گسترش اتحاديه اروپا به منطقه قفقاز جنوبي:
گسترش اتحاديه اروپا به منطقه قفقاز جنوبي:
گسترش اتحاديه اروپا به منطقه قفقاز جنوبي:

رؤيا يا واقعيت(2)

معيارهاي كپنهاك براي عضويت اعضاي جديد
شوراي اروپا در ژوئن 1993 در كپنهاگ پروسه بلند پروازانه‌اي را براي فائق آمدن بر ميراث درگيري، نزاع و كشمكش و اتحاد مجدد تقسيم اروپا را آغاز نمود. در اين اجلاس شوراي اروپايي شرايطي را براي الحاق و پيوستن كشورهاي متقاضي تعيين و تصويب نمودند كه به «معيارهاي كپنهاگ» معروف گرديد. اين شرايط يك معيار و سنجشي را براي كشورهاي متقاضي در فرآيند اصلاحات لازم ايجاد مي‌كرد كه با انجام آنها، اين كشورها را براي عضويت آماده مي‌نمود. گفتني است كه اين معيارها با اصول سياستهاي اقتصادي و سياسي مورد مصرح در «پيمان اتحاديه اروپايي» يعني پيمان ماستريخت كه در اول نوامبر 1993 به اجرا درآمد، سازگاري و تطابق دارد. ماده (0) اين پيمان تصريح دارد كه «…هر كشور اروپايي مي‌تواند براي عضويت در اتحاديه اروپايي درخواست عضويت نمايد. تقاضاهاي هر كشور متقاضي بدون غرض و فقط بر اساس شايستگي و استحقاق مورد بررسي قرار مي‌گيرد…» ماده (F)، ماده 3a (13) و ماده (N) نيز به اين شرايط و معيارها تصريح دارند.
سران اتحاديه اروپايي در اجلاس كپنهاگ در 22 ژوئن 1993 سه معيار اصلي را براي گسترش اتحاديه اروپا و عضويت كشورهاي اروپاي مركزي و شرقي تعيين كردند:
الف) شرايط سياسي: كشورهاي متقاضي بايستي نهادهاي باثباتي را ايجاد كنند كه تضمين كننده دموكراسي، حكومت قانون و رعايت حقوق بشر باشد و به حقوق اقليت‌ها احترام بگذارد:
ب) شرايط اقتصادي: وجود اقتصاد بازار پويا و كارآمد و هماهنگ با اتحاديه اروپا و داشتن توانايي لازم براي رقابت با نيروهاي بازار در اتحاديه اروپايي؛
ج) كشورهاي متقاضي توانايي لازم براي برآورد تعهدات ناشي از عضويت و تبعيت اهداف سياسي، اقتصادي و مالي و پولي را بايد داشته باشند. اين شرايط به اجراي قوانين مصوب و خواسته‌ها و الزامات عضويت در اتحاديه اروپايي اشاره دارد. {12} اضافه مي‌گردد كه در جزئيات كشورهاي عضو بايستي بالغ بر 31 شرط و معيار كه انجام اصلاحات در همه زمينه‌ها و بخشها را شامل مي‌گردد را بر آورده نمايند تا بتوانند به اين اتحاديه ملحق گردند.

استراتژي اتحاديه اروپا در قفقاز جنوبي

بعد از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد، همانگونه كه منطقه قفقاز جنوبي مورد توجه بسياري از قدرتهاي بزرگ و كوچك قرار گرفت، مورد توجه خاص كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي هم قرار گرفت. ارتباط اروپاييان با كشورهاي منطقه صرفاً به اين دهه و دوران بر نمي‌گردد، بلكه با توجه به حضور مسيحيت و حضور امپراتوري روم و بيزانس در اين منطقه بي‌شك به دوره‌هاي بسيار ماقبل و حتي دوران باستان باز مي‌گردد. بنابراين كشورهاي اروپايي بطور سنتي و تاريخي با كشورهاي اين منطقه ارتباط داشته‌اند و اكنون با توجه به افزايش اهميت تاريخي، ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك و جغرافيايي،‌نگاه و توجه اروپاييان بر اساس منافع كنوني آنها به مراتب بيشتر شده است و از آن به عنوان يكي از نقاط حساس جهان كه منافع آنها را در آينده تأمين خواهد كرد نگاه مي‌كنند.اين اهميت طي يك دهة‌ اخير به حدي افزايش يافت كه حتي اتحاديه اروپا را واداشت تا براي خود استراتژي تدوين نمايد تا بر اساس آن بتواند به اهداف راهبردي خود برسد. هدف اين استراتژي كه توسط خانم هلن كارردانكس در كميسيون سياست خارجي، امنيتي و دفاعي پارلمان اروپايي تهيه و ارائه گرديد، مشاركت در تعيين استراتژي اتحاديه اروپايي در مورد توسعه روابط با كشورهاي قفقاز است. در اين استراتژي، قفقاز علي‌رغم تفاوتهاي موجود ميان كشورهاي آن، به عنوان يك مفهوم و واحد جغرافيايي حقيقي تعريف شده است كه داراي ارزشهاي استراتژيك فراوان با توجه به واقع شدن آن بين دو درياي سياه و خزر است كه در طول تاريخ صحنه مبارزه كشورها و امپراتوري‌هاي قدرتمند و با نفوذ بوده است. اتحاديه اروپا بايد نه تنها روابط دو جانبه خود با هر يك از كشورهاي قفقاز را توسعه دهد، بلكه بايستي ايجاد روابط چند جانبه بين سه كشور قفقاز را تشويق نمايد. در بعد اقتصادي، انرژي، حمل و نقل و شبكه‌هاي مخابراتي توجه ويژه مبذول دارد. در اين استراتژي همچنين آمده است: از آنجا كه ادغام منطقه قفقاز در ساختارهاي اروپايي مورد خواست مردم آن مي‌باشد،‌بنابراين مهم است كه روابط با قفقاز توسعه يابد. ادغام اين منطقه در اتحاديه اروپايي در دستور كار نيست، ليكن تاريخ معاصر به ما نشان داده كه قادر است چيزهاي غريبي كه آرزوها را به واقعيت تبديل مي‌كنند، را پنهان كند. در اين استراتژي تأسيس سفارتخانه در اين كشورها، كمك به اين كشورها براي تحكيم استقلال خود و ترويج دموكراسي در آنجا و برقراري صلح و ثبات در منطقه، حمايت از برنامه «تاسيس»، مشاركت فعال با ايجاد قراردادهاي مشاركتي، تلاش براي حل مشكلات كشورها و منطقه با همكاري ديگر نهادهاي بين المللي و اروپايي، توجه ويژه به درياي سياه و همكاري‌هاي اقتصادي چند جانبه آن نيز مورد تاكيد قرار گرفته است.

علايق و منافع اروپا در منطقه قفقاز جنوبي

بي‌شك چنانچه بر اهميت ژئواستراتژيك و ژئوپلتيك منطقه قفقاز واقف باشيم كه همه بازيگران داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي به آن رسيده‌اند، همه بازيگران بدنبال كسب منافع و علائق خود هستند كه اتحاديه اروپا هم از آن مستثني نيست. در ذيل به برخي از مهمترين منافع اروپاييان در اين منطقه اشاره مي‌گردد:
1.دسترسي به ذخاير و منافع انرژي خزر و قفقاز جنوبي؛
2.دسترسي به منطقه آسياي مركزي از طريق كشورهاي قفقاز به عنوان منطقه رابط؛
3.گسترش حوزه نفوذ خود بر اين منطقه و مناطق حاشيه آن؛
4.ايجاد حاشيه امنيتي به اتحاديه اروپا با برقراري صلح و ثبات در اين منطقه؛
5.برقراري صلح و ثبات در منطقه و ترويج دموكراسي و ارزشهاي اروپايي به عنوان يكي از اهداف و سياستهاي معنوي اروپاييان؛
6.مطرح كردن اروپا به عنوان يك بازيگر و قدرت فعال در سطح منطقه و جهان؛
7.تعريف اتحاديه اروپايي به عنوان يك بازيگر جديد در منطقه قفقاز؛
8.تقليل نفوذ كشورهاي قدرتمند همسايه نظير ايران و روسيه و شايد به نوعي تركيه (در صورت الحاق آن به اروپا چنين سياستي را دنبال نخواهد كرد)؛
9.يافتن بازارهاي جديد براي كشورهاي عضو با همكاري‌هاي اقتصادي و بازرگاني.
اهداف اتحاديه اروپايي در گسترش به منقطه قفقاز جنوبي
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اتحاديه اروپا كشورهاي قفقاز جنوبي را به عنوان يكي از بخشهاي جدا شده از اروپا با نگاه اصلي به ذخاير غني انرژي و بعد استراتژيكي آن تعريف كرد و بر اساس استراتژي خود را تعامل با اين كشورها، توسعه و گسترش روابط با اين كشورها با هدف حضور فعال و نفوذ در اين منطقه و كسب منافع اقتصادي تعيين نمود.
بنابراين، مهمترين اهداف كلان اتحاديه اروپايي در گسترش به منطقه قفقاز را مي‌توان تأمين و كسب منافع اقتصادي خود با تأكيد بر انرژي مورد نياز آتي خود (نفت و گاز) با توجه به اهميت و موقعيت والاي اقتصادي آن، حضور فعال سياسي و نفوذ در اين منطقه به عنوان يك منطقه استراتژيك و به عنوان رقيب جدي با آمريكا و تأمين امنيت كشورهاي عضو با پيوستن اين كشورها و حصول اطمينان از حلقه امنيتي خود و كمك به اين كشورها براي برقراري صلح و ثبات و امنيت و حل مناقشات داخلي و منطقه‌اي در جهت منافع خود مي‌باشد. اين اتحاديه براي رسيدن به اهداف فوق سياست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات و ابزارهايي را تعريف و در دستور كار خود قرار داده است كه در ذيل به آنها اشاره مي‌گردد:

1. سياست همسايگي يا همجواري اروپا:

«سياست همسايگي اروپايي» يكي از سياستها و استراتژي‌هاي كلي و يكي از اولويت‌ها و اهداف اين اتحاديه در بعد سياست خارجي و روابط خارجي مي‌باشد كه با هدف توسعه و گسترش همكاري با كشورهاي همسايه اين اتحاديه جهت ارتباط تنگاتنگ با ساختارهاي اين كشورها و زمينه‌اي براي رفع خط تقسيم و جدايي ميان قلمرو آن با ديگر كشورهاي اروپايي است. به نظر مي‌رسد هدف اصلي اين سياست بسترسازي و ايجاد زمينه‌هاي لازم براي كشورها و مناطق همسايه اين اتحاديه جهت هماهنگي با ساختارهاي اتحاديه اروپا در تمام زمينه‌ها و ابعاد مي‌باشد. هر چند اروپاييان اين را قدمي براي الحاق اين كشورها نمي‌دانند ولي هدف عائي آن ايجاد زمينه‌هاي لازم براي پيوستن كشورهاي همسايه كه به طور تاريخي در حوزه اروپا بوده‌اند، مي‌باشد و كشورهايي كه در زمره اين سياست قرار گرفته‌اند از جمله كشورهاي منطقه قفقاز جنوبي دقيقاً داراي چنين ديدگاهي مي‌باشند و معتقدند اين سياست ابزار و مكانيسمي براي فراهم كردن زمينه‌ها و بسترهاي لازم براي الحاق و همگرايي با اروپاست. هدف سياست همجواري اروپا ارائه كمك به گرجستان و ديگر كشورهاي همجوار در جهت حصول ثبات و شكوفايي و نزديك شدن به استانداردهاي عضويت اتحاديه اروپا مي‌باشد. اين سياست به نفع هر دو يعني هم گرجستان و هم اروپا است. به هر حال اين امر گامي به سوي عضويت در اتحاديه اروپا مي‌باشد. اروپا در تاريخ 14 ژوئن 2004 مصمم گرديد به گرجستان، آذربايجان و ارمنستان سياست همجواري ارائه نمايد. مذاكرات بين مقامات گرجستان و اتحاديه اروپا در آينده نزديك آغاز مي‌شود و براي آخر سال برنامه فعاليت سه ساله حاضر خواهد بود. به عبارت ديگر، اتحاديه اروپايي پس از فروپاشي شوروي و وحدت دو آلمان با برقراري روابط ديپلماتيك و توسعه روابط اقتصادي با كشورهاي اروپاي مركزي و شرقي از طريق همكاري‌هاي اقتصادي و كمكهاي توسعه‌اي تلاش كرد بسترهاي لازم براي امر گسترش را در اين كشورها فراهم نمايد كه اين موضوع را به عنوان «استراتژي قبل از الحاق» در دستور كار خود قرار داد. با تحقق اين مرحله از گسترش، اتحاديه اروپا با در پيش گرفتن سياست مشابهي ولي با كمي تفاوت بدليل وجود مشكلات و موانع بيشتر در كشورهاي قفقاز جنوبي، با انتخاب «سياست همساگي اروپايي» بجاي استراتژي قبل از الحاق و به عبارتي قدمي ابتكاري‌تر و به عبارتي به عنوان قدم پيش از مرحله قبل از الحاق بدنبال تحقق اهداف بعدي خود مي‌باشد. سه كشور آذربايجان، ارمنستان و گرجستان در ژوئن 2004 وارد سياست همسايگي اروپا شدند.
اهداف اصلي اين سياست را چنين مي‌توان برشمرد:
1.تقويت حاكميت قانون و ساختارهاي دموكراتيك؛
2.انجام اصلاحات در زمينه تقسيم قدرت ميان نهادهاي حكومت؛
3.تقويت قوانين انتخابات مطابق با استانداردهاي دموكرتيك؛
4.حمايت از حقوق بشر و آزادي رسانه‌ها؛
5.اصلاح مقررات مركزي و مالياتي؛
6.مبارزه با رشوه و فساد؛
7.شفاف‌سازي در زمينه‌هاي درآمدهاي نفتي؛
8.كاهش سطح فقر؛
9.پيوستن به سازمان تجارت جهاني؛
10.افزايش همكاري‌هاي منطقه‌اي؛
11.حل مناقشات داخلي و منطقه‌اي؛
12.توسعه زير ساختهاي اقتصادي در زمينه‌هاي حمل و نقل و انرژي با توجه به منافع آنها؛
13.مبارزه با جرايم سازمان يافته و مواد مخدر و پول شوئي‌ و …
به هر حال، اتحاديه اروپايي به منظور تداوم و پيشرفت آسان فرايند گسترش،‌بايستي روابط خود را با همسايگان بلافصل خود نظير بلاروس، اوكراين، روسيه و مولداوي در شرق و با كشورهاي بالكان غربي، نظير كرواسي، يوگسلاوي سابق، مونته‌نگرو، بوسني هرزه‌گوين و همچنين همسايگان مديترانه‌اي خود در جنوب و كشورهاي منطقه قفقاز جنوبي توسعه و تعميق بخشد. اتحاديه اروپايي در راستاي اين هدف نسبت به ساير كشورهاي اروپايي و همسايگان آتي خود تدابير و سياستهايي را اتخاذ نمود. اتحاديه اروپايي با روسيه، مولداوي، بلاروس و اوكراين به عنوان همسايگان مستقيم و بلافصل خود موافقتنامه «همكاري و مشاركت» را امضاء كرده است. در بالكان غربي شوراي اروپايي طي اجلاسي در ژوئن 2000 در سانتاماريا از كشورهاي منطقه بالكان به عنوان «كانديداهاي بالقوه» ياد كرد و آمادگي خود را براي انتقال تجربيات و دانش به كشورهاي مزبور اعلام نمود. روند «ثبات سازي و همكاري و مشاركت» به عنوان چارچوبي براي سياستهاي اتحاديه اروپايي در بالكان غربي در نظر گرفته شد و به عنوان «مسيري براي اروپا» مورد توجه كشورهاي مزبور قرار گرفت. كميسيون اروپايي به كرواسي پيشنهاد مذاكره نمود و با بوسني هرزه‌گوين نيز اقداماتي را براي «انعقاد موافقتنامه همكاري و ثبات سازي» آغاز نمود. اقداماتي براي بررسي و انعقاد اين موافقتنامه با يوگسلاوي سابق نيز برداشته شد. مردم صربستان نيز تصميم گرفتند تا به انزواي خود پايان دهند و به اروپا فكر كند. درخصوص مونته‌نگر و نيز همكاري‌هاي نزديكي بين طرفين صورت گرفته است. با روسيه (شرق) نيز اقدامات و همكاري‌هاي خوبي در زمينه‌هايي مثل تجارت و انرژي و حتي انعقاد موافقتنامه همكاري و مشاركت صورت گرفته است. در اين خصوص بدليل حساسيتهاي بيشتر مثل موضوع كالينينگراد نياز به استراتژي و همكاري بيشتر در سطح منطقه‌اي است. همسايگان مديترانه‌اي نيز به سمت نزديكتر شدن به سوي اتحاديه اروپايي از طريق مشاركت و همكاري يورو – مديترانه‌اي و تكميل موافقتنامه‌هاي همكاري حركت مي‌كنند. {13} اتحاديه اروپا در خصوص كشورهاي منطقه قفقاز جنوبي هم سياست همسايگي اروپا را اتخاذ نمود. هايدي تاليويته نماينده ويژه اتحاديه اروپايي در منطقه قفقاز جنوبي اولويت‌ سياست خارجي اين اتحاديه را حفظ، تداوم و گسترش روابط خود با كشورهاي قفقاز جنوبي و راهكارهاي مورد نظر سياست خارجي اتحاديه اروپايي در قبال قفقاز در قالب سياست همسايگي اروپا دانست. كشورهاي منطقه قفقاز جنوبي هم متقابلا تمايل و علاقه خود را براي پيوستن به اتحاديه اروپايي نشان دادند. به عنوان مثال، با امضاي موافقتنامه همكاري و مشاركت (PCA) ميان گرجستان و اتحاديه اروپايي در سال 1999 و سپس ديگر كشورهاي منطقه مسير حركت و همكاري و توسعه روابط را عملا آغاز كردند. اتحاديه اروپايي روابط خود با اين كشورها را بر اساس روابط پايدار دراز مدت،‌ تشويق دموكراسي و اصلاحات اقتصادي، توسعه پايدار و تجارت توسعه خواهد داد و گسترش اتحاديه اروپايي پويايي‌هاي جديدي را در روند همگرايي اروپايي به همراه خواهد داشت و فرصت مهمي براي پيشرفت روابط با كشورهاي همسايه بر اساس ارزش‌هاي مشترك سياسي و اقتصادي فراهم خواهند نمود.

2. ساير اقدامات اتحاديه اروپا:

اروپاييان از زمان استقلال بطور كج‌دار مريض و لاك‌پشتي ولي مستمر نگاه خود را به منطقه قفقاز جلب نمودند و با كسب زمينه‌هاي اوليه و با وقوف به اهميت همه جانبه اين منطقه بطور جد در همه زمينه‌ها تلاش نمود تا زمينه حضور خود را فراهم نمايد. به عنوان نمونه از اوايل دهه 90 و خاصه پس از تحولات يكسال و نيم اخير گرجستان، اين اتحاديه بطور فزاينده با كمكهاي مالي، تجاري، اقتصادي، فني، آموزشي و بشر دوستانه و بلاعوض تلاش نموده‌اند هم از بعد كمي و هم از بعد كيفي سطح استاندارد اين كشور در همه ابعاد را ارتقاء بخشند تا زمينه‌هاي لازم براي الحاق به اين اتحاديه را فراهم آورند. به نقل از مقامات ارشد اروپايي در زمان شواردنادزه بدليل وجود فساد و رشوه تمام تلاشها به يأس و نااميدي تبديل و حتي اروپاييان و بالاتر از آن نهادهاي مالي بين المللي نظير بانك جهاني و صندوق بين المللي پول كمكهاي فني، آموزشي و مالي خود را در مجموع قطع نمودند. مجدداً با روي كار آمدن دولت جديد اين تلاشها با فضاي بوجود آمده در گرجستان كه در راستاي سياستهاي آنها و با اصرار و پافشاري دولتمردان جديد دنبال مي‌شد به جد آغاز و در حال توسعه و گسترش است. {14} ديگر اقدامات اتحاديه اروپايي براي گسترش به اين منطقه عبارتند از:
  • تعيين يك نماينده ويژه در منطقه قفقاز جنوبي؛
  • اعزام سفير در همه كشورهاي منطقه؛
  • توسعه روابط اقتصادي و تجاري: بر اساس آمار رسمي اداره آمار گرجستان، حجم مبادلات تجاري اتحاديه اروپا يعني 25 كشور عضو اين اتحاديه با گرجستان در سال 2004 بالغ بر 7/727 ميليون دلار بوده است كه نسبت به سال 2003 حدود 43 درصد افزايش نشان مي‌دهد. از اين ميزان بالغ بر 6/111 ميليون دلار صادرات گرجستان به اتحاديه اروپا و 2/616 ميليون دلار صادرات اتحاديه اروپا به گرجستان بوده است. سه كشور انگليس، آلمان و ايتاليا و تركيه (غير عضو) به ترتيب با 203، 167، 73و 764 ميليون دلار مهمترين شركاي تجاري با گرجستان هستند.
  • كمكهاي مالي فراوان در قالب برنامه‌هاي خاص نظير «تأسيس»(2)، تراسيكا (كريدور حمل و نقل اروپا، قفقاز و آسياي مركزي) و اينوگيت (انتقال نفت و گاز بين كشوري به اروپا): «تاسيس» يكي از ابزارهاي اصلي اتحاديه اروپايي در روابط با كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز، برخي كشورهاي اروپاي شرقي و منطقه اسلاو است. اتحاديه اروپا در قالب اين برنامه‌ها تلاش مي‌نمايد تا با كمك به اين كشورها از نظر فني و تكنيكي ساختارهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي آنها را با ساختارهاي كشورهاي عضو و معيارهاي اتحاديه اروپا همسان سازد. تا قبل از اين تأسيس اين برنامه در سال 1991 عمده كمكهاي اتحاديه اروپا به صورت دو جانبه بود. اصلاحات اجرايي، قانوني و ساختاري، حمايت از بخش خصوصي و كمك به توسعه اقتصادي، توسعه شبكه‌هاي زيرساختي، توجه به سيستم اجتماعي، تقويت اقتصادهاي روستايي و حفظ محيط زيست از مهمترين اولويتها و اهداف اين برنامه از سوي اروپاييان است. در مجموع نسخه واحدي براي كشورهاي قفقاز جهت اجراي برنامه‌هاي خود اعمال مي‌شود و اينكه چه نتيجه‌اي تا كنون داشته و در آينده خواهد داشت بستگي به نوع سيستم‌هاي داخلي و سياستهاي دولتها بر مي‌گردد ولي بر اساس نياز به اصلاحات كمكهاي مالي و فني براي سه كشور اختصاص مي‌يابد.
  • كمكهاي ويژه و خاص بر اساس شرايط خاص نظير كمك مالي براي برگزاري انتخابات در اين كشورها؛
  • كمك جداگانه كشورها اروپايي عضو اين اتحاديه براي توسعه روابط در تمام ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و حتي در بعد مالي و تجاري و سرمايه‌گذاري؛

    نتيجه و جمع‌بندي

    در پي‌فروپاشي اتحاد جماهير شوروي به عنوان ابرقدرت شرق و تغيير ساختار نظام بين‌الملل، اروپا كه حدود سه قرن يعني از سال 1648 تا پايان جنگ جهاني دوم قدرت مسلط جهان بود و نظام بين‌الملل بر «سيستم اروپايي» استوار بود، مجدداً ضرورت سازماندهي گسترش اتحاديه اروپايي به عنوان جدي‌ترين اولويت‌ اروپاييان جهت گذاشتن سنگ آخر بناي همگرايي اروپايي يعني وحدت سياسي،در دستور كار سران كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي قرار گرفت. گسترش به شرق و مركز با پيوستن 10 كشور در روز اول ماه مه 2004 محقق گرديد و گسترش به ديگر كشورها و مناطقي نظير بالكان و قفقاز جنوبي در دستور كار بعدي آنها قرار گرفت. با فروپاشي شوروي، منطقه قفقاز جنوبي به دلايل متعدد از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردارگرديد.و مجدداً به محل رقابت قدرتهاي بزرگ ديگر و جديد جهت تأمين هر چه بيشتر منافع و نفوذ و حضور بيشتر خود تبديل گرديد. اكنون تسلط بر قفقاز به يك محك و معيار براي جهاني بودن قدرت تبديل شده است. لذا استراتژي و يكي از اولويت‌هاي اصلي اتحاديه اروپايي گسترش به منطقه قفقاز جنوبي است. جالب است كه كشورهاي منطقه قفقاز به ويژه گرجستان نيز بشدت و با علاقه وافر و وصف‌ناپذير براي الحاق به اين اتحاديه و يا ناتو تلاش مي‌نمايند و يكي از اولويتهاي سياست خارجي خود را همين امر مي‌دانند و حتي فراتر از آن زمامداران گرجستان اولين و فوري‌ترين اولويت سياست خارجي خود را پيوستن به ساختارهاي يورو – آتلانتيك مي‌دانند. حال اينكه اين امر تا چه حد به واقعيت نزديك است و تا چه حد رؤيا بايد گفت از اينكه طرفين يعني هم اتحاديه اروپا و هم كشورهاي منطقه بدنبال تحقق اهداف خود (آنها بدنبال گسترش و اينها بدنبال الحاق) هستند شكي نيست. اما نكته مهم اين است كه اروپاييان داراي معيارها و استانداردهايي هستند كه پيش شرط ورود به اين اتحاديه محسوب مي‌گردد و عدول از آنها يعني زير پا گذاشتن به اصول و اهداف و آرمانهاي اروپايي است كه با توجه به شعار دموكراسي و قانوني عمل كردن در هر شرايط منافات دارد. از سوي ديگر، كشورهاي منطقه قفقاز جنوبي هم بدليل سلطه 70 ساله كمونيسم و رهايي اين جمهوري‌ها از فضاي سابق و بروز تحولات و شرايط كاملا متغير و متحول داخلي و منطقه‌اي و افزايش مطالبات سياسي و اقتصادي مردم اين كشورها و همچنين عدم وجود ساختارهاي مناسب در همه ابعاد و دور بودن آنها از استانداردها و معيارهاي مورد خواست اروپاييان موجب شده است كه اينها هم براي رسيدن به هدف خود را درازي را بپيمايند. به هر حال، به نظر مي‌رسد در ميان مدت و به عبارتي تا اواسط دهه دوم قرن 21 چشم‌ انداز خوبي براي تحقق اين امر متصور نيست مگر منافع اروپاييان به سطحي از فوريت برسد كه اغماض در برخي معيارها جايز و يا با كمك بيشتر به اين كشورها امر گسترش تسريع گردد. ضمناً با توجه به تحولات اخير در درون اين اتحاديه و عدم تصويب قانون اساسي اتحاديه اروپا از سوي مردم فرانسه و هلند نه تنها شوك و سكته‌اي بود كه به آرمانهاي زمامداري اصلي و موتور محركه‌هاي اصلي يعني فرانسه و آلمان وارد كرد بلكه چالش جديدي را فراروي اروپاييان نهاد كه بي‌شك فرايند گسترش در آينده را كند‌تر خواهد نمود.

    يادداشت‌ها

    {1} . بر اساس پيمان اتحاديه اروپايي (پيمان ماستريخت) اين اتحاديه به سه ستون و ركن پايه‌ريزي شد و زمينه‌هاي وحدت و همگرايي اروپا در ابعاد سياسي، اقتصادي و امنيتي فراهم آمد. ستون اول، اتحاديه پولي و اقتصادي (پول مشترك و بانك مركزي مشترك)، ستون دوم، سياست خارجي و امنيتي مشترك و ستون سوم، همكاري‌هاي حقوقي، قضايي، مدني، اجتماعي و امور داخلي بود.
    {2}.Romano, Prodi,EU Enlargement:The Final Lap,IN:
    http://europa,eu,int/rapid/start/cgi/guesten.ksh?-action.gettxt=gt&doc=spe
    {3} . پس از انعقاد پيمان ماستريخت Mastriht Treaty در سال 1993 جامعه اروپايي (EC) به اتحاديه اروپايي (European Union) تغيير نام يافت.
    {4} . سران 5 كشور غرب بالكان با گردهمايي در مقدونيه اولين تلاشهاي خود را جهت اتخاذ راهكارهاي مشترك و همكاري نزديك اين كشورها در پيوستن به اتحاديه اروپا بررسي كردند. نشست بعدي 5 كشور فوق يعني آلباني، مقدونيه، بوسني و هرزه‌گوين، كرواسي و مونته‌نگرو با حضور سران 15 كشور اتحاديه اروپايي، 10 كشور اروپاي مركزي و شرقي و بلغارستان، روماني، بلژيك و تركيه نامزدهاي اصلي پيوستن به اين اتحاديه در پورتوكراس يونان در اواخر خردادماه 1382 برگزار و موضوع پيوستن اين كشورها مورد بحث و بررسي قرار گرفت. سران كشورهاي اروپايي براي فراهم نمودن مقدمات امر و كمك به اين كشورها جهت پيوستن آنها به اتحاديه اروپايي بالغ بر 200 ميليون يورو براي سالهاي 2006-2004 اختصاص دادند. البته قبلاً نيز 6/4 ميليارد يورو بين سالهاي 2006-2000 اختصاص داده بود. به هر حال، در اين اجلاس از الحاق اين كشورها به اتحاديه اروپايي به شرط رعايت معيارها و شرايط كپنهاگ استقبال گرديد.
    { 5 }. http://ifs.tu-darmstadf.de/pg/regorgs/frilsmurphy2.doc
    {6} . «قفقاز» منطقه‌اي است كوهستاني در جنوب غربي روسيه كه از غرب به درياي سياه و آزوف، از شرق به درياي خزر، از شمال به اراضي پست كوما – مانيچ و از جنوب به ايران و از جنوب غربي به تركيه محدود مي‌گردد. مساحت منطقه قفقاز بالغ بر 400 هزار كيلومتر مربع مي‌باشد. اين منطقه را به دو منطقه «قفقاز جنوبي» و «قفقاز شمالي» تقسيم مي‌كنند. قفقاز جنوبي كه به زبان فارسي «ماوراي قفقاز» به زبان روسي «زاكافكازيا يا يوژني كافكاز» و به زبان انگليسي «ترانس كاكازيا» (Trans-Caucasia) مي‌نامند، شامل سرزمينهاي جنوبي واقع در دامنه‌هاي جنوبي قفقاز بزرگ از قلمرو امپراتوري روسيه بود و كشورهاي آذربايجان، ارمنستان و گرجستان را شامل مي‌شود كه مساحت كل آن نيز 186 هزار كيلومتر مربع و جمعيت آن حدود 15 ميليون نفر مي‌باشد. «قفقاز شمالي» هم شامل جمهوري‌هاي خود مختار داغستان، چچن، اينگوش، اوستياي شمالي، كاباردار – بالكار (قبارطه بلغار) ، قاراچاي – چركسك و آديگه مي‌باشند كه از نظر سياسي – اداري در تركيب فدراسيون روسيه جاي دارند. تلخيص از مقاله «ايران و قفقاز» نوشته دكتر بهرام اميراحمديان، فصلنامه اطلاعات سياسي – اقتصادي، شماره 136-135.
    {7} . برژينسكي اوراسيا را شامل 9 كشور قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان،‌ازبكستان، تركمنستان، آذربايجان، ارمنستان، گرجستان و افغانستان مي‌داند و بطور بالقوه تركيه و ايران را نيز كه هر دو از نظر سياسي و اقتصادي در حال رشد هستند به آنها اضافه مي‌نمايد.
    {8}
    {9} . زيبگنو، برژينسكي، صفحه بزرگ شطرنج: برتري آمريكا و الزامات ژئواستراتژيك آن، نقد و بررسي توسط سيد جواد صالحي، فصلنامه خاورميانه، سال هفتم، شماره 2، تابستان 1380، صص 380-375.
    {10} . همان، ص‌ص 380-375.
    {11} . آقاي كريستين لاو معتقد است: هر كشوري كه بر مسير ترانزيت و انتقال انرژي (نفت و گاز طبيعي) تسلط و كنترل كامل داشته باشد، به منزله اين است كه بر خود نفت و گاز تسلط دارد. مراجعه كنيد به:
    Christian Lowe,Georgia in Cricis,U.S & Russia step in,2003 IN:
    http://iafrica.com/news/worldnews.
    {12}.http://europa.eu.int/comm/enlargement/report2002/strategy-en.pdf.
    {13}.http;//www.bertelsman-stifung-de/documents/euk-eg.pdf.p13.
    {14} .جهت آگاهي از ميزان كمكها و نوع كمكهاي اتحاديه اروپا به گرجستان و ديگر كشورهاي منطقه به سايت اينترنتي به نشاني www.http://europa.eu.int/common/external-relation/georgia مراجعه نماييد.

    پی نوشت:

    (1). آقاي حسن عسگري كارشناس مسايل قفقاز است.
    (2). TACIS

    منبع:فصلنامه مطالعات آسياي مركزي و قفقاز

    معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


  • تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


    نسخه چاپی