بررسی پدیده فـرار مغـزها
  بررسی پدیده فـرار مغـزها
بررسی پدیده فـرار مغـزها
نويسنده:محمد فولادی
منبع:فصلنامه معرفت

طرح مسأله

در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و حذف مرزهای طبیعی و قراردادی و جهانی شدن فرهنگ و اقتصاد شاید سخن گفتن از پدیده‏ای به نام «فرار مغزها»(Brain Drain) قدری شگفت‏آور به نظر برسد، اما با اندك تأمّل درعمق ماجرای تلخ قرن حاضر و تقسیم جهان به فقیر و غنی، جهان اولی و جهانی سومی، توسعه یافته و توسعه نیافته، به خوبی به طبیعی بودن این پدیده پی خواهیم برد.اجمالاً می‏توان با دو نگاه متفاوت به این پدیده نگریست: در یك نگاه، آن را پدیده‏ای میمون و مبارك و طبیعی جلوه داد و در نگاهی دیگر، پدیده‏ای نامیمون و شوم و خسارت بار! هرچند جهان امروز به واقع دهكده‏ای بیش نیست و افراد این دهكده به راحتی قادرند در آن واحد با یكدیگر ارتباط دیداری و شنیداری برقرار كنند و به تبادل اندیشه و دستاوردهای علمی بپردازند؛ زیرا همه امكانات آن سوی دهكده در این سو نیز موجود است. در این دهكده كوچك جهانی، دیگر نخبگان نیاز به فرار و گریختن از موطن خود ندارند؛ زیرا شبكه‏های ماهواره‏ای، رایانه‏ای و كابلی به قدری دنیا را كوچك نموده‏اند كه هر كس در خانه خود می‏تواند با دورترین نقطه جهان تماس بگیرد و آخرین یافته‏های علمی خود را ارائه دهد یا اطلاعات جدیدی دریافت نماید.
اما از منظری دیگر، صورت واقعی دنیا به گونه‏ای دیگر است. با تحوّل‏های ارتباطی، مجریان شبكه‏های ارتباطی الگوهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود را به مشتریان خود در سراسر دنیا القا می‏كنند و آنان را دایم در معرض امواج شكننده و یك سویه تهاجم تبلیغاتی قرار می‏دهند. این در حالی است كه به دلیل توزیع ناعادلانه ثروت، كشورهای ـ به اصطلاح ـ جهان سوم برای مقابله با این انحصار رسانه‏ای، نه تنها هیچ امكاناتی در اختیار ندارند، بلكه در تأمین مایحتاج اولیه خود، سخت دچار مشكلند. و به دلیل فقدان وسایل ارتباطی و اطلاع‏رسانی و امكانات آموزشی و پیشرفت و توسعه انسانی در این كشورها، بسیاری ترجیح می‏دهند كه دست به مهاجرت بزنند و رفتن را به ماندن ترجیح دهند و این نشانگر پیوند بی گسست، نامتوازن و غیرعادلانه میان كشورهای جهان است. از این منظر، مهاجرت نخبگان از جهان سوم به كشورهای پیشرفته، همواره بر عمق فاجعه،شكاف و فاصله طبقاتی می‏افزاید و فاصله میان كشورهای پیشرفته و عقب‏مانده،فقیروغنی‏راعمیق‏تر می‏كند.
این دیدگاه برخلاف دیدگاه اول كه معتقد است اصلاً مهاجرتی صورت نمی‏گیرد، معتقد به مهاجرت نخبگان است و عقیده دارد این پدیده موجب شكاف طبقاتی بین كشورها می‏شود. اما دیدگاه دیگری معتقد است كه مهاجرت نخبگان نه تنها به ضرر كشور مبدأ نیست، بلكه موجب رشد و شكوفایی اندوخته‏های علمی افراد برای شكوفایی علم و دانش بشری می‏گردد؛ زیرا نخبگان علمی و مغزهای كارامد در حوزه‏های علمی، سرمایه‏های جهان هستند و این امكانات باید در اختیار همگان قرار گیرد تا به رشد و توسعه علم بشری كمك كند. در صورت عدم توسعه یك كشور، باید نخبگان با در اختیار قرار دادن تجربه خود بتوانند از اطلاعات و فناوری سایر كشورها استفاده نمایند. مجموعه این فرایند برای توسعه دانش بشری مفید خواهد بود.صاحبان این دیدگاه كه پدیده «فرار مغزها» را مثبت ارزیابی می‏كنند، معتقدند كه نباید حضور یك متفكر و نخبه علمی‏جهان سومی را در یك كشور پیشرفته، پدیده «فرار» تلقی كرد؛ چه آن‏كه فرار بیانگر وجود محدودیت، حصر و زندان‏است، در حالی‏كه امروزه مرزهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شكسته شده و در دهكده جهانی، ملیّت‏ها كم‏رنگ و مرزها شكسته شده است. بنابراین، فرار مغزها بی‏معناست.(1)

مفهوم‏شناسی

مفهوم «مهاجرت» (Immigration) رفتن و جابه‏جایی از مكانی به مكان دیگر و اقامت كردن در جای دیگر از ابتدایی‏ترین رفتارهای بشری است. «مهاجرت» یعنی، از موطن خود به جایی دیگر نقل مكان كردن و هجرت گزیدن. كسی را كه از موطن خود به جای دیگر نقل مكان كند، «مهاجر» گویند.(2) در تعریفی دیگر، آمده است: «مهاجرت عبارت است از: تغییر دایمی و نیمه دایمی مسكن بدون هیچ محدودیتی در مورد فاصله حركت و ماهیت اختیاری و اجباری مهاجرت، همچنین بدون هیچ‏گونه تمایزی بین مهاجرت داخلی و خارجی.»(3) در جامعه‏شناسی نیز از مهاجرت تعریف خاصی ارائه شده است: مهاجرت حركتی نسبتا جمعی و دایمی از مكانی به مكان دیگر است كه در این حركت، مهاجران براساس سلسله مراتبی از ارزش‏ها، یا هدف‏های با ارزش فرهنگی تصمیم به مهاجرت می‏گیرند. نتیجه این حركت، تغییر در نظام كنش متقابل مهاجران است.(4)
در تعریف «فرار مغزها» و یا مهاجرت نخبگان اتفاق نظری وجود ندارد. برخی آن را «فرار مغزها» برخی «شكار مغزها» و برخی دیگر «ربودن استعدادها» می‏نامند. مغزها و به اصطلاح نخبگان، نیروهای انسانی متخصص، كارامد، ماهر و متفكر یك كشورند؛ مخترعان، مبتكران، اندیشمندان و سایر افرادی كه برخوردار از دانش فنی هستند. فرار مغزها نیز به مهاجرت، اعم از جذب، فرار و یا اعزام و سرانجام، عدم بازگشت افراد متخصص و كارازموده از كشورهای در حال توسعه به سوی ملل و كشورهای صنعتی پیشرفته اشاره دارد.
به عبارت دیگر، فرار مغزها در واقع، فرار سرمایه‏های انسانی است؛ سرمایه‏هایی كه با صرف هزینه گزاف به دست می‏آید و عبارتند از: علم، تخصص، تجربه، توان، سلامتی، قابلیت‏ها و در نهایت، انضباط كه به وسیله آموزش و بهداشت در نیروی كار ذخیره می‏شود و موجب افزایش بهره‏وری آن در تولید می‏شود. بنابراین، منابع انسانی مانند دانشمندان، مهندسان، متخصصان، نیروی كارا و منابع سازمانی و نهادی به عنوان سرمایه‏های انسانی تلّقی می‏شوند و فرار این نیروها به آن معناست كه جامعه از علم، تخصص و مهارت‏های فنی آنان محروم می‏ماند. ولی این نیروها به دلایل گوناگون، مهاجرت دایمی یا نیمه دایمی را به كشورهای دیگر ترجیح می‏دهند.(5)

رابطه پیشرفت و فناوری

از آن‏جایی كه پیشرفت و توسعه یك كشور مرهون پیشرفت و توسعه فناوری و نیز نیروی انسانی ماهر و نخبه و كارازموده است، بنابراین، در طرح مسأله «فرار مغزها» شایسته است فناوری و دانش فنی مورد بررسی قرار گیرد. «فناوری» عبارت است از مجموعه‏ای از فراگردهای فیزیكی، روش‏ها، فنون و ابزارها و تجهیزات كه به وسیله آن‏ها محصولی ساخته شده، به بازار عرضه می‏گردد. فناوری در برگیرنده همه انواع شناخت‏ها حتی شناخت مسائل اداری، مالی و تجاری، مهارت در شیوه تولید، كارایی مؤسسات تعلیم و تربیت و تجهیز آن‏ها، آگاهی نسبت به ابزار آلات و شیوه به كارگیری آن‏ها می‏باشد.(6) در واقع، فناوری دارای اجزای ذیل است: ماشین آلات و ابزارهای تولید، مهارت‏ها و تجربیات تولیدی، اطلاعات و دانش فنی تولید، سازمان‏دهی و مدیریت تولید.
فناوری یكی از مهم‏ترین عوامل رشد و توسعه اقتصادی است. از سوی دیگر، رشد فناوری نیز مرهون علوم عملی و نظری محض است. رشد علمی نیز به نوبه خود، وابسته به منابع علمی و یافته‏ها و تلاش‏های علمی است كه در اختیار محققان و پژوهشگران قرارداد. بنابراین، به یك معنا، آموزش و پرورش ـ به معنای عام ـ پیش‏نیاز و پیش شرط لازم رشد و توسعه سریع فناوری است. علاوه بر این، وجود مدیران با دانش فنی بالا و رهبرانی كه توان معرفی فناوری را به جامعه داشته باشند، از دیگر عوامل رشد فناوری است.

مهاجرت‏نخبگان‏مانع‏رشدفناوری

سؤالی كه مطرح می‏شود این است كه چه عامل و یا عواملی موجب می‏شود كه فرایند رشد و توسعه فناوری با كندی صورت گیرد و یا دچار ركود گردد و یا به عكس، به صورت غیرقابل پیش‏بینی توسعه یابد؟ در پاسخ به این سؤال عمدتا دو عامل اساسی را به عنوان موانع رشد فناوری برشمرده‏اند: علل ساختاری و مهاجرت متخصصان. كیفیت منابع و شرایط فیزیكی تجهیزات موجود از جمله عوامل اصلی توسعه نیافتگی است. در بسیاری از كشورهای دنیا، كارخانجات تولیدی، كه به تولید مواد اولیه صنعتی و نیز كالاهای مصرفی مشغولند، فرسوده، قدیمی و فاقد كارایی لازم هستند. در این كشورها، به دلیل فقدان امكانات زیربنایی و توسعه‏ای، ابزارهای لازم برای نظارت و بهبود و كیفیت كالاها وجود ندارد و عدم توجه به بهسازی تجهیزات فنی و صنعتی از دیگر مشكلات ساختاری جوامع توسعه نیافته و جهان سوم است.
از سوی دیگر، در این كشورها، كمبود نیروهای ماهر و متخصص انسانی یكی از مشكلات این جوامع است و این یا به دلیل فقر مالی نیروهای متخصص انسانی است و یا فقدان تناسب بین ماشین آلات صنعتی و دانش فنی كه در آن كشورها آموزش داده می‏شود. همچنین می‏توان از نارسایی و عدم كفایت برنامه‏های توسعه منابع انسانی، ضعف شناسایی و یا دانش نیروهای حرفه‏ای و ماهر و سرانجام، كمبود اطلاعات و دانش فنی در این كشورها نام برد.
فرایند مزبور سرانجام، منجر به تحقق پدیده فرار مغزها می‏شود. این پدیده، كه خود از جهتی معلول عدم توسعه اقتصادی و فقدان وسایل پژوهش، تحقیق و مطالعه است، موجب كندی پیشرفت امور اجتماعی و توسعه همه جانبه می‏گردد. در كشورهایی كه برنامه‏ریزی جامع اشتغال و آموزش وجود ندارد و سازمان‏های آموزشی اقدام به ارائه آموزش غیرمتناسب با بازار كار می‏كنند، تقاضای كاذب برای آموزش به وجود می‏آید و در یك دوره زمانی، جامعه با پدیده آموزش اضافی مواجه می‏گردد؛ یعنی نه تنها به قدر نیاز جامعه به تربیت متخصصان نمی‏پردازند، بلكه به مراتب، میزان پرورش و تربیت نخبگان جامعه بیش از حد نیاز است. علاوه بر این‏كه، هیچ برنامه‏ای برای جذب آنان وجود ندارد. این فرایند، سرمایه‏گذاری منابع محدود را از روش بهینه منحرف كرده و علی‏رغم صرف هزینه گزاف از منابع و سرمایه‏های ملی، هیچ فرصت شغلی جدیدی به وجود نمی‏آورد و بی‏كاری فارغ‏التحصیلان و مهاجرت متخصصان به خارج و سرانجام، «فرار مغزها» را به دنبال دارد.

انتقال معكوس فناوری

رشد و توسعه همه جانبه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، عمدتا به چهار عامل مهم سرمایه، نیروی انسانی ماهر، مواد خام و دانش فنی وابسته است. كشورهای توسعه یافته و در حال توسعه یا جهان سوم، كاملاً به صورت نامتعادل و ناعادلانه از این عوامل مهم توسعه برخوردارند. كشورهای پیشرفته و توسعه‏یافته دارای نیروی انسانی ماهر، سرمایه و دانش فنی هستند، در حالی كه، كشورهای پیرامونی تنها از مواد خام برخوردارند. این كشورها به دلیل فقدان دانش فنی و یا سرمایه، انباشت سرمایه در آن‏ها صورت نمی‏گیرد و به دلایل ابتدایی و نیز پیشرفته نبودن دانش فنی و فقدان نیروی انسانی ماهر و نخبه برای سرمایه‏گذاری در كشور، اقدام به وارد كردن نیروی متخصص و فنی از خارج می‏كنند؛ در واقع، برای ایجاد سرمایه‏گذاری در كشور، دست به دامان متخصصان خارجی می‏شوند. با وجود مراكز و مؤسسات علمی، فرهنگی و پژوهشی در این كشورها، به دلایل به روز نبودن دانش فنی و نداشتن سرمایه لازم، پژوهش‏های آن‏ها جز اتلاف سرمایه راه به جایی نمی‏برد. علاوه بر این، به دلیل فقدان نظام اطلاع‏رسانی منسجم و واحد، بسیاری از كارهای آنان تكراری می‏باشد. نهایت ثمره این نوع پژوهش‏ها، آن هم در كشورهای پیرامونی و پیشرفته‏تر، انتقال فناوری و دانش فنی از كشورهای صنعتی است كه مشكلات خاص خود را دارد.
از سوی دیگر، كشورهای صنعتی با وجود سرمایه‏های عظیم و دانش فنی بالا، تحقیقات و پژوهش‏ها، نیروهای متخصص كشورهای جهان سوم را به سوی خود می‏كشانند، و این همان پدیده "فرار مغزها" و یا "انتقال معكوس" فناوری است. كشورهای جهان سوم و پیرامونی برای رفع این مشكل و جبران نیروی انسانی ماهر و متخصص موردنیاز خود، اقدام به اعزام دانشجو به خارج می‏كنند. اما به دلیل فقدان بازار كار در داخل، غالبا دانشجویان اعزامی یا به داخل بازنمی‏گردند و یا پس از بازگشت، به دلیل این‏كه دانش فنی و تخصص آنان در داخل كارایی لازم ندارد، یا به مشاغل دیگر روی می‏آورند و یا به خارج برمی‏گردند.

