آداب مشترک در همه ي عبادات (2) از منظر امام خميني رحمه الله
 آداب مشترک در همه ي عبادات (2) از منظر امام خميني رحمه الله
آداب مشترک در همه ي عبادات (2) از منظر امام خميني رحمه الله

نشاط و بهجت

از ديگر آداب قلبيه ي نماز و ساير عبادات که موجب نتايج نيکويي است،بلکه باعث فتح بعضي از ابواب و کشف بعضي از اسرار عبادات است، آن است که سالک، جديت کند که عبادت را از روي نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر بجا آورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت، احتراز شديد کند.
پس وقتي را که براي عبادت انتخاب مي کند وقتي باشد که نفس را به عبادت اقبال است و داراي نشاط و تازگي است و خستگي و فتور ندارد، زيرا اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگي وادار به عبادت کندا ممکن است آثار بدي به آن مرترتب شود که از جمله ي آنها آن است که انسان از عبادت منضجر شود و تکلف و تعسف آن زياد گردد و کم کم باعث تنفر طباع نفوس شود.
و اين علاوه بر آن که ممکن است انسان را به کلي از ذکر حق منصرف کند و روح را از مقام عبوديت مه منشأ همه ي سعادات است برنجاند، از چنين عبادتي نورانيت قلبيه حاصل نگردد و باطن نفس از آن منفعل نگردد و صورت عبوديت، صورت باطن قلب نشود.
[بايد] عبادات از روي نشاط و بهجت بجا آورده شود و از تکلف و تعسف و کسالت بکلي احتراز شود تا حال محبت و عشق به ذکر حق و مقام عبوديت رخ دهد و انس و تمکن حاصل آيد. و انس به حق و ذکر او از اعظم مهماتي است که اهل معرفت را به آن عنايت شديد است و اصحاب سير و سلوک براي آن تنافس(1) کنند. و چنانچه اطبارا عقيده آن است که اگر غذا را از روي سرور و بهجت ميل کنند زودتر هضم شود، همين طور طبّ روحاني اقتضا مي کند که اگر انسان غذاهاي روحاني را از روي بهجت و اشتياق تناول کند و از کسالت و تکلف احتراز کند، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفيه شود.
عن ابي عبدالله عليه السلام قال: «لا تکرهوا الي انفسکم العبادة».(2)
و عن ابي عبدالله عليه السلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
«يا علي، ان هذا الدين متين، فاوغل فيه برفق و لا تبغض الي نفسک عبادة ربک».(3)
و در حديث است از حضرت عسکري عليه السلام:
«اذا نشطت القلوب فاودعوها، و اذا نفرت فودعوها».(4)

مراعات

و از اين احاديث و احاديث دگير استفاده ي ادب ديگر شود که آن نيز از مهمات باب رياضت است. و آن عبارت از مراعات است. و آن، چنان است که سالک در هر مرتبه که هست، چه در رياضت و مجاهدات علميه يا نفسانيه يا عمليه، مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نمايد و زايد بر طاقت و حالت خود تحميل آن نکند؛ خصوصاً براي جوانها و تازه کارها اين مطلب از مهمات است که ممکن است اگر جوان ها با رفق و مدارا با نفس رفتار نکنند و حظوظ طبعت را به اندازه ي احتياج آن از طرق محلله ادا نکنند، گرفتار خطر عظيمي شوند که جبران آن را نتواند کرد؛ و آن خطر، آن است که گاه نفس به واسطه ي سخت گيري فوق العاده و عنان گيري بي اندازه، عنان گسيخته شود و زمام اختيار را از دست بگيرد و اقتضائات طبيعت که متراکم شد، و آتش تيز شهوت که در تحت فشار بي اندازه ي رياضت واقع شود، ناچار محترق شود و مملکت را بسوزاند. و اگر خداي نخواسته سالکي عنان گسيخته شود يا زاهدي بي اختيار شود، چنان در پرتگاه افتد که روي نجات را هرگز نبيند و به طريق سعادت و رستگاري هيچ گاه عود نکند.
پس، سالک چون طبيب حاذقي بايد نبض خود را در ايام سلوک بگيرد و از روي اقتضائات احوال و ايام سلوک با نفس رفتار کند؛ و در ايام اشتعال شهوت که غرور جواني است طبيعت را به کلي منع از حظوظش ننمايد، و با طرق مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند که فرو نشاندن شهوت به طريق امر الهي، اعانت کامل در سلوک راه حق کند.
پس، نکاح و زواج کند که از سنن بزرگ الهي است که علاوه بر آن که مبدأ بقاء نوع انساني است، در سلوک راه آخرت نيز مدخليت بسزا دارد.
و از اين جهت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «کسي که تزويج کند، نصف دينش را احراز نموده».(5) و در حديث ديگر است که «کسي که دوست دارد ملاقات کند خدا را پاک و پاکيزه، ملاقات کند او را با زوجه».(6) و از رسول اکرم نيز منقول است که «اکثر اهل آتش عزبها هستند.»(7)
و در حديث است که حضرت اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند: «جماعتي از اصحاب بر خود حرام کردند زنها را و افطار در روز و خواب در شب را. ام سلمه خبر داد به حضرت رسول اکرم؛ آن سرور تشريف آوردند نزد آنها فرمودند: «آيا شما اعراض مي کنيد از زنها؟ همانا من نزد زنها مي روم و روز تناول مي کنم و شب خواب مي روم، و کسي که از سنت من اعراض کند از من نيست و خداي تعالي فرو فرستاد: (لا تحرموا طيبات ما احل الله لکم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين، و کلوا مما رزقکم الله حلالاً طيباً و اتقوا الله الذي انتم به مؤمنون)(8)
بالجمله، بر سالک راه آخرت مراعات احوال ادبار و اقبال نفس لازم است؛ و چنانچه از حظوظ نبايد مطلقاً جلوگيري کند- که منشأ مفاسد عظيم است- نبايد در سلوک از جهت عبادات و رياضات عمليه به نفس سخت گيري کند و آن را در تحت فشار قرار دهد؛ خصوصاً در ايام جواني و ابتداء سلوک که آن نيز منشأ انضجار و تنفّر نفس شود و گاه شود که انسان را از ذکر حقّ منصرف کند.
و در احاديث شريفه اشاره به اين معني بسيار است، چنانچه در کافي شريف است که حضرت صادق عليه السلام فرمودند: «من در ايام جواني جديت و اجتهاد در عبادت نمودم، پدرم به من فرمود: اي فرزند! کمتر از اين عمل کن؛ زيرا که خداي عزوجل وقتي که دوست داشته باشد بنده اي را، راضي شود از او به کم».(9) و قريب به اين قريب به اين مضمون در حديث ديگر است.(10)
و نيز در روايت کافي است که حضرت ابي جعفر از حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حديث کند که فرمود: «همانا اين دين محکم است؛ داخل آن شويد با رفق و مدارا، و عبادت خدا را مبغوض بندگان خدا نکنيد تا مثل سوار مفرطي باشيد که نه سفر را قطع مي کند و نه پشت به مرکوب خود باقي مي گذارد.»(11) و در حديث ديگر است که «عبادت پروردگار را مبغوض نفس خود مکن».(12)

تفهيم

يکي از آداب قلبيه ي بعبادات، خصوصاً عبادات ذکريه، تفهيم است. و آن چنان است که انسان، قلب خود را در ابتداء امر چون طفلي پندارد که زبان باز نکرده و آن را مي خواهد تعليم دهد؛ پس، هر يک از اذکار و اوراد و و حقايق و اسرار عبادات را با کمال دقت و سعي به آن تعليم دهد و در هر مرتبه اي از کمال هست، آن حقيقتي را که ادراک نموده به قلب بفهماند.
پس، اگر اهل فهم معاني قرآن و اذکار نيست و از اسرار عبادات بي بهره است، همان معناي اجمالي را که قرآن کلام خداست و اذکار، يادآوري حق است و عبادات، اطاعت و فرمانبرداري پروردگار است تعليم قلب کند وبه قلب همين معناي اجماليه را بفهماند.
و اگر اهل فهم معاني صوريه ي قرآن و اذکار است، همان معاني صوريه را، از قبيل وعد و وعيد و امر و نهي، و از علم مبدأ و معاد به آن مقدار که ادراک نموده به قلب تعليم دهد. و اگر کشف حيقيتي از حقايق معارف يا سري از اسرار عبادات براي او شده، همان را با کمال سعي و کوشش به قلب تعليم کند و آن را تفهيم نمايد. و نتيجه ي اين تفهيم آن است که پس از مدتي مواظبت، زبان قلب گشوده شود و قلب ذاکر و متذکر گردد.
در اول امر، قلب متعلم بود و زبان، معلم و به ذکر زبان قلب، ذاکر مي شد و قلب تابع زبان بود، و پس از گشوده شدن زبان قلب عکس گردد: قلب ذاکر گردد و زبان به ذکر آن ذکر گويد و به تبع آن حرکت کند. بلکه گاه شود که در خواب نيز انسان به تبع ذکر قلبي ذکر لساني گويد؛ زيرا که ذکر قلبي مختص به حال بيداري نيست و اگر قلب متذکر شود زبان که تابع آن شده ذکر گويد و از ملکوت قلب به ظاهر سرايت نمايد: «قل کل يعمل علي شاکلته»(13)
بالجمله، در اول امر بايد انسان اين ادب، يعني تفهيم را ملحوظ دارد تا زبان قلب که مطلوب حقيقي است گشوده گردد. و علامت آن که زبان قلب گشوده شده آن است که تعب ذکر و زحمت آن مرتفع شود و نشاط و فرح رخ دهد و خستگي ور نج زايل گردد؛ چنانچه اگر کسي طفلي را که زبان باز ننموده بخواهد تعليم دهد، تا طفل زبان باز ننموده معلم خسته و ملول شود؛ همين که طفل زبان گشود و آن کلمه را که تعليم او مي کرد ادا کرد، خستگي معلم رفع شود و معلم به تبع طفل کلمه را ادا کند بي رنج و تعب.
قلب نيز در ابتداء امر طفلي است زبان نگشوده که آن را بايد تعليم داد و اذکار و اوراد را بايد به زبان آن گذاشت، و پس از باز شدن زبان آن انسان تابع آن گردد و رنج و تعب تعليم و خستگي ذکر مرتفع گردد. و اين ادب براي کساني که مبتدي هستند خيلي لازم است.
و بايد دانست که يکي از نکات تکرار اذکار و ادعيه و دوام ذکر و عبادت همين است که زبان قلب گشوده و قلب ذاکر و داعي و عابد گردد، و تا اين ادب ملحوظ نشود زبان قلب گشوده نشود.

پی نوشت:

1- نفس نفس کردن، سبقت گرفتن.
2- خود را به اکراه به عبادت وادار مسازيد. اصول کافي، ج3، ص129، کتاب الايمان و الکفر، باب استواء العمل و المداومة عليه، حديث 3.
3- اي علي! اين دين متين و استوار است؛ با رفق و مدارا در آن گام نه و پرستش پروردگارت را مبغوض خود مکن. اصول کافي، ج3، ص138، کتاب الايمان و الکفر، باب الاقتصاد في العبادة، حديث 6.
4- هنگامي که قلوب نشاط و بهجت دارند به آنها امانت بسپاريد؛ و وقتي که گريزان اند آنها را واگذاريد. بحارالانوار، ج75، ص377، کتاب الروضه، باب 29، حديث 3.
5- بحارالانوار، ج100، ص220، کتاب العقود و الايقاعات، ابواب النکاح، باب 1، حديث 14. به نقل از امالي شيخ طوسي، ج2، ص132.
6- همان، حديث 18و35 به نقل از روضة الواعظين، ص373؛ و نوادر رواندي، ص12.
7- وسائل الشيعه، ص15، کتاب النکاح، باب 2، حديث 6.
8- آنچه را که خدا بر شما حلال فرموده حرام کنيد و ستم مکنيد که خدا ستمکاران را دوست نمي دارد. و بخوريد از آنچه خدا روزي شما کرده حلال و پاکيزه و از خدا بپرهيزيد، خدايي که شما به او ايمان آورده ايد. سوره ي مائده (5)، آيه ي 87 وسائل الشيعه، ص15، کتاب النکاح، باب 2، حديث 8.
9- اصول کافي، ج3، ص138، کتاب الايمان و الکفر، باب الاقتصاد في العبادة، حديث 5.
10- همان، حديث 4.
11- همان، حديث 1.
12- همان، حديث 2.
13- بگو هر کس بر سرشت خود عمل مي کند. سوره ي اسراء (17): آيه ي 84.

منبع:کتاب آداب باطني و اسرار معنوي نماز

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی