بار دیگر درباره‌ی نابینایی رودکی
 بار دیگر درباره‌ی نابینایی رودکی

 

نویسنده: میرزا ملا احمداف




 

رودکی از درخشان‌ترین ستاره‌های آسمان ادبیات عالم است، که روزگار و آثار او هنوز به طور کامل تحقیق نشده است. هر چند درباره‌ی این سخنور بزرگ محققان زیادی از کشورهای گوناگون آثار فراوان آفریده‌اند، ولی هنوز چندین لحظه‌ی روزگار و آثار شاعر ناروشن مانده است. یکی از آن مسئله‌های ناروشنی که در طول هزار سال مورد بحث است، نابینایی رودکی است. از شاعر همزمان او، ابوزراعه‌ی گرگانی، تا امروز ادیبان و دانشمندان زیادی درباره‌ی این مسئله اندیشه‌های مختلف خود را بیان کرده‌اند، آن اندیشه‌ها را دانشمند معروف تاجیک عبدالغنی میرزایف چنین دسته‌بندی نموده است: «اخباراتِ در این باره باقی گذاشته‌ی مؤلفان سرچشمه‌ها را اگر جمع بست (جمع‌بندی) نماییم، ممکن است آن‌ها را به پنج قسم جدا کرد: یک قسم مؤلفان او را «اکمه»، کور مادرزاد، می‌نامند؛ قسم دوم او را شاعر نابینا تصویر کرده و درباره‌ی سر کرده (آغاز) زمان کور شدن او چیزی نمی‌گویند؛ قسم سوم او را شاعر تیره چشم گفته‌اند؛ قسم چهارم چنین عقیده دارند که رودکی در پایان عمر کور شده و نابینا گردانده شده است؛ نهایت گروه پنجم در این باره به کلی خاموش مانده‌اند».(1)

گروه بزرگ ادیبان و دانشمندان امثال محمد عوفی، هرمان‌اته، جیمز دار مستتر، (2) شبلی نعمانی، صدرالدین عینی، ذبیح‌الله صفا، بدیع‌الزمان فروزانفر، غلامحسین یوسفی، سمن‌اف، طاهر جان اف و صدری سعدییف رودکی را کور مادرزاد دانسته‌اند. دلیل اساسی آن‌ها معلومات ذیل محمد عوفی در لباب‌الالباب است: «رودکی از نوادر فلکی بوده است و در زمره‌ی انام از عجایب ایام. اکمه بود، اما خاطرش غیرت خورشید و مه بود. بصر نداشت، اما بصیرت داشت... چشم ظاهر بسته داشت، اما چشم باطن گشاد»(3) جای دیگر باز تأکید شده است: «و از مادر نابینا آمده، اما چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد».(4)

آن‌گونه که معلوم ا ست، تذکرة‌لباب الالباب را محمد عوفی تقریباً سیصد سال پس از درگذشت رودکی نوشته است. همچنین تذکره‌ی مذکور را عوفی در هندوستان تألیف کرده است. از این رو، همه‌ی اطلاعات او موثق نیست. دانشمند معروف انگلیسی براون، که بار اول این تذکره را برای چاپ آماده نموده است نیز درمقدمه‌ی آن نوشته است: «در بعضی موارد، مخصوصاً
درباره‌ی اطلاعات و معلوماتی که از زندگانی شاعران و نویسندگان به دست می‌دهد، فوق‌العاده ناقص، کوتاه و ناامید کننده است...»(5)
ما از بررسی نظر همه‌ی محققان مذکور خودداری نموده و از روی ضرورت تنها به بررسی برخی از آن‌ها می‌پردازیم؛ زیرا در آثار سعید نفیسی، میرزایف و به خصوص طاهرجان‌اف و اعلاخان افصح‌زاد، در این باره به طور مفصل سخن رفته است.
چنان که یاد شد، اولین کسی که به کوری رودکی اشاره کرده است شاعر همزمان او، ابوزراعه‌ی گرگانی، است که طعنه‌آمیز نوشته:

اگر به دولت به رودکی نه همسانم،*** عجب مکن، سخن از رودکی نه کم دانم.
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را،*** ز بهر گیتی من کور بود نتوانم.
هزار یک زان، کو یافت از عطای ملوک،*** به من دیهی، سخن آید هزار چندانم.(6)

همه‌ی محققان گروه اول، از جمله طاهر جان‌اف، ابیات مذکور را «دلیل قوی‌ترین» کور مادرزاد بودن رودکی دانسته‌اند. ولی به نظر ما در شعر بالا ابوزراعه ادعا دارد که رودکی برای دریافت ثروت و دولت نور چشمان خود را از دست داده و کور شده، اما من نمی‌خواهم برای ثروت کور شوم، یعنی ابوزراعه از روی حسد به رودکی طعنه زده است که برای مال و ثروت تمام هستی خود را بخشیده است. به کور مادر زاد هیچ گاه چنین طعنه را روا نمی‌دارند، زیرا آن کار خداوند دانسته می‌شد که به اختیار بنده نیست. بنابراین، برای به ثبوت رساندن این اندیشه‌ی کور مادرزاد بودن رودکی هنوز دلیلی قوی موجود نیست. از این جاست که بعضی محققان گروه اول هم به این اندیشه شک آورده‌اند. یکی از اولین دانشمندانی که به کور مادرزاد بودن رودکی شبهه نموده، هرمان اته است. او در رساله‌ی خود اول در چند مورد به تأثیر معلومات لباب‌الالباب و سرچشمه‌های دیگر تأکید کرده است که رودکی «بصر نداشت»، «از مادر نابینا آمده»، ولی در پایان اثر به نابینایی شاعر شبهه کرده است. (7)
یک گروه دانشمندان از قبیل سعید نفیسی، برتلس، عبدالحسین زرین کوب، مجتبی مینوی، میرزایف، گراسیم‌اف، زند میرزازاده اندیشه‌ی کور مادرزاد بودن رودکی را رد نموده و در آخر عمر کور کرده شدن او را تأکید کرده‌اند. دلیل اساسی این گروه قبل از همه معلومات احمد ابن علی ابن عمر المنینی در شرح کتاب یمینی و حمیدالدین ابوعبدالله محمود ابن عمر نجاتی نیشابوری در بساطین الفضلا و ریاحین العقلا است که در قرن هجدهم تألیف شده‌اند. اشاره‌ی نجاتی «وقد سمله فی آخر عمره»، به معنی میل کشیدن چشم شاعر در اواخر عمر اوست و سعید نفیسی و پیروان او با مثال‌های زیاد از اشعار باقیمانده‌ی شاعر، که در آن‌ها تصویرهای بصری جای دارند، این اندیشه را ادامه دادند.
در رودکی‌شناسی شوروی اندیشه‌ی کور کردن شاعر زود قبول شد و محققان سعی می‌نمودند که آن را با دلیل‌های تازه تقویت دهند. این پیش ازهمه به جنبه‌ی اجتماعی‌گرایی ادبیات‌شناسی شوروی بستگی داشت؛ زیرا کور کردن شاعر از طرف حاکمان برای بلند نمودن مقام اجتماعی او دلیلی قاطع محسوب می‌شد. از این جاست که حتی مردم‌شناس معروف شوروی گراسیم‌اف تنها به همین خاطر سعی نموده است که فرضیه‌ی کور کردن شاعر را از هر راه و وسیله تقویت بخشد. در این راه او حتی به ساخته‌کاری (جعل و تحریف) و بی‌منطقی‌ها روی آورده که همه‌ی آن‌ها را طاهر جان‌اف با دلایل مستند نشان داده است.
محققان برای تأیید این قضیه دلیل کور کردن رودکی را به خاطر ارتباط او با قرمطیان دانسته‌اند. این مسئله را نیز طاهر جان‌اف خیلی عمیق بررسی نموده و در فصل «افسانه‌ی قرمطی بودن نصر دوم و نزدیکان او. آیا رودکی قرمطی بود؟» با دلایل فراوان به چنین نتیجه‌ای می‌رسد که «نصر دوم، بلعمی و رودکی با قرمطی‌ها هیچ مناسبتی نداشتند. حکایات راجع به عزل نصر دوم، قتل بلعمی و کور کردن رودکی با حقایق تاریخی موافق نیست».(8)
یکی از دلیل‌های نابینا دانستن رودکی اشاره‌های دقیقی، فردوسی و ناصرخسرو به «شاعرتیره‌چشم» بودن اوست، که اکثر محققان به آن تکیه کرده‌اند. از جمله دقیقی گفته است:

استاد شهید زنده بایستی*** وان شاعر تیره چشم روشن‌بین.(9)

همه‌ی محققان توصیف تیره چشم را به معنی کور پذیرفته‌اند. ولی در زبان فارسی (تاجیکی) «تیره» معنی تماماً سیاه را ندارد و مرادف واژه‌ی خیره می‌باشد، که تابش معنایی نیمه تاریک را می‌دهد. مثلاً فردوسی بارها کلمه‌های تیره رنگ و تیره‌فام را در همین معنا استفاده کرده است:

هوا تیره‌فام و زمین تیره گشت، *** دو دیده درون اندرون خیره گشت.

***

هم اندر زمان تیره‌گون شد هوا، *** به زیر آمد آن فرمان روا. (10)

در بیت ذیل مولانا جلال‌الدین بلخی نیز تیره به معنی خلاف روشن استفاده شده است:

تیره چشمیم و در آب روشنیم،*** ما چه کشتی‌ها به هم بر می‌زنیم. (11)

در آثار سعید نفیسی، میرزایف، نصرالله امامی، اعلاخان افصح زاد و امثال آن‌ها مثال‌های فراوانی آورده شده‌اند که کور مادرزاد بودن رودکی را رد می‌نمایند و نیاز به ذکر آن‌ها نیست.
یکی ازمهم‌ترین و معتبرترین سرچشمه‌ها درباره‌ی روزگار رودکی اشعار خود اوست، که متأسفانه محققان به آن کمتر توجه کرده‌اند. قبل از همه باید گفت که در اشعار باقیمانده‌ی رودکی به کوری او صریحاً اشاره نشده است، تنها در قطعه‌ی زیر تعبیر «کوری کردن» به نظر می‌رسد که شاعر خطاب به راوی‌اش مج گفته است:

ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان.*** از من دل و سگالش، از تو تن و روان.
کوری کنیم و باده خوریم و بویم خوش،*** بوسه دهیم بر دو لبان پریوشان. (12)

اعلاخان افصح‌زاده ترکیب «کوری کردن» را به معنی «عیش راندن و خود را به غفلت و فراغت زدن و زندگی را نادیده انگاشتن» شرح داده است. (13) ولی به نظر ما در شعر مذکور ترکیب «کوری کردن» درمعنی اصلی‌اش فهمیدن هم ممکن است؛ زیرا در بیت اول شاعری به راوی مراجعت نموده و از بر کردن و خواندن شعرهای نواش را خواسته است. شعر مذکور به احتمال قوی در دوره‌ی پیری شاعر پس از نابینا شدنش نوشته شده است. شاعر خوش‌بین و حیات دوست با وجود نابینایی خوش‌گذرانی عمر را اولی دانسته و آن را تلقین نموده است.
رودکی در قطعه‌ی دیگر خود، که آن هم در دوره‌ی پیری سروده شده است، به شاعر همزمانش خسروانی، که او را به خاطر رنگ کردن موی طعنه زدست، چنین جواب می‌دهد:

من موی خویش را نه از آن می‌کنم سیاه،*** تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه.
چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند،*** من موی از مصیبت پیری کنم سیاه.(14)

شعر مذکور نیز دلیل بر بینایی شاعر است؛ زیرا شخص نابینا اولاً، به آراستن ظاهری و رنگ کردن موی دست نمی‌زند و نیازی هم ندارد. ولی شاعر حیات‌دوست از یک طرف برای حفظ زیبایی و حسن خداداد خود و از سویی دیگر جهت مبارزه با پیری به این کار دست زده است. ثانیاً، شاعر در شعر مذکور تنها از مصیبت پیری یاد کرده است. اگر او کور مادرزاد می‌بود و یا وی را کور می‌کردند، حتماً به آن مصیبت‌ها اشاره می‌نمود.
در این مسئله به خصوص قصیده‌ی حسب حالی «شکایت از پیری» رودکی، که خوشبختانه تا امروز کاملاً باقی مانده است، دلیل معتبری است. خودِ نبودن اشاره‌های به کور مادرزاد بودن شاعر در این قصیده بهترین دلیل است. رودکی در قصیده‌ی مذکور هم اساساً از پیری شکایت کرده که سبب کوری او شده است. اگر رودکی کور مادرزاد می‌بود یا او را کور می‌کردند، حتماً شکایت از تقدیر و دشمنان خود می‌کرد؛ زیرا در قصیده به مهم‌ترین لحظه‌ها و جنبه‌های حیات و شخصیتش مانند در جوانی زیبا و خوش‌اندام، سیه‌موی و سیم دندان، همیشه خوشحال و شادمان بودن، عشق‌ورزی‌های زیادش، داشتن استعداد بلند سخندانی و سرود‌خوانی واهل طرب بودن، سپس صاحب زن و فرزند شدن، خدمت در دربار، شهرت اشعارش، رابطه با ثروتمندان، دریافت عطاهای فراوان و غیره اشاره شده است. در ضمن باید گفت که در واقع در قصیده تصویر شخصیت خیلی مهم است. اگر در غزل و نوع‌های دیگر شعر تصویر عالم باطنی انسان به طور کلی و عمومی صورت گیرد، در قصیده تصویر بیشتر جنبه‌ی انفرادی داشته و شخصیت ممدوح (در قصیده‌ی مدحی) یا شخصیت خود شاعر (در قصیده‌ی حسب حالی) تجسم می‌یابد. از این رو، در قصیده‌ی مذکور شخصیت شاعر و قهرمان غنایی شعر عینیت دارند. بیت آخرین یا مقطع این قصیده هم دلیل قاطعی است بر کور مادرزاد نبودن شاعر:

کنون زمانه دیگر گشت و من دیگر گشتم، *** عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود. (15)

همان‌گونه که معلوم است، هیچ کور مادرزاد بدون عصا نمی‌تواند حرکت کند، یعنی آلت و یاور اساسی کوران از قدیم‌الایام تا امروز عصا است. اگر رودکی کور مادرزاد بود، در آخر عمر نمی‌گفت که اکنون نوبت به دست گرفتن عصا رسیده است. شاید بعضی محققان همان‌طوری که طاهر جان‌اف نسبت به کلمه‌های مربوط به دیدن و شنیدن گفته است، ادعا کنند که در بیت مذکور عصا گرفتن به معنی مجازی استفاده شده است. البته عصا گرفتن در زبان تاجیکی معنای مجازی پیر و ناتوان شدن، خمیده قامت گشتن، محتاج شدن و حتی عزادار شدن را می‌دهد. ولی در این بیت کلمه‌ی عصا دوبار تکرار شده است و عصای اول، که با تأکید گفته شده است، معنی اصلی و واقعی را دارد.

بر اساس گفته‌های بالا می‌توان به چنین نتیجه‌ای رسید که بینایی رودکی در حقیقت ضعیف، یعنی تیره، بوده است، که آن نیز یا به طور مادرزادی یا بر اثر بیماری به وجود آمده است. طبیعی است که سستی و ضعیفی بینایی با مرور زمان بیشتر شده و در آخرهای عمر شاعر باعث نابینا شدن او شده است.
از رودکی شناسان به این نتیجه، بار اول میرزایف نزدیک شده بود، او درست به نتیجه رسیده بود که رودکی ضعف بینایی داشته و بر احتمال دچار شدن او به بیماری آب مروراید تأکید کرده بود، که کاملاً طبیعی است و امروز هم زیاد شایع است. ولی متأسفانه میرزایف این اندیشه‌ی خود را به پایان نرسانده و با دلایلی تقویت ننمود و بر عکس از اندیشه‌ی سعید نفیسی جانبداری نموده و بر فرضیه‌ی کور کردن رودکی تأکید کرده.(16)
دانشمند دیگر تاجیک رزاق غفاراف نیز درمقاله‌ی «عاید به کور مادرزاد بودن یا نبودن رودکی» در این باره تعمق نموده و با مثال‌های زیاد از اشعار خود شاعر اندیشه‌ی کور مادرزاد بودن او را رد می‌نماید و کور کرده شدن وی را به شرایط تاریخی و سیاسی دورانش، یعنی جنبش قرمطیه، وابسته می‌داند.(17)
پس از سی سال دانشمند تاجیک آته خان‌اف درمقاله‌ی «سر دفتر ما نابینا نبود» از نو به این مسئله روی آورده و نه تنها کور مادرزاد بودن شاعر را رد می‌کند، بلکه بر بعداً کور کرده نشدن او تأکید می‌کند.(18)
سال 1373 ش / 1994 م کتاب استاد دانشگاه اهواز ایران نصرالله امامی رودکی - استاد شاعران به چاپ می‌رسد، که فصل هشتم آن «بینایی یا نابینایی» به مسئله‌ی کوری رودکی اختصاص داده شده است. مؤلف مثال‌های فراوان را از آثار شاعر و سرچشمه‌های تاریخی و ادبی مورد تحلیل قرار داده و به این نتیجه می‌رسد که «رودکی به احتمال قرین به یقین کور بوده است، ولی این کوری نمی‌توانسته مادرزادی بوده باشد؛ و شاید شاعر در بخش اعظمی از عمر خود با ضعف بینایی رو به رو بوده و در اواخر عمر نابینا شده و شهرت نابینایی او در منابع پس از وی و آثار متأخران به همین سبب بوده است».(19) دانشمند دیگر ایرانی مظفر سربازی نیز در فصل هفتم اثر خود، «رودکی»، نابینایی شاعر را مورد بحث قرار داده و به این نتیجه می‌رسد، که «در اواخر عمر دچار نابینایی شده است»(20) و سبب کوری وی بیماری آب مروارید بوده که میل کشیدن هم برای درمان این بیماری بوده است.(21)
به این ترتیب، بحث در اطراف مسئله‌ی نابینایی رودکی خیلی طولانی و گسترده است و در مرحله‌ی کنونی بر اساس دلایل به دست آمده می‌توان به چنین نتیجه‌ای رسید که بنیادگذار ادبیات کلاسیک فارس و تاجیک کور مادرزاد نبوده، و بر اثر سستی و بیماری به هنگام پیری نابینا شده است. از این رو، هنگام تصویر سیمای شاعر، و به خصوص ایجاد مجسمه‌ی او، این نکته باید در نظر گرفته شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. میرزایف، ابوعبدالله رودکی، ص 186.
2. James Dermesteter.
3. عوفی، لباب‌الالباب (از رودکی چاپ براون و با اهتمام محمد عباسی)، ص 493.
4. همان‌جا.
5. همان، ص 11.
6. جمعی از نویسندگان، اشعار همعصران رودکی، ص 136.
7. Ethe H. Rudagi. der samanidendichter// nacrichten 5on der Koniglichen gesellschaft der g. a. uni5ersitat zu gottingen, 1873, pp. 667-668.
8. طاهرجان‌اف، رودکی، روزگار و آثار (تاریخ تحقیق)، ص 149.
9. دقیقی، دیوان دقیقی، ص 106.
10. فرهنگ زبان تاجیکی، صص 364-365.
11. ملا احمد، اندرزنامه‌ی مولانا جلال‌الدین روسی، ص 50.
12. رودکی، نسیم مولیان، ص 81.
13. افصح‌زاده، آدم‌الشعرا رودکی، 2003، ص 169.
14. رودکی، نسیم مولیان، ص 183.
15. همان، ص 44.
16. میرزایف، ابوعبدالله رودکی، ص 191.
17. غفاراف، رزاق، «عاید به کور مادرزاد بودن یا نبودن رودکی»، گزیته‌ی (روزنامه‌ی) معلمان (1958/8/5)
18. آته خان‌اف، «سر دفتر ما نابینا نبود»، ادبیات و صنعت (1988/12/22).
19. امامی، رودکی، استاد شاعران، ص 82.
20. سربازی، رودکی، ص 90.
21. همان، ص 91.

منبع مقاله :
ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی