عصمت پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
عصمت پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
عصمت پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
نويسنده:بتول نصري
منبع:روزنامه جام جم

تعريف عصمت

يکي از اختصاصات انبياء که لازمه رسالت آنهاست ، مساله عصمت مي باشد. به بيان ديگر يکي از ويژگي هاي انبياء که بدون آن نبوت آنها قابل پذيرش نيست ، مصون بودن آنها از گناه و اشتباه است. دانشمندان اسلامي در تعريف عصمت گفته اند که آن نيرويي است در درون انبياء که آنها را از گناه و معصيت و خطا و اشتباه باز مي دارد.علامه طباطبايي عصمت را علم شکست ناپذير مي داند که به فرد معصوم اعطا مي گردد. به بيان ديگر خداوند اين علم را به برگزيدگان خود اضافه مي کند.
قرآن درباره بني اسرائيل که مقصود پيامبران آنان است چنين مي فرمايد: و لقد اخترنا هم علي علم علي العالمين «آنان را از روي آگاهي بر جهانيان برگزيديم». (دخان / 32) و درباره اهل بيت پيامبر مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا». «خداوند مي خواهد پليدي ها را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاک گرداند.» (احزاب / 33) به طور مسلم از اله هر نوع رجس و گناه جز در سايه اعطاي عصمت امکان پذير نيست.
سيدمرتضي مساله قابل ستايش بودن عصمت را چنين مطرح مي کند. اگرچه عصمت لطفي الهي شامل گروهي از بندگان خاص مي باشد، ولي در عين حال قابل ستايش است ، زيرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند: گروهي بر فرض افاضه عصمت بر آنها هرگز از آن در طريق اطاعت بهره نمي گيرند،از اين جهت تنها به آن گروه که در صورت افاضه از آن در ترک گناه کمک مي گيرند، افاضه مي گردد، و اين يکي از افتخارات آنان محسوب مي گردد.لاهيجي در تعريف عصمت و فرق آن با عدالت چنين مي فرمايد: «بدان که مراد از عصمت غريزه ايي است که ممتنع باشد با آن صدور داعيه گناه و به سبب امتناع داعيه گناه ممتنع باشد صدور گناه با قدرت بر گناه و فرق ميان وي در عدالت آن است که عدالت ملکه اي است که مانع باشد از صدور گناه نه مانع از داعيه گناه و منع از گناه نيز اکثري باشد نه کلي.
پس با وجود عدالت صدور گناه ممتنع نباشد و با وجود عصمت صدور گناه ممتنع باشد، اگر چه قدرت بر گناه حاصل باشد چه امتناع به سبب عدم داعي منافي قدرت نيست ، چنانچه وجوب به سبب داعي منافي قدرت نيست».
در عبارات فوق الذکر به چند نکته اشاره شده است :
اولا: عصمت نيرويي است که بر اثر برخورداري از آن انگيزه گناه در وجود پيامبر از ميان مي رود و در نتيجه پيامبر مرتکب گناه نمي شود.
ثانيا: فرق عصمت با عدالت در اين است که در عدالت اولا انگيزه گناه وجود دارد.
ثالثا: عدم ارتکاب به گناه هميشگي نيست بنابراين با وجود عدالت صدور گناه از ميان نمي رود، در حالي که با وجود عصمت ، صدور گناه از ميان مي رود.
رابعا: با برخورداري از عصمت هر چند پيامبر مرتکب گناه نمي شود، اما قدرت بر گناه همواره وجود دارد؛ چرا که عدم انگيزه موجب نفي قدرت بر ارتکاب گناه نمي شود.
خلاصه اين که عصمت يک خصوصيت نفساني و دروني است که دارنده آن را از ارتکاب به گناه بازمي دارد.براي انبياء ، دو نوع عصمت مطرح گرديده است :
1- مصونيت از گناه
2- مصونيت از اشتباه.
منظور از عصمت از گناه اين است که انبياء هيچ گاه نافرماني اوامر الهي را نمي کنند و مرتکب آنچه که در شرايع شان معصيت ناميده مي شود، نمي شوند و منظور از عصمت از خطا و اشتباه نيز اين است که انبيائ از هر نوع خطاي عمدي و سهوي مصون هستند. مصونيت پيامبر از گناه به عمل وي مربوط مي شود و مصونيت از خطا و اشتباه مربوط به علم وي مي باشد.
مساله مصونيت انبياء از گناه و اشتباه مورد قبول همه مسلمين و اديان است ، ولي در خصوصيات آن اقوال مختلفي وجود دارد که در کتب تفسير و حديث آمده است.
مرحوم علامه مجلسي در بحث عصمت انبياء چنين مي فرمايد:اختلاف درباره عصمت انبياء بين علماي اسلام در 4 موضع است :
1- در مورد عقايد
2- در امر تبليغ
3- در بيان احکام
4- در اعمال و رفتارشان.
در مورد عصمت ، تمام امت اسلامي اعتقاد دارند که پيامبران از انحرافات اعتقادي و کفر چه قبل از نبوت و چه بعد از آن معصوم بوده اند و فقط گروهي از خوارج که مي گويند هر گناهي موجب کفر است ، صدور گناهان را از پيامبران قبل از نبوت ممکن دانسته اند و اين سخن چنان بي اساس است که آن را نمي توان جزو اقوال علما گذاشت.
در مورد معصوم بودن پيامبر در امر تبليغ دين الهي علماي اسلامي و تمام اديان و مذاهب مختلف متفق اند که انبيائ در امر تبليغ نيز مصون از هرگونه تحريف و يا دروغي بوده اند. در مورد عصمت در بيان احکام نيز همه علما اتفاق نظر دارند که خلاف و خطايي از طرف پيامبر(ص) سر نمي زند.

مراحل عصمت

عصمت پيامبران داراي مراحلي مي باشد که عبارتند از:
1- عصمت در تلقي و حفظ وحي
2- عصمت در تبليغ و رساندن وحي
3- عصمت در افکار و اعمال خود پيامبر
در اولين مرحله ، پيامبران بايد آنچه را که به وسيله وحي دريافت مي دارند به طور کامل حفظ نموده ، در آن هيچ گونه تغيير و تبديلي ايجاد نکنند. چنان که قرآن مي فرمايد: «انک لتلقي القرآن من لدن حکيم عليم». «همانا آيات قرآن از جانب خداي حکيم و دانا بر تو القا شده است.» (نحل / 6)طبق اين آيه ، وحي از جانب خدا بر قلب پيامبر نازل شده است.
به بيان ديگر پيامبر علم خود را از سرچشمه علوم دريافت مي نموده و علمي که مستقيما از خدا دريافت شده ديگر جايي براي دخل و تصرف در آن نيست تا پيامبر دچار خطا گردد. از طرف ديگر، اگر پيامبر در گرفتن وحي خطا کند، نقض غرض پيش مي آيد؛ يعني ضرورت نبوت منتفي مي شود؛ چراکه ضرورت نبوت اقتضا مي کند که پيامبر وحي را به طور کامل دريافت و حفظ کند.دومين مرحله عصمت در رابطه با ابلاغ وحي است ، يعني پيامبران همان گونه که وحي را از مبدا وحي مي گيرند، بايد در اختيار مردم قرار بدهند. پيامبران نبايد در ابلاغ وحي دخل و تصرفي به عمل آورند. در تبليغ وحي خطاي سهوي نداشته باشند که خطاي سهوي نيز قابل پذيرش و گذشت نمي باشد.«و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي نوحي ». «پيامبر از روي هوي و هوس سخن نمي گويد. گفتار او وحي الهي است». (نجم / 4-3) آيه زير نيز به اين دو مرحله از عصمت اشاره دارد: «عالم الغيب فلا يظهر غيبه احد الا من ارتضي من رسول فانه يسلک من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغو ارسالات ربهم و احاط بمالديهم». «خداوند داناي غيب است و هيچ کس را بر عالم غيب آگاه نمي سازد، مگر رسولاني که مورد رضاي وي هستند و بر آنها مراقباني از پيش رو و پشت سر مي گمارد تا روشن شود که آيا آنها رسالات پروردگار خود را ابلاغ کرده اند يا نه و پروردگار بر آنچه نزد آنهاست ، احاطه دارد.» (جن / 8-27) آيه فوق الذکر به اين نکته اشاره دارد که خداوند علم غيب را در اختيار فرستادگاني که مورد رضاي او هستند، قرار مي دهد؛ يعني کساني که به مراحل والاي کمال و عبوديت رسيده اند، خداوند علم غيب را در اختيارشان قرار مي دهد.
همچنين پروردگار، ماموراني را از پس و پيش مراقب پيامبران خود قرار مي دهد تا آنها اوامر الهي را درست ابلاغ نمايند. بنابراين چون غرض از گماردن مامور بر پيامبران اين است که آنها محتويات وحي را بدون تفسير و تبديل ابلاغ نمايند، لازم مي آيد که آنها در گرفتن وحي و ارائه آن به مردم معصوم باشند. ضمنا آيات زير نيز به اين دو مرحله از مراحل عصمت اشاره دارد. «سنقروک فلا تنسي الا ماشاءالله انه يعلم الجهر و ما يخفي». «آيات قرآن را بر تو مي خوانيم تا فراموش نکني ، مگر اين که خداوند بخواهد. همانا خداوند داناي آشکار و نهان است.» (اعلي / 7-6) طبق آيات فوق ، پيامبر تحت نظارت الهي قرار دارد و خداوند نيز آيات وحي را به گونه اي بر او مي خواند تا هيچ گاه فراموش نکند.از اين دو مرتبه به عصمت علمي تعبير گرديده است ؛ چراکه اين دو نوع عصمت مربوط به علم و ادراک و قوه نظري مي باشد بنابراين عصمت علمي نيز به اين معناست که انبيائ از خطا و اشتباه مصون هستند؛ يعني هيچ گاه قوه ادراکي آنها دچار خطا و نقص نمي شود. علت آن هم اين است که آنها با خود واقعيت تماس برقرار مي سازند؛ يعني با خود منبع علوم و در ارتباط مستقيم با واقعيت هستند نه آن که صورتي در ذهن آنها نقش ببندد تا در آن دخل و تصرف نمايند و سپس آن صورت ذهني را با واقعيت خارجي تطبيق نمايند و مقايسه کنند. اساسا هنگامي که انسان صورتي از واقعيت را در ذهن خود ندارد؛ بلکه اتصال و ارتباط مستقيم با آن برقرار مي سازد، ديگر خطا و اشتباه معنا و مفهومي پيدا نمي کند.سومين مرحله عصمت ، عصمت در افکار و افعال است ؛ يعني پيامبر در افکار و رفتار شخصي خود بايد از گناه بري و دور باشد. يعني پيامبر هم بايد عصمت اعتقادي داشته باشد و هم عصمت اعمالي و اخلاقي و از نظر فکري و اعتقادي پيامبر بايد چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت يکتاپرست بوده و از آنچه موجب کفر و شرک مي شود، در امان باشد. از نظر اعمال و رفتار شخصي نيز پيامبر نبايد هيچ گاه مرتکب معاصي کبيره يا صغيره شود. به عبارت ديگر او بايد از ارتکاب به هر گونه گناهي مصون باشد، عصمت در اين مرحله نيز از لوازم مراحل قبلي مي باشد؛ چراکه اگر پيامبر مصون از ارتکاب هر گونه گناه و عمل زشت نباشد، هيچ گاه قلب او نمي تواند وحي را درست دريافت کرده ، آن را تبليغ نمايد و در واقع ابلاغ رسالت الهي ، تبليغ زباني نيست ؛ بلکه تبليغ عملي نيز از مراتب آن مي باشد. بنابراين از آيات فوق الذکر نيز مي توان مرحله سوم عصمت را اثبات نمود. هرچند آيات ديگري نيز گواه بر عصمت در افعال و اعمال شخص پيامبر مي باشد، از جمله آيه زير است : «و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايتائ الزکوه و کانوا لنا عابدين». «ما آنها (ابراهيم و اسمعيل و اسحاق) را اماماني قرار داديم تا به امر ما هدايت کنند. ما کارهاي خير را به آنها وحي نموديم و اقامه نماز و پرداخت زکوه را نيز به آنها وحي کرديم و آنها از قبل ما را عبادت مي کردند.» (انبياء / 73) طبق آيه فوق ، نفس افعال خيري که از پيامبراني چون ابراهيم ، اسمعيل و اسحاق سر مي زده ، وحي خداوند بوده است.
نکته بسيار مهم در آيه فوق اين است که خداوند نمي گويد ما به پيامبران دستور داديم تا اعمال خير را انجام دهند؛ چراکه در اين صورت مي بايست مي گفت : «و اوحينا اليهم ان تفعلوا الخيرات».در حالي که مي گويد: خود فعل آنها عين وحي ماست «اوحينا اليهم فعل الخيرات». بنابراين چون افعال خير آنها عين وحي بوده است ، نه آن که به آنها وحي شده باشد که عمل خير را انجام دهند، به اين نتيجه مي رسيم که خداوند تمام افعال و سکنات انبياء را به گونه اي تنظيم کرده بود تا بدون تاثيرپذيري از عوامل انحرافي در مسير مستقيم عبوديت حرکت کنند و حرکت مستقيم و بدون انحراف در مسير خدا نيز نشانگر عصمت آنهاست.
در سوره انعام مي فرمايد: «واجتبيناهم و هديناهم الي صراط مستقيم ذلک هدي الله يهدي به من يشاء من عباده ولو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا يعملون». «آنان را برگزيديم و به راه راست هدايت کرديم ، اين است هدايت خدا. به وسيله آن هر کس از بندگان خود را بخواهد هدايت مي کند و اگر شرک بورزند اعمالي که انجام داده اند حبط مي گردد» (انعام / 87) بنابراين اگر فرد معصوم قادر بر انجام گناه نباشد جمله ولو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا يعلمون که درباره معصومان است بي مورد مي گردد.در آيه 3 و 4 سوره نجم مي فرمايد: «و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي ». «او از روي ميل نفساني سخن نمي گويد، بلکه وحي الهي است که به او القا مي گردد». (نجم 34) در اين آيه مصونيت پيامبر را در تلقي وحي و تبليغ آن مي رساند.در آيات 11 - 17 سوره نجم مي فرمايد: «ما کذب الفواد ماراي مازاغ البصر و ما طغي». «دل آنچه را که ديده تکذيب نکرد. چشم او خطا و طغيان ننمود». در آيات مذکور مصونيت قلب و چشم او درباره آنچه که در معراج ديده و نقل نموده تصديق مي نمايد.

اختلاف نظر دانشمندان اسلامي در مساله عصمت

در مورد عصمت در دريافت وحي و حفظ آن و همچنين تبليغ فرامين الهي دانشمندان اسلامي اتفاق نظر دارند.
يعني همه معتقدند که انبياء بايد از جهت تبليغ مصون از خطا و اشتباه باشند، اما در مورد عصمت در مرحله سوم يعني عصمت در اعمال و رفتار ميان آنها اختلاف نظر است که ما به برخي از آنها اشاره مي کنيم.
1- دانشمندان شيعه اعتقاد دارند که پيامبران الهي از هرگونه گناهي اعم از صغيره و و کبيره مصون هستند. آنها از آغاز حيات داراي قوه عصمت هستند. شيخ مفيد معتقد است که قبل از احراز مقام نبوت صدور گناهان صغيره اي که موجب پايين آمدن شان شخص در نظر مردم نشود، بلااشکال است.
2- معتزله اعتقاد دارند که پيامبران نسبت به گناهان کبيره مصونيت دارند، ولي صدور گناهان صغيره از آنها مانعي ندارد، مگر گناهان صغيره اي که نشانه پستي روح و دنائت طبع باشد و موجبات تنفر افراد را فراهم آورد. مانند؛ دزديدن لقمه اي نان.
3- ابوعلي جبائي معتقد است که پيامبران نسبت به گناهان صغيره و کبيره به صورت عمدي مصونيت دارند، ولي صدور هرگونه گناهي اعم از صغيره و کبيره اگر به طور سهوي باشد، بلامانع است.
4- گروهي نيز مانند نظام معتقدند که ارتکاب گناه از جانب انبياء در حال عمد جايز نيست ولي در حال سهو بلامانع است البته ارتکاب انبياء به گناهان سهوي موجب مواخذه خواهد شد، در حالي که اگر پيروان آنها سهوا گناهي را مرتکب شوند، مورد عفو و بخشش الهي قرار مي گيرند. علت مواخذه انبياء را از اين جهت مي دانند که معتقدند که آنها بر اثر تعالي روح خود قدرت بر ترک گناهان سهوي را دارند.
5- حشويه که قائل به تجسم خدا هستند ارتکاب هرگونه گناهي را چه در حال عمد و چه در حال سهو جايز مي دانند. علاوه بر اختلاف نظرهاي فوق دانشمندان و متکلمان اسلامي اختلاف نظر ديگري از نقطه نظر زمان عصمت با يکديگر دارند که عبارتند از:
الف : دانشمندان شيعه اعتقاد دارند که عصمت انبياء از هنگام ولادت شروع مي شود و تا پايان حيات آنها ادامه دارد.
ب : بسياري از معتزله معتقدند که آغاز عصمت آغاز دوران بلوغ است و پيامبران قبل از دوران بلوغ از گناه مصون نيستند.
ج : برخي از اشاعره مانند امام فخر رازي معتقدند که آغاز عصمت همراه با بعثت است. قبل از بعثت صدور گناه از انبياء بلامانع است.


نسخه چاپی