تشکیل کلیسای مسیحی
 تشکیل کلیسای مسیحی

 

نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

در قرن سوم میلادی پاپ اتین اول ادعاهای اولویت و برتری بر سایر اساقفه کرد. این مطلب بتدریج و بدون مقاومت و مخالفت شدیدی در غرب مورد قبول قرار گرفت، چون رم در آن تاریخ پایتخت امپراتوری و پاپ تنها کسی بود که عنوان خلیفه داشت. ولی در شرق این موضوع بسادگی تلقی نشد و اسقف‌های قسطنطنیه، انطاکیه، اورشلیم و اسکندریه حاضر به قبول اولویت پاپ‌‌ها نبودند. پیروزی موقتی که پیروان آریوس به دست آورند مشکل تازه‌ای در راه توسعه‌ی قدرت پاپ‌‌ها ایجاد کرد.
لئون اول به تحمیل نفوذ و برتری خود بر اسقف‌های غرب اکتفا کرد ولی هجوم بربرها این کار را نیز غیر ممکن ساخت و چون اغلب اقوام بربر از طرفداران آریوس بودند، در نتیجه‌ی مذاکراتی که لئون با آتیلا و ژان سریک (1) به عمل آورد رم از دستبرد اقوام جاهل مصون ماند و به این ترتیب همه‌ی کاتولیک‌های غرب قدرت مذهبی او را پذیرفتند. وی در سال 461 درگذشت.
سقوط امپراتوری غرب و تسلط امپراتوری مشرق بر ایتالیا وضع مشکلی برای پاپ‌‌ها پیش آورد. امپراتور خود را حاکم بر کلیسا می‌دانست، عزل و نصب اسقف‌‌ها توسط او انجام می‌گرفت و یکی از پاپ‌‌ها که با وی به مخالفت برخاسته بود دوبار تبعید شد. هجوم لمبارد‌ها مخاطرات دیگری ایجاد کرد، قدرت امپراتور کاهش یافت و پادشاهان لمبارد که از هواخواهان آریوس بودند، می‌خواستند قدرت و حکومت خود را بر سراسر شبه جزیره‌ی ایتالیا تحمیل کنند.
از سال 590 تا 604 اختیار اداره کلیسا در دست گرگوار اول معروف به کبیر بود. وی که مردی پارسا و کاردان و فاضل بود در غرب نفوذ و اعتبار قابل ملاحظه‌ای تحصیل کرد و یکی از علل توفیق او در این کار ایجاد روابط دوستانه با امپراتور و پادشاهان اقوام مهاجم بود. وی به اداره‌ی رم و نواحی مجاور آن توجه مخصوص داشت و از همین تاریخ قدرت پاپ‌‌ها دیگر منحصر به ریاست مذهبی نبود.
تجاوزات پادشاهان لمبارد و اختلاف عقیده با امپراتوران، که بر اثر مخالفت تصویرپرستان پیش آمده بود پاپ‌‌ها را بر آن داشت تا درصدد پیدا کردن متحد و کمک دیگری برآیند و به همین دلیل بود که متوجه فرانک‌‌ها شدند. اتین دوم از پپن لوبرف (2) و آدرین اول (3) از شارلمانی تقاضای کمک کردند. نتیجه مداخله‌ی فرانک‌‌ها انهدام سلطنت لمبارد و تشکیل دولت‌‌های کلیسا بود و چنانکه می‌دانیم شارلمانی امپراتور غرب در سال 800 میلادی، در رم، به دست لئون سوم تاجگذاری کرد.
تجزیه امپراتوری کارلنژبن بار دیگر مقام و موقع پاپ‌‌ها را متزلزل کرد و صاحبان املاک و بزرگان ایتالیائی مدعی املاک و اراضی آنها شدند و طبقه اشراف ایتالیائی اختیارات شهر را به دست گرفت و بر اثر این پیش‌آمد در قرن نهم قدرت پاپ‌ها در تمام ممالک غربی کم شد.

پیشرفت مسیحیت

در قرن پنجم دین مسیح مذهب رسمی امپراتوری رم و چندین قوم بربر از قبیل استرگت‌ها، ویزیگت‌ها، بورگندها، واندال‌‌ها و لمباردها محسوب می‌شد، منتهی بربرها به تعلیمات آریوس گرویده بودند. این وضع در نتیجه گرویدن فرانک‌‌ها و آنگلوساکسون‌‌ها به مذهب مسیحی کاتولیک و سپس بر اثر شکست عقاید آریوس تغییر کرد و برای مسیحی کردن اقوام مشرک بخصوص از طرف روحانیان ایرلندی (4) کوشش‌های زیادی مبذول شد. مردم اسکاتلند به دین مسیح درآمدند و اهالی انگلیس نیز مدتها از همین مذهب پیروی می‌کردند. به طوری که در بریتانیای کبیر دو کلیسای رقیب به وجود آمد یکی از آنها سلتی که خودمختار و دیگری انگلوساکسون که تابع پاپ بود و سرانجام پیروزی نصیب کلیسای اخیر شد.
دین مسیح توسط سن بنی فاس از اهالی انگلیس و جمعی از پیروان او در آلمان انتشار یافت و فریزون‌‌ها (5)، آلامان‌‌ها و اهالی تورینگ به این دین گرویدند. از طرف دیگر دو هیأت مذهبی سیریل (6) و متود (7) که از جانب امپراتوری شرق مأموریت یافته بودند مسیحیت را در میان اسلاوهای جنوب و مغرب انتشار دادند.

بدعت‌ها

روحیه مردم مغرب زمن که افرادی عملی و اهل کار و در عین حال ساده و سطحی بودند نظر موافقی با رواج بدعت‌ها نشان نمی‌داد و فقط عقاید آریوس که بسیار ساده بود در مغرب مورد قبول واقع شد. برعکس، روح مردم مشرق که بیشتر جنبه فلسفی داشت و زبان آنها (زبان یونانی که قادر به بیان الزام اختلافات و تناقضات است)، زمینه مساوی را برای انتشار بدعت‌‌ها بخصوص عقایای که مربوط به طبیعت عیسی می‌شد فراهم ساخت. آراء و عقاید آریوس بتدریج مورد بی التفاتی قرارگرفت ولی در قرن پنجم عقاید مذهبی نسطوریوس و اوتی کس (8) رواج یافت. کلیسا عقیده داشت که مسیح دو طبیعت (خدائی و انسانی) را در یک شخصیت جمع کرده است ولی نسطوریوس معتقد بود که عیسی دارای دو طبیعت و دو شخصیت می‌باشد. وی که خلیفه‌ی قسطنطنیه بود از مقر خلافت خود تبعید شد و پیروان او مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند. بسیاری از آنها به ایران پناهنده شدند و زمامداران ساسانی با آنها به مهربانی رفتار کردند. کلیسای مخصوص آنها در آسیا پیروان زیادی داشت و جمعی از اقوام ترک و حتی عده‌ای از چینی‌‌ها به این مذهب گرویدند و چنانکه می‌دانیم مذهب مزبور هنوز هم پیروانی در این حدود دارد.
اوتی کس مدعی بود که عیسی دارای یک شخصیت و یک طبیعت (الهی) است. عقیده او نیز که به وحدت طبیعت (9) معروف شده مردود شناخته شد و خود او به تبعید رفت ولی عقاید وی باقی ماند و بخصوص در ارمنستان و مصر و حبشه طرفدارانی پیدا کرد و مردم این نواحی هنوز هم پیرو نظریات وی می‌باشند. در این مبارزات امپراتوران روم شرقی نیز مداخله کردند و منظور آنها این بودکه از راه سازش اختلافات را تخفیف دهند یا آنکه با قدرت خویش تصمیمات شوراهای مذهبی را به کرسی نشانده بدعت‌‌ها و عقاید کفرآمیز را با شدت و خشونت از میان بردارند .
در نتیجه‌ی یکی از کوشش‌هائی که برای مصالحه‌ی پیروان عقیده رسمی و طرفداران نظریه وحدت طبیعت به کار رفت بدعت جدیدی معروف به وحدت وجود (10) که معتقد به دو طبیعت و یک اراده در عیسی بود پیدا شد. هراکلیوس امپراتور رم شرقی و پاپ هنوریوس اول از این نظر طرفدارای می‌کردند و بتدریج این عقیده نیز از بین رفت.
پیش از این درباره‌ی عقاید تصویرپرستان و مبارزات آنها مطالبی گفته شد. گذشته از شورش‌هائی که بر سر این موضوع پیش آمد میان پاپ و خلیفه قسطنطنیه که مورد حمایت امپراتور بود نیز جدائی افتاد و چون ستایش تصویر و تمثال در شرق عملی شد مخالفان از در صلح درآمدند، منتهی مسائل دیگری موجب اختلاف بود. از موقعی که اعراب، سوریه و مصر را تصرف کردند خلفای اورشلیم، انطاکیه و اسکندریه به اطاعت مسلمین تن در دادند و نفوذ آنها از بین رفت. به این ترتیب خلیفه قسطنطنیه در شرق تنها ماند و اختلاف میان او و پاپ افزایش یافت. در قرن نهم انتصاب فوسیوس (11) به خلیفه‌گری قسطنطنیه مورد تأیید پاپ که این عمل را غیرقانونی می‌شناخت قرار نگرفت و در نتیجه‌ی این اقدام منازعاتی آغاز شد که بیست سال طول کشید. گذشته از مشاجراتی که درباره‌ی نفوذ و اولویت دو طرف، و رقابتهائی که در موضوع دعوت کفار موجود بود در زمینه‌ی حکمت و مسائل مذهبی، طرفین حاضر به توافق نمی‌شدند. کلیسای مغرب عقیده داشت که روح القدس، سومین شخصیت تثلیث، پیش از پدر و پسر وجود داشته ولی در شرق معتقد بودند روح القدس تنها پیش از پدر بوده است. این مشکل چندبار بر اثر توافق‌هائی مرتفع شد، منتهی هر چند یک بار پیروان این عقاید ادعاهای خود را تجدید می‌کردند و مصالحه قطعی میان آنها غیرممکن می‌نمود. به همین دلایل هنگامی که پاپ از طرف لمباردها به مخاطره افتاد متوجه جلب حمایت فرانک‌ها شد و از امپراتور قسطنطنیه درخواست کمک نکرد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Genséric
2- Pepin Le Bref
3- Adrien
4- مانند Colomban
5- Frisons
6- Cyrille
7- Methode
8- Eutychès
9- Monophysime
10- Monothèlisme
11- Photius

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم



 

 

نسخه چاپی