سقاخانه‏هاي قديمي تهران
سقاخانه‏هاي قديمي تهران
سقاخانه‏هاي قديمي تهران

نويسنده: رحمان احمدي ملکي

مقدمه

در اين نوشته، از برخي مصاحبه‏ها و عکس‏هاي دانشجوي کوشا، محمد منصوري استفاده شده که بدين وسيله سپاسگزاري مي‏شود.
هنگام عبور از بعضي از محله‏ها و بازارهاي قديمي تهران و برخي شهرهاي بزرگ ايران، نوعي حجره‏ي کوچک يا تورفتگي، توجه آدمي را به خود جلب توجه مي‏کند که در ديواري تعبيه شده يا درز دو ديوار را در برمي‏گيرد، و پنجره‏ي مشبک آهني، قسمتي از آن را مي‏پوشاند. اين امکان در اصطلاح محاوره‏اي مردم، »سقاخانه« ناميده مي‏شود. سقاخانه به غرفه يا نيم‏بابي گفته مي‏شود که مردم در آن، آبگاهي به وجود آورده‏اند، جام يا پياله‏اي در آن نهاده‏اند تا آب در دسترس همگان قرار گيرد. اين اقدام توسط شيعيان، بيشتر همزمان با روضه‏خواني حضرت سيدالشهدا و به ياد تشنگان و شهيدان کربلا به وجود آمده و از زمره‏ي کارهاي ثواب به حساب مي‏آيد.
»داخل اين تورفتگي، شيرهاي متصل به مخزني پشت ديوار، يا مخزن آب بزرگ استوانه‏اي از مس ديده مي‏شود. مخزن مسي گاهي به تزييناتي آراسته است. بالاي آن سه قبه دارد. از روي قبه‏ي مياني که از دو قبه‏ي ديگر بزرگتر است، دست پهن مسيني برافراشته است که روي آن، با خط خوش، کلماتي را به صورت مشبک نوشته‏اند. چند پياله‏ي آب‏خوري سنگين مسي با زنجير به مخزن متصل‏اند. از ديوار عقب تورفتگي، شمايل‏هايي به رنگ‏هاي درخشان آويزانند و دور و بر مخزن آب، شمع‏هايي گذاشته‏اند که بعضي روشنند و بعضي سوخته‏اند. تکه پارچه‏هايي به ميله‏هاي پنجره‏ي مشبک بسته‏اند. بر چهارپايه‏ي پهلوي سقاخانه، پيرمردي مي‏نشيند که شب‏هاي جمعه کار او آب دادن و شمع فروختن و شايد نوحه خواني است. اين مکان مقدس غريب، کيفيت آييني سحرآميزي دارد«1-
اگر چه احداث مکاني براي نوشتن آب، و رفع تشنگي رهگذران، و کسب ثواب از اين راه، يکي از انگيزه‏هاي اوليه‏ي احداث سقاخانه‏ها بوده، چنانکه اين مکان‏ها، تنها جايي نيستند که رهگذران تشنه از آب آن نوشيده و بگذرند، بلکه ارتباط سقاخانه با استفاده‏کنندگان بستگي نزديکي با مذهب و باور عابران تشنه دارد.
انگيزه‏ي ساختن سقاخانه، علاوه بر حس نوع دوستي و خدمت به عموم، بيشتر جنبه‏ي مذهبي و آييني داشته است. همزمان با انتشار اخبار کربلا و متداول شدن تعزيه و عزاداري، و نقل مصايب عاشورا، از جمله بسته شدن آب بر روي اهل بيت اماام حسين (ع) و رشادت و شهادت طلبي برادر امام حسين، حضرت ابوالفضل (ع)، و تمامي حوادث احساس برانگيز براي مردم مذهبي - عاطفي ايران، الهام‏ها و پيام‏هاي فراواني در برداشت. از جمله وقايع مهم حماسه‏ي حسيني و صحراي کربلا، بستن آب رودخانه‏ي فرات بر سپاهيان و ياران حضرت حسين (ع) است. از روز هفتم محرم سال 61 هجري، سپاه يزيد بن معاويه با بستن آب فرات به روي ياران امام، سعي کردند تا آنان را به تسليم وادارند. امام حسين (ع) و يارانش در نهايت تشنگي و مظلوميت، تن به ذلت و بيعت با يزيد ندادند. عباس برادر وفادار امام حسين (ع)، که در جنگ آوري و رشادت و پيکار با سپاه دشمن، شهره‏ي همگان بود، برعهده مي‏گيرد که رهسپار فرات گشته و براي زنان و کودکان حرم، آب بياورد. آن گونه که در روايات مذهبي و مرثيه‏ها گفته شده، نگهبانان فرات در يک نبرد غافلگيرانه، دو دست حضرت عباس را قطع کرده و مشک آب را نيز با تير سوراخ مي‏کنند تا قطره‏ي آبي به بني‏هاشم نرسد. اين روايت و چندين روايت ديگر که دال بر بي رحمي و شقاوت يزيديان و تشنگي مظلومانه‏ي بني هاشم در صحراي سوزان و خشک کربلاست، زمينه‏ي مناسبي براي ابزار احساس پاک و دلسوزانه‏ي شيعيان شده است.
