرستان سر و بینی را با برگ اکالیپتوس بخور می‌دهند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 267).
در بوشهر آرد جو را در آتش ریخته و خود را روی آن می‌گیرند. یا کاه را در آب می‌جوشانند و زیر رختخواب بیمار قرار می‌دهند (افشار سیستانی، 1370: 167). در خوزستان بخور کاه گندم می‌دهند (همان: 319).
در بافق با بخار جوشانده بر سبل و کاه بخور می‌دهند (جانب اللهی، 1384: 119).
در روستای پایین جاده (قائم شهر) بخور کدو و گندم می‌دهند (حسنی و دیگران، 1382: 242).

سرفه:

در میر جاوه بخور جوشانده‌ی ازگن می‌دهند (جانب اللهی، 1381: 246).

زکام:

در میرجاوه درنه (12) و کلپوره (13) و کریچ (14)(که به آن باباپیرک نیز می‌گویند) با هم کوبیده و می‌جوشانند و می‌گذارند تا سرد شود. سپس کاه در آن می‌ریزند و یک سنگ را در آتش داغ کرده در آن می‌اندازند تا بخار کند. با این بخار مریض را بخور می‌دهند (همان: 247). در تهران سیاه دانه را روی سنگ داغ ریخته دود آن را استنشاق می‌کنند (شهری 1368: 5/ 423).
درد نیم سر (سینوزیت، میگرن): در اصفهان برگ اکالیپتوس و تخم گشنیز و کاه جو پودر کرده و بخور آن را به سر و دماغ می‎دهند و پس از بخور با پماد ویکس چرب کرده پیشانی را می‌‎‌بندند (تحقیقات میدانی مؤلف).

تنظیم قاعدگی:

در دلیجان مقداری کاه را در ظرفی جوشانده و بخور آن را به رحم می‌دهند (نوبان ودیگران: 235).

نازایی:

در خراسان اگر زنی به علت گزه ورداشتن رحم (التهاب مخاط رحم) باردار نشود، یک کرسی وارونه روی زمین می‌گذارند و زن را تا کمر لخت کرده روی قیدهای کرسی می‌نشانند، بعد دو یا سه مثقال کلچه کلاغ (15)(نوعی گیاه صحرایی که مصرف دارویی دارد) را با نیم سیر دنبه مخلوط می‌کنند و می‌کوبند و بعد آن را در مقدار کمی شیر می‌ریزند و می‌جوشانند. شیر که به جوش آمد ظرف آن را در زیر پای زن در کف کرسی می‌گذارند و مجدداً شیر را حرارت می‌دهند، زن لحافی دور خود می‌پیچد و به وسط کرسی نزدیک می‌شود و پاهای خود را از دو طرف کاملاً باز می‌کند و در حدود یک ربع ساعت به همان حال می‌ماند تا بخور شیر در رحم او خوب تأثیر کند. این عمل را روز ششم قاعدگی (یک روز قبل از حمام) انجام می‌دهند. پس از آنکه بخور شیر به رحم زن تأثیر کرد او را با همان لحافی که دورش پیچیده‌اند، در رختخواب می‌خوابانند تا عرق بدنش خشک شود. بعد تفاله‌های کلچه کلاغ را که با شیر غلیظ و چربی و پیه مخلوط شده و در ته ظرف باقی مانده است گرما گرم زیر نافش می‌مالند، ظهر هم برای او کاچی می‌پزند که علاوه بر مواد لازم نیم سیر شکر سرخ و نیم سیر گزانگبین خوانساری و نیم سیر گزانگبین علفی نیز با هم مخلوط می‌کنند و در مقداری آب می‌جوشانند و شیره‌ی آن را در کاچی می‌ریزند، روز بعد این اعمال را یک بار دیگر تکرارمی‌کنند و سپس زن را به حمام می‌برند (شکورزاده: 123-124).
در علی آباد کتول قابله علف گند جارو، گزنه، جامه شغال، پونه و ریشه‌ی بنفشه را تفت می‌دهد و زن را روی بخار گرم آن می‌نشاند (نظری داشلی برون و دیگران، 1380: 275).

تب حصبه:

در گیلان کدو را می‌پزند و با بخار آن سر و صورت مریض را بخور می‌دهند (میرشکرایی، 1374: 472).

کرم خوردگی و عفونت دندان:

در بافق برای از بین بردن عفونت، برگ بوته انگور توره (16)(تاجریزی) را در آب می‌جوشانند و بیمار باید دهان خود را روی بخار آن باز نگه داد تا بخار وارد دندان شود و عفونت را از بین ببرد (جانب اللهی، 1384: 119).

مارگزیدگی:

در سیستان کاه را می‌جوشانند و آب آن را می‌گذارند سرد شود. سپس آجری را داغ کرده در آب می‌اندازند تا بخار کند و مارگزیده این بخار را استنشاق کند (همو، 1381: 243).

آبسه لثه:

در اردبیل بخور عدس را به لثه می‌دهند (وجدانی فر و دیگران: 297).

آبله:

در اردبیل بخور تپاله‌ی حیوانات را به مریض می‌دهند (همان: 314).

خون درمانی

خروسک (خناق):

علامت آن تنگی نفس و نفس زدن از ته گلو و سرفه ای است که از ته گلو به سختی بروز می‌کند. در شیراز برای درمان سر جوجه خروس را می‌برند و خون گرم آن را در گلوی بچه می‌ریزند (همایونی، 1353: 38). در لرستان (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 255)، خراسان (شکورزاده: 244)، اردبیل (وجدانی فر و دیگران: 301)، و اردکان نیز خون خروس در گلوی بیمار می‌ریزند. در اردکان آبگوشت خروس هم به بیمار می‌دهند (طباطبایی: 682).

پیوره لثه:

در لرستان خون خرگوش در پای لثه می‌ریزند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 264).
عشایر بویراحمدی برای سلامت دهان و دندان خون میش کوهی را مدتی در دهان نگه می‌دارند (نامه نور، شماره 10و 11، اسفند 1359).

یرقان:

در بافق برای درمان یرقان مقداری خون خروس به بدن مریض می‌مالند (جانب اللهی، 1384: 123).
در گیلان خون لاک پشت را در چای می‌ریزند و به بیمار می‌دهند (پاینده: 259).

تراخم:

در لرستان برای درمان تراخم خون گرم کبوتر برنجی (کبوتری که زیر بال آن خال خال است) در چشم می‌چکانند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 265).

سرفه:

در اردبیل خون خرگوش به بیمار می‌دهند (وجدانی فر و دیگران: 301).

شب کوری:

در بالا رود گیلان کبوتری را سر می‌برند و خونش را در ظرفی ریخته و در سایه می‌گذارند تا خشک شود، سپس مثل سرمه در چشم می‌کنند (میرشکرایی، 1374: 471).

سل:

در بالا رود گیلان بیمار را به خوردن خون خرگوش وامی‌دارند (همان جا).

لکه چشم:

در لرستان برای دفع لکه چشم و نیز دفع آب مروارید قطره‌ای از خون هدهد در چشم بیمار می‌ریزند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 264).

کچلی:

کردها خون روباه و جیوه‌ی قرمز به کار می‌برند (صفی زاده: 182).
شب ادراریک: در اردکان خون گوسفند را می‌جوشانند و صبح ناشتا به بچه می‌خورانند (طباطبایی: 673).

زخم سودا:

در سنقر خون گوش خر را روی تن بیمار می‌مالند (رستمی و دیگران: 218).
لکه‌ی صورت بعد از زایمان: در سنقر خون ناف نوزاد را در لحظه‌ی تولد روی لکه‌ی صورت می‌مالند (رستمی و دیگران، 1374: 201).

سیاه سرفه:

در شهر زنجان خون کفتار و خرگوش را به بیمار می‌دهند (سپهرفر و دیگران: 246).

سینه پهلو:

در اردبیل در موارد حاد خون خرگوش به بیمار می‌دهند (وجدانی فر و دیگران: 299).

دل درد:

در لرستان برای درمان دل درد خمیر آرد جو را دایره وار روی شکم بیمار قرار می‌دهند، سر بزغاله‌ای را می‎برند و آشغال سیرابی آغشته به خون را درون دایره‌ی خمیر روی شکم می‌مالند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 271).

کانی درمانی

چشم درد:

در دلیجان زاغ را در آتش جوش آورده و گرد تریاک را روی آن می‌ریزند، سرد که شد می‌سابند و پشت چشم می‌مالند و تا سه یا چهار ساعت چشم را می‌بندند (نوبان و دیگران: 234).
در طالب آباد به این معجون قند یا نبات هم اضافه کرده و بعد از سابیدن از صافی عبور می‌دهند و روی پلک چشم می‌مالند (صفی نژاد: 411).

تراخم:

در هشتگرد دانه یا جوش تراخم را با حبه‌ی قند می‌تراشیدند، یا خاک قند را با زاغ (زاج) مخلوط می‌کردند و در پارچه‌ای ریخته روی چشم می‌بستند (جانب اللهی، 1372،ب: 29).

سردرد:

در لرستان نمک و سرکه بر پیشانی و شقیقه می‌مالند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 262).
در بافق مقداری نمک در آب خیس کرده و با پارچه‎ای به پیشانی می‌بندند (جانب اللهی، 1384: 124).
در ایلام با سنگ چخماق خراشی روی پیشانی ایجاد می‌کنند و بر آن نمک می‌پاشند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 262).
در میبد اگر سردرد را ناشی از سردی بدانند، خال نمک می‌گذارند، به این ترتیب که نمک را با گشنیز خشک می‌کوبند، بعد انگشت را تر کرده به گرد آن آغشته می‌کنند و به پیشانی می‌مالند، به جای نمک از نبات هم می‌توان استفاده کرد، یا یک تکه نمک به اندازه‌ی دانه ماش در دهان نگه می‎دارند، تا حل شود (تحقیقات میدانی مؤلف).

دندان درد:

در ایرانشهر با آب نمک دهان و دندان را شستشو می‌دهند (جانب اللهی، 1381: 253).
در میبد زاج پای دندان می‌گذارند (تحقیقات میدانی مؤلف).

آبسه لثه:

با آب نمک لثه را شستشو می‌دهند (وجدانی فر و دیگران: 297).

ورم ملاج:

مرضی است که بچه ها به آن مبتلا می‌شوند، در گیلان برای درمان نفت سیاه روی ملاج بچه می‎‌مالیدند (پاینده: 254).

رتیل گزیدگی:

در اردکان نفت بر جای نیش می‎مالند (طباطبایی: 689).

بریدگی:

در خراسان قدری آهک یا خاکستر مخلوط می‌کنند و روی زخم می‌گذارند تا خونش بند بیاید (شکورزاده: 237).

کمردرد:

ترکمنان آب و نمک و یا نفت را به کمر می‌مالند (نظری داشلی برون و دیگران، 1380: 271).

درد مفاصل:

در ترکمن صحرا از نفتی که در چراغ استفاده شده و تغییر رنگ داده است جهت درمان درد استخوانی به خصوص مفاصل استفاده می‌شود (حسنی و دیگران، 1381: 333).

تب خال:

در ایلام با نمک شستشو می‌دهند (اسدیان خرم آبادی و دیگران، ص 260).

زنبورگزیدگی:

در خراسان در محل نیش زدگی نفت می‌مالند (شکورزاده: 256).

گوش درد:

در گیلان نفت سیاه را دور گوش ضماد می‌کنند (پاینده: 255).

زخم:

در مهریز برای ضدعفونی کردن زخم آهک روی آن می‌ریختند (تحقیقات میدانی مؤلف).

خون‌ریزی جراحت:

در میر جاوه آهک یا ناس روی زخم می‌گذارند (ناس به علت آهکی که دارد)(جانب اللهی، 1381: 247).

لجن خاک، گل، خاکستر و ریگ درمانی

دندان درد:

در لرستان چوب تینز (17) را می‌سوزانند و خاکسترش را با آب مخلوط می‌کنند و بر دندانی که درد می‌کند، می‌نهند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 263).
در ری خاکستر را با نمک مخلوط کرده داغ می‌کنند و در پارچه‌ای می‌ریزند و روی صورت می‌بندند (جانب اللهی، سلیمی مؤید، 1374: 34).

زخم:

در بافق برای درمان زخم سر و سایر اعضای بدن مقداری پنبه را سوزانده خاکستر آن را روی زخم می‌پاشند (جانب اللهی، 1384: 122).
در خراسان اگر زخم بدن از تیغ یا چاقو باشد، پر مرغ خانگی را می‌سوزانند و خاکستر آن را با برگ گشنیز خشک ساییده مخلوط می‌کنند و روی زخم می‌پاشند (شکورزاده: 253).
در سیستان برای پیشگیری از خون‌‎ریزی‌های جراحت، دستمال ابریشمی سیاهی را می‌سوزاندند و سوخته‌ی آن را روی زخم می‌پاشیدند (جانب اللهی، 1381: 245).

عفونت زخم:

در روستای اسفند ایرانشهر مقداری از خاک خام (دست نخورده) آستانه‌ی مسجد را روی زخم می‌ریزند (همان: 258).
خون ریزی جراحت: در ساوه برای درمان زخم با چاقو یا شکستگی سر نمد را می‌سوزانند و خاکستر آن را روی زخم می‌ریزند (سالاری: 333).
در ساوجبلاغ زغال را می‌کوبیدند و پودر آن را روی زخم می‌ریختند از خاک یا خاکستر هم برای این منظور استفاده می‌کردند (جانب اللهی، 1372،ب: 30).

ختنه:

در بافق برای بهبود زخم ختنه، یک قطعه‌ی کهنه را سوزانده و خاکستر آن را هر چند ساعت یک بار تا یک هفته روی محل زخم می‌ریختند (جانب اللهی، 1384: 121).
در لرستان بعد از ختنه، کودک را داخل خاکستر چوب یا زغال می‌نشانند تا خون بند بیاید (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 254).
در مهریز خاکستر تور چراغ زنبوری روی زخم می‌ریختند (جانب اللهی، 1386: 47). در میبد یک قطعه‌ کهنه سوزانده و خاکستر آن را هر چند ساعت یک بار تا یک هفته روی محل زخم می‌ریختند (تحقیقات میدانی مؤلف).
در ترکمن صحرا خاکستر پنبه یا نمد سوخته را روی زخم می‌گذارند (معطوفی: 2045)

سوختگی:

برای درمان سوختگی چند هسته‎ی هلو و چند تیکه پارچه را سوزانده، خاکستر آن ها را روی محل سوختگی می‌پاشند( جانب اللهی، 1384: 122).
در راور از خاکستر و دود حاصل از سوزاندن درختچه گز استفاده می‌شود (کرباسی راوری: 159).
در اردبیل عدسی را سوزانده و خاکستر آن را روی سوختگی می‌گذارند (وجدانی فر و دیگران: 306). یا مقداری جو را می‌سوزانند و خاکستر آن را با زرده‎‌ی تخم مرغ و روغن زرد مخلوط می‌کنند و روی موضع می‌گذارند (همان جا).

کوفتگی:

در بافق برای درمان، خاکستر گرم با نمک داخل پارچه‎‌ای ریخته روی محل کوفته شده می‌بندند (جانب اللهی، 1384: 122).
در لرستان مقداری از خاکستر ته اجاق را با روغن حیوانی تفت می‌دهند و با موی بزغاله مخلوط می‌کنند و روی ضرب دیدگی استخوان می‌گذارند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 278).

عقرب زدگی:

در بافق عقربی که شخص را نیش زده پیدا کرده می‌سوزانند و خاکستر آن را روی محل نیش زده می‌مالند (جانب اللهی، 1384: 122). در خراسان لجن حوض یا مرداب روی آن می‌مالند(شکورزاده: 262).

زنبورزدگی:

در هزاوه برای درمان گل زیر کوزه که در اثر رطوبت آن به وجود آمده در محل نیش زدگی می‌مالند (ضیغمی: 169).

رتیل گزیدگی:

در اردکان گاهی بر جای نیش رتیل لجن می‌گذارند و به رتیل زده شیر یا آب هندوانه می‌دهند (طباطبایی: 689).

هاری:

در خراسان اگر سگ هار کسی را بگزد سه دانه در هاون می‌کوبند و با اندکی خاکستر تاک و یک قاشق سرکه مخلوط می‌کنند و بر موضع گزیدگی می‌گذارند. ضمناً برای جلوگیری از شدت مرض قدری، خاکستر روی سر مریض الک می‎‌کنند (شکورزاده: 275).
در مشکین شهر برای درمان پیش اجاق (18)می‌برند، اگر خوب نشود، روی سرش خاکستر می‌پاشند (ساعدی، 1354: 132).

عرق سوز کودک:

در بافق برای درمان عرق سوز مقداری از خاکی که با جاری شدن آب باران جایی جمع شده و یا از ناودان خانه پایین ریخته باشد، به محل عرق سوز می‌پاشند (جانب اللهی، 1384: 124).
سوم: در سیستان دانه ای شبیه میخچه یا جوش صورت مشهور به سوم (19) بر انسان عارض می‌شود که برای درمان ملح (20) (رسوبات رودخانه) روی آن می‌گذارند (همو، 1381: 244).

سخت زایی:

در ممسنی به هنگام زایمان زن، خاک چاله (اجاق) را می‌جوشانند و به وی می‎خورانند تا زودتر فارغ شود (فقیری: 137).

دل درد:

در جیرکول گیلان خاکستر را آب می‌گیرند و بر روی شکم می‌بندند (میرشکرایی 1374: 471). اگر زن بعد از زایمان شکم درد داشته باشد خاکستر یا سنگی را داغ می‌کنند و روی شکمش می‌گذارند (همان: 470).
کوه نشینان گیلان برای درمان دل درد خاکستر اجاق را با آب و زردچوبه مخلوط می‌کنند و چند آتش ریز در آن می‌اندازند و آن آب را به بچه می‌دهند (پاینده: 254).

استخوان درد:

در چمخاله چاله‌ی بزرگی را می‌کنند و شاخه‌های درخت انار شیرین را در آن می‌سوزانند و بیمار را در خاکستر گرم آن می‌خوابانند تا عرق کند (میرشکرایی، 1374: 472).

خوره:

در ماکلوان گیلان کله‌ی خوک را می‌سوزانند و خاکستر آن را با نمک مخلوط می‌کنند و بر زخم‌های خوره می‌گذارند (میرشکرایی، 1374: 473).

دل پیچه:

در روستای گامیشبان ماسال خاکستر چهارشنبه سوری را نگه می‌داشتند و به کسی که دل پیچه می‌گرفت، اندکی از آن را با آب و زردچوبه مخلوط کرده به خورد او می‌دادند (بشرا و طاهری: 69).

سیاه زخم و زردزخم:

در ابیانه خاک دیوار کاهگلی و باران خورده را روی زخم می‌ریزند (نظری داشلی برون و دیگران: 458).

بواسیر:

در خراسان در موردی که بواسیرهنوز به خون نیامده باشد هندوانه‌ی ابوجهل را خشک می‌کنند و می‌سوزانند و خاکستر آن را بر موضع بواسیر می‌گذارند (شکورزاده: 237).
در اردبیل آجر داغ کرده، بیمار روی آن می‌نشیند یا خاکستر نسبتاً داغ را روی موضع درد می‌ریزد (وجدانی فر و دیگران: 300).

صرع (غشی):

در ایرانشهر مقداری خاک نپخته با آب مخلوط می‌کنند و زیر دماغ بیمار می‌گیرند یا می‌مالند (جانب اللهی، 1381: 259).

جرب:

در گیلان خاکستر هیزم را بر بدن می‌مالند و بعد در آب مرداب خود را می‌شویند (میرشکرایی، 1374: 473).و نیز خاک منقل را الک می‌کردند و در ظرفی می‌ریختند و در آن می‌شاشیدند و به تن می‌مالیدند (پاینده: 258).

کچلی:

در گیلان پوست مازو را می‌سوزانند و خاکستر آن را با ماست بر سر می‌مالند (میرشکرایی 1374: 473).
در لرستان نی را می‌سوزانند و خاکستر آن را بر زخم هایی کچلی می‌گذارند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 259).
در اردبیل پوست هندوانه را سوزانده خاکستر آن را روی موضع می‌مالند، یا جو را سوزانده و سوخته‌ی آن را با آب مخلوط کرده روی سر می‌مالیدند (وجدانی فر و دیگران: 304).

شب ادراری:

در لرستان مخلوط خاکستر و تخم مرغ بر کمر می‌اندازند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 270).
در اصفهان خاکستر گردن خروس تجویز می‌کنند (تحقیقات میدانی مؤلف).

زخم پشت گوش:

در گیلان سرنج و گل سوخته دیوار بخاری روی زخم می‌ریزند و کمی پنبه‌ی کهنه را روی آن می‌گذارند تا آبش را جمع کند (پاینده: 261).

دفع خستگی:

در لرستان آرد گندم را بر آتش می‌ریزند و کسی که خسته است پاهایش را بالای دود آن می‌گیرد و سعی می‌کند که دود آرد تمام بدنش را بپوشاند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 277).

پادرد:

در سیستان مریض را تا سینه در ریگ روان دفن می‌کند (جانب اللهی، 1381: 244).

آبله:

در ساوجبلاغ از روستای قاسم آباد (از توابع نظر آباد) خاکی به نام اوله خاک (21 ) می‌آوردند و آن را در آب ریخته روی مریض می‌پاشیدند، این خاک خواص پیشگیری هم داشت و برای درمان آبله حیوانی نیز مؤثر بود (جانب اللهی، 1372،ب: 28).

در رفتگی:

در دشتستان عضو آسیب دیده را روی چاله‌ای قرار داده خاک روی آن می‌ریزند بعد بیرون می‌آورند و با آب گرم شستشو می‌دهند (منصوری زاده و دیگران: 199).

سرخک:

در روستای ارتابلاغ (زنجان) بیمار را با خاک سفید و آب می‌شستند. در بخش آب بر مقداری گندم را با پوست درخت بید و خاک قرمز جوشانده با آن بدن بیمار را می‌شویند (سپهر فر و دیگران: 239).

پیشگیری از سقط جنین:

در روستای زنگنه سنقر مقداری گچ سفید در آب ریخته و به زن می‌دهند (رستمی و دیگران: 200).

سکسکه:

در روستای هزارخانی (سنقر) برای درمان عدس خام با خاک رس به مریض می‌دهند (همان).

باد سرخ:

بادی است که به سر یا دست یا پا می‌زند. در سنقر برای درمان در زیر ماسه‌ی گرم می‌خوابند تا باد از بدن خارج شود (همان).

زردی:

در روستای واسکس (قائم شهر) کمی گل سرشور را در آب حل کرده به بدن مریض می‌مالند (حسنی و دیگران، 1382: 244).

زکام:

سیاه دانه را با کمی خاک رس سابیده به بینی می‌دمند (شهری 1368: 5/ 423).

دمل:

در سنگسر با روش‌های زیر درمان می‌‎کنند:

1. گِلِ سرشور را به تنهایی یا با گِلِ رختشویی با هم می‌پزند و بر موضع می‌بندند.
2. خزه و لجن ته استخر را به موضع می‌مالند.
3. خاکستر اسپه میز (22) را با اندکی آب مخلوط کرده خمیری درست می‌کنند و خمیر را در پوست گردو و یا بادام و پسته یا فندق می‌گذارند و روی دمل قرار می‌دهند. این خمیر موضع دمل را می‌سوزاند و پوست گردو برای این است که خمیر به قسمت سالم آسیب نرساند (اعظمی: 55-56).

کهیر:

در خراسان آجرنو و آب ندیده را می‌سایند و نرمه‌ی آن را در شیره‌ی انگور می‎ریزند قدری آب هم بر آن می‌افزایند و چند دقیقه به هم می‌زنند، بعد ظرف آن را مدت نیم ساعت در گوشه ای می‎‌‌گذارند، تا ذرات آجر ته نشین شود، سپس مایع رقیق روی آن را در ظرف دیگری می‌ریزند و سر می‌کشند (شکورزاده: 266).

تراخم:

در هشتگرد خاک پاشنه‌ی در را روی زخم آن می‌پاشیدند (یادداشت مؤلف).

سالک:

در اصفهان خاکستر چوب مو یا خاکستر گوشت سوخته روی آن می‌گذارند (تحقیقات میدانی مؤلف).

زرده زخم:

در سنگسر زغال چندین ساله لای جرز را با آب دهن آمیخته روی آن می‌گذارند (اعظمی: 56).

سنگ درمانی

چشم درد:

در سیستان سنگ سرمه را می‎کوبیدند و پودر آن را در چشم می‌ریختند یا سرمه می‌کشیدند (جانب اللهی، 1381: 241).

شب کوری:

در میانه سنگ زیر چرخ خرمن کوب (23) را سابیده و جگر سیاه گوسفند را کباب کرده، گرد این سنگ را روی آن می‌ریزند و به بیمار می‌خورانند (فلسفی و دیگران: 218).

یرقان:

در خراسان قدری کهربای کوبیده و نرم به مریض می‌دهند (شکورزاده: 227-228).

سخت زایی:

در سیستان زنانی که دچار مشکل زایمان می‌شدند، سنگی که دارای اشکال گاو و شتر بود و ساربان ها داشتند می‌گرفتند و آن را در آب می‌انداختند و آب آن را می‌خوردند (حانب اللهی، 1381: 244).

سردرد:

در دلیجان سنگ قهرباد (24) که سنگی سیاه است و از مکه می‌آورند، می‌کوبند و به پیشانی می‌مالند (نوبان و دیگران: 234). در تنگستان هفت سنگ را روی هم گذاشته حرارت می‌دهند و بخور آن را برای درمان استفاده می‌کنند (منصوری زاده و دیگران: 176).

گلودرد:

در میرجاوه سنگ مهره را به نخ کرده به گردن می‌اندازند (جانب اللهی، 1381: 249).
در شهر دره گز داخل امامزاده‌ای به نام قاتقلی امام سنگی قرار دارد، کسانی که به گلودردهای شدید دچار می‌شوند، مقداری ماست روی آن می‌ریزند، سپس بدون این که دست برنند با زبان می‌لیسند (قاسمی: 123).

باد:

در سنگسر بادسنگ که سنگی ماسوره و سیاه رنگ است ساییده آن را با آب به بیمار بادی می‌دهند (اعظمی: 59).

سیاه سرفه:

در سنگسر به نوعی سنگ به نام ماسرا سنگ یعنی سنگ ماسوره که دراز و رنگش قهوه‌ای سیر است کمی آب زده، می‌سابند و ساییده‌ی آن را برای رفع سیاه سرفه به کودک می‎دهند (اعظمی: 59).

برفک:

کمی آب پشت نعلبکی می‌ریزند و با آن سنگ نزله را می‌سابند تا کمی از گرد آن با آب مخلوط شده، رنگ آب عوض شود، کمی از این مخلوط روی زبان بچه می‌مالند تا برفکش از بین برود (ضیغمی: 183).

هول کردن:

در اصفهان اگر کسی هول بکند، به مرض قهره مبتلا شده است، برای درمان آن سنگی سیاه به نام قهره که در خانه‌ی بعضی خانواده‌های قدیمی بود، داخل ظرف آب گذاشته، می‌مالیدند و آب آن را به مریض می‎‌دادند (افشار سیستانی، 1370: 104).

نازایی:

در اصفهان زن نازا از پلکان پیچ در پیچ مناره‌ی معروف به مناره‌ی کون برنجی بالا رفته روی هر پله یک گردو می‌گذارد تا به چهل گردو برسد، سپس به حال نشسته از پله ها پایین می‌آید و با نشیمنگاه خود در حالی که می‌خواند:
«ای پله منار کون برنجی *** کون کوبت می‌کنم، ز من نرنجی»
گردوها را می‌شکند (جانب اللهی و آذرمهر: 30قس.شاردن: 4/ 1486).

زردزخم:

دانه‌های زردرنگی است که بیشتر روی صورت می‌زند و از عوامل بروز کچلی است. در زنجان مهره‌ی زرد را سابیده، گرد آن را با روغن حیوانی مخلوط می‌کنند و روی آن می‌مالند (سپهرفر و دیگران: 240).

جن زدگی:

در اردبیل سنگ‌های اجاق را در درون رودخانه می‌اندازند (وجدانی فر و دیگران: 316).

تب خال:

در اردبیل سنگ سفید را خرد کرده با ماست یا شیر مخلوط می‌کردند و روی موضع می‌گذاشتند (وجدانی فر و دیگران: 305).

زگیل:

در روستای شیخ خلف (شوش) سنگی که دانه هایی شبیه زگیل روی آن است پیش ملا می‌برند تا روی آن دعا بخواند. بعد در شب مهتابی سنگ را در مقداری آب می‌گذارند و روز بعد کمی از آن آب را می‌خورند و دستشان را با آن می‌‍شویند (تراب زاده و دیگران: 140).

عقرب زدگی:

در شوش زهره‎ی گراز را با سرگین آن که قبلاً خشک و آماده کرده‌اند روی سنگی می‌مالند تا چربی یا روغن پس دهد، سپس سنگ را روی محل عقرب زدگی می‌گذارند (تراب زاده و دیگران: 142).

اگزما:

خراسان مرده‌ی سنگ نقره را در آتش می‌گذارند، به محض اینکه سرخ شد آن را در عرق بید می‌اندازند و چند لحظه بعد بیرون می‌آورند و می‌کوبند و از پارچه‌ی نازکی رد می‌کنند و پودر حاصل را روی صورت کودک می‌مالند(شکورزاده: 234).

سفال درمانی

گل مژه:

در روستای جمال کلا (قائم شهر) صبح زود تکه سفالی را روی گل مژه می‎مالند، و در آب رودخانه می‌اندازند (حسنی و دیگران، 1382: 242).

گوش درد:

در خراسان یاقیل (سرگین روزهای اول تولد) کره خر را در شیر دختر (زن دختر زاییده) فرو می‌برند، بعد در پشت کاسه‌ی سفالین می‌سایند و با انگشت به اطراف و داخل گوش می‌مالند (شکورزاده: 252).

اوریون:

در بافق روغن بید انجیر را در کوزه می‌ریزند و می‌گذارند تا روغن از بدنه‌ی کوزه تراوش کند، سپس تراوشات آن را می‌گیرند و روی گلوی بیمار می‌مالند ( جانب اللهی، 1384: 120).

سرخک:

در خراسان مقداری اسپرزه در کوزه‌ی سفالین و نویی می‌ریزند و کوزه را پر آب می‎کنند و تکانش می‌دهند، پس از آن کوزه را در گوشه ای می‎گذارند و آب اسفرزه ای که از جدار کوزه تراوش می‌کند، به بچه می‌دهند (شکورزاده: 268).

تب خال:

در زنجان کوزه را سابیده و مقدار کمی از خاک آن را روی تب خال می‌گذارند (سپهرفر و دیگران: 237).

چینی درمانی

سینه درد:

در شیراز بچه را چینی داغ می‌کنند، به این ترتیب که ظرف کوچکی از چینی اصل و قدیمی را زیر آتش می‌کنند تا گداخته شود، بعد کمی شیر مادر در آن می‌دوشند و شیر را به بچه می‌دهند (همایونی، 1353: 40). در تنگستان چینی شکسته را جوشانده و آبش را به خورد مریض می‌دهند (منصوری زاده و دیگران، 177).

سرخک:

در میبد پس از بهبودی برای رفع گرمی جوجه خروس دو روزه را می‌کشتند و در قوری چینی می‌پختند و آبش را به مریض می‌دادند (تحقیقات میدانی مؤلف).

شیشه درمانی

شب کوری:

در روستای کوه بنان میانه بدنه‌ی شیشه ای چراغ لامپای آبی را می‎سابیدند و گرد آن را روی جگر کباب شده می‎ریختند و به بیمار می‌دادند (فلسفی و دیگران: 218).

دمل:

در بهار همدان شیشه را پودر کرده با خمیر آرد گندم مخلوط می‌کنند و روی آن می‌گذارند (حمیدی و دیگران، 1373: 66).
در تهران پیاز و کوبیده‌ی شیشه روی دمل می‌گذارند (شهری: 5/ 422).

کچلی:

در اردبیل نمک و کره محلی را روی گرد مهره‌ی آبی که کوبیده اند مخلوط کرده روی موضع می‌مالیدند (وجدانی فر و دیگران: 304).

فلز درمانی

تب خال:

در روستای ییدی بلاغ (زنجان) کاسه‌ی مسی را روی محل تب خال قرار می‌دهند (سپهرفر و دیگران: 238). نیز بوسدن در کوب‌های فلزی و قرار دادن یک تکه طلا بر روی محل تب خال مفید است (همان جا).
در ایلام تب خال را بر چفت در می‌گذاشتند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 260).

سرخک:

در قائم شهر اگر فرد ناپاکی کودک مبتلا به سرخک را ببیند سینی مسی روی سر بیمار نگاه داشته، روی آن آب می‌ریزند و کودک را خشک غسل می‌دهند (حسنی و دیگران، 1382: 245).

دفع نظر:

در روستای گاوان آهنگر (قائم شهر) سه عدد تخم مرغ روی سر کودک می‌چرخانند و روی سینی مسی می‌شکنند تا دفع نظر شود (حسنی و دیگران، 1382: 245).

مخملک:

در اردبیل با آب طلا بدن مریض را شستشو می‌دهند (وجدانی فر و دیگران: 314).
در لرستان مقداری کاه در آب می‎ریزند و آن را می‌جوشانند. هنگامی که آب سرد شد طلا در آب کاه می‌زنند و سپس بدن مبتلا به مخملک را با آن می‌شویند (اسدیان خرم آبادی و دیگران : 254).

روان درمانی:

در دلیجان آب سیخ سرخ شده در آتش را به مدت معمولاً یک هفته هر روز یک قاشق به بیمار می‎خورانند (نوبان و دیگران: 236).

اگزما:

در اردکان چفت در آهنی را صبح ناشتا بر روی موضع دچار خشکی می‌مالند (طباطبایی: 673).

سیاه زخم:

در اردبیل سیخی را داغ کرده روی زخم می‌گذارند و با آب تنباکو شستشو می‎دهند (وجدانی فر و دیگران: 311).

هول کردن:

در هزاوه کسی که هول کرده یعنی از چیزی ترسیده است اگر شدید نباشد یک قطعه طلا را در آب می‌گذارند و از آب آن به او می‎خورانند (ضیغمی: 177).
در لرستان و ایلام این مرض را با روش‌های زیر درمان می‌کنند:

1. نوشیدن آبی که شیئی از طلا در آن زده باشند.
2. نوشاندن آبی که چفت در راه در آن زده باشند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 277).

تراخم:

در اصفهان از زنگ نقره برای درمان استفاده می‌شد. برای تهیه‌ی آن ترشی را با آب رقیق می‎‌کردند و نقره در آن می‌انداختند. رسوب می‌‎گذاشت که با میل سرمه آن را به چشم می‌ریختند (تحقیقات میدانی مؤلف).

گل مژه:

در اردبیل طلا روی چشم می‎کشند (وجدانی فر و دیگران: 295).

شاش بند:

در اصفهان برای عسرالبول یا پروستات لوله‌هایی درست می‌کردند به نام «مبول» که از فلزهای نرم مثل قلع یا نقره ساخته می‌شد. مبول مثل سوند مجوف بود که در آلت عبور می‎دادند تا ادرار از طریق آن تخلیه شود (جانب اللهی و آذرمهر، 1371: 21).

شاش سوز (سوختگی پای بچه در اثر ادرار):

در طالب آباد (شهر ری) برای درمان آن گرد زنگ زدگی ابزار آهنی را با پوست انار و شیر دختر (زنی که دختر شیرخواره دارد) مخلوط می‌کنند و به محل سوختگی می‌مالند (صفی نژاد: 410).

روان درمانی:

در دلیجان آب سیخ سرخ شده در آتش را به مدت معمولاً یک هفته هر روز یک قاشق به بیمار می‌خورانند (نوبان و دیگران: 236).

نازایی:

در اصفهان پریدن از روی سیخ تون تابی حمام شیخ بهایی رفع چاله و نازایی می‌کرده است (جانب اللهی و آذرمهر: 30).

جن زدگی:

در اردبیل جوالدوز به لباس فرد جن زده می‌دوزند، پسر بچه ای داس را در دست گرفته و نوک داس را به داخل آب رودخانه می‌کوبد (وجدانی فر و دیگران: 316). نیز دعانویس در اتاق زنجیری در درون ظرف آب انداخته و از مادر بیمار می‌خواهد که موهای خود را در آب بیندازد و از آن آب به بیمار می‌خورانند (همان جا).

افتادگی ناف:

یک سکه‎ی دو ریالی را در پارچه ای می‎پیچند و روی ناف می‎‌گذارند و با پارچه‌ی دیگری روی آن را محکم می‌بندند (جانب اللهی، فانی: 31).

پی‌نوشت‌ها:

1. ALMAS.
2. Ginrec.
3. صرع اطفال را ام الصبیان می‌دانسته اند.
4. Xevesak.
5. شیره‌ی آربا (خرمالوی وحشی) یا انگور دوشاب.
6. Yerisa.
7. منظور جام کنده کاری قدیمی است که چهل کلید به یک نخ بسته در درون آن قرار داشت و در حمام شیخ بهایی نگهداری می‌شد و تا اواخر دوره‌ی قاجاریه نیز موجود بود، به یک روایت ظل السلطان ، حاکم اصفهان و به روایتی صارم الدوله آن را از حمام خارج کرد.
8. کاسه‌ی برنجی که دعا روی بدنه‌ی آن نوشته شده و از مشهد خریداری می‌کنند.
9. چهار گوشه قرآن را با آب به اندازه‌ی یک لیوان می‌شویند.
10. Marzangu.
11. Bare sebl.
12. Derrana.
13. Kalpura.
14. Keric.
15. Kolay kolca.
16. Tura.
17. Tengez : بوته ای است خودرو و خاردار که ارتفاع آن حدود هفتاد و پنج سانتی متر تا یک متر است و گل زیبایی دارد.
18. افرادی هستند که مدعی اند با ارواح خاصی که شفا دهنده هستند در ارتباطند. نک. واژگان: ادوم
19. Sum.
20. Malh.
21. Owlaxak.
22. Aspamiz: نوعی بوته‌ی وحشی شبیه جاج است که خشک آن زود می‌سوزد.
23. خرمن کوب در آذربایجان یک صفحه‌ی صاف تخته ای بود که در سطح آن سنگ‌های برنده ای تعبیه شده بود، آن را به گاو می‌بستند و یک نفر روی آن می‌ایستاد. با حرکت گاو بر روی ساقه‌های گندم سنگ‌های برنده با فشاری که بر آن ها وارد می‌شد خرمن را خرد می‌کردند، سنگ‌های زیر چرخ منظور این سنگ هاست که لابد به دلیل سور و کارش با رزق مردم قدسیتی هم دارد و مردم برای آن خاصیت شفابخشی قائلند.
24. Qahrebad.

منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.



 

 

نسخه چاپی