پیشینه تاریخی بحث فرار مغزها

با مراجعه به تاریخ و پیشینه این بحث، به روشنی می‏توان دریافت كه مسأله جابه‏جایی و فرار و یا مهاجرت مغزها و نخبگان از یك جامعه به جامعه دیگر، كم و بیش در همه ادوار تاریخ وجود داشته است. شاید ابتدایی‏ترین شكل فرار مغزها را بتوان به این صورت تصور كرد كه در هر عصر و در هر سرزمین، وقتی قومی یا حكومتی به اوج اقتدار و پیشرفت و آبادانی می‏رسید، هنرمندان، نخبگان و متخصصان سایر جوامع را به خود جذب می‏كرد. و این مؤیّد یك نكته روان‏شناختی است: انسان فطرتا راحت‏طلب است و هركجا گذران زندگی او با آرامش و آسایش بیش‏تری میسّر گردد، آن‏جا را به عنوان محل زندگی خود انتخاب خواهد كرد. در طول تاریخ، همواره انسان‏ها و ارباب فضل، دانش و معرفت، صنایع، هنر و حِرَف هر جا را مناسب‏تر و امن‏تر برای زندگی خود می‏دیدند، به عنوان محل شغل و در نتیجه سكونت خود انتخاب می‏كردند. با این تفاوت كه، این نوع نقل و انتقالات و جابه‏جایی‏ها با پدیده «فرار مغزها» به اصطلاح امروزی آن، كاملاً تفاوت ماهوی داشت، به گونه‏ای كه آن را به عنوان «مهاجرت» قلمداد می‏كردند. در حالی كه، پدیده «فرار مغزها» امروزه در همه جوامع، به عنوان یك معضل و مشكل بلكه بحران اجتماعی و فرهنگی مطرح است؛ چرا كه مهاجرت نخبگان در گذشته، تابع عرضه و تقاضا و محدود به احتیاجات و نیازهای جامعه مقصد بوده و از این‏رو، همواره شكل منطقی و طبیعی به خود می‏گرفت و هرگز به عنوان یك معضل اجتماعی مطرح نبود. اما به تدریج و با پیشرفت حیرت‏آور فناوری برخی كشورها از یك سو و عقب‏ماندگی بسیاری از كشورها از سوی دیگر و در نتیجه، پیشرفت فناوری در رشته‏های گوناگون علوم و فراهم بودن وسایل و ابزارهای تحقیق و پژوهش و نیز آماده بودن شرایط زندگی و دستمزد مناسب در این كشورها، موجب گردید كه افراد متخصص و ماهر، فرهیخته و كارآزموده از سراسر جهان به این كشور سرازیر شوند و نوعی معضل اجتماعی و عدم تعادل ساختاری از لحاظ نیروهای انسانی در كشورها را پدید آورند.(7)
پدیده «فرار مغزها» در عصر حاضر، برخلاف گذشته، كه مهاجرت نیروهای نخبه و متخصص امری طبیعی و منطقی می‏نمود و تابع عرضه و تقاضا بود، امروزه در بیش‏تر موارد، نه كشورهای مقصد و مهاجرپذیر نیاز به این همه مهاجر دارند و نه كشورهای مبدأ از وجود همه این نیروها بی‏نیازند، بلكه براساس یكی از آمارهای منتشر شده با این‏كه كشورهایی مثل هند و پاكستان از نظر پزشك در مضیقه به سر می‏برند، اما پزشكان آن‏ها، كه در انگلستان متوطّن شده‏اند، 44 الی 45 درصد جامعه پزشكی این كشور را تشكیل می‏دهند.(8)

تحلیل فرایند عدم تعادل

فرایند مزبور منجر به عدم تعادل ساختی در نظام آموزشی خواهد شد و این خود، سایر نهادهای اقتصادی و سیاسی را دچار عدم تعادل خواهد كرد.
اجمالاً می‏توان فرایند عدم تعادل ساختی را در خصوص پدیده «فرار مغزها»، از منظر الگوی وابستگی چنین تبیین كرد:
كشورهای جهان سوم و توسعه نیافته عمده‏ترین كشورهای برطرف كننده نیازهای اولیه كشورهای توسعه یافته‏اند. در واقع، نیروی كار كشورهای اقماری و توسعه نیافته در خدمت این كشورها قرار دارد. از سوی دیگر، كشورهای جهان سوم برای تأمین نیازهای خود، با صدور مواد اولیه و خام، اقدام به وارد كردن فناوری از كشورهای پیشرفته می‏كنند. این فناوری، به دلیل عدم تناسب با محیط جدید و وارداتی بودن آن‏ها، با سایر ساخت‏های جامعه جهان سوم سازگاری ندرند و عملاً بسیار هزینه برند. علاوه بر این، با وارد كردن فناوری، فرهنگ آن نیز به كشورها وارد می‏شود و به دلیل عدم جذب فناوری در داخل، نه تنها موجب ایجاد اشتغال جدید نمی‏شود، بلكه باید نیروی فنی و متخصص نیز همراه با فناوری وارد نمود.
با گذشت زمان و به موازات افزایش جمعیت جهان سومی، این كشورها برای تأمین نیازهای خود، نیازمند صدور بیش‏تر مواد اولیه و وارد كردن بیش‏تر فناوری می‏شوند. این امر وابستگی بیش از پیش آنان را موجب می‏گردد. در این میان، قشر تحصیل‏كرده و نخبگان جهان سوم یا در خارج از كشور تحصیل كرده‏اند و یا در داخل كشور، در صورت اول، یا در خارج متوطّن شده‏اند و قصد بازگشت به كشور را ندارند و یا این‏كه پس از فراغت از تحصیل، به كشور باز می‏گردند. در این صورت، به دلیل عدم تناسب تحصیلات و دانش فنی آنان با وضعیت موجود در كشور [چون متناسب با دانش فنی كشورهای صنعتی آموزش دیده و تربیت شده‏اند]، عملاً بازگشتشان به كشور كارایی لازم را ندارد و مشكلی را حل نمی‏كند و پس از مدتی بسیاری از آنان مجددا به خارج عزیمت خواهند كرد.
در صورتی‏كه‏نخبگان،تحصیل كرده داخلی باشند، به دلیل عدم تناسب دانش فنی آنان با صنایع وارداتی موجود به كارگیری آنان نیز در صنایع جدید سودمند نخواهد بود. از این‏رو، به زودی شاهد جذب آنان به خارج خواهیم بود. بدین‏سان، عدم تعادل ساختار نظام آموزشی جهان سوم، ناخواسته پدیده «فرار مغزها» را موجب می‏شود و خود موجبات عدم تعادل ساختی در سایر زیرساخت‏ها را فراهم می‏آورد.
علاوه بر الگوی تحلیلی مزبور، كه بر اساس تحلیل وابستگی ارائه شده است، می‏توان پدیده «فرار مغزها» را به گونه‏ای دیگر تحلیل نمود. در كشورهای جهان سوم، عمدتا به كارهای فكری و تحقیقی عمیق در زمینه‏های علوم اجتماعی و انسانی اهمیت داده نمی‏شود. در نتیجه، در بلند مدت، بازار كار از نیروهایی كه به واقع در جامعه و به ویژه در نظام آموزشی به آنان بهای لازم داده نمی‏شود، اشباع می‏گردد.
از سوی دیگر، بیش‏ترین تبلیغات و سرمایه‏گذاری‏ها در مقطع دانشگاه‏ها و آموزش عالی بر علوم غیرانسانی متمركز است. در این رشته‏ها نیز به دلیل نداشتن دانش فنی بالا و به روز نبودن، موفقیت چندانی كسب نمی‏شود، در حالی كه بیش‏ترین نیروهای ماهر موردنیاز در بخش نظام دیوان سالاری و اداری جامعه و در بخش علوم انسانی و اجتماعی است؛ یعنی همان رشته‏هایی كه معمولاً اقبالی به سرمایه‏گذاری از سوی دولت و تبلیغات عمومی در آن‏ها صورت نمی‏گیرد و مرسوم است كه دانشجویانی كه در سایر رشته‏ها امتیاز لازم را به دست نمی‏آورند، به این رشته‏ها وارد می‏شوند. نتیجه این فرایند، ورود موج عظیمی از نیروهای غیر كارامد به بدنه اجرایی كشور است؛ یعنی كسانی كه توان برنامه‏ریزی و هدایت جامعه را ندارند.
توسعه نظام آموزشی و اطلاعاتی به حكومت‏ها این امكان را می‏دهد كه با مسائل و مشكلات جامعه واقع‏بینانه‏تر برخورد شود. در بلند مدت نیز موفقیت و جایگاه هر كشوری از لحاظ توسعه و پیشرفت و یا عقب‏ماندگی را محصولات كارآمد و پژوهش‏های علمی و آموزشی نیروی كار، مدیریت هوشمندانه و نرم افزارهای اطلاعاتی پیشرفته تعیین می‏كند و این‏ها منابع كلیدی قدرت فردا خواهند بود. دقیقا عواملی كه توسعه و پیشرفت آن‏ها به دست كسانی است كه نه تنها خود اعتقادی به آن دارند، بلكه به دلیل نداشتن دانش فنی و اطلاعات كافی قادر به سرمایه‏گذاری و توسعه عوامل مزبور نیستند. این خود عامل اصلی عدم جذب نخبگان در داخل و یا فرار آنان به خارج است. به طور كلی، ضعف مدیریت و عدم سرمایه‏گذاری و اهتمام به نظام آموزشی، موجبات فرار مغزها را در بلند مدت فراهم می‏آورد.