شيعيان ايران، به خصوص در سده‏ها و دهه‏هاي گذشته، با يادآوري مصيبت تشنگي اصحاب امام حسين (ع)، و با انجام اعمال انسان دوستانه - مانند باز گذاشتن آب به روي مردم، درست کردن منبع‏ها و آبخورها و حمل آب بر دوش و پخش آن بين مردم - سعي مي‏کنند خود را هر چه بيشتر از ناپاکي و شقاوت بني‏اميه دور کرده و مظلوميت و جوانمردي بني‏هاشم را بستايند و خود را به آنان نزديک سازند. و از طرفي، با احداث سقاخانه‏هايي که آب در آنها جريان داشته، يا نگهداري مي‏شود و به آساني در دسترس مردم تشنه، رهگذران خسته و عزاداران مراسم مذهبي قرار مي‏گيرد، سعي در زنده نگه داشتن ياد واقعه‏ي کربلا و اداي دين مذهبي خويش، نسبت به اين واقعه دارند.
افرادي که به سقاخانه‏ها رفته و با آن ارتباط دارند، انسان‏هايي پاي‏بند به مذهب و داراي باور و اعتقادي، و حتي نوعي شيفتگي مذهبي‏اند. آنان تنها به نوشيدن آب اکتفا نمي‏کنند، شمع روشن مي‏کنند، ذکر مي‏خوانند، واقعه‏ي کربلا و مصيبت‏هاي بي‏شمار فرزندان پيامبر را از نظر مي‏گذرانند، حتي دقايقي گريه مي‏کنند، دخيل مي‏بندند، پول مي‏اندازند و نذر و نيازهاي خود را بازگو مي‏کنند و به اين طريق ارادت و دوستداري خود را نسبت به ائمه اطهار، به خصوص حضرت امام حسين (ع) ابراز مي‏دارند.
سقاخانه، مانند امامزاده‏ها و اماکن متبرکه، به عنوان مکان مذهبي، ارتباط و بستگي افراد را با باورها برقرار مي‏سازد. ورود به مسجد و ذکر مصيبت و اداي آيين‏هاي نذر در آن، به خصوص براي بانوان و شاغلان و رهگذران گاه ميسور نبوده است، اما اين مسائل با وجود سقاخانه‏هاي گوشه و کنار محله‏ها، برطرف شده است.
سقاخانه فاقد شکوه و جلال معماري وسيع بناهاي معروف است، ولي در مقابل از نوعي صميميت و روحانيت در انزوا برخوردار است که راز و نياز، و ذکر نذر و حاجت را جلا و صفايي تسلي گر مي‏دهد. گودي سقاخانه، گويي براي سر فرو کردن و زمزمه کردن و همسوزي با شمع‏هاي برافروخته است. برخلاف اماکن ديگر که به خاطر داشتن فضاي زياد، مناسب عبادات و آيين‏هاي دسته جمهي هستند، سقاخانه با ذکرها و عبادات فردي همسازي بيشتر دارد. اين مکان کوچک، نقطه‏ي تماس و همسويي مردمان کوچه و بازار، با تفکر اعتقادي و خاطره‏ي قومي خويش، و محل اتصالات آنات نهفته در مشغله‏هاي زندگي، با لحظه‏ي ازلي - آييني واقعه‏ي مذهبي، و زمان زايا و توانمند نيايش است.
سقاخانه به خاطر شکل خاص و ابزار و اشيايي که در آن نهاده شده - مخزن نقش دار آب، پنجه‏ي مسي بالاي مخزن، که نماد مراسم محرم است، علم‏ها و تصاويري که سمبل عاشورا و حماسه حسيني‏اند - نماد تجسم زمان واقعه‏ي کربلا و اساسا زمان مذهبي و آييني، در مکان آيين است. تلفيق و تجسم زمان در مکان، در بيشتر اماکن مذهبي مشرق زمين و در بناها و معابد مردمان آيين‏پرداز، به چشم مي‏خورد. شکل خاص و فرم کلي اين بناها، از نظرگاه معاني نمادين اشکال به کار رفته در آنها نيز، اين تلفيق را نشانگر است، چرا که شکل اغلب معابد، اماکن متبرکه و سقاخانه‏ها، در پايين چهارگوش و در بالا گرد و مدور - يا گنبدي جناقي - است. از نظر ديدگاه آييني اشکال، مربع و چهارگوش نماد زمين و مکان است، در حالي که دايره و گردي نشانه‏ي آسمان و زمان. و هم‏آميزي مربع و دايره، يا چهارگوش با گردي گنبد، نشانه‏ي آميزش و تعجين زمين و آسمان، و تلفيق مکان با زمان است.
