تعریف دعا
 تعریف دعا
 

نویسنده: آیت‌الله حسن ممدوحی کرمانشاهی




 

برای توضیح و تبیین هر امر مبهم و مجهولی، راه‌های گوناگونی وجود دارد که هر یک از آنها بر حسب اهداف مختلف به کار می‌آیند و انسان را به مقصود می‌رسانند. بعضی از این راه‌ها به طور خلاصه عبارت‌اند از:
1. تعریف لفظی: یعنی با به کار گرفتن مفهومی روشن‌تر، از ابهام حقیقت مورد نظر می‌کاهند.
2. تعریف حقیقی یا ماهوی: یعنی در پاسخ سؤال از ماهیت یک شیء، به تشریح جنس و فصل آن شیء می‌پردازند.
3. تعریف شرح الاسمی: هنگامی به کار می‌رود که از مظاهر و آثار چیزی می‌پرسند، لذا در جواب، فقط به ذکر بعضی از خواص و ویژگی‌های آن چیز اکتفا می‌شود.
4. تعریف به طور وجود: گاهی سؤال از طور و چگونگی وجود است، لذا می‌بایست با کنکاش بسیار، اطوار وجودی ماهیت مورد نظر را بررسی کرده و با تنظیم آن، در روشنگری مسئله کوشید.
5. تعریف به مصداق: یعنی در پاسخ بعضی سؤال‌ها، تنها به ذکر مصداق بسنده شود. باید توجّه داشت اگر عنایت خاصی در این گونه جواب‌ها نباشد، ممکن است پرسش‌گر یا پاسخ‌گو گرفتار اشتباه مفهوم به مصداق شود.
اکنون می‌گوییم: تعریف دعا نیز برحسب سؤال‌های مختلف و با استفاده از راه‌های یاد شده، از دیرباز تاکنون معمول و متداول بوده است. اینک برای تبیین مفهوم دعا، به تمامی تعاریف یاد شده مبادرت می‌ورزیم.

1. تعریف به مفهوم

«ابن فارس» در ذیل کلمه‌ی دعا می‌گوید:
الدُّعاءُ ان تُمیل الشیءَ الیکَ بِصوتٍ و کلامٍ یکونُ منک؛ (1)
دعا آن است که کسی را با صدا و کلام خود، متوجه خود کنی.
و ابن منظور می‌نویسد:
دعا الرَّجل ناداهُ؛ (2)
دعا کردن شخص، خواندن اوست.
«راغب» نیز آورده است:
الدُّعاء کالنّداءِ إلا أن النّداءَ قد یُقال بِیا أو أیا؛ (3)
دعا همان نداست، با این تفاوت که در ندا از حروف ندا «یا» و «أیا» استفاده می‌شود.

2. تعریف ماهوی

اگر مطلقِ طلب را «جنس» فرض کنیم و ویژگی‌های گوناگونی همانند دعای تکوینی، دعای زبانی، دعای قلبی، دعای مخلوق، دعای خالق، دعای مردم در حق یکدیگر و... را «فصل» قرار دهیم، می‌توانیم مطلق طلب را همراه با یکی از ویژگی‌های ذکر شده، نوعی از دعا قرار دهیم. بر این اساس «إِنَّ زَیداً دَعاهُ عَمرٌو؛ عمرو، زید را فرا خواند.» نوعی از دعا و (وَاللَّهُ یدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ)؛ (4) (خداوند به سوی سرای ایمنی فرا می‌خواند). نوعی دیگر از دعاست. نکته‌ی دقیق در این جا آن است که چون دعا برای دعاکننده حالت ربط محض دارد و معانی ربطی از حقایق فوق مقوله بوده که ماهیت ندارند، لذا نمی‌توان آن را به تعریف‌های ماهوی تبیین نمود. ان شاء الله در ذیل تعریف دعا به خواص وجودی، این مطلب روشن‌تر بیان خواهد شد.

3. تعریف به خواص ماهوی

از شایع‌ترین تعریف‌ها در فنون علمی، بیان خواص ماهوی است، زیرا پی بردن به واقعیت و ماهیت اشیا به اتفاق همه‌ی دانشمندان محال است و همگی بر این باورند که علم به حقایق هستی، نسبی است و آنچه از علم نصیب بشر گردیده، فقط گوشه‌ای از اسرار را روشن ساخته و بسیاری از آن هم چنان در سراپرده‌ی ابهام باقی مانده است.
معرفی به دعا به آثار آن نیز شواهد بسیار دارد؛ چنان که در روایت آمده است: «دعا سلاح مؤمن، عماد دین و نور آسمان و زمین است؛ دعا تغییر دهنده‌ی سرنوشت است؛ دعا دفع کننده‌ی بلاهاست؛ دعا رابطه‌ی بین معبود و بندگان است.» (5) و نظایر آن، که همگی تعریف دعا به خواص و آثار است.

4. تعریف به طور وجود

چنان که ‌اشاره کردیم، بهترین نوع تعریف، تمییز وجودی است که با آن می‌توان مسئله را از ابهام خارج و از مشترکات جدا ساخت؛ چنان که قرآن کریم، آن گاه که از حقیقت انسان پرده برمی‌دارد، می‌فرماید:
(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ)؛ (6)
به راستی که انسان را از چکیده‌ی گل آفریدیم، آن گاه او را به صورت نطفه در جایگاهی استوار قرار دادیم، آن گاه نطفه را به صورت خون بسته و سپسس خون بسته را به صورت گوشت پاره درآوردیم، سپس گوشت پاره را استخوان‌دار کردیم و آن گاه بر استخوان‌ها، پرده‌ای گوشت پوشاندیم، آن گاه آن را به صورت آفرینشی دیگر پدید آوردیم.
این آیه‌ی کریمه، انسان را به سیر وجودی‌اش معرفی کرده است.
در تبیین دعا نیز این تعریف در کلمات بزرگان متداول است؛ چنان که در تفسیر شریف المیزان آمده است:
فإِنّ حقیقهَ الدُّعاءِ وَ السّؤال، هو الذی یحمِلُهُ القلب و یدعو به لسانُ الفطره، دون ما یأتی به اللسانُ الّذی یدور کیفما أُدیر؛ (7)
دعا آن است که از قلب برخیزد و زبان فطرت آن را طلب کند، نه این که زبان هر طور خواست حرکت کند.
یعنی این معنا از دعا را انسان در باطن جان خود می‌شناسد و به طور روشن آن را می‌فهمد.
ویژگی مهم این تعریف آن است که شامل دعای تکوینی نیز می‌شود، حال آن که هیچ یک از تعریف‌های دیگر چنین جامعیتی ندارند. از این رو، علامه‌ی طباطبایی (رحمه الله) در ذیل عبارت یاد شده با کمی فاصله می‌نویسد:
خداوند متعال حتی آنچه را که زبان در آن دخالت ندارد، سؤال برشمرده و در قرآن کریم می‌فرماید: (وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ)؛ (8) و آنچه را درخواست نموده‌اید، به شما عطا کرده است. بنابراین، آنها نعمت‌های الهی را که قابل شمارش نیست، با زبان ظاهری درخواست ننموده‌اند، بلکه با زبان نیاز و با زبان فطری و وجودی درخواست کرده‌اند. خداوند متعال می‌فرماید: (یسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)؛ (9) (تمامی کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از او درخواست می‌کنند). و دلالت این آیه بر مطلوب، بسیار واضح و روشن است. (10)
شاید بتوان از مجموع تعریف‌های دعا چنین استفاده کرد که بهترین و جامع‌ترین آنها، همان «طلب به معنای عام» است که شامل تمامی اقسام دعا- حتی دعای تکوینی- نیز می‌شود. ویژگی‌های خاص دعا در موارد گوناگون نیز به انگیزه‌های خاصی بر می‌گردد که گوینده به آنها عنایت دارد. به همین جهت، می‌توان گفت که کلمه‌ی دعا بر طلب مافوق از زیردست، یا زیردست از مافوق و یا مساوی از مساوی قابل انطباق بوده و شامل طلب تکوینی و سؤال فطری نیز می‌گردد.
بنابراین، استعمال کلمه‌ی دعا در آیه‌ی کریمه (وَاللَّهُ یدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ) (11) و کاربرد آن در جمله‌ی «إِنَّ زَیداً دَعاءُ عَمروٌ.» هر دو به معنای طلب است، هرچند در هر یک از این دو مورد استعمال، غرض ویژه‌ای وجود دارد.

5. تعریف به مصداق

تعریف دعا به این شیوه، مشکل خاصی را حل نمی‌کند، مگر آن که هدف ویژه‌ای از کاربرد لفظ دعای مورد نظر باشد.
نتیجه‌ی بحث حاضر این است که اگر در مسئله‌ی دعا، زمینه‌های مختلف را جست و جو نمودیم و به تعریف‌های گوناگون رسیده و با تفکیک کامل به تحلیل موارد پرداختیم و از هر یک بر حسب اهداف خاص خود گفت و گو کردیم، اجماع و ابهام لفظ برطرف شده و کاملاً به مقصد خود رسیده‌ایم. در عین حال، آنچه در موضوع دعا مورد بحث ما می‌باشد، طلب خلق از خالق و برقراری رابطه با جناب او به این وسیله است؛ چه با زبان قلب باشد و چه با زبان سر- که ترجمان قلب است- و چه با زبان تکوین.

پی‌نوشت‌ها:

1- معجم مقاییس اللغه، ج2، ص 279.
2- لسان العرب، ج14، ص 258.
3- مفردات، ص 171.
4- یونس، آیه‌ی 25.
5- برای توضیح بیشتر ر.ک: کافی، ج2، ص 468، ح1 و ص 469، ح1 و 2؛ بحارالانوار، ج94 و 95 و ارشاد القلوب، ج1، ص 290.
6- مؤمنون، آیات 12-14.
7- المیزان، ج2، ص 33 ذیل آیه‌ی 186 سوره بقره.
8- ابراهیم، آیه‌ی 34.
9- رحمن، آیه‌ی 29.
10- ر.ک: المیزان، ج2، ص 33.
11- یونس، آیه‌ی 25؛ نیز ر.ک: بقره، آیه‌ی 221 و انفال، آیه‌ی 24.

منبع مقاله :
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول



 

نسخه چاپی