ایجاد یکپارچگی نظامی- غیر نظامی در صنایع نظامی چین و ژاپن (6)
ایجاد یکپارچگی نظامی- غیر نظامی در صنایع نظامی چین و ژاپن (6)

 

مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون


 

سطح تسهیلات

در سطح تسهیلات، یکپارچگی ژاپن اغلبا نسبت به چیزی که در ایالات متحده ی آمریکا وجود دارد، متفاوت است. شرکت های ژاپنی تشویق می شوند تا از یک کارخانه در تولید محصولات دفاعی و غیر دفاعی استفاده کنند. برای مثال، در مورد بخش های هواپیمایی، Fuji Heavy Industries
هم چرخ هواپیما تولید می کند و هم کویل های باله ی اصلی بویینگ 767 . این شرکت این قطعات را به همراه هلیکوپتر UH-1B در یک کارخانه تولید می کند.
در برخی موارد، یکپارچگی نتیجه ای از محدود کردن نیازهای دفاعی است.برای مثال در کارخانه ی تولید تانک MHI، تولید تانک مدل 90 با ساخت سازه های سنگین و لودر همراه است. وسایل اندازه گیری و تست گیری این وسایل یکی است. به هر حال، این رویه مورد انتظار است که پرتوی سفارشات اندک برای تانک های مدل 90 ، یک چنین ادواتی تولید گردد. این کار قدرت نفوذ سرمایه گذاری MHI را در زمینه ی ادوات سنگین بالا می برد. یکپارچگی در خط تولید مشهود تر است.
برخی از آیتم های نظامی با تکنولوژی بالای ژاپنی نیز ظاهرا از خطوط تولید با عملکرد دوگانه تولید می شود. این مسئله تا حدودی بواسطه ی عدم حضور معیارهای نظامی است که به فرایندهای تولید مختلف تحمیل می شود. بنابراین رادارهای با آرایه های فازی فعال که بوسیله ی MELCO و برای JASDF توسعه یافته اند یک جزء کاملا تجاری است. در غیاب معیارهای نظامی، هیچ جدایشی میان فرایندهای تولید نظامی و غیر نظامی وجود ندارد. بنابراین اجزای رادار منشع تجاری دارند. به طور مشابه، کارخانه ی MHI در Nagoya دارای اتوکلاو بزرگی است که برای تولید کامپوزیت هایی مورد استفاده قرار می گیرد که هم برای اهداف نظامی و هم غیر نظامی کاربرد دارند. هواپیمای Mu-300 تولیدی شرکت میتسو بیشی از وسایلی ساخته شده است که بیشتر آنها با خطوط تولید F-15 Js ساخته شده اند. تنها خطوط نهایی مونتاژ این هواپیما ها مجزاست.
در این زمینه، ژاپنی ها به طور کامل تشخیص داده اند که یکپارچگی یک فرایند پایین به بالاست نه بالا به پایین. تکنولوژی با استفاده ی دوگانه مهندس ارشد MELCO بد ان اشاره داشته است، در اصل در سطح اجزا رخ می دهد نه در سطح سیستم. این محتمل تر است که فرصت های ایجاد شده برای تکنولوژی های با استفاده ی دوگانه، اشتراک های بیشتری در سطح اجزا دارند اما در سطح سیستمی ، جریان داخلی میان بخش های دفاعی و غیر نظامی به آسانی به اشتراک گذاشته نمی شود. این مسئله البته از تکنولوژی به تکنولوژی دیگر، متفاوت است. همانگونه که یکی از ناظران ژآپنی می گوید، در زمینه ی تکنولوژی الکترونیک، دیوار میان تبدیل نظامی و غیر نظامی واقعا کوتاه است و توسعه ی فرصت های غیر نظامی زیادی بواسطه ی این بخش قابل دسترسی است. با اینحال، ژاپنی ها در وهله ی اول به دنبال ایجاد تحول در سطح اجزا هستند. طراحان ژاپنی بدون توجه به طبیعت پروژه یشان علاقه مند به توسعه ی و بدست آوردن تکنولوژی هستندو توجهی به تجاری یا نظامی بودن آن ندارند. این مسئله در حقیقت یکپارچگی در سطح تسهیلات را آسان می کند.
مقایسه ی جمهوری خلق چین با ژاپن( بدون در نظر گرفتن ایالات متحده ی آمریکا)
پس از بررسی های انجام شده بر روی چین و ژاپن، چه درسهایی در مورد یکپارچگی DTIB و CTIB حاصل می شود ( اگر مسائل مربوط به ایالات متحده ی آمریکا را درنظر نگیریم) ؟ چین و ژاپن به طور واضح از آمریکا متفاوتند. به طور نمونه وار، هر دوی این کشورها آسیایی هستند و دارای روابط صمیمی میان بخش دولتی و صنعت هستند. این روابط صمیمی در اقتصاد آمریکا وجود ندارد. در جمهوری خلق چین، این مسئله به دلیل مالکیت دولتی رویه های تولید وسایل صنعتی سنگین است. در حالی که در ژاپن، این مسئله در اصل به دلیل وجود سیاست و تاریخ است نه به دلیل وجود ایدئولوژی.
بررسی هر دو حالت امنیتی نسبت به حالت موجود در آمریکا متفاوت است. توکیو و پکن اعتقاد دارند که آنها هم اکنون با وضعیت امنیتی تا حدی بی خطر مواجه اند مخصوصا در پی فروپاشی جماهیر شوروی. در همین زمان، فشار کمتری بر روی حالت متمرکز ایجاد شده بر روی توسعه ی قابلیت های نظامی منحصر بفرد و قابلیت های استفاده ی دوگانه ( یعنی کاربرد تکنولوژی ها و فرایند ها تجاری در تولید ادوات نظامی) است. در حقیقت، توسعه ی صنایع دفاعی بومی در کشورهای آسیایی نتیجه ی انتخاب های هوشمندانه ی در زمینه ی بر روی بخش های قدرتی مرکزی است که به منظور توسعه ی DTIB برای اهداف دفاعی و تجاری آشکار مورد استفاده قرار می گیرند، نه به منظور تغییر DTIB در پاسخ به توسعه ها در زمینه ی امنیت خارجی.
هر دوی این کشورها نسبت به ایالات متحده ی آمریکا، دارای چشم اندازهای مختلف در مورد محصولات عمومی هستند. نشانه های اندکی در مورد این موضوع وجود دارد که اهداف اجتماعی- اقتصادی همنگونه که بوسیله ی مفهوم آمریکایی فهمیده می شوند، اثراتی بر روی ساختار فرایند تدارکات در چین و ژاپن ایجاد می کند. در چین، تمرکز در اصل بر روی بالا بردن سطح پیچیدگی تکنولوژیکی در داخل اقتصاد کل چین است. در ژاپن، اولیت مقدم تر بر روی اهداف فنی دیگر متمرکز شده تا بواسطه ی انها این اطمینان حاصل گردد که شرکت ها دارای دستیابی یکسانی به بودجه های JDA داشته باشند.
این ترکیب از ملاحظات هم در روابط میان DTIB و CTIB چین و هم ژاپن وجود دارد. این حالت از حالتی که در آمریکا وجود دارد، متفاوت است. در حقیقت، این موضوع بر روی توسعه ی سیاست های یکپارچگی اثرگذار است. برای مثال در چین، تمرکز تا زمان به روی کار آمدن Deng Xiaoping، بر روی توسعه ی DTIB آنها قرار داشت و CTIB در نظر گرفته نمی شد. در حقیقت، DTIB و CTIB چینی تقریبا مجزا بودند تا زمانی که مدرنیزاسیون 4، منابع انسانی و مادی را از توسعه های دفاعی به سمت توسعه های تجاری و غیر نظامی سوق داد.
به هر حال، به عنوان یک نتیجه، تلاش های چین در زمینه ی یکپارچگی از تلاش های رخ داده در اقتصاد های ژاپنی و آمریکایی متفاوت است. به طور خاص، تلاش های جمهوری خلق چین در زمینه ی بخش های صنعتی دولتی است که به بخش تجاری فقیر در حال حرکت می باشند. بنابراین بخش های صنعتی- دفاعی چین دارای مشتریانی گرفتار است و حمایت های مالی و سیاسی از این بخش ها نیز دولتی است. هر دوی این ملاحظات به کاربرد تجربیات چینی در مورد آمریکا محدود می شود. اگرچه برخی درس ها ممکن است برای امکانات عمومی بخش ها بدست آید.
اگرچه مورد ژاپن به وضعیت آمریکا نزدیک تر است، همچنین تفاوت های زیادی میان DTIB ژاپنی و آمریکایی وجود دارد و بنابراین سیاست های مربوط به این کشورها نیز متفاوت است. DTIB ژاپنی در سایه ی امنیت آمریکا ایجاد شده است و بنابراین هرگز این انتظار وجود ندارد که تنها منبع ادوات و منابع نظامی باشد. در حقیقت، در سرتاسر دوره پس از جنگ، ژاپنی ها به ایالات متحده ی آمریکا وابسته اند. این وابستگی نه تنها در زمینه ی حمایت های نظامی است بلکه همچنین در زمینه ی طراحی اجزا و سلاح های زیادی نیز می باشد.
بنابراین همانگونه که برای DTIB چینی داشتیم، DTIB ژاپنی نیز محصولی از تلاش های روشن دولت برای ایجاد یک قابلیت فنی و صنعتی داخلی می باشد. در مورد ژاپن، به هرحال تمرکز اولیه بر روی توسعه ی قابلیت های صنعتی با تکنولوژی بالا در بخش های خاص می باشد نه مهیا نمودن مستقیم سلاح برای SDF ژاپنی. بنابراین در حالی که ژاپنی ها دارای DTIB مستحکمی هستند و صنعت نظامی داخلی آنها نیز قوی است، در برخی زمینه ها، ژاپنی ها به دنبال کوکوسانکا رفتند؛ در حالی که درسایر زمینه ها، آنها با محصولات تحت لیسانس خارجی( در اصل آمریکا)، راضی هستند.
این رویه ی انتخابی، در جایی که ژاپنی ها تنها بر روی تکنولوژی ها و قابلیت های دفاعی خاص تکیه دارند، تلاش های آنها را در زمینه یکپارچه سازی DTIB و CTIB را تسهیل می کند. با انتخاب و برداشتن محصولات و فرایند های مورد نظر، ژاپنی ها می توانند این استفاده های دوگانه را از یک گروه آغازین، طراحی کنند. این فرایند همچنین بوسیله ی تصمیمات ژاپنی ها برای محدود کردن اندازه ی نیروی نظامی و ممنوع کردن فروش سلاح، مورد ترغیب قرار گرفت. این فاکتورها، توسعه ی هر اقتصاد شاخصی را برای صنعت سلاح ژاپنی توقیف می کند و محرک دیگر برای توسعه ی تکنولوژی ها و فرایند های با استفاده ی دوگانه را نسبت به تکنولوژی ها و فرایند های منحصربفرد، ایجاد می کند. MITI و JDA می تواند با جستجو در زمینه ی استفاده از تکنولوژی های تجاری در تولید سلاح، موافق هستند. این گروه ها با ارتقاء فرایند های تجاری دارای مزیت های دفاعی نیز موافق هستند( یعنی هم تکنولوژی های امروزی و هم تکنولوژی های قدیمی). شرکت های ژاپنی با تشخیص پتانسیل های پرمنفعت در زمینه ی تکنولوژی های بالا و محدود کردن بازار دفاعی ژاپن، یاد گرفته اند تا یکپارچگی عملی را دنبال کنند( مخصوصا در سطح کارخانه ای). آنها این مسئله را نه تنها برای شرکت ها و شرکت های تابعه دنبال کردند، بلکه همچنین برای پرسنلی که تحت تعلیم هستند و همچنین پرسنل کنترل کیفیت نیز دنبال کردند.
در مورد توسعه های ایجاد شده در DTIB، ایالات متحده ی آمریکا به فشارها سیاسی مختلفی جواب می دهد. نتیجه ای این موضوع ایجاد یا توسعه ی تجربیاتی است که منجر به ارتقای جدایش و توسعه ی سلاح هایی شده است که در بیشتر موارد، نسبت به کارهای انجام شده در PLA یا SDF پیچیده تر است. این تجربیات شامل قوانین حق تملک، تکنولوژی های نظامی منحصربفرد و معیارهای و استانداردهای نظامی است.

مقررات و قوانین حق مالکیت

قوانین مالکیت، مقررات و فرهنگ ها یک فاکتور مشارکتی اصلی در جدایش DTIB آمریکایی از CTIB آمریکایی است. در چین و ژاپن، این به نظر می رسد که یکپارچگی بوسیله ی عدم حضور یک فرهنگ حق مالکیت مجزا ( که در آمریکا توسعه یافته شده است)، تسهیل شده است. عدم وجود ساختار حق مالکیت اداری باعث می شود تا استفاده های متداول بیشتری از کارخانه ها و افراد انجام شود که این مسئله موجب ایجاد یکپارچگی در سطح بخش می شود.
در ژاپن و چین، تاریخ روابط مشارکتی دولت نسبت به تاریخ ایالات متحده ی آمریکا، کشمکش کمتری داشته است. در هر دو کشور آسیایی، یک میل برای قبول اختلاط بیشتر تجارت در سطوح بخش، کارخانه و شرکت، وجود دارد. نامشخص بودن متعاقب خطوط میان استفاده های عمومی و خصوصی از کارخانه ها و منابع به عنوان یک قیمت مناسب برای توسعه های اقتصادی و نوآوری، قابل قبول است.

معیارهای نظامی

اگر چین و ژاپن اندکی کمتر دغدغه ی پیگیری پولشان را داشتند، آنها ظاهرا کمتر در مورد معیارها و استانداردهایشان دغدغه داشتند. در حقیقت، شواهدی واضحی در مورد نحوه ی اعمال این گروه از معیارها و استانداردها( در واقع پارامترهای عملیاتی و روش های تولید) وجود ندارد( برخلاف حالتی که در ایالات متحده ی آمریکا وجود دارد).
در ژاپن، این به نظر می رسد که هدف اعلام تمام بخش های نظامی و تجاری از یک بازار کلی برای یک تکنولوژی یا یک وسیله ی معین می باشد. بنابراین، کنترل کیفیت ژاپن به گونه ای بنا شده است که بتواند استانداردهای با سطح بالا و نیازمندی های تجاری را برطرف کند. در بسیاری موارد، ممکن است بررسی ها و نظارت هایی برای یک سری خاص از محصولات که در استفاده های نظامی مورد استفاده قرار می گیرد، وجود داشته باشد. این کنترل کیفیت های اضافی در مواقعی که یکپارچگی وجود داشته باشد، با سهولت بیشتری اجرا می شوند.
رویه ی یکسانی برای سیاست پرسنلی ژاپنی مورد استفاده قرار می گیرد. طراحان ژاپنی با طیف کاملی از کاربردهای موجود در تخصص خود، آشنا هستند. این مسئله این اطمینان را ایجاد می کند که فرایندهایی که قلمروی دفاعی واقع شده اند، برای کاربردهای تجاری و غیره مورد استفاده قرار می گیرند. یک خط پایه برای استانداردها در بسیاری از تکنولوژی ها، محصولات، و فرایند ها مورد استفاده، وجود دارد که می توانند یکپارچگی و ارتقاء سطح تکنولوژی را به همراه داشته باشد.

تکنولوژی های نظامی منحصر بفرد

تکنولوژی های نظامی منحصر بفرد در زرادخانه های ژاپن و چین وجود دارد. به هر حال، نه PLA و نه SDF، دارای نیازمندی های یکسان یا قابلیت مهیا نمودن قابلیت های نظامی منحصر بفرد نیستند. این کار در نیروی نظامی آمریکا انجام می شود. بخشی از این مسئله به دلیل است که تجربیات متفاوت چین و ژاپن در زمینه ی نیروهای نظامیشان، مأموریت و نقش است. به عنوان یک نتیجه، قابلیت های تکنولوژیک برنده در زمینه ی استحکامات دفاعی آنها نسبت به این قابلیت ها در ارتش آمریکا، دارای اولویت کمتری است.
در واقع جمهوری خلق چین نه چیزی برای مهیا نمودن PLA با تکنولوژی برنده دارد و نه تخصص علمی و تکنولوژیکی یا منابع مالی دارد که بواسطه ی آن از این موضوع حمایت کند. در عوض منابع چینی به سهولت بوسیله ی تلاش های انجام شده در زمینه ی مکانیزه کردن و استاندارد کردن ساختارهای نیرویی کنونی، تغییر می کنند. در عوض ارتش چین دارای تمایل دارد تا بر تکنولوژی های موجود تکیه داشته باشد( هم در زمینه ی CTIB و هم DTIB).
ژاپنی ها همانگونه که قبلا اشاره شد تمرکز بر روی توسعه ی تکنولوژی های با کارایی دوگانه را نسبت به تکنولوژی های خاص نظامی، در اولویت قرار داده اند. تحقیقاتی که به طور کامل نظامی باشند، پتانسیل ورود به بازار محدودی دارند. علاوه بر این، ژاپن فروش سلاح به کشورهای دیگر را محدود کرده است و اجازه می دهد تا تکنولوژی سلاح تنها به ایالات متحده ی آمریکا فروخته شود. تکنولوژی های کاملا نظامی برای بیشتر بخش ها دارای یک بازار است که این بازار منحصرا به SDF تعلق دارد.در حقیقت، این به نظر می رسد که ژاپن تمایل دارد تا تکنولوژی های را توسعه دهد که اگر چه شاید به سمت اهداف نظامی تمایل دارند، اما در کاربردهای تجاری نیز کاربرد داشته باشند.
به هر حال، خواه امنیت ملی ژاپن بوسیله ی یک چنین سیاستی حفظ شود یا نه، سلاح های ژاپنی از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون، در جنگ مورد استفاده قرار نگرفته اند.

تمرکز بر روی کارایی نظامی

نه ژاپن و نه چین، دارای تکنولوژی نظامی پیشرفته تر از تکنولوژی تجاری آنها نیستند. تا دهه ی 1980، برای جمهوری خلق چین، این مسئله به صورت یک موضوع دکترینی بود که دکترین قرمز نامیده می شد و تمرکز آن بر روی بوجود آوردن مقادیر زیادی سلاح های ساده بود. این کشور به مرور به سمت تولید سلاح های پیشرفته بوسیله ی متخصصان رفت. این حرکت به سمت تخصص، شاهدی است از اینکه DTIB جمهوری خلق چین قادر به تولید سیستم های سلاح برنده است. در جایی که تمرکز PLA بر روی کارایی بر هزینه، تأکید دارد، این مسئله عموما با کسب این نیاز از طریق گستره ای از تکنولوژی ها ( هم تکنولوژی های نظامی و هم غیر نظامی) انجام می شود. این مسئله نسبت به چیزی که در DTIB چینی وجود دارد، پیچیده تر است.
به عبارت دیگر، چین دارای یک پایه ی تکنولوژیکی ملی است مه این پایه به طور کامل قادر است تا سیستم ها و اجزای خیلی پیشرفته ای تولید کند. به هر حال، ندرتا یک چنین سیستم هایی برای کاربردهای نظامی ساخته می شود. در عوض، سیستم تدارکات دفاع در ژاپن و شرکت های ژاپنی به سمت کشف تکنولوژی های جدید( مانند آنهایی که ممکن است برای اهداف نظامی مورد استفاده قرار گیرد) حرکت کرده اند. درجایی که کارایی برنده مورد نظراست، برخی اوقات این مسئله دیده شده است که تکنولوژی ها و مهارت های با کارایی دوگانه، توسعه یابد. به هر حال، این واضح نیست که در بهترین حالت، نحوه ی عملکرد نیروهای دفاعی ژاپن در هر حمله، چگونه است. در ادامه به بررسی ارتباط تجربیات چین و ژاپن برای بهبود وضعیت ایالات متحده ی آمریکا به عنوان یک مثال می پردازیم. این مثال می تواند نکات کاربردی برای کلیه ی کشورها فراهم آورد.

ارتباط تجربیات چین و ژاپن با ایالات متحده ی آمریکا

در پرتوی تفاوت میان چین، ژاپن و آمریکا در زمینه ی ساختار دفاعی و میزان یکپارچگی میان DTIB و CTIB، پتانسیل ها استفاده از تجربیات آسیایی برای وضعیت آمریکا محدود است. با وجود این، برخی مشاهدات وجود دارد. برای مثال عدم وجود استفاده ی گسترده از معیارها و استانداردهای نظامی در ژاپن که در DTIB آمریکایی مورد توجه قرار گرفته است، پیشنهاد می دهد که تکیه بر روی تولید با کیفیت از بخش تجاری امکان پذیر است.
موارد آسیایی همچنین پیشنهاد می دهد که یکپارچگی بیشتری در تحقیقات، توسعه و تولید محصولات تجاری و دفاعی قابل حصول است. مخصوصا، تکنولوژی های اساسی تر با سهولت بیشتری یکپارچه می شوند. عموما این به نظر می رسد که تلاش های چین در زمینه ی یکپارچگی تکنولوژی های سطح پایین به موفقیت رسیده است( علت این موضوع تقاضای بالا برای این تکنولوژی هاست).
تجربیات ژاپنی ها مشاهدات بدست آمده در آن دسته از پایگاه های آمریکایی را تقویت می کنند که در انها یکپارچگی تولید اجزا( مانند کامپوزیت ها و چیپ های کامپیوتری) نسبت به یکپارچگی در مونتاژ سیستم ها( مانند هواپیماهای با کارایی بالا و تجاری) آسان تراست. بنابراین ایجاد یکپارچگی در زمینه ی تولید اجزا و سیستم ها در جاهایی که موانع ساختگی میان تولید نظامی و تجاری قابل اعمال نمی باشد، قابل انجام می باشد.
در طی این خطوط، پردازش اصولی ممکن است برای ایجاد یکپارچگی قابل انجام باشد. این مسئله نه تنها در تولید اجزا وجود دارد، بلکه همچنین در طراحی اولیه ی آن نیز وجود دارد. ظاهرا این ممکن است که پس زمینه های متداول و آموزش دادن به طراحان برای اهداف تجاری و نظامی، مورد بررسی قرار گیرد. با این پیش زمینه ی ذهنی باید گفت که طراحی به حد مونتاژ ادوات نظامی پیشرفته ممکن است با شرکای تجاری قابل جمع بندی باشد. این مسئله در صورتی رخ می دهد که نقش های محتسب و دقیق یک چنین اندازه گیری هایی را انجام دهند. بررسی ژاپن این را پیشنهاد می کند که دلایل ذاتی اندکی وجود دارد که ادوات با کارایی دوگانه( که در تکنولوژی های متداول در DTIB و CTIB وجود دارند)، می توانند نه تنها بر روی خط تولید منفردی تولید و مونتاژ شوند، بلکه همچنین می توانند به آسانی مورد بررسی قرارگیرند و بر روی خطوط متفاوت و در پرتوی نیازمندی های کیفیتی مختلف تولید شوند. به هر حال، یک چنین یکپارچگی این احتمال را بوجود می آورد که استانداردهای کیفیتی تجاری برای بررسی محصولات نظامی کافی باشند. بنابراین یک درس کامل این است که این یکپارچگی می توانند میزان دقیقی از کنترل کیفیت را بطلبد( بدون توجه به مصرف کننده ی نهایی محصول).
هر دو کشور آسیایی به طور واضح علاقه داشتند تا در سطح محیط کاری یکپارچگی داشته باشند و این موضوع این است که این افراد تلاش دارند تا تلاش های تحقیقاتی در زمینه ی تجارت و امور دفاعی را مجتمع کنند. این مسئله ظاهر پیگرد قانونی دارد زیرا نتایج تلاش های تحقیقی هم در زمینه ی تجاری و هم دفاعی ممکن است موجب سودآفرینی، هم در زمینه ی تجاری و هم در زمینه ی دفاعی شود. علاوه بر این، این کار باعث می شود تا استفاده ی مفید تری از منابع، تشکیلات و ادوات گران قیمت شود.
با بررسی مورد ژاپن این پیشنهاد بوجود می آید که تکنولوژی ها و فرایند هایی زیادی وجود دارد که دارای انحصار نظامی نیستند. اغلبا تکنولوژی های نظامی منحصر بفرد به عنوان دلیلی برای معیارهای نظامی ذکر می شود و معیارهای نظامی نیز به عنوان ضرورتی برای تولید تکنولوژی های نظامی منحصربفرد در نظر گرفته می شود. به هر حال، همانگونه که در چین و ژاپن مشاهده شده است، صرفنظر از سطح پیچیدگی تکنولوژیکی، بسیاری از تکنولوژی ها مخصوصا آنهایی که در سطوح پایین تری واقع شده اند، دارای پتانسیل استفاده ی دوگانه هستند. علاوه براین، سازماندهی یا مدیریت تولید چنین اجزایی برای استفاده کنندگان نظامی و غیر نظامی، ضرورتی ندارد. معیارهای کارایی ( مانند آنهایی که به تشکیل، عملکرد و فیت کردن مربوط می شوند) به منظور نفوذ و نه به دلیل تولید و سایر مشخصه ها، تعیین می کند که چگونه یک آیتم تولید و مونتاژ می شود. این محتمل است که تکنولوژی های منحصربفرد نظامی کمتری در سطوح پایین تر وجود دارد.
تکنولوژی های منحصربفرد نظامی مطمئنا وجود دارد. آن دسته از این تکنولوژی ها که به طراحی، توسعه و تولید سلاح هایی با ویژگی تخریب کنندگی، مربوط می شوند، مطمئنا تکنولوژی های منحصر بفرد هستند. به هر حال این مسئله می تواند استثنا باشد نه یک قانون.
در نهایت هر دو مورد آسیایی نشان دادند که CMI بدون هزینه نیست. اگرچه اقتصاد های چین و ژاپن یکپارچه تر از اقتصاد آمریکاست، این مسئله نیز هزینه و قیمتی دارد. مخصوصا تردید در مورد کیفیت سلاح های تولید شده بوسیله ی DTIB های چین و ژاپن وجود دارد. این استدلال وجود دارد که حداقل کارایی ادوات آمریکایی از همتایان چینی و ژاپنی آنها بهتر است. کیفیت بالای محصولات آمریکایی به دلیل ساختار DTIB آمریکایی است اما چگونگی ایجاد کیفیت یکسان با آن در یک محیط مجتمع، هنوز هم مشخص نمی باشد.
ساختار روابط میان دولت و صنعت در چین و ژاپن نسبت به ایالات متحده ی آمریکا مشکل تر است. ایجاد حالت یکپارچگی چینی یا ژاپنی در ایالات متحده ی آمریکا می تواند به احتمال زیاد، هزینه های سیاسی و اقتصادی را تحمیل کند که در جمهوری خلق چین و ژاپن، قابل قبول، اندک و حتی گاها وجود ندارد، اما این موضوع در ایالات متحده ی آمریکا قابل قبول نیست. مخصوصا این مسئله مورد جدال نیست که سیستم آمریکایی که از ذات ابهام برانگیز در استفاده ی تجاری برخوردار است، از تأسیات عمومی و از همه مهم تر منابع عمومی، حمایت کند. کم کردن اهداف اجتماعی اقتصادی در آمریکا نیز احتمالا قابل دستیابی نیست.
استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منبع راسخون، بلامانع می باشد.



 

 

نسخه چاپی