طیف مهاجران

هرچند عنوان مهاجرت نخبگان شامل همه متخصصان، علمی و اداری می‏شود، ولی غالبا مهاجران كسانی هستند كه عمدتا خواهان پیشرفت‏های اجتماعی و اقتصادی می‏باشند و غالبا در سه طبقه پزشكان، مهندسان و دانشمندان می‏باشند. به عنوان نمونه، در یك گزارش، تعداد پزشكان و مهندسان خارجی در امریكا در سال 64ـ 1963 به ترتیب، 29% مجموع فارغ‏التحصیلان پزشكی در دانشگاه‏های امریكا و نیز 50% مهاجران به این كشور را تشكیل می‏دادند.(9)
وضعیت كشورهای اروپایی به مراتب، نسبت به كشورهای افریقایی و آسیایی بهتر است؛ زیرا امریكا هر چند قطب جاذبی برای جذب نخبگان سایركشورهاست، اما امریكا یگانه مقصد مهاجران نیست، كشورهای توسعه یافته و اروپای غربی نیز به نوبه خود، قطب جاذبی برای نخبگان سایر كشورها هستند. بنابراین، هر چند كشورهای اروپایی بخشی از نخبگان و متخصصان خود را به امریكا می‏فرستند و در واقع، آنان جذب این كشور می‏شوند، اما این كشورها نخبگان سایر كشورها را به سوی خود جذب می‏كنند و این كشورها كسری نیروهای انسانی نخبه خود را از سایر كشورهای افریقایی و آسیایی جبران می‏كنند. از این‏رو، بدترین وضعیت را كشورهای آسیایی و افریقایی دارند كه با هزینه‏های گزاف ملی خود، اقدام به پرورش متخصصان و نخبگان می‏كنند و آنان را به سایر كشورها تحویل می‏دهند.
جالب توجه آن‏كه از میان 159 كشور مستقل دنیا، ثلث جمعیت آنان ـ یعنی 15 الی 30 كشور جهان ـ 95 درصد بودجه نخبگان را در اختیار دارند.(10) و به همین دلیل، چون امكان و زمینه تحقیق و پژوهش در كشورهای توسعه یافته فراهم است، علاوه بر این‏كه، محققان و نخبگان سراسر دنیا را به خود جذب می‏كنند، زمینه توسعه و پیشرفت پیش از پیش آنان را فراهم ساخته، شكاف و فاصله بین كشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته را هر روز عمیق‏تر می‏سازند.

عوامل دافع نخبگان

اجمالاً عواملی چند دست به دست هم داده، پدیده "فرار مغزها" را به وجود آورده‏اند. عوامل و یا شرایط عمده‏ای كه منجر به بروز این پدیده می‏شود و یا منجر به انتقال معكوس فناوری می‏گردد و در واقع، نخبگان و متخصصان، خارج را به وطن ترجیح می‏دهند عبارتند از:
1. عوامل اقتصادی؛ از جمله تبعیض، بی‏عدالتی، شكاف و فاصله طبقاتی و فاصله درآمدها، مالیات‏ها، رانت خواری؛
2. عوامل حرفه‏ای؛ عدم بهره‏برداری از دانش حرفه‏ای، فقدان تسهیلات مادی و ارتباط با جوامع پیشرفته، عدم امكان توسعه و پیشرفت بیش‏تر؛
3. عوامل عاطفی؛ همسر، خانواده، تعلّقات و وابستگی، والدین، احساسات و عواطف در خارج؛
4. شرایط زندگی؛ سطح پایین درآمدها و زندگی، هزینه بالای زندگی، مسؤولیت ناپذیری افراد، فقدان تسهیلات زندگی؛
5. شرایط كار؛ فقدان تسهیلات و تأمین اجتماعی، فقدان استقلال در كار و پیشرفت شغلی؛
6. شرایط اجتماعی؛ فقدان امنیت اجتماعی، فساد، تبعیض، تمایزات قومی ونژادی،بیگانگی‏فرهنگی،انطباق‏پذیری و تابعیت جمعیت؛
7. شرایط سیاسی؛ فقدان ثبات و مشاركت سیاسی و اجتماعی و فقدان حقوق سیاسی و مدنی و سركوب روشن‏فكران؛
8. شرایط فرهنگی؛ اعتقادات، باورها، ایدئولوژی‏وفضای توسعه فرهنگی و...(11)

عوامل جاذب نخبگان

عواملی نیز می‏تواند در عدم جذب نخبگان به خارج و به عكس، جذب آنان به داخل كشور مؤثر باشد. این عوامل و زمینه‏ها عبارتند از:
1. پیوند اصیل خانوادگی، انسجام اجتماعی، حفظ بافت و انسجام خانوادگی؛
2. عضویت در گروه‏های دینی، ملی، نژادی و سیاسی داخلی؛
3. ازدواج و اشتغال و وجود شغل مناسب با حرفه فرد در داخل؛
4. آموزش متناسب با نیازها در كشور مبدأ و استفاده از مهارت فنی و دانش و تخصص افراد؛
5. ثبات و تعادل ساختاری، امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فقدان ناامنی‏های اجتماعی؛
6. فضای باز سیاسی اجتماعی، فرهنگی و امكان مشاركت اجتماعی و ثبات اقتصادی و... .

علل فرار مغزها

در این‏كه پدیده فرار مغزها در بسیاری از كشورها به عنوان یك معضل بزرگ اجتماعی مطرح است، هیچ تردیدی وجود ندارد. نگاهی گذرا به این امر، مؤیّد همین نكته است. اما اجمالاً دو عامل عمده داخلی و خارجی را می‏توان از جمله عوامل فرار مغزها نام برد:

الف. عوامل خارجی

یكی از عوامل پدیده "فرار مغزها" توسعه فناوری در حوزه‏ها و عرصه‏های گوناگون، به ویژه صنعت و فراهم بودن وسایل و ابزار تحقیق و پژوهش در برخی كشورهاست كه موجب شده افراد متخصص از سراسر جهان سوم و كشورهای در حال توسعه، به سوی این كشورها سرازیر شوند و از نظر نیروی انسانی نوعی عدم تعادل میان این كشورها برقرار شود، به گونه‏ای كه هزینه آموزش را كشورهای مبدأ می‏پردازند و بهره‏وری از نیروهای مستعد و خلّاق انسانی را كشورهای مقصد بر عهده دارند. بنابراین، بخشی از هزینه‏های آموزشی و تربیت نخبگان را كشورهای مقصد به عنوان دستمزد و هزینه تحقیق به نخبگان سایر كشورها می‏پردازند؛ همین شكاف و فاصله درآمدها از جمله عوامل مهم جذب نخبگان از سایر كشورهاست. علاوه بر سطح بالای دستمزدها، كه عامل مهم جذب به شمار می‏رود، كیفیت و سطح زندگی از لحاظ امكانات رفاهی، كه معمولاً تفاوت فاحشی میان كشورهای پیشرفته و در حال توسعه دارد، از جمله عوامل جذب است. اساسا تسهیلات ویژه‏ای برای محققان و متخصصان و نیروهای نخبه علمی در كشورهای پیشرفته در نظر گرفته شده است كه متأسفانه در جهان سوم و كشورهای در حال توسعه، یك محقق و نخبه علمی سالیان دراز باید توان و وقت خود را صرف تهیه مسكن و مایحتاج زندگی خود كند.
بنابراین، اجمالاً یكی از عوامل مهم خارجی در فرار و جذب نخبگان كشورهای در حال توسعه و جهان سوم به كشورهای توسعه یافته، موقعیت برتر كشورهای صنعتی می‏باشد.

ب. عوامل داخلی

عوامل اصلی پدیده "فرار مغزها" عمدتا به عوامل داخلی برمی‏گردد. این عوامل را می‏توان به چند دسته تقسیم نمود:
الف)مسائل و مشكلات فرهنگی‏و آموزشی؛
ب) فقدان توسعه سیاسی؛
ج) فقدان توسعه اقتصادی؛
د) فساد اداری و سوء مدیریت
الف) مسائل و مشكلات فرهنگی و آموزشی: عوامل متعددی را می‏توان برای سنجش كمّی و كیفی نظام آموزشی و به طور كلی، فرهنگ یك كشور برشمرد: تعداد كتاب‏خانه‏ها و كتاب‏های موجود در آن‏ها، تعداد مقالات علمی، تعداد نشریات علمی ادواری موجود، بودجه تحقیقاتی، تعداد دانشجو، تعداد استادان، تعداد همایش‏ها و گردهمایی‏های‏علمی،تعدادمقالات‏چاپ شده از استادان داخلی در نشریات معتبر بین‏المللی، تعداد جایزه‏های علمی اعطایی‏به نخبگان كشور، تعداد نشان‏ها در المپیادهای علمی، تعداد نهادها و مؤسسات‏تحقیقاتی‏دركشور،تعدادناشران علمی‏وتعداداختراعات‏وابتكارات به ثبت رسیده و... از جمله این عوامل هستند.
متأسفانه براساس آمارهای منتشرشده، سهم كشور ما در هر یك از عوامل مذكور، بسیار ناچیز است. هرچند عوامل كمّی همچون تعداد دانشجو و كتاب، سهم نسبتا خوبی دارد، اما درصد عوامل كیفی بسیار پایین است.(12) و این آمارها بسیار نگران‏كننده و حاكی از عقب‏ماندگی كشور در زمینه علوم و فناوری‏ودانش‏علمی است.در عین حال، به طور مشخص، عواملی چند موجب عقب‏ماندگی كشور در عرصه فرهنگ و به ویژه نظام آموزشی، شده است كه به اجمال به آن‏ها اشاره می‏گردد:
1. انعطاف ناپذیری نظام اداری: نظام اداری دانشگاهی و مراكز پژوهشی و تحقیقاتی ما هیچ تناسبی با یك نظام تحقیقاتی و پژوهشی پویا و پژوهنده ندارد. تصویب و اجرای آیین‏نامه‏ها و مقررّات خشك و انعطاف‏ناپذیر اداری، عهده‏داری صرفا وظیفه نظارت و نه هدایت نظام آموزش عالی از سوی وزارت‏خانه‏های ذی‏ربط، حاكم بودن رابطه به جای ضابطه و حاكمیت مسائل جناحی و حزبی در تصویب قوانین و مقررات‏ازجمله‏مشكلات‏نظام‏اداری‏است.
2. كمبود سرمایه‏گذاری: در كشور ما سرمایه‏گذاری در كارهای تحقیق بسیار ناچیز است و این به عدم اعتقاد جدّی مسؤولان در این زمینه برمی‏گردد. به دلیل عدم اهتمام مسؤولان در این زمینه، بخش خصوصی نیز اقبال به سرمایه‏گذاری نشان نمی‏دهند. كل سرمایه‏گذاری دولت در طول برنامه‏های پنج ساله اول، دوم و سوم در مقایسه با سایر كشورها در این زمینه، بسیار ناچیز و غیرقابل ذكر است. برای نمونه، دانشگاه صنعتی شریف با بیش از 5 هزار دانشجوی دوره كارشناسی و چند صد دانشجوی كارشناسی ارشد و بیست دانشجوی دكتری و با ده دانشكده و پنج مركز تحقیقاتی باید به بودجه‏ای قریب 15 میلیون تومان قناعت كند؛ یعنی در هر سال برای 150 مدّرس، سهم هر یك از اعضای هیئت علمی حدود 000/100 تومان برای تحقیق است!(13) نتیجه طبیعی این امر در نظام آموزشی ما، دفع استعدادها از ایران و جذب آنان توسط كشورهایی است كه اهتمام جدّی به این امر دارند.
3. ضعف مدیریت علمی: پویایی و شادابی و توسعه یك كشور، مرهون وجود نظام آموزشی كارامد، با نشاط و پر جاذبه است. خروجی و برون داد و نیز ضعف و افت و یا بالندگی یك نهاد و مدیریت علمی و پژوهشی و به طور كلی، نظام آموزشی یك كشور در بلند مدت امكان‏پذیر است. یك نهاد آموزشی یا یك مؤسسه پژوهشی، بر خلاف یك نهاد یا مؤسسه اقتصادی، كه در كوتاه مدت به زودی قابل ارزیابی است، به سرعت قابل ارزیابی نیست. متأسفانه كل فلسفه وجودی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در كشور ما متمركز بر نظارت و نه هدایت و برنامه‏ریزی بلند مدت و ارزیابی می‏باشد. وجود بخش‏نامه‏ها و آیین‏نامه‏های دست و پاگیر، تغییر برنامه‏ها و اهداف با تغییر مدیران سطح بالای وزارت‏خانه، عدم توجه كافی به محتوای علمی و كتاب‏های مورد تدریس، عدم برنامه‏ریزی بلند مدت برای رفع مشكلات موجود آموزشی و علی‏رغم اذعان به ضعف كارایی نظام آموزشی عدم برنامه‏ریزی درست برای رفع مشكلات موجود، حاكمیت روابط و منافع گروهی و جناحی به جای حاكمیت ضوابط و مقررات شایسته‏سالاری، حاكمیت شدید دیوان‏سالاری، مقررات سخت اداری، گزینش داخلی برای فارغ‏التحصیلان خارجی و ده‏ها عامل دیگر از جمله عواملی است كه ضعف و ناكارامدی نظام آموزشی و ساختار فرهنگی جامعه را در بلند مدت موجب می‏شود و زمینه‏مناسبی‏برای فرار مغزها و نخبگان كشور فراهم می‏آورد.
4. ضعف ارتباطات و تبادل علمی: نظام اطلاع‏رسانی قوی و تبادل اطلاعات و استاد و دانشجو و كتاب‏های معتبر علمی از دیگر عوامل كارایی و پویایی یك نظام آموزشی تلّقی می‏شود. متأسفانه به دلیل عدم تبادل علمی و فرهنگی، بسیاری از تحقیقات و پژوهش‏ها در جامعه ما تكراری و فاقد اعتبار علمی است. دریافت كتاب‏ها و نشریات خارجی، دعوت از پژوهشگران و محققان و استادان خارجی برای تدریس در داخل و شركت در همایش‏ها و مجامع علمی، استفاده از یافته‏های علمی سایر كشورهای پیشرفته و به طور كلی، انزوای علمی جامعه ما زمینه‏ای برای فرار مغزها و نخبگان جامعه اسلامی به كشورهای توسعه یافته است. علاوه بر این، ضعف نظام اطلاع رسانی موجبات انجام كارهای تكراری، تاریخ مصرف گذشته و غیر ضرور را فراهم می‏كند؛ ممكن است به دلیل عدم اطلاع رسانی درست و به روز نبودن دانش فنی، یك مركز پژوهشی هزینه‏های هنگفتی صرف پژوهش‏ها و تحقیقات كند كه قبلاً در جاهای دیگر و یا حتی كشورهای دیگر بطلان آن‏ها به اثبات رسیده است!
5. مشكل رفاه؛ اشتغال و گزینش استادان: از جمله مسائل و مشكلات نظام آموزشی ما، كه بستر مناسبی برای فرار نخبگان است، حقوق و دستمزد كم و مشكل اشتغال آنان می‏باشد. متأسفانه براساس آمارهای منتشر شده رسمی دولتی، قریب 400 هزار پزشك در كشور فاقد شغل و بی‏كار هستند. علاوه بر این، درآمد متخصصان با تورّم اقتصادی تناسب ندارد؛ زیرا هزینه تحصیل در مقاطع و سطوح عالی بسیار بالاست و امكان تحصیل دانشجویان عملاً از طریق غیر بورس نهادها و مراكز علمی و پژوهشی ممكن نیست. از این‏رو، دانشجویان فارغ‏التحصیل چون نسبت به مراكز دولتی تعهد خدمت دارند، مجبورند سالیان سال‏ها با دستمزد و حقوق ناچیز دولتی گذران زندگی كنند و همین امر موجب می‏شود كه نخبگان برای تحصیل و یا اشتغال به خارج از كشور روی كنند.
همچنین الگوی كلی مهاجرت با پی‏روی از این نظریه است كه تمایل به مهاجرت از یك نقطه به نقطه دیگر، تابعی از میانگین دستمزدها، سطوح میانگین تعلیم و تربیت و فاصله و میزان مهاجرت قبلی است.(14) و چون دستمزدها در كشور ما نسبتا پایین است، این امر زمینه‏ای برای فرار مغزها گردیده، به عبارت دیگر، هرچند فرار مغزها دارای علل و عواملی است كه مهم‏ترین علت را می‏توان در عدم توسعه اقتصادی كشورهای جهان سوم دانست، اما اختلاف فاحش زندگی و اختلاف سطح دستمزدها از جمله عوامل وزمینه‏های‏جذب‏نخبگان‏به‏كشورهای صنعتی است.
ب. فقدان توسعه سیاسی: كشورهای توسعه یافته معمولاً به كشورهایی اطلاق می‏شود كه در بخش‏های صنعت، كشاورزی و خدمات و نیز همه مجموعه‏ها و نهادهای خود، توسعه یافته و از رشد چشم‏گیری برخوردار باشند. به عبارت دیگر، شاید ملاك توسعه و عدم توسعه یك كشور در امكان جذب و عدم جذب نخبگان، امكانات و به فعلیت رساندن امكانات بالقوّه آن كشور باشد، و كشورهایی كه امكان جذب و به كارگیری نیروهای ماهر خود و نیز سایر امكانات بالقوّه خود را ندارند و این امكانات و نیروها جذب بازار كار سایر كشورها می‏شوند، "كشورهای توسعه نیافته" و كشورهایی كه این استعداد و توان را دارند "كشورهای توسعه یافته" تلقی شوند. از همین روست كه كشورهایی كه از لحاظ سیاسی نیز توسعه یافته نیستند، كشورهای عقب مانده محسوب می‏شوند. اجمالاً شاخص‏های ذیل را می‏توان به عنوان عوامل سیاسی برای پدیده "فرار مغزها" در نظر گرفت: كاهش انگیزه و تعهد برای خدمت به مردم، احساس بی‏ثباتی و ناامنی سیاسی، ایجاد تغییرات فرهنگی در روحیات متخصصان، ناهمگونی فرهنگی و سیاسی برخی متخصصان با اعتقادات و ارزش‏های حاكم بر جامعه، فقدان امنیت شغلی، فقدان فضای باز سیاسی، فقدان حقوق مدنی، فقدان توسعه یافتگی سیاسی، سركوب مخالفان، فساد و ناكارامدی نخبگان سیاسی، تنفر از نظام سیاسی، عدم استقلال كاری و پیشرفت شغلی، عدم مشاركت سیاسی، سركوب روشن‏فكران و فقدان آزادی. مجموعه این عوامل كشور را ناكارامد و نخبگان را وارد بازار كار سایر كشورها می‏كند.
ج. فقدان توسعه اقتصادی: توسعه و پیشرفت فناوری در حوزه‏های صنعت، خدمات و كشاورزی از جمله ملاك‏ها و شاخص‏های مهم توسعه یك كشور به شمار می‏رود. عمدتا سه محور عمده و اصلی در هر سطحی از توسعه وجود دارد كه به موجب آن‏ها، كشوری توسعه یافته و یا عقب مانده تلقی می‏شود: داشتن یك زندگی طولانی همراه با تن‏درستی؛ دست‏رسی به اطلاعات و دانش مورد نیاز در زندگی روزمرّه و در اختیار داشتن منابع لازم برای برخورداری از امكانات زندگی در سطحی مطلوب. هر یك از شاخص‏های مزبور، نیازمند امكانات، برنامه‏ریزی و استفاده بهینه از امكانات در راستای رسیدن به زندگی مطلوب است. كشوری كه از امكانات مزبور خود استفاده بهینه نكند و یا با برنامه‏ریزی درست از این امكانات برای رفع مشكلات خود بهره نگیرد، توسعه نیافته است.
اجمالاً می‏توان توسعه نیافتگی اقتصادی را یكی از زمینه‏ها و عوامل فرار مغزها به شمار آورد و بی‏ثباتی اقتصادی، وجود نرخ بالای مالیاتی، وجود توّرم و ركود اقتصادی، سطح پایین درآمدها، وجود نرخ بالای بی‏كاری و عدم اشتغال، فرصت‏های شغلی كم، عدم تناسب درامدها با امكانات و شرایط زندگی، فقدان بازار كار مناسب با حرفه افراد، افزایش جاذبه‏های مادی خارج از كشور و شكاف و فاصله آن با زندگی داخلی، عدم انطباق تخصص و توان علمی و فنی فارغ‏التحصیلان با نیازهای كشور، فقدان امنیت اقتصادی و امنیت برای سرمایه‏گذاری، فقدان فناوری و یا فناوری پیشرفته، تبعیض و بی‏عدالتی اقتصادی، رانت خواری اقتصادی، حقوق و دستمزد كم، وجود صنایع وابسته از جمله عواملی است كه زمینه را برای فرار نخبگان و مغزهای كشور فراهم می‏كند. در واقع، به دلیل این مشكلات، نخبگان كشور جذب بازارهای بین‏المللی می‏شوند.

پیامدهای فرار مغزها

از جمله عوامل فرار مغزها در كشور این است كه ما به مسائل مادی (در مقایسه با سایر عوامل) بیش‏تر توجه می‏كنیم و انسان‏ها و افراد را فراموش می‏كنیم؛ می‏پنداریم كه هر كس ماشین و ابزار آلات فناوری در اختیار داشت، خوش‏بخت است، در حالی كه به عكس، هرچه كشور پیشرفته‏تر باشد، باید نقش عوامل انسانی در آن مهم‏تر، برجسته‏تر و بیش‏تر باشد؛ مثلاً نقش انسان‏ها در كشور ژاپن 80 درصد است. به همین دلیل كه عوامل انسانی در كشور ما كم‏رنگ است، بیش‏ترین دغدغه كشور ما خارج نكردن ارز از كشور می‏باشد، در حالی كه ما هیچ توجهی به فرار مغزها نداریم. به نظر می‏رسد همین تغییر نگرش نسبت به افراد انسانی و توسعه انسانی در فرایند توسعه، عامل مهمی در كاهش پدیده فرار مغزهاست.
با نگاهی اجمالی به آمار و ارقام مربوط به پدیده "فرار مغزها"، پیامدهای بسیار ناگوار آن غیرقابل تصوّر می‏نماید: در یك سو، كشورهای صنعتی و ـ به اصطلاح ـ مقصد قرار دارند كه عاملی مهم در جذب نخبگان كشورها به شمار می‏روند و منبع مهمی برای جذب نخبگان، دین راسك وزیر خارجه امریكا، معتقد است كه مهاجرت برای امریكا یعنی یك منبع بزرگ نیروی علمی‏ومغزی‏كه بسیار گران‏بهاست.(15) از سوی دیگر، كشورهای مبدأ و جهان سوم قرار دارند كه همه سرمایه و هستی خود را تقدیم بیگانگان می‏كنند. با نگاهی به آمار و ارقام، این معضل بیش‏تر آشكار می‏گردد:
در حال حاضر، بیش از 000/150 نفر مهندس و پزشك ایرانی در امریكا زندگی می‏كنند. تمام ورودی‏های با رتبه دو رقمی (99 ـ 1) كنكور سراسری دانشگاه‏های كشور، هر سال از بهترین دانشگاه‏های دنیا دعوت‏نامه دریافت می‏كنند. قریب نود نفر از 135 دانش‏آموزانی كه در سه سال گذشته در المپیادهای علمی صاحب مقام شده‏اند، در یكی از بهترین دانشگاه‏های امریكا به تحصیل مشغول شده‏اند.(16)
براساس سرشماری 1990 امریكا، قریب 220 هزار نفر خود را ایرانی تبار معرفی كرده‏اند و قریب 77 درصد آنان دارای‏تحصیلات‏دانشگاهی‏هستند.(17) براساس آمار ارائه شده، تنها 1826 ایرانی عضو هیأت علمی تمام وقت و رسمی در دانشگاه‏های امریكا و كانادا به تدریس مشغولند كه با احتساب استادان نیمه وقت، به حدود 5000 نفر می‏رسند. در حالی كه، تا پایان سال 1372 تعداد استادان و دانشیاران شاغل در ایران، 1500 نفر بوده كه در سال 1375 به 2200 نفر رسیده و تعداد استادیاران نیز 6000 نفر بوده است.(18)
زیان كشور ما از صادرات مغز، بالغ به 38 میلیارد دلار برآورد شده، در حالی كه درامدسالانه كشور از محل صادرات نفت قریب12میلیارددلاراعلام‏گردیده‏است.(19)
بر اساس اظهارنظر مسؤولان رسمی كشور، آمار مهاجران كشور بسیار شگفت‏انگیز است؛ در یك اظهارنظر رسمی آمده است: هرچند آمار مهاجران ایرانی از 2 تا 7 میلیون نفر ذكر می‏شود، اما براساس آمار رسمی حاصل آمده از تجربه كاری، می‏توان گفت: قریب 3 میلیون نفر از ایرانیان به صورت مهاجر در 20 كشور مهم جهان پراكنده‏اند كه به ترتیب، در امریكا 2/1 میلیون نفر، كانادا 200 هزار نفر، انگلستان 180 هزار نفر، آلمان 110 هزار نفر، فرانسه 100 هزار نفر، سوئد 90 هزار نفر، استرالیا 70 هزار نفر، اتریش و ایتالیا، هر یك 30 هزار نفر، یونان 10 هزار نفر و بلژیك، نروژ و اسپانیا، هر یك 5 هزار نفر زندگی می‏كنند.(20)
همچنین در خصوص وضعیت اقتصادی مهاجران خارجی، به ویژه ایرانیان مقیم امریكا، آمده است: آخرین آماری كه اداره آمار ایالات متحده امریكا در سرشماری 10 سال پیش ارائه كرده، نشان می‏دهد كه 46 درصد مهاجران ایرانی دارای مدرك لیسانس و بالاترند و 42 درصد در رده‏های بالای علمی و حرفه‏ای و 22 درصد صاحبان شركت‏های بزرگ تجاری، كارخانه‏های صنعتی بیمارستان و ورزشگاه می‏باشند و میانگین درآمد مهاجران ایران، 55 هزار دلار و میانگین درآمد شهروندان امریكایی 35 هزار دلار می‏باشد.(21)
در یك برآورد شگفت‏انگیز، خسارت ناشی از فرار مغزها در ایران، رقمی بالغ بر 000/000/000/400/30 تومان اعلام شده است.(22) هرچند كه صحت این برآورد، مورد تردید جدّی است.
هرچند این خسارت اختصاص به ایران ندارد و پدیده‏ای است عام و فراگیر، ولی باید اهتمام جدّی در رفع آن مبذول داشت. در ذیل، آمارهای دیگری در این زمینه در چند كشور بیان می‏شود.
در سال 1995، 450 هزار نفر از تحصیل‏كردگان مصری در امریكا، 6 هزار نفر در كانادا، 150 هزار نفر در استرالیا و 155 هزار نفر در اروپا به سر می‏بردند. در سال 1993، 130 هزار نفر از فارغ التحصیلان روسی به اروپا و امریكا مهاجرت كردند. در سال 1989، 22900 متخصص، كشور شوروی (سابق) را ترك كردند. در سال 1990، 410 هزار نفر از متخصصان هندی به خارج رفتند كه 30 درصد در امریكا و 23 درصد در آسیای غربی و 11 درصد در اروپا مقیم شدند. درآمد امریكا در سال 1995 از تحصیل دانشجویان خارجی یك میلیارد دلار بوده است.(23)
در ایران نیز این آمار بسیار تكان‏دهنده است. چندی پیش وزیر علوم، تحقیقات و فناوری كشورمان اعلام كرد كه در سال 1379، 220 هزار نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه به یكی از كشورهای غربی مهاجرت كردند. این رقم در سال پیش از آن، قریب 90 هزار نفر بود!(24) همچنین آمده است كه از 175 نفر دارنده مدال‏های المپیاد كشورمان در دو دهه اخیر قریب 92 درصد آنان به خارج رفته‏اند!(25)

راه‏های‏جلوگیری از فرار مغزها

برای جلوگیری از فرار مغزها و جبران خسارت‏های ناشی از آن، باید اقدامات جدّی در این زمینه صورت گیرد؛ برخی اقدامات كوتاه مدت و برخی نیز نیازمند برنامه‏های زیربنایی و بلند مدت است:
ـ راه حل اساسی و مؤثر برای جلوگیری از پدیده "فرار مغزها" ایجاد شرایط مناسب كار، تحقیق و پژوهش و دستمزد كافی و از بین بردن بی‏عدالتی و تبعیض است كه خود موجب جلب نخبگان می‏شود.
ـ از دیگر راه‏های جلوگیری از پدیده "فرار مغزها"، برنامه‏ریزی بلندمدت و حساب شده برای استفاده از نیروهای انسانی است و این امر باید مبتنی بر این اصل باشد كه تربیت متخصصان باید بر اساس نیازها و متناسب با ظرفیت‏های داخلی و به قدر نیاز باشد، تا كمكی اساسی به تحكیم زیربنای اقتصادی كشور باشد.
ـ از دیگر شیوه‏های جذب نخبگان در داخل كشور، كه در كنار آموزش‏های فنی و زیربنایی و به روز نخبگان قرار دارد، این است كه صندوقی بدین منظور در نظر گرفته شود تا فارغ‏التحصیلان دانشگاهی، به محض فراغت از تحصیل و تا زمانی كه موفق به پیدا كردن شغل و كاری مناسب نشده‏اند، از این صندوق وام‏های اشتغال، حق بیمه بی‏كاری و مانند آن دریافت دارند.
ـ نظارت بر فارغ‏التحصیلانی كه به خارج عزیمت می‏كنند و ارتباط عاطفی باآنان‏ازدیگرراه‏كارهای‏جذب‏نخبگان‏است.
ـ نظارت بر رشته‏های علمی موردنیاز ـ بدین صورت كه دولت بر اساس نیازهایی كه دارد اقدام به آموزش و تربیت كادر مجرّب و موردنیاز خود نماید و در مقابل، تعهد كند كه به فارغ‏التحصیلان و نخبگان تربیت یافته كاری مناسب واگذار نماید ـ از دیگر اقدامات مؤثر است. بدین صورت علاوه بر آن‏كه از هدر رفتن نیروهای نخبه و ذخایر انسانی جلوگیری می‏شود، شاهد پویایی و بالندگی و توسعه همه جانبه كشور خواهیم بود.
ـ تأسیس مركز كاریابی برای فارغ‏التحصیلان و نخبگان دانشگاهی از جمله اقدامات بایسته است تا دانشجو پیش از فراغت از تحصیل بتواند براساس علاقه و نیاز، شغل آینده خود را انتخاب كند و به محض فراغت از تحصیل در مراكز مورد نیاز، به خدمت گمارده شود.
ـ ارتباط صنعت و دانشگاه از جمله عوامل مهمی است كه موجب جلوگیری از فرار مغزها می‏شود. عدم ارتباط بین دو نهاد و عدم تناسب آموزش‏های نظری با فعالیت‏های عملی از جمله عوامل مهم پدیده "فرار مغزها"ست؛ یعنی در دانشگاه به مباحث صرفا نظری پرداخته می‏شود و در صنعت، كه محل كار و عمل و میدان است، این مباحث كارایی لازم را ندارد. ارتباط این دو مركز مهم از جمله عوامل قطع وابستگی و علاقه‏مند ساختن دانشجو و جذب سرمایه‏ها و اشتغال‏زایی در صنایع است.(26)
ـ باید به این معضل بزرگ به عنوان یك پدیده ملی نگاه شود. دولت و مجلس و رسانه‏های همگانی نسبت به حل آن عزم ملی از خود نشان دهند.
ـ وجود ثبات و آرامش سیاسی و همدلی، همكاری و وحدت نیروهای خودی و احزاب سیاسی و مسؤولان زمینه‏ساز ثبات و آرامش روحی افراد خواهد بود و این خود زمینه‏ساز حل بسیاری از مشكلات.
ـ احترام و توجه بیش‏تر به علم، دانش، خلّاقیت و تحصیل ضروری است. نخبگان و تحصیل‏كردگان جامعه باید در صدر توجه مسؤولان فرهنگی و رسانه‏های همگانی قرار گیرند. علاوه بر این، باید ستادهای ویژه‏ای تشكیل گردد و مشكلات مادی و معنوی فارغ‏التحصیلان و نخبگان كشور را خارج از برنامه و به صورت ضربتی حل نمایند.
ـ تأسیس شهرك‏هایی برای محققان و تأمین همه نیازهای علمی، تحقیقاتی، مادی و معنوی آنان در این مجموعه، به گونه‏ای كه آنان بتوانند با خیالی آسوده به حل معضلات علمی و فرهنگی جامعه همت گمارند، مطلوب است. روشن است كه برای هر مجموعه علمی همسویی، می‏توان چنین اقدامی به عمل آورد؛ بخش صنعت، بخش كشاورزی، بخش خدمات، علوم انسانی، علوم پایه و... .
ـ تجدیدنظر جدّی در وضع دانشگاه‏ها و بودجه‏های تحقیقاتی آنان و تخصص اعتبارات و امكانات ویژه‏ای برای آنان در راستای تحقیق و پژوهش باید مورد توجه باشد.
ـ تغییر ساختار نظام آموزشی، تغییر نظام حاكم بر مؤسسات آموزش عالی، گماردن افرادی شایسته و فارغ از گرایش‏های سیاسی، حزبی و جناحی بر صدارت آن‏ها، از جمله عوامل مؤثر در جلوگیری از پدیده "فرار مغزها" است.
و سرانجام آنچه از همه مهم‏تر است اصلاح مفاسد اداری و حاكمیت روابط شخصی و فامیلی و گروهی و حزبی و جناحی است.

پی‏نوشت‏ها

1ـر.ك:حسن‏وقوفی،فرارمغزها، تهران، مؤسسه‏فرهنگی‏انتشاراتی‏زاهد، ص 9
2ـ ر. ك: پریدخت وحیدی، مهاجرت بین‏الملل و پیامدهای آن، سازمان برنامه و بودجه، ص 1364
3ـمحمدمعین،فرهنگ‏معین،ج4،واژه‏مهاجرت
4ـ ر.ك: جورج ریتزر، نظریه‏های جامعه‏شناسی دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، فصل پنجم
5ـ رحیم‏زاده اسكویی، كندوكاوی مقدماتی در زمینه تكنولوژی، تهران، وزارت امور اقتصادی و دارایی، ص 4
6الی 10ـ در این زمینه ر. ك: حسین شهیدزاده، "فرار مغزها، مشكل بزرگ جهان سوم"، / اطلاعات سیاسی، اقتصادی، ش 45،46،ص4/همان / ص 6
11ـ عسگری و دیگران، فرار مغزها؛ انتقال معكوس تكنولوژی، ترجمه مجید محمدی، تهران، آفتاب، 1376، ص 7
12و13ـ ر. ك.به: رضا منصوری، «نگرشی بر وضعیت تحقیقات در ایران»، فصلنامه سیاست علمی و پژوهشی، ش اول، 1370، ص 16 / ص 18
14ـ وای، شیاتوهانگ، «تحلیلی تجربی از فرار مغزها و دانشجویان خارجی به امریكا»، ترجمه گروه فرهنگی، مجله راهبرد، ش 2، سال 2 (1372)، ص 150
15و16ـ به نقل از: حسن وقوفی، پیشین، ص 50 / احسان نراقی، جامعه، جوانان، دانشگاه، ص 227 / ص 54
17ـ ماهنامه گزارش، ش 56
18و19ـحسن‏وقوفی،پیشین،ص81/ص86
20و21ـ روزنامه جام جم ،15/10/80، ص7 مصاحبه با مشاوران سازمان فرهنگ و ارتباطات
22ـ روزنامه همشهری، ش 2543، 4/8/80
23ـ عسكری و دیگران، پیشین ،ص 6
24و25ـ روزنامه انتخاب، 12/2/80
26ـ ر. ك: حسین‏شهیدزاده،پیشین،ص 11



نسخه چاپی