سقاخانه‏ها، از ديدگاه‏هاي مختلف، مکان‏هايي کاملا مذهبي هستند، مکان‏هايي همپايه‏ي معابد بودايي يا عبادتکده‏ي بعضي از اديان. با اين تفاوت که مورد استفاده‏ي عموم بوده و با مقياس بسيار کوچکتر بنا مي‏شوند، و
جايي براي نشستن و عبادت کردن ندارند.
از جهتي ديگر، سقاخانه‏ها سمبلي از آب فرات‏اند که هر رهگذر شيعه مذهب، با ديدن آن، ياد عاشورا را در ذهن زنده کرده و با سلام فرستادن به حسين (ع) و يارانش، و لعن کردن کشندگان آنها و کساني که آب به روي آنان بستند، سهمي از رسالت مذهبي خويش را ادا مي‏کنند. در اساس يکي از فلسفه‏هاي وجودي سقاخانه، يادآوري واقعه‏ي عاشورا به مردمان و رهگذران کوچه و بازار است. يادآوري اوليا و اشقيا، و يادآوري ظالم و مظلوم در ميان همه‏ي مشغله‏ها و گرفتاري‏هاي روزمره‏ي زندگي. و بي‏ترديد به خاطر همين تذکار و يادآوري است که بيشتر سقاخانه‏ها در محل‏هاي قديمي، شلوغ و پر رفت و آمد شهرها ساخته شده‏اند - در تهران حوالي ميادين توپخانه، بهارستان، قيام، مولوي و بازار، داراي سقاخانه‏هاي بيشتري هستند - در اين محل‏ها، خرده‏فروش‏ها، باربران، کارگران تشنه و عابران خسته از پرسه‏اي بي‏پايان، براي نوشيدن آب به سوي سقاخانه روانه مي‏شوند و در اوج خستگي و تشنگي، پياله‏ي مسي را از آب پر مي‏کنند، تا قد برمي‏افرازند که ظرف آب را بر لب نهاده و خود را سيراب کنند، بالاي سر مي‏خوانند: »بنوش به ياد تشنگان کربلا«. و افراد بي‏سواد با ديدن سيماي تمثال معصومانه‏ي حضرت ابوالفضل و مشک خالي او، تشنگي فرزندان پيامبر در سرزمين کربلا، به ذهنشان متداعي مي‏شود. فرط تشنگي و خستگي و يادآوري تشنگان بي گناه صحراي نينوا، دلبستگي، شيفتگي و سوز دل او را براي اوليا، و نفرت او را نسبت به اشقياي همه‏ي زمان‏ها، دامن مي‏زند.
بزرگي، ميزان تزيينات و اهميت سقاخانه‏ها، رابطه‏ي مستقيم با محله‏اي دارد که در آن قرار گرفته‏اند. سقاخانه‏هايي که در اطراف ميادين و محله‏هاي پر رفت و آمد يا خيابان‏هاي عريض و شلوغ هستند، بزرگ‏تر و با تزيينات بيشتر مشاهده مي‏شود و هر چه به سمت کوچه‏هاي تنگ با ديوارهاي قديمي کاه گلي مي‏رويم، سقاخانه‏ها کوچکتر و مهجورتر مي‏شوند.
در ابتدا که سقاخانه ساخته مي‏شد، مغازه يا حجره يا زيرپله‏اي، ساختمان آن راتشکيل مي‏داد. سقاخانه‏هايي هم وجود داشتند که چهار طرف آنها باز بوده و داراي اسکلتي فلزي بوده‏اند. سقاخانه‏هاي فلزي داراي گنبدي از فولاد بوده‏اند و چهار طرفشان با پنجره‏اي مشبک محصور شده بود. از اين نوع سقاخانه‏ها، امروز نمونه‏اي به چشم نمي‏خورد و ما بيشتر سقاخانه‏هايي را که در شکافي منزل يا مسجد بنا شده، مي‏شناسيم.
سطح داخلي سقاخانه‏ها با مواد و مصالح گوناگوني پوشيده مي‏شود: کاشي‏کاري، آينه‏کاري، گچ‏بري، خاتم و منبت و نقاشي، جلوه‏هايي از انواع پوشش سطح داخلي سقاخانه‏هاست. کاشي‏کاريها يا رنگين و منقوش هستند يا ساده کاربرد بيشتري در داخل سقاخانه دارد، زيرا دود حاصل از سوختن شمع‏ها، کاشي را سياه و فرسوده مي‏کند. کاشي‏هاي منقوش که با گل و بوته‏هاي تجريدي و اسليمي‏هاي رنگين،نقاشي شده، براي سطوح بيروني استفاده مي‏شود در بعضي از سقاخانه‏ها که کاشي‏کاري نقاشي شده يا خطاطي شده در اطراف و يا بالاي سردر ديده مي‏شود.
آيينه‏کاري و گچ‏بري، به دليل ظرافت و شکنندگي، اغلب در داخل سقاخانه به کار گرفته مي‏شود. آيينه‏کاري‏ها به سبک آيينه‏کاري قبور متبرکه‏ي اسلامي انجام گرفته است. گچ‏بري‏ها به دو روش ايراني - اسلامي، و غربي ساخته مي‏شوند. در گچ‏بريهاي ايراني، قوس‏ها و شاخ و برگ‏هاي ساده شده‏ي گياهان (اسليمي) و گل‏ها را مي‏توانيم ببينيم و در گچ‏بري سبک غربي، خطوط صاف و کم‏انحنا، که گاهي معماري کليساهاي اروپا را تداعي مي‏کنند. البته مورد اخير در معدودي از سقاخانه‏هاي تجديد مرمت شده، به چشم مي‏خورد.
سقاخانه‏هايي در تهران وجود دارد که با سنگ ساخته و پرداخته شده، و در واقع نشاني از هنر حجاري است. از اين نوع، يکي در خيابان ناصر خسرو و ديگري در ضلع شمالي مسجد شاه ديده مي‏شود. سقاخانه‏ي مسجد شاه که شايد قديم‏ترين سقاخانه‏ي تهران بوده، و در دوره‏ي فتحعلي شاه قاجار بنا شده است، ويژگي‏هاي سقاخانه‏هاي کوچه و بازار را ندارد. آيه‏اي از قرآن کريم روي چهارچوب سنگي اين سقاخانه به چشم مي‏خورد و ماهي‏هايي روي حوضچه‏ي سقاخانه کنده‏کاري شده‏اند که درهم پيچيده و تزييني به نظر مي‏رسند.
معماري سقاخانه‏ها از خيلي جهات به معماري مساجد و محراب‏ها شبيه و نزديک است. قوس‏هايي که در يک محراب مسجد ديده مي‏شود، با اختلافي بسيار ناچيز در سقاخانه‏ها نيز مشاهده مي‏شود. البته در نظاره‏ي سقاخانه‏هاي امروز، با گونه‏ي تغيير يافته و عوض شده‏ي سقاخانه‏هاي قديم مواجه مي‏شويم. اين تغييرات به سبب گذشت زمان و تجديد اساسي بناهاست. بر اثر افراط در بازسازي و تجديد بنا با سقاخانه‏هايي روبه‏رو مي‏شويم که با نماي قبلي خود، اشتراک و تشابه کمتري دارد. ممکن است نوع معماري و وسعت سقاخانه تغيير پيدا کند ولي به طور يقين، مکان قبلي تغيير نمي يابد، به همين دليل است که اغلب سقاخانه‏ها با معماري و مصالح امروزي بازسازي مي‏شوند.
سقاخانه‏هاي تهران - و شهرهاي ديگر - در عمل از يک نوع معماري و اسلوب ساختاري ثابت و واحدي برخوردار نيستند. اعمال سليقه در ساخت سقاخانه‏ها، متنوع بودن معماري، کوچک و کم‏اهميت بودنشان در مقايسه با مساجد و مکان‏هاي مذهبي، امکان وحدت فرم و شکل را از آنها مي‏گيرد. البته وجود اين تنوع شکل و ساختار، از نظر بصري و ديدگاه هنر آييني - مذهبي، برتري و مزيتي براي اين اماکن محسوب مي‏شود.
بيشتر سقاخانه‏هاي امروز، به هر دليلي، يکي از ارکان اصلي خود را از دست داده‏اند. سقاخانه‏هايي به چشم مي‏خورد که به دليل اعتقادي بودن صرف، آب از اجزاي اصلي‏شان حذف شده، و جاي ديگر در بعضي از آنها، ديگر شمع روشن نمي‏شود و جايي هم براي اين کار وجود ندارد.
اندازه‏ي فرورفتگي داخل، در اغلب سقاخانه‏ها متفاوت است و معمولا بين 2 متر و سي سانتي‏متر، متغير مي‏باشد. تقريبا همه‏ي سقاخانه‏ها، با ارتفاع تقريبي يک متر آبخوري و شمعداني دارند. اما اين اندازه حتمي نبوده و در جاهايي ديده مي‏شود که شير آب از زمين 30 سانتي‏متر فاصله دارد و نوشيدن آب را مشکل مي‏کند. جاي ديگر بلندي شير آب به 1/5 متر مي‏رسد که براي رفع مشکل، بلندي و سکوي پله مانندي جلو آن درست کرده‏اند.
سقاخانه‏ها معمولا در مکان‏هايي بنا مي‏شد که مشغله‏ي مردم زياد، و دسترسي به آب غيرمقدور يا سخت بوده است. حفر چاه و استفاده از تلمبه در احداث سقاخانه، اين امکان را فراهم مي‏ساخت تا مردم بازار از آن استفاده کنند. و در صورت نبودن چاه، عده‏اي بر مبناي نذر و نيت قبلي، آب را از نقطه‏اي دور دست آورده و مخزن سقاخانه را براي استفاده‏ي عموم پر مي‏کردند.

عناصر اصلي تشکيل دهنده يک سقاخانه

در يک نگاه کلي، محراب، فرورفتگي، آبخوري، پنجره‏ي مشبک و محل روشن کردن شمع، از عناصر اصلي تشکيل دهنده‏ي يک سقاخانه هستند که هر يک قسمتي از مراسم و آيين‏هاي مربوط به سقاخانه را به دوش کشيده و در آن آيين به کار برده مي‏شوند:

آبخوري

اولين و مهمترين قسمت يک سقاخانه، امکان آب دهي آن است و سقاخانه اسم خود را از اين امکان اخذ کرده است. در بيشتر سقاخانه‏هاي امروز، استفاده از شير آب، امري عادي و طبيعي شده است. در گذشته تشت يا ظرفي شبيه گلدان وجود داشته که در حکم منبع بوده است. اين منبع از آب چاه تغذيه و با يخ خنک و گوارا مي‏شده است. منبع‏ها به دليل سختي حمل و نقل آب و يخ و همچنين با به روي کار آمدن آب لوله کشي، ديگر منسوخ شده‏اند. لوله‏کشي آب مي‏تواند از يک خانه منشعب شده، و يا مستقيما از خط لوله‏ي اصلي آب شهر گرفته شده باشد. بعضي از سقاخانه‏ها، به آب سردکن برقي مجهز هستند که مصنوعي و بي روح به نظر مي‏رسد و اصالت سقاخانه‏ي واقعي در آنها کمتر به چشم مي خورد.

پياله، کاسه يا ليوان آبخوري

در دهه‏هاي قبل در بيشتر سقاخانه‏ها، منبعي از آب وجود داشته که شير آبي مانند سماور داشته است و مردم از اين منبع با پياله‏اي آب مي‏نوشيدند. خوشبختانه پياله‏هاي آبخوري تنها جزئي هستند که کمتر تغيير و تحول يافته‏اند. در نوشيدن آب با پياله، چون ديد انسان به آب بيشتر است، به نظر مي‏رسد نوشيدن آب لذت بيشتري نسبت به نوشيدن آب با ليوان دارد. اين کاسه‏ها، از کاسه‏هاي معمولي کوچکترند و با رشته‏ي زنجيري به جايي محکم شده‏اند. منظور از بستن کاسه با زنجير، مفقود نشدن کاسه، نيافتادن و به سرقت نرفتن آن است و نيز اينکه بايد همان جا نوشيده شود. جنس اين کاسه‏ها بيشتر از مس، برنج يا فولاد است. در بيشتر اين کاسه ها، نقوش، اعم از دست و چشم انسان، تصوير حيواني نمادين، مسجد، پرچم، ادعيه، آيات و اشعاري در مدح و ثناي ائمه ديده مي‏شود. گاهي در يک کاسه‏ي سقاخانه، مجموعه‏اي کامل از اين اشکال و نوشته‏ها ديده مي‏شود و گاهي تعدادي از آنها، با هم يک مجموعه‏ي کوچکتر را تشکيل مي‏دهند. کاسه‏هاي اصل، به روش قلمزني منقوش مي‏شدند ولي اکنون دستگاه پرس در زمان - و همچنين در زيبايي و اصالت - صرفه‏جويي مي‏کند. نوشته‏ها و اشکال، درون کاسه‏ها قرار دارند و توجهي به بيرون آن نمي‏شوند، شايد به دليل اينکه عابري که آب مي‏نوشد، بيشتر به داخل کاسه مي‏نگرد تا بيرون آن.
کاسه‏هايي هم وجود دارد که تنديس فلزي دستي بر ميانه‏ي آنها تعبيه شده است که معنايي مذهبي داشته و يادآور دست بريده‏ي علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) است. در بعضي ديگر از کاسه‏ها، تعدادي کليد با تکه نخ يا مفتولي به قسمتي از کاسه متصل شده است. اين کاسه‏ها، به کاسه‏هاي »چهل کليد« معروف هستند. کليدها که از لحاظ اندازه کوچک و نازک هستند. بسيار ساده و جنبه‏ي نمادين دارند. کليدها فقط داراي يک دندانه‏اند و معلوم است که هيچ قفلي را باز نمي‏کنند. وجود اين کليدها کاربردي ندارد و بيان يک باور ساده و عاميانه است. عقيده بر اين است که هر انسان دل سوخته‏اي که از کاسه‏هاي مزبور آب خورده و مبلغي هر چند ناچيز در آنها براي خرج در تکايا و مجالس امام حسين (ع) بياندازد، به وسيله‏ي دست حضرت عباس (ع) و با يکي از اين کليدها،
قفلي از قفل‏هاي مشکلات زندگي اش باز مي‏شود.

پنجره‏ي مشبک

پنجره‏ي مشبک در حقيقت در سقاخانه است. اين پنجره به شکل هاي مختلف ساخته شده است. بنا به سفارشي که صورت گرفته يا سليقه‏ي آهنگر، طرح‏هاي اين پنجره‏ها گوناگون‏اند. بعضي از اين پنجره‏ها، با دواير و مارپيچ‏هاي اسليمي ساخته شده‏اند. اين مارپيچ‏هاي فلزي در بناهاي قديمي تهران و شهرهاي ديگر، کاربرد زيادي دارند. در نرده‏هاي حفاظ ايوان و پنجره‏هاي زيرزمين‏ها و حجره‏هاي قديمي که هنوز پابرجا هستند، اين مارپيچ‏هاي فلزي ديده مي‏شود. طرح‏هاي اسليمي که در پنجره‏ها، به خصوص پنجره‏هاي بعضي از سقاخانه‏ها به کار رفته، علاوه بر نوع نگاه مذهبي، چشم بيننده را نيز با ديدن انعطاف‏ها و منحني‏ها مي‏نوازد. اين خطوط سيال و فعال را در نقش و نگار مکان‏هاي مذهبي، مانند مساجد مي‏بينيم.
شکل ديگري از پنجره‏ها با طرحي هندسي ساخته شده‏اند. طرح‏هاي هندسي که ستاره‏هاي هشت پر و شش ضلعي و فواصل بين آنها، تشکيل يک طرح مذهبي و يک گره چيني را مي‏دهد. بعضي ديگر هم بسيار ساده بوده و در بين آنها چند مربع، لوزي يا مستطيل قرار دارد، و از هر نوع تزيين و ريزه‏کاري بدورند. پنجره‏هايي هم به تقليد از ضريح امامزاده‏ها ساخته شه‏اند. بعضي گلوله‏هاي اين شبکه‏ها، مدورند که با استوانه‏اي باريک فلزي به هم مربوط شده‏اند. نوع ديگر از گلوله‏هاي پيوست شبکه‏ها، مکعبي‏اند که باز با ميله‏ها و استوانه‏هاي فلزي به هم مربوط مي‏شوند.
در بعضي از سقاخانه‏ها، پنجره به سان يک در عمل مي‏کند و با باز شدن آن، امکان استفاده از آب، يا روشن کردن شمع مقدور مي‏شود. اين در مي‏تواند يک لنگه، دو لنگه، و يا تاشو باشد. مسأله‏ي مهم، شکل نمادين نقوش و باز و بسته شدن آن است.

قفل

قفل اصلي سقاخانه، پنجره را مي‏بندد. قفل‏هاي امروزي شکل خاص و زيبايي قفل‏هاي قديمي را ندارند. قفل‏هايي هستند که در بازار به وفور به چشم خورده و با آنها در خانه و مغازه‏ها را مي‏بندند. قفل‏هاي قديمي برخلاف قفل‏هاي جديد به جاي حالت خشک و صيقلي، داراي شکل صميمي و فرم هنري و تزيينات و ريزه کاري‏هاي دست‏ساز هستند. قفل‏ها را هنگام شستشو، نظافت يا برداشتن پول‏هاي موجود (اگر صندوقي جداگانه نداشته باشد) باز مي‏کنند. کليد قفل نزد متولي سقاخانه است که در تابستان هر روز و در فصل‏هاي ديگر فقط شب‏هاي جمعه، قفل را باز مي‏کند، تا مردم از آن آب بردارند. شايد هم مانند بسياري از سقاخانه‏هاي متروک و فراموش شده، قفل ماه‏ها بسته مانده و بر پنجره‏ي سقاخانه زنگ بزند.
علاوه بر قفل درب سقاخانه، مردماني که نذري دارند، هر يک قفل يا پارچه‏اي را به يکي از نرده‏ها و شبکه‏هاي سقاخانه مي‏بندند که نشانه‏ي بستگي زاير و ارتباط او با سقاخانه و باور مذهبي اوست، مردم معتقدند هر يک از اين قفل ها و گره‏ها، نمادي از گره‏ها و بست‏هاي زندگي آنهاست که در صورت پذيرفته شدن حاجتشان، به دست »باب الحوايج« و اولياي، گشوده مي‏شود.

شمعداني

يکي از دلايل عمده‏ي مراجعه مردم به سقاخانه، روشن کردن شمع است. روشن کردن شمع، که امري اعتقادي بوده و قدمت فراوان در آيين‏هاي مذهبي دارد، در سقاخانه‏ها صورت مي‏گيرد. اين کار در ابتدا براي روشن نگاه داشتن محل آبخوري بوده و به خصوص در شب‏هاي جمعه که از نظر مسلمانان، به خصوص شيعيان خصلت آييني بيشتري دارد، جنبه‏ي تقدس و استقبال از نيروهاي اعتقادي و ارواح رفتگان، به خود گرفته بود.
انگيزه‏ي روشن کردن شمع‏ها نزد مردمان معتقد و آيين‏پرداز مي‏توانست اين باشد که تاريکي شب دشت کربالا به روشني گرايد و يتيمان و اسيران اهل بيت، بدون روشنايي و در انزواي تاريکي شام غريبان نمانند.
سقاخانه‏هايي وجود دارند که فقط محل روشن کردن شمع هستند. محل شمعداني ممکن است با محل آبخوري، يکي باشد و يا اينکه به طور جداگانه قرار گرفته باشد. شمعداني يکي از اجزاي اصلي سقاخانه است. شمعداني هم مانند آبخوري، ارتفاعي در حدود تا 1/5 متر از زمين دارد که کار روشن کردن شمع را آسان‏تر مي کند.

محل جمع آوري نذورات نقدي

بيشتر سقاخانه‏هاي جديد و بازسازي شده، جايي مخصوص براي جمع‏آوري پول‏هاي اهدايي مردم دارند. در سقاخانه‏هاي قديمي، مردم سکه يا اسکناس را داخل تورفتگي مي‏انداختند. پول‏ها پس از باز شدن صندوق يا پنجره‏ي سقاخانه، به وسيله‏ي متولي يا صاحب سقاخانه، جمع‏آوري، و خرج همان مکان يا مساجد و تکايا مي‏شد. اگر مقدار پول‏ها، به ميزاني بود که بتوان دست ناتواني را گرفت يا خرج بيماري بي‏چيز را داد، متوليان از انجام اين کار فروگذاري نمي‏کردند. غالب صندوق‏هاي جمع‏آوري کمک‏هاي مردمي، قلک يا ظرفي است فلزي متصل به ديوار که تنها راه ارتباطي با محيط بيرون، يک شکاف کوچک به اندازه‏ي فرو شدن بزرگترين سکه است.

تمثال‏ها و نقاشي‏ها

تقريبا در تمامي سقاخانه‏ها، مي‏توان تعداد کثيري تابلو و نقاشي از ائمه‏ي اطهار و به خصوص نقاشي حضرت ابوالفضل (ع) را ديد. اين تمثال‏ها چشم بيننده را دقايقي خيره به خود نگاه مي‏دارند. تمثال‏ها با ابزار و مصالح گوناگوني به وجود مي‏آيند. نقاشي روي کاشي، چوب، بوم، کاغذ و مقوا و حتي روي ديوار گچي انجام مي‏پذيرد. و حتي پوسترهاي رنگي چاپي از اين تصاوير، در بيشتر سقاخانه‏ها ديده مي‏شود که در پشت شيشه و در قاب‏هاي چوبي خودنمايي مي‏کنند.
رنگ‏هاي موجود براي نقاشي، اکثرا رنگ لعاب روي کاشي، رنگ و روغن روي بوم، گواش و آبرنگ روي کاغذ و رنگ‏هاي پلاستيکي و روغني براي ديوارهاست. تصاوير ائمه که جزو مهمترين نقاشي‏هاي مذهبي درون سقاخانه و اماکن ديني هستند، از قديم در اين مکان‏ها نگهداري مي‏شوند.

تعدادي وسايل اضافي و غير ضروري

تعدادي وسايل اضافي و غير ضروري نيز در سقاخانه‏ها ديده مي‏شود که فقط جنبه‏ي تزييني و يادآوري دارند مانند مشک آب که مشک سوراخ شده‏ي حضرت عباس را يادآوري مي‏کند، پيکان‏هاي تيراندازي با کمان، تبرزين، کشکول - کشکول نيز در قديم مانند پياله وسيله‏ي آبنوشي بوده است - چراغ‏هاي گردسوز، چراغ لاله‏اي برقي، گلدان، پرچم و... که همه با توجه به سليقه و انتخاب متولي يا اهالي براي تزيين سقاخانه گردآوري شده‏اند. اين وسايل يادآوري و تزييني، هر چه بيشتر باشد و با ترکيب زيباتري چيده شده باشند، بيشتر جلب نظر کرده و سقاخانه از حالت آبخوري صرف، بيرون آمده، از جنبه‏ي اعتقادي غني‏تري برخوردار خواهد بود.
چنانکه آورده شد، سقاخانه‏ها انواع و اشکال متفاوتي دارند که از جهات مختلف مي‏توان آنها را تقسيم کرد. تعدادي از آنها فقط براي استفاده روزمره و شخصي، مانند آبخوري، شستشوي دست و صورت و وضو به کار مي‏رود و رنگ و بوي اعتقادي کمي در آنها به چشم مي‏خورد. آبخوري‏هاي کوچکي که در مساجد و محل عبور رهگذران وجود دارد، از اين دسته‏اند. اين آبخوري‏ها يا سقاخانه‏هاي متحرک و قابل حمل از فلزي چون مس، فولاد يا فلزي که به راحتي زنگ نزند و نپوسد، ساخته مي‏شوند. نمونه‏هاي قديمي از اين نوع وجود دارند که از مس ساخته شده و شبيه سماور مي‏باشند، داراي دري از بالا براي ريختن آب و انداختن يخ و شيري براي انتقال آب به بيرون هستند. اين آبخوري‏ها، داراي اندازه‏هاي متفاوت، کوچک و بزرگ هستند، و بر روي آنها نقش و نگارها و ادعيه و شعارهايي کنده‏کاري شده است. از لحاظ اعتقادات ديني و مذهبي و نقش‏هايي که دارند، به سقاخانه شبيه‏اند ولي از لحاظ فيزيکي و ساختار، يک منبع محسوب مي‏شوند.
بعضي از سقاخانه‏ها داراي جنبه‏ي کاملا مذهبي و اعتقادي است. در کوچه پس کوچه‏هاي تنگ، با ديوار کاهلگي در محله‏هاي قديمي و جنوب شهر، گاه در پستو يا تورفتگي کوچک سقاخانه‏اي به چشم مي‏خورد که با يک پنجره‏ي فلزي از دنياي بيرون جدا شده و در آن تعدادي تمثال ائمه و دنيايي از باورهاي ديني و مذهبي، همراه با بوي گلاب و شمع ديده مي‏شود و رنگ سبز آنها، بر مذهبي بودنشان، مهر تأييد مي‏زند.
در اين سقاخانه‏ها، منبع آب ديده نمي‏شود. شايد از ابتدا نبوده يا به مرور زمان از آن جدا شده است. زايران اين سقاخانه‏ها نذر خود را بيشتر با روشن کردن شمع، بستن پارچه و قفل و انداختن پول، ادا مي‏کنند.
بعضي از سقاخانه‏ها نيز، هم جنبه‏ي روزمرگي دارند و هم اعتقادي، اين نوع سقاخانه‏ها کاملترين نوع سقاخانه هستند. رهگذر يا کسبه‏اي که در آن حوالي هستند، بعد از نوشيدن آب بر حسين (ع) سلام و صلوات، و بر يزيد و سپاهيانش لعن مي‏فرستند و شايد هم پولي براي کمک به همان سقاخانه يا استفاده‏ي عام المنفعه، به صندوق يا درون اشکاف مي‏اندازند. از اين نوع سقاخانه‏ها در سطح شهر، بيشتر ديده مي‏شود.
اين نوع سقاخانه‏ها، نسبت به انواع ديگر بزرگترند، و به دليل اهميتي که دارند، بيشتر به آنها رسيدگي مي‏شود. پول‏هاي جمع شده، صرف مرمت، تزيينات و کامل سازي اين بناها مي‏شود. دسته‏هاي عزاداري در روزهاي تاسوعا و عاشورا، معمولا مسير حرکت خود را از کنار اين سقاخانه‏ها انتخاب مي‏کنند. عزاداران تشنه، يکي يکي از دسته جدا شده و از آب آنها سيراب شده، دوباره به دسته‏ي عزاداري، برمي‏گردند. عده‏اي نيز، به خصوص بانوان ناظر عزاداري، سري به آن زده، شمعي از زير آستين درآورده و بعد از روشن کردن، در آن مي‏گذارند، دعا و ذکري مي‏خوانند و قطره اشکي در خلوت گودي آن مي‏افشانند و به آرامش و تشفي قلبي مي‏رسند.

پي نوشت :

1-ليمبرن ويلسون پيتر، مقاله‏ي »مکتب سقاخانه«، ترجمه و منتشره از طرف موزه‏ي هنرهاي معاصر تهران، (1357 ه ش)، ص 35 و 36.

منبع: ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی