سيماي حضرت مسيح (علیه السلام) در قرآن
سيماي حضرت مسيح (علیه السلام) در قرآن
سيماي حضرت مسيح (علیه السلام) در قرآن

نويسنده:غلامرضا مهتدي
منبع:روزنامه کیهان - 18983
بررسي سيماي حضرت مسيح (ع) در قرآن و مقايسه اجمالي آن با آموزه هاي كتاب مقدس مسيحيان بيانگر تفاوت عميق چهره آن حضرت در اين دو كتاب مقدس است. نقل تناقضات گفتاري و كرداري (1) استناد گناه و بي حرمتي به آن حضرت (2) در مجموع ارائه چهره اي كه هرگز در شأن والاي حضرت مسيح نيست، از جمله نقاط ضعف كتاب مقدس مسيحيان در ارائه چهره مسيح (ع) است. اما قرآن در آيات بسياري سيماي حقيقي حضرت مسيح را معرفي كرده و به رد پاره اي از اعتقادات نادرست مسيحيان درباره شخصيت ايشان مي پردازد كه در مقاله حاضر تلاش شده تصويري كه قرآن از آن پيامبر عظيم الشان ارائه داده تبيين شود.
مسيح مبشر
اولين آيه اي كه مي تواند به عنوان فصل الخطاب بين مسيحيان و مسلمين باشد آيه بشارت حضرت به آمدن پيامبر اسلام است. قرآن كريم، ايشان را مبشر خاتم الانبياء مي داند: «و (به ياد آوريد) هنگامي را كه عيسي بن مريم گفت: اي بني اسرائيل من فرستاده خدا به سوي شما هستم درحالي كه تصديق كننده كتابي كه قبل از من فرستاده شده (تورات) مي باشم و بشارت دهنده به رسولي كه بعد از من مي آيد و نام او احمد است هنگامي كه او (احمد) با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: اين سحري است آشكار». (صف . 6)
بنابر اين آيه، حضرت مسيح چند مطلب را براي قوم خود بازگو مي كند: اولا من آخرين پيامبر خدا نيستم: ثانياً بعد از من پيامبري خواهد آمد: ثالثاً اسم آن پيامبر احمد است.
خلقت و منزلت حضرت مسيح در قرآن كريم
يكي از مسايل مهم در رابطه با حضرت عيسي (ع) مسئله خلقت و چگونگي به دنيا آمدن ايشان است.
قرآن كريم، مسئله خلقت حضرت را با خلقت حضرت آدم يكسان مي داند: «مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود موجودباش او هم فوراً موجود شد). (آل عمران . 59)
نحوه آفرينش و خلقت حضرت توسط نيروي قدرتمند الهي به عنوان يك معجزه خداوند مطرح است و همين مسئله، قدر و منزلت حضرت را در پيشگاه الهي به خوبي بازگو مي كند. خداوند مي فرمايد: ... «مسيح عيسي بن مريم فقط فرستاده خدا و كلمه (و مخلوق) اوست، كه او را به مريم القاء نمود و روحي (شايسته) از طرف او بود...» (نساء . 171)
درجايي ديگر درباره شخصيت الهي حضرت عيسي مطلبي را بازگو مي كند كه نشان مي دهد، حضرت قبل از به دنيا آمدن مورد توجه و عنايات خاصه الهي و مورد تأييد خداوند و داراي مقام رفيع بوده است.
يك مورد زماني است كه فرشته الهي بر مادر حضرت نازل مي شود و حضرت مريم (عليها السلام) را بشارت داده و مي فرمايد: (به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم خداوند تو را به كلمه اي (وجود با عظمتي) از طرف خودش بشارت مي دهد كه نامش مسيح عيسي پسر مريم است درحالي كه دراين جهان و جهان ديگر صاحب شخصيت خواهد بود و از مقربان (الهي) است.» (آل عمران.45)
اين آيه، نشان مي دهد كه حضرت، هم در دنيا آبرومند است و هم در آخرت؛ و همچنين جزء مقربان درگاه الهي است.
معجزات حضرت مسيح (ع)
در قرآن كريم معجزاتي به حضرت عيسي نسبت داده شده است اما مسئله مهم، درعرضه اين معجزات، به اذن الهي بودن آنها است و ذكر اين نكته از اين جهت مهم است كه كسي تصور نكند حضرت مستقلا اين گونه كارها را انجام مي داده، بلكه وراي اين معجزات، اجازه و خواست خداوند بوده است.
قرآن كريم دراين باره مي فرمايد:«(به خاطر بياور) هنگامي را كه خداوند به عيسي بن مريم گفت:ياد كن نعمتي را كه به تو و مادرت بخشيدم. زماني كه تو را با روح القدس تقويت كردم كه در گاهواره و به هنگام بزرگي با مردم سخن مي گفتي و هنگامي كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم و هنگامي كه به فرمان من از گل چيزي به صورت پرنده مي ساختي و درآن مي دميدي و به فرمان من پرنده اي مي شد و كور مادرزاد و مبتلا به بيماري پيسي را به فرمان من شفا مي دادي و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مي كردي و هنگامي كه بني اسرائيل را از آسيب رساندن به تو بازداشتم در آن موقع كه دلايل روشن براي آن ها آوردي، ولي جمعي از كافران آنها گفتند: اينها جز سحر آشكار نيست.» (مائده.110)
خداوند متعال دراين آيه مباركه نعمت هاي خود را، به حضرت يادآوري مي كند و متذكر مي شود كه بايد اين نعمت هاي الهي را هميشه بياد داشته باشي. (3)
مي توان اين نعمت ها را اين گونه بيان داشت:
1- تأييد به وسيله روح القدس.
2- تعليم كتاب، حكمت، تورات و انجيل.
3-ساختن پرنده از خاك و دميدن درآن و زنده شدن آن به اذن خداوند.
4- شفاي كور مادرزاد و شفاي مرض پيسي افراد، به اذن خداوند.
5-زنده كردن مردگان به اذن خداوند.
6- بازداشتن بني اسرائيل از آزار حضرت.
واژه «اذن»چهار بار دراين آيه تكرار شده، و شايد نكته مهم اين باشد كه حضرت، تمام اين معجزات را به اذن و اجازه و به قدرت لايزال خداوند قادر، انجام داده و اين شبهه را از اذهان خارج مي كند كه حضرت نعوذ بالله مستقلا توان اين كارها را داشته، و در نتيجه منجر مي شود به اين مطلب كه حضرت خود خدا بوده است، آنچنانكه نصاري معتقد هستند.
حضرت مسيح(ع) عبد خدا
يكي از ويژگي هاي حضرت عيسي بنده محض باري تعالي بودن است كه خود آن حضرت به اين مقام افتخار مي كند.
علامه طباطبايي دراين باره مي نويسد:«قرآن كريم خاطر نشان ساخته كه عيسي (ع) بنده خدا و فرستاده اوست و آنچه به وي نسبت مي دادند، خود او ادعايش را نكرده و با مردم، جز به رسالت خود، سخن نگفته.» (4)
قرآن كريم به همين مطلب اشاره دارد:«من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادي چيزي به آن ها نگفتم (به آن ها گفتم) خداوندي را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست، و تا زماني كه در ميان آن ها بودم مراقب و گواه برايشان بودم ولي هنگامي كه مرا از ميانشان برگرفتي تو خود مراقب آن ها بوده و تو بر هر چيزي گواهي.» (مائده .117)
اين آيه به خوبي نشان مي دهد كه حضرت مسيح در ابلاغ رسالت الهي، آنچه كه امر خدا بوده را به امت خود رسانده و آن پرستش خداوند يگانه بوده است. در آيه قبل از اين آيه، خداوند به حضرت مي گويد: اي عيسي بن مريم آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد». (مائده .116)
همين سوال و جواب خود دليلي است بر رد اعتقاد مسيحيت كه قائل به پرستش حضرت هستند. قرآن كريم بر اين ويژگي حضرت تاكيد زيادي دارد زيرا از چندين منظر قابل تامل و دقت است.
از يك طرف در رد اعتقادات مسيحيت و از طرف ديگر معرفي چهره واقعي حضرت عيسي كه اين سيماي نوراني جز با عبد بودن حاصل نمي شود.
حضرت مسيح در رابطه با بنده بودن خود هيچگونه ابايي نداشته، و به خاطر همين ويژگي به مقام قرب الهي رسيده است.
«هرگز مسيح از اين ابا نداشت كه بنده خدا باشد و نه فرشتگان مقرب او...» (نساء. 172)
بنابر اين بارزترين ويژگي حضرت كه قرآن كريم معرفي مي كند مطيع محض الهي و در يك كلام، عبد بودن است.
رفع تهمت از حضرت مسيح و مادرش
خداوند متعال صفاتي را براي حضرت مسيح (ع) بيان مي كند كه هر كدام از آنها داراي حكمت است.
ذكر اين صفات به نحوي از انحاء راه را براي دروغ گويان و غلوكنندگان و تهمت زنان بسته است. افرادي از بني اسرائيل بر اثر جهل، به مريم عذرا، عليهاالسلام تهمت ناپاكي زدند و افرادي ديگر حضرت را فرزند خدا دانستند و در مجموع، سخنان ناروا به حضرت و مادر مطهرش نسبت دادند. آيات 30 تا 34 سوره مباركه مريم اين سخنان ناروا را پاسخ مي دهد:«(ناگهان عيسي زبان به سخن گشود) گفت: من بنده خدايم او كتاب (آسماني) به من داد. و مرا پيامبر قرار داد - و مرا- هر جا كه باشم- وجودي پر بركت قرار داد و تا زماني كه زنده ام مرا به نماز و زكات توصيه كرد. و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داد و جبار و شقي قرار نداد و سلام (خدا) بر من در آن روز كه متولد شدم، و در آن روز كه مي ميرم و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد. اين است عيسي پسر مريم گفتار حقي كه در آن ترديد مي كنند.»
اصل تكلم در گهواره و اين گفتار كه فرمود:«اني عبدالله» باعث رفع اين تهمت و رفع اين غلو شد زيرا فرزند ناپاك، توان سخن گفتن ندارد. علاوه بر اين، عبارت «عبدالله» خود گواه بر اين مدعي است كه حضرت فرزند خدا نيست بلكه بنده اي از بندگان خداوند است.
با بركت بودن حضرت مسيح (ع)
طبق آيه 31 سوره مريم خداوند وجود حضرت را مبارك و با بركت قرارداده است بطوري كه هم بركت هاي ظاهري و هم بركت هاي باطني دارد. اين بركت در زنده كردن مردگان به اذن الهي و ساير معجزات حضرت مسيح و نيز در احياي معنوي انسانها به وسيله علم و حكمت، نمود مي يابد. (5)
حضرت مسيح كلمه (مخلوق) خدا
قرآن كريم در دو آيه (آل عمران. 45، نساء 171) به كلمه (مخلوق) بودن حضرت عيسي (ع) اشاره دارد، يكي در هنگام بشارت به حضرت مريم (عليها السلام) و ديگري هنگامي كه اهل كتاب را مخاطب قرار مي دهد:
( به يادآوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند:«اي مريم! خداوند تو را به كلمه اي (وجود با عظمتي) از طرف خودش بشارت مي دهد كه نامش مسيح، عيسي پسر مريم است؛ درحالي كه دراين جهان و جهان ديگر صاحب شخصيت خواهد بود و از مقربان (الهي) است.» (آل عمران . 45)، اي اهل كتاب در دين خود غلو (زياده روي) نكنيد و درباره خدا غير از حق نگوييد، مسيح عيسي بن مريم فقط فرستاده خدا و كلمه (و مخلوق) اوست كه او را بر مريم القا نمود و روحي (شايسته) از طرف او بود.» (نساء. 171)
در آيه اول، اولين ويژگي كه براي حضرت مطرح مي كند (درهنگام بشارت به حضرت مريم(س) كلمه خدا بودن حضرت مسيح (ع) است، همچنين در آيه دوم كه خطاب به اهل كتاب است اين مسئله را گوشزد مي كند كه اولا در دين خود غلو نكنند و ثانياً با تأكيد و حصر مي گويد كه حضرت مسيح(ع) رسول خداست و كلمه الهي مي باشد.»
يكي از مفسران درباره مفهوم «كلمات الهي» مي گويد: «كلمات الهي عبارت از موجودات جهان خارج است كه آن غيب را نشان مي دهد و هر كدام كه بهتر، آن غيب را نشان دهد، كلمه تامه خواهد بود. بنابر اين انبياء و اولياء الهي كلمات اند، البته كلمه در برابر كلام نيست بلكه منظور از آن سخن است، و سخن خدا نشانه خداست، چه اينكه اسم او اسمي از اسماي حسناي خداوند است، عيسي كلمه حقي است كه از خداوند نشأت گرفته، و از آنجا تنزل و ظهور كرده و تجلي يافته است.» (6)
راغب اصفهاني نيز در«مفردات» دراين باره اقوالي را ذكر مي كند كه پاره اي از مفسران قول اول را استوارترين قول شمرده اند. (7)
اوصاف حضرت عيسي (ع) در قرآن 
1-عيسي از اين جهت كلمه ناميده شده كه با كلمه الهي «كن» آفريده شده است.(آل عمران. 59)
2- عيسي (عليه السلام) بنده و رسول خدا بود. (مريم.30)
3-رسولي به سوي بني اسرائيل بود.(آل عمران. 49)
4-يكي از پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت بود و كتابي به نام انجيل داشت. (احزاب 7)
5-نامگذاري ايشان ازطرف خدا بود. (آل عمران. 45)
6-كلمه خدا و روحي از خدا بود. (نساء.171)
7-داراي مقام امامت بود. (احزاب.7)
8-از گواهان اعمال بود. (نساء.159)
9-بشارت دهنده به آمدن پيامبر اسلام بود. (صف.6)
10-در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان بود. (آل عمران.45)
11-از برگزيدگان بود. (آل عمران.33)
12-از صالحان بود. (انعام.87)
13-مبارك بود- هرجا كه باشد- زكي و مهذب و آيتي بود براي مردم و رحمتي از جانب خدا- احسانگر به مادرش و از زمره كساني بود كه خداوند به ايشان سلام كرد. (مريم.39- 33)
14-از كساني بود كه خداوند كتاب و حكمت را به ايشان آموخت. (آل عمران. 48)
علامه طباطبايي مي فرمايد: تمامي اوصافي كه خداوند متعال اين پيامبر بزرگوارش را به آنها ستوده و رفعت داده از مقامات ولايت بود، و آن دو قسم است بعضي از آنها اكتسابي مي باشد مانند رسيدن به مقام بندگي و مقام قرب و صلاح و بعضي موهبتي و اختصاصي مانند كلمه بودن حضرت به معنايي كه گفته شده و نامگذاري حضرت توسط خداوند.(8) ]مركز فرهنگ و معارف قرآن[

پی نوشت ها

1-انجيل يوحنا، باب 5، آيه 30 و باب 8، آيه 14
2-انجيل متي، باب 19، آيات 27، 29، انجيل يوحنا، باب 2، آيات 3و 4، انجيل متي، باب 12آيات 46 و 50
3-تكرار 5بار كلمه «اذ» خطاب به حضرت، چه بسا مؤيد اين برداشت باشد.
4-ترجمه تفسيرالميزان، ج2، ص158
5-تفسير موضوعي قرآن، ج7، ص554
6-همان، ج7، ص579
7-تفسيرالميزان، ج6، صص15، 16
8-همان، ج6، ص158



نسخه چاپی