چگونگى تسلط آمريكا بر حكومت شاه(دكترين آيزنهاور، کندی، جانسون، نیکسون)
چگونگى تسلط آمريكا بر حكومت شاه(دكترين آيزنهاور، کندی،  جانسون، نیکسون)
چگونگى تسلط آمريكا بر حكومت شاه(دكترين آيزنهاور، کندی، جانسون، نیکسون)

نويسنده:دكترين آيزنهاور
دكترين يا نظريه آيزنهاور، ریيس جمهورى آمريكا بر اصول زير استوار بود :
الف- مقابله ی همه جانبه با شوروى و كمونيسم ؛
ب- ممانعت از نفوذ شوروى و محصور ساختن آن در خاك روسيه از طريق ايجاد يك ديوار آهنين به دور اين كشور ؛
ج- بسط نفوذ و سلطه آمريكا در كشورهاى هم جوار شوروى ؛
د- استفاده از تبليغ خطر كمونيسم براى گسترش سلطه آمريكا در جهان
بنابر مفاد فوق، انگيزه اصلى دكترين آيزنهاور بسط دايره نفوذ و سلطه آمريكا بر كشورهاى جهان سوم به ويژه كشورهاى هم جوار شوروى با استفاده ابزارى از خطر كمونيسم تحت عنوان مقابله با نفوذ شوروى بود .
حكومت شاه يكى از نخستين و يكى از انگشت شمار كشورهاى خاورميانه بود كه علنا دكترين آيزنهاور را مورد تأييد قرار داد . از سوى ديگر ايران براى آمريكا حائز اهميت هم بود زيرا كه يكى از حلقه‏هاى مهم تكميل استراتژى ديوار آهنين به دور شوروى محسوب مى‏شد . تحولات ناشى از ملى شدن صنعت نفت ، تحركات حزب توده و خطر نفوذ كمونيسم در ايران سه عاملى بودند كه موجبات نگرانى آمريكا و انگليس را فراهم آوردند تا جايى كه توجه به مسایل داخلى ايران به يكى از مقولات مهم در سياست‏هاى خارجى انگليس و آمريكا مبدل گشت .
عوامل سه گانه فوق‏الذكر سبب شدند كه دولت آمريكا بيش از گذشته به امور داخلى ايران توجه نمايد . بنابراين تسلط همه جانبه بر ايران در دستور كار واشنگتن قرار گرفت .

اولين گام آمريكا در راه ايجاد ديوار بى اعتمادى
دكترين آيزنهاور و كودتاى 28 مرداد 1332

آيزنهاور در اوايل سال 1953 (زمستان 1331) قدرت را در دست گرفت . و جانشين ترومن شد . انگلستان كه نتوانسته بود ترومن را به مداخله در امور داخلى ايران و اعمال فشار بر دولت دكتر مصدق ترغيب كند و زمينه‏هاى مساعدترى براى هماهنگى با آيزنهاور بدست آورد زيرا كه نگرانى آيزنهاور از خطر كمونيسم و اشتياق آمريكا بر اساس دكترين او به دستيابى بيشتر به منابع انرژى و گسترش سلطه بر كشورهاى جهان سوم سه عامل عمده بودند كه آمريكا را به سوى اتخاذ سياست مداخله مستقيم در ايران عليه نهضت ملى شدن صنعت نفت سوق دادند . و عملا آيزنهاور را به سوى پذيرش سياست انگليس كه بر اساس مداخله مستقيم در امور داخلى ايران و سرنگونى دولت مصدق تنظيم شده بود ترغيب نمودند . بنابراين كودتاى 28 مرداد 1332 با همكارى آمريكا و انگليس و تسامح شوروى به وقوع پيوست . شاه كه از ترس توده‏هاى مردم به ايتاليا گريخته بود از رم به تهران بازگشت . 12 روز پس از كودتا، شاه از آمريكا تقاضاى وام نمود و سه روز بعد از آن با پرداخت 45 ميليون دلار وام به ايران موافقت شد درصورتى كه كل كمك‏هاى مالى آمريكا درسال قبل از كودتا 3/1 ميليون دلار بود . سه روز پس از آن ريچارد نيكسون معاون ریيس جمهورى آمريكا به تهران آمد و به دنبال او هيأت‏هاى متعددى راهى ايران شدند . روابط ايران با انگليس كه قبلا قطع شده بود در 14 آذر 1332 مجددا برقرار شد و در 13
بهمن كميسيون نفت مجلس قرارداد كنسرسيوم معروف به پيچ - امنيتى را به تصويب رساند، كه بر اثر آن شركت‏هاى آمريكايى، انگليسى، هلندى و فرانسوى تمام سرمايه‏هاى و ذخاير ايران را به زير تسلط خود درآوردند .
روابط آمريكا با حكومت پهلوى گسترش يافت . كمك‏هاى نظامى و اقتصادى آمريكا به ايران ابعاد وسيعى پيدا كرد و سيل نيروهاى مستشارى، پول و ماشين آلات به ميزان بى سابقه‏اى به ايران سرازير شد . موافقت نامه اصل چهار كه سابقا امضای شده و در دوره حكومت مصدق تمديد شده بود، پس از كودتا به مرحله اجرا درآمد و چنان كه ديديم كمك‏هاى مالى آمريكا به ايران كه در سال 1330 در حدود 1/3 ميليون دلار ناگهان 60 برابر شد و به 78 ميليون دلار بالغ گشت . بين سال‏هاى 1331 تا 1335 تعداد بى‏سابقه‏اى از مستشاران فنى آمريكايى وارد ايران شدند . تعداد مستشاران سازمان c.i.tكه در سال 1330 كمتر از 10 نفر بود، سه سال بعد به 308 نفر رسيد. جمع كمك‏هاى مالى و فنى آمريكا طى سه سال بعد از كودتاى 28 مرداد به رقم 250 ميليون دلار رسيد كه در آن زمان رقم قابل ملاحظه‏اى بود . روابط دوستانه‏اى ميان شاه و دربار با مقام‏هاى آمريكايى پديد آمد و ديديم كه ريچارد نيكسون معاون ریيس جمهورى آمريكا در آذر 1332 از ايران ديدار رسمى به عمل آورد . يك سال بعد شاه و ثريا به آمريكا رفتند و دو ماه را در آن جا گذارندند . در اين سفر رهبران آمريكا از ايران خواستند كه به عضويت «پيمان بغداد » موسوم به«رسنتو» درآيد، زيرا مشاركت ايران در يك سازمان دفاع منطقه‏اى به كشورهاى عضو امكان مى‏داد كه از رشته كوه‏هاى زاگرس به عنوان مانع دفاعى مستحكم طبيعى حداكثر بهره را ببرند . و از تسهيلات لجستيكى منطقه استفاده كنند . و موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيكى هم پيمانان آمريكا در مقابل شوروى را بيش از پيش تقويت نمايند . بر اين اساس ، طبق نظر آمريكا ايران به عضويت پيمان سنتو درآمد . اين پيمان يك اتحاد سياسى و اقتصادى بود كه توسط انگليس تدوين شد و شامل كشورهاى تركيه، پاكستان، عراق و ايران بود . با وجودى كه آمريكا عضو رسمى اين پيمان نشد اما كمك‏هاى مالى بدان مى‏نمود و در سه كميته مهم آن نماينده داشت . در سال 1334 شاه سومين سفر خود را به آمريكا انجام داد . در اين سفر نمايندگان بيش از چهل مؤسسه صنعتى و بازرگانى با شاه ملاقات كردند وموضوع سرمايه‏گذارى در ايران توسط آمريكايى‏ها ابعاد جدى يافت . سفر شاه به آمريكا با انقلاب 14 ژویيه 1955( 23تير 1334 ) در عراق هم زمان بود . انقلاب در عراق برنامه كمك آمريكا به ايران را تسريع كرد . و ملاحظات نظامى و منطقه‏اى نيز قسمتى از برنامه‏هاى آمريكا در مورد ايران شد . وزراى خزانه‏دارى و دفاع آمريكا در مهر همان سال از ايران ديدار كردند وآمريكا و ايران در 5 مارس 1959(13اسفند 1337 ) يك موافقت نامه دفاعى دو جانبه امضای كردند كه تعهد نظامى آمريكا در قبال ايران را كاملا تضمين مى‏كرد و طبق آن در صورت تجاورز كشورى به ايران، آمريكا موظفند بود كه اقدامات مناسب انجام دهد . در 14 دسامبر 1959( 23 آذر 1338 ) آيزنهاور در آستانه پايان رياست جمهورى خود به ايران سفر كرد و از آن جا كه گروه‏هاى زيادى در آمريكا معتقد بى بى‏كفايتى حكومت شاه و خيم شد اوضاع اجتماعى ايران بودند و از حيف و ميل كمك‏هاى اقتصادى آمريكا ايران خبر مى‏دادند آيزنهاور در سخنرانى خود در تهران به حكومت شاه هشدار داد كه قدرت پليس و نيروى نظامى به تنهايى نمى‏تواند ثبات حكومت را تضمين كند . وى بر ضرورت توسعه سياسى - اجتماعى اقتصادى تأكيد نمود .

دكترين جان اف كندى

دكترين كندى تحت نام «اتحاد براى پيشرفت» عنوان گرديد و بر اساس آن بر شعارهايى نظير اصلاحات، دموكراسى، آزادى، حقوق بشر و كرامت انسان تأكيد مى‏شد. كندى در عرصه سياست خارجى و در مورد حكومت‏هاى متحد و وابسته به آمريكا بر ضرورت اعمال اصلاحات مسالمت‏آميز از بالا به منظور متوقف كردن انقلاب خشونت بار از پايين پافشارى مى‏نمود. به عبارت ديگر كندى معتقد بود كه براى ممانعت از فروپاشى حكومت‏هاى متحد آمريكا و مقابله با تهديدهاى جنبش‏هاى ملى و كمونيستى بايد به اصلاحات سياسى - اجتماعى كنترل شده دست يازيد . اين اصطلاحات بايد به وسيله دولت مردان طراز اول حكومت‏هاى متحد آمريكا در اشكال ايجاد فضاى باز سياسى، دادن آزادى‏هاى مدنى، دعايت حقوق بشر و اصل كرامت انسان، به وجود آوردن فضاى باز مطبوعاتى و اجتماعى توأم با اصطلاحان اقتصادى صورت پذيرد. دكترين كندى به ويژه درصدد بود كه برنامه كمك‏هاى نظامى را تا سرحد امكان قطع كند و اهداى سرمايه براى توسعه اقتصادى را جايگزين آن نمايد . دكترين كندى مى‏خواست حكومت‏هاى ناتوان، غير محبوب و ديكتاتورى آمريكاى لاتين و خاورميانه را تحت فشار قرار دهد تا با اعلام اصلاحات سياسى ، اقتصادى، اجتماعى و ايجاد فضاى و باز سياسى هم ازانقلاب و فروپاشى مصون بمانند و هم مخالفان خود را دقيقا شانسايى و از صحنه حذف كنند زيرا كه دكترین«اتحاد براى پيشرفت» داراى بعد و تدبير علمى ديگرى نير بود و آن استفاده از نيروى نظامى و سركوب در صورت عدم توفيق اصلاحات سياسى اقتصادى و اجتماعى بود . مثلا زمانى كه برنامه آزادى‏هاى مدنى و اصلاحات ارضى ریيس جمهورى و نزوئلا براى حفظ ساختار سنتى قدرت با مخالفت معترضين و بخش‏هايى ازمردم روبه‏رو گشت آمريكا مجوز اعمال خشونت و استفاده از نيروهاى نظامى را براى سركوب مخالفين در اختيار ونزوئلا گذاشت . نمونه ديگر كشتار بى‏رحمانه مردم تهران در 15 خرداد 1342 بود به وسيله ايادى شاه كه پس از ناموفق بودن به اصطلاح «انقلاب شاه و مردم» و تصويب قانون كاپيتولاسيون به وقوع پيوست .

تأثيردكترين كندى بر روابط ايران و آمريكا

در آوريل 1961 (ارديبهشت 1340 ) دولت كندى نسبت به ادامه ثبات سياسى ايران تحت حكومت شاه ابراز نگرانى نمود . اين نگرانى پس از مذاكرات والترليپمن با خروشچف ابعاد گسترده‏ترى يافت . در آن مذاكرات خروشچف خاطرنشان كرد كه ايران على رغم ضعيف‏بودن حزب كمونيست در آن جا، به سمت انقلاب پيش مى‏رود و فساد حكومت شاه و بدبختى توده‏هاى مردم وقوع انقلاب در ايران را تسريع مى‏كند . سخنان خروشچف زمينه را براى اجراى دكترين كندى در ايران مساعدتر نمود و فشار آمريكا بر حكومت شاه براى اجراى اصلاحات افزايش يافت . در آمريكا كميته‏اى مسایل ايران را به دقت زير نظر گرفت و براى مقابله با بحران‏هاى مردمى و آشفتگى‏هاى سياسى و اقتصادى در ايران برنامه‏ريزى نمود كه «طرح 14 ماده‏اى » وزارت خارجه آمريكا يكى برنامه‏هاى آن بود .
شاه براى اجراى دكترين كندى در ايران كابينه شريف امامى را منحل كرد و تشويق آمريكا امينى نخست مزير شد . وضعيت ناهنجار حكومت شاه به گونه‏اى شده بود كه نمايندگان مجلس آمريكا در سخنرانى‏هاى خود اعلام مى‏كردند كه اگر آمريكا بتواند شاه ايران را نجات دهد يك معجزه روى داده است .
شاه كه از سوى كارگزاران دكترين كندى به شدت تحت فشار قرار گرفته بود با نگرانى در اسفند 1340 سپهبد بختيار را به واشنگتن فرستاد و ضمن پيامى براى دولت آمريكا خواستار ذكمك اقتصادى و نظامى بيشتر شد كندى اعلام كرد كه نيازهاى ايران را درك مى‏كند و نماينده‏اى را براى مذاكره با شاه به ايران مى‏فرستد . نماينده كندى چند روز بعد به تهران دآمد و با شاه ملاقات كرد ولى از دادن هرگونه تعهد براى اعطاى كمك‏هاى اقتصادى و نظامى خوددارى ورزيد .
ابن امر نگرانى حكومت شاه را افزايش داد . از سوى ديگر برخورد آمريكايى‏ها با بختيار بسيار تحقير آميز و زشت بود : سه هفته طول كشيد تا او با كندى ملاقات كند و پيام شاه را ارایه دهد . فرستاده ديگر كندى از 10 تا 14 فوريه سال 1962 از ايران ديدن كرد و به شاه توصيه نمود كه توجه خود را بر مسایل روستايى، اصلاحات ارضى، برنامه ريزى اقتصادى و ايجاد فضاى باز سياسى متمركز نمايد . شاه در آوريل 1962 (ارديبهشت 1341 ) چهارمين سفر رسمى خود را به آمريكا انجام داد و ازكندى خواست تا كمك‏هاى نظامى و اقتصادى زيادترى در اختيارش قرار دهد .
اين اقدامات روز به روز وابستگى و سرسپردگى شاه و حكومت پهلوى رابه آمريكا بيشتر مى‏كردند و اهداف اصلى دكترين كندى را كه بر محور بسط و تعميق سلطه آمريكا استوار بود بهتر تحقق مى‏دادند . در حالى كه شاه بر دريافت كمك نظامى و اقتصادى پافشارى مى‏كرد كندى و مشاورانش بر اصطلاحات و ايجاد فضاى بازسياسى و آزادى‏هاى مدنى تأكيد مى‏كردند. سرانجام با سفر ليندون جانسون، معاون ریيس جمهورى آمريكا به ايران در دوم شهريور 1341 شاه تسليم برنامه‏هاى آمريكا شد و دكترين كندى را به صورت تمام عيار به اجرا درآورد . اسد الله علم جانشين على امينى شد و نخست وزير گرديد . آمريكا به شاه اطمينان داد كه حمايت از او ادامه مى‏يابد مشروط به اين كه وى به«دموكراتيزه و مدرنيزه كردن » جامعه از طريق اجراى دكترين كندى همت گمارد و فناتيكى مذهبى را طرد كند . هدف ديگر دكترين اتحاد براى پيشرفت در ايران قراردادن آزادى و مدرنيته در مقابل اسلام و متهم كردن روحانيت و پيروان اسلام به ارتجاع و فناتيك‏گرايى بود زيرا كه اسلام و روحانيت مهم‏ترين مانع اجراى برنامه‏هاى آمريكا و غرب بودند.
از اين زمان آمريكا و شاه برنامه «انقلاب سفيد » و اصلاحات ارضى، برپاكردن جنگ‏ها، فروش كارخانجات دولتى، تقسيم سود سهام، تشكيل سپاه دانش و اعطاى آزادى‏هاى مندين و مطبوعاتى را به اجرا گذاردند . وزارت خارجه آمريكا در 21 ژانويه ی 1963( اول بهمن 1342 ) در گزارش خود به كاخ سفيد و كنگره نوشت :
«آمريكا از اوايل سال 1961 (1340) عمل كرد جديد و مثبتى در خصوص ايران داشته است . اقداماتى كه انجام گرفته‏اند عبارتند از : كوشش‏هايى براى رفع بحران مالى، تشويق شاه به پيروى بيشتر از قانون اساسى، بهبود وجهه عمومى حكومت، كاهش حجم نيروهاى نظامى. هم چنين فعاليت در جهت ميانه رو كردن بافت سياسى جامعه ايران، و اقدام براى اتكای بر برنامه اصلاحات اجتماعى به دقت برنامه‏ريزى شده و توسعه اقتصادى جهت از بين بردن احتمال سرنگونى شاه در نتيجه هرج و مرج روى كار آمدن نيروهاى ضد غربى عوام فريب شروع شده است» .

كاپيتولاسيون

در حالى كه آمريكا به شدت تمام اجزاى حكومت شاه را به زير سلطه خود در مى‏آورد و هر روز بندهاى اسارت را محكم‏تر مى‏كرد و اختيار و اداره ايران را به صورت تمام عيار در دست مى‏گرفت مبارزان مردم به رهبرى امام راحل و مخصوصا مخالفت با برنامه‏هاى آمريكا آغاز شد و قرار داد كاپيتولاسيو ن كه مستشاران، نظاميان، كارمندان آمريكايى و خانواده‏ها و بستگان -شان را در ايران در صورت ارتكاب جرم از تعقيب قضايى مصون مى‏داشت، در شرايطى محرمانه آن هم شبانه در مجلس به اصطلاح شوراى ملى در 11 مهرماه 1343 به تصويب رسيد . اين قرار داد قبلا ميان شاه و آمريكايى‏ها منعقد شده بود . دوازده روز پس از تصويب قانون كاپيتولاسيون آمريكا با پرداخت وام به ايران موافقت كرد . البته دستگاه حكومت شاه و مستشاران آمريكايى بر محرمانه‏ماندن قرارداد كاپيتولاسيون تأكيد داشتند و فكر نمى‏كردند كه اين خبر به بيرون درز كند و به اطلاع مردم برسد اما مردم ايران در اوج حيرت و ناباورى با خبر تكان دهنده‏اى مواجه شدند : امام خمينى از طريق يكى از كارمندان مجلس شوراى ملى به تصوير صورت جلسه و متن قرارداد كاپيتولاسيون دسترسى يافت و در روز 14 آبان 1343 هم زمان با چهل و پنجمين سال تولد شاه امام راحل طى يك سخنرانى تاريخى شاه آمريكا را به خاط زير پاگذاشتن حاكميت ملت ايران و تماميت ارضى و غرور ملى ملت ايران آماج حملات مستقيم قرار داد و فرمود :«غرور ايران را بااين قرارداد پايمال كردند، غرور ما را شكستند ما چون ملت ضعيفى هستيم و دلاور نداريم بايد زير چكمه آمريكا برويم ؟ آمريكا از انگليس بدتر ، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از همه پليدترند».
امام با اين سخنرانى با طرح ذلت بار كاپيتولاسيون به مقابله پرداخت . آمريكا كه عوامفريبانه بر آزادى‏هاى مدنى، فضاى باز سياسى، حقوق بشر و كرامت انسان تأكيد داشت، براى حفظ حكومت همان كارى را كرد كه در ونزوئلا انجام داده بود و مجوز سركوب مردم را صادر نمود. و اين تكرار واقعه پانزدهم خرداد 1342 بود كه ضمن آن هزاران نفرتوسط مزدوران آمريكا به خاك و خون كشيده شدند تا به خيال خام استكبار جهانى مبارزات حق طلبانه مردم سركوب شدو دكترين كندى مبتنى برتحيل فضاى باز سياسى بر جامعه ايران به منظور حفظ حكومت ديكتاتورى و فاسد شاه بود . با اجراى اين دكترين كندى و ايجاد نمايشى فضاى باز سياسى نيروهاى مبارز شناسايى شدند و ايادى آمريكا در 15 خرداد 1342 با كشتار وحشيانه مردم و تبعيد امام خمينى به خيال خام خود ايران را از مخالفين شاه پاك سازى كردند تا آمريكا بتواند سلطه خود بر ايران را مستحكم‏تر از گذشته گرداند .

دوره ی ليندون جانسون

كندى در سال 1342 ترور شد و پس از وى جانشين او ليندون جانسون زمام امور آمريكا را به دست گرفت . جانسون طى سال‏هاى 1342 تا 1348 تقريبا همان دكترين كندى را دنبال كرد . حكومت شاه در اين سال‏ها كاملا در اختيار آمريكا و تحت سلطه كامل اين كشور قرار داشت . روابط آمريكا با ايران در اين دوره ابعاد بسيار وسيعى به خود گرفت و مخصصوصا در عرصه نظامى حاكميت آمرياك بر ارتش و دستگاه امنيتى و اطلاعاتى كشور بسيار عميق شد در عرصه اقتصادى نيز حاكميت آمريكا بر بازار ايران و چپاول مواد خام كشور ابعاد گسترده‏اى يافت .
پس از جنبش 15 خرداد و تبعيد امام و دستگيرى مبارزين، پافشارى آمريكا بر فضاى باز سياسى و آزادى‏هاى مدنى كاملا منتفى گرديد و استبداد و خفقان به شكل وحشيانه‏اى بر ايران مستولى گشت .

دكترين نيكسون

در سال 1348 ( ژانويه سال 1969 ) ريچارد نيكسون ریيس جمهورى آمريكا شد . پس از شكست‏هاب مفتضحانه آمريكا در ويتنام و مناطق ديگر جهان ديپلماسى آمريكا بر دكترين تازه‏اى بنا گرديد كه نيكسون طراح آن بود .
دكترين نيكسون بر ضرورت حفظ و صيانت منافع آمريكا در سراسر جهان تأكيد داشت و درصدد بود تا به غارت و چپاول منابع خام و ثروت‏هاى ساير كشورها به وسيله ی آمريكا جنبه -ی كاملا رسمى و مقتدرانه بدهد و از تحركات استعمارى و استثمارى تحت عنوان آمريكا حفاظت و صيانت به عمل آورد. و از آن جا هك هنوز ارتش فرامرزى آمريكا تحت عنوان «نيروهاى واكنش سريع» شكل نگرفته بود حفاظت از حكومت‏هاى خاص در مناطق مختلف جهان گذاشته مى‏شد . در دكترين نيكسون منطقه خاورميانه و خليج فارس از اهميت فوق‏العاده زياد برخوردار بود، بنابراين از منافع وسيع آمريكا در اين منطقه بر عهده دو استوانه مستحكم قرار گرفت : اسرایيل و ايران به حافظان منافع آمريكا در منطقه تبديل شدند . آمريكا اختيار و مراقبت از خاورميانه عربى را به اسرایيل سپرده نقش ژاندارم منطقه خليج فارس را بر عهده حكوم شاه گذاشت .
اين در حالى بود كه سلطه آمريكا بر حكومت شاه به نقطه اوج خود رسيد و عملا ايران به يك سرزمين تحت قيموميت آمريكا مبدل شده بود . از سوى ديگر روابط ميان ايران و اسرایيل كه دو ستون عمده براى حفاظت و صيانت از منافع آمريكا در منطقه خاورميانه بودند، عميق‏تر شد . كارشناسان موساد (سازمان جاسوسى اسرایيل) به تعليم شكنجه‏گران ساواك و ترميم ساختار سازمان اطلاعات و امنيت شاه مبادرت نمودند و همكارى‏هاى سه جنابه ميان سيا، موساد و ساواك ابعاد بسيار وسيع يافت . زيرا كه آمريكا در چارچوب دكترين نيكسون بخش بسيار زيادى از مسؤوليت‏هاى نظامى و امنيتى را كه براى خود در منطقه خاورميانه ايجاد كرده بود بر عهده اسرایيل و ايران گذاشته بود دولت ايران هم با به خطر انداختن جان سربازان ايران از منافع آمريكا درمنطقه حفاظت مى‏كرد و هم درآمدهاى بسيار زياد حاصل از فروش نفت را كه به دليل جهش يكباره و ناگهان بهای نفت افزايش چشمگير يافته بود، براى خريد سلاح و تجهيزات مجددا به آمريكا باز مى‏گرداند (1)و هم كشور را به بازار فروش محصولات آمريكايى مبدل كرده بود .

تأثيرات دكترين نيكسون بر تعميق سلطه همه جانبه بر ايران

نيكسون و كيسينجر در سال 1351 از ايران ديدن كردند . نيكسون در ملاقات با شاه قول بى‏سابقه‏اى به او داد و گفت ايران مى‏تواند هر گونه سلاح و تجهيزات نظامى و غيرهسته‏اى را كه مايل باشد از آمريكا خريدارى كند(2) . اين اقدام چك سفيدى بود كه آمريكا تا آن زمان تنها در اختيار اسرایيل قرار داده بود . حكومت شاه بى‏درنگ با امضاى خريد 80 فروند هواپيمايى بمب افكن 41 - F بسيارى از ناظران را حيرت زده كرد . انتقال تسليحات از آمريكا به ايران بين سال‏هاى 1351 تا 1354 به ميزانى بود كه در تاريخ سياسى بين المللى تا آن زمان سابقه نداشت . ارزش معاملات نظامى ايران و آمريكا در سال‏هاى 1351 تا 1356 به رقمى بالغ بر 2/16ميليارد دلار رسيد . بودجه دفاعى ايران كه در سال 1351 معادل 4/1 ميليارد دلار برآورد شده بود در سال 1356 به 4/9ميليارده دلار افزايش يافت كه نمايانگر 650 درصد افزايش بود . تشكيلات نظامى و امنيتى در ايران و در سال 1356 و بيش از 40 درصد بودجه كشور را جذب مى‏كرد . با اجراى دكترين نيكسون هم درآمدهاى نفتى ايران روانه آمريكا مى‏گرديد و هم منافع آمريكا توسط حكومت شاه تضمين مى‏شد . درآمدهاى نفتى كه در اين سال‏ها به يكباره افزايش بسيار چشمگير يافته بود مى‏توانست با مديريت درست زير بناى اقتصادى و صنعتى نمايد، اما با در پيش گرفتن دكترين نيكسون تمام اين درآمدها روانه آمريكا گرديد و اين فرصت طلايى از دست رفت . وابستگى حكومت شاه به آمريكا چنان ابعاد گسترده‏اى يافته بود كه نيكسون و كيسينجر بارها اعلام كردند كه خط مشى آمريكا و سياست‏هاى تهران و در مورد تمامى مسایل منطقه‏اى و بين المللى با هم موازى بوده . بنابراين مقدم يكديگر هستند . از نظر كيسينجر شاه يك هم پيمان بدون قيذ و شرط بود . از سوى ديگر روابط اقتصادى ايران و آمريكا نيز ابعاد وسيعى يافت . شركت‏هاى آمريكايى بين ژانويه 1973 تا سپتامبر 1974 بالغ بر 9/11 ميليارد با ايران قرار داد بستند . شاه علاوه ب سپردن تمام اختيار ايران به آمريكا نوكرصفتى خود را براى ارباب به حد اعلاى ممكن رساند و در جهت حفظ منافع كلى‏تر آمريكا در خاورميانه و ساير نقاط گام برمى‏داشت . در جنگ اعراب و اسرایيل به مسلمانان خيانت كرد و از اسرایيل حمايت نمود و در جنگ‏ها به تأمين نفت و انرژى اسرایيل پرداخت . پيمان اقتصادى مارس 1975 (اسفند 1353 ) ايران را متعهد مى‏ساخت كه در طى پنج سال يعنى تا سال 1980 بالغ بر15 ميليارد دلار از آمريكا خريد كند و بازار ايران را در بست در اختيار كالاهاى آمريكايى قرار دهد .
علاوه بر اين حضور نيروهاى ايرانى در ظفار، حمايت از نيروهاى بارزانى در شمال عراق در جنگ با حكومت بعث، حمايت از اسرایيل در مقابل اعراب، دادن امكانات به آمريكا براى ايجاد مراكز استراق سمع الكترونيك عليه شوروى در طول مرزهاى ايران با شوروى از جمله اقداماتى بودند و كه در جهت حفظ منافع آمريكا به مرحله اجرا در آمدند بدون آن كه كوچكترين هزينه‏اى از طرف مقابل اخذ گردد .

پی نوشت

1- در زمينه خريدهاى كلان تسليحاتى ايران از آمريكا و غرب ر. ك كتاب آوا ى انقلاب منتشر شده در سال 1357 فصل«ضرورت بازشناسى كمك‏هاى نظامى آمريكا به ايران » ، از انتشارات انجمن اسلامى دانشجويان ايران در آمريكا ؛ و فصل يازدهم از كتاب توسعه طلبى آمريكا در ايران نگارش پروفسور گريگورى لوويچ بوندارفسكى ترجمه فريدون فاطمى صفحات 189 تا 216 .
2- برژينسكى مشاور ریيس جمهور آمريكا در امور امنيت ملى در كتاب اصول قدرت اخلاقى ، در مورد انگيزه نيكسون و كيسينجر از اعطاى چك سفيد در مورد خريد سلاح از آمريكا مى‏نويسد : «ايران مهم‏ترين پايگاه استرتژيك ما در خليج فارس پس از خروج انگليس از شرق به شمار مى‏رفت . خروج نيروهاى انگليسى از خليج فارس خلای قدرتى در اين منطقه به وجود آورد و سياست آمريكا در آن زمان پركردن اين خلا با افزايش قدرت نظامى ايران در وهله اول و عربستان سعودى در مرحله بعد بود . ... نقطه اوج اين سياست تصميم پرزيدنت نيكسون و كيسينجر در بازگذاشتن دست شاه براى خريد انواع سلاح‏هاى آمريكايى بود كه منجر به سرازير شدن سيل اسلحه به ايران گرديد ».
منبع :ایران وآمریکا، برسی سیاست های آمریکا در ایران، حسن واعظی.



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی