ياد ياران ؛ شهیدان قاسمى تمرين و قربانى
ياد ياران
 
 

شهيد عليرضا قاسمى تمرين

رضا از اوايل زندگى در خانواده اى اسلامى و خداشناس چشم به جهان گشود و دردامان پاک مادرى خداشناس و اسلامى پرورش يافت او از کودکى بدنبال مسائل اسلامى بود و درسن هفت سالگى پا به مدرسه نهاد و بدنبال تحصيل رفت و تا کلاس اول راهنمايى روزانه به تحصيل مشغول بود و بعد از آن سرکار رفت و شبها به تحصيل مشغول بود. وقتى که انقلاب شروع شد او فردى فعال بود. هميشه از خداوند مى خواست که انسانى باشد پاک و بخشوده و هيچ وقت خوشش نمى آمد پشت سر کسى صحبت کند. او از غيبت کردن ناراحت مى‌شد. در زمان انقلاب چيزهايى از مواد منفجره درست مى کرد و به تانک حمله مى کرد و اعلاميه هاى امام که مى‌رسيد آنها را پخش مى کرد و شبها تا صبح درخيابانها بود. او عضو بسيج بود. عازم جبهه شد و رفت به اهواز و از طريق مدرسه پروين اعتصامى به جبهه آبادان. رفت سه ماه در آنجا بود و به تهران بازگشت و شبها به پاسدارى مشغول بود و درنماز جمعه و جماعات و راه پيمايى ها و دعاى کميل شرکت مى‌کرد. به پادگان امام حسين رفت و تعليم نظامى ديد و از آنجا به کردستان به پادگان آدينا رفت و در نوروز سال 61 به تهران بازگشت و بعد از چند روزى گفت که مى خواهم به جبهه غرب بروم، نمى توانم ببينم که برادرانم د رجبهه بجنگند من اينجا بنشينم. به لانه جاسوسى رفت. در آنجا گفتند که شما دوره ديده ايد در همين جا خدمت کنيد. او گفت من نمى توانم و بايد به جبهه بروم. لذا به طرف جبهه جنوب رفت و درحدود 45 روز د رجبهه جنوب بود که در تاريخ10 /2/61 درجبهه فکه به شهادت رسيد و پس از هشت روز خبر شهادت او را به خانواده اش دادند. او در وصيت نامه خود چنين نوشته بود که پد رو مادر از من راضى باشيد و مرا حلال کنيد. من راضى نيستم بعد از من گريه و شيون کنيد که منافقين و ضد انقلاب ها شاد شوند.
يکى از خاطرات شهيد عليرضا قاسمى تمرين از قول همسنگرش، تقديم خوانندگان مى شود ؛ دو الى سه روز قبل از عمليات، رضا شوخى زيادى مى کرد ولى عمليات که شروع شد ما براى عمليات ايذائى رفته بوديم. وقتى برگشتيم رضا کاملا عوض شده بود و بيشتر نماز و دعا مى‌خواند و ما مى گفتيم که رضا تو شهيد مى شوي، ما را هم دعا کن. موقعى که عمليات شروع شد ما ديگر يکديگر را نديديم چون من زخمى شدم و برگشتم. موقعى که به تهران آمدم متوجه شدم رضا شهيد شده است. پدر رضا در آن روز عمليات براى جبهه کمک هاى مردمى آورده بود و همان روز بود که رضا شهيد مى شود و پيکر پاکش را به پادگان پشت جبهه مى آورند. پدر رضا آنجا بود و خبر از شهادت فرزندش نداشت.

شهيد محمدحسين قربانى

پاسدار شهيد محمد حسين قربانى د رسال 1342 در روستاى در سن آباد د رخانواده اى مذهبى ديده به جهان گشود. وى دوران تحصيلات ابتدايى خود را د رشهر رى به اتمام رساند. سپس موفق به اخذ ديپلم دررشته الکترونيک د رهنرستان خيرآباد شهررى شد. در دوران نوجوانى آن هنگام که ديگر توانش را يافته بود که حقايق دنياى فانى را با روح پر توانش درک کند از فقر و تنگدستى ديگران رنج مى برد و سعى مى‌کرد همواره زندگى اش را هم سطح با آنان نگه دارد. قلبش از نور و شوق و ايمان و ايثار توام با اخلاق، آکنده بود و نفرت و انزجار از ظلم و ظالم داشت.او کوشش مى کرد که درتمام لحظات زندگى خود با اعمال ضد اسلامى آدم ها مقابله کند.ورود او به هنرستان مقارن با انقلاب شکوهمند اسلامى ايران به رهبرى امام امت بود. شهيد علاقه زيادى داشت که در راه اسلام فداکارى نمايد و در اين راه به فيض شهادت نائل آيد. از اين رو از هيچ کوشش و فعاليتى د ر راه پيشبرد اسلام دريغ نمى ورزيد. صفات برجسته او آنچنان متمايزش کرده بود که درميان همه همسالانش زبانزد دوستان و آشنايان بود. چهره ملکوتى اش که اخلاص، نور خاصى به آن بخشيده بود چنان گيرا و زيبا بود که هر بيگانه اى با اولين نگاه، تقوا و اخلاص را در صورتش مى يافت. بعد از پيروزى انقلاب عازم جبهه کردستان شد. دوره اش که در آنجا تمام شد آمد خانه و بعد از مدتى باز به جبهه جنوب اعزام شد. او بارها داوطلبانه براى مبارزه با صداميان کافر به جبهه حق عليه باطل شتافت تا اين که در خرمشهر در تاريخ12/2/61 مورد اصابت گلوله دژخيمان بعثى قرار گرفت و روح پاکش به ملکوت اعلى پيوست. شهيد محمد حسين قربانى با نثار خون پاک خود روحى تازه د ر پيکر اجتماع دميد و با شهادت غرور آفرين خويش لکه ننگى بر پيشانى ابر جنايتکاران و روسياهان دنيا و آخرت نهاد.
روحش شاد و يادش گرامى باد
در وصيتنامه اين شهيد عزيز آمده است؛ اميدوارم در پناه امام زمان (عج) و زير سايه امام خمينى راه درستى را برويد که همانا راه و خط امام امت مى باشد. از همه شما مى خواهم که درنمازهايتان امام را دعا کنيد و از خداوند رحمان و رحيم، پيروزى رزمندگان اسلام را بخواهيد. با توجه به اينکه مرگ حق است چه بهتر که مرگ در راه خدا باشد که همانا شهادت است. از خدا بخواهيد که گناهانم را ببخشد.

منبع: روزنامه رسالت - شماره 6280
 
نسخه چاپی