منطق پاسخگويي از منظر قرآن و اهل بيت(علیهم السلام)
منطق پاسخگويي از منظر قرآن و اهل بيت
منطق پاسخگويي از منظر قرآن و اهل بيت(علیهم السلام)
نويسنده:علی پوریا
منبع:روزنامه کیهان

ضرورت و اهميت پرسش و پاسخ قرآن

در همه مواردي كه از سوي مردم پرسش و شبهه اي مطرح شده، با دقت و حفظ مباني اخلاقي و اجتماعي پاسخ داده است و حتي براي ترغيب مردم به پرسشگري و گسترش فرهنگ پرسشگري، به آنان سفارش بلكه دستور مي دهد كه پرسش هاي خود را با آگاهان در ميان گذارند. تعبير فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون (انبياء آيه 7)؛ اگر نمي دانيد از اهل ذكر و آگاهان بپرسيد تا شما را به ياد آورند، به معناي اين است كه بايد پرسش در جامعه و در ميان مردمان نهادينه و به صورت فرهنگ درآيد و هم معلوم مي دارد كه از چه كساني بايد پرسيده شود و هم درباره چه چيزي پرسش انجام گيرد؛ در اين آيه نخست بيان دستوري وارد شده است كه بايد به پرسش و هم چنين پاسخگويي اهميت داده شود. در يك سو پرسش گري است كه مطلبي براي پرسش دارد و در سوي ديگر پاسخگويي است كه پاسخ را مي داند و به آن آگاه است. چنان كه لازم و بايسته است كه مورد چيزهايي كه نمي داند بپرسد بر آگاهان است كه پاسخ پرسش هاي مردم را بدهند؛ اين پرسش چه به صورت بياني باشد و يا غيربياني بر آگاهان است كه بدان پاسخ دهند. اين وظيفه و امر دو سويه تعريف شده است، به اين معنا كه از يك سو بر كساني كه نمي دانند واجب و لازم شرعي است كه بپرسند و بر آگاهان است كه بدان پاسخ دهند؛ از اين روست كه اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد كه اگر خداوند از عالمان و آگاهان پيمان نگرفته بود كه مردم را هدايت كنند و به نيازهاي فردي و جمعي بشر در حد توان و امكان پاسخ دهند، من اداره امور جامعه را به خود ايشان وامي نهادم. اين پيمان همين دستوري است كه در اين آيه و آيات مشابه آمده است. به اين معنا كه هدايت جامعه به سوي خير و صلاح و سعادت، خواسته و پرسش زباني و غيرزباني مردمان است و چون آن حضرت به عنوان عالم و آگاه اين خواسته و پرسش را مي شناسد و مي داند بر اوست كه پاسخ اين پرسش مردم را با پذيرش ولايت و خلافت بپذيرد.
نكته ديگري كه در اين آيه نهفته است اين كه آگاهان از ويژگي خاصي برخوردارند، به اين معنا كه آنان اهل الذكر هستند. اهل ذكر بودن به چند معنا مي تواند مراد و منظور باشد. به معناي آن كه ياد خدا در دل هايشان زنده است و يا به معناي آن كه قرآن و ذكر را مي دانند و در حقيقت قرآن شناسان و دين شناسان زمانه اند و يا اين كه مطالب را به ياد مردمان مي آورند و پاسخ را از پرسش برآورده و به ياد ايشان مي اندازند. به سخني ديگر، در پرسش، پاسخ آنان نهفته است و پاسخ گويان باتوجه به اين ويژگي مي توانند پاسخ را به مردم بدهند، پاسخي كه جز يادآوري نيست. ديگر آن كه اين پرسش ها بايد به گونه اي باشد كه با كوچك ترين التفات به دست آيد و مردمان از چيزهايي بپرسند كه در حقيقت پاسخ آن در خود پرسش نهادينه شده باشد و به زبان ديگر شبهه افكني نكنند و تنها اهل پرسش باشند. مطلب ديگر آن كه درباره هر چيزي كه نمي دانند بپرسند و اين پرسش ها براي آزمون و لهو و لعب انجام نگيرد تا كسي را دست بياندازند وقت خود و پاسخگويي را بگيرند كه اهل الذكر است.
بنابراين در اين آيه كوتاه به مسايلي چون از چه كسي، درباره چه چيزي و چگونه بپرسيم؟ و نيز چه كسي، چگونه و به چه هدفي پاسخ دهد و هم چنين لزوم پرسش گري و پاسخگويي سخن به ميان آمده است. در حقيقت اين آيه كوتاه بيانگر فرهنگ پرسش و پاسخ در اسلام است.
اهميت پاسخ گويي را مي توان از اين آيه و نيز آيات ديگر قرآني به دست آورد. قرآن به پرسشگري و پاسخ گويي اهميت ويژه اي مي دهد و آن را در ميان مسلمانان به شيوه هاي مختلف گسترده است. كاربرد واژگاني چون «يسالونك عن الانفال، يسالونك عن الاهله، يسالونك عن الروح» و پاسخ گويي به مردم خود بنياد پرسش گري و پاسخ طلبي از اهل علم و اهل ذكر را در اسلام و در ميان مسلمانان نهادينه كرده است.
در گزارش قرآن از آغاز آفرينش آدم(ع) آمده است كه فرشتگان از خدا پرسش و حتي به مجادله مي پردازند و خداوند به پرسش ها و شبهات فرشتگان در ملا اعلي پاسخ مي دهد.

انواع پرسش ها و شبهات در قرآن

در قرآن انواع و اقسام پرسش ها و شبهات بيان شده است و گاه قرآن خود به مهم ترين آن ها پاسخ مي دهد و گاه آن را تنها طرح و معلوم مي دارد كه اين دسته از پرسش ها اصولا نبايد طرح شوند و خود خواننده با نگاهي گذرا به پرسش درمي يابد كه پرسش و يا شبهه لغاو و بيهوده اي بوده است. در قرآن درباره شخص و شخصيت پيامبر(ص) شبهاتي طرح شده و به آن ها پاسخ داده شده است. به اين معنا كه پرسش ها و شبهاتي كه در زمان ما درباره شخص و شخصيت آن حضرت مي شود، ريشه تاريخي دارد. در همان زمان نزول قرآن پرسش ها بلكه شبهاتي درباره شخص پيامبر و شخصيت ايشان از سوي مردم و مخالفان و منافقان مطرح مي شود كه قرآن با بيان آن ها، پاسخ هاي كامل و متقني به آنها مي دهد. مسايلي چون شعر، سحر، جنون، اتهام افك و افترا از اين دسته امور است. وقتي شبهه «انما يعلمه البشر» را منافقان و مخالفان طرح مي كنند، قرآن پاسخ مي دهد: «لسان الذي يلحدونه اعجمي»؛ زبان كسي كه مي گويند او به پيامبر آموزش و تعليم مي دهد، غيرعربي است؛ چگونه غيرعربي به اين خوبي و فصاحت و شيوايي قرآني را به زبان عربي به آن حضرت آموزش مي دهد؟

روشهاي پاسخگويي

در قرآن از شيوه هاي مختلف و متنوعي براي پاسخ گويي به پرسش و شبهه استفاده شده است كه از آن جمله مي توان به شيوه هاي نقضي، حلي، تمثيلي و استدلال برهاني اشاره كرد. در همه جا نمي توان از برهان بهره گرفت، گاه لازم است به جاي برهان از تمثيل استفاده كرد. مانند استناد به بهار براي بيان زنده كردن مردگان و فرآيند پيچيده آن. از جواب هاي حلي قرآن مي توان به آيه: «قل يحييهاالذي انشاها اول مره»؛ بگو او كسي است كه شما را براي نخستين بار آفريد دوباره زنده مي گرداند. پرسش و شبهه بيان شده در قرآن را مي توان در موضوعاتي چون پرسش و شبهه درباره قرآن، كيفيت و چگونگي آن، اوصاف و اسماي الهي، شخصيت پيامبر و مباحث معاد و رستاخيز دسته بندي كرد.

تفاوت پرسش و شبهه

درباره تفاوت پرسش و شبهه تفاوت هاي چندي بيان شده است كه مي توان به مهم ترين آن در اين جا اشاره كرد. پرسش در حقيقت جستجوي بشر براي شناخت است و پرسشگر با بيان پرسش و سؤال مي كوشد تا موضوع و مطلبي را بشناسد و آن را درك و فهم كند. در حالي كه هدف از شبهه، ايجاد ترديد و شك در دل مخاطب است و شبهه گر مي كوشد تا در بنيادهاي اعتقادي و باوري شخص ترديد افكند. درحقيقت تفاوت شبهه و پرسش را بايد در كاركرد و اهداف آن دانست. كاركرد پرسش فهم و شناخت است، در حالي كه شبهه براي اين طرح مي شود تا مخاطبان خود را به چالش بكشاند. از سوي ديگر در شبهه، باطل به طور عمدي و خواسته حضور دارد و شبهه گر با آميختن حق و باطل مي كوشد كلام باطل خود را با رنگ و لعابي از حق به ديگران منتقل كند، از اين روست كه حضرت اميرمؤمنان(ع) فرمودند: «انما سميت الشبهه شبهه لانها شبهت بالحق»؛ از آن رو شبهه را شبهه ناميده اند كه به حق شبيه و همانند است.

انواع پرسش

برخي پرسش را به دو دسته اساسي، معرفتي و غيرمعرفتي تقسيم بندي كردند و گفته اند: پرسش و شبهه معرفتي، برخاسته از نياز مخاطب به فهم است و بايد باتوجه به اين انگيزه پاسخ هاي تبييني و تحليلي همراه با برهان و استدلال، ارايه شود؛ در حالي كه پرسش هاي غيرمعرفتي آن دسته از پرسش هايي هستند كه خاستگاه آن امر ديگري مي باشد كه به طور صريح در پرسش خود را نشان نمي دهد. از اين دسته مي توان به پرسش هايي اشاره كرد كه پس از يك رخداد غمناك مطرح مي شود مانند پرسش هايي كه پس از زلزله ها بيان مي شود و بيشتر به مسئله عدالت خداوند و مانند آن باز مي گردد. پاسخگو بايد در اين نوع پرسش ها و حتي شبهات، به جاي پاسخ گويي برهاني به همدلي و همراهي و كاهش آلام و مصيبت ها توجه داشته باشد. چنان كه در شيوه رفتار ائمه اين مسئله را به خوبي مي توان يافت. از آن جمله مسئله برخورد تند و زننده شامي با امام حسن مجتبي(ع) است كه آن حضرت(ع) مي فرمايد: اگر بي پولي تو را غني كنيم و اگر گرسنه اي بپوشانيم و اگر بي سرايي و مسافر به تو جا و سرا دهيم.

منطق اهل بيت(علیهم السلام) در پاسخگويي

منطق اهل بيت(ع) در پاسخگويي به پرسش ها و شبهات اين گونه بوده است كه در كنار پاسخ گويي به اصل پرسشها و شبهات، امامان(ع) به ما آموخته اند كه بايد پاسخ گو به پرسش گر ارج گذارد و هيچ گاه او را از خود نراند و يا حواله به زمان و مكان ديگري نكند. چنان كه اميرمؤمنان(ع) در حال جنگ صفين و بحبوبه درگيري و مديريت ميدان جهاد، به پرسش پيرمردي درباره توحيد پاسخ مي دهد و در پاسخ اعتراض برخي مي فرمايد: اصولا ما در اين جا براي همين مي جنگيم تا مردمان را به توحيد بخوانيم و آنان را با آن آشنا سازيم. در روايات بسياري گزارش شده است كه حضرت فاطمه(س) به پرسش هاي زنان به تفصيل پاسخ مي داد. در بحارالانوار يكي از جلسات و نشست هاي پرسش و پاسخ را نقل مي كند كه جالب و بسيار آموزنده است. در آن جا مي خوانيم كه وقتي پرسش هاي مطرح شده وقت طولاني را گرفته و به نظر پرسشگر آن حضرت(س) خسته شده است، حضرت فاطمه(س) وي را ترغيب مي كند كه پرسش هاي خود را ادامه دهد؛ زيرا ثوابي كه به پاسخ گو داده مي شود آن اندازه زياد است كه مرواريد و گوهرهاي آن ميان زمين و آسمان را پر مي كند.
در پايان بايد درباره اهميت و جايگاه پرسش و پرسشگري و فرهنگ آن در آموزه هاي قرآني و نبوي و اهل بيت(ع) گفت كه اگر به روايات شيعي مراجعه كنيد درمي يابيد كه بيشتر روايات در همه حوزه هاي اعتقادي، فقهي و تاريخي بر پايه پرسش و پرسشگري بوده است. از اين رو بايد به مسئله پرسش و پاسخگويي به عنوان فرهنگ اصيل اسلامي و شيعي و توجه و اهتمام جدي شود و در تقويت روحيه در نسل جوان و در ميان دانش آموزان به عنوان نسل حاكم جامعه آينده كوشيد.


نسخه چاپی