وقف در قرآن و سنت
وقف در قرآن و سنت
وقف در قرآن و سنت

نویسنده: فریبا شهیدی فر

مقدمه

یکی از مهم ترین تمهیدات دین اسلام در راستای دور اندیشی و تامین آینده مسلمین و فرزندان ایشان پایه ریزی سنت حسنه وقف است،چنان که وقتی به قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) و سنت عملی ایشان رجوع می کنیم، اهمیت دو چندان این سنت زیبا را در می یابیم. گر چه در قرآن کریم آیه ای به صراحت دال بر وقف وجود ندارد اما از آیات متعددی می توان وقف را به عنوان یکی از مصادیق بارز اعمال صالحه یا باقیات صالحات یا.... معرفی نمود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت مکرم ایشان نیز در زمان حیات گهربار خویش نه تنها در پی احسان و نیکی به اطرافیان و مسلمانان بودند بلکه به جهت آینده نگری و تامین منافع و مصالح مسلمین به طور عملی به دیگران سنت نیکوی وقف را آموزش می دادند. تاریخ اسلام آکنده است از موقوفات وصدقات گرانسنگ این عزیزان است که مطالعه آنها ضرورت و اهمیت طرح بحث درباره وقف را نمایان می سازد. ابوشکور بلخی در بیان اهمیت وقف می گوید:
«توانگر بَرَد آفرین سال و ماه
و درویش نفرین بَرَد بی گناه»

اگر این سنت جمیل مورد تبلیغ وترویج قرار گرفته و همگان به آن هدایت و تشویق شوند، نه تنها آثار مثبت و ماندگار دنیوی بلکه ثمرات اخروی فراوانی نصیب واقف خواهد شد. اینک در دو بخش وقف در قرآن کریم و سیره معصومین (علیه السلام) مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و از منابع ارزشمندی نیز بهره برده شده که وجود این منابع متعدد مبین اهمیت وقف نیز می تواند باشد.
فرضیه: در قرآن کریم آیه ای که صریحا بر وقف دلالت کند وجود ندارد، اما این سنت حسنه به وفور در کلام معصومین (علیه السلام) و سنت عملی ایشان دیده می شود.

روش تحقیق: کتابخانه ای – اسنادی.

هدف: واکاوی و بازنگری سنت حسنه وقف در قرآن و سنت و بیان اهمیت آن.

مفهوم شناسی واژگان کلیدی

وقف
وقف در زبان فارسی به معنای ایستادن، توقف، حبس کردن،منحصر کردن چیزی به کسی است درماده 55 قانون مدنی آمده: وقف عبارت است از این که عین مال حبس و منافع آن تسلیم شود. منظور از حبس نمودن عین مال نگاه داشتن عین مال از نقل و انتقال و هم چنین از تصرفاتی است که موجب تلف عین گردد، زیرا مقصود ازوقف،انتفاع همیشگی موقوف علیهم، از مال موقوفه است و بدین جهت هم آن را وقف گفته اند. منظور از سبیل منافع، واگذاری منافع در راه خداوند، و امور خیریه و اجتماعی است. از نظر فقها نیز حبس عین ملک و بخشیدن منفعت آن (حبس العین – تسبیل المنفعه) وقف است.

موقوف علیهم

به فرد یا افرادی اطلاق می شود که اموال موقوفه را در راستای تامین منافع ایشان وقف می شود.

واقف

کسی است که عمل وقف را انجام می دهد.

وقف در آیات قرآن کریم

در قرآن آیه ای که بر وقف و احکام آن صریحا دلالت کند، وجود ندارد. ولی دانشمندان مسلمان و مفسران قرآن کریم از کلیت برخی مفاهیم اخلاقی که در قرآن ذکر شده است، چنین دریافته اند که وقف مورد تایید قرآن کریم است. چرا که اعمال خیر و صالح همواره در آیات این کتاب شریف و نورانی ستوده شده وبه طور عموم هر آنچه که بر انجام کارهای نیکو و تشویق بدان دلالت داشته باشد، بر وقف نیز دلالت می کند. به تعبیر دیگر می توان گفت که روح وقف مورد تایید قرآن کریم قرار گرفته است.
در نهایت مواردی از اعمال صالح، مانند صدقه، قرض الحسنه،تعاون، انفاق، محبت و کمک به همنوعان و.... ذکر شده و به نوعی با روح وقف سازگاری دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
الف: آیاتی که انسان را به عمل صالح ترغیب و توصیه نموده و می دانیم وقف کردن نیز نوعی کار خیر و عملی خدا پسندانه است:
1. «و اما الذین امنوا و عملوا الصالحات فیوفیهم اجورهم»(آل عمران/ 57)
[و اما کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، (خداوند) مزدشان را به تمامی به آنها می دهد.]
در این آیه، «ایمان و عمل صالح» دو عامل مهم برای استحقاق پاداش دانسته شده است. ایمان، مقتضای اولیه و فطری انسانها است و باید با عمل صالح،ثبوت آن به نمایش گذاشته شود. صالحات در آیه ی مذکور می تواند بر هر عمل شایسته ای – از جمله وقف – دلالت کند.
2. «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا»(کهف/ 46)
[مال و فرزندان آرایش زندگانی جهان اند ولکن، اعمال صالح که تا قیامت باقی است، نزد پرودگار بسی بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.]
در آیه ی مذکور، باقیات صالحات می تواند شامل: نماز، تهجد، ذکر خدا و صدقات جاری هم چون بنای مساجد، مدارس و موقوفات و خیرات در راه خدا باشد.
که بدین ترتیب باید گفت: وقف مصداق بارز باقیات صالحات است.
ب: آیه هایی که به تالیف قلوب و جلب محبت دیگران دلالت دارد و چون یکی از مصارف در آمدهای وقف در جهت تحکیم و تثبیت روح همبستگی و محبت بوده و در عین حال احسانی است عاری از منت، و اقدامی است که در بسیاری از موارد، استفاده کننده از منافع وقف، واقف را ملاقات نکرده وچه بسا او را نمی شناسد، ولی از نتیجه لطف او بهره مند می شود، در نهایت تاثیر این عمل خدا پسندانه به مراتب عمیق تر و ماندنی تر خواهد بود:
1. «انما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المولفه قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل الله وابن السبیل» (توبه/ 60)
[صدقات منحصرا مختص است به: فقیران و عاجزان ومتصدیان اداره صدقات وکسانی که باید تالیف قلوب آنها کرد و آزادی بندگان و قرض داران و در راه خدا (راه تبلیغ و ترویج دین خدا) و به راه ماندگان.]
ج: آیاتی که مردم را به روح تعاون،احسان و برادری دعوت نموده است، مانند:
1. «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان»(مائده / 2)
[بر نیکی و تقوی همکاری کنید وبر گناه و دشمنی همکاری نکنید.]
2. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی»(نحل/ 90)
[یقینا خداوند به عدل و احسان وبخشش به نزدیکان دستور می دهد.]
د: آیاتی که وقف را از طریق تقرب الهی معرفی می کند،مثل:
1. «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»(آل عمران/ 92)
[هرگز به مقام بر و نیکی نخواهید رسید مگر این که از آنچه که دوست دارید، انفاق کنید.]
بدون شک برای انفاق،راههای گوناگونی وجود دارد که وقف یکی از مهم ترین مصادیق ان می باشد. در ضمن نیل به مقام ابرار ومقربین نیازمند انفاق از چیزهایی است که محبوب انسان است و معمولا دل کندن از آنها کاری بس دشوار به نظر می رسد به ویژه در وقف که موقوفه از ملکیت واقف خارج شده و به مالک حقیقی یعنی خداوند متعال واگذار می گردد.
2. «لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر والملائکه و الکتاب و النبیین و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل....»(بقره/ 177)
[نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب بگردانید،بلکه نیکی آن است که کسی به خداوند و روز باز پسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد ومال خود را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان ودر راه ماندگان و....بدهد]
هنگام تعریف نیکی، خداوند به معرفی نیکان می پردازد تامردم تنها به فراگیری مفاهیم بسنده نکنند. البته باید دانست که ریشه نیکی و نیکوکاری در اعتقاد و ایمان نهفته است.پس از اعتقاد و ایمان به اصول دین، خداوند به بیان اعمال صالح می پردازد و از بخشش مال شروع می کند و این بخشش نشان از عمق ایمان به مبدأ ومعاد دارد،زیرا از آنچه به آن محبت دارد در راه خدا می دهد.
بدون شک وقف اموال نیز می تواند مصداق روشنی برای بر و نیکی به شمار آید.
و آیات فراوان دیگری که نقطه مشترک تمامی آنها بیان محبوبیت و مطلوبیت عمل وقف و شخص واقف در بارگاه الهی است. در حقیقت وقف،خروج مال از ملکیت مجازی انسان و پیوستن به ملکیت حقیقی خالق متعال است.
دو نکته مهم دیگر از آیات مذکور استنباط می شود:
الف: در آیات مذکور موارد استعمال وقف به خوبی تبیین شده است تا واقف آگاه گردد که مال خود را باید در چه راههایی به مصرف برساند.
ب: یکی از مهم ترین شرایط مال وقفی برای آن که در درگاه الهی مقبول افتد،این است که باید از اموال دوست داشتنی واقف انتخاب شود و همین نکته می تواند بیانگر ایمان و عقیده واقعی واقف به خدا و روز جزا باشد.

موقوفات پیامبر اسلام و اهل بیت

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) گذشته از این که به فقرا،ضعفا،مستمندان وقشرهای محروم اجتماع کمک می کردند،آیندگان را نیز فراموش نمی کردند وبا به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زیادی از املاک وزمینها و اموال خویش،سنت حسنه وقف را پایه ریزی کردند. یکی از فصول درخشان زندگانی این پیشوایان بزرگ،اقدامات آنان در زمینه وقف است که هم مردم را به وقف تشویق می کردندو هم شخصا املاک وداراییهای ارزنده ای را وقف می کردند. پیش از بررسی این موضوع،چند مساله مقدماتی درباره وقف را از نظر می گذارنیم:

ضرورت مالکیت واقف، پیش از وقف

نکته ای که در این جا نباید از آن غفلت ورزید این است که غرض ازذکر این مسائل و بیان وقفها وصدقه های اهل بیت (علیهم السلام) این است که آنان اموالی که وقف می کردند، ملک شخصی شان بود که از طرق گوناگون جزء اموالشان به حساب می آید و اگر ملک شخصی آنها نبود نمی توانستند وقف کنند. چرا که انسان به طور قطع وقتی می تواند تمام یا قسمتی از اموال خود را وقف نماید و در راه خدا برای استفاده یک قشر خاص یا جمیع مسلمانان و... قرار دهد که ملک شخصی او باشد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غابه(جایی نزدیک مدینه در راه شام) وقتی کنار چاه هم رسید، مسلمانان گفتند: ای رسول خدا آیا این چاه را مصادره نمی کنید؟ فرمود: خیر، ولی یک نفر این چاه را بخرد و بهای آن صدقه داده شود. طلحه بن عبیدالله آن را خرید و وقف کرد.(المغازی / ج1/ ص547)
به دیگر سخن، وقف کردن چیزی وابسته به ملکیت خصوصی است که اگر شخصی مالک چیزی نباشد نمی تواند وقف کند. واقف باید مالک باشد تا بتواند به دیگری تملیک کند،همان گونه که در کتب فقهی آمده است(به عنوان نمونه رجوع شود به: شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام /ج2/ ص 212) موقوفه اگر مملوک نباشد؛ یعنی مال دیگری باشد و غاصب بخواهد آن را وقف کند صحیح نیست. از این رو وقف هم مانند دیگر صدقات مشروط است بر این که مال وقف شده به گونه ای باشد که انسان بتواند با وقف کردن آن به خدا نزدیک بشود. پس اگر واقف مال حرام را بخواهد وقف نماید، چون آن مال «غصب» و تصرف در آن حرام و معصیت است نمی شود با همان چیزی که به وسیله آن خدا را نافرمانی کرده در پیشگاه خدا مقرب گردد.

جایگاه وقف در اسلام

در این جا به اختصار درباره اهمیت وقف از دیدگاه روایات و جایگاه آن در اسلام و ترغیب پیشوایان دینی به مساله وقف می پردازیم.
از جالب ترین تعالیم اجتماعی اسلام که بر اساس تعاون و حس نوعدوستی بنا نهاده شده،مساله وقف و صدقات جاریه است. هدف اصلی از وقف، تامین و تثبیت محل سکونت و منبع ارتزاق و تامین قسمتی از نیازمندیهای عمومی و گسترش فرهنگ و تشویق به احداث بناهای علمی،بهداشتی ومذهبی است.
اسلام با این کار یک برنامه عالی انسانی را بنیانگذاری کرد که در اثر آن عواطف بشر دوستی زنده شد.
اسلام با این ابتکار تا آن جا در روح واخلاق مردم اثر گذاشت که از مال خود
چشم می پوشند و باوقف کردن قسمتی از اموال خویش به نفع کسانی که باید حمایت شوند وسیله آسایش آنان را فراهم می کنند و نیازمندیهای نسلهای آینده را نیز از طریق وقف تامین می کنند.
فقه اسلام در چهارده قرن قبل برای وقف اهمیت خاصی قایل گردیده و یک بخش مهم و تقریبا مفصل از کتب فقه و حدیث و قوانین اسلامی ویژه احکام و مقررات وقف و صدقات جاریه و کارهایی است که برای عموم مردم مفید است.
اسلام با طرح مساله وقف و تشویق به صدقات جاریه از یک طرف اختیارات و نظرات مالک را نسبت به ملک خود (حتی سالها پس از مرگش) محترم و نافذ شمرده و از طرفی قدم اساسی را در راه گسترش علم و دانش وپرورش دانشمندان برداشته وبنای عمران و آبادی شهرها وروستاها و رفاه عموم را حتی در بیابانها و جاهای دور از آبادی پایه ریزی نموده است.

ترغیب ائمه به مساله وقف

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان رسالت مردم را بر این کار خیر ترغیب و تشویق نموده و از طرف خداوند نوید پاداش برای هر کار نیکی مخصوصا به عنوان باقیات الصالحات به آنان می دادند که از بین احادیث فراوانی که در این باره رسیده است به عنوان نمونه چند حدیث از نظرتان می گذرد:
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هر کس از این جهان درگذرد پس از مرگ، چیزی به او نمی رسد جز این که پیش تر سه چیز از خود باقی گذاشته باشد:
1. کار نیکی که اثرش پس از او باقی باشد؛
2. سنت حسنه ای که در میان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل کنند؛
3. فرزند صالحی که برای او دعا کند.(الترغیب و الترهیب / ج1/ ص100 و 118/ وسائل الشیعه / ج13/ ص292/ کتاب الوقف/ حدیث 1و2 / ص293/ حدیث 3و4وص294/ حدیث 10 / ج11/ص 437/ حدیث 6و امالی صدوق / ص38 /حدیث 7/ مجلس 9.)
در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود:
شش چیز است که شخص مومن پس از مرگش از آن بهره مند خواهد شد:
1. فرزند صالحی که برای او طلب آمرزش کند؛
2. قرآنی که از او باشد و مورد استفاده قرار گیرد؛
3. درختی که می نشاند؛
4. چاه آبی که احداث می نماید؛
5. چشمه آبی که در راه خدا جاری می کند؛
6. سنت و روش نیکی که پس از او مردم به آن عمل می کنند.(قال ابوعبدالله (علیه السلام): سته تلحق المومن بعد موته: ولد یستغفر له، و مصحف یخلفه وغرس یغرسه، و قلیب یحفره، و صدقه یجریها و سنه یوخذ بها من بعده/ وسائل الشیعه / همان/ ص 293/ حدیث 5/ ومن لا یحضره الفقیه / ج4/ ص182/ باب الوقف و الصدقه/ حدیث 637)

موقوفه ها و صدقه های پیشوایان دینی

چنان که اشاره کردیم گذشته از این که رسول مکرم اسلام و خاندان آن حضرت درباره وقف مردم را تشویق می کردند (1) طبق احادیث معتبر ومدارک تاریخی، خود از نخستین کسانی بودند که اقدام به وقف املاک شخصی نموده و آثار خیری به عنوان وقف برای اعقاب و طبقات بعد از خود به جای گذاردند ووقفنامه هایی تنظیم کردند که به برخی از آنها اشاره می شود:

باغ های مخیریق

واقدی می نویسد: مخیریق یهودی از علمای یهود بود. روز شنبه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای جنگ در احد بود،اوبه یهودیان گفت: به خدا قسم شما می دانید که محمد پیامبراست و نصرت و یاری او بر شما فرض و واجب است. آنها بهانه آوردند که امروز شنبه است. گفت دیگر شنبه معنایی ندارد! سلاح خود را برداشت و همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به میدان جنگ آمد و کشته شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مخیریق بهترین یهود است،مخیریق وقتی از مدینه به احد می رفت گفت: اگر کشته شدم،اموال من مال محمد است که در راه خدا صرف کند.آن اموال منشأ اصلی صدقات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شد.
اموال مخیریق هفت مزرعه بودند، به نامهای: میثب، صافیه، دلال، حسنی،برقه،اعواف و مشربه ام ابراهیم که مادر ابراهیم(فرزند حضرت رسول) در این منطقه سکونت داشت و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن جا می آمد.(المغازی / ج1/ /ص262و263و وفاء الفاء / ج3/ ص289-288)
اصل داستان مخیریق و وصیت کردن و شهادت وی و وقف کردن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و جریانهای سیاسی که در مورد این باغها به وقوع پیوسته در کتب حدیث و تاریخ و.... ثبت و ضبط شده است.(همانجا / ص378 و تاریخ المدینه / ج1/ ص57 و معالم المدرستین/ ج2/ ص141)

موقوفه های دیگر رسول خدا

موقوفه های آن حضرت منحصر در این هفت باغ نبود، بلکه در کتب تاریخ زمینهای دیگری را به نام صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکرکرده اند که یکی بویره است.
حموی در معجم البلدان می نویسد:
بویره از زمینهای بنی النضیر بوده است.(معجم البلدان/ ج1/ ص512)
سمهودی می نویسد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در خیبر نیز موقوفه هایی داشته است.(وفاء الفاء / ج4/ ص 121)
ابن شبه می نویسد: بخشی از سرزمین خیبر به نامهای الوطیح والکتیبه و سلالم را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقف کرد.(تاریخ المدینه/ج1/ ص 188)
بخاری نقل می کند:نوشته یا نوشته هایی دردست امیرالمومنین علی (علیه السلام) بوده است که وقفهای رسول الله در این نوشته شده بود یا آن نوشته ها وقفنامه موقوفه های رسول خدا بوده است، و لیکن توضیح نداده است که این موقوفات همان هفت باغ مذکور بوده یا موقوفه های دیگر. به هر حال برای روشن شدن مطلب عین عبارت «بخاری» را ذکر می کنیم. ابن حنفیه گوید: اگر علی (علیه السلام) از عثمان (به بدی) یاد می کرد بدون شک روزی عثمان را به بدی یاد می کرد که عده ای از عمال عثمان شکایت کردند،پس علی (علیه السلام) فرمود: برو پیش عثمان و به او بگو که آنها(نامه هایی که علی در دست داشت) صدقه پیامبر است؛ (یعنی در آن صدقات نوشته شده است.) سپس کارمندان خود را دستور بده به آن عمل کنند؛ (یعنی مطابق این نوشته ها عمل شود) من نوشته ها را پیش عثمان بردم. عثمان (اعتنا نکرد و) گفت: آنها را از ما دور کن (که نیازی به آن نداریم) من آنها را پیش علی(علیه السلام) آوردم و جریان را گفتم. به من فرمود: از جایی که برداشتی به همان جا برگردان.(صحیح بخاری/ ج4/ ص 102و فتح الباری/ ج6/ ص150) ظاهرا این نامه ها مربوط به آن هفت باغ نبوده است، زیرا آن باغها که صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است، و احتیاج به دیدن و قفنامه نبوده، عثمان و دو خلیفه قبلی و سایر مسلمانان و کارمندان دولتی خلیفه نیز آنها را می شناختند. پس احتیاجی به فرستادن وقفنامه وموردی برای بی اعتنایی عثمان نبوده است. از این رو باید گفت: این موقوفه ها غیر از آن هفت باغ بوده است که عثمان اظهار بی اطلاعی کرده و پس از دیدن وقفنامه نیز توانست بی اعتنا باشد.
عسقلانی نیز این حدیث را نقل نموده و اضافه می کند: بعضی از علمای اهل سنت همه اموال رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را که بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه نامیده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر می کنند، به دلیل حدیثی که ابوبکر نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقه.»(فتح الباری (شرح صحیح بخاری)/ ج6/ ص150)
ابن ابی الحدید در این مورد چنین می گوید:
رسول خدا از دنیا رفت در حالی که مزارع زیادی در «خیبر»، «فدک»،«بنی نضیر»، «وادی نخله» و همچنین «طائف» داشت که پس از مرگ او همه صدقه شد، به دلیل خبری که ابوبکر نقل کرده است.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید / ج15/ ص147و ج16/ ص 221)
در عمده القاری در شرح گفتار بخاری «و صدقته بالمدینه» گوید: یعنی املاکی که بعد از آن حضرت صدقه شد وگفته می شود که صدقات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه اموال بنی النضیر است که نزدیک مدینه بود و از قاضی عیاض نقل شده که صدقات آن حضرت در مدینه عبارت است از اموال مخیریق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنی النضیر و همچنین نصف زمین فدک وثلث زمین «وادی القری» و دو قلعه از قلعه های خیبر، و سهم آن حضرت از خمس خیبر که همه بعد از آن حضرت صدقه شد به موجب آن حدیث.(عمده القاری(شرح صحیح البخاری) / ج15/ ص20
ابن عبد ربه (العقد الفرید/ ج4/ ص283) و ابن ابی الحدید(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید /ج1/ ص 198) می گویند:رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مهزور را (که مکانی واقع در بازار مدینه بوده است) برای مسلمانان وقف کرد. (همان گونه که گذشت از جمله صدقات و موقوفات رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) باغهای مخیریق است که نام یکی از آنها مشربه ام ابراهیم است. عمربن شبه در این باره می نویسد:در آخر باب العوالی مدینه منوره بستانی است که چون ام ابراهیم – همسر رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) – را در آن جا درد زایمان عارض شد، دستش را به چوبی گرفته بودو پس از این که فرزندش در آن جا متولد شد آن را به مشربه ام ابراهیم نامگذاری کردندکه هم اکنون آن چوب در آن مشربه معروف است، تاریخ المدینه / ج1/ ص174-170)
علامه عسگری می گوید: علمای مدرسه خلفا از محدثان ومورخان و فقها و لغویین و... توافق کردند بر این که هر چه را که رسول خدا از خود به ارث گذاشته، از مزارع و باغها صدقه بنامند و استناد کرده اند به آنچه که ابوبکر از رسول خدا روایت کرده است که فرمود:«و ما ترکناه».(مقدمه مراه العقول فی شرح اخبار الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) /ج1/ ص 127 و معالم المدرستین/ ج2/ ص141) این نامگذاری و سازش به دلایل سیاسی آن روز بوده است و ریشه سیاسی دارد که این جا جای شرح آن نیست.
علامه مجلسی به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفید نقل کرده است که: هنگام فتح بنی النضیر رسول خدا اموال (زمینها و باغها و خانه های) بنی النضیر را میان مهاجرین تقسیم کرد و به علی (علیه السلام) دستور داد که سهم رسول خدا را تحویل بگیرد و آنها را صدقه قرار دهد.(بحار الانوار/ ج20/ ص173) معلوم است که مراد این محقق بزرگوار از صدقه وقف است؛زیرا آنها اصطلاح علمای اهل سنت را قبول نداشته اند. البته این موقوفات را عملا به استناد حدیث ابوبکر، جزء اموال عمومی کردند در حالی که آنها در موارد خاصی وقف شده بود.

موقوفه های امیرالمومنین

امیرمومنان (علیه السلام) موقوفه هایی داشت که در تاریخ ثبت شده است و این موقوفات از اموال و دارایی شخصی آن حضرت بوده که محدثان و مورخان نقل کرده اند.و از آن جا که این وقفنامه ها با عبارتهای مختلف نقل شده است، منابع را در طول تحقیق یاد آور می شویم که هر کس بخواهد تحقیق بیشتر کرده و اختلاف نسخ را بررسی نماید، به این مدارک رجوع کند.
عبدالرحمن فرزند حجاج می گوید: این وصیت نامه را ابو ابراهیم (حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)) نزد من فرستاد! این، آن چیزی است که وصیت کرده و حکم نموده بنده خدا علی در مال خود برای رضای خدا تا این که (به وسیله این وصیت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزی که صورتهایی سفید و صورتهایی سیاه می گردد،مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد. آنچه در «ینبع» املاک دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ینبع» هم معروف است که مال من است، همه وقف است و همچنین برده هایی که در آن املاک دارم به غیر از ابی نیزر و ابی رباح و جبیر که آزاد هستند(و حق ولاء دارند) بقیه در همین املاک پنج سال کار می کنند و مخارج خود و عائله شان را از آن جا تامین می کنند. علاوه بر این آنچه که در «وادی القری»(«وادی القری» دره ای میان مدینه و شام و از توابع مدینه است. دارای روستاها و آبادی ها ی زیاد بوده و در سال هفتم هجرت با قدرت نظامی ارتش اسلام که اصطلاحا مفتوحه عنوه نامیده می شود، فتح شد. ساکنین آن یهودی بوده و هر چه زمین آباد داشتند مال مسلمین شد و رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به یهودی ها به عنوان مُزارعه و مساقات واگذار کرد. وفاء الفاء /ج4/ ص1329-1328 و معجم البلدان/ ج5/ ص345(کلمه «قری» و «وادی») دارم همه مختص اولاد فاطمه است و برده هایی هم که در املاک وادی القری دارم، وقف است غیر از اینها هم آنچه در «ذعه» دارم با برده هایی که آن جا هست وقف است و مانند برده های دیگر در املاک کار کرده و مخارج خود و عائله شان را از همان املاک اداره نمایند. علاوه بر اینها آنچه در «اذینه» دارم با برده هایی که آن جا دارم وقف است.
«قصیره» هم همان گونه که می دانید وقف است.
آن گاه حضرت می نویسد: در حقیقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب» است؛ یعنی وقف است که قابل فسخ نیست و نمی توان آن را فروخت یا به کسی بخشید یا شرایط آن را تغییر داد و قطعی و خارج از ملک خصوصی می باشد، خواه من زنده بمانم یا بمیرم و در هر موردی که برای خدا باشد صرف می شود. بعد در صدد توضیح شرائط واقف و متولی آن برآمده، می فرماید:
اموال محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) (موقوفه آن حضرت) همان طوری که خود مقرر داشته، مال اولاد فاطمه است و همین طور است اموال فاطمه (س) و برده هایی که در کاغذ کوچکی اسم برده ام همه آنها از بردگی آزادند. تولیت این موقوفع در دست حسن بن علی می باشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاک بردارد و هر طوری که مطابق خواست خداست مصرف کند. اگر قرضی(دینی)داشته باشد می تواند از همین املاک بفروشد و آن را ادا کند و اختیار و سرپرستی اولاد علی و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن علی در غیر خانه وقفی سکونت داشته، می تواند خانه وقفی را بفروشد و یک سوم پول را به بنی هاشم و بنی المطلب و یک سوم به آل ابیطالب بدهد و یک سوم باقی مانده را هم در راه خدا مصرف کند. و اما اگر برای حسن پیشامدی کرد، حسین تولیت دارد و به همان نحوی که حسن دارد و این امتیاز که برای فرزندان فاطمه قرار دادم برای رضای خدا و حفظ احترام رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد. و اگر برای حسین پیشامدی کرد، از اولاد علی شخصی را که اسلام و امانت او مورد قبول باشد برای تولیت نصب کنند و اگر چنین کسی پیدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنین کسی را انتخاب کنند و اگر نشد از آل ابیطالب اختیار نمایند... این وصیت نامه را در روز ورود به «مسکن»(«مِسکن» به کسر کاف اسم مکانی در کوفه است. یاقوت حموی می نویسد: کنار نهر دجیل در نزدیکی دیر جاثلیق قرار دارد، آن جا که عبدالمطلب با مصعب در سال 72 جنگید و کشته شد و قبرش در آن جا معروف است. معجم البلدان/ج5/ ص 127)(20 جمادی الاولی سال 37یا 39) نوشتم برای خشنودی حق سبحانه و تعالی.(وسایل الشیعه / ج13/ ص 312/ حدیث 4 و الفروع من الکافی / ج7 / ص49 و بحارالانوار /ج42/ ص74-71و ج 41/ص42-40)

وقف خانه

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که امیرالمومنین (علیه السلام) خانه ای در بنی زریق داشته و بدین صورت آن را وقف کرد:
به نام خدای بخشاینده مهربان، این است آنچه علی بن ابی طالب آن را در حالی که زنده و کامل بود، صدقه کرده است. وقف نمود خانه خود را که در بنی زریق دارد، صدقه ای که فروخته نمی شود و هبه نمی گردد تا خدایی که وارث آسمان و زمین است، آن را وارث شود. و در این خانه خاله های خود را سکونت داد مادامی که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتی مرگ آنها فرار رسید برای محتاج هایی از مسلمانان باشد.(وسایل الشیعه / ج13/ ص304/حدیث 4، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه / ج4/ ص 6)

موقوفه های دیگر امیرالمومنین

حضرت موقوفه هایی دیگری نیز داشت که برخی از آنها بدین قرار است:
«سویقه» که جایی است در نزدیکی مدینه و آل علی (علیه السلام) آن جا سکونت می کردند، از جمله صدقات امیرالمومنین(علیه السلام) بود.(معجم البلدان / ج3/ ص386)
از ابوجعفر نقل شده است که عمر و علی یک قطعه زمین خود را وقف کردند.(السنن الکبری/ ج6/ ص161)
آن حضرت زمین و خانه خود را در مصر با اموالی که در مدینه داشت وقف اولاد نمود.(نصب الرایه لأحادیث الهدایه/ ج3/ ص478)
فقیر و وادی ترعه نیز از موقوفات حضرت علی(علیه السلام) است. (تاریخ المدینه / ج1/ ص226) فقیر اسم دو مکانی است که در نزدیکی مدینه که آنها را فقیران می نامند و از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای علی (علیه السلام) چهار قطعه زمین اقطاع نمود:«فقیرین»، «بئرقیس» و «الشجره».....(وفاء الوفاء/ ج4/ ص1282)
«حره الرجلاء» جزء صدقات علی(علیه السلام) بوده است. نصف آن وقف بوده و نصف دیگر در دست «ال منّاع» از بنی عدی قرار داشته که علی(علیه السلام) به آنها بخشیده بوده است.(همان / همان جا/ ص1186و عمده الاخبار فی مدینه المختار/ ص305)
و باز در «حره الرجلاء» دره ای به نام «بیضاء» و در آن مزارع و زمینهای خالی وجود داشته که از جمله موقوفه های امام بوده است.(عمده الاخبار/ همان جا)
«قصیبه» منطقه ای است در نزدیکی خیبر و مدینه منوره که حضرت آن را وقف کرده است.(تاریخ المدینه / ص 225)
در حره الرجلاء نیز چهار چاه وجود داشته که جزء صدقات امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است و به آنها «ذات کمات» گفته اند. (همان/ ص 224)
همچنین چاه های «ذوات العشراء»، «قعین»، «معید» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است.(همان/ همانجا: درباره موقوفه های حضرت، صاحب احقاق الحق نیز مواردی را این گونه نقل می کند: در جلد 8، ص 584 از سهمودی نقل کرده که چشمه هایی که وقف کرده عبارتند از: «عین البحیر»، «عین ابی نیزر»، «عین نولا»، «بغیغات»، «عین خیف الاراک»،«عین خیف لیلی» و «عین خیف بسطاس» و در ص 585 عین بغیغه و ابی نیزر را از معجم البلدان و شفاء العلیل و رفاء الوفاء نقل کرده است.احقاق الحق و ازهاق الباطل/ ج8/ ص592-583)
وصیت امیرمومنان در مورد اداره اموال موقوفه او
از وصیتهای امام(علیه السلام) در مورد مصرف اموالش بعد از وفات او این است که حضرت پس از بازگشت از صفین مرقوم فرموده است: این دستوری است که بنده خدا علی بن ابیطالب امیرمومنان در مورد چگونگی تصرف در اموالش به خاطر خشنودی خدا داده است. تا از این طریق خداوند وی را قرین رحمت و دمساز بهشت سازد و امنیت و آرامش در سرای دیگر به او عنایت کند.
از آن جمله است: سرپرستی آن به عهده حسن بن علی است که به طور شایسته از آن مصرف کند و به طور شایسته از آن انفاق نماید. اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده است او سرپرستی آن را به عهده بگیرد و به جای وی وظیفه را انجام دهد. پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال را دارند که پسران علی(علیه السلام) و این که سرپرستی آن را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی اش می باشد و با کسی که این اموال در دست اوست شرط می کنم که اصل مال را حفظ کند و تنها از میوه و درآمدش در آن راهی که به او دستور داده ام انفاق نماید و از نهالهای نخل چیزی نفروشد تا همه این سرزمین یک پارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود...(نهج البلاغه صبحی صالح / نامه 24 و شرح نهج البلاغه محمد عبده/ ج2/ ص25-26،نامه 24)
امام صادقع فرمود:... علی بنده خدا بود. خدا بهشت را برای او واجب کرد مالش را در راه خدا صدقه قرار داد که بعد از او فقرا استفاده کنند و گفت: خدایا این مال را برای این جهت صدقه قرار دادم که آتش را از صورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازی.(مستدرک الوسایل/ ج2/ ص511)

موقوفه های حضرت زهرا

از جمله خاندان اهل بیت (علیهم السلام) که موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمه (س) است.
محمد بن علی شافعی از عبدالله بن حسن فرزند حسین روایت می کند که گفت: عده ای از اهل بیت (علیهم السلام) به من خبر دادند که فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی(علیه السلام) اموال خود را بر بنی هاشم و بنی المطلب وقف کردند و دیگران را هم در ردیف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند.(کتاب الامام شافعی /ج3/ ص 279و السنن الکبری/ ج6/ ص161)
ابی مریم می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره صدقه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقه علی بن ابیطالب(علیه السلام) سوال کردم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: برای ما حلال است. فاطمه (س) صدقات خود را بر بنی هاشم و بنی عبدالمطلب قرار داد. (فروع کافی/ ج7/ ص 48 / حدیث 2و4 و بحارالانوار / ج 43/ ص235و وسایل الشیعه / ج13 / ص294/ حدیث 8)
«فُرع» (به ضم فاء) و «ام العیال» دهی بوده است میان مکه و مدینه که صدقه فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. (وفاء الوفاء/ همانجا / ص1117و معجم البلدان / ج1/ ص254)
سهمودی از وقف حضرت زهرا(س) یاد می کند و می گوید شافعی بنا به نقل بیهقی گفته است: صدقه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقه زبیر در نزدیکی آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه علی و فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و صدقه آنها که من نمی توانم بشمارم، در مدینه و اطراف مدینه است. (وفاء الوفاء / ج3/ ص999-998)
و در وقفنامه حضرت علی (علیه السلام) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت فاطمه (س) اسم برده شده است.(دعائم الاسلام / ج2/ ص 343)

وقفنامه ای از حضرت زهرا

حضرت زهرا (س) هنگام شهادت وصیت نامه ای در مورد باغهای مخیریق(که شرح آن در املاک و داراییهای پیامبر اسلام گذشت) تنظیم و تولیت این وقف را که شرعا در دست او بود به امیرالمومنین و بعد از او به ترتیب به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) واگذار نمود که وصیت نامه این گونه است:
به نام خداوند بخشاینده مهربان.
این چیزی است که فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن وصیت کرده است. فاطمه وصیت می کند که باغهای هفتگانه اش؛ عواف، دلال، برقه، میثب، حسنی و صافیه، مشربه ام ابراهیم (یعنی باغی که مادر ابراهیم،«ماریه» همسر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن سکونت داشت) به نام او نامیده شده است که در دست علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد اگر علی وفات کرد در دست حسن و بعد از او در دست حسین و پس از وفات او در دست بزرگترین فرزندان من،خدا بر این امر شاهد و مقداد پسر اسود کندی و زبیر پسر عوام بر آن گواه هستند و علی بن ابیطالب این (مکتوب) را نوشته است.(من لا یحضره الفقیه/ ج4/ ص180 / حدیث 13 و وسائل الشیعه /ج13/ ص311)

وقفنامه دیگر

وصیت نامه دیگری از آن حضرت را مرحوم مجلسی در بحار نقل می کند که امام باقر (علیه السلام) فرمود: فاطمه (س) بعد از رسول خدا شش ماه زندگی کرد و این مکتوب را نوشت،که به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
این وصیت نامه ای است که فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد مال خود در صورت درگذشتش نوشته است:
فاطمه وصیت کرد که از میوه های (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از کسر هزینه آبیاری و سایر هزینه های کشت و بهره برداری از طرف او هشتاد اوقیه صدقه داده شود. همچنین فاطمه وصیت کرد که عموم میوه های (درختانش) و محصول گندمش در سال آینده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود.
او وصیت کرد که چهل و پنج اوقیه به همسران پدرش محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و پنجاه اوقیه به فقرای بنی هاشم و بنی عبدالمطلب پرداخت شود.
فاطمه در مورد اصل مال خود در مدینه نوشت که: چون علی(علیه السلام) از او خواسته است او را متولی اموالش قرار دهد تا اموال او را با اموال رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یکجا جمع کند تا متفرق نشود، از این رو، علی(علیه السلام) را – مادامی که زنده است –متولی اموالش قرار داد و وصیت کرد که اگر برای او حادثه ای پیش آید،آن را به دو فرزندم، حسن و حسین تحویل دهد تا آن دو متولی آنها باشند.
فاطمه می گوید: من اموالم را به علی بن ابیطالب تحویل دادم و اختیار آن را به او سپردم تا مال من و مال محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در اختیار او باشد و از هم جدا نشود.
(علی) از طرف من از عواید این اموال، آنچه من گفته ام و صدقه قرار داده ام می پردازد و وقتی که صدقه آنها را؛ در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا نمود، اختیار دست خدای تعالی و در دست علی است تا هر چه خواست و در هر جا خواست صدقه و انفاق کند و هیچ باکی بر او نیست. اگر برای علی حادثه ای پیش آید همه اموال را چه مال من و چه مال محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به دو فرزندم؛ حسن و حسین تحویل می دهد و آن دو هر گونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه می کنند و هیچ باکی بر آنها نیست...
حضرت فاطمه (س) در ادامه وصیتنامه خود اموال و اثاثیه ای را برای دختر ابوذر غفاری وقف کرده و آن گاه افزوده است: «اگر یکی از کسانی که برای او چیزی وصیت کردم، پیش از این که به او پرداخت شود بمیرد،سهم او به فقرا و مساکین پرداخت می گردد.»
در پایان وصیتنامه آمده است که مقداد بن اسود و زبیر بن عوام شاهد آن هستند و آن را علی بن ابیطالب (علیه السلام) نوشته است.(بحار الانوار / ج100/ ص 185-184 و روضه المتقین / ج11/ ص 159)

وقفنامه های امام حسین

امام حسین (علیه السلام) خانه ای را وقف کرد. امام حسن (علیه السلام) به او فرمود: خانه را تخلیه کن. (چون چیزی را که انسان وقف می کند از تصرف او بیرون می رود.) خانه هم این گونه است: وقتی وقف شد خود واقف نباید در آن تصرف کند.
در حدیث دیگری آمده است: امام حسین (علیه السلام) زمین و اشیای دیگر را که ارث برده بود پیش از این که تحویل بگیرد،وقف کرد.(دعائم الاسلام / همانجا/ ص339/حدیث 1271)

موقوفه های امام صادق

آن حضرت نیز موقوفه هایی داشته است که از وقفنامه امام هفتم (علیه السلام) این مطلب به خوبی استفاده می شود.
مرحوم کلینی در اصول کافی می نویسد یزید بن سلیط می گوید: امام هفتم موسی بن جعفر (علیه السلام) وصیت فرمود و ده نفر را گواه گرفت.... تا آن جا که می نویسد.... امام وصیت کرد تولیت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (علیه السلام) و ثلث خودم نیز با او (فرزند امام هفتم (علیه السلام) است.) از این که حضرت فرمود: تولیت ثلث موقوفه پدرم،معلوم می شود که امام صادق(علیه السلام) هم موقوفه هایی داشته است.(اصول کافی/ ج1/ ص156-253/ حدیث 15)

وقفنامه حضرت موسی بن جعفر

حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) زمینی را وقف کرد که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد: این است آنچه موسی بن جعفر وقف نمود(که مشتمل است بر) همه زمین خود که در فلان مکان واقع است و حدود زمین نیز فلان است که به طور کلی: درختهای خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب زمین، پستی، بلندی، عرض، طول، میدان جلوی باغ، نهرهای کوچک و بزرگ، مرغزارهای آباد و خراب همه را وقف نموده است.
متولی وقف، در آمد آن را (پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سی عدد درخت خرما برای فقرای آبادی) میان فرزندان فلان(دربعضی از نسخ به جای فلان،موسی ذکر شده است) تقسیم کند برای هر مرد دو برابر سهم زن در نظر بگیرد. بنابراین اگر یکی از دختران موسی ازدواج نمود سهمی در این صدقه ندارد. (وسایل الشیعه / ج13/ ص 314/ حدیث 5)
تا این جا از موقوفات خاندان پیامبر استفاده کردیم که آنان دارایی شخصی داشتند که مقداری از آن را وقف کردند(چون همان گونه که گذشت تا کسی مالک چیزی نباشد،نمی تواند آن را وقف کند.) در این جا می توان این نتیجه را نیز گرفت که گر چه بسیاری از این موقوفات در راه های عمومی وقف شده بود اما چنان که از وقفنامه تعدادی از آنها برآید، وقف علویان و بازماندگان ائمه (علیهم السلام) بوده که شامل ائمه بعدی نیز می شده است. بنابراین یکی از منابع درآمد ائمه (علیهم السلام) موقوفات خاصی بوده که از امامان قبلی مانده بود

نتیجه گیری

چنانکه گذشت در قرآن کریم آیه ای وجود ندارد که به طور صریح بر مساله وقف واحکام آن دلالت کند،اما دقت در مضامین برخی آیات که به عمل صالح، تالیف قلوب و جلب محبت دیگران، روح تعاون،احسان وبرادری، و تقرب الی الله تشویق و ترغیب می نماید و هم چنین کلام ارزشمند معصومین (علیهم السلام) و سیره عملی آن بزرگواران در دوران حیات مکرم شان نشانگر اهمیت والا و بسیار زیاد وقف در نزد خداوند متعال و اهل بیت (علیهم السلام) است. بدون شک توجه شارع مقدس و بزرگان دین به وقف مبین آثار گرانسنگ و ماندگار وقف به عنوان باقیات صالحات است که نه تنها در سرای فانی شامل افراد گوناگون می گردد بلکه تاثیرات آن در جهان باقی نیز مایه ی تعالی روح و مراتب انسان واقف خواهد شد.

پی نوشت :

1-به عنوان نمونه یک مورد از مواردی را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به وقف تشویق می کردند یاد آورمی شویم: یکی از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به نام ابوطلحه انصاری در مدینه نخلستان و باغی داشت که بسیار با صفا وزیبا بود به طوری که همه در مدینه از آن سخن می گفتند. در آن چشمه آب صافی بود که هر موقع پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن باغ می رفت از آن میل می کرد و وضو می ساخت و علاوه بر همه اینها آن باغ درآمد خوبی برای ابوطلحه داشت. پس از نزول آیه:«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»(آل عمران/ 92) به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد:«می دانی که محبوبترین اموال من همین باغ است و می خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من صلاح می دانم آن را به خویشاوند نیازمند خود بدهی، ابوطلحه دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را عملی نمود و آن باغ را بر خویشان خود وقف کرد. (سنن دارقطنی / ج4/ ص186).

نسخه چاپی