هوشیاری در برابر توطئه‌ها و تهدیدها (2)
 هوشیاری در برابر توطئه‌ها و تهدیدها (2)

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

اسلام منهای آخوند یعنی طب بدون طبیب

این حرف‏هایی که در این قشرهای بی‏اطلاع نمی‌گویم که فاسد، بی‏توجه به واقعیات این حرف‏هایی که زده می‌شود، که در حرف‏هایشان می‌بینیم اصلاً کاری دیگر به اسلام ندارند. هیچی! مثل اینکه قضیه را
همین خود جبهه‏ها درست کردند و حزب‏ها درست کردند. این نعمت را دارند از دست می‌دهند از آن طرف، شما در هر جا که بروید، آنکه مردم را راه‌انداخت برای این چیزها آخوندها بودند.
حالا قیام نکنید بر ضد آخوند بگویید که «اسلام منهای آخوند»! معنایش این است که اسلام هیچ؛ «منهای آخوند» یعنی هیچ؛ مثل (طب به استثنای طبیب»! طب به استثنای طبیب یعنی ما طب نمی‌خواهیم! و الا نمی‌شود طب باشد به استثنای طبیب، اسلام به استثنای آخوند و روحانی معنایش این است که اسلام را ما نمی‌خواهیم. اگر این سد را بشکنید، همه تان هم جمع بشوید، کار ازتان نمی‌آید. این‏هایند که کار ازشان می‌آید. مطالعه کنید، ببینید؛ در همین نهضت مطالعه کنید، ببینید کی کار را پیش برد؟ کدام قشر از دیگران بیشتر پیش بردند. همه، همه کردند، اما آنکه مردم دنبالشان بود و عامه مردم، میزان کشاورز است؛ میزان بازاری است؛ میزان این خیابان است و این مردم خیابانی هستند، کی این‏ها را تجهیز کرد برای این کار؟ آخوندها بودند. البته دیگران هم بودند؛ لکن مهم اینها بودند.(1)

روحانی با توطئه مخالف است، نه با آزادی .

این همه تبلیغاتی که می‌کنند اهل قلم نمی‌دانم اهل بیان، تبلیغاتی که می‌کنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، این‏ها ضد اسلامند. می‌دانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند می‌خواهد مردم آزاد باشند، آخوند می‌خواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی، این‏ها می‌خواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت آن‏هایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجی‏ها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! این‏ها آن‏هایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را می‌خواهند با او دشمنند و نه اجانب را می‌خواهند، با آن‏ها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هرچه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مدغمند. آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هرکس به من هرچه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند، اما استقلالی که تو[ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو[ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را می‌خواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سیدالشهدا شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت می‌خواست؟ استقلال می‌خواست؟ آزادی می‌خواست؟ او خدا را می‌خواست، او اسلام را می‌خواست، او می‌خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را می‌خواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را می‌خواهد، و آزادی در پناه اسلام را می‌خواهد.(2)

تز «اسلام منهای روحانیت» شعار مخالفان اسلام

بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها[ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن می‌گویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی‏ که گوینده اسلامی ‏ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین می‏برند. آنی که روحانیت را می‌خواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم می‌خواهد بریزد دور، اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته می‌شود، آتش زده می‌شود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛ اللهم قد بلغت، من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که می‌دانم و می‌فهمم وظیفه‏ام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که
باید با تمام این‏ها مبارزه کنید سخت تر از آن مبارزه‏ای که با شاه کردید.(3)

رسالت مبارزه با روشنفکر مآب‏ها

دشمنی بعضی از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او (شاه) نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا می‌آورد، باز زیارت می‌رفت ولو ریا هم بود؛ اما این‏ها ریایی‏اش را هم حاضر نیستند! این‏ها همچو فرار می‌کنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این نویسنده‏های ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو[ی] کار بیاورند ولو برای اینکه بازی بدهند ما را. با این‏ها باید ما همان مبارزه‏ای را بکنیم که با محمدرضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیه آزادی، آزادی لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه‌ انداختن برای هر بهانه‏ای، برای هر استخوانی میتینگ راه‌ انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست.(4)

نگرانی استعمار از دو نیروی الهی

اینها می‌دیدند که دو تا قوه هست که اگر این دو تا قوه باقی بماند نمی‌شود. ارباب‏های این‏ها منافع ایران را ببرند؛ کارشناس‏های این‏ها فهمیده بودند که این دو تا قوه اگر در ممالک شرق باشد، باید آن‏ها دستشان را از شرق بشویند: یکی قوه اسلام بود؛ اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حکومت کند، نمی‌گذارند که بیایند آن‏ها هر چه ما داریم ببرند و هر چه از نیروهای انسانی و غیرانسانی داریم از بین ببرند؛ یکی هم روحانیت؛ که اگر این طایفه باشند مردم چون با این‏ها همراه هستند، نمی‌گذارند که آن‏ها به منافعشان برسند. پس این دو تا قدرت باید شکسته بشود: هم قدرت اسلام، و هم قدرت روحانیون. قدرت اسلام را به اینکه دین افیون جامعه است. حتی نویسندگان خبیث ما هم گاهی این حرف‏ها را می‌زدند. حتی در امروز هم این حرف‏هاست. در امروز هم این حرف هست! در عین حالی که دارند با چشمشان می‌بینند که این قدرت روحانیین بود که مردم را بسیج کرد و بر ضد این رژیم قیام کردند، نمی‌توانند این‏ها ببینند این [را]، این قدرت را می‌خواهند بشکنند. یعنی این‏ها عمال همان‏ها هستند که می‌خواهند این قدرت را بشکنند. این‏ها مطالعه کردند دیدند که اگر این قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه این‏ها هستند، اگر یکوقت صدایشان درآید دیگران هم بسیج می‌شوند. چه بکنند در بین خود مردم این‏ها را بشکنند؟ در زمان رضاخان طوری کردند، طوری کردند که شوفرها - می‌گفتند - که آخوند را سوار ماشین نمی‌کردند.(5)

حزب سازی و گروه بازی

بیدار باشید برادرها که همان دام‏هایی که آن وقت بود، و ما را به سیاهروزی رساند و اسلام را از نظر ملت، نه همه البته ملت، بسیاری از روشنفکرها انداخت و روحانیون را از نظر آن‏ها انداخت، همان نقشه الان هست؛ همان نقشه، الآن هم همان مطالب‏هاست و همان حرف‏ها هست. گروه گروه با هم می‌نشینند، هی گروه درست می‌کنند؛ گروه! ما زحمت کشیدیم، روحانیین زحمت کشیدند، این قشرهای مختلف را جوش دادند به هم تا این کار را انجام دادند، تا این سد را شکستند، الآن جمعیت‏های زیادی پیدا شده‌اند. شما در روزنامه‏ها بخوانید ببینید، هر روز می‌بینید که گروه کذا، گروه کذا، گروه کذا. هی تکه تکه چیزی نیستند اما خوب، هی تکه تکه می‌شوند. وقتی گروه گروه کنار رفتند یعنی آنکه اسلام می‌خواست با هم جوششان بدهد و روحانیون زحمت کشیدند و جوششان دادند به هم، حالا همین‏هایی که دعاوی این را می‌کنند که ما ملت را می‌خواهیم، ما خلق را می‌خواهیم، همین‏هایی که دعوی روشنفکری دارند اینقدر، اگر چنانچه خائن باشند که خوب معلوم است که از روی فهم می‌گویند و اگر نباشند، اینقدر فهم ندارند که این گروه‏ها که به هم متصل شد، این سیل عظیم پیدا شد و این سد بزرگ را شکست، حالا دوباره؛ تا حالا با هم منسجم شده بودند؛ حالا جدیت دارد می‌شود که گروه گروهشان کنند. ‌هی این گروه برود کنار آن گروه برود کنار، آن گروه برود کنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود برای آن‏هایی که می‌خواهند استفاده کنند.
متوجه باشید گروه گروه نکنید. این مملکت با وحدت کلمه پیش برد، متفرقشان نکنید. (و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا) (6) این آیه قرآن را بپذیرید. همه بچسبید به ریسمانی که بین شما و خداست، و آن اسلام است. متفرق نشوید از هم. جدا جدا نشوید. هی حساب را جدا نکنید. آن حساب جبهه کذا، آن حساب نهضت کذا، آن حساب حزب كذا، آن حساب گروه کذا، آن حساب حزب چه، کذا، جدا نکنید همه را. همه با هم باشید، همه دوست باشید.
حزب سازی دشمن درست کردن است. هی این یکی از آن طرف بکشد؛ آن از آن طرف بکشد، آن از آن طرف بکشد. همه تحت یک رایت باشید. همه تحت یک پرچم باشید؛ همان پرچمی ‏که شما را پیروز کرده است تا حالا از این به بعد هم دنبال همان باشید. و اگر باشید، ان شاء الله پیروز خواهید شد.(7)

انقلاب به رهبری روحانیت

حالا هم که فهمیدند که این قدرت اسلام بود که این سد بزرگ را شکست و این قدرت روحانیون بود که در همه جا مردم را بسیج کرد، هر جا رفتید آخوند آن شهر مردم را بسیج کرد و همه را با هم متحد کردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع کردند و جوش دادند به هم تا این سد را شکست، حالا هم باز یک طایفه‏ای، اشخاصی با نغمه‏های مختلف، زیر پرده و روی پرده، می‌خواهند همین مسائل را بگویند. یعنی همان مطلبی که آن وقت از حلقوم افرادی که در زمان رضاخان بود در می‌آمد، حالا هم از حلقوم یک طایفه‏ای حالا در می‌آید که همان دو مسئله است: «اسلام کهنه شده است، اسلام نمی‌شود دیگر، روحانیون، آخوندها، باید بروند سراغ کارشان ! باید بروند سراغ چه؛ دیکتاتوری آخوندی می‌خواهد درست بشود» من نمی‌دانم این دیکتاتوری آخوندی کجاست؟! آخر کدام آخوند دیکتاتور است که این‏ها می‌گویند؟!(8)

بزرگترین درد

دردهای حالا هم زیاد است. دردهایی که به واسطه خیانت‏هایی که به ما کردند و به ملت ما کردند تتمه آن باقی است. خیانت‏ها و تبلیغاتی که بر ضد اسلام و بر ضد قرآن کریم کردند و قشرها را خواستند از قرآن کریم جدا کنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور کنند، این‏ها باز یک مقدارشان هست با صورت‏های مختلف. شما زحمت کشیدید، زن و مرد زحمت کشید، به خیابان‏ها ریخت، جورها کشید، خون‏ها داد که اسلام را زنده کند؛ برای اسلام خون داد، برای شهادت داوطلب شد. آنکه می‌خواست ملت ما، آنکه به او رأی داد ملت ما، «جمهوری اسلامی» بود. اسلام مورد نظر بود. الان قشرهایی هستند که می‌خواهند اسلام را کنار بگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. این درد بزرگترین دردی است که الان ملت ما به آن مبتلا هست؛ و ما از آن نگران که ملتی که رأی داد بر جمهوری اسلامی، نود و نه و نیم درصد رأی داد بر جمهوری اسلامی، یعنی ما اسلام را می‌خواهیم، اگر برای صرف جمهوری بود همچو رأیی نبود؛ اگر برای جمهوری دمکراتیک بود همچو رأیی نبود. دیگران هم از این حرف‏ها سابقاً گفتند و شکست خوردند.
ملت ما برای اسلام قیام کرد و برای اسلام راه را پیمود و برای اسلام خون داد، الان قشرهایی هستند که می‌خواهند اسلام را کنار بگذارند. «جمهوری» تنها، از اسلام می‌ترسند! جمهوری تنها، «جمهوری دمکراتیک»! آن‏ها که می‌خواهند یک قدری در پرده صحبت کنند، «جمهوری دمکراتیک اسلام». این‏ها همه خدعه است! این‏ها برای این است که از اسلام می‌ترسند. اسلام را مخالف می‌دانند با هواهای نفسانی خودشان. بیدار باشید! اگر انحرافی باشد از جمهوری اسلام، هر انحرافی اگر از جمهوری اسلامی ‏هر انحرافی باشد، خلاف مسیر
شماست، خلاف مسیر اسلام است. مسلمین توجه داشته باشند که در حزب‏هایی که صحبتشان از اسلام نیست، صحبتشان از دمکراتیک است، قشرهایی که به اسلام کار ندارند، گرچه به آزادی کار دارند، آزادی را می‌خواهند اما آزادی به غیر اسلام، ملت ما توجه کنند که لااقل داخل اینطور حزب‏ها نشوند. شما عزیزان خودتان را برای اسلام دادید؛ حالا که عزیزها را دادید، به ضد اسلام بخواهید وارد بشوید، هدر بدهید خون عزیزان خودتان را؟ توجه بکنید! این‏ها می‌خواهند هدر بدهند خون شما را. اجتماعات این‏ها بر ضد اسلام است. چند روز پیش، این اجتماع زیاد داشتند به بهانه، و حرف‏هایشان به ضد اسلام بود. با این‏ها همکاری نکنید مسلمین! با این‏ها همکاری نکنید، خودتان را از آن‏ها دور نگه دارید، از این‏ها اجتناب کنید؛ این‏ها آزادی منهای اسلام را می‌خواهند. این غیر از طریقه شماست. شما اسلام را می‏خواهید، ما اسلام را می‏خواهیم که اسلام آزادی به ما بدهد، نه آزادی منهای اسلام. آن‏ها استقلال منهای قرآن را می‌خواهند، ما قرآن را می‌خواهیم.(9)

«اسلام منهای روحانیت» خیانت است

ما اگر تمام آزادی‏ها را به ما بدهند، تمام استقلال‏ها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگیرند، نمی‌خواهیم. ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن، ما بیزار هستیم از استقلال منهای اسلام، ما بیزار هستیم از اینکه بگویند اسلام منهای روحانیت. اسلام منهای روحانیت خیانت است. می‌خواهند اسلام را ببرند، اول روحانیت را می‌برند؛ اول می‌گویند اسلام را می‌خواهیم، روحانیت را نمی‌خواهیم! روحانیت استثناء بشود، اسلام در کار نیست. اسلام با کوشش روحانیت به اینجا رسیده است.(10)

هدف دشمن از تضعیف روحانیت

بیدار باشید! ملت ما بیدار باشد! توجه داشته باشد که هر گوینده‏ای که بخواهد ایجاد اختلاف بکند، هر گوینده‏ای که بخواهد روحانیون را تضعیف بکند، نظر به روحانیون تنها نیست. آن‏ها را تضعیف می‌کند، دنبالش شما هستید. آنها می‌خواهند که هجوم به این مملکت بکنند و همه چیز این مملکت را ببرند، و کسی نباشد یک تعرضی بکند، یک مقابله‏ای بکند.(11)

مخالفت با اصل روحانیت و تسلیم کشور به اجانب

من این را یک کلمه‏ای است که می‌گویم برای زمان‏های بعد که شما بعد از من هم توجه به این معنا داشته باشید. هر روزی که دیدید شخصی یا گروهی یا جبهه‏ای یا حزبی، هر کس، بر خلاف روحانیت چیزی گفت - یک وقت یک نفر است به خلاف یک کسی با یک کسی دعوا دارد، به خلاف او می‌گوید، صحبت نیست - به خلاف روحانیت یک چیزی گفت، یا به خلاف کسی که منشأ اثر است در روحانیت، از حالا تا هر وقت که شما بودید و بعد نسل‏های آینده هم آمدند، هر وقت کسی بر خلاف اصل روحانیت که گفت روحانیت باید برود منزوی بشود، این معنای اینکه برود در مساجد با اینکه گفتم نمی‌گذارند این را، لکن برود در مسجد همان مشغول نماز بشود یا به شخصی که در روحانیت مؤثر است، مورد توجه مردم است و مؤثر است در روحانیت، اگر قلمی ‏یا بیانی این را خواست بشکند؛ این نظرش به این شخصی نیست، نظرش به آن گروه هم نیست؛ این نظرش به این است که این قشر که مخالف با اساسی است که آن‏ها دارند، مخالف با این است که مملکت اسلامی ‏تحت سلطه غیر باشد. قرآن امر فرموده است که نباید باشد. و این کلام قرآن را منتشر می‌کند. این‏هایی که با اصل روحانیت ولو به صورت اینکه «نه، ما می‌خواهیم احترام این‏ها محفوظ باشد. اگر این‏ها وارد در سیاست بشوند احترامشان از بین می‌رود پیش مردم، و ما میل داریم احترامشان محفوظ باشد» با این دوز و کلک‏ها می‌خواهند روحانیت را از صحنه بیرون کنند و کشور شما را تسلیم کنند یا به طرف شرق، یا به طرف غرب، اساس این است، و الا با چهار ذرع چلواری (12) کسی مخالفت نمی‌کند.(13)

ضربه به اسلام، هدف نهایی دشمن

این‏ها به روحانی هم کاری ندارند. این‏ها به اسلام کار دارند. آن که روحانی را تقویت می‌کند که‏ یک کلمه‌اش را همه می‌پذیرند، آن اسلام است. اساس اسلام است. آن‏ها با آن اساس مخالف‏اند. آن‏ها، آن‏هایی هستند که دوستشان (14) قرآن کریم را دست گرفت و گفت: تا این - با کلمه فحش قرآن را دستش گرفت - تا این بین مسلمین است، انگلستان نمی‌تواند سیادت کند. این‏ها مقلدین آن‏ها هستند. مع الأسف بچه‏ها را، ساده دلها را می‌روند توی مدارس پیدا می‌کنند، یک صورتی به آن می‌دهند. این‏ها هم بیچاره‏ها خیال می‌کنند که نه حق همین است. لکن عقلا باید فکر کنند ببینند که این‏ها اساسشان چی هست. چه می‌خواهند بگویند.(15)
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- همان، ص 376-377.
2- همان، ص 461.
3- همان، ص 461-462.
4- همان، ص 462.
5- هما ن، ج 8، ص 295.
6- بخشی از آیه 103 سوره آل عمران.
7- صحیفه امام، ج 8، ص 297-299.
8- همان، ص 297.
9- همان، ج 7، ص 485-486.
10- همان، ص 486.
11- همان، ج 13، ص 393.
12- کنایه از عمامه روحانیون است.
13- صحیفه امام، ج13، ص 360-361.
14- گلادستون، نخست وزیر انگلستان در اواخر قرن نوزدهم میلادی.
15- صحیفه امام، ج 13، ص 360.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم



 

 

نسخه چاپی