فرمان نظارت بر اوقاف
فرمان نظارت بر اوقاف
فرمان نظارت بر اوقاف

نويسنده: حسين استاد ولي

مقدمه

ولايت و سرپرستي پاره‏اي از امور اجتماعي و سياسي مانند: نقابت، نظارت ديوان مظالم، امارت حاج (سرپرستي زائرين بيت‏اللّه‏ الحرام) و... از مناصب مهم اجتماعي و سياسي در قرون گذشته بوده است. اين مناصب شاخه‏هايي از اصل درخت تنومند و بارور حکومت اسلامي بوده که سادات علوي همچون سيّدرضي و پدر بزرگوارش مانند نياکان پاک خود آن را حق مسلم خويش مي‏دانستند و ديگران را غاصب آن مي‏شمردند، گرچه به حسب شرايط زمان چاره‏اي جز مدارا نداشتند، لذا اين بزرگواران بخشي از مناصب سياسي و دولتي را با موافقت امراي آل‏بويه و تصويب خليفه عباسي به عهده مي‏گرفتند.
در اين مقاله، فرماني را در زمينه نظارت بر اوقاف که طائع للّه‏ ـ خليفه عباسي ـ براي ابواحمد حسين بن موسي علوي صادر کرده و متن آن را اديب معاصر وي ابواسحاق صابي براي او نگاشته است از نظر مي‏گذرانيم. اين فرمان از رسايل ديواني و حکومتي است و با قلمي شيوا و انشايي بلند و اديبانه نوشته شده و ابوالعباس احمد بن علي قلقشندي (821 ه.ق) آن را در کتاب خود صبح‏الاعشي في صناعة‏الانشاء آورده است، امّا پيش از آنکه متن فرمان را بياوريم لازم است اشاره‏اي کوتاه به شرح‏حال رجال مذکور در آن بنماييم.
1 ـ ابواسحاق صابي ابراهيم بن هلال حرّاني، صاحب کمـالات و فضائـل و ماهـر در ادبيات عرب و کتابت و انشاء و شعر بود. حرّان از شهرهاي تاريخي و معروف سوريه بوده است. «صابي، لقب خويش را از «صابئين» که فرقه‏اي پيرو حضرت يحيي بودند و بعدا ستاره‏پرست شدند، گرفته است. وي کتابت دارالخلافه بغداد و منشي‏گري حکومت آل‏بويه را در بغداد به عهده داشت. فرمانها و نامه‏هاي مهم دولتي بيشتر به قلم توانا و انشاي رسـاي او بـود. در سـال 347ه.ق. به سرپرستي ديوان رسائل يعني رياست منشيان و نويسندگان امپراتوري اسلامي بغداد نائل گشت. به امر عضدالدوله ديلمي کتابي به نام التاجي در تاريخ سلاطين آل‏بويه نوشت. عزالدوله بختيـار ديلمي پسر معـزالدوله سعي بسيار نمود که مسلمان شود، ولي نپذيرفت، اما با مسلمانان در ماه رمضان روزه مي‏گرفت و نماز مي‏خواند و قرآن را به بهترين‏وجه از حفظ کرده بود و در نوشته‏هاي خود آيات قرآني را به کار مي‏برد. به گفته ابن‏نديم در سال سيصد و بيست و اندي متولد شد و قبل از سال 380ه.ق. درگذشت و با سيدرضي روابطي دوستانه داشت حتّي سيّدرضي بهترين اشعار او را در کتابي به نام مختار شعر ابي‏اسحاق الصابّي گرد آورده است. ابن‏اثير و ديگران وفات او را در سال 384ه.ق. ضبط کرده‏اند.
هنگامي که ابواسحاق صابّي وفات يافت سيّدرضي در قصيده‏اي غم‏انگيز او را مرثيه گفت:
اَرأيـتَ مَن حَمَلُـوا عَلَـي الاَعـواد؟
اَرأيتَ کَيفَ خَبا ضياءُ النّادي؟
«ديدي که چه کسي را بر اين چوبها (تابوت) حمل کردند؟ ديدي چگونه چراغ محفل ما خاموش شد؟»
و در پاسخ اعتراض برخي فرمود: من فضل و کمال او را ستودم!(1).
2 ـ عبدالکريم ابوبکر الطائعللّه‏ (لأمراللّه‏) فرزند ابوالقاسم فضل بن مقتدر المطيعللّه‏ بيست‏وچهارمين خليفه عباسي است که در سال 363ه.ق. به خلافت رسيد. وي مردي بسيار قوي و سرپنجه بود. در ايام او شوکت آل‏بويه تقويت يافت و عضدالدوله به بغداد رسيد و حکومت آل‏بويه منتشر گشت، ولي همين بويهيان در سال 381ه.ق او را از پاي درآوردند(2).
3 ـ ابواحمد حسين بن موسي ملقّب به «طاهر اوحد ذوالمناقب» پدر سيدرضي و سيدمرتضي است که از مفاخر دودمان پيامبر(ص) بود و شخصيت بلندقدر عصر خود و مردي شريف و نجيب و باتدبير و مورد احترام عام و خاص شمرده مي‏شد. به نقل ثعالبي در کتاب يتيمة الدهر، وي مدتها منصب نقابت و رسيدگي به حال سادات دودمان ابوطالب، و همچنين مناصب نظارت ديوان مظالم و سرپرستي حجاج و زائران خانه خدا را به عهده داشت، سپس در سال 380ه.ق. تمامي اين مناصب را به فرزندش سيدرضي محول کرد. ابن ابي‏الحديد در شرح نهج البلاغه (3)شرح‏حال او را آورده است. ابواحمد در سال 304ه.ق به دنيا آمد و در سال 400ه.ق در حدود 97 سالگي در گذشت(4).

ترجمه فرمان

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم
اين نسخه فرماني است درباره اوقاف که ابواسحاق صابي از سوي طائعللّه‏ براي حسين بن موسي علوي نگاشته، و مضمون آن چنين است:
اين فرماني است از سوي عبداللّه‏ عبدالکريم امام، طائعللّه‏، اميرالمؤمنين، به حسين بن موسي علوي که از عنصري پاک برخوردار است و مايه‏هاي مهر و پيوند او با اميرالمؤمنين برقرار است. و ميان شرافت موروث خانوادگي و شرافت اخلاق اکتسابي جمع نموده. و آثار دينداري و امانتگزاري وي به ظهور پيوسته، و دلايل فضل و کفايتش آشکار است، در مورد همه مسؤوليت‏هايي که اميرالمؤمنين به او موکول فرموده و وظايف سنگيني که برعهده او نهاده است، (5)و اينک علاوه بر وظائف گذشته، نظارت بر موقوفات حضرت(6) و روستاهاي اطراف آن را که در اختيار ديگري بوده به او واگذار مي‏نمايد، به جهت اطميناني که به درستي و سکون خاطري که به رهيافتگي و استواري او دارد، و مي‏داند که او روش کار را به خوبي مي‏شناسد و امانتي را که بدو بسپارند به خوبي پاس مي‏دارد، و به همان راهي مي‏رود که اميرالمؤمنين از او مي‏پسندد، و همان مي‏کند که بدو واگذار گرديده است. خداوند، اميرالمؤمنين را در راه و مقصدي که پيش گرفته ياري دهد و در تمام اوامر و فرمانهايش از آنچه به پشيماني بيانجامد
محفوظ بدارد. و توفيق اميرالمؤمنين جز به دست خدا نيست، بر او توکل مي‏کند و بدو انابه مي‏نمايد.
او را فرمان مي‏دهد به تقواي الهي که ستون دين و شعار مؤمنين است، و اينکه در امور سرّي و نهاني خود تقوا را در نظر دارد و آن را ذخيره دنيا و آخرت خويش سازد، و از موانع رخوت‏آور بپرهيزد، و از موارد تباه‏کننده خود را بپايد، و چشم از مطامع گمراه‏کننده بپوشد، و خويش را از پرتگاههاي خوار و رسواکننده بيرون کشد، زيرا که او شايسته‏ترين کسي است که چنين کند و آن را برگزيند، و سزاوارترين کسي است که بر اين کار تکيه زند و آن را شعار خود سازد، چرا که از نسبي شريف و افتخاري بلند و عادتي مشهور و خويي مأثور برخوردار است.
و نيز او را فرمان مي‏دهد به تلاوت کتاب خدا، که آن کتاب با عترت رسول خدا(ص)، همان دوچيزي هستند که در ميان امت به يادگار نهاده شده‏اند...(7)و او شاخه‏اي از شجره خانوادگي اميرالمؤمنين است که خداوند آنان را پيش از همه خلايق با انذار و هشدار فراخواند، زيرا که فرستاده خويش محمد(ص) را گفت: «وَ اَنذِر عَشيرتَکَ الاَقرَبينَ» (8)«خويشان نزديکتر خويش را بيم ده». و محققا خداي بزرگ ترغيب به تقوا نموده و به بندگانش به شرط داشتن تقوا قرب خود را وعده داده، و فرموده است: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه‏ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقينَ»(9) «اي مؤمنان، تقواي الهي پيشه کنيد و با راستگويان باشيد.»
و او را فرمان مي‏دهد که آنچه را اميرالمؤمنين از اين موقوفات بدو واگذارده بپذيرد، و همه توان خود را در آباداني آنها و تمام کوشش خود را در سامان بخشيدن به آنها به کار برد، و در بالا رفتن سطح درآمد و باروري آنها سخت بکوشد، و نهايت سعي خود را در تدبير و توفير آنها به خرج دهد، و اضافه درآمد هر وقفي را ـ پس از کسر مخارجي که در حفظ اصل و دوام درآمدهاي آن مي‏کند و حقوقي که به مسؤولان و نگاهبانان آنها مي‏دهد ـ به صاحبانش که منافع آن مخصوص به ايشان است در وجوهي که براي آنها سبيل گرديده و وقف شده‏اند مصرف نمايد، و آن را در جاي خود نهد و به مصرف مورد نظر برساند، و از عهده حقوق آن در پيشگاه الهي بيرون آيد و امانت را بدو بازگرداند، و بر کساني که سهم خود را از موقوفات دريافت مي‏کنند شاهد بگيرد، و در مورد اموالي که دريافت مي‏دارند رسيد بگيرد، و براي خود بر اموال اين موقوفات که در مصالح آن هزينه مي‏کند و به مصرف اهلش مي‏رساند و نيز در حقوق مربوطه و ابواب نيکوکاري و ساير سبل و وجوه آن خرج مي‏کند شاهد و مدرک بگيرد، و در تمام اين موارد به روش پسنديده خود که امانتگزاري و به کار بردن نزاهت و پرهيزگاري است بپويد، و ناظران خيانت‏پيشه را که مراعات پيمان ننموده و از خوراکهاي حرام و ظلمت گناهان خودداري نکرده‏اند تعقيب نمايد.
و به او فرمان مي‏دهد که کاتبي استخدام کند که به درستکاري معروف و به رشد و صواب مشهور باشد، و خيرخواهي ياران و دقت در حساب از او معلوم باشد؛ و اينکه تدبير ديوان موقوفات را به چنين کسي بسپارد و او را به صيانت اصول و فروع کارها و حفظ مدارک خرد و کلان توصيه نمايد، و در حفظ رسوم (10)و معاملات، و حراست خراجات و مقاسمات (11) آنها براي صاحبان آنها کمال احتياط را بنمايد، تا حيف و ميلي که اثرش ماندگار باشد بر زمين‏ها استمرار نيابد و رسمي که بيم زيان آن رود تغيير پيدا نکند، و با کرايه‏کنندگان و مزارعان و ساير مخالطان و معامله‏کنندگان به انصاف رفتار نمايد و ستمي به آنان نکند و زياني بديشان وارد نسازد، و هيچ‏يک از حقوق آنان را ناديده نگيرد، و دست و دلبازي بي‏جا نيز از خود نشان ندهد، مگر سماجتي بجا که موجب افزوني آباداني و پيوند دلهاي آنان شود و سود و فائده دوطرفه برقرار گردد؛ زيرا که آن جناب در تمام اينها مورد اطمينان است و بر اوست که همه را انجام دهد و از عهده حق آنها بيرون آيد.
به او فرمان مي‏دهد که بايگاني خردمند، کاردان و امين برگزيند، که مدارک اين موقوفات و پرونده‏ها و ساير دفاتر و حسابهاي خرده را بايگاني کند، زيرا که آنها وديعه‏هايي است از صاحبانش در نزد او، و لازم است که در اين زمينه نهايت احتياط را به کار برد، و هرگاه در يکي از شروط يا حدود شک کند و يا معارضي پيدا شود و يا مجادلي رخ نمايد در ايام نظارت خود يا در ايام نظارت کسي که پس از او سرپرست اين موقوفات مي‏گردد و تدبير آنها بدو سپرده مي‏شود، با ارائه آن مدارک ـ که دلائل روشن و ستون اين بنا و مرجع حل اختلافات و سرکوب‏کننده شبهه‏هايند آن معارضات حاصله را دفع نمايد و به خصومت پايان دهد.
اين است فرمان اميرالمؤمنين به تو، و وثيقه او که اينک در دست تو قرار گرفته است، پس فرمانهاي او را پي‏گيري نما، و از نواهي او باز ايست، و بدان چنگ زن که نجات و سلامتي خواهي يافت، و بر اساس آن عمل کن که به رستگاري و غنيمت خواهي رسيد، و از خداوند ارشاد طلب تا تو را ارشاد کند، و از او رهنمود بخواه تا رهنمودت دهد، و از او ياري جوي تا ياريت دهد، و کار خود بدو بسپار تا نگاهت دارد، ان‏شاءاللّه‏ تعالي(12)
12 ـ صبــح الأعشــي، قلقشندي، ط مصر، ج10 صص295ـ262.

پی نوشت:

1- دواني، علي، سيدرضي مؤلف نهج‏البلاغه. صص62 ـ60 (با اندکي تصرف و تلخيص).
2- ابن‏ططقي: تاريخ الفخري. تهران، 1350ش،ص290.
3- ابن ابي‏الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج1، ص31.
4- دواني، علي، همانجا، ص6.
5- اين وظايف همان مناصبي است که در شرح‏حال وي گفتيم.
6- اين نام در کتب جغرافي به صورت «خضرة» آمده که موضعي است در تهامه. و نيز در «مراصدالاطلاع» جايي را به نام «الحضيرية» ذکر مي‏کند که در شرق بغداد قرار دارد و مي‏گويد ظاهرا «الخضرية» درست باشد. و نيز «الخضرة» يکي از آباديهاي مدينه است. به هر حال موضع دقيق آن محقق نشد.
7- در اينجا چند جمله در هم و نادرست وجود دارد که براي محقق کتاب نيز نامفهوم بوده است.
8- شعراء: 26، 214.
9- توبه: 9، 119.
10- رسوم: جمع رسم، مقرري و پاداش و ماليات.
11- «خراج» مالياتي است که نقدا از صاحب زمين گرفته مي‏شود. و «مقاسمه» قرارداد درصدي از محصول زمين است که دولت دريافت مي‏کند.

منبع: ميراث جاويدان

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی