مصارف کاغذ در ایران کهن
 مصارف کاغذ در ایران کهن

 

نویسنده: ایرج افشار




 

1. اطلاعات کلی

مصرف اصلی کاغذ سفید در روزگاران گذشته برای نوشتن کتاب، نامه، فرمان، منشور، قباله، دفتر محاسبه و دیگر کارهای از آن دست بود.
کاغذ در عهود قدیم از متاع‌های ارزان نبود. هماره با صرفه‌جویی مورد مصرف قرار می‌گرفت. در جوامع‌الحکایات برای نشان مقدار کم کاغذ «کاغذی نمک» عنوان شده است.
کاغذهای باطله و نوشته‌های بی‌مصرف در مقوّاسازی جلد کتاب به کار می‌رفت. یا این که آن را برای کاغذسازی دوباره خمیر می‌کردند و از آن کاغذ می‌ساختند. مقداری هم در مصرف عطاری و پیشه‌‌های دیگر مصرف می‌شد.

2. چاو

در دوره‌ی ایلخانان به مدتی کوتاه در ساختن چاو (پول کاغذی) از کاغذ استفاده کردند ولی پسندیده‌ی مردم ایران نشد و آن رسم برافتاد.
رشیدالدین فضل الله در جامع التواریخ (چاپ باکو، 287/3) در این باره نوشته است:
«و چون به سمنان آمد اوردو بوقا از خدمت گیخاتو برسید با چند خروار چاو و آلات آن از کاغذ سپید و آل و غیره. غازان‌خان فرمود کی در مازندران و این حدود از غایت نمناکی هوا آلات‌آهن و سلاح را بقا نمی‌باشد کاغذ را چگونه تواند بود و فرمود تا تمامت را بسوختند».
فرستادن کاغذ به طور تعارف و سوغات و تحفه مرسوم بود و از جمله‌ی طرایف و تنکسوق در شمار می‌آمد. پیش‌تر دیدیم که علی صفی مؤلّف رشحات عین‌الحیات (ص 403/2) نوشته بود که خواجه محمود شاشی چند بند کاغذ به رسم هدیه برای مولانا احمد به کاریز فرستاده بوده است.

3. اسباب‌بازی کاغذی

در چین و هندوستان، صنایع کاغذی و استفاده از آن در هنر از ایران مرسوم‌تر بود. به طور مثال مؤلف گلزار کشمیر (ص 365) یکی از صنایع کاغذسازان «شطرنج کاغذی» نام برده است.
ساختن گل کاغذی و فانوس و اسباب بازی از جمله فرفره و بط کاغذی و مرغ پرنده نیز در اغلب دوره‌ها مرسوم بود. از جمله حبیش تفلیسی اشارتی به آن‌ها کرده است (1).
سیاه‌مشق‌نویسی خود گواه و نشانه‌ای است از این که چون کاغذ کم بوده است حدّاکثر استفاده از سراسر سفیدی کاغذ می‌شده است.
این که ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان (ص 122) درباره‌ی سخاوت عبدالله مأمون نوشته است:
«مأمون بفرمود تا به بغداد او را تره و هیزم نفروشند، کاغذ می‌خریدند و به عوض هیزم می‌سوختند تا سفره‌ی گشاده‌اش همه روز دایر باشد»
دلالت بر آن ندارد که آن قدر کاغذ زیاد بود که به جای هیزم می‌سوزاندند. مقصود نویسنده آن است که مأمون برای آماده ساختن غذا گران‌ترین چیز سوختی را مصرف می‌کرد.
آن چه مسلّم است این است که کاغذ از امتعه‌ی گران‌بها و گاه تحفه‌ای و به مقدار کم بوده است. شعرهایی که شعرای مشهور در طلب کاغذ در مدح بزرگان زمانه‌ی خود گفته‌اند گواهی است بر آن. تقاضاهایی که معمولاً شاعران داشته‌اند اسب بوده است و جو و کاه برای علوفه‌ی آن و شراب و هیزم.

4. شاعر و طلب کاغذ

نخست از انوری ابیوردی سه قطعه را که در طلب کاغذ سروده است می‌آورم:
قطعه‌ی نخست «فی اقتراح القرطاس» عنوان دارد و کاغذ را برای نوشتن نسخه‌ی دیوان سنایی می‌خواسته است:

عزم آن دارم که روزی چند بنویسم دو بیت***شعر او، مرغی که آسان اندرون آید به دام
لیکن از بی‌کاغذی بیتی نکردستم سواد*** هست امیدم که این خدمت چو بگزارد پیام
حالی ار داری به تابی چند یا بد یا سره***دستگیری آیدم، اما عطا اما به وام
از سر گستاخی ار رفت این سخن با آن بزرگ***تا بدین بی خردگی معذور دارد والسلام
(دیوان انوری، ص 215)
___
پارم سه دسته کاغذ نیکو بداده‌ای***امسال از آن حدیث ورق چون بشسته‌ای
(دیوان انوری، ص 458)
___
ماجرایی خرده‌وار اندر میان باید نهاد***باورم‌دار، ارچه کس را آن ز من باور نشد
دسته‌ای دَه، کاغذم فرموده‌ای زان روزها***در تقاضا گرچه زان پس نوک کلکم تَر نشد
خواستم تا قطعه‌ای پردازم امروز اندر آن***زین مطول‌تر، ولیکن زین مطول‌تر نشد
زان‌که چون اندیشه کردم از بیاضش چاره نیست***حالی از بی‌کاغذی دستم به نظمش درنشد
(دیوان انوری، ص 380)

مسعود سعد سلمان نیز در شعری که پیش از این (برگ نخستین) آورده شد به خواستن کاغذ اشاره کرده است.
عبدالواسع جبلی هم در طلب کاغذ گفته است:

دلم چو کاغذ آماجگاه مجروح است***ز رنج آن که مرا نیست یک طبق کاغذ
چو در مدیح تو زین پس قصیده‌ای گویم***مگر سواد کنم بر بیاض دیده‌ی خود
(دیوان عبدالواسع، ص 612)

اشرف مازندرانی یا شاعری دیگر که نامش از یادم رفته گفته است:

رضی ملت و دین ای که با افاضت تو***به رسم طعنه توان گفت ابر را فیاض
ز خازن کرمت بر سبیل گستاخی***همی کنم ورقی چند کاغذ استقراض

محمّدبن حسام خوسفی مؤلف خاورنامه، در قطعه‌ای مفصل از اشراف بیرجند طلب کاغذ کرده و سروده است:

یک دسته کاغذ از راه احسان و مردمی***از دستشان رسیده بر این مستمند باد (2)

همو در بیتی دیگر برای نوشتن قرآن کریم طلب کاغذ کرده و گفته است:

بنده را از پی یک مصحف اگر لطف کنی***قدری کاغذ اگر بذل کنی در کارست

در جُنگ‌ها نامه‌ای از امامقلی بیک صایغ (گاه صانع) در این موضوع نقل و چند نسخه از آن شناخته شده است. این رقعه در نامه‌ی بهارستان، س 5 (1383)، ش 1 و 2، دفتر 9-10: 135-144، تحت عنوان «رقعه‌ای در باب طلب کاغذ» چاپ شده است.

5. کاغذ دعا

مریض‌هایی که از شفای طبیبان مأیوس می‌شوند به دعا رجوع می‌کنند. محمّدبن محمود زنگی بخاری در بستان‌العقول (ص 198) نوشته است:
«بسا که بر کاغذ پاره‌ها بنویسند و بر دیوارها و ستون‌های مساجد و بیع بچفسانند ... چنان که گویند خدای تعالی بر آن مسلمان رحمت کناد که فلان کس را به چنین مرض درماندست به دعا یاد دارد».

6. کاغذ در زندان

زندانی اجازه‌ی داشتن کاغذ نداشت. زیرا نمی‌بایست نامه‌نویسی کند. شاهد موردی است که در خلاصة‌التواریخ درباره‌ی زندانی بودن اسماعیل میرزا گفته شده و چنین مقرر بوده است که دوات قلم و کاغذ سفید به او ندهند. حتی کناره‌های سفید کتبی را که برای خواندن در اختیار او می‌گذاشتند می‌بریدند تا پاره کاغذ سفیدی در اختیار نداشته باشد.

7. کاغذ فرستادن با کبوتر

در این‌باره از سلیم طهرانی بیتی آورده می‌شود:

به زندگی پی میراث خواریم صدبار***گرفته همچو کبوتر ز من همان کاغذ
(دیوان سلیم)

8. نایع کاغذی

در کتاب گلزار کشمیر (ص 363) از صنایع ساخت کاغذسازان ذکر اشیایی می‌شود که برای ما ناشناخته است: شیر جنگلی- قلمدانی- ده مشتی- هشت مشتی مهین حریر- رنگ‌آمیز برای لفاف پشمینه.
همان مؤلف در جای دیگر کتاب مذکور ضمن صنایع جلدسازان ذکر از پهکه ابرک کرده است و در زمره‌ی کار قلمدان‌سازها می‌نویسد که پیاله‌های کاغذی و شطرنج کاغذی و رکابی‌های کاغذی می‌ساخته‌اند.

9. کُره‌ی کاغذی

کریم‌الدین ابوبکربن محمود سلماسی مهندس که در سال 664 هـ در مراغه بود و قطعاً در رصد مراغه سمتی داشته است کره‌ی زمین را از کاغذ ساخته بوده است، هم چنان‌که اشیاء دیگر. در مجمع‌الآداب ابن‌فوطی (65/4) در این موضوع آمده است:
«کان له معرفة بحلّ الکاغذ إلی أن یصیر کالعجین و یعمل منه الآلات کالطباق و الزبادی و المقالم و هو الّذی صنع کرة الأرض من الکاغذ و جاءت مجفوفة فی غایة ما یکون و خطوا علیها صورة الأقالیم».

پی‌نوشت‌ها:

1. بیان‌الصناعات، از جمله ص 413 (بط کاغذی)، نیز مطلع‌سعدین، ج2، د1: «و بازیگران از کاغذِ مقوّا صورت جانوران ساخته بر روی بسته بودند» ص 330.
2. «ابن حسام خوسفی و برخی از آثارش»، 357-358.

منبع مقاله :
افشار، ایرج؛ (1393)، کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ دوم



 

 

نسخه چاپی