زندگی حاج آقا نورالله اصفهانی
زندگی حاج آقا نورالله اصفهانی
 
نویسنده:احمد علی قدیری
مقدمه
حاج آقا نورالله اصفهانی، از علمای با نفوذ و سیاستمدار بزرگ اصفهان بودند که نقش بسیار مهم و مؤثّری در وقایع اصفهان و مشروطیت داشتند. مبارزه با نفوذ استعمار و حکام مستبد، همواره قرین نام آن بزرگوار بوده و سرانجام هم در این راه شهد شهادت نوشید. ابتدا، نگاهی کوتاه به شخصیت ایشان خواهیم داشت از منظر علما و شخصیت ها و سپس گوشه های دیگری از زندگی ایشان را بررسی می نمائیم.

فصل اوّل: حاج آقا نورالله از منظر علما و شخصیت‌ها

* امام خمینی رضوان الله تعالی علیه: «این چند قیامی که شاهدش بودیم، همه از علما بودند، علمای اصفهان قیام کردند و رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله بود»(1) «چند قیامی که در ایران از جانب روحانیون شد که یکی از آنها از اصفهان بود که به دایره وسیعی که تقریباً همۀ شهرهای ایران اتصال پیدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان بود و مخالفت با رضاخان کردند»(2)
* رهبر معظم انقلاب "حفظه الله تعالی":
- "مرحوم حاج آقا نورالله، انصافاً از یک نظر، قلۀ امین خاندان (خاندان نجفی) است."
- "از لحاظ فهم سیاسی هم بسیار مرد فهیم و جلوتر از زمان خودش بود، هم در قضیه مشروطه، انسان این مسأله را مشاهده می کند، هم در قضیه رضاشاه".
- "نکته دیگری که درمورد ایشان هست، روشن بینی و روشنفکری است… آن دوره، دوره ای بود که غرب با نشاط و سر زندگی داشت می آمد و حالت تهاجمی داشت، اینها این را می دیدند، این را می فهمیدند."
- "مرحوم حاج آقا نورالله، از آن شرکتی که احداث می کنند، از آن حرفهایی که می زند، از همان گفتگوهایی که در کتابِ "مقیم و مسافر" مطرح می کند، نشان می دهد که مرد بسیار روشن بین، بسیار آگاه و متوجه به ابعاد سلطه بیگانه است."(3)
* شهید مدرس "رضوان الله تعالی علیه": براستی حاج آقا نورالله، دل شیر دارد، او با این قیام، بزرگترین خدمت را برای اسلام انجام داد".(4)
* مرحوم کاشف الغطاء: "عمادالأمه و نورالله الذی یأبی اِلّا اَن یتّمه، ثقه الاسلام و مُروّج الاَحکام وَالعَلیم المقام شیخُنا شیخ الهُمام الشیخ آقا نورالله اَطالَ الله"(5)
* دکتر محمود احمدی نژاد: "مردی که در دوران سخت جدایی ملّت و دولت و نفوذ اجانب و وابستگی نظام سیاسی در ایران، قدمردانگی برافراشت و در تیرگی دوران پهلوی، خواهان بازگشت به مشروطیّت اصیل، که همان نهضت عدالتخانه است، گردید." "اینجانب، ضمن ادای احترام به روح بلند این عالم مجاهد و مقاوم، به نسل جوان و نوجوان ایران اسلامی توصیه می نمایم با مطالعه دقیق و برنامه ریزی شده و مداوم تاریخ معاصر، نسبت به شناخت قهرمانان ملّی و فراز و نشیب های تاریخی، آگاهی و بصیرت یابند."(7)

فصل دوّم: زندگینامه حاج آقا نورالله

1- مروری بر زندگی ایشان: مرحوم حاج آقا نورالله (رضوان الله تعالی علیه)، در سال 1287 هـ.ق. در شهر اصفهان متولد شدند. پدر ایشان فقیه و مرجع نامدار مرحوم آیت الله، حاج شیخ محمدباقر نجفی (رضوان الله تعالی علیه) و او فرزند مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی اصفهانی "رضوان الله تعالی علیه" صاحب کتاب اصولی مشهور «هدایه المستر شدین» می باشند. مادر ایشان هم فرزند مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر "رضوان الله تعالی علیه" از مراجع مشهور بوده است. پدر ایشان از برجسته ترین فقهای اصفهان بوده و شاگردان گرانقدری همچون: آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی، آیت الله سید اسماعیل صدر، آیت الله میرزای نائینی (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) و… در محضر ایشان پرورش یافته اند. پدر ایشان، در مسایل سیاسی و اجتماعی هم شهرۀ اصفهان و اصفهانیان بود و در مصائب و بلایا، حامی مردم محسوب می شدند، مبارزۀ با ظل السلطان و فرقۀ ضالۀ بابیّه از اقدامات مهم ایشان می باشد. مرحوم حاج آقا نورالله، علاوه بر درک محضر علمی و تربیتی پدر، برای تکمیل تحصیلات، راهی عتبات عالیات شدند و سرانجام به سال 1300 به اصفهان مراجعت نمودند و به تدریس اشتغال داشتند. برادر ایشان، آیت الله شیخ محمد حسین نجفی "رضوان الله تعالی علیه"، در وادی سیر و سلوک، موقعیتی خاص داشتند، صاحب تفسیری به نام تفسیر اصفهانی می باشند، و نزد حاج آقا نورالله، موقعیتی خاصّ و محترم داشتند. زندگانی برادر ایشان، قابل توجه ویژه می باشد به خصوص اینکه:
- کثیراً مشغول عبادت خداوند متعال بودند به طوری که گاه چندین روز، غذایی نمی خوردند و مائدۀ آسمانی بر ایشان نازل می شد.
- از طهارت و پاکی فوق العاده ای برخوردار بودند به طوری که فرموده بودند: "به یاد ندارم طرفة العینی معصیت خدا را کرده باشم"
- ایشان پس از مرگ، بر خدا وارد شدند و هر آنچه که خواستند خداوند متعال به ایشان عطا فرمود.(8)
2- حوزۀ اصفهان در آن دوران: حوزۀ اصفهان، به خاطر مرکزیت علمی و سابقۀ 4 قرنۀ آن، دارای اهمیت ویژه ای است؛ این حوزه، هرچند از نظر اهمیّت به پای حوزۀ نجف نمی رسیده، لکن به لحاظ مرکزیت آن در ایران، می توانسته در مسایل سیاسی، سریعتر و فعالتر از نجف، عمل نماید. لذاست که آن دیپلمات کهنه کار انگلیسی «سرهارفورد جونس» گفته: «اگر بخواهیم در این طبقه از دستگاه حاکمه ایران نفوذ کنیم، باید مرکز دینی اصفهان را متلاشی کنیم»9 حاج آقا نورالله و همچنین برادر ایشان در آن دوران، نفوذ مردمی و حوزوی خاصی داشتند، یعنی علاوه بر شهرت بین مردم، خواص حوزه هم اینها را دو روحانی مبرّز و لایق می دانستند و از لحاظ سیاسی و اجتماعی و حوزوی جایگاه خاص و ویژه ای داشتند. همین امر باعث شد که ایشان بتواند اقدامات سیاسی مهم و تأثیرگذاری را انجام دهند که در بخشهای بعدی به نمونه هایی از نفوذ و اقدامات ایشان اشاره ای می شود.
3- حاج آقا نورالله و مشروطه: ایشان به مشروطه به عنوان حکومتی بر مبنای قانون اسلام نگاه می کند. او و برادرش، آقا نجفی، از جمله علمای طراز اوّل ایران بودند که به درخواست متحصنین قم در مهاجرت کبرای سال 1323 هـ. ق. به آن بلد هجرت نموده، درصدر رهبران مخالف استبداد قرار گرفتند. چهرۀ دیگر ایشان در مشروطه به سال 1326 هـ. ق. باز می گردد که مجلس به توپ بسته شد. پس از آن در سراسر ایران، انجمنها و مجالس مشروطه تعطیل شده، حاج آقا نورالله و برادرشان، با اقبال الدوله، حاکم مستبد اصفهان درگیر شدند. پس از زد و خورد چند روزه بین دسته جات مردمی و دولت، اقبال الدوله دستور می دهد که مرکز و رهبری قیام علیه او (اطراف مسجد شاه) به توپ بسته شود. در این زمان مرحوم آقا نجفی، با صدور فرمان دفاع برای ضرغام السلطنه که از مریدانش بوده، وی را به اصفهان می خواند. خلاصه، قوای بختیاری با یاری علما و مردم، وارد شهر شده، طی نبردی سخت، قوای دولتی را از عالی قاپو عقب می زنند و اسلحه خانۀ دولتی فتح می شود. اقبال هم در این شرائط، شبانه به کنسولگری انگلیس پناهنده می شود. و نیروی بزرگ مردمی و بختیاری، برای فتح تهران حرکت می کند.

فصل سوّم: مبارزات حاج آقا نورالله

1- جهاد علیه روس و انگلیس: جنگ جهانی اوّل که در سال 1914 میلادی شروع شد، با اینکه آسیا و آفریقا، نقشی در آن نداشتند، لکن سریعاً به این مناطق هم کشیده شد. از جمله به ایران هم سرایت نمود. روس و انگلیس برخلاف رویۀ بی طرفی ایران، به بهانه های واهی، در ایران، قوا پیاده نموده، کشور را اشغال کردند. در این هنگام بود که حاج آقا نورالله، در مرکز و جنوب به جمع آوری نیرو پرداخته، به آموزش نظامی مردم اقدام نمود، هسته های فدائی ملّی را تشکیل داد، مردان بختیاری و قشقایی را به نبرد کشاند و سرانجام نیز قوای ژاندارمری را به خود ملحق نموده، با اعلان جنگ علیه اشغالگران، اصفهان را تحت تصرف کامل خود در می آورند. بدنبال آن، گراهام، کنسول انگلیس مجروح شده، موجودی بانک استقراض روس مصادره و یکی از اعضای برجستۀ کنسولگری روس ترور می شود به دنبال آن، هزار نفر از افراد روس به اصفهان وارد شده و آن را به توپ می بندند که مرحوم حاج آقا نورالله در این اوضاع، به عراق می روند.
2- مبارزه با رضاخان: با پایان جنگ جهانی اوّل، حاج آقا نورالله، با استقبال پرشور و گرم مردم اصفهان، وارد شهر می شوند …، هنگامی که علمای شیعه تصمیم می گیرند تا حوزۀ بزرگ و نیرومندی در قم تأسیس نمایند، حاج آقا نورالله، قیام و هجرت تاریخی خود را علیه فساد حکومت رضاخان برنامه ریزی نموده، عموم علمای ایران را به هجرت فرامی خواند. نظر ایشان این بود که با یک قیام سراسری به رهبری روحانیت ایران در شهر قم حمایت عمومی مردم جلب شده و به دیکتاتوری رضاخان مهر ابطال زده شود. به دنبال آن، غالب علمای بزرگ به سوی قم رهسپار می شوند، بیانیۀ مهاجرین به رهبری حاج آقا نورالله، منتشر می شود،(10) در مقابل، رضاخان هم که نمی خواست مفاد این بیانیه را بپذیرد تیمورتاش و نخست وزیر حیله گر، مخبرالدوله هدایت را برای مذاکره و وقت کشی با سیاست"اخافۀ نفوس و ترغیب قلوب" به قم می فرستد. امّا سرانجام چاره را در شهادت آن بزرگوار می بیند.(11)
3- مبارزه علیه ظل السلطان: حاج آقا نورالله،‌ از جهات مختلف با آن شاهزاده مبارزه و مقابله داشتند. یکی از خیانتهای مهم ظل السلطان،‌تخریب بسیاری از بناهای تاریخی و فرهنگی هنری بود که متجاوز از 100 اثر می باشد. لذا‌، مرحوم حاج آقا نورالله،‌ با مقاومت و ایستادن در مقابل این اقدام آن شاهزاده توانست جلو خیلی از تعدیات را بگیرد و خیلی از آثار مهم و معتبر اصفهان در اثر ترس از علما و مقاومت آنها،‌خصوصاً حاج آقا نورالله از تخریب ظل السلطان مصون ماند. از دیگر جهات مبارزه با ظل السلطان، این بود که خود را به عنوان "مشروطه خواه" معرفی کرد واین بخاطر پیروزی و موفقیت انقلاب مشروطه بود که وارث و ودیعه دار پرمدعایی چون ظل السلطان پیدا کرد. جالب اینکه به وسیلۀ طیف وسیعی از متجددین غرب گرا نیز حمایت شد،‌ و اگر نبود پافشاری و مبارزۀ حاج آقا نورالله با همراهی مردم ما چه بسا وی به نام مشروطیت،‌ به حکومت جابرانۀ خود با قدرت و خشونت بیشتری ادامه می داد. لکن سرانجام،‌ با این مبارزات،‌ به بیرون رانده شد.

فصل چهارم: اقدامات اجتماعی،‌ سیاسی، اقتصادی و نظامی:

حاج آقا نورالله "رضوان الله تعالی علیه"،‌ با توجه به تفکر اسلامی و اندیشۀ فراگیری که داشتند،‌ اقدامات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انجام داده اند که به بعضی از آنها اشاره ای می شود:
1- تأسیس شرکت اسلامیه
* این شرکت،‌ توسط علما و تجار پایه گذاری گردید تا در ادامۀ نهضت و حرکت تحریم،‌ به خود کفائی ملّی و استغنا از خارجی بپردازند.
* حاج آقا نورالله و مرحوم آقا نجفی "رضوان الله تعالی علیهما" در تکوین،‌ حرکت و استمرار شرکت نقش اساسی داشته،‌ به عنوان بانی و حامی آن،‌ تمام مراحل تکوین آن را زیرنظر داشتند.
* تحریم منسوجات فرنگی و کابرد اَقمِشه ی بافندگان ایرانی،‌ به تدریج یک جریان و حرکت عمومی شده،‌ سراسر کشور را فرا می گیرد. علاوه بر آن وکلایی در سایر کشورها و شهرهای خارجی قرار داده شد مانند مصر، بغداد،‌ مسکو،‌ لندن و …(12)
* از خصوصیات این طرح،‌ تأیید و پشتیبانی مراجع تقلید و علمای طراز اوّل از این شرکت می باشد. آیات عظام: ملامحمد کاظم خراسانی سید محمد کاظم یزدی،‌ ملامحمد حسن مامقانی،‌آیت الله شربیانی، محدث نوری "رضوان الله تعالی علیهم اجمعین"،‌ از جمله این افراد می باشند.
* این شرکت،‌ فعالیتهای خود را به منظور بهبود اقتصاد و استقلال کشور،‌ در سایر زمینه ها هم دنبال می نمود. مواردی چون: احداث صنایع ملی تأسیس کارخانجات و گرفتن امتیاز از دولت برای توسعۀ عمران کشور.
* تأسیس و پیشرفت عالی و برنامه ریزی حساب شدۀ این طرح موجب شد تا موج آن،‌ در جراید خارجی هم منعکس شود. (13)
* این اقدام،‌ در واقع مبارزۀ با نفوذ استعمار در ایران اسلامی تلقی می شود.
2- تشکیل انجمن مقدس ملی اصفهان:
* یکی از اقدامات مهم و مؤثر حاج آقا نورالله تشکیل این انجمن بود که قویترین اهرم و قدرت اصلی سیاسی شهر بود.
* این انجمن تحقق بخش آرمانهای جنبش مشروطیّت اصفهان بوده.
* حاج آقا نورالله "رضوان الله تعالی علیه"،‌ با هوشیاری توانست دست اشخاص فاقد صلاحیت را از این انجمن کوتاه کند. بالاخص مدعی سرسخت و دشمن اصلی یعنی ظل السطان را.
3- خدمات اجتماعی و عام المنفعه: حاج آقا نورالله "رضوان الله تعالی علیه" در زمانی که قدرت سیاسی مشروطیت را در منطقۀ وسیعی دارا بودند، اصلاحات زیادی برای رفاه مردم و بالا بردن سطح فرهنگ و اقتصاد آنان،‌ انجام دادند. به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
* تأسیس مدارس عام: همچون مدرسۀ باقریه،‌ حقائق،‌ معرفت،‌ ایمانیه،‌ اسلامیه و… که در این مدارس به توسط علوم متداول و فنون روز، یتیمان و درماندگان اطفال،‌ از خاک مذّلت،‌ به اوج سعادت و علوم مجّهز می شدند.
* مدرسۀ خاص ایتام
* تأسیس مریضخانه اسلامی و تشویق مردم و اطبّا برای رونق هرچه بیشتر این طرح.
* تأسیس قرائتخانه: به منظور نشر معارف و آگاهی مردم از اخبار که محل آن هم حوالی دروازه دولت بود.
* امنیت طرق.
4- اقدامات نظامی
* حاج آقا نورالله با توجه به اوضاع شهر و مملکت،‌ لازم می دیدند،‌ گروهی نظامی و آموزش دیده باشند تا در مواقع لازم،‌ به مصالح شهر و کشور اقدام نمایند. از جملۀ این موارد می توان به امور ذیل اشاره کرد:
- رسیدگی به امور نظامی و لشکری
- بسیج مردم در تأمین قشون ملّی
- رژۀ 50 هزار نفری در مقابل حاج آقا نورالله و برادر ایشان که واقعاً مایۀ غرور و افتخار است و رژه ای بوده واقعاً جالب و دیدنی(14)
- سوگند یادکردن صاحب منصبان قشون در مقابل حاج آقا نورالله
- نطق و سخنرانی حاج آقا نورالله برای صاحب منصبان قشون (15)

فصل پنجم: کتاب مقیم و مسافر:

این کتاب،‌ مستندترین و جامع‌ترین نوشته ای است که تصویر روشنی از اندیشۀ سیاسی حاج آقا نورالله را به ما نشان می دهد. این کتاب،‌ قلمِ مجتهد سیاسی مبارزی را نشان می دهد که تجربۀ مبارزه،‌ به وی شناخت خوب از ماهیت و ریشه های استبداد را داده و هم افکار سیاستمداری را معرفی می کند که به خاطر چند سال حکومت سیاسی،‌ به بسیاری از ظرائف و اصول حکومتی آشنا بوده، در فرصتی مناسب به تشریح و دفاع از مجموعۀ تجارب و افکار خود پرداخته. این کتاب در 150 صفحه نگاشته شده و ظاهراً جلدهای دیگری هم دارد.
* ایشان برای بیان جامع و منظم اندیشۀ سیاسی خود، از جنبه های تاریخی و بخصوص از ریشۀ تاریخ صدر اسلام شروع به بحث و نتیجه گیری می نمایند. حاج آقا نورالله،‌ اصیل ترین جوهرۀ روزگار صدر اسلام را عمل به قانون،‌ شورا،‌ عدالت و آزادی معرفی می نمایند و حکومت مطلقه و استبدادی را بزرگترین بدعت وارده بر امت اسلامی در صدر اسلام برمی شمرند.
* حاج آقا نورالله،‌ بحث صدر اسلام را ادامه داده،‌ بعد از تحلیلی مختصر،‌ به بیان یک فرق عمده بین سلاطین مقتدر امپراطوریهای اسلامی با حکام و سلاطین روزگارش می پردازد.(16) از جمله مطالبی که در این کتاب به آن برمی خوریم:
- تبیین اصول و اصلاح در جنبش مشروطیت
- تفاوت "مشروطۀ با محتوای شریعت" و "مشروطۀ با اصول غرب"
- اندیشۀ برتری هویت اسلامی بر تمدن غربی
- نفی مطلق استعمار
- استعمار و استبداد،‌ دو عامل اصلی انحطاط مسلمین
- توسل،‌ دعاو مهدویت،‌ مکمّل و برانگیزندۀ جهاد و جنبش
- ماهیت استبداد و رابطۀ آن با دین،‌ اقتصاد،‌ استعمار،‌ مردم، و…
- اندیشۀ نفی اساسی سلطنت و قبول جمهوری و پارلمان
- مبحث آزادی،‌ عدالت و مساوات

فصل ششم: شهادتِ نور خدا:

اوایل دیماه 1306 بود. صد روزی از مهاجرت و قیام می گذشت. کسالت مختصری بر رهبر قیام عارض شده بود. طلاب آن روز حوزۀ علمیه که مراجع عالیقدر امروزند،‌ نقل کرده اند که آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)،‌ برای عیادت به منزل آقا نورالله رفته و همراه ایشان چند نفر از اطبا هم آمده بودند. همگی متفّق بودند که مسألۀ مهمی نیست و عارضۀ آقا فقط تب و کسالت مختصری است که با استراحت و مراقبت،‌ به زودی بر طرف شده،‌ سلامت کامل خود را باز خواهد یافت. حکومت جابر وقت که هیچکدام از ترفندهایش به نتیجه نرسیده بود و خطر اوج گیری مجدد نهضت با پیوستن مجتهد مشهور آذربایجان به آقا نورالله را حس می کرد،‌ دست به کار شد. روز دوشنبه اول صبح،‌ مأمورین اجرای جنایت بلافاصله وارد خانۀ حاج آقا شدند. پسر رکن الدوله حاکم وقت قم همراه یک پزشک قلابی از جمله افراد بودند. با وانمود کردن اینکه از طرف اعلیحضرت مأمور معالجۀ ایشان هستند، مشغول معاینه و گرفتن نبض حاج آقا می شوند و می گویندکه جنابعالی بیماری "مالاریا" دارید،‌ باید آمپول تزریق کنید. حاج آقا که توطئه را فهیمده بودند می فرمایند: من عادت دارم کارهایم را با استخاره انجام دهم … . ولی آن مأموران جانی،‌ فرصت به حاج آقا نمی دهند،‌ دست حاج آقا را گرفته و آمپول را تزریق می کنند و بلافاصله منزل را ترک می گویند. خلاصه،‌ آثار آن آمپول مرگ بلافاصله ظاهر شد،‌ رنگ از چهرۀ ایشان پرید،‌ حاج آقا که بلند شده بودند و چند قدمی راه رفته بودند، ناگهان به شدت بزمین می خورند و کم کم حالت تشنج به آن ولی خدا دست می دهد. رژیم جنایتکار که دسیسه اش تمام نشده بود،‌ در همان لحظات جان دادن،‌ بر بالین ایشان حاضر می شوند (3 نفر پزشک با رضاخان) و می بینند که کار از کار گذشته است. روزنامه ها هم بعد از شهادت،‌ خبر "اعزام اطباء را از طرف شاه" انعکاس دادند و بهره برداری تبلیغی خود را کردند. پیکر پاک و مطهر ایشان با عزت و شکوه،‌ تشییع شد و در نجف اشرف‌،‌ در مقبرۀ مرحوم کاشف الغطاء "رضوان الله تعالی علیهما" به خاک سپرده شد. از جمله وقایع ناشی از شهادت ایشان عزاداری عجیب و کم نظیر مردم اصفهان بود که در تاریخ ماندگار شد.

مردم اين شعر را در رثاي آيت‏ الله مي‏خواندند:
ای آقای ما،‌ سرور ما،‌ جای تو خالی است
ای نایب پیغمبر ما،‌ جای تو خالی است
آیت الله زمان رفت ز دست
ای خدا بیرق اسلام شکست،‌ ای خدا بیرق اسلام شکست

منابع:‌

1- نجفی،‌ موسی؛ اندیشۀ سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله،‌ تهران،‌ چاپ و نشر نظر،‌ 1378.
2- خبرنامه شماره 2، مربوط به همایش حاج آقا نورالله،‌ مرداد 84.
3- خبرنامه شماره 1،‌ مربوط به همایش حاج آقا نورالله،‌ اردیبهشت 84.
4- خبرگزاری مهر.

پی‌نوشت‌ها:

1. رک: صحیفۀ نور،‌ سخنرانی امام به تاریخ 8/8/58.
2. همان
3. بیانات رهبر معظم انقلاب،‌ همایش مرحوم حاج آقا نورالله،‌ 15/5/84.
4. به نقل از:‌ حاج آقا نورالله اصفهانی،‌ موسی نجفی،‌ ص 5-4.
5. همان،‌ ص 5.
7. پیام رئیس جمهور به همایش‌، 15/4/84،‌ به نقل از خبرگزاری مهر
8. رک: وارستۀ پیوسته،‌ حاج آقا مهدوی (حفظه الله)
9. اسماعیل رایین،‌ حقوق بگیران انگلیس در ایران،‌ تهران،‌ 1363.
10. رک: حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی،‌ ص 25
11. برای تفصیل بیشتر رک: حاج آقا نورالله اصفهانی،‌ موسی نجفی،‌ ص 245- 221.
12. رک: حاج آقانورالله،‌موسی نجفی،‌ ص 35.
13. رک: همان،‌ ص 61.
14. رک: حاج آقانورالله،‌ موسی نجفی، ص 8-134.
15. رک: حاج آقانورالله،‌ موسی نجفی، ص 142.
16. رک: حاج آقانورالله،‌ موسی نجفی،‌ ص 332.


 
نسخه چاپی