مغولان و تیموریان در ایران
 مغولان و تیموریان در ایران

 





 

تهاجم مغولان به ایران نتایج ویران کننده‌ای برای تمدن ایرانی-اسلامی به دنبال داشت. تهاجمات جهانی مغولان با برقراری اتحاد بین مردمان آسیای مرکزی توسط چنگیزخان آغاز شد. مغولان که به تعیین سرنوشت انسان از سوی خدا اعتقاد داشتند با برقراری این اتحاد اولین گام به سوی فتح جهان را برداشتند و در نتیجه‌ی تلاش‌های خود توانستند شرق آسیا، خاورمیانه، و استپ‌های اروپای شرقی را تحت سلطه‌ی خود درآورند. آنها تنها در طی چند دهه توانستند کل مناطق اورآسیا و کلیه‌ی مناطق واقع بین اروپای مرکزی تا اقیانوس آرام را متصرف شوند و بدین ترتیب امپراتوری وسیعی را بوجود بیاورند. مغولان با هدف سهولت در اداره‌ی این امپراتوری، آن را بین چهار پسر چنگیز تقسیم کردند اما این عمل به علت وجود تناقض درونی در تعریفی که مغول از حکومت ارائه می‌داد سر منشأ بروز جنگ قدرتی بین این چهار تن شد. قوم مغول از یک سو سرزمین‌های تحت قلمرو خود را به عنوان ملک مشترک خانواده‌ی چنگیزخان تلقی می‌کرد و از سوی دیگر اداره‌ی این سرزمین‌ها را حق همه‌ی شاهزاده‌ها می‌دانست و معتقد بود که هر یک باید کنترل قسمتی از این قلمرو را در دست داشته باشند. به هر ترتیب به دلیل اینکه چنگیزخان هیچ جانشین مشخصی نداشت و باز به دلیل اینکه هیچ مکانیسمی برای تضمین اتحاد بین فرزندان او وجود نداشت پس از مرگ این مرد خون آشام جنگ قدرتی بین چهار پسر او درگرفت که نهایتاً به تجزیه‌ی امپراتوری مغول و تشکیل چند رژیم مستقل مغولی منجر گردید. این رژیم‌ها عبارت بودند از: دولت حاکم بر مغولستان و چین؛ دولت تشکیل شده توسط اردوی زرین در استپ‌های شمالی؛ خانات جغتای در ماوراءالنهر و ترکستان شرقی؛ و رژیم ایلخانیان، حاکم بر ایران و آناتولی.
ویرانی و قتل عام، اولین ارمغان مغولان برای ایرانیان بود. آنها به دنبال فتح ایران بسیاری از مردمان شهری و روستایی را به دیار ابد فرستادند. بر اثر تهاجم جنگجویان مغول به ایران و هجوم چادرنشینان ترک و مغول مناطق بسیاری از این کشور کاملاً خالی از سکنه گردیدند. فاتحان مغول پس از تصرف ایران به غارت اموال ساکنان آن پرداختند، آنها را به عنوان یک «سرف‌هایی» (1) در خدمت خود درآوردند و یا مالیات‌های کمرشکنی را بر آنها تحمیل کردند. اُفت فاجعه‌آمیز جمعیت ایران و کاهش شدید درآمد مردم و درآمدهای دولتی از جمله پیامدهای منفی اجتماعی و اقتصادی تهاجم مغولان به ایران بودند. در خصوص حوزه‌ی فرهنگی نیز قابل ذکر است که پس از این تهاجم جریان خلق اشعار نغز فارسی به مدت یک قرن یا بیشتر متوقف گردید.
با این وجود در حالی که اولین قرن سلطه‌ی مغولان در ایران با ویرانی و تباهی همراه بود در قرن دوم، ایلخانیان با حاکمیت بر ایران توانستند حکومت متمرکزی را در این منطقه به وجود بیاورند و فرهنگ درباری دوره‌ی سلجوقیان را مجدداً احیا کنند. همچنین این سلسله در زمان حکومت غازان خان (1304-1295) به بعد به تقلید از امپراتوری‌های خاورمیانه‌ای پیشین، فعالیت‌هایی را جهت احداث شهرها، توسعه شبکه‌های آبیاری، و رونق بخشیدن به کشاورزی و تجارت انجام داد. ایلخانیان به ویژه در رونق بخشیدن به مسیرهای تجاری از آسیای مرکزی می‌گذشتند و به چین می‌رسیدند تلاش‌های بسیاری انجام دادند.
در عین‌حال رژیم ایلخانیان یک رژیم فاتح و بیگانه بود. این رژیم دارای ارتش متحد و بزرگی بود که از واحدهای مختلف قبیله‌ای تشکیل یافته بود. فرماندهان هر یک از این واحدها خود را به عنوان افراد برتری که دارای حق سلطه بر مردمان مغلوب و اخذ مالیات از آنها می‌باشند تلقی می‌نمودند. این حس برتری در «یاسا»، قانون مغولان، نیز تجلی یافته بود. یاسا سلطه‌ی مغولان بر مردمان سرزمین‌های فتح شده را مشروع تلقی می‌کرد. نخبگان ایلخانی سعی می‌کردند تا با توزیع زمین (زمین‌های چراگاهی و زمین‌های کشاورزی) در بین نخبگان نظامی نظر آنها را جلب کنند. نخبگان نظامی نیز این زمین‌ها را در بین هواداران خود تقسیم می‌کردند و بدینوسیله آن‌ها را در کنار خود نگه می‌داشتند. در همین دوره بود که مفهوم «تیول» شکل گرفت. تیول مفهومی بود که هم دربردارنده‌ی سنت مغول‌ها در خصوص توزیع چراگاه‌ها بود و هم در بردارنده‌ی سنت ایرانیان در خصوص جمع‌آوری مالیات‌ها. رژیم ایلخانیان همانند امپراتوری سلجوقی برای استمرار حکومت خود سخت نیازمند حمایت خانواده‌های اشرافی محلی بود. این رژیم همیشه سعی می‌کرد دیوان سالاران، بازرگانان و علمای ایرانی را در کنار خود نگه دارد. از این رو علما در دوران این رژیم توانستند موقعیت و نفوذ از دست‌رفته خود را بازیابند. آنها اداره‌ی امور مالی و قضایی در دستگاه ایلخانیان را برعهده داشتند. این دسته از نخبگان شهری به دلیل برخورداری از دانش اسلامی ارزش و اعتبار خاصی داشتند و به دلیل مالکیت در محلات شهری، زمین‌های روستایی و باغ‌های وسیع از نفوذ و قدرت اجتماعی ویژه‌ای برخوردار بودند. آنها در استمرار حیات رژیم‌های حاکم نقش مهمی داشتند و توانستند با استفاده از نفوذ خود از ظلم و جورهای مغولان بر مردم ایران بکاهند. آنها در دوران مغولان و تیموریان پرسنل اجرایی دولت‌های حاکم را تشکیل می‌دادند.
ایلخانیان به رغم سلطه‌ی کامل خود به هیچ‌وجه هویت زبانی و مذهبی جدیدی را در خاورمیانه عرضه نکردند. در واقع مغول‌ها برعکس عرب‌ها که دین و زبان خاورمیانه را تغییر دادند، خود جذب اسلام و فرهنگ فارسی شدند. آنها حتی باعث آغاز دور جدیدی از نوآوری در فرهنگ فارسی گردیدند. مغولان در زمان حکومت غازان خان اسلام آوردند و مشروعیت فرهنگی خود را بر پایه‌ی سنت‌های قوم مغول و میراث ادبی فارسی قرار دادند. آنها از تاریخ‌نگاری حمایت کردند و باعث رونق گرفتن آن شدند. حمایت مغول‌ها از تاریخ‌نگاری حاصل نظر خاص آنها درباره‌ی سرنوشت جهان بود. «تاریخ فاتحان جهان» (2)، نوشته‌ی الجوینی (83-1226)، که دربردارنده‌ی حکایت چنگیزخان و تصرف ایران توسط وی می‌باشد یکی از آثار مربوط به این دوره است. «خلاصة التواریخ» (3) نوشته‌ی طبیب و وزیر این دوران، رشیدالدین (1318-1247)، یکی دیگر از این آثار می‌باشد. رشیدالدین در این کتاب تاریخ چین، ایران، اروپا، اسلام، و مغول را با نگرش جدیدی به سرنوشت بشر بیان می‌کند. ایلخانیان همچنین همانند دیگر ترکان فاتح به ساخت مقبره‌های ماندگار علاقه‌مند بودند. آنها با استفاده از طرح‌های معماری ایرانی آثار جاودانی را در تبریز، سلطانیه، و ورامین بر جای گذاشتند. مقبره‌ی الجایتو (17-1304) در سلطانیه که ساخت گنبد بزرگ آن یکی از دستاوردهای مهم معماری جهان است مهم‌ترین اثر دوره‌ی ایلخانیان می‌باشد. در تزئین نمای خارجی این بنا از اندود گچ، سفال، آجر، و کاشی‌های رنگی استفاده شده است.
مغولان در احیا و رونق بخشیدن به هنر نقاشی و تزئین و تذهیب نسخ خطی نیز نقش مهمی داشتند. در دوره‌ی حکومت این قوم بر ایران تبریز به مرکز آموزشی پررونقی در این زمینه تبدیل شد. در این دوران آثار تاریخی رشیدالدین، کتاب شاهنامه، کتاب زندگی اسکندر (4)، و حکایت‌های کلیله ودمنه مکرراً به نگارش درآمدند و تزئین و تذهیب گردیدند. به علاوه در این دوره به علت مسافرت کارگزاران، سربازان، و بازرگانان مغول به چین و همچنین به علت صدور کالاهایی از این کشور به ایران (از جمله ابریشم و ظروف سفالی) جامعه‌ی ایران در برخی از زمینه‌ها تحت تأثیر چینی‌ها قرار گرفت. حضور چینی‌ها به ویژه در نقاشی‌هایی که از مناظر، پرندگان، گل‌ها، ابرها، و انسان‌ها توسط ایرانیان این دوره کشیده شده‌اند مشهود می‌باشد. در نقاشی‌های دوره‌ی ایلخانیان انسان به دو گونه کشیده می‌شد، برخی از نقاشی‌ها تصویر فرد اشرافی قدبلند و ساکنی را به نمایش می‌گذاشتند که اجزای مختلف صورت آن با دقت و ظرافت ترسیم شده بود؛ در بعضی از این نوع نقاشی‌ها فرد اشرافی در حال اشاره با حرکت سر یا انگشت نشان داده می‌شد. نقاشی‌های دیگری نیز بودند که با کشیدن کاریکاتوری از انسان و بسیار بزرگ جلوه دادن حقایق سعی در به خنده آوردن مردم و بیان دردها داشتند. خلاصه اینکه رژیم ایلخانیان چهره‌ی جهان شمول نظام سلطنتی ایران را حفظ کرد و با مفاهیم سیاسی خود آن را تقویت کردند.
مغولان و تیموریان در ایران

نقشه‌ی 1. امپراتوری‌های مغولی، در قرن سیزدهم
رژیم ایلخانیان تا سال 1336 بیشتر دوام نیاورد و همانند امپراتوری سلجوقیان به دولت‌های ایالتی متعددی تجزیه شد. این دولت‌ها پس از مدتی جذب امپراتوری جدیدی شدند که توسط تیمور (1405-1370) و جانشینانش تشکیل و تثبیت گردید. با تشکیل امپراتوری تیمور مرحله‌ی جدیدی از توسعه‌ی فرهنگی درباری ایران آغاز گردید. تیمور جنگجوی شجاع و بی‌باکی بود، که با ایجاد گروه‌های متحدی از قبایل طرفدار خود و شکست قبایل دیگر توانست قدرت را در دست بگیرد. وی در سال 1370 سمرقند را به عنوان پایتخت خود برگزید و بدین ترتیب جانشین حکومت جغتائیان در ماوراءالنهر گردید. او توانست حمایت نخبگان مذهبی مسلمان از جمله شیخ‌الاسلام سمرقندی و صوفیان را به خود جلب کند. نخبگان مذهبی مسلمان با عنوان قاضی، نماینده‌ی سیاسی، و معلم خصوصی شاهزادگان در خدمت حکومت تیمور درآمدند. شاید بتوان گفت که این افراد در جلب حمایت مردم آن چادرنشین و شهری برای تیمور و مشروعیت بخشیدن به حکومت وی مؤثر بوده‌اند.
تیمور با قدم گذاشتن در صحنه‌ی قدرت فتوحات گسترده‌ی خود در سطح جهان را آغاز کرد. او از سال 1379 تا سال 1402 با لشکرکشی زیکزاکی بین شرق و غرب توانست ایران، مناطق شمالی هند، آناتولی، و مناطق شمالی سوریه را به تصرف خود درآورد. فتوحات مذکور با نام دفاع از شریعت انجام گرفتند؛ وی با این بهانه که دشمنان او خائنان به اسلام می‌باشند دست به این کشورگشایی‌ها زد. تیمور فرزندان و نوه‌های خویش را به عنوان فرمانداران ایالتی منصوب می‌کرد تا امپراتوری‌اش را اداره کنند، ولی همیشه سعی داشت که قدرت آنها را در سطح محدودی نگه دارد. از این رو بود که او غالباً محل فرمانداری فرزندان و نوه‌های خود را تغییر می‌داد؛ فرماندهان نظامی و مأموران وصول مالیات را مستقیماً انتخاب می‌کرد و نمایندگان شخصی ویژه‌ای را (داروغه‌ها) برای نظارت بر حکومت فرزندان و نوه‌هایش تعیین می‌نمود.
بعد از مرگ تیمور در سال 1405 امپراتوری او به دو حوزه تقسیم شد که هر یک کانون مهمی برای فرهنگ ایرانی تلقی می‌شدند. در دوران حکومت الغ بیگ (5) (49-1404) ماوراءالنهر به کانون توسعه و پیشرفت علم فلسفه، و معماری ایرانی تبدیل شد. در این زمان شکل جدیدی از تمدن سلطنتی اسلامی-ایرانی پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. در این دوره بود که آثار تاریخی ماندگاری در سمرقند، بخارا، هرات، و بلخ احداث شدند. مجموعه‌ی آرامگاهی «شاهزنده» در سمرقند و «گورمیر» (مقبره‌ی تیمور)، که به خاطر کاشیکاری‌های آبی و فیروزه‌ای خود و گنبد باشکوهش مشهور است از این جمله باشند. الغ بیگ همچنین شخصاً سرپرستی مستقیم گروه نوازندگان، شعرا، و خوانندگان درباری را برعهده داشت. وی به ستاره‌شناسی نیز علاقه داشت و لذا رصدخانه‌ی بزرگی را برای مطالعات علمی خود در محل حکومتش احداث نمود.
در زمان حکومت الغ بیگ رهبران فرقه‌ی نقشبندیه و بازرگانان و صنعتگران تنها منادیان دیدگاه‌های مذهبی در سمرقند بودند. در این زمان رهبران صوفی بخارا شورش‌هایی را علیه مقامات سیاسی برانگیختند که در نتیجه، الغ بیگ برای آرام کردن آنها دست به احداث و وقف مدارسی در بخارا و سمرقند زد و دستور ساخت خانقاه و مسجد بزرگی را در ماوراءالنهر صادر کرد. بعد از مرگ الغ بیگ «خواجه‌ی احرار» (90-1404) که یکی از بزرگان فرقه‌ی نقشبندیه بود توانست قدرت سیاسی محلی را در دست بگیرد. او که زندگی افراد طبقات بالا را به باد انتقاد می‌گرفت از نفوذ زیادی در ارتش در بین مردم برخوردار بود.
هرات دومین مرکز فرهنگ اسلامی بود. «شاهرخ» (47-1407)، حاکم این منطقه، دارای زندگی اسلام مدارانه‌ای بود. او به طور مرتب نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت، و به آیات قرآن گوش فرا می‌داد. شاهرخ حاکم جامعه‌ای بود که بازرسان آن اجازه داشتند وارد خانه‌های شخصی افراد شوند و بساط شرابخواری آنها را برهم زنند. هنگامی که سلطان حسین (1506-1469) حاکم هرات گردید این منطقه به کانون فرهنگ ادبی ترک‌ها تبدیل شد. میرعلی شیرنوایی (1501-1441) از درباریان بزرگ و متنفذ دوران سلطان حسین بود. وی که در یک خانواده‌ی دیوان‌سالار تولد یافته بود و به عنوان شاعر مشهور آن دوره شناخته می‌شد از علوم و هنرهای مختلف حمایت می‌کرد. او به عنوان یک درباری، واسط بین دولت و نخبگان مذهبی شهری بود و در عین حال در فرقه‌ی نقشبندیه نیز عضویت داشت. میرعلی بیشتر به خاطر ترجمه‌ی آثار فارسی به زبان جغتائی و به خاطر اینکه زبان جغتائی را به عنوان زبان اصلی فرهنگ ترکی-اسلامی قرار داد مشهور می‌باشد.
در دوره‌ی تیموریان هرات و بخارا همچنین به کانون تزیین و تذهیب نسخ خطی تبدیل شدند. مدرسه‌ی بهزاد (وفات 36-1535) که در هرات و بعداً در تبریز دایر بود سبک جدیدی را در زمینه‌ی تزئین و تذهیب نسخ خطی بوجود آورد. نقاشی‌های دوره‌ی تیموریان هر یک متشکل از چند صحنه‌ی مختلف بودند که به نظر می‌رسید مستقل از هم باشند. هر دیوار، تالار، و باغ در این نقاشی‌ها دارای طرح خاص خود بود. با این حال کلیه‌ی صحنه‌های موجود در هر نقاشی-خانه‌ها، باغ‌ها، کاشیکاری‌ها، فرش‌ها، حیوانات، و چهره‌های انسانی-همه جزئی از یک منظره‌ی کلی بزرگ‌تر بودند.
در نقاشی‌های دوره‌ی تیموریان همه چیز تحت تأثیر طرح نقاشی قرار می‌گرفت. حتی چهره‌های انسانی نیز در این نقاشی‌ها به گونه‌ای ترسیم می‌شدند که نمایانگر زیبایی‌ها باشند نه بیانگر احساسات انسانی. بنابراین چهره‌های انسانی در این نقاشی‌ها بی احساس جلوه می‌کردند. نقاش دوره‌ی تیموری همانند شاعر درباری در پی خرسندی تماشاگران و یا به نمایش گذاشتن شکوه و جلال پشتیبان خود بود. خلاصه اینکه نقاشی‌های این دوره از عمقی احساسی و عاطفی برخوردار نبودند.
صوفیان و صوفیگری نیز بر نقاشی ایرانی اواخر قرن پانزدهم بسیار تأثیر گذاشتند. در این دوره برخی از نقاشان سعی می‌کردند تا با به تصویر کشیدن داستان‌های عاشقانه از جمله داستان لیلی و مجنون مضامین معنوی مورد نظر خود را به نمایش بگذارند. برخی از این نقاشی‌ها جریان آخرین ملاقات دو عاشقی را به نمایش می‌گذاشتند که به خاطر دیدار یکدیگر قبل از کامیاب شدن هوشیاری خود را از دست داده بودند. صحنه‌ی مذکور بیانگر این حقیقت بود که صوفی تنها بعد از مرگ خود می‌تواند به معشوق دست یابد. در نقاشی‌های عاشقانه‌ی این دوره اشیاء مادی از معانی و مفاهیمی معنوی برخوردار بودند. برای مثال دروازه‌ها و درهای ترسیم شده در این نقاشی‌ها به انتقال انسان از جهان برون به جهان درون یعنی از جهان مادی به جهان معنویت اشاره داشتند.
مغول‌ها و تیموریان اگرچه حکومت پادشاهی در ایران را احیا کردند اما در عین حال تحولات منفی گسترده‌ای را در ساختار جامعه‌ی ایران پدید آوردند. در جریان دو قرن دوازدهم و سیزدهم ترک‌ها و مغولان بسیاری به ایران مهاجرت کردند و در مناطق شمال غربی ایران و آناتولی شرقی سکنی گزیدند. همچنین تا قرن چهاردهم جمعیت بزرگی از ترکان در شرق ایران و منطقه جیحون اسکان یافتند. از آن زمان تاکنون یک چهارم جمعیت ایران را ترک‌ها تشکیل می‌دهند. ورود ترکان به ایران اساس و بنیان اقتصاد این کشور را درهم ریخت. از جمله اینکه زمین‌های کشاورزی بسیاری به چراگاه تبدیل شدند و لذا روستاییان مجبور شدند از محل زندگی خود مهاجرت کرده، به کشاورزی در ته دره‌ها و چراندن گوسفندان خود در ارتفاعات کوه‌های همجوار روی آورند. تنها در دوره‌ی حکومت غازان خان (1304-1295) بود که ایلخانیان سعی کردند بین فعالیت‌های کشاورزی و دامپروری تعادل برقرار کنند و نظام مالی جدیدی را بنیان نهند که هم حافظ منافع مردمان کشاورز باشد و هم حافظ منافع مردمان شبانکاره. به هر ترتیب در دوره‌ی مغولان و تیموریان ایران به دو دنیای اقتصادی و فرهنگی مختلف تقسیم شد: یکی دنیای روستاییان کشاورز پیشه و دیگری دنیای کوچ‌نشینان شبانکاره.
به علاوه در این دوره نهادهای سیاسی جدیدی وارد ایران گردیدند. نهادها و سنت‌های سیاسی مغولان و اقوام ترک در این دوره وارد ایران شدند و در کنار نهادهای سلطنتی ایرانی و تشکیلات جمعی اسلامی قرار گرفتند. در حالی که نزد ایرانیان جامعه به عنوان نهادی شناخته می‌شد که تحت اداره‌ی یک نظام سلطنتی موروثی قرار داشت در نظر ترکان جامعه، نهادی بود که حاکم آن بر پایه‌ی مبارزه‌ی نظامی تعیین می‌شد. از نظر آنها فرمانروایی، چیزی بود که باید با جنگ به دست می‌آمد و با سرکوب مداوم رقبا تداوم می‌یافت.
در جوامع ترک و مغول، واحدی اجتماعی وجود داشت به نام اویماق (6). اویماق در واقع واحدی با ماهیتی نظامی بود که طایفه‌ای بزرگ هسته‌ی اصلی آن را تشکیل می‌داد. رئیس این طایفه رهبری اویماق را در دست می‌گرفت. او از سوی طایفه‌ی خود، و از سوی رؤسا و اعضای طوایف کوچک‌تر که عضو اویماق بودند مورد پشتیبانی قرار می‌گرفت. حمایت این افراد و طوایف از طریق مذاکره و یا با زور شمشیر جلب می‌شد. رهبر هر اویماق از توان نظامی اویماق جهت اخذ مالیات از مردمان شهری و روستایی، و تشکیل حکومتی محلی در درون یک دژ یا قلعه استفاده می‌کرد. اعطای رسمی حق جمع‌آوری مالیات و واگذاری اداره‌ی امور محلی از سوی رژیم حاکم به رؤسای اویماق‌ها باعث افزایش بیش از پیش قدرت آنها می‌گردید.
با این وجود اویماق‌ها عموماً از ثبات لازم برخوردار نبودند زیرا این واحدها بر پایه‌ی قدرت شخصی رؤسای خود و نیروی جنگاوران، طوایف و گروه‌های نیمه مستقلی قرار داشتند که همیشه منافع خود را موردنظر قرار می‌دادند. آنها دائماً برای تصاحب مقام ریاست با هم رقابت می‌کردند و مرتباً علیه رؤسای اویماق‌ها دست به شورش می‌زدند. رؤسای طوایف کوچک‌تر همیشه مشروعیت رئیس اویماق را زیر سؤال می‌بردند. بدین ترتیب رقابت بین اعضای مختلف یک اویماق باعث بی‌ثبات شدن این واحدها و دست‌به‌دست شدن سریع مقام ریاست اویماق می‌شد.
در اثر ورود ترک‌ها و مغولان به ایران تا حدودی میراث کشاورزی و سیاسی ایران باستان و همچنین میراث کشاورزی و سیاسی مربوط به دوران اولیه‌ی اسلامی از بین رفت. با ورود این اقوام به ایران دامپروری در ایران گسترش یافت، تولیدات کشاورزی و درآمد حاصل از آنها کاهش پیدا کردند و شکل جدیدی از اویماق پدید آمد که به فعالیت‌های سیاسی روی آورد و به مخالفت با نظام حاکم پرداخت. بنابراین دولت‌هایی که پس از سلجوقیان به وجود آمدند دارای میراثی دوگانه بودند: یکی حکومت سلطنتی ایرانی و دیگری واحدهای سیاسی تشکیل شده توسط اویماق‌ها. آنها برای حفظ حکومت سلطنتی خود و متمرکز کردن حکومتشان می‌بایست با این واحدهای سیاسی-نظامی نیز به مقابله می‌پرداختند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Serfs ، رعیتی که روی زمین کار می‌کند و با زمین خرید و فروش می‌شود.
2- The History of the world conquerors.
3- The Compendium of Histories.
4- The Life of Alexander.
5- Ulugh-Beg.
6- Uymaq.

منبع مقاله :
ایرا ماروین. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات. چاپ اول



 

 

نسخه چاپی