موج چهارم در راه است‏
موج چهارم در راه است‏
موج چهارم در راه است‏
نويسنده:امين مقومى
منبع:مجله پرسمان
دكتر على اكبر جلالى، فوق دكتراى برق و متخصص فن آورى اطلاعات(IT) از دانشگاه ويرجينياى غربى امريكا و قائم مقام پژوهشكده الكترونيك و عضو هيأت علمى دانشگاه علم و صنعت ايران و استاديار پاره وقت دانشگاه وست ويرجينياى غربى است. دكتر جلالى نظريه موج چهارم، عصر مجازى را در دنيا مطرح كرده و تاكنون چندين پروژه در سطح ملى در زمينه توسعه فن آورى اطلاعات انجام داده‏است.
1. بانى شهر الكترونيك كيش‏
2. طراح اولين مركز جامع خدمات كاربردى اينترنت در ايران، ASP
3. بانى اولين روستاى اينترنتى ايران، شاهكوه كه تاكنون نزديك به 900 هزار نفر از سراسر جهان از طريق وب سايت از آن بازديد كرده‏اند و اغلب رسانه‏هاى جهان آن را مورد تشويق قرار داده‏اند.
4. بانى اولين كتابخانه مجازى روستايى‏
5. ارائه دهنده اولين درس مجازى بر روى شبكه اينترنت‏
6. يكى از فعالان توسعه فرهنگ IT در كشور با ارائه بيش از 100 برنامه راديو و تلويزيونى و بيش از 500 سخنرانى علمى و ارائه دهها مقاله و مصاحبه در روزنامه‏ها و مجلات علمى كشور
7. مجرى سند راهبردى شهر الكترونيك مشهد با محوريت شهردارى در راستاى سند راهبردى توسعه ICT ملى كشور
8. عضو مستقل يونسكو در آموزش و فن آورى منطقه آسيا و اقيانوسيه‏
9. عضو كميته آموزش مجازى كشور
10. عضو شوراى پژوهشى آموزش و پرورش كشور
11. پژوهشگر و محقق نمونه سالهاى 79و78 دانشگاه علم و صنعت ايران‏
12. استاد نمونه دانشكده برق دانشگاه علم و صنعت ايران در سالهاى 76و75
13. مؤلف و مترجم 6 كتاب در زمينه مهندسى برق و ICT كه كتاب PLC ايشان مقام اول ترجمه كتاب سال 1378 را در سطح كشور داشته است.
14. رتبه اول مديريت در پژوهشكده الكترونيك دانشگاه علم و صنعت ايران سالهاى 79و78
15. محقق برتر صنعت IT كشور در سال 82 مردم با طلوع آفتاب از خواب برمى‏خيزند. در حالى كه خورشيد به آرامى طلوع مى‏كند، بيشتر آنها دور از دغدغه كار و مشغوليت‏هاى روزانه، در طول شب مشغول استراحت بوده‏اند. امور شهر طى شب گذشته در جريان بوده و روال عادى خود را طى مى‏كرده است. فروشگاه‏ها محصولات خود را عرضه مى‏كردند. اماكن آموزشى، تفريحى، فرهنگى، ادارات دولتى و تجارى شهر همگى در دسترسى بودند. با آغاز روز در اين شهر، با خيابان‏هاى خلوت روبه رو خواهيم بود. دانش‏آموزان و دانشجويان از طريق اينترنت در كلاس‏هاى درس حضور مى‏يابند. اكثر شاغلان در خانه و با شبكه اينترنت وظايف شغلى روزمره خود را انجام مى‏دهند. زنان خانه‏دار مى‏توانند خريدهاى خود را از فروشگاه‏هاى اينترنتى، بدون آنكه به صورت فيزيكى در فروشگاه حاضر شوند، انجام دهند و يا قبوض برق، گاز، تلفن و آب خود را از طريق اينترنت بپردازند. به گفته انيشتين، تخيل از دانش مهم‏تر است. ممكن است آنچه را كه گفته شد، خيال‏پردازى بدانيد، ولى اين را بدانيد كه يك ايرانى نظريه عصر مجازى را در دنيا مطرح كرده است و آنچه در آينده خواهيم ديد، ديگر خيال نيست، حقيقتى است كه بايد خود را آماده پذيرش آن كنيم. دكتر على اكبر جلالى تنها با يك تماس تلفنى و بدون اينكه براى ما كلاس بگذارد، دو روز پس از تماس تلفنى را براى انجام مصاحبه مشخص كرد. به هر حال كمتر كسى را مى‏توان يافت كه به رغم داشتن دانش فراوان، اين چنين ساده و بى‏ريا باشد. وقتى استاد به پژوهشكده الكترونيك دانشگاه علم و صنعت ايران آمد، خودمانى با ما احوالپرسى كرد و چند دقيقه‏اى را در دفتر كارش سپرى كرديم. پس از احوالپرسى، استاد تعارف كرد كه اگر نهار نخورده‏ايم، او را در خوردن بهترين نهار دنيا همراهى كنيم و اين نهار چيزى نبود جز قرصى نان و يك قالب پنير. براى انجام مصاحبه باز هم استاد بدون تكلف ما را به كتابخانه پژوهشكده راهنمايى كرد و مصاحبه را پشت ميز مطالعه كتابخانه آغاز كرديم. آنچه مى‏خوانيد حاصل گفت‏وگوى ما با طراح نظريه موج چهارم و عصر مجازى در دنياست. شنيدن درد و دل‏هاى اين استاد باصفا، خالى از لطف نيست.

به عنوان اولين سؤال خلاصه‏اى از تاريخچه تغييرات اساسى زندگى بشر از ابتداى خلقت تاكنون را بيان بفرماييد.

با نگاهى به تاريخ جهان، متوجه خواهيم شد كه اولين اختراع بشر آتش بوده است. پس از آن ابزار را مى‏توان هر روز بر مجموع داده هایی که در جهان وجود دارد افزود.

با توجه به اين تقسيم بندى، عصر بعدى چه خواهد بود؟

با توجه به مطالعاتى كه من در مجموع ده سال روى اين اصول داشتم، روند تكنولوژى و فن‏آورى را دنبال كردم و تأثيراتش را درجهان بررسى كردم، در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه عصر بعدى قطعاً با توجه به رشد فن‏آورى‏ها، عصر مجازى خواهد بود كه اصطلاحاً چهارمين موج تغيير در جهان يا The Wave Of Change Fourth ناميده مى‏شود.

چرا مهم است كه بدانيم عصر بعدى چيست؟

دليلش اين است كه كشورهايى كه در عصر صنعت بودند و زودتر از بقيه فهميدند كه نياز بشر، كامپيوتر و اين گونه مسائل است، برنده شدند و توانستند اقتصادشان را به سرعت شكوفا كنند. هر جامعه‏اى اين اصل را زودتر باور كرد، زودتر نظم گرفت. اما كشورهايى مثل ايران هنوز هم در باورش مشكل دارند. وقتى صادقانه به مشكلاتمان نگاه مى‏كنيم، متوجه مى‏شويم كه مشكلات ما به شيوه مديريت بازمى‏گردد.

مگر مديريت ما چه مشكلى دارد؟

مديريت ما بر مبناى دانش نيست. مديران ما دلسوز، مهربان، صادق و خوب هستند. همه خصلتهايى كه در يك انسان خوب پيدا مى‏شود، در خيلى از مديران ما ممكن است وجود داشته باشد، ولى وقتى بحث كارآيى و رقابت به ميان مى‏آيد، مى‏بينيم كارآيى و رقابت لازم به علت عدم اطلاعات و دسترسى به آن، در مديران ما وجود ندارد. اين مهمترين چالش مديريت است كه اطلاعات نقش مهمى را در بهبود اين وضعيت به عهده دارد.

براى اثبات اين نظريه چه كار كرديد؟

مجبور بودم در كنفرانسهاى جهانى چندين بار شركت كنم. به عنوان مثال در ملبورن استراليا، اولين بار مسأله عصر مجازى را مطرح كردم. سپس در تايلند، مالزى و اخيراً بيست سخنرانى در دانشگاههاى بزرگ امريكا داشته‏ام. با طرح اين مسأله مى‏خواستم ببينم آيا يك نظريه جامع و قابل پذيرش دانشمندها هست يا نه كه خوشبختانه تأثيرات بسيار خوبى داشته است. البته اين نظريه مخالفهايى هم دارد، مثلاً عده‏اى معتقدند كه عصر چهارم، عصر نانوتكنولوژى است يا عده‏اى بر اين باورند كه عصر مهندسى ژنتيك است. بعضى‏ها هم عصر شبكه‏ها را مطرح مى‏كنند.

دلايل شما براى اثبات نظريه‏تان چيست؟

اول اينكه ما حتى در اصول اسلامى و عقايد دينى خودمان به اين گونه مسائل مانند طى‏الارض اعتقاد داريم. در فرهنگ اسلامى ما، اين مسأله يك مسأله جدى و قابل پذيرش است كه قطعاً براى يك دنياى مادى ممكن است خيلى معنا نداشته باشد؛ دوم اينكه ابزارى كه امروزه در جهان وجود دارد، دقيقاً به ما نشان مى‏دهد كه اين واقعيت در حال رخ دادن است.

عصر مجازى كه امروزه شواهد حاكى از به وجود آمدن آن ديده مى‏شود، چگونه عصرى است؟

ما وقتى كتاب مى‏خوانيم، در دنياى يك‏بعدى سير مى‏كنيم. چنانچه اگر در كتاب حرفى از سيب به ميان آيد، هيچ تجسمى از آن نخواهيم داشت كه آيا اين سيب درختى است يا زمينى، بزرگ است يا كوچك، قرمز است يا سبز؟ به همين صورت اگر شخصی، سخنرانى كند و حرف بزند، در حال سير در يك دنياى يك‏بعدى است. اما وقتى به تلويزيون نگاه مى‏كنيم، مى‏بينيم شكل دنيا عوض مى‏شود و يك دنياى دوبعدى پيش روى ما قرار مى‏گيرد. حالا اگر يك سيب را در تلويزيون ببينيم، متوجه مشخصه‏هاى ظاهرى آن خواهيم شد. پس ضريب درك در دنياى دوبعدى فوق‏العاده بيشتر از دنياى يك بعدى است. بعد از اين دنيا، با دنياى سه بعدى مواجه خواهيم شد كه به آن دنياى مجازى(Virtual Age) مى‏گويند. عصر مجازى، دنياى سه بعدى به علاوه چيزهاى ديگر است.

اين دنياى سه بعدى، چگونه تعريف مى‏شود؟

تصور كنيد آن درخت سيب كه شما در تلويزيون ديديد، به گونه‏اى باشد كه بتوانيد با دستتان آن را بگيريد، از درخت بكنيد و آن را حس كنيد، اين همان دنياى سه بعدى است. اگر اين حالت را در زمينه آموزشى به كار گيريم، خيلى معنا پيدا مى‏كند. شما يك ماشين را كرايه مى‏كنيد، به صورت مجازى سوارش مى‏شويد، آزمايش مى‏كنيد، با آن رانندگى مى‏كنيد، هر جا هم كه بخواهيد مى‏رويد و آن حالت هم به شما دست مى‏دهد، ولى عملاً سوار ماشين واقعى نبوده‏ايد.

اين مسأله چطور امكان‏پذير است؟

شايد تا قبل از اينكه صفحه‏كليد مجازى (Virtual KeyBoard) به دست يك ايرانى در دانشگاه كاليفورنيا اختراع شود، اين مسأله هنوز به صورت فيزيكى غيرقابل قبول بود، ولى الان كه ايشان يك صفحه‏كليد مجازى ساخته است، قبول اين مسأله عادى‏تر شده است. شيوه كار اين صفحه كليد به اين صورت است كه يك نور از كامپيوتر روى ميز پخش مى‏شود و مثلاً شما عكس صفحه كليد را روى ميز مى‏بينيد و به وسيله آن، شروع به نوشتن مى‏كنيد. حالا وقتى شما دكمه‏ها را لمس مى‏كنيد، نتيجه آن به صورت حروف بر روى صفحه نمايشگر تايپ مى‏شود و اين در حالى است كه شما بر روى هوا مشغول تايپ كردن هستيد. امروزه صفحات پلاسمايى اختراع شده‏اند كه جايگزين كلاههاى حقيقت مجازى براى ديدن به صورت سه‏بعدى شده‏اند. از زمانى كه اينترنت آمده و ارتباطات دوسويه بيشتر شده است، سرعت رشد حقيقت مجازى (Virtual Reality) و تصاويرى كه به صورت سه‏بعدى معنا پيدا مى‏كنند، در حال افزايش است.

با توجه به اينكه ابزارى كه عصر مجازى نياز دارد، هنوز به صورت آزمايشگاهى است، اين تكنولوژى كى به وجود مى‏آيد؟

من در كنفرانس يونسكو در ملبورن استراليا با تكنولوژى آن زمان، ثابت كردم كه بيست سال ديگر به جايى مى‏رسيم كه مانند امروز كه اينترنت يك امر عادى شمرده مى‏شود، تكنولوژى عصر مجازى عادى خواهد شد.

به هر حال رسيديم به اينجا كه دنياى مجازى ابزار خاص خودش را مى‏خواهد؛ به نظر شما عوامل اصلى ايجاد جامعه مجازى چيست؟

سه عامل اساسى سخت‏افزارى براى ايجاد جامعه مجازى وجود دارد كه با به دست آمدن آنها مى‏توانيم دنياى مجازى را مثل اينترنت، راديو و تلويزيون كه در كنار ما امرى طبيعى هستند، داشته باشيم. اين سه عامل عبارتند از:
    1. اولين عنصر سخت‏افزارى كه در شكل‏گيرى جامعه مجازى به آن نياز شديد داريم، حافظه‏ها با حجم فوق العاده زياد است. حافظه‏هايى كه در كامپيوترها وجود دارد، محدودند. در دنياى مجازى بايد بتوانيم حجم فوق العاده زيادى از اطلاعات را در جايى ذخيره كنيم. اين تكنولوژى الان وجود ندارد. در اين زمينه، آخرين تكنولوژى كه دانشمندان در حال دستيابى به آن هستند، حافظه‏هاى مولكولى است. در يك مولكول مى‏توان دانش جهان را جاى داد.
    2. دومين عنصر سخت‏افزارى، بخش محاسباتى رايانه‏ها يعنى CPUها هستند كه بايد سرعت آنها آن قدر بالا برود كه بتوانند صدها ميليارد محاسبه را به صورت لحظه‏اى انجام دهند. عوامل متعددى از جمله افزايش تعداد ترانزيستورها و كاهش ولتاژ تغذيه CPUها و حتى تغيير اساسى مواد اوليه چيپ‏هاى سيليكونى به سوى مواد جديد مانند لاستيك‏هاى نيمه هادى و تيوب‏هاى كربنى و فن‏آورى‏هاى ديگر كه در راه است، زمينه ايجاد سرعت بيشتر را فراهم مى‏كند.
    3. سومين عنصر مورد نظر عصر مجازى، ابزار انتقالِ داده با سرعتِ فوق العاده زياد از نقطه‏اى به نقطه ديگر است.

ما براى فرستادن ايميل هم كه اطلاعات بسيار كمى را شامل مى‏شود، با مشكل روبه رو هستيم، پس چگونه مى‏توانيم فضايى درست كنيم كه در آن واحد، اين همه اطلاعات را با يك كليد بتواند جابه جا كند؟

اخيراً در دنيا آزمايشهايى انجام شده است. به عنوان مثال دو نفر، يكى از امريكا و ديگرى از كره جنوبى دستانشان را دراز كرده‏اند و با هم يك شى‏ء را از نقطه سومى بلند كرده‏اند. تكنولوژى در دنيا اين قدر پيشرفت كرده است كه به شما اجازه مى‏دهد تا چنين كارى را به صورت مجازى انجام دهيد. اين آزمايش نشان مى‏دهد كه فضا دارد براى يك دنياى سه بعدى و عملياتى شدن اين مباحث آماده مى‏شود. اينها نه شوخى است، نه تخيل.

پس مى‏توان گفت با وجود اين سه عنصر، تقريباً دسترسى به دنياى مجازى آسان است؟

بله، البته عناصر ديگرى هم مى‏خواهد. دوربينهاى خاص مى‏خواهد كه همين فضايى را كه ما نشسته‏ايم، اين فضاى سه بعدى را بتواند به صورت زيبايى منتقل كند. كم‏كم داريم به اين نتيجه مى‏رسيم و تكنولوژى به ما اجازه رسيدن به فضاى مجازى را مى‏دهد.

حال فرض كنيم دستيابى به دنياى مجازى ممكن شده، وظيفه ما در قبال اين قضيه چيست؟

به نظر من مهم اين است كه درك كنيم كه چنين فضايى در حال شكل‏گيرى است. من خيلى خوش‏بين هستم، به همين دليل فعاليت سنگينى را در زمينه توسعه ICT از زمانى كه به كشور بازگشته‏ام، انجام داده‏ام. بيشتر تلاش من در جهت آگاه‏سازى و فرهنگ سازى در اين زمينه بوده است. ما بايد كم‏كم بتوانيم با فرهنگ و ارزشهاى خودمان، از اين تكنيك و تكنولوژى استفاده كنيم و در جهت صلح و حتى جنگ از آن بهره گيريم. هر شخصى بايد در حد توان خويش در اين زمينه كوشش كند. خوشبختانه در كشور ما هم اخيراً اوضاع بهترى نسبت به گذشته به وجود آمده است. به هر صورت، ما عادت داريم هميشه موقعيت بحرانى ايجاد كنيم و در حالت بحرانى موفق شويم؛ در حالت عادى نمى‏توانيم برنامه‏ريزى كنيم. ان شاءاللّه بتوانيم اين عادت را با فن‏آورى اطلاعات كنار بگذاريم.

به نظر مى‏رسد ما در ايران، هنوز موج سوم را درك نكرده‏ايم. با توجه به اين نكته چطور مى‏توانيم وارد عصر چهارم شويم؟

بله، متأسفانه به خاطر اينكه هميشه غربى‏ها و كشورهايى كه با ايدئولوژى ما عناد داشته‏اند، تكنولوژى خود را براى ما صادر كرده‏اند، ما اين تكنولوژيها را به صورت ابزار عناد ديده‏ايم. اين فرهنگ در مورد وسائل مختلفى از قبيل ويدئو، ماهواره، سى دى و حتى اينترنت در جامعه ما وجود داشته است. اين بار ما بدون اينكه به صورت فيزيكى وارد اين تكنولوژى شويم، مطالعه درباره آن را آغاز كرده‏ايم و براى ساختن فرهنگ دنياى مجازى در جامعه تلاش مى‏كنيم. ما بايد نگرشى را در جامعه توليد كنيم كه با ورود اين تكنولوژى به جامعه، مجبور نباشيم از همان كاربرى‏هايى كه همراه تكنولوژى وارد مى‏شود، استفاده كنيم، بلكه اين بار ديگر برايش كاربرى داشته باشيم و با مطالعه و تطبيق با ساختار فرهنگى و ديدگاه‏هاى خودمان، براى پذيرش يك تكنولوژى - بر عكس گذشته كه هميشه عناد داشتيم - آماده شويم. به گونه‏اى كه حتى خودمان مى‏توانيم در پيدايش تكنولوژى نقش داشته باشيم كه اگر اين كار را بكنيم، مى‏توانيم نسبت به كشورهاى ديگر خيلى پيشرو باشيم. بنده با شما موافقم، ما هنوز در عصر اطلاعات نيستيم، در عصر صنعت هستيم. با وجود اين، بحث اين گونه مسائل به خصوص در حوزه‏هاى انديشه و نخبگان فنى كه بتوانند ابزارش را ايجاد كنند، مفيد خواهد بود. خصوصاً كسانى كه در سطح كلان مملكت تصميم مى‏گيرند و دورنما و چشم‏انداز تعيين مى‏كنند، بايد اين مسائل را در نظر بگيرند.

با توجه به اينكه صحبت از مسؤولان شد و اين كه بايد اين مسائل در چشم انداز آينده مملكت ديده شود، هدف شما از مطرح كردن بحث پايتخت مجازى چه بود؟

من براى انديشمندان و تصميم‏سازها موضوع جديدى را باز كردم كه ذهن‏ها به سمت فن‏آورى و تكنولوژى هم برود تا دوباره نروند ساختمان‏سازى كنند يا كارهايى از اين قبيل انجام دهند. يك بررسى انجام داده‏ام كه نشان مى‏دهد اگر اين ابزار فنى را در كنار انتقال پايتخت از تهران ببينيم، شرايطى به وجود مى‏آيد كه مى‏توانيم با شصت هزار نفرجابه‏جايى، پايتخت را تغيير دهيم. تقريباً كمتر كشورى در دنيا وجود دارد كه تمام وزارتخانه‏هايش در يك جا متمركز باشند. تكنولوژى به ما اين اجازه را مى‏دهد كه وزارت كشاورزى ما در شمال باشد، وزارت نفت ما در جنوب باشد، وزارت راه ما به عنوان مثال در اصفهان باشد كه بتواند به همه نقاط دسترسى داشته باشد. اينها به نفع جامعه است. وجود وزارتخانه‏ها در شهرهاى مختلف مى‏تواند منشأ خير و بركت، توليد، كار و اشتغال باشد. اما متأسفانه مى‏بينيم مسؤولان تصميم‏ساز نسبت به اين اطلاعات جديد بيگانه‏اند.

علت اين مسأله چيست؟

علت اين است كه تعداد افرادى كه در سطوح تصميم سازى اين كشور از نيروهاى كارشناسى و تخصصى براى تصميم‏سازى استفاده مى‏كنند، اندك است. تصميم‏سازى‏ها براساس نياز روز است. به همين خاطر است كه تا مسأله‏اى مانند زلزله پيش نيامده بود، صحبتى از تغيير پايتخت به ميان نيامد. اين مشكلى است كه مربوط به فرد و جمعيت خاصى نيست، مشكل فرهنگى و ملى ماست.

آيا الگوى مناسبى در اين زمينه هست تا مسؤولان ما بتوانند از آن براى برنامه ريزى بهتر استفاده كنند؟

مطالعات ما نشان مى‏دهد كشورى مثل كره جنوبى مدل بسيار خوبى براى توسعه IT است. وقتى به تاريخ كره جنوبى نگاه مى‏كنيم، مى‏بينيم در سال 1960 درآمد سرانه يك كره‏اى شصت دلار بوده است؛ به طورى كه در آن شرايط مردم كره براى سير كردن شكمشان حتى مارمولك، سوسك و هر جنبنده ديگرى را مى‏خوردند. كم‏كم مديران تصميم‏سازشان به اين نتيجه رسيدند كه روى دو عنصر كار كنند: ابتدا روى آموزش عالى كار كردند و بيشترين توجه خود را به آموزش عالى معطوف كردند و الان كره جنوبى يكى از كشورهايى است كه از نظر آموزش عالى بين تمام كشورهاى دنيا برتر است. اينها سرمايه گذارى سنگينى هم روى تحقيقات كردند. بودجه‏هاى تحقيقاتى فوق‏العاده زيادى را در نظر گرفتند، به گونه‏اى كه توانستند سرعت توسعه دانش كشورشان را بالا ببرند. الان درآمد سرانه يك كره‏اى، هفده هزار دلار است كه نسبت به درآمد سال 1960 تقريباً سيصد برابر شده است. اين سرمايه گذارى در زمينه تحقيقات و آموزش عالى موجب مى‏شود تا كره جنوبى يكى از پيشرفته‏ترين كشورها در زمينه‏هاى مختلف از جمله نانوتكنولوژى و IT باشد.

با توجه به مثالى كه ارائه فرموديد، چرا به اين مرتبه از پيشرفت دست يافتند؟

براى اينكه مسؤولان تصميم‏سازشان به اين نتيجه رسيدند كه دنياى آينده، دنياى اقتصاد مبتنى بر دانش است. (Knowledge Economy) اقتصاد مبتنى بر دانش، از اطلاعات به دست مى‏آيد. وقتى كسى اطلاعاتش زياد است، مى‏تواند خوب برنامه‏ريزى كند. اگر بخواهد دستگاه خوبى بسازد، همه اطلاعات را دارد و با توجه به آن، مى‏تواند بهترين دستگاهها را با كمترين هزينه و خسارت توليد كند؛ در نتيجه سود زيادى هم نصيبش خواهد شد.

به نظر شما وظيفه دانشجويان براى فرهنگ سازى در اين زمينه و عبور از موج سوم به چهارم چيست؟

دانشگاهى و دانشجو در اين پروژه نقش بزرگى دارد. دانشجوهاى عزيز ما بايد در اين زمينه به خصوص در رابطه با توسعه IT و ICT خوب مطالعه داشته باشند. در رشته‏هاى IT براى چند سالى است كه نيروهاى تربيت شده در اين زمينه‏ها نداريم. از سال 2005 كسى كه در رشته شيمى تحصيل مى‏كند، بايد ITو شيمى بخواند. رشته‏اى به نام IT تنها، كاربرى‏اش محدود مى‏شود، اما از بين نمى‏رود. مى‏توانيم يك دپارتمان IT با يك سرى درس داشته باشيم. اگر دانشجويى مى‏خواهد معارف بخواند، بايد IT و معارف بخواند. به قصد توسعه دين در جهان معارف بخواند، نه به قصد مسلمان كردن همديگر در ايران. با اين ابزارهايى كه تا به حال از آنها استفاده كرده‏ايم، موفقيتى نداشتيم. به جاى اينكه انرژى ما صرف خودمان شود، بايد براى جهان مصرف شود. ابزار فن آورى را بايد در راه اسلام و توسعه دينى و نشر انديشه‏هاى خودمان به كار گيريم. دانشجوها مى‏توانند در اين زمينه‏ها نقش اساسى داشته باشند و بدانند كه از الان بايد وارد شوند و حداقلها را در زمينه IT ياد بگيرند. به هر حال بى سواد كسى است كه IT بلد نباشد. اين يك امر واقعى و طبيعى است كه امروزه حس مى‏شود.

جنبش نرم‏افزارى چه تأثيرى در اين زمينه دارد؟

قبل از هر چيز به عنوان يك نيروى تخصصى، با توجه به حساسيت به‏جا و مناسبى كه رهبر معظم انقلاب نسبت به اين مسأله ايجاد كردند، بايد جنبش نرم‏افزارى را تعريف كنيم. به شرطى كه ما در ادامه ببينيم كه در تحولى كه در ساختار جامعه ما صورت مى‏گيرد، از افرادى استفاده شود كه مفاهيم جنبش نرم‏افزارى و زمان را درك مى‏كنند. اين مسأله مى‏تواند خيلى تأثيرگذار باشد. به عنوان اولين قدم، همين حركت چشم انداز بيست ساله كشور را به عنوان يك نقطه بسيار روشن در توسعه آينده كشور مى‏بينم. ما متأسفانه بعضى وقتها به علت عدم درك و تعريف درست از يك مسأله ، تعبيرهاى متفاوت را جايگزين مى‏كنيم.

اگر ممكن است، قبل از تعريف جنبش نرم‏افزارى، مختصرى درباره چشم انداز توضيح دهيد.

من براى اينكه موضوع جا بيفتد يك مثال ساده مى‏زنم كه دانشجوها بهتر موضوع را درك كنند. به عنوان مثال اگر من تصميم بگيرم براى مسافرت به شهرى مثل قم بروم، اگر از يك فرد بى‏سواد هم بپرسيد كه دكتر جلالى مى‏خواهد برود قم، مى‏فهمد كه من كجا مى‏خواهم بروم، يعنى حس مى‏كند كه چشم‏انداز و جهت‏گيرى من در چه سمتى است. به اين چشم انداز Vision مى‏گوييم. اولين سؤالى كه پيش مى‏آيد اين است كه دكتر جلالى در قم چه مأموريتى دارد؟ پاسخ اين سؤال به عنوان Mision مطرح است. مسأله سوم كه به وجود مى‏آيد، سياست است. يعنى اين مأموريتى كه مى‏خواهم بروم با هواپيما مى‏روم يا ماشين؛ تند مى‏روم يا كند، اينها مى‏شود سياست يا Policy. نهايتاً مى‏خواهيم بگوييم كه دكتر جلالى مى‏خواهد چند روز بماند، حالا كه مى‏خواهد اين كارهارا انجام دهد، چقدر بودجه احتياج دارد؟ اينها مى‏شود طرح، برنامه يا Plan. متأسفانه در كشور ما، دانشجو و استاد هيچ وقت اين گونه به مسائل نگاه نمى‏كنند.

برگرديم به سؤال قبل، به نظر شما منظور از جنبش نرم‏افزارى كه مطرح شده چيست؟

ما توسعه دانش را بايد به عنوان پايه قرار دهيم و به مغزافزار بيشتر توجه كنيم. ما در اداراتمان وقتى كه مى‏خواهيم دستگاهى بخريم، حتى اگر چندين ميليون باشد، بدون تلف كردن وقت مى‏خريم؛ بعد هم متوجه مى‏شويم چندين ميليون اضافه داده‏ايم، نه بازرسى هست نه بازخواستى! اما اگر براى تحقيقات يك دانشمند، پولى بدهيم، فردا گير هستيم. براى مغز ارزش قائل نيستيم. وقتى رهبر معظم انقلاب درباره نهضت نرم‏افزارى صحبت مى‏كند، فكر مى‏كنم بيشتر انديشه‏هاى علمى و جايگزين كردن علم و سيستم در مجموعه نظام مطرح است. اين هم جز وظيفه دانشجوها و دانشگاهى‏ها نيست. مردم عادى توان اين كارها را ندارند. نهضت نرم‏افزارى بايد شرايطى را به وجود بياورد كه الگوهاى علمى جامعه بتوانند در چرخه جامعه تأثير بگذارند و اثرات آن باعث رفاه و آسايش بقيه مردم شود.

بعضى‏ها چون اين كلمه نرم‏افزار مصطلح شده عمده توقعاتشان را به مسائل كامپيوترى مربوط مى‏كنند، آيا اين صحيح است؟

اصلاً اين بحث نيست. بحث اين است كه ما در حوزه‏هاى دينى هم اين نهضت نرم‏افزارى را داشته باشيم. خيلى از روش‏هاى ما جواب نداده است. چگونه است كه بعد از 25 سال، معارف اسلامى در دانشگاه‏ها هنوز از سوى دانشجوها غير قابل پذيرش است. دانشجوها به سختى از اين كلاس‏ها استقبال مى‏كنند. اگر اجبار نباشد، شايد درصدكمى در اين كلاسها شركت كنند.

چرا نتوانسته‏ايم جاذبه را به وجود بياوريم؟

براى اين كه نهضت نرم‏افزارى نداشته‏ايم. نتوانسته‏ايم درس‏ها را جالب كنيم. يك روش عادى را پيش گرفته‏ايم، در حالى كه اين همه نوآورى و روش‏هاى جديد مانند كلاس‏هاى مجازى به وجود آمده است. ما عادت نداريم تغيير ايجاد كنيم. وقتى اقتصاد آمريكا را بررسى كنيم، متوجه خواهيم شد كه به فيلم و موسيقى وابسته است. مى‏بينيم روزانه دهها موسيقى در امريكا در جهت تفكر خودشان توليد مى‏شود. شما ببينيد در جهت همين ارزش‏هاى فرهنگى انقلاب ما، چند موسيقى بعد از جنگ توليد كرده‏ايم. اينها نهضت نرم‏افزارى است. بايد شروع كنيم به حركت، تحول و نوآورى و از اين حالت مادى خارج شويم. جامعه ما متأسفانه متأثر از حركات مادى است. اقتصاد جامعه ما يك زمان به سمت منزل ، زمان ديگر به سمت تلفن همراه و دفعه بعد به سمت اتومبيل مى‏رود و همين طور در حال چرخش است، بدون اين كه هدايت دولتى وجود داشته باشد. اين نشان مى‏دهد كه جهت‏گيرى‏هاى مادى و جهت‏گيرى‏هاى غير مغزى تأثيراتش در جامعه بيشتر است. بايد روشى در نظر گرفته شود تا بخشى از اين سرمايه‏ها براى توليد دانش مصرف شود. ايجاد اشتغال و كار و... هم احتياج به تفكر دارد. در مجموع نهضت نرم‏افزارى يعنى ارزش‏گذاشتن به انديشمندان و دانش، و فهميدن اين كه عصر آينده، عصر دانش است و اقتصاد آينده، دانش محور (Knowledge Economy) است.

برگرديم به موضوع اصلى و اين كه بهترين راهكار براى رسيدن به عصر مجازى چيست؟

بهترين راهكار براى توسعه IT و ICT و رسيدن به عصر مجازى، ساخت شهرك‏هاى نمونه و شهرهاى الكترونيكى است.

شهر الكترونيك چگونه شهرى است؟

وقتى مى‏گوييم شهر الكترونيكى، يعنى تمام ساختار و اداره شهر در زمينه‏هاى مختلف بتواند با امكانات الكترونيكى هم انجام گيرد. به عنوان مثال بايد آموزش الكترونيك هم وجود داشته باشد. آموزش الكترونيك براى درس‏هايى كه نمى‏توانيم به صورت فيزيكى آموزش دهيم يا معلم براى آن درس نداريم يا علمش را نداريم، كارساز است. فرض كنيد استاد نانوتكنولوژى در كشور نداريم يا اگر داريم يك نفر است. اگر همه شهرهاى ايران الكترونيك باشند، سراسر ايران مى‏توانند از اين استاد استفاده كنند. نمونه ديگر در مورد تجارت الكترونيكى است. امروز همه نمى‏توانند خارج بروند و براى كارشان مشترى پيدا كنند، ولى با ابزار الكتريكى مى‏توانند كالاهايشان را در سراسر جهان عرضه كنند. در زمينه‏هاى مختلف هم، ديگر سازمانها مانند شهردارى‏ها مى‏توانند خدمات بدهند. در كشور ما، هر شهر قابليت‏هايى را دارد كه ديگر شهرها ندارند. با الكترونيكى كردن شهرها، قابليت‏هاى هر شهر در اختيار ديگران هم قرار مى‏گيرد و همكارى و عدالت بيشتر مى‏شود. در حقيقت شهر الكترونيكى چيزى نيست جز همين سرويس‏هاى سنتى كه به وسيله سرويس‏هاى الكترونيكى با سرعت بيشتر در 24 ساعت شبانه روز به هر كسى و در هر جا ارائه مى‏شوند. در كشور ما اين محدوديت هست كه مثلاً ساعت 7 بعدازظهر ادارات يا بانك‏ها تعطيل‏اند. بنده كه استاد دانشگاه هستم، روز نمى‏توانم پول قبض تلفنم را بدهم، ولى شب در منزلم مى‏توانم به وسيله كامپيوتر و خدمات شهر الكترونيك پول تلفن را پرداخت كنم. با اين كار، وقت بيشترى براى كلاس و دانشجو مى‏گذارم. در كاهش ترافيك و كاهش آلودگى هوا هم تأثير خواهم داشت. مظاهر شهر الكترونيكى با هر ديدگاهى كه داشته باشيم، مظاهر كيفى است. اگر ما بخواهيم ايران را به e-Iran تبديل كنيم، به زمان احتياج داريم.

براى كسب اطلاعات بيشتر در زمينه تكنولوژى اطلاعات، عصر مجازى، آموزش مجازى و مسائلى از اين قبيل، مى‏توانيد به آدرس‏هاى اينترنتى زير مراجعه نماييد، البته مطالعه كتاب «شهر الكترونيك» را هم به همه علاقه‏مندان به اين مباحث پيشنهاد مى‏كنيم .

www.drjalali.org
www.shahkooh.com
www.itiran.com
.www.etvto.ir.ostadonline
www.persianlearn.com
www.ayandehnegar.org
www.bashgah.net.articles.cyber.asp
www.ediplomacyiran.com
.www.etvto.ir.itkhabar



نسخه چاپی