چگونگى تسلط آمريكا بر حكومت شاه(دكترين آيزنهاور، کندی، جانسون، نیکسون)
الف- مقابله ی همه جانبه با شوروى و كمونيسم ؛
ب- ممانعت از نفوذ شوروى و محصور ساختن آن در خاك روسيه از طريق ايجاد يك ديوار آهنين به دور اين كشور ؛
ج- بسط نفوذ و سلطه آمريكا در كشورهاى هم جوار شوروى ؛
د- استفاده از تبليغ خطر كمونيسم براى گسترش سلطه آمريكا در جهان
بنابر مفاد فوق، انگيزه اصلى دكترين آيزنهاور بسط دايره نفوذ و سلطه آمريكا بر كشورهاى جهان سوم به ويژه كشورهاى هم جوار شوروى با استفاده ابزارى از خطر كمونيسم تحت عنوان مقابله با نفوذ شوروى بود .
حكومت شاه يكى از نخستين و يكى از انگشت شمار كشورهاى خاورميانه بود كه علنا دكترين آيزنهاور را مورد تأييد قرار داد . از سوى ديگر ايران براى آمريكا حائز اهميت هم بود زيرا كه يكى از حلقههاى مهم تكميل استراتژى ديوار آهنين به دور شوروى محسوب مىشد . تحولات ناشى از ملى شدن صنعت نفت ، تحركات حزب توده و خطر نفوذ كمونيسم در ايران سه عاملى بودند كه موجبات نگرانى آمريكا و انگليس را فراهم آوردند تا جايى كه توجه به مسایل داخلى ايران به يكى از مقولات مهم در سياستهاى خارجى انگليس و آمريكا مبدل گشت .
عوامل سه گانه فوقالذكر سبب شدند كه دولت آمريكا بيش از گذشته به امور داخلى ايران توجه نمايد . بنابراين تسلط همه جانبه بر ايران در دستور كار واشنگتن قرار گرفت .
اولين گام آمريكا در راه ايجاد ديوار بى اعتمادى
دكترين آيزنهاور و كودتاى 28 مرداد 1332
بهمن كميسيون نفت مجلس قرارداد كنسرسيوم معروف به پيچ - امنيتى را به تصويب رساند، كه بر اثر آن شركتهاى آمريكايى، انگليسى، هلندى و فرانسوى تمام سرمايههاى و ذخاير ايران را به زير تسلط خود درآوردند .
روابط آمريكا با حكومت پهلوى گسترش يافت . كمكهاى نظامى و اقتصادى آمريكا به ايران ابعاد وسيعى پيدا كرد و سيل نيروهاى مستشارى، پول و ماشين آلات به ميزان بى سابقهاى به ايران سرازير شد . موافقت نامه اصل چهار كه سابقا امضای شده و در دوره حكومت مصدق تمديد شده بود، پس از كودتا به مرحله اجرا درآمد و چنان كه ديديم كمكهاى مالى آمريكا به ايران كه در سال 1330 در حدود 1/3 ميليون دلار ناگهان 60 برابر شد و به 78 ميليون دلار بالغ گشت . بين سالهاى 1331 تا 1335 تعداد بىسابقهاى از مستشاران فنى آمريكايى وارد ايران شدند . تعداد مستشاران سازمان c.i.tكه در سال 1330 كمتر از 10 نفر بود، سه سال بعد به 308 نفر رسيد. جمع كمكهاى مالى و فنى آمريكا طى سه سال بعد از كودتاى 28 مرداد به رقم 250 ميليون دلار رسيد كه در آن زمان رقم قابل ملاحظهاى بود . روابط دوستانهاى ميان شاه و دربار با مقامهاى آمريكايى پديد آمد و ديديم كه ريچارد نيكسون معاون ریيس جمهورى آمريكا در آذر 1332 از ايران ديدار رسمى به عمل آورد . يك سال بعد شاه و ثريا به آمريكا رفتند و دو ماه را در آن جا گذارندند . در اين سفر رهبران آمريكا از ايران خواستند كه به عضويت «پيمان بغداد » موسوم به«رسنتو» درآيد، زيرا مشاركت ايران در يك سازمان دفاع منطقهاى به كشورهاى عضو امكان مىداد كه از رشته كوههاى زاگرس به عنوان مانع دفاعى مستحكم طبيعى حداكثر بهره را ببرند . و از تسهيلات لجستيكى منطقه استفاده كنند . و موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيكى هم پيمانان آمريكا در مقابل شوروى را بيش از پيش تقويت نمايند . بر اين اساس ، طبق نظر آمريكا ايران به عضويت پيمان سنتو درآمد . اين پيمان يك اتحاد سياسى و اقتصادى بود كه توسط انگليس تدوين شد و شامل كشورهاى تركيه، پاكستان، عراق و ايران بود . با وجودى كه آمريكا عضو رسمى اين پيمان نشد اما كمكهاى مالى بدان مىنمود و در سه كميته مهم آن نماينده داشت . در سال 1334 شاه سومين سفر خود را به آمريكا انجام داد . در اين سفر نمايندگان بيش از چهل مؤسسه صنعتى و بازرگانى با شاه ملاقات كردند وموضوع سرمايهگذارى در ايران توسط آمريكايىها ابعاد جدى يافت . سفر شاه به آمريكا با انقلاب 14 ژویيه 1955( 23تير 1334 ) در عراق هم زمان بود . انقلاب در عراق برنامه كمك آمريكا به ايران را تسريع كرد . و ملاحظات نظامى و منطقهاى نيز قسمتى از برنامههاى آمريكا در مورد ايران شد . وزراى خزانهدارى و دفاع آمريكا در مهر همان سال از ايران ديدار كردند وآمريكا و ايران در 5 مارس 1959(13اسفند 1337 ) يك موافقت نامه دفاعى دو جانبه امضای كردند كه تعهد نظامى آمريكا در قبال ايران را كاملا تضمين مىكرد و طبق آن در صورت تجاورز كشورى به ايران، آمريكا موظفند بود كه اقدامات مناسب انجام دهد . در 14 دسامبر 1959( 23 آذر 1338 ) آيزنهاور در آستانه پايان رياست جمهورى خود به ايران سفر كرد و از آن جا كه گروههاى زيادى در آمريكا معتقد بى بىكفايتى حكومت شاه و خيم شد اوضاع اجتماعى ايران بودند و از حيف و ميل كمكهاى اقتصادى آمريكا ايران خبر مىدادند آيزنهاور در سخنرانى خود در تهران به حكومت شاه هشدار داد كه قدرت پليس و نيروى نظامى به تنهايى نمىتواند ثبات حكومت را تضمين كند . وى بر ضرورت توسعه سياسى - اجتماعى اقتصادى تأكيد نمود .
دكترين جان اف كندى
تأثيردكترين كندى بر روابط ايران و آمريكا
شاه براى اجراى دكترين كندى در ايران كابينه شريف امامى را منحل كرد و تشويق آمريكا امينى نخست مزير شد . وضعيت ناهنجار حكومت شاه به گونهاى شده بود كه نمايندگان مجلس آمريكا در سخنرانىهاى خود اعلام مىكردند كه اگر آمريكا بتواند شاه ايران را نجات دهد يك معجزه روى داده است .
شاه كه از سوى كارگزاران دكترين كندى به شدت تحت فشار قرار گرفته بود با نگرانى در اسفند 1340 سپهبد بختيار را به واشنگتن فرستاد و ضمن پيامى براى دولت آمريكا خواستار ذكمك اقتصادى و نظامى بيشتر شد كندى اعلام كرد كه نيازهاى ايران را درك مىكند و نمايندهاى را براى مذاكره با شاه به ايران مىفرستد . نماينده كندى چند روز بعد به تهران دآمد و با شاه ملاقات كرد ولى از دادن هرگونه تعهد براى اعطاى كمكهاى اقتصادى و نظامى خوددارى ورزيد .
ابن امر نگرانى حكومت شاه را افزايش داد . از سوى ديگر برخورد آمريكايىها با بختيار بسيار تحقير آميز و زشت بود : سه هفته طول كشيد تا او با كندى ملاقات كند و پيام شاه را ارایه دهد . فرستاده ديگر كندى از 10 تا 14 فوريه سال 1962 از ايران ديدن كرد و به شاه توصيه نمود كه توجه خود را بر مسایل روستايى، اصلاحات ارضى، برنامه ريزى اقتصادى و ايجاد فضاى باز سياسى متمركز نمايد . شاه در آوريل 1962 (ارديبهشت 1341 ) چهارمين سفر رسمى خود را به آمريكا انجام داد و ازكندى خواست تا كمكهاى نظامى و اقتصادى زيادترى در اختيارش قرار دهد .
اين اقدامات روز به روز وابستگى و سرسپردگى شاه و حكومت پهلوى رابه آمريكا بيشتر مىكردند و اهداف اصلى دكترين كندى را كه بر محور بسط و تعميق سلطه آمريكا استوار بود بهتر تحقق مىدادند . در حالى كه شاه بر دريافت كمك نظامى و اقتصادى پافشارى مىكرد كندى و مشاورانش بر اصطلاحات و ايجاد فضاى بازسياسى و آزادىهاى مدنى تأكيد مىكردند. سرانجام با سفر ليندون جانسون، معاون ریيس جمهورى آمريكا به ايران در دوم شهريور 1341 شاه تسليم برنامههاى آمريكا شد و دكترين كندى را به صورت تمام عيار به اجرا درآورد . اسد الله علم جانشين على امينى شد و نخست وزير گرديد . آمريكا به شاه اطمينان داد كه حمايت از او ادامه مىيابد مشروط به اين كه وى به«دموكراتيزه و مدرنيزه كردن » جامعه از طريق اجراى دكترين كندى همت گمارد و فناتيكى مذهبى را طرد كند . هدف ديگر دكترين اتحاد براى پيشرفت در ايران قراردادن آزادى و مدرنيته در مقابل اسلام و متهم كردن روحانيت و پيروان اسلام به ارتجاع و فناتيكگرايى بود زيرا كه اسلام و روحانيت مهمترين مانع اجراى برنامههاى آمريكا و غرب بودند.
از اين زمان آمريكا و شاه برنامه «انقلاب سفيد » و اصلاحات ارضى، برپاكردن جنگها، فروش كارخانجات دولتى، تقسيم سود سهام، تشكيل سپاه دانش و اعطاى آزادىهاى مندين و مطبوعاتى را به اجرا گذاردند . وزارت خارجه آمريكا در 21 ژانويه ی 1963( اول بهمن 1342 ) در گزارش خود به كاخ سفيد و كنگره نوشت :
«آمريكا از اوايل سال 1961 (1340) عمل كرد جديد و مثبتى در خصوص ايران داشته است . اقداماتى كه انجام گرفتهاند عبارتند از : كوششهايى براى رفع بحران مالى، تشويق شاه به پيروى بيشتر از قانون اساسى، بهبود وجهه عمومى حكومت، كاهش حجم نيروهاى نظامى. هم چنين فعاليت در جهت ميانه رو كردن بافت سياسى جامعه ايران، و اقدام براى اتكای بر برنامه اصلاحات اجتماعى به دقت برنامهريزى شده و توسعه اقتصادى جهت از بين بردن احتمال سرنگونى شاه در نتيجه هرج و مرج روى كار آمدن نيروهاى ضد غربى عوام فريب شروع شده است» .
كاپيتولاسيون
امام با اين سخنرانى با طرح ذلت بار كاپيتولاسيون به مقابله پرداخت . آمريكا كه عوامفريبانه بر آزادىهاى مدنى، فضاى باز سياسى، حقوق بشر و كرامت انسان تأكيد داشت، براى حفظ حكومت همان كارى را كرد كه در ونزوئلا انجام داده بود و مجوز سركوب مردم را صادر نمود. و اين تكرار واقعه پانزدهم خرداد 1342 بود كه ضمن آن هزاران نفرتوسط مزدوران آمريكا به خاك و خون كشيده شدند تا به خيال خام استكبار جهانى مبارزات حق طلبانه مردم سركوب شدو دكترين كندى مبتنى برتحيل فضاى باز سياسى بر جامعه ايران به منظور حفظ حكومت ديكتاتورى و فاسد شاه بود . با اجراى اين دكترين كندى و ايجاد نمايشى فضاى باز سياسى نيروهاى مبارز شناسايى شدند و ايادى آمريكا در 15 خرداد 1342 با كشتار وحشيانه مردم و تبعيد امام خمينى به خيال خام خود ايران را از مخالفين شاه پاك سازى كردند تا آمريكا بتواند سلطه خود بر ايران را مستحكمتر از گذشته گرداند .
دوره ی ليندون جانسون
پس از جنبش 15 خرداد و تبعيد امام و دستگيرى مبارزين، پافشارى آمريكا بر فضاى باز سياسى و آزادىهاى مدنى كاملا منتفى گرديد و استبداد و خفقان به شكل وحشيانهاى بر ايران مستولى گشت .
