تا ابله در جهان هست مفلس درنمی‌ماند
تا ابله در جهان هست مفلس درنمی‌ماند

 

نویسنده: الهه رشمه




 

مورد استفاده:

به كسانی گفته می‌شود كه با كوشش كاری را انجام می‌دهند كه اكثراً به ضررشان تمام می‌شود.
در جنگلی سرسبز كلاغ جوانی زندگی می‌كرد كه به زیبایی‌های نداشته‌اش خیلی افتخار می‌كرد. او زیباترین پرها، پاها و منقار در میان پرندگان را از آن خود می‌دانست. كلاغ مغرور چند روزی غذا نخورده بود و هر جایی را به دنبال ذره‌ای غذا می‌گشت. ولی هرچه بیشتر می‌گشت كمتر غذا پیدا می‌كرد و گرسنه‌تر می‌شد. تا اینكه به خانه‌ای رسید كه زنی در حیاط كنار حوض در حال شستن خیار و گوجه بود. تا به همراه فرزندانش عصرانه بخورند. زن قالب پنیری را نصف كرده و روی تخت كنار حیاط وسط سفره گذاشته بود. كلاغ گرسنه تا پنیر را دید، از فرصت استفاده كرد پرید و پنیر را برداشت. زن تا آمد از سر حوض بلند شود و به سراغ كلاغ بیاید، كلاغ جوان پریده بود و از آنجا فرار كرده بود.
كلاغ كه خیلی گرسنه بود خوشحال شد كه توانسته به سرعت پنیر را بردارد و بعد از چند روز بهترین غذایش را خواهد خورد. كلاغ بالای درختی رفت تا با خیال راحت پنیر خود را بخورد.
در همین حین روباه مكاری كه از زیر درخت می‌گذشت كلاغ را دید كه غذای لذیذی را به منقار گرفته و روی درخت نشسته. روباه تصمیم گرفت هر جور شده بهره‌ای از این غذای لذیذ ببرد. زیر درخت نشست و گفت: كلاغ تو چقدر زیبایی چه سَری چه دُم زیبایی، عجب پاهایی داری. كلاغ از شنیدن این حرف‌ها خیلی خوشحال شد و خواست تشكر كند ولی یادش آمد، پنیر در منقارش است و ممكن است بیفتد. روباه كه جوابی نشنید گفت: ببینم تو باید فرزند آن كلاغ سیاه خوش آوازی باشی كه روی همین درخت می‌نشست و با آن صدای زیبایش قار قار می‌خواند خواهش می‌كنم تو هم كمی برایم بخوان. كلاغ دیگر نتوانست طاقت بیاورد. اصلاً یادش رفت پنیری روی منقارش است. با ابهت تمام چشمانش را بست و شروع به آوازخوانی كرد. روباه زرنگ تا دید پنیر در حال افتادن روی زمین است جستی زد و روی هوا پنیر را گرفت و درجا خورد. آواز كلاغ مغرور كه تمام شد. پرسید صدایم خوب بود؟ روباه گفت: صدایت كه گوش خراش بود ولی پنیر عالی و خوشمزه‌ای بود. خیلی خوب توانست من مفلس بیچاره را سیر كند. كلاغ كه تازه فهمید چه كاری كرده، و با این كار تمام تلاشش را برای پیدا كردن غذا به هدر داده. گفت: بله تا وقتی ابله در جهان هست مفلس درنمی‌ماند.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول



 

 

نسخه چاپی