واژه‌ی کتاب در قرآن
 واژه‌ی کتاب در قرآن

 

نویسنده: صالح عضیمه
مترجم: سید حسین حسینی



 
راغب با دقتِ نظر و هدفمند و قاعده مند به این اصطلاح پرداخته است. نخست از حیث لغوی و سپس به تدریج، به معانی زیاد و پرثمر و لذیذ آن رسیده است.
می‌گوید: «کُتُب»، یعنی پیوند پوستی به پوست دیگر بدون دوختن. گفته می‌شود: «کتبتُ السقاء» (سرمشک را به هم آوردم)، و «کتبتُ البغلةَ» (دو لبش را به حلقه‌ای به هم پیوند دادم). در عُرف یعنی پیوند حروف با هم به وسیله‌ی نوشتن؛ و گاهی به چیزهایی که به هم پیوند خورده باشند، گفته می‌شود. پس اصل در کتابت، نظم به نوشتن و خط است ولی هر یک برای دیگری استعاره می‌شود. لذا کلام خداوند- هر چند که نوشته نشده است- کتاب نامیده می‌شود؛ مثل آیه‌ی: الم؛ ذلک الکتابُ (1)؛ قالَ إنّی عَبدُاللهِ آتانِیَ الکِتابَ (2).
کتاب در اصل مصدر است و سپس آنچه که در آن نوشته شده را کتاب گفته‌اند. کتاب در اصل هم نامی ‌است برای صحیفه‌ای که در آن نوشته شده باشد. در آیه‌ی: یسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ (3). به معنای صحیفه‌ای است که در آن کتاب می‌باشد. لذا فرمود: وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَیكَ كِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ (4).
«از اثبات، تقدیر، ایجاب، فرض و عزم به کتابت تعبیر می‌شود و علت آن این است که شیء نخست اراده می‌شود، سپس گفته می‌شود و پس از آن، نوشته، پس اراده‌ مبدأ و کتابت انتهاست. آن گاه از مرادی که مبدأست- به قصد تأکید- به کتابت که انتهاست، تعبیر مى شود فرمود: كَتَبَ اللهُ لاَغلِبَنَّ أَنَََا وَ رُسُلى (5)؛ قُل لَن یُصیبَنا إلاّ ما كَتَبَ اللهُ لَنا (6)؛ لَبَرَزَ الَّذینَ كُتِبَ عَلَیهِمُ القَتلُ (7)؛ وَ أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ (8). که به معنای در حکم و تقدیر اوست. فرمود: وَ کَتَبنا عَلَیهِم فیها أنَّ النَّفسَ بِالنَّفس (9)؛ یعنی وحی کردیم و واجب نمودیم. همچنین آیات: کُتِبَ عَلَیکُم إذا حَضَرَ أحَدَکُم المَوتُ (10)؛ کُتِبَ عَلَیکُمْ الصِّیامُ (11)؛ لِمَ كَتَبتَ علَینَا القِتالَ (12)؛ ما كَتَبناها عَلَیهِم (13). اما آیه‌ی: لَولا أن کَتَبَ عَلَیهِمُ الجَلاءَ (14)، به این معناست: «اگر خداوند بر آنان ترک دیارشان را واجب نمی‌کرد.»
از کتابت، به قضای گذشته و آنچه که در حکم گذشته است، تعبیر می‌شود. آیه‌ی: بَلی وَ رُسُلَنا لَدَیهِم یَکتُبُونَ (15) به همین معنا حمل شده است؛ یا مثل آیه‌ی: یَمحُوا اللهُ مَا یَشاءُ وَ یُثَبِتُ (16). امّا آیه‌ی: اُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الایمانَ وَ اَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ (17)؛ «منه» اشاره‌ای است که آنها بر خلاف مَن آنهایی‌اند که وصفشان کرد: وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا (18)، چون معنای أغفَلنا از عبارت أغفَلتُ الکِتابَ می‌باشد: وقتی که کتاب را خالی از کتابت و حرکات کردم. و آیه‌ی: فَلا کُفرانَ لِسَعیِهِ وَ إنا لَهُ کاتِبُونَ (19) اشاره است به این که آن پاداش دهنده‌ی اوست، و آیه‌ی: فَاکتُبنا مَعَ الشّاهدینَ (20)؛ یعنی آنها را در زمره‌ی‌شان قرار دادیم. اشاره‌ای است به آیه‌ی: فَاوُلئِكَ مَعَ الَّذینَ أنعَمَ اللهُ عَلَیهِم (21). امّا آیه‌ی: مالِ هذَا الكِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إلا أحصاها (22)، گفته شد، اشاره‌ای است به آنچه که اعمال بندگان در آن ثبت شده است. و آیه‌ی: إلاّ فِى كِتابٍ مِن قَبلِ أن نَبرَأهَا (23)، اشاره‌ای است به لوح محفوظ، و همچنین آیه‌ی: إنَّ ذَلِکَ فی کِتابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللهِ یَسیرٌ (24).
و آیه‌ی: وَ لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إلاّ فى كِتابٍ مُبینٍ (25)؛ فِى الكِتَابِ مَسطُوراً (26)؛ وَ لَولا كِتَابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ (27)؛ یعنی حکمتی که در تقدیر دارد. و آیه‌ی: لَن یُصیبُنا إلاّ ما كَتَبَ اللهُ لَنا (28)؛ یعنی قضا و قدر آن را تعیین کرد. فرموده لنا و نفرموده علینا، تا آگاهمان سازد که هر آنچه به ما می‌رسد، نعمت به حساب آوریم نه نقامت. در این سخن، حقیقتی گویا و دقتی ظریف وجود دارد، چون انسان هرگاه به آنچه که در مسیر زندگی‌اش رخ می‌دهد بیندیشد، در می‌یابد که در هر چه که برای او رخ می‌دهد، خیری وجود دارد.

راغب سخنش را در این سطح از اندیشه‌ی بلند ادامه می‌دهد و می‌گوید: «آیه‌ی: اُدْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ (29)، یعنی خداوند آن را به شما بخشید و آن گاه به خاطر امتناع شما از وارد شدن به آن و پذیرش آن، بر شما حرام نمود. گفته شد: برای شما نوشت به شرط این که داخل آن شوید. گفته شد: بر شما واجب نمود. البته گفته است لَکُم و نگفت عَلَیکُم چون ورود آنها به آن شهر موجب سودی دیر یا زود خواهد شد، پس به نفع آنهاست نه به ضرر آنها. فرمود: وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی كِتَابِ اللَّهِ إِلَى یوْمِ الْبَعْثِ (30)؛ یعنی در علم و ایجاب و حکم او. از این رو، آیه‌ی: لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ (31)؛ و إِنَّ عِدَةَ الشُّهُورِ عِندَاللهِ إثناعَشَرَ شَهراً فِی کِتابِ اللهِ؛ یعنی در حکم او.

از کتاب، به حجت ثابت از جانب خداوند هم تعبیر می‌شود؛ مثل آیه‌ی: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِیرٍ (32)؛ أَمْ آتَینَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ (33)؛ فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ (34)؛ اُوتُوا الکِتابَ (35)؛ کِتَابَ اللهِ (36)؛ أم اَتَیناهُم کِتَاباً (37)؛ وَ فَهُم یَکتُبُونَ (38)، که‌ اشاره به علم و تحقق و اعتقاد است.
از ایجاد هم به کتابت، و از نابودی و فنا، به محو تعبیر می‌شود. فرمود: لِکُلِّ أجَلٍ کِتابٌ (39) وَ یَمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَ یُثْبِتُ (40)؛ یعنی هر وقتی، آفرینشی دارد و هر وقت که حکمت، آفرینش آن را اقتضا کند به وجود می‌آید؛ و هرگاه حکمت، از بین رفتنِ آن را اقتضا کند، نابود می‌شود. و آیه‌ی: لِکُلِّ أجَلٍ کِتابٌ بر همان چیزی دلالت دارد که آیات: كُلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (41)؛ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (42)؛ وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ ما هُوَ مِنَ الکِتابِ (43) دلالت دارند. کتاب نخست آن است که به دستهای خود نوشته‌اند و در آیه‌ی: فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ (44)، آمده است و کتاب دوم تورات و سوم، جنس کتاب الله؛ یعنی چیزی از کتابها و کلام خداوند سبحان نیست.»
علامه طباطبایی در شرح این آیه می‌گوید: «مراد از کتابی که مبدأ این علم شگفت است، یا جنس کتابهای آسمانی است و یا لوح محفوظ. و علمی که این عالم از آن برگرفته، علمی است که برای آن رسیدن به این هدف آسان است و مفسران ذکر کرده‌اند که او اسم اعظم خداوند را می‌داند که هرگاه از او سؤال شود، پاسخ می‌دهد.»
عمیقتر از این، سخن سلطان محمدگنابادی است. وی می‌گوید که، این کتاب همان «قرآن تکوینی است که نازل می‌شود و به صورت کتابهای آسمانی یا شرایع الهی جدا می‌گردد.»
ملاصدرا در خلال شرح آیه‌ی دوم سوره‌ی سجده می‌گوید: «آیا کتاب چیزی جز آن است که در آن چیزی نوشته شود، چه کتابت عقلی باشد و چه حسی؟ آیا کتاب جز به تصویر کشیدن حقایق است؟ چه به وسیله‌ی مداد بر روی کاغذ یا پوست حیوانی، و یا به وسیله‌ی فرشته‌ی الهام کننده و القاء کننده‌ی حقایق بر روی صفحه‌ی مغز یا نفس به واسطه‌ی مداد فیض الهی.
هر کسی که ظاهر محسوس، وی را از باطن پنهان پوشیدن دارد و از ترازو تنها دو کفه‌ی آن را ببیند و از مقایسه‌ی دو جهان و مطابقت دو نشئه خبری نداشته باشد، نمی‌تواند وجود کتابهای الهی نازل شده بر پیامبرانش را تصدیقی عرفانی و ایمانی نماید و حتی نمی‌تواند تصدیقی زبانی یا تقلیدی نماید؛ هر چند چیزی از این دو نوع تصدیق (زبانی- تقلیدی) فایده‌ای ندارد و از شناخت صحیفه‌‌های انسانها در قیامت هم محروم می‌شود. این چنین است تفاوت میان کتاب ابرار و اخیار و کتاب گناهکاران و اشرار، که در قرآن به آن اشاره شده است: إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ (45)؛ وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّینٌ (46)؛ و آیه‌ی: إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیینَ؛ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّیونَ؛ كِتَابٌ مَرْقُومٌ؛ یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (47). سلطان محمد گنابادی کلام دقیقی در این باب دارد، می‌گوید: لفظ کتاب مصدر است و بر چیزی اطلاق می‌شود که بتواند، نقش بپذیرد، مثل صورتهای نقش بسته در مواد یا به صورت الفاظ نوشته شده در چیز دیگر و یا بر صورت نقش پذیر و یا آنچه که صورتها در آن، به اعتبار نقش پذیری صورتها در آن، ترسیم می‌شوند. الفاظ وضع شده برای پذیرش صورتها در کتابها و صورتهای مکتوب و کتابهایی که صورتها در آن نقش شده‌اند، کتاب نامیده می‌شود. صورتهای طبیعیِ نقش بسته در آن هم کتاب نامیده می‌شود؛ و نفوس حیوانی و انسانی و فلکی هم کتاب هستند. و نفوس متعلق به جسمهای مثالی و اجسام مثالی کتاب هستند، و صورتهای علمی حاصل در نفسهای دانی یا عالی و خود آن نفسها از حیث حصول علوم در آن، کتابند. رذایل و خصلتهای حاصل در نفس و خود آن نفسها از حیث حصول علوم در آن، کتابند. رذایل و خصلتهای حاصل در نفس و خود آن نفسها از حیث حصول اخلاق در آن، کتاب هستند و علوم فیضان گرفته بر عقلها و خود عقلها کتابند. اسمای الهی و لوازم ظاهری آن در مقام و احدیت و فیض منبسط، که محل ظهور اسماء و صفاتند، کتاب می‌باشند و تعینات امکانی و وجودهای متعین به آن تعینات، کتاب می‌باشند.
کتاب در آیات و روایات بسیار، به مراتب وجود عالم و بنی آدم، و قلب نورانی به نور رسالت و احکام رسالت، و قلب روشن به نور نبوت، و احکام نبوت و روح نورانی، به نور ولایت و آثار ولایت اطلاق می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- بقره (2)، آیات 1 و 2: الف، میم، این است کتابی.
2- مریم (19)، آیه‌ی 30: [کودک] گفت: منم بنده‌ی خدا، به من کتاب داده.
3- نساء (4)، آیه 153: اهل کتاب از تو می‌خواهند که کتابی از آسمان [یکباره] بر آنان فرود آوری.
4- انعام (6)، آیه‌ی 7: و اگر مکتوبی، نوشته بر کاغذ، بر تو نازل می‌کردیم.
5- مجادله (58)، آیه‌ی 21: و خدا مقرر کرده است که: (حتماً من و فرستادگانم چیره خواهیم گردید).
6- توبه (9)، آیه‌ی 51: بگو: «جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی‌رسد.»
7- آل عمران (3)، آیه‌ی 154: کسانی که کشته شدن بر آنان نوشته شده.
8- انفال (8)، آیه‌ی 75: و خویشاوندان نسبت به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند.
9- مائده (5)، آیه‌ی 45: و در [تورات] بر آنان مقرر کردیم که جان در مقابل جان.
10- بقره (2)، آیه‌ی 180: بر شما مقرر شده است که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد.
11- همان، آیه‌ی 183: روزه بر شما مقرر شده است.
12- نساء (4)، آیه‌ی 77: بر ما کارزار مقرر داشتی.
13- حدید (57)، آیه‌ی 27: ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم.
14- حشر (59)، آیه‌ی 3: و اگر خدا این جلای وطن را بر آنان مقرر نکرده بود.
15- زخرف (43)، آیه‌ی 80: چرا، و فرشتگان ما پیش آنان [حاضرند] و ثبت می‌کنند.
16 - رعد (13)، آیه‌ی 39: خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات می‌کند
17- مجادله (58)، آیه‌ی 22: در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است.
18- کهف (18)، آیه‌ی 28: و از آن کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم اطاعت مکن.
19- انبیاء (21)، آیه‌ی 94: برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود و ماییم که به سود او ثبت می‌کنیم.
20- آل عمران (3)، آیه‌ی 53: پس ما را در زمره‌ی گواهان بنویس.
21- نساء (4)، آیه‌ی 69: در زمره‌ی کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [است]...
22- کهف (18)، آیه‌ی 49: این چه نامه‌ای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را فرونگذاشته، جز اینکه همه را به حساب آورده.
23- حدید (57)، آیه‌ی 22: اگر آن که پیش از آن که آن را پدید آوردیم در کتابی است.
24- حج (22)، آیه‌ی 70: اینها همه در کتابی مندرج است. قطعاً این بر خدا آسان است.
25- انعام (6)، آیه‌ی 59: و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن [ثبت] است.
26- اسراء (17)، آیه‌ی 58: در کتاب [الهی] به قلم رفته است.
27-انفال (8)، آیه‌ی 68: اگر از جانب خدا نوشته‌ای نبود.
28- توبه (9)، آیه‌ی 51: جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی‌رسید.
29- مائده (5)، آیه‌ی 21: به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته است درآیید.
30- روم (30)، آیه‌ی 56: [ولی] کسانی که دانش و ایمان یافته‌اند، می‌گویند: «قطعاً شما [به موجب آنچه] در کتاب خداست تا روز رستاخیز مانده‌اید.
31- رعد (13)، آیه‌ی 38: برای هر زمانی کتابی است.
32- حج (22)، آیه‌ی 8: و از [میان] مردم کسی است که درباره‌ی خدا بدون هیچ دانشی و بی هیچ رهنمود و کتاب روشنی به مجادله می‌پردازد.
33- زخرف (43)، آیه‌ی 21: آیا به آنان، پیش از آن (قرآن) کتابی داده‌ایم؟
34- صافات (37)، آیه‌ی 157: پس کتابتان را بیاورید؟
35- آل عمران (3)، آیه‌ی100: اهل کتاب.
36- فاطر (35)، آیه‌ی29: کتاب خدا.
37- همان، آیه‌ی40: یا به ایشان کتابی داده‌ایم.
38- طور (52)، آیه‌ی 41: و آنها می‌نویسند.
39- رعد (13)، آیه‌ی38: برای هر زمانی کتابی است.
40- همان، آیه‌ی39: خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات می‌کند.
41- رحمن (55)، آیه‌ی29: هر زمان او در کاری است.
42- رعد (13)، آیه‌ی39: و اصل کتاب نزد اوست.
43- آل عمران (3)، آیه‌ی78: و از میان آنان گروهی هستندکه زبان خود را به [خواندن] کتاب [تحریف شده‌ای] می‌پیچانند، تا آن [آنچه از خود می‌گویند] را از [مطالب] کتاب [آسمانی] پندارید.
44- بقره (2)، آیه‌ی79: پس وای بر کسانی که کتاب [تحریف شده‌ای] با دستهای خود می‌نویسند!
45- مطففین (83)، آیه‌ی7: نه چنین است [که می‌پندارند] که کارنامه‌ی بدکاران در «سِجّین» است.
46- همان، آیه‌ی8: و تو چه دانی که «سجین» چیست؟
47- مطففین (83)، آیات 18 تا 21: در حقیقت، کتاب نیکان در «علیون» است و تو چه دانی که «علیون» چیست؟ کتابی است نوشته شده، مقربان آن را مشاهده خواهند کرد.

منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم



 

 

نسخه چاپی