دكترين نيكسون
دكترين نيكسون بر ضرورت حفظ و صيانت منافع آمريكا در سراسر جهان تأكيد داشت و درصدد بود تا به غارت و چپاول منابع خام و ثروتهاى ساير كشورها به وسيله ی آمريكا جنبه -ی كاملا رسمى و مقتدرانه بدهد و از تحركات استعمارى و استثمارى تحت عنوان آمريكا حفاظت و صيانت به عمل آورد. و از آن جا هك هنوز ارتش فرامرزى آمريكا تحت عنوان «نيروهاى واكنش سريع» شكل نگرفته بود حفاظت از حكومتهاى خاص در مناطق مختلف جهان گذاشته مىشد . در دكترين نيكسون منطقه خاورميانه و خليج فارس از اهميت فوقالعاده زياد برخوردار بود، بنابراين از منافع وسيع آمريكا در اين منطقه بر عهده دو استوانه مستحكم قرار گرفت : اسرایيل و ايران به حافظان منافع آمريكا در منطقه تبديل شدند . آمريكا اختيار و مراقبت از خاورميانه عربى را به اسرایيل سپرده نقش ژاندارم منطقه خليج فارس را بر عهده حكوم شاه گذاشت .
اين در حالى بود كه سلطه آمريكا بر حكومت شاه به نقطه اوج خود رسيد و عملا ايران به يك سرزمين تحت قيموميت آمريكا مبدل شده بود . از سوى ديگر روابط ميان ايران و اسرایيل كه دو ستون عمده براى حفاظت و صيانت از منافع آمريكا در منطقه خاورميانه بودند، عميقتر شد . كارشناسان موساد (سازمان جاسوسى اسرایيل) به تعليم شكنجهگران ساواك و ترميم ساختار سازمان اطلاعات و امنيت شاه مبادرت نمودند و همكارىهاى سه جنابه ميان سيا، موساد و ساواك ابعاد بسيار وسيع يافت . زيرا كه آمريكا در چارچوب دكترين نيكسون بخش بسيار زيادى از مسؤوليتهاى نظامى و امنيتى را كه براى خود در منطقه خاورميانه ايجاد كرده بود بر عهده اسرایيل و ايران گذاشته بود دولت ايران هم با به خطر انداختن جان سربازان ايران از منافع آمريكا درمنطقه حفاظت مىكرد و هم درآمدهاى بسيار زياد حاصل از فروش نفت را كه به دليل جهش يكباره و ناگهان بهای نفت افزايش چشمگير يافته بود، براى خريد سلاح و تجهيزات مجددا به آمريكا باز مىگرداند (1)و هم كشور را به بازار فروش محصولات آمريكايى مبدل كرده بود .
تأثيرات دكترين نيكسون بر تعميق سلطه همه جانبه بر ايران
علاوه بر اين حضور نيروهاى ايرانى در ظفار، حمايت از نيروهاى بارزانى در شمال عراق در جنگ با حكومت بعث، حمايت از اسرایيل در مقابل اعراب، دادن امكانات به آمريكا براى ايجاد مراكز استراق سمع الكترونيك عليه شوروى در طول مرزهاى ايران با شوروى از جمله اقداماتى بودند و كه در جهت حفظ منافع آمريكا به مرحله اجرا در آمدند بدون آن كه كوچكترين هزينهاى از طرف مقابل اخذ گردد .
پی نوشت
1- در زمينه خريدهاى كلان تسليحاتى ايران از آمريكا و غرب ر. ك كتاب آوا ى انقلاب منتشر شده در سال 1357 فصل«ضرورت بازشناسى كمكهاى نظامى آمريكا به ايران » ، از انتشارات انجمن اسلامى دانشجويان ايران در آمريكا ؛ و فصل يازدهم از كتاب توسعه طلبى آمريكا در ايران نگارش پروفسور گريگورى لوويچ بوندارفسكى ترجمه فريدون فاطمى صفحات 189 تا 216 .
2- برژينسكى مشاور ریيس جمهور آمريكا در امور امنيت ملى در كتاب اصول قدرت اخلاقى ، در مورد انگيزه نيكسون و كيسينجر از اعطاى چك سفيد در مورد خريد سلاح از آمريكا مىنويسد : «ايران مهمترين پايگاه استرتژيك ما در خليج فارس پس از خروج انگليس از شرق به شمار مىرفت . خروج نيروهاى انگليسى از خليج فارس خلای قدرتى در اين منطقه به وجود آورد و سياست آمريكا در آن زمان پركردن اين خلا با افزايش قدرت نظامى ايران در وهله اول و عربستان سعودى در مرحله بعد بود . ... نقطه اوج اين سياست تصميم پرزيدنت نيكسون و كيسينجر در بازگذاشتن دست شاه براى خريد انواع سلاحهاى آمريكايى بود كه منجر به سرازير شدن سيل اسلحه به ايران گرديد ».
منبع :ایران وآمریکا، برسی سیاست های آمریکا در ایران، حسن واعظی.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله