منابع لغوي سومين منبع تفسير
 منابع لغوي سومين منبع تفسير
منابع لغوي سومين منبع تفسير
نويسنده:علي اكبر بابايي
منبع:سايت انديشه قم
سومين منبع تفسير، منابع لغوي است. مقصود از منابع لغوي، هرگونه منبعي است كه ما را در فهم معنا و كاربرد واژگان قرآن در زمان نزول ياري دهد. بر اين اساس، قرآن مجيد، روايات، سخن صحابيان، فرهنگ عامّه مردم در دوران نزول، همه از منابع لغوي تفسير به شمار مي‌آيند به اين معنا كه با مراجعه ی به آنها، معاني و كاربردهاي واژه‌هاي قرآني در عصر نزول روشن مي‌گردد. شايان ذكر است كه از قرآن، روايات و سخن صحابيان، گاه در فهم مقاصد قرآن و گاه در فهم كاربردهاي واژگان قرآن، استفاده مي‌كنيم. آن چه در اين جا مدّ نظر است، نوع دوم استفاده است.

راه‌هاي دستيابي به مفاد واژگان قرآن

الف. قرآن كريم

قرآن كريم علاوه بر اين كه يكي از منابع تفسيري است كه به كمك آن مي‌توان به مقاصد و مراد جدّي آيات آگاه شد، يكي از منابع لغوي مفردات قرآن نيز هست؛ زيرا يكي از راه‌هاي پي بردن به معاني و كاربردهاي واژگان قرآني، بررسي موارد استعمال آن واژه‌ها در خود قرآن كريم است چرا كه در بسياري از موارد با توجه به قراين، سياق و مانند آن، معنايي كه واژه‌ها در آن به كار رفته معلوم است و از اين طريق مي‌توان پي برد كه يك واژه در چه معناهايي به كار رفته است و حتي در برخي از موارد ممكن است از كثرت استعمال واژه در معنايي به حقيقت بودن آن واژه براي آن معنا آگاه شويم ولي بايد توجه داشت كه به كار رفتن يك واژه در يك يا چند معنا دليل آن نيست كه اين واژه در كليه مواردي كه در قرآن به كار رفته، به اين معنا است، بلكه وارسي موارد استعمال، تنها ما را با معاني كاربردي واژه‌ها و معناهايي كه ممكن است واژه‌ها در آنها به كار رود، آشنا مي‌كند، ولي تعيين اين كه از واژه‌هاي به كار رفته در آيه ی مورد تفسير چه معنايي اراده شده، تنها از طريق قراين متصل و منفصل انجام مي‌گيرد.

ب. روايات پيامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام)

روايات پيامبر (صلی الله علیه و آله) را از دو منظر مي‌توان از منابع لغوي تفسير به شمار آورد. اول آن كه گفته‌هاي آن حضرت، خود بخشي از فرهنگ مردم آن زمان به حساب مي‌آيد و با دست يافتن به موارد كاربرد واژه‌ها در كلام ايشان، به معاني واژه‌ها در عرف آن زمان پي مي‌بريم؛ آن گونه كه در خصوص اشعار عرب جاهلي يا معاصر صدر اسلام نيز مطرح است و با توجه به اين كه قرآن نيز نوعاً واژه‌ها را با همان معاني در بيان مقصود خود به كار گرفته است، مي‌توان معاني كاربردي واژه‌هاي قرآني را به دست آورد و يا با توجه به قراين، معناي خاص يا مورد خاص مدنظر قرآن را شناسايي كرد. دوم آن كه طبق بيان آيات شريف قرآن كريم، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) معلم و مبين قرآن است و بنابراين، يكي از راه هاي دست يابي به معاني واژه‌هاي قرآن بهره‌گيري از بيانات آن حضرت در تفسير واژه‌هاست هر روايت مستند و معتبر نبوي كه درباره بيان معناي واژه‌هاي قرآن يافت شود، منبع مناسبي براي فهم واژگان قرآن است. البته چنان‌كه در فصل اول ياد‌آور شديم، در استفاده از روايات نبوي در منظر اول نيازي به اثبات اعتبار سندي روايات نيست، ولي در منظر دوم استفاده از روايات در گرو اعتبار سندي روايات است.
اما روايات غير معتبر تنها بيان‌گر يك معناي احتمالي است كه بايد در مورد آن كاوش كرد و چنان‌چه مؤيد داشت، مي‌توان مفاد آن را در فهم واژگان آيات دخالت داد.
اهل بيت(علیهم السلام) نيز كه وارثان علم پيامبرند، موارد ديگري را در زمانهاي پس از صدر اسلام بيان نموده‌اند. اين روايات نيز از دو جهت مورد استفاده‌اند: نخست، مواردي كه توضيح و تفسير واژه‌اي را از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل مي‌كند و يا به معناي آن در عصر نزول اشاره دارند و دوم آن كه خود معلم و مبين قرآنند و سخن آنان دليل بر مدعاست. و در هر دو جهت به رواياتي مي‌توان اعتماد كرد كه اعتبار سندي آنها محرز شود و رواياتي كه سند معتبري نداشته باشند، صرفاً مؤيد برداشت و فهم از آيه مي‌توانند باشند.

ج. سخنان عربهاي عصر نزول قرآن (فرهنگ عامه زمان نزول)

عرب زبانان عصر نزول، به ويژه گروهي كه زمان جاهليت را هم درك كرده بودند، هم زبانان قرآنند؛ قرآن به زبان آنان سخن گفته تا مفاهمه امكان‌پذير باشد. بنابراين، يكي از راههاي فهم معاني كاربردي واژه‌هاي قرآن جستجو و تفحص از معاني آن واژه‌ها در سخنان عربهاي عصر نزول است[1].
گفته‌هاي ياد شده، در دو بخش نثر و نظم خلاصه مي‌شود. در زمينه نثر، جز آن چه در كتابهاي تاريخي در ضمن بيان واقعه‌ها مطرح شده و يا در فرهنگعامه وجود داشته و نقل شده است، مانند: ضرب‌المثلها و جمله‌هايي كه صحابه در پي فهم واژه‌ها از آن استفاده كرده‌اند، چيز ديگري در دست نيست[2] و اين نيز بسيار اندك است؛ ولي شعرهاي زيادي از شاعران[3] از آن دوران نقل شده، كه در بيان معنا و كاربرد واژه‌ها در زبان عربي آن روزگار گواه خوبي است. از اين رو، در منابع لغوي و تفسيري شاهديم كه براي مستند سازي توضيح واژه‌ها، از اشعار عرب زياد استفاده مي‌شود؛[4] چنان كه قبلاً نيزاشاره شد، به كار رفتن واژه‌اي در نثر يا نظم آن دوره به تنهايي مشخص كننده ی مقصود قرآن از آن واژه نيست؛ چون تنها موارد استعمال واژه‌ها را روشن مي‌كند و براي رسيدن به مفاد استعمالي و مراد جدي، بايد مكمّلهايي بدان افزود. در هر حال، گفته‌هاي عربهاي عصر نزول، در فهم معاني واژه‌ها در عصر نزول مؤثر است و مي‌توانند مفسر را در اين زمينه ياري دهند و به همين دليل يكي از منابع تفسير قرآن به شمار مي‌آيد.

د. سخنان صحابيان

سخنان صحابيان درباره معناي واژه‌هاي قرآن نيز، يكي از منابعي است كه مفسّر را در رسيدن به معناي رايج در زمان نزول كمك مي‌كند[5]. حتي اگر در نقش سخن صحابيان در فهم مراد جدي خداوند از آيات قرآن و واژه‌هاي به كار رفته در آن ترديد روا داريم، اما در اين كه سخن صحابيان ما را به معاني كاربردي واژه‌ها در زمان نزول راهنمايي مي‌كند، ترديد نيست. البته بايد انتساب آن سخنان به صحابيان، از طرق معتبر به اثبات برسد. در اين خصوص، قول صحابيان ـ به ويژه آنان كه ساكن جزيرة‌العرب خصوصاً مكه و مدينه بوده و ساليان زيادي را در فضاي نزول زيسته‌اند ـ به مراتب از ديگر شواهد و از جمله اشعار جاهلي مفيد‌تر است؛ زيرا فرهنگ عمومي آنان تا حدود بسيار زيادي فرهنگ قرآن است و با توجه به اهميت قرآن و محوريتش در زندگي آنان، ملاحظه مي‌كنيم كه آنها با زبان قرآن سخن گفته‌اند و از ميان معاني متعدد واژه‌هاي قرآن در زمان نزول، معاني مورد نظر قرآن يا متقارب با آن را بيشتر به كار برده‌اند. سخنان ياد شده، در آغاز سينه به سينه نقل مي‌شد؛[6] بعدها اين فرهنگ گفتاري به نوشتار تبديل شد؛ يعني در زمان تابعان به بعد، عده‌اي در صدد نوشتن كتابهايي در شرح واژه‌هاي دشوار قرآن بر آمدند كه در اصطلاح، «غريب القرآن»[7] ناميده شده‌اند و قسمتي از سخنان صحابيان را در بردارند.

هـ. فرهنگهاي واژگان عربي

ترديد نيست كه در ريشه‌يابي واژگان قرآن، نيازمند فرهنگهايي هستيم كه از اتقان لازم برخوردار بوده و به طور جدي و همه جانبه به بررسي واژه‌ها و موارد كاربرد آن‌ها پرداخته باشد. فرهنگ‎هاي واژگان عربي، بعد از پيدايش اسلام و نزول قرآن نوشته شده و به طور طبيعي از فرهنگ قرآني متأثر است. به گونه‌اي كه برخي واژه شناسان، به آيه‌هاي قرآن اشاره و استشهاد كرده و يا هنگام معنا كردن واژه ی مورد نظر، كاربرد قرآني آن را هم ياد‌آور شده است[8]. و از اين رو، فرهنگ‌هاي معتبر واژگان عربي يكي از منابع لغوي واژه‌هاي قرآن به شمار مي‌آيد.
تنوع فرهنگ‌هاي واژه‌شناسي و تقسيم واژگان عربي به اسم و فعل وحرف، به نوعي در شكل‌گيري و تقسيم منابع لغوي تأثير داشته است. در اين تقسيم، بخشي از كتاب‌هاي نحويان و صرفيان نيز در زمره منابع لغوي به شمار مي‌آيد، كه به بحث از معاني حروف يا هيأت و ساختار افعال مي‌پردازد. بنابراين، در پي جويي از معناي حرفها و هيأت فعل‌ها، بايد به كتاب‌هاي صرف و نحو نيز مراجعه كرد[9]. درباره اسم‌ها و فعل‌ها هم كتابهاي ويژه‌اي نوشته‌اند[10]؛ ولي از آن‌جا كه بيشتر كتابهاي واژه‌شناسي، اسم و فعل و حرف را در بردارند، نيازي به مراجعه به كتاب‌هاي ويژه ی اسم يا فعل نيست. برخي از واژه‌شناسان كتاب‌هايي درباره بيان تفاوتهاي برخي از واژگان قريب المعنا يا هم معنا نوشته‌اند، كه مراجعه به آنها نيز ضرورت دارد[11].

و. فرهنگ‌هاي ويژه واژگان قرآن

منبع بودن فرهنگ‌هاي ويژه قرآن (غريب القرآن) و بحث‌هاي لغوي مفسران، براي فهم معاني واژه‌هاي قرآن بي‌نياز از استدلال است؛ زيرا هدف اساسي مؤلفان آنها روشن نمودن معناي واژگان قرآن است و اگر سخن نهايي را نگفته باشند، بي‌گمان بسياري از زواياي آن را شرح داده و كمك خوبي براي دست‌يابي به معناي صحيح‌اند؛ ولي با توجه به اجتهادي و استنباطي بودن بسياري از سخنان آنان ـ كه گاه از گفته‌هايشان پيداست ـ پذيرش سخنان آنان بدون تحقيق خطاست.

ميزان اعتبار فرهنگ‌هاي واژه‌شناسي

از آن‌جا كه هدف از ريشه‌يابي واژه‌هاي قرآن، دست‌يابي به معاني رايج آن‌ها در زمان نزول قرآن است، بهترين كتاب‌هايي كه ما را در اين هدف كمك مي‌كند، قديمي‌ترين آن‌هاست؛ زيرا مؤلفان آن‌ها از نظر زماني نزديك به عصر نزول‌اند و واژه‌ها در آن هنگام كمتر دست‌خوش تغيير و تحويل شده است؛ ملاكهاي ديگري كه بايد در نظر گرفت عبارتند از: مستند سخن گفتن، دقيق معنا كردن، درصدد تمايز معاني حقيقي و مجازي بودن، كامل‌تر و جامع‌تر بودن؛ با اين همه، تعبد داشتن به سخنان آنان و پذيرش بي‌چون و چراي آن نارواست؛ زيرا آنان گاهي به فهم خود تكيه داشته و در بررسي موارد كاربرد واژه‌ها، معناي حقيقي را با مجازي خلط كرده و توجهي به كاربرد قرآني آن نداشته‌اند[12].

پی نوشتها

[1] . ر.ك: بلاغي، محمد جواد، آلاء الرحمان، ج 1، ص 32.
[2] . مانند آن چه از ابن عباس در بيان معناي «فاطر» در آيه «الحمد لله فاطر السموات» (سوره فاطر، آيه 1) و معناي «فتح» در آيه «ربّنا افتح بيننا و بين قومنا» (سوره اعراف، آيه 89) نقل شده است (ر.ك: الاتقان، ج 1، ص 345و 355).
[3] . مانند امرؤ القيس، نابغة ذبياني، علقمة بن عبده، زهير بن ابي سلمي، طرفة بن العبد، عنتره، خنساء، لبيد و ...
[4] . به عنوان مثال ر.ك: مجمع البيان بخشهاي «اللغة».
[5] . ر.ك:المنار، ج 1، ص 7.
[6] . در ميان صحابه، از ابن عباس سخنان زيادي در تفسير واژه‌هاي مشكل نقل شده كه به نثر يا نظم استشهاد كرده است؛ (ر.ك: الاتقان، ج 1، ص 355ـ416).
[7] . گاهي هم «معاني القرآن» و «مجاز القرآن» گفته شده است. ر.ك صقر، سيد احمد، مقدمه تأويل مشكل القرآن، اين قتيبه، ص «ج».
[8] . مانند خليل بن احمد فراهيدي (م. 175 هـ) كه در كتاب العين فراوان به آيه‌ها اشاره كرده است.
[9] . ر.ك: ابو حيّان، الحر المحيط، ج 1 ص 14 و البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 394؛ برخي از دانشمندان هم جداگانه آثاري در باب معاني حروف نوشته‌اند.
[10] مثالاً كساني چون ابن قوطيه و ابن طريف و سرقنطي (سرقسطي) و ابن قطاع، كتاب‌هايي درباره افعال نوشته‌اند. ر.ك: البحر المحيط، ج 1، ص 14 و البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 395.
[11] . مانند: الفروق اللغويه نوشته ی ابو هلال عسكري (م. 395 هـ) و فروق اللغات نوشته نورالدين بن نعمة الله حسيني جزايري (م. 1158 هـ).
[12] . ر.ك: بلاغي، محمد جواد، آلاء الرحمان، ج 1، ص 32 (درباره خلط معني مسّ و لمس).



نسخه چاپی