ارتباط و انس با قرآن
ارتباط و انس با قرآن
ارتباط و انس با قرآن

نويسنده: علي اميرخاني
منبع: سایت اندیشه قم

نقش و اهميّت قرآن كريم در زندگي بشر

قرآن كريم در برگيرندة هدايت و سعادت انساندر دنيا و آخرت مي‎باشد و در تمام مراحل زندگي رهبر و راهنماي انسان به سوي كمال است. «اين قرآن به راهي هدايت مي‎كند كه مستقيم‎ترين راههاست...»[1] كساني كه با قرآن مأنوسند به كمك قران حق را از باطل تشخيص مي‎دهند.[2]
قرآن كريم، انسان را به زندگي كردن با معيارها و ارزش‎هاي انساني و اسلام دعوت مي‎كند، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «هر كس قرآن را پيش روي خود قرار داد، رهبر و پيشواي او به بهشت خواهد بود وهر كس آن را به پشت سر افكند طرد كننده و سوق دهنده او به سوي جهنم خواهد بود».[3]
قرآن مجيد عامل صعود به سوي بهشت،[4] مايه خرمي دلها،[5] درياي بي‎كران معرفت[6] و يگانه عامل توانگري است.[7] كه عامل اصلي هدايت‎گر و تربيت كننده افراد و جوامع بشري به سوي كمال و نيل به ارزشهاي اخلاقي و انساني است.
درباره ارتباط وانس با قرآن كريم، لازم است چند نكته مورد توجه قرار گيرد:

الف. چگونه مي‎توان با قرآن مجيد انس پيدا كرد؟

براي بهره‎مندي و اُنس با قرآن بايد مراحلي را طي كرد از جمله:
1. يادگيري قرآن؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «خياركم من تعلم القرآن وعلّمه؛[8] بهترين شما كسي است كه قرآن را بياموزد و آن را به ديگران نيز ياد دهد».
2. قرائت قرآن؛ حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه ودمه و جعله الله مع السفرة الكرام البررة...؛[9] كسي كه قرآن بخواند، درحالي كه جوان مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط شده و با فرشتگان بزرگوار و نيكو صفت همنشين مي‎شود».
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «نوروا بيوتكم بتلاوة القرآن...»؛[10] خانه‎هاي خود را با تلاوت قرآن نوراني كنيد».
تلاوت قرآن نيز خود داراي آدابي است از جمله: الف. مسواك زدن، پيامبر گرامي مي‎فرمايد: «نظفوا طريق القرآن قيل يا رسول الله و ما طريق القرآن قال افواهكم قيل بماذا قال بالسواك؛[11] راه قرآن را پاكيزه نگه داريد. عرض شد يا رسول الله! راه قرآن چيست؟ فرمود: دهانهايتان. عرض شد: چگونه؟! فرمود: بوسيله مسواك كردن».
ب. وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛ «لا يسمه الا المطهرون؛[12] جز پاكان بر آن دست نزنند».
ج. پناه بردن به خداوند متعال پيش از قرائت قرآن؛ «فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشيطان الرجيم؛ وقتي كه قرآن مي‎خواني از (شرّ) شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر».
د. قرائت قرآن با صداي خوش و دلنشين؛ پيامبر گرامي ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «لكل شيء حلية و حلية القرآن الصوت الحسن؛[13] براي چيزي زيبايي و زينتي است و زينت قرآن صوت نيكو مي‎باشد».
ه. قرائت قرآن همراه با خشوع؛ «الم يأن للذين ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق...؛[14] آيا وقت آن نرسيده است كه دل‎هاي مؤمنان در برابر ذكر خدا و آن چه از حق نازل شده خاشع گردد...»
و. قرائت همراه با حزن و اندوه؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأ نموه فابكوا فان لم تبكوا فتباكوا»[15] براستي قرآن همراه با حزن نازل شده است، بنابراين، هنگامي كه قرآن مي‎خوانيد گريه كنيد و اگر گريه نكرديد حالت گريه را به خود بگيريد».
ز. تلاوت قرآن با ترتيل و شمرده؛ «ورتل القرآن ترتيلا؛[16] قرآن را با دقت و تأني بخوان».
3. تدبر در قرآن؛ قاري قرآن بايد با توجه به معاني قرآن، آن راتلاوت كند و در آيات تفكر و انديشه نمايد و از آن‎ها پند گيرد، چنان كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايد: «(پرهيزكاران) در شب به پا خواسته و قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مي‎كنند، جان خويش را با آن محزون مي‎سازند و دواي درد خود را از آن مي‎گيرند هرگاه به آيه‎اي برسند كه در آن تشويق باشد، با علاقه و اميد به آن روي مي‎آورند و روح و جانشان با شوق بسيار در آن ذخيره مي‎شود و آن را همواره الگوي خود مي‎سازند و هرگاه به آيه‎اي برسند كه در آن بيم باشد، گوش‎هاي دل خود را براي شنيدن آن باز مي‎كنند و صداهاي ناله و برخورد زبانه‎هاي آتش در گوش‎شان طنين انداز است»[17].
4. عمل به قرآن؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «ربّ تال للقرآن و القرآن يلعنه؛[18] چه بسيار كساني كه قرآن را تلاوت مي‎كنند، در حالي كه قرآن بر آن‎ها لعن و نفرين مي‎فرستد».
5. حفظ قرآن؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايد: «لا يعذب الله قلبا وعي القرآن؛[19] خداوند قلبي را كه ظرف قرآن باشد، عذاب نمي‎كند».
بنابراين، براي مأنوس شدن با قرآن، داشتن برنامه‎اي منظم و روزانه براي قرائت و عمل به موارد و عوامل مذكور لازم است.

ب. چرا قرآن كريم در بين ما مهجور است؟

مهجوريت قرآن و فاصله گرفتن مردم به خصوص مسلمانان از مفاهيم و معارف قرآن علت‎هاي متعددي دارد از جمله:
1. تلاش و توطئه شياطين جني و انسي باعث شده كه مردم از مفاهيم و معارف بلند قرآن مجيد فاصله گرفته و در دام شيطان‎هاي وسوسه‎گر گرفتار آيند و با آموزه‎هاي قرآن كريم بيگانه شوند و قرآن در ميان آن‎ها به خصوص مسلمانان مهجور بماند، قرآن كريم مي‎فرمايد: «و قال الرسول! يارب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛[20] و پيامبر (خدا) گفت: «پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند (و از آن دوري جستند)».
2. فراموش كردن مفاهيم و معارف قرآن كريم وغفلت از آنها، باعث شده كه مردم به دستورها و پيام‎هاي راه‎گشا و هدايت‎گر اين كتاب مقدس توجه نكنند و فرهنگ قرآن در ميان مردم به دست فراموشي سپرده شود بسياري از مردم به جاي عمل به قرآن، تنها آن را به عنوان يك كتاب مقدس يا به قصد ثواب آن را تلاوت مي‎كنند و يا در مراسم ختم مرده‎گان آن را قرائت نموده و يا در كنار سفره عقد و يا درياچه‎اي سبز بر روي طاقچه از آن نگهداري مي‎كنند!! در حالي كه قرآن كريم براي هدايت و تربيت انسان‎ها نازل شده و مردم بايد با عمل به دستورها و فرمان‎هاي آن، براي رسيدن به كمال و نزديك شدن به خداوند را بپيمايند و در آيات آن تدبر و تفكر كنند ودر زندگي آن‎ها را بكار گيرند و پياده كنند؛ «... و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون؛[21]... و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آن چه به سوي مردم نازل شده است براي آن‎ها تبيين كني، شايد انديشه كنند».
3. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ درباره مهجوريت قرآن كريم مي‎فرمايد: «... حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش مي‎كنند، پس در آن روزقرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور مي‎گردند و هر دو غريبانه در يك راه ناشناخته سرگردانند و پناه‎گاهي ميان مردم ندارند، پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند، ولي گويا حضور ندارند، با مردمند ولي از آن‎ها بريده‎اند؛ زيرا گمراهي و هدايت هرگز هماهنگ نشوند، گر چه كنار يكديگر قرار گيرند، مردم در آن روز، درجدايي و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و يگانگي پراكنده‎اند، گويي آنان پيشواي قرآن بوده و قرآن پيشواي آنان نيست، پس از قرآن جز نامي نزدشان باقي نماند و آنان جز خطي را از قرآن نشناسند...».[22]

پی نوشت:

[1] . اسراء، آية 9.
[2] . فرقان، آية 1.
[3] . محمد بن يعقوب كليني، الكافي، تهران، دار الكتب الاسلامية، چاپ چهارم، ج 2، ص 598.
[4] . شوري، آية 7.
[5] . علامه مجلسي(ره)، بحار الانوار، مؤسسه الوفا بيروت، سال انتشار 1404 ق، ج 2، ص 36.
[6] عبد الحميد بن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1404 ق، ج 10، ص 194.
[7] . محدث نوري، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت، چاپ اوّل، ج 4، ص 236.
[8] . علامه مجلسي، بحار الانوار، موسسه الوفا بيروت، ج 89، ص 186.
[9] . محمد بن يعقوب كليني، الكافي، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج 2، ص 603.
[10] . همان، ص 610.
[11] . بحارالانوار، همان، ص 213.
[12] . واقعه، 79.
[13] . نحل، آية 98.
[14] . الكافي، همان، ص 615، حديد، آية 16.
[15] . شعيري، تاج الدين، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضي، چاپ دوّم، ص 49.
[16] . مزمل، آية 4.
[17] . نهج البلاغه، معجم المفهرس، نشر مؤسسه امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ قم، خطبة 193، ص 12.
[18] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، ج 8، ص 90.
[19] . بحار الانوار، همان، ص 178.
[20] . فرقان، آية 30.
[21] . نحل، آية 44.
[22] . محمد دشتي، ترجمه نهج البلاغه، تهران، انتشارات زهد، چ 3، 1380، خطبه 147، ص 271.



نسخه چاپی