کمال انسان از نظر اسلام
کمال انسان از نظر اسلام
کمال انسان از نظر اسلام

نویسنده: عباس اسماعیلی یزدی
انسان ذاتاً طالب کمال ،و از نقص گریزان است. هر چه در زندگی تلاش کرده سخنی آن را بر خودهموار می سازد،برای رسیدن به کمال و خوشبختی است. گرچه ممکن است در تشخیص مصداق های آن اشتباه کرده،آن را در ثروت یا قدرت و امثال آن بپندارد.
از این رو پیش از هر چیز لازم است بدانیم کمال حقیقی چیست و برای دستیابی به آن چه باید کرد؟راه خوشبختی کدام است و موانع این راه چیست؟
این بحث از قدیم مطرح بوده و پیرامون آن نظریه های مختلفی ابراز شده است:
* جمعی از فلاسفه ی یونان – پیش از ارسطو – سعادت بشر را در کمالات نفسانی دانسته و آن را در چهار صفت: شجاعت،عفّت،حکمت و عدالت خلاصه کرده،بقیّه ی صفات نیک را منشعب از این چهار صفت می دانستند . واجد این صفات را سعادتمند می خواندند،اگر چه از کمالات جسمانی و سلامت بدن و امور مادی محروم بوده،مبتلا به نقص عضو و دیگر امراض بدنی هم باشد.
* مرتاضین نیز که به اصالت نفس معتقدند،سعادت و کمال بشر را تنها به تعالی جهات روحانی و کمال نفسانی دانسته،راه به فعلیّت رساندن این قوّه را ریاضت ها و مجاهدت های سخت می دانند. آنان بر این باورند که هر چه ریاضت و محرومیّت جسمی بیشتر،و هر قدر بدن از لذایذ مادی محروم تر باشد،تکامل روح بیشتر می شود،و این بدان معنی است که ریاضت و آزار جشم و ترک تمایلات،رهگذری برای وصول به سعادت و کمال بشری است.
* برخی هم به اصالت نفس عقیده دارند و سعادت حقیقی را در ترقّی و تعالی نفس می دانند. ولی نظر به این که تحقّق آن با مبتنی بر اموری اعم از نفسانی و جسمانی دانسته اند،به بدن هم اندک توجّهی کرده،معتقدند: از تمایلات جنسی و خواهش های نفسانی که خارج از حریم سعادت،و مشترک بین انسان و حیوان است نیز نباید غافل بود.
در این سه عقیده توجّه لازم به جسم نشده و تمایلات مادی مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. آنان انسان را از زوایه ی خاصّی مورد نظر قرار داده،و از این نکته ی مهم غفلت کرده اند که بدن مَرکب روح است و نفس با همین مرکب به مقصد می رسد . از این نابودی بدن و ناتوان کردن آن باعث توقّف انسان قبل از رسیدن به کمال خود خواهد شد.
به علاوه به نفس و روح نیز – که سعادت انسان را در تعالی آن می دانند- توجّه کامل ننموده و بعضی از مسایل اساسی چون عقیده و اخلاق را با آن توسعه ای که دارد مورد بی مهری قرار
داده اند.
در مقابل این سه گروه دنیای کنونی سعادت بشر را در امور مادی خلاصه می کند. در نظر اکثر مردم جهان اصالت یا تمایلات و لذّات و اولویت های مادّی بوده،جهات معنوی،سجایای اخلاقی و توجّه به روح و انسانیت ،مطرود و به دست فراموشی سپرده شده است، و چیزهائی از قبیل ثروت، مقام،قدرت و تمایلات جنسی،ملاک عمل و خوشبختی شناخته شده،به گونه ای که دارنده ی این امور را انسانی خوشبخت می پندارند . اینان نیز خود به چند تقسیم می گردند:
* برخی دستیابی به منزلت های مادی را که پُست و مقام و دارایی و ثروت از جلوه های بارز آن است کمال دانسته،تمام توان خویش را در راه به دست آوردن آن به کار می گیرند و در این مسیر از هیچ اقدامی دریغ نکرده،و به هر وسیله ای متمسّک می شوند تا به گمان خود فردی شایسته باشند،و چنان چه به مقام دلخواه نرسند در خود احساس حقارت و پستی می نمایند.
جهان کمونیسم را نیز – که سعادت بشر را در ایجاد جامعه ای بی طبقه دانسته،اصالت را به اقتصاد و رفاه نسبی افراد جامعه داده و به طور کلّی از مسایل اعتقادی،اخلاقی،فرهنگی و مذهبی غافل، بلکه در صدد مقابله ی جدّی و محوِ هرگونه گرایش معنوی بوده است گرچه امروزه در حال فروپاشیدن است و می رود که جز نامی از آن در کتب باقی نماند – می توان بخش سازمان
یافته ای از طرفداران «اقتصاد مداری» به حساب آورد.
آنان تمامی سجایای انسانی و ابعاد گوناگون آدمی را مانع دست یافتن به پندار خویش دانسته،با ارکان مهم سعادت بشری که همان فطرت و حرکت معنوی است به ستیز برخاسته،بیش از نیم قرن مردم تحت سلطه ی خویش را از طبیعی ترین نیازهای خود محروم کردند،تا جایی که طبق نقل بعضی از محقّقان ،بسا عضو یک خانواده در طول زندگی نمی توانست از معتقدات سایر اعضای خانواده مطلّع گردد،و بسا فرزندی که پس از هفتاد سال متوجّه اعتقاد مذهبی پدر شده،از اقامه ی نماز او آگاه می گشت!
اگر چه آنان امروزه به پاره ای از جنایات خویش پی برده اند،لکن هنوز وبال دامی که سال ها برای بشر تنیده اند،گریبانگیر آنان بوده برای رهایی خود از آن درمانده اند.و حتّی از نظر اقتصادی نیز – که رکن اساسی مکتب آن ها محسوب می شد – فرسنگ ها از جهان غرب فاصله داشته، دست گدایی به سوی آنان دراز کرده اند.
با کمترین شناخت نسبت به حقیقت انسان و نیازها و توانایی ها و استعدادها و مواعب نهفته ی در او،به بطلان این نوع تفکّر و غفلت طرفداران این نظریه ها پی می بریم.
پذیرش این برداشت ها که ناشی از عدم ادراک نیازهای حقیقی انسان است،از یک سو آدمی را از پی گیری اهداف بزرگ معنوی و حرکت در مسیر کمال انسانی باز می دارد،و از سوی دیگر استعدادهای عالی او را که آفریدگار جهان برای تعالی وی در وجودش به ودیعه گذاشته، به ورطه -ی خواسته های ذلّت بار حیوانی سوق می دهد. و با استمرار پی گیری اهدافِ صرفاً مادّی ،تا آنجا پیش خواهد رفت که یک باره روح و جان و دل و اندیشه و روان خویش را به پرتگاه انحطاط و ابتذال بکشاند که به تعبیر قرآن کریم هم چون چارپایان بلکه پست تر از آن ها خواهد شد.
« اوُلئِکَ کَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ اوُلئِکَ هُمُ الغافِلُون».
«آنان هم چون چارپایانند ، بلکه گمراه تر(زیرا قوّه ی ادراک دارند و به کار نمی برند) آن ها همان غافلانند.»
از سوی دیگر نادیده گرفتن امور مادی – که در جای خود برای رسیدن به کمال و سعادت ضروری و مؤثّر است – خود نوعی دور شدن از واقعیّات عالم خلقت و غفلت از جنبه های دیگری از نیازهای انسان است. مال و منالی که در عالم طبیعت می تواند وسیله ی رفع نیازهای مادی انسان در حدّ اعتدال و کفاف باشد و قرآن آن را پایه و زیر بنای حیات مادی آدمی شمرده، چگونه می -توان به طور کلّی از صفحه ی نیازمندی های زندگی انسان محو گردد؟
* برخی هم بشریت را تنها از پشت عینک تمایلات جنسی مشاهده کرده اند و تمام شئون مذهبی و اخلاقی بشر را نادیده گرفته،حتی مهر مادری را از این دیدگاه می نگرند و معتقدند: بشر باید در ارضای شهرت،مثل سایر حیوانات آزاد باشد.
مثلاً فروید با این که غرائز انسان را به دو دسته (غریزه ی صیانت ذات و غریزه ی جنسی) تقسیم می کند،ولی آن چنان به شهوات جنسی اصالت بخشیده که علاوه بر زیرپاگذاشتن همه ی خلایق انسانی،حتی غریزه ی حب ذات را هم که خودش پذیرفته،فراموش می کند.
گر چه بعضی از ناملایمات روحی و پرخاشگری ها به ناکامی در غریزه ی جنسی مربوط می -شود،اما بشر در آن خلاصه نمی گردد تا تمام غرایز نهفته در او نادیده گرفته شود.
اینان نیز اگر کمترین توجه را به نیازها و استعدادها و جهات مختلف و ابعاد گوناگون انسان معطوف می داشتند،این چنین به ذبح حقیقت و ضایع کردن عالم انسانیّت نمی پرداختند ،و انسان را تا این حد حقیر و بی مایه معرفی نکرده،و هرگز هر اختلال روحی را مستند به غریزه جنسی نمی -پنداشتند.
شناخت علمی هر پدیده ای – چنان که تمام دانشمندان به آن معتقدند – مبتنی بر واقع بینی و دقّت در واقعیت خارجی آن پدیده است، نه پرداختن و پر و بال دادن به خیالات و توهّمات دور از واقعیت.
حرکت سیل آسای قشر عظیمی از دنیا پرستان به طرف ارضای تمایلات جنسی،نه تنها حکایت از انحصار غرایز انسانی به این غریزه نمی کند،بلکه چه بسا مشاهده می شود که خود این گرایش ها و خواسته ها و تمایلات فدای خواسته ی بزرگتری مانند رسیدن به ریاست و دست یافتن به جاه و مقام،می گردد.
آیا مشاهده ی آمار جنایات و جرایم سرسام آور جهان غرب – که ناشی از همین حرکت غیر منطقی و نتیجه ی طبیعی اصالت دادن به ارضای بی چون و چرای شهوات نفسانی است – مؤیّد نادرستی بی مهری نسبت به فضایل معنوی و بی اعتنایی به استعدادها و غرایز انسانی،و برخاسته از همین تفکّرشوم و دور از واقع نیست؟
متأسفانه ممالک اسلامی نیز از این گرقتاری ها و تیره روزی ها بر کنار نبوده کورکورانه از آنان پیروی کرده،و حقایق و فضایل و معنویات خود را به دست فراموشی سپرده اند.
* گروهی دیگر نیز که زرق و برق ثروت و مقام،چشم آن ها را کور نکرده ،تا اندازه ای به بی ارزشی اندوختن مال و رسیدن به پست و مقام پی برده،و از تنگنای دیدگاه های مختلفی که آدمی را به پایین ترین سطح فرومایگی و پستی تنزّل داده،رها گشته اند،دچار علم زدگی شده،کمال و سعادت انسان را منحصراً در گرو دانش و علوم روز دانسته،می گویند: هر انسانی که بیشتر به حقایق هستی آگاه باشد کامل تر خواهد بود، همه ی شرور و نقایص ناشی از جهل و نادانی،و همه خوبی ها در آموزش دانش می باشد.
تردیدی نیست که دانش بشری یکی از مهم ترین دست آوردهای انسان در طول حیات چندهزار ساله ی خود محسوب می شود. هیچ کس نمی تواند منکر ارزش و فضیلت علم و دانش شود،و هیچ قدرت و مکتب و فرقه ای نمی تواند مانه پیشرفت حیرت انگیز این پدیده ی شگفت آور گردد،چرا که ؛تحقیق و فراگیری علم ریشه در کنجکاوی و حسّ جستجوگری – که از واقعیّت -های غریزی و طبیعی انسان است – دارد.
از این رو،اصل پی گیری علوم و تحقیق و جستجو و دقّت در کنار زدن پرده های جهل از رازهای عالم طبیعت و اکتشافات و اختراعات بشری،مقبول خاص و عام بوده،و مورد پذیرش همه ی ادیان الهی و آیین های آسمانی است،لیکن سخن در نظریه ی کسانی است که تمام کمال و سعادت را منحصراً در کشف رموز عالم طبیعت پنداشته اند.
تردیدی نیست که کشفیّات و اختراعات و پیشرفت های علوم نیز هم چون بسیاری از پدیده های مادی بشر،به نوبه ی خود در رسیدن انسان به کمال و سعادت می تواند مؤثّر باشد،لکن کمال و سعادت نهایی و ابدی در این ها خلاصه نمی گردد.
هم چنان که پیشرفت علم طب توانسته است از بسیاری از مرگ و میرهای زودرس پیشگیری کند، بهره وری صحیح از امکانات اطلاع رسانی جهت بالا بردن سطح آگاهی مردم و مطلع شدن از حوادث ناگهانی مانند سیل و زلزله و قحطی و ... و استفاده از وسایل حمل ونقل سریع برای کمک رسانی به نیازمندان،و نیز بهره برداری از دانش و فنّ سدّ سازی جهت مهار و ذخیره آبها در گذشته به طور بسیار محدود در سطح آب انبارها انجام می گرفت،و سود جستن از امکانات صنعت چاپ جهت نشر حقایق و رشد فرهنگی انسان ها،و بالاخره استفاده از تجهیزات جنگی در مقابله با تهاجمات زیانبار ذشمنان و دفاع از مؤمنین و مظلومان و صدها نمونه ی دیگر ،از جمله نتایج سودمند دانش بشری محسوب می شود که هر یک به نوعی می تواند در سرعت رشد و تعالی و سعادت و کمال انسان نقش داشته و مؤثر باشد.
تمام کسانی که برای انسان خط مشی تعیین کرده اند،تنها به بعضی از ابعاد انسان توجه نموده اند.
مکتب های غیرالهی که از سوی حکیمان و اندیشمندان و دلسوزان جوامع بشری ارایه گردیده،و هدف شان طرح و عرصه ی برنامه هایی جهت تشکیل جامعه ی مدنی و تنظیم حیات اجتماعی و بهبود زندگی دنیوی است،بزرگ ترین ظلم را در حقّ انسان و انسانیّت روا داشته اند.
کمال انسان از نظر بنیان گذاران این مکتب ها، خواهی نخواهی عبارت است از دستیابی به یک سلسله علوم و فنون و آداب و سنن و قوانین و مقررات تجربی برای بهزیستی اجتماعی.
و چه ظلمی بزرگتر از این که انسان و مقام و منزلت او را در توده ای از آب و گِل خلاصه نماییم!
چه طور است که برای بهره وری از یک دستگاه جدیدالتأسیس از کتاب راهنما و یا بروشوری که سازنده ی آن نوشته یا از مهندسی که تربیت شده ی اوست کمک می گیرند،با این که آن تنها یک دستگاه مادی است و دیگران هم می تواند بوسیله ی تجربه با کیفیت کار آن آشنا شوند،اما این اصل را در مورد انسان به کار نمی گیرند!
وقتی سؤال می شود: انسان چیست؟او را «موجود نانشناخته» می نامند،ولی وقتی پرسیده می شود: چه باید بکند تا به سعادت برسد؟ برای او نسخه ها می پیچند و طومارها می نویسند.
آنان که هنوز حتی تمام جهات مادی انسان را هم درنیافته اند،چگونه می توانند تشخیص دهند که مثلاً چه عملی برای بعد از مرگ او مفید است؟
اگر زندگی بشر منحصر به این جهان نیست طبعاً دستورالعمل هایی که برای سعادت او داده می- شود نیز باید – گذشته از در نظر گرفتن تمام جهات روحی و جسمی اش – با ابعاد زندگی او در عالم دیگر نیز موافق و همسو باشد.
بنابراین،علیرغم پیشرفت های حیرت انگیز و موفّقیت های چشم گیر علمی،انسان در زمینه ی قانون گذاری بسیار ناتوان است،پایش لنگ و دستش کوتاه!
کمال از نظر اسلام
از نظر اسلام جمیع مخلوقات در جهت کمال و رشد و تعالی و هدفی که ایده آل آنهاست هدایت فطری شده اند. آیات قرآنی نیز با بیان های مختلف بدین معنا اشاره دارد،مثل آیه ی شریفه ای که می فرماید:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعطی کُلَّ شَیءِ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی».
«پروردگار ما همان است که همه ی اشیای را نعمت حیات بخشیده،سپس هدایت (تکوینی) را بر ایشان مقرّر فرموده است ».
انسان نیز مانند سایر مخلوقات،بر اساس فطرتی که او را به سوی تکمیل نواقص و رفع حوائجش فرا می خواند آفریده شده،لکن به واسطه ی وجود اختیاری که در نهاد او به ودیعت گذاشته شده، . به خاطر نیازها و احتیاجات تکوینی بیشتری که دارد نمی تواند همه ی نواقص خود را به تنهای تکمیل نماید،بلکه کمال کامل و حقیقی انسان از دیدگاه اسلام مستلزم تعاون و همکاری و مساعدت های فراوانی است که از مسیر ازدواج آغاز و با مشارکت و تلاش جمعی در رفع موانع حیات انسانی و تأمین نیازهای عامه و ایجاد زمینه ی تشکیل محیطی سالم برای رشد و تعالی انسان -ها امکان پذیر می گردد.
و در این مسیر،نیازمند اصول و قوانینی است علمی و محتاج راه و روش و سنتی است عملی،که از قابلیت ها و خواسته های نهادینه شده ی او ریشه گرفته،پاسخگوی احتیاجات حقیقی او باشد.واین همان مفاد و محتوای کلّی ادیان الهی است و فطری بودن دین نیز می تواند به معنای همسویی و موافقت اصول و احکام اسلامی با فطرت توحیدی انسان باشد:
« فَأَقِم وَجهَکَ لِلِّدینِ حَنیفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها».
«پس روی خود را به سوی این دین حنیف کن (با اعتدال کامل و توجّه تمام به دین،اقبال نمای، که مطابق است) با همان فطرت و سرشتی که خداوند،مردم را بر آن سرشت آفریده است».
طرز تفکّر افراد اجتماع – درباره ی حقیقت زندگی دنیا و بینش آنان درباره ی آغاز و پایان جهاد – به هر شکلی باشد،سنت هایی که در آن اجتماع وضع می شود همان گونه شکل می گیرد.
و به عبارت دیگر؛صورت و شکل زندگی با اختلاف در اصول اعتقادی مختلف می گردد.
ازدیدگاه اسلام ،انسان هدف و غایتی ندارد مگر سعادت و کمال ،و خوشبختی و کمال جز برآورده شدن نیازهای حقیقی و به فعل رسیدن قوا و استعدادها و مقتضیات واقعی او چیزی نیست.
گرچه حرکت به سوی کمال و سعادت،حتی در محیط های ناسالم و غیر شایسته نیز امکان پذیر است و بسیاری از اولیای الهی در آلوده ترین جوامع بشری توانسته اند به عالی ترین مراحل کمال نایل گردند،لیکن تحقّق کمال و سعادت برای نوع انسان ها،تنها در صورتی میسّر است که اجتماعی صالح برپا گردد،اجتماعی که در آن،سنت ها و قوانین صالح و منطبق با خواسته ها و نیازهای حقیقی انسان حکومت کند،و این جز در سایه ی اعتقاد به اصولی علمی و پای بندی به سنت ها و روش های عملی نشأت گرفته از وحی – که منطبق و هم جهت با سیر تکاملی تکوین و همسو با خواسته های فطری بشر است – میسّر نیست.
سعادت و کمال حقیقی انسان در گرو شناخت درست،کامل و واقع بینانه ی اوست. از این رو اسلام معتقد است تنها خالق انسان که آگاه به تمام جنبه های روحی و جسمی اوست باید برای کمال وی برنامه ریزی نماید.
اسلام با واقع بینی و بر اساس فطرت و از طریق وحی،با استمداد و استخدام عقل و با توجّه به ابعاد مختلف معنوی و مادی انسان ،و با عنایت به خواسته های فطری و نیازهای روحی و جسمی او،با ارایه ی برنامه های عملی متناسب،و تشریع قوانین هماهنگ با تکوین،مردم را به ایمان به خدا و پذیرش دعوت انبیای و اعتقاد به روز جزا فرا خوانده،و ضمن تعالیم عالیه ی خود،بر تطهیر نفس از ناپاکی ها و پلیدی ها ،و تخلّق به اخلاق پاک و صفات عالی انسانی تأکید و سفارش فراوان نموده است.
در عین حال،ضمن دعوت به پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در مسیر اصلاح نفس،او را از لذایذ طبیعی که از خواسته های فطری بشر است،محروم نگردانیده است.
لکن با محاسبه ی صحیح نیازهای واقعی انسان،بهره بردن از مظاهر لذت بخش دنیوی را تا آنجا که تار و سعادت او را بر باد ندهد،و جامعه را به ناپاکی و پلیدی نکشاند،مجاز شمرده است.
اسلام سعادت بشر را در گرو برآورده شدن تمام نیازهای اعتقادی،اخلاقی،فرهنگی ،سیاسی فردی و اجتماعی انسان دانسته ،در عین تأکید فراوان بر اهمیّت امور معنوی و ایمان و اخلاق و فضایل انسانی ،به جنبه های مادی و طبیعی بشر نیز توجهی خاصّ مبذول فرموده،پیروان خود را به فعالیت های اقتصادی و به کارگیری نیروی انسانی و بهره برداری از ذخایر طبیعی برای رفع نیازهای مادی و تأمین سلامت فرد و جامعه دعوت نموده است و در این زمینه احادیث فراوانی وارد شده است.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
« الکادُّ عَلی عِیالِهِ (مِن حَلالٍ) کَالمُجاهِدِ فِی سبیل اللهِ».
« کسی که برای (تحصیل معاش) خانواده اش از راه حلال کوشش و فعالیت کند همانند مجاهد در راه خداست».
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
«مَن أَکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ یَکوُنُ یَومَ القِیامَةِ فِی عِدادِ الأَنبیاء و یَأخُذُ ثَوابَ الأنبِیاءِ».
«کسی که از دست رنج خود استفاده کند در قیامت در زمره ی انبیا محشور گردد و پاداش آنان به او داده شود».
امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوار خود روایت کرده که امیرمؤمنان (علیه السلام) فرموده -اند:
«مَن وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فَأَبعَدَهُ اللهُ».
«کسی که آب و خاک (منابع طبیعی) را در اختیار داشته باشد (ولی نیروی انسانی خود را به کار نبندد) و با تهی دستی بگذراند،خداوند او را از (رحمت) خود دور کند».
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
«اگر ساعت انقراض عالم و قیام قیامت فرا رسد و در دست یکی از شما نهال درختی باشد،چنان چه به قدر کاشتن آن فرصت دارد آن را بکارد».
ابن عبّاس گوید: هر گاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به کسی التفات می نمودند،و مورد توجّه آن حضرت قرار می گرفت ،سؤال می کردند:
«آیا شغلی دارد؟ اگر جواب منفی داده می شد،می فرمودند: از چشم من افتاد. و چون از سبب آن سؤال می شد می فرمودند: اگر مؤمن شغلی نداشته باشد دینش را وسیله ی امرار معاش قرار
می دهد».
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
«العِبادَةُ عَشَرَةُ أَجزاءٍ تِسعَةُأَجزاءٍ فِی طَلَبِ الحَلالِ».
« عبادت ده جزی است نُه جزء آن در طلب روزی حلال است».

پی نوشت

. در کتب فلسفی و اخلاقی این بحث گاهی تحت عنوان «سعادت و شقاوت» و گاهی به عنوان « کمال و نقص» مطرح می شود.
. به کتاب طهارة الأعراق و ترتیب السعادات ابن مسکویه و... مراجعه شود. ّّ
. سوره ی اعراف : آیه ی 179.
. (... أَموالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللهُ لَکُم قِیاماً) سوره ی نساء : آیه ی 5
. سوره ی طه ، آیه ی 50.
. سوره ی روم ،آیه ی 30.
. «قُل مَن حَرَّمَ رِینةَ اللهِ الَّتی أخرَجَ لِعبادِهِ وَ الطّیّباتِ مِنَ الرِّزقِ». « بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزی های پاکیزه را حرام کرده است ؟!» (سوره ی اعراف: آیه ی 32)
در این باره روایات نیز فراوان است ولی اسلام سفارش می کند که آدمی خود را محیط لذات مادی محصور نکند و زندگی را تنها پوشیدن و نوشیدن و لذت جنسی نداند.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:« ... وَ مَن لَم یَرَ للهِ عزَّوَجلَّ عَلَیهِ نِعمَةً إلاّ فِی مَطعَمٍ أَو مَشرَبٍ أَو مَلبَسِ فَقَد قَصُرَ عَمَلُهُ و دَنا عَذابُهُ». « کسی که از نعمت های خداوند درباره ی خودش جز خوردنی و نوشیدنی و پوشیدنی چیزی نبیند رفتتارش نارسا و عذابش نزدیک خواهد بود»
. وسایل : 17/66 ب 23 از مقدّمات تجارت ح 1.
. مستدرک : 13 /24 ب 8 ح 8.
. وسایل 17 /40 ب 9 ح 13.
. مستدرک : 13 /460 کتاب المزارعة ب 1 ح 5.
. ینابیع الحکمة : 1/311 ب 14 ح 28.
. ینابیع الحکمة : 1/310 ح 27.

منبع:فرهنگ تربیت

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی