زماني براي رويارويي انديشه ها
 زماني براي رويارويي انديشه ها
زماني براي رويارويي انديشه ها
نويسنده:حجة الاسلام والمسلمين عبدالهادي مسعودي
منبع:روزنامه قدس
مناظره، جدال و مجادله، مراء، حوار و تحاور و نيز احتجاج ، واژه هاي گوناگوني هستند كه در قرآن، حديث و فرهنگ دين ما هر يك بر نوعي گفت و گو دلالت مي كنند.جدال و مجادله كه هر دو مصدر باب مفاعله مي باشند، به معناي مناقشه ميان دو نفر است كه هر يك مي كوشد ادعاي خود را ثابت نمايد. در جدل هر دو سوي بحث، موضع پيشيني دارند و مي كوشند تا همان را به طرف بقبولانند و او را به پذيرش آن وادارند. مناظره نيز تقريباً به همين معناست. بنابر تاريخ فلسفه، «زنون» شاگرد «پارمنديس» نخستين كسي است كه جدل را در فلسفه به كار برد. او جدل را به مثابه ابزاري براي نقض ديدگاه مخالفان خود و اثبات نظريه خويش از طريق برهان خلف به خدمت گمارد. پس از او سوفسطائيان و وكيلان يوناني جدل را در دادگاهها و براي پيروزي بر خصم، به كار بستند و سقراط و افلاطون، آن را روشي براي گام برداشتن از جزء به كل مي دانستند.آنچه امروز به عنوان جدل خوانده مي شود، از پايه گذار علم منطق، ارسطو به جاي مانده است. او جدل را يك نوع استدلال مي دانست كه برپايه مسلمات مورد توافق بنا نهاده شده و تنها در صورت صحت اين پايه هاي مفروض و پذيرفته شده، نتيجه درست مي دهد و نه هميشه. در اروپا، «جدل» عنوان عام براي همه شيوه هاي منطقي و اثبات گزاره هاي فلسفي بود و بعدها، هگل و ماركس آن را فرايندي مركب از سه مرحله تز، آنتي تز و سنتز دانستند و حتي از عرصه انديشه به جهان خارج سرايت دادند و گفتند، هستي نيز مانند آنچه در ذهن اتفاق مي افتد، ضد خود را به وجود مي آورد و سپس از سر جدال اين ضد باشي اصلي، تركيب تأليف يافته از هر دو پديد مي آيد.

پيشينه، جايگاه و اهميت مناظره

بشر از ديرباز خود را با صفت مميزه «نطق» باز شناخته و از ديگر موجودات جدا ساخته است. انسانها، ارتباط با خود را از طريق گفت و گو سامان داده و به انديشه هاي يكديگر پي برده و عقايد متفاوت خود را با هم در ميان نهاده اند. اين خصيصه عمومي و فطري در اديان توحيدي، مورد توجه قرار گرفته و پيامبران بزرگ الهي، چه در مقام ادعا و تبليغ و چه در موقعيتهاي متعدد علمي، آن را پاس داشته و حرمت گذارده اند.احتجاجات پيامبر(ص) با مشركان عربستان و مسيحيان نجران، يهوديان، ماده پرستان و منكران معاد در بسياري از كتابهاي حديثي انعكاس يافته و به تعبير امام هادي(ع) بارها و بارها انجام شده است. پس از پيامبر(ص) اهل بيت(ع) نيز اين سيره را ادامه دادند و با اقتدا به سنت نيكوي پيامبران، گام در جاي پاي آنان نهادند، امام علي(ع) با دانشمندان يهود درباره خداوند و صفات او به مناظره پرداخت؛ امام حسن و امام حسين(ع) بارها در مجلس معاويه با او و يا ديگر شاميان مناظره كردند و امام باقر(ع) با خوارج، دشمن ترين دشمنان جدش، امام علي(ع) گفت و گو نمودند.احتجاجها و مناظره هاي امام صادق(ع) با زنديقان در اواسط نيمه اول قرن دوم هجري و نيز گفت و گوهاي شاگردانش مانند هشام بن سالم و هشام بن حكم، مومن الطاق و... جزو ارزشمندترين ميراث دين ما در زمينه مناظره اند.
رساله هايي چون «توحيد مفضل» گواهي بر همين سنت مناظره است. در ميان ائمه(ع) گفت و گوهاي نغز و ژرف امام رضا(ع) مثال زدني است. ايشان در جبهه برون ديني و درون ديني، از طريق گفت و گو به مقابله با مخالفان پرداختند و سؤالها و شبهه هاي زنديقان و اشكالهاي ديگر انديشان به حوزه عقايد شيعه را پاسخ گفتند. راويان، محدثان، عالمان و متكلمان شيعه نيز به پيروي از اسوه هاي خويش، پاسدار دين بوده اند و بزرگاني همانند شيخ مفيد، سيدمرتضي، ابن عقيل، طبرسي، علامه حلي و ... استادان گفت و گو و مناظره ديني اند. بسياري از آنان بر تارك اين قله مي درخشند و كتابهاي نهج الحق، النقض، احقاق الحق و المراجعات شاهد استمرار و پويايي اين جريان مبارك و فرخنده اند.

گونه هاي مناظره

مناظره از ديدگاه اسلام، بر چند گونه است. برخي از آنها پسنديده و برخي ناپسندند و هر يك حكمي دارند:

1- براساس هدف:

رويارويي انديشه ها گاه اختلافها را از ميان مي برد و گاه موجب تعميق و گسترش آنها مي شود و گاه به قصد روشن نمودن حقيقت و گاه براي اظهار وجود است و معلومات خويش را به رخ كشيدن. در صورت نخست، اسلام بر آن تأكيد ورزيده و به آن تشويق كرده است.
امام علي(ع) مي فرمايند: نظرها را به يكديگر عرضه كنيد تا انديشه درست از آنها برآيد. امام علي(ع) خود اسوه مجسم اين شيوه بود. او با يهودي، مسيحي و خارجي مناظره مي كرد و هدفش، ارايه حقيقت بود.
مناظره با هدف باز شناختن ضعفها و قوتهاي انديشه و پي بردن به صواب و حقيقت، نه تنها مذموم نيست، كه مورد تشويق و تأكيد است و سيره پيامبران و صالحان بر آن گواهي مي دهد.
در اين ميان، مناظره به قصد برتري جويي نكوهيده شده است. جدال به باطل براي به زير كشيدن و يا جدال در حق، پس از آنكه روشن و آشكار گشته است و يا جدال بي دليل و علم و آگاهي و بدون تكيه بر هدايت الهي و كتاب آسماني، همه از مصاديق جدال ناپسندند و محل نهي خداوند و رسول خدا(ص) است. خداوند چنين جدال كنندگاني را پيرو شيطان خوانده و راه نجاتي براي آنان نگشوده است. منابع ديني جدال بي معنا و بدون فايده يا لغو را نيز نكوهش كرده اند. اگرچه اين جدال با جدال قصد غلبه باطل بر حق تفاوت دارد، اما نمي تواند به جدال حق و به قصد كشف حقيقت ملحق شود و چون اصل جدال نوعي كشمكش روحي ميان انسانهاست، بر همان ناپسندي باقي مي ماند و حسن و نيكويي نمي يابد. امام رضا(ع) در فرماني اكيد، از شيعيان خواسته است از چنين جدالهايي پرهيز كنند.

2- براساس مخاطب

دين اسلام در ساحت اجتماع خنثي نيست و از واقعيات خارجي به غفلت نمي گذرد. اسلام گزاره هاي اجرايي پيش مي كشد و پيروان اديان ديگر و منكران را به پذيرش باور و پيروي خود فرا مي خواند. در اين ميان، گاه نيز دچار اختلاف در برداشتها مي شوند و دچار تفاوت انديشه مي گردند.توانمندي دين، در حل اين دو اختلاف است؛ يكي اختلافي كه با غير دينداران وارد و ديگر اختلافهايي كه ميان دينداران پيش مي آيد. اسلام در طول تاريخ حيات خود توانسته است الگوهايي قابل اجرا براي حل اين دو گونه اختلاف ارايه دهد. قرآن، خردمند ره يافته را كسي مي داند كه استماع و پيروي از بهترين سخن را سرلوحه كار خود بداند و به گفته رسول خدا(ص) آن را فراگيرد، از هر كه آمده باشد. بر اين اساس، اسلام به پيروان ديگر اديان اجازه سخن گفتن مي دهد و نيز از آنها مي خواهد كه به پيام او گوش بسپارند.در حوزه برون ديني، پيامبر(ص) به پيروان همه اديان اجازه داد دليلها و اشكالهاي خود را مطرح كنند و روايت تفصيلي اجتماع پيروان پنج مكتب يهودي، مسيحي، طبيعت پرستي، دو گانه پرستي و شرك عرب نزد پيامبر(ص) در كتابهاي حديث موجود است. ائمه اطهار(ع) نيز الگوهاي برتر بحث و گفت و گوي مسالمتآميز و خردمندانه هستند. آنان مذاكرات مهمي با خوارج، شاميان و ديگران داشته اند كه همچون مناظراتشان با زنادقه و هندوان، سرشار از منطق، شكيبايي و استدلال است. امامان(ع) نيز نه تنها مخالفان خود را كافر نمي خواندند، بلكه آنها را قابل هدايت مي دانستند و چه بسيار هم هدايت كردند. مناظرات امام صادق(ع) با امثال ابوشاكر ديصاني و ابنابيالعوجاء به عنوان نمايندگان فكري سرشناس غيرمسلمان و برخي زنادقه ناشناس و نيز مناظره امام رضا(ع) با گروهي از ايشان، همه سرشار از حكمت و عاري از خشونت و درشتي است.

3- براساس مناظره كننده

مناظره يك فن است و مانند هر فن ديگر، تواناييها و موفقيتهاي خاصي مي طلبد. توانايي و آمادگي، در حقيقت مناظره را به كشف و يا هدايت مخاطب موفق مي كند، بنابراين بايد مناظره كننده با انديشه اي روشن و دستي پر، پا به ميدان بحث بگذارد.
مناظره كننده مسلمان بايد از حق بگويد و به حق بگويد و اين اصل فراگيري دانش لازم و فراهم كردن ابزار مورد نياز را لازم مي گرداند. آن كه دانش ندارد و يا دارد، اما نمي تواند بر زبان آورد، حق ورود به اين ميدان را ندارد.

آداب مناظره

از نظر اسلام، مناظره هاي درست و بجا، آدابي دارد كه برخي الزامي اند و ترك آنها موجب مي شود جدال و مناظره مورد نظر دين تحقق نيابد.

1- پيروي علم

همان گونه كه گفته شد، هدف اصلي مناظره، كشف حقيقت است و تنها راه رسيدن به حقيقت، علم است. مناظره بدون توان علمي و برهان عقلي، رها كردن تير در تاريكي است و چيزي جز خودنمايي يا تعصب كور و گمراهي در برندارد. آيات متعددي از قرآن، مناظره كنندگان را به اقامه برهان و همراه داشتن علم و دليل فرمان داده و از سخن گفتن و مناظره بي حجت باز داشته اند. خداوند در سوره آل عمران، خطاب به اهل كتاب مي گويد: «هان، شما اهل كتاب همان كساني هستيد كه درباره آنچه بدان علم داشتيد، محاجه كرديد. پس چرا درباره چيزي كه بدان علم نداريد، محاجه مي كنيد با آنكه خدا مي داند و شما نمي دانيد؟!خداوند همچنين كساني را كه بدون دليل و حجت مجادله مي كنند، منفور و مغبوض خود و مؤمنان مي خواند و آنان را متكبر و زورگو مي داند و از سر همين خوي بد، سزاوار گمراهي و مهر بر دل آنان نهادن.در جايي ديگر، آنان را از همين آرمان خيالي، يعني بزرگ نمايي از طريق مكابره و مناظره نيز محروم مي داند و سنت خود را بر ناكامي آنان در اين زمينه جاري مي سازد. پيامبر خدا(ص) نيز به استناد همين آيه ها، كسي را كه در مناظره و مخاصمه از غير عام سود مي جويد، سزاوار خشم خدا مي داند؛ خشمي كه براي او تا لحظه مرگ ادامه مي يابد. تبعيت از علم و حقيقت، تنها در حوزه مناظره برون ديني مطرح نيست، بلكه گفت و گوهاي درون ديني را نيز در برمي گيرد.

2- نقد گفته و نه گوينده

اگر مناظره با هدف كشف حقيقت و رسيدن به واقعيت است و نه به قصد تحقير رقيب و بردن آبرو و حرمت و احترام او، ديگر چه فرق مي كند كه حقيقت از دهان چه كسي بيرون آيد؟ گوينده حقيقت براي حقيقت است كه ارزشمند مي شود، كوچك باشد يا بزرگ، استاد باشد يا شاگرد و هم كيش باشد يا نباشد. اين به واقع پيام بلند آيه 17 و 18 سوره زمر است كه «به بندگانم بشارت بده؛ كساني كه سخن را مي شنوند و بهترين آن را پيروي مي كنند.» و به فرموده امام علي(ع) «به گوينده نمي نگرند بلكه گفته را مي نگرند.»در اين صورت مناظره گر مانند كسي است كه دنبال گم شده خود است، هر جا آن را يافت برمي دارد، حتي اگر در خاك افتاده باشد، آلودگي ها را مي زدايد، نه آنكه از طلب گم گشته خويش دست بردارد.

3- پيروي از حقيقت

هدف مناظره گر، اثبات حق است و ابزار آن نيز بايد حق باشد، راه باطل به مقصود حقيقت نمي رسد. امام علي(ع) در اين باره مي فرمايند «با حق است كه احتجاج كننده پشتگرمي و غلبه مي يابد.»

4- بهره گيري از قرآن و سنت

قرآن، غني ترين منبع احتجاج و مناظره ديني است. اسلام دين خردورزي است و قرآن شاهد آن. قرآن عقايد اوليه اسلام را نيز مستدل و منطقي بيان كرده و با زبان استدلال، ادعاهاي خود را ثابت كرده است. از اين رو، استناد به قرآن در هر دو حوزه برون ديني و درون ديني سودمند است؛ در حوزه درون ديني به سبب مقبوليت قرآن نزد همه مسلمانان و در حوزه برون ديني به دليل استفاده از زبان عقل و خرد كه مقبول همه خردمندان است.بهره گيري از سنت پيامبر و احاديث معتبر ائمه(ع) نيز در مناظرات بسيار كارساز است. سنت چيزي جز تفصيل و بيان حكمتهاي قرآني نيست و همان گونه كه قرآن، كلام الهي و منطبق با حقيقت و واقعيت هستي است، سنت نيز كاشف حقيقت است.

5- درستي و راستي

امام علي(ع) درباره صدق و راستي سخناني گوهرين دارد. برخي احاديث آن امام همام به ارتباط ميان صدق و كاميابي در گفت و گو پرداخته اند. اين احاديث به روشني تأثير مثبت و مستقيم راستي را در پيشبرد مناظره باز مي نمايد.امام علي(ع) به شكل يك قضيه شرطيه و يك گزاره منطقي سبب قوت گرفتن حجت و دليل را صدق لهجه و راستگويي مي داند و مي فرمايد: «هر كه سخنش راست باشد، دليلش قوت گيرد.»اين تأثير از آن روست كه سخن راست به معناي سخن منطبق با واقعيت خارجي است و اين نكته پايه صحت و درستي استدلال را فراهم مي آورد. از اين رو، قابل رد و انكار و ابطال نيست. درست به همين دليل، امام علي(ع) در سخن بلند ديگري مي فرمايد: «آن كه به راستي استدلال مي كند، مغلوب نمي شود.»

* آسيبهاي مناظره

مناظره معمولاً در فضايي جدي و دشوار انجام مي گيرد و اين بدان معناست كه دست كم يكي از طرفهاي مناظره در فشار و سختي قرار مي گيرد. گاه اين فشار تنگناهايي را پديد مي آورد و موجب بيرون رفتن از مسير طبيعي و عقلاني بحث مي شود و ناديده گرفتن آداب، مناظره را به جنگ و كشمكشهاي لفظي و ستيزه هاي نادرست مي كشاند.در ادامه، به برخي از اين آفتها، كه گريبانگير مناظره گران مي شود و بايد از آنها پرهيز نمود، اشاره مي كنيم:

1- پيروي از گمان

همان گونه كه در آداب مناظره گذشت، پايه اصلي دليل بايد علم منطبق با واقع خارجي باشد و بايد تنها از برهان و دليلهاي قطعي و درست بهره گرفت. پيروي از گمان و جايگزين كردن خيال و حدس به جاي يقين و علم، دليل را سست و لرزان مي كند. از اين رو، در نخستين يورش خصم، بر زمين مي ريزد.آيات متعددي از قرآن به اين حقيقت اشاره دارند و گمراهي و راه به حقيقت نبردن بيشتر كافران را نتيجه پيروي از گمان مي دانند.

2- تعصب و لجاجت

تعصب به معناي آن است كه مناظره كننده نتيجه اي را براي مناظره قطعي بپندارد و از همان آغاز بر آن پاي بفشارد.اگر مناظره گر نقطه پاياني بحث را مشخص كند و هيچ چيز را نپذيرد، پس مناظره چه معنايي دارد. انسان متعصب، نه مناظره كه هيچ دليل و استدلالي او را هادي نيست. فرد متعصب جهل و عجب و لجاجت را با هم در آميخته و مبادي معرفت خويش را مسدود كرده است.قويترين برهان و نيرومندترين مناظره گرايان را ياراي نفوذ به اين سد نيست و تا اين مانع برداشته نشود، مناظره ناقص است.

3- تقليد

مناظره ميدان عرضه انديشه هاي نو است، اما ارائه حقيقت در بند موافقت و مخالفت با گذشته و آينده و يا بزرگان نيست. تنها معيار درستي انديشه، تطابق آن با واقعيتهاي هستي است. قرآن اين علاقه افراطي را نكوهيده و آن را مانع رشد و پيشرفت انديشه و آفت هم انديشي و گفت و گو خوانده است.از اين رو، امام علي(ع) گفته بزرگان را تكيه گاه هميشگي نمي داند و تقليد و پيروي از پيشينيان را در ميدان انديشه و گفت و گو اصل نمي بيند.

4- هواپرستي

آن كه در گفت و گو در پي كار خويش است و در بند هوي و هوس خود، اهميتي به حقيقت نمي دهد و خود را براي رنج كشيدن در اين راه آماده نساخته است.عقربه انديشه او تحت تأثير شهوات و خواسته هاي نفس مي چرخد و جهت را اشتباه تشخيص مي دهد و به حقيقت رو نمي كند. انسان هواپرست، از ميدان تفكر دور گشته و تنها نقطه مشترك بحث، يعني پيروي كامل از خرد و منطق را كنار نهاده است.

5- خشم و خصومت

مناظره، براي فرو نشاندن خشم و خصومت است، از اين رو بايد پيراسته از خشم و خصومت باشد. اگر گفت و گو خشمگينانه و از سر كينه و دشمني باشد، نه تنها دو طرف را به حقيقت نمي رساند، كه به عداوت و كينه مي كشاند. مهار نكردن خشم، فضاي گفت و گو را غبارآلود مي كند و قدرت استدلال را مي كاهد و به تعبير امام علي(ع) شعور و فهم را متلاشي مي سازد.

6- پيروي از باطل

همان گونه كه پيروي از حق مايه موفقيت در مناظره است، ياري جستن از باطل موجب ناكامي است. خداوند متعال مي فرمايد: پيش از اينان قوم نوح و بعد از آنان دسته هاي مختلف تكذيب كردند و هر امتي آهنگ رسول خدا را كرد تا او را برگيرند و به وسيله باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند. پس آنان را فرو گرفتم، پس چگونه بود عقاب من؟اين آيه اگر چه براي باطل انديشان تهديدي جدي و سخت است، به حق گرايان نويد مي دهد كه از هياهوي مجادله گران اهل باطل نهراسند و هماره اين اميد را در دل خود زنده نگه دارند كه با آداب گفت و گو و پرهيز از آفتهاي آن مي توانند عرصه انديشه را از باطل گرايي و هواپرستي پاك سازند و بوستان انديشه را سرشار از گلهاي حق و حقيقت كنند.


نسخه چاپی