ملی‌گرایی عربی و اسلام
ملی‌گرایی عربی و اسلام

 

نویسنده: ایرا ماروین لاپیدوس
برگردان: علی بختیاری زاده



 

روابط بین سازمان‌های دولتی، ملی‌گرایی عربی، و اسلام در کشورهای عربی همواره مبهم و متغیر بوده است. ملی‌گرایی عربی پدیده‌ای است که بیش از یک قرن پیش پا به عرصه‌ی وجود گذاشته است. این پدیده در قبل از جنگ جهانی اول بوجود آمد و نخست در فعالیت‌های نخبگان عرب برای احیای زبان عربی، آشنا کردن اعراب با گذشته‌ی پرافتخار خود، و کسب استقلال از رژیم عثمانی تجلی پیدا کرد. ملی‌گرایی عربی در ابتدا برپایه‌ی مفاهیم اسلامی قرار داشت اما پس از مدّتی به دلیل بروز تضاد و کشمکش بین اعراب و امپراتوری عثمانیان ماهیت غیردینی و صرفاً ملی‌گرایانه پیدا کرد.
این پدیده در دوران استعمار به ایدوئولوژی مشترک نخبگان سیاسی و روشنفکران مخالف آن‌ها تبدیل شد. تمایل هر دو طرف برای کسب استقلال، اعتقاد آن‌ها به لزوم جذب اقلیت‌های غیرمسلمان در نظام سیاسی کشور، و آگاهی از ضرورت تشکیل یک هویت ملی در کشور از جمله عواملی بودند که باعث اتخاذ ایدوئولوژی ملی‌گرایی عربی توسط این دو گروه شدند. در دوران بعد از جنگ جهانی دوم نیز از این ایدوئولوژی به عنوان وسیله‌ای برای نیل به اهدافی مثل مبارزه با امپریالیسم و تشکیل رژیم‌های جدید استفاده شد. اتحاد اعراب و توسعه‌ی اقتصادی-اجتماعی جهان عرب دو موضوع اساسی مورد توجه نخبگان ملی‌گرای عرب در بین سال‌های 1950 تا 1980 بودند. در طی همین سال‌ها بود که سوسیالیسم وارد جهان عرب شد و ملی‌گرایی عربی را تحت تأثیرخود قرار داد.
ملی‌گرایی عربی همواره دارای روابط مبهم و ضدونقیضی با «ملی‌گرایی‌های کشوری» (1) بوده است. برای مثال حزب بعث از یک سو ندای اتحاد اعراب را سر می‌دهد و در این جهت تلاش می‌کند اما از سوی دیگر خودش به دو شاخه‌ی مجزا و متضاد تقسیم می‌شود (شاخه‌ای از این حزب حکومت عراق را در دست دارد و شاخه‌ی دیگر بر سوریه حاکم است). هر یک از این دو شاخه‌ی ملی‌گرایی عربی را با مفاهیم سوسیالیستی مورد نظر خود تعریف می‌کنند. دوگانگی مشابهی نیز در ملی‌گرایی جنبش فلسطین دیده می‌شود. این جنبش علی رغم این که برپایه‌ی ملی‌گرایی منطقه‌ای قرار دارد، به منظور جلب حمایت سیاسی اعراب ملی‌گرایی عربی را نیز مورد توجه قرار داده است. شاخه‌هایی از این جنبش از ضمیمه شدن فلسطین به خاک یک کشور عربی سخن می‌گویند و آن را تنها راه حل «مسأله‌ی فلسطین» معرفی می‌کنند.
برخلاف ملی‌گرایی عربی مدرنیسم و اصلاح طلبی اسلامی از نقش چندانی در رقم زدن تاریخ کشورهای عربی برخوردار نبوده‌اند. جنبش سلفیه مهمترین منادی مدرنیسم اسلامی در سوریه بوده است. این جنبش توسط محمد عبده پایه‌گذاری گردید و توسط رشیدرضا (1935-1865 )، از برجسته‌ترین شاگردان عبده، مشی محافظه کارانه‌ای به خود گرفت. رضا نیز همانند عبده معتقد بود قرآن و تعالیم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها پایه‌های اسلام را تشکیل می‌دهند اما برخلاف عبده وی به جای تأکید بر اصلاح طلبی اسلامی بر سرکوب تشیع و صوفیگری تأکید می‌کرد. تشکیل حکومتی اسلامی برپایه‌ی رهبری یک خلیفه، آرمان اصلی رضا بود. او همچنین بر اهمیت جهاد و کمال طلبی به عنوان دو عاملی که انسان را در جهت منافع عامه سوق می‌دهند تأکید می‌کرد. گذشته از رشیدرضا دیگر شاگردان عبده پیرو اندیشه‌های مدرنیستی او بودند. آن‌ها بر اهمیت علوم تجربی تأکید می‌کردند و از لزوم انجام اصلاحات اجتماعی سخن می‌راندند.
گسترش سکولاریسم و ملی‌گرایی در جهان عرب تا حدودی ناشی از ضعف علما در این منطقه بوده است. علمایی که به مبارزه علیه این دو ایدوئولوژی پرداختند عمدتاً علمای دون رتبه‌ای مثل امام‌های جماعت، سردفتران اسناد رسمی، معلمان قرآن، و منشیان دادگاه‌ها بودند. در روستاها نیز صوفیان و مبلغان مستقل به مخالفت با این افکار پرداختند. با این حال این مخالفت‌ها به نتیجه‌ای نرسیدند و ایده‌های ملی‌گرایانه و سکولاریستی، کلیه‌ی ابعاد جوامع عربی را تحت تأثیر خود قرار دادند. اندیشه‌های ملی‌گرایانهه و سکولاریستی به ویژه نظام قضایی کشورهای عربی را متحول کردند. در حال حاضر نهادهای قضایی غیردینی جایگزین نهادهای قضایی اسلامی در این کشورها شده‌اند و از نقش شریعت در حلّ دعاوی حقوقی تا حدّ زیادی کاسته شده است.

حتی با ارائه‌ی رویه‌های قضایی مدرن برخی از اصول شریعت نیز زیر پا گذاشته شده‌اند. مفاهیمی مثل «بازپرسی» و «دادگاه استیناف» که در نظام قضایی کشورهای عربی وارد شده‌اند با اصول شریعت مطابقت چندانی ندارند. به طور کلی می‌توان گفت به دنبال رسوخ اندیشه‌های ملی‌گرایانهه و سکولاریستی در کشورهای عربی دین اسلام بسیاری از نقش‌های اجتماعی خود در این کشورها را از دست داده است.

با این حال این دین هنوز از جایگاه مهمی در هویت مردمان عرب برخوردار است و هنوز بین ملی‌گرایی عربی و اسلام ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. ملی‌گرایان کنونی عرب همچون اسلاف خود بین اسلام و پان-عربیسم تفاوتی قائل نمی‌شوند. آن‌ها از مفاهیمی مثل «امت» و «ملت» که بار شدیداً مذهبی دارند برای تعریف ایدوئولوژی خود استفاده می‌کنند. از نظر ملی‌گرایانه آرمان‌های اسلام با آرمان‌های ملی‌گرایی عربی یکی می‌باشند. البته این افراد تأکید دارند که روابط ملی باید در فراسوی روابط مذهبی قرار گیرند؛ آن‌ها از تشکیل دولت‌های غیردینی در جهان عرب حمایت می‌کنند.
مردم عادی نیز به تقلید از متفکران ملی گرا بین مفهوم «ملت عرب» و اسلام تفاوتی قائل نمی‌شوند. از نظر آن‌ها عرب بودن اساساً به معنای مسلمان بودن و سهیم بودن در گسترش اسلام می‌باشد. آن‌ها عزم راسخی برای دفاع از اسلام در مقابل مسیحیت دارند. آنان همچنین دین اسلام را دینی مدرن معرفی می‌کنند و آن را پایه و اساس مناسبی برای جوامع مدرن مسلمان می‌دانند. به طور کلی اسلام در نزد مردمان عادی عرب ارزش و اهمیت بیشتری نسبت به ملی‌گرایی و پان عربیسم دارد.
به علاوه دین اسلام همواره از نقش مهمی در ظهور جنبش‌های عربی برخوردار بوده است. این دین به عنوان یکی از عوامل مهم بسیج فلسطینیان در طی دو دهه‌ی 1920 و 1930 ایفای نقش کرد. در حال حاضز نیز علاقه‌ی مسلمانان و به ویژه اعراب نسبت به بیت المقدس عامل مهمی در حمایت آن‌ها از جنبش فلسطین می‌باشد. در دوره‌ی بعد از جنگ جهانی دوم اکثر کشورهای عربی با تغییر قانون‌های اساسی خود اسلام را به عنوان دین رسمی اعلان کردند و یا این که مسلمان بودن را از جمله شرایط ضروری رئیس حکومت قرار دادند.
از سال 1967 تاکنون تدریجاً اهمیت اسلام در صحنه‌ی سیاسی کشورهای عربی افزایش پیداکرده است. ناکامی سیاست‌های اقتصادی سکولاری و پان عربیستی، گسترش بی عدالتی اقتصادی و رشد ازخودبیگانگی فرهنگی از جمله عواملی هستند که باعث توجه دوباره به اسلام شده‌اند. در حال حاضر اسلامگرایی در مصر تقریباً به یک جنبش ملی تبدیل شده است. در سوریه و عراق نیز گروه‌های چریکی متعددی برپایه‌ی اصول اسلامی پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند. البته در منطقه‌ی هلال خصیب اسلام نقش سیاسی چندانی ندارد. در این منطقه همچنین حضور اسلام در صحنه‌ی اجتماع بسیار اندک و ناچیز می‌باشد. در پایان می‌توان گفت که علی رغم تعهد صدساله‌ی اعراب به ملی‌گرایی عربی (از نوع سکولاری آن)، دین اسلام همچنان به عنوان یکی از اجزاء تشکیل دهنده هویت عربی باقی مانده است.

پی‌نوشت‌:

1- State nationalisms.

منبع مقاله :
ایرا م. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی