دولت علویان طبرستان(2)
دولت علویان طبرستان(2)
دولت علویان طبرستان(2)

نويسنده: عبدالمجید خطیب

« فهرست مطالب»

دولت علویان طبرستان (2)
تأسیس دولت علویان
رهبران دولت علویان
الف) حسن بن زید
1 ـ قیام حسن بن زید
2 ـ فتح طبرستان
3 ـ فعالیتهای فرهنگی داعی کبیر
الف) صدور فرمانهای مذهبی
ب) تقابل عقائد داعی کبیر با خلفای عباسی
ج) تمایلات داعی کبیر به مراسمات ایرانی
4 ـ استیلای داعی کبیر بر ولایت ری و قزوین
5 ـ لشکر کشی یعقوب لیث به گرگان و طبرستان
6 ـ قیام مردم چالوس بر ضد نماینده یعقوب لیث
7 ـ بازگشت یعقوب از طبرستان
8 ـ علل شکست یعقوب لیث در طبرستان
9 ـ سالهای آخر عمر داعی کبیر
ب) محمد بن زید
1 ـ قیام محمد بن زید
2 ـ جنگهای محمد بن زید
3 ـ شهادت محمد بن زید

دولت علویان طبرستان (2)

در شمارة قبلی مطالبی پیرامون دولت علویان طبرستان و دورنمایی از اوضاع سیاسی آن منطقه قبل از تشکیل دولت علویان بیان شد. در این شماره به مباحث جدیدی پیرامون تأسیس و رهبران دولت علویان و بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی این حکومت علوی می پردازیم.

تأسیس دولت علویان طبرستان

پس از قیام یحیی بن عمر طالبی در سال 249، شیعیان و علویان به صورت گسترده به طرف ایران به خصوص مناطق کوهستانی شمال آن پناه بردند. از طرفی نارضایتی مردم محلی آن نواحی به خصوص طبرستان و دیلمان از عملکرد حکام طاهری، مقدمات یک شورش گسترده و عمومی را فراهم نمود. این دو عامل یعنی حضور شیعیان و علویان و نارضایتی مردم از خلفای اسلامی و حکام محلی با توجه به شرایط پیش آمده مقدمات تشکیل دولت علویان طبرستان را فراهم نمود. طبق نقل منابع معتبر تاریخی، دولت علویان طبرستان از سال 250 هجری تا 316 هجری به رهبری چهار نفر از علویان زیدی مذهب به نام های الف) حسن بن زید ملقب به داعی الی الله و معروف به داعی کبیر ب) محمد بن زید ملقب به داعی الی الحق ج) حسن بن علی ملقب به اطروش و معروف به ناصر کبیر یا ناصرالحق د) حسن بن قاسم ملقب به داعی الی الحق معروف به داعی صغیر، در شمال ایران و منطقة طبرستان و دیلمان تشکیل گردید.

رهبران دولت علویان طبرستان

الف) حسن بن زید
حسن بن زید معروف به داعی الی الله اولین حاکم دولت علویان طبرستان بود. تأسیس این دولت در سال 250 هجری به دست او صورت گرفت. وی مردی شجاع، فقیه و عالم بود. وی از سال 250 هجری تا 270 هجری به مدت 20 سال بر این سرزمین حکومت کرد.
1ـ قیام حسن بن زید
در پی نارضایتی مردم طبرستان از حکام محلی و نمایندگان طاهریان، سران و بزرگان مردم طبرستان پس از رایزنی و ارتباط با علویان ساکن در منطقه محمد بن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمن بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب را به رهبری انتخاب کردند و از وی تقاضای قبولی این منصب را کردند. اما او از پذیرفتن این منصب خودداری کرد و ایشان را به نزد شوهر خواهر خود یعنی حسن بن زید علوی که در ری اقامت داشت فرستاد. محمد بن ابراهیم او را مردی دانا، قدرتمند و شایسته و مناسب جهت این منصب می دانست. او دست نوشته ای به اهالی طبرستان داد که این دست نوشته با تقاضانامه اهالی ناراضی طبرستان مبنی بر دعوت از حسن بن زید جهت رهبری طبرستان با نمایندگان به نزد وی فرستاده شد او نیز آمادگی خود را برای رهبری این جنبش مردمی بر ضد عباسیان و عمال آنان اعلام کرد. پس از آن حسن بن زید بلافاصله دعوت خود را آغاز کرده و به طرف طبرستان حرکت کرد. در بین راه نیز اکثر اهالی روستاها و قصبات با او بیعت کردند.
شروع حکومت حسن بن زید را در سال 250 ثبت کرده اند. لقب او را داعی الی الحق یا داعی کبیر بیان کردند.
2 ـ فتح طبرستان
پس از تثبیت حکومت علویان، حسن بن زید جهت مبارزه با حکام و نمایندگان طاهریان به طرف کلار و آمل حرکت کرد. همزمان با این حرکت خبر پشتیبانی بزرگان طبرستان و حمایت همه جانبه از او برای او بسیار خوش گوار و مسرت بخش بود. درهمین حین با حمایت های مردم دیلم و نیروهای کمکی دیگر حسن بن زید موفق به فتح آمل شد. او پس از فتح آمل، محمد بن عبدالعزیز را به فرمانروایی رویان، جعفر بن رستم را به حکومت کلار و محمد بن عباس را به فرمانداری چالوس منصوب کرد. همچنین بنا بر تقاضای مردم آمل برادر زن خود یعنی محمد بن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمن معروف به سید محمد کیا را به فرمانداری آمل گماشت.(3) پس از آن حسن بن زید جهت فتح ساری یعنی محل حکومت سلیمان بن عبدا... بن طاهر رهسپار شد. در این رویارویی با فرار سلیمان بن عبدالله محمد بن زید پس از یک جنگ شبانه موفق به فتح ساری شد. وی مدت 40 روز در ساری اقامت گزید و اوضاع شهر را سامان بخشید تا اینکه به او خبر رسید که سلیمان بن عبدا... با کمک سپاه اعزامی از خراسان نزدیک ساری اقامت گزیده است. حسن بن زید دوباره آماده جنگ با سلیمان شد و در این جنگ مجبور به عقب نشینی گردید. وی با مراجعت به چالوس و تجدید نیرو و تجهیز سپاه دوباره آماده جنگ با سلیمان گردید. این جنگ در منطقه لاویج رود بوده و حسن بن زید موفق به شکست سنگین لشکر سلیمان و فرار او به گرگان شد.(4) طبق بیان منابع تاریخی هفت جنگ بین حسن بن زید و سلیمان بن عبدا... روی داد که در یکی از این جنگها خانواده سلیمان نیز به اسارت حسن بن زید در آمدند. با فرار سلیمان به استرآباد و ارسال نامة درخواست وی به یکی از علویان مبنی بر شفاعت او جهت آزادی خانواده-اش، حسن بن زید، خانواده او را با کمال احترام به نزد وی فرستاد.(5) آخرین جنگ ایشان طبق نقل منابع تاریخی در سال 252 ثبت شده است. پس از آن سلیمان از حکومت طبرستان دل کنده و داعی کبیر بلامنازع به حکومت خود در آن منطقه مشغول گردید.
پس از آن با شکست کامل سلیمان بن عبدا... و گریز او به خراسان داعی کبیر لشکری جهت فتح گرگان بدان سو فرستاد. این لشکر با ورود به هر منطقه با استقبال و شادی مردم آن منطقه و هدایای ایشان موجه می گشت. لذا گرگان نیز بدون خونریزی به تصرف داعی کبیر درآمد. وی پس از غلبه بر سلیمان بن عبدالله و فتح کامل شهر ساری در آنجا اقامت کرده و به تنظیم امور داخلی طبرستان پرداخت.
3 ـ فعالیت های فرهنگی داعی کبیر
الف) صدور فرمانهای مذهبی
هنگامی که داعی کبیر خاطرش از دشمنان خود و سرکوبی آنها آسوده گردید مشغول به تبلیغ و آموزش امور دینی و مذهبی در طبرستان و شهرها و مناطق مختلف آن شد. وی دستورات مذهبی لازم الاجرای خود را با صدور نامه ای به شهرها و مناطق مختلف به سمع و نظر مردم می رساند. بعضی از این دستورات مذهبی که توسط حسن بن زید حاکم طبرستان صادر گردید عبارتند از:
1 ـ مردم را به متابعت به کتاب خدا و سنت پیامبر وادار کنید به گونه ای که در اصول و فروع دین از رفتار و گفتار علی (علیه السلام) پیروی کنند.
2 ـ از عقیده جبریه و مشبهه دوری گزینند.
3 ـ در اذان و اقامه «حی علی خیر العمل» بگویند.
4 ـ در اقامه هر عبارت را دو مرتبه بگویند.
5 ـ در نماز «بسم الله الرحمن الرحیم» را با صدای بلند بخوانند.
6 ـ برای نماز بامداد قنوت را واجب دانند.
7 ـ در نماز میت پنج تکبیر بخوانند.
8 ـ همچنین ممنوعیت مسح کشیدن بر کفشها. (6)
ب) تقابل عقائد داعی کبیر با خلفای عباسی (اهل تسنن)
طبق نقل ابن اسفندیار روزی حسن بن زید سواره از یکی از محله های شهر آمل می گذشت در این حین بر روی دیواری به نوشته ای برخورد کرد که: «قرآن کلام الله غیر مخلوق و من قال مخلوق فهو کافر» که این جمله مذکور عقیده اهل تسنن و بیشتر خلفای عباسی بود. ایرانیان و بخصوص معتزلیان ایران مخالف این عقیده بودند و قائل به حادث بودن قرآن و مخلوق بودن آن بودند.
داعی کبیر چند لحظه ای ایستاد و با تأمل به آن نوشته نگریست و سپس به راه خود ادامه داد اما پس از مدت کمی بازگشت ولی اثری ازآن نوشته روی دیوار نبود. وی با لبخندی گفت به خدا سوگند که از کشتن رهایی یافتند یعنی اگر آن نوشته هنوز روی دیوار بود تمام ایشان را می کشتم. این واقعه نشان از نزدیکی و هم فکر بودن عقائد شیعیان علوی و معتزلیان داشته و تقابل این دو با خلفای عباسی و اهل تسنن آن زمان را به اثبات می رساند. (7)
ج) تمایلات داعی کبیر به مراسمهای ایرانی
در پی درخواست مردم طبرستان به منظور احیای آئین کهن نیاکان خود و درخواست برگزاری مراسم جشن مهرگان، داعی کبیر با برگزاری این جشن موافقت کرد.
4 ـ استیلای داعی کبیر بر ولایت ری و قزوین و ابهر و زنجان
با ارسال نامه ای از طرف جستان بن وهسودان مبنی بر حضور یکی از یاران لایق داعی کبیر در ری، جهت به دست گرفتن حکومت ری، داعی کبیر احمد بن عیسی را به ری فرستاد. او نیز با همکاری جستان بن وهسودان بخشی از ولایت ری را به تصرف درآورد.(8) همچنین با کمک قاسم بن علی قزوین و ابهر و زنجان را به تصرف خود درآورد و مردم این بلاد نیز دعوت داعی کبیر را اجابت کردند و با او بیعت نمودند. پس از این با حرکت قاسم بن علی به طرف عراق و دستگیری عبدالله بن عزیز از سرداران طاهریان و کشته شدن آن، خبر این پیشرویها به بغداد و خلیفه عباسی رسید. در این ایام، بغداد گریبانگیر قحطی و اختلافات بین مستعین و معتز و آشوب و هرج و مرج بود. همچنین در اثر فشارهای زیاد طرفداران و حامیان معتز، مستعین حاضر به کناره گیری از قدرت شد. وی به صورت مشروط بر حفظ جان و اموال و اولادش با معتز موافقت کرد. پس از آن مستعین به یک شهر دور افتاده (واسط) رفت اما پس از چند روز به قتل رسید و کار خلافت به دست المعتز بالله افتاد و تمام مردم بغداد با او بیعت کردند. در این ایام خبرهای ناگواری برای خلیفه به بغداد می رسید و خبر پیشرفت علویان طبرستان و ناتوانی لشکر خراسان و عجز دولت طاهریان خلیفه را به وحشت انداخت و خلیفه درصدد اعزام یک لشکر جهت سرکوبی داعی کبیر و یاران او برآمد. این لشکر سرانجام به فرماندهی شخصی به نام مفلح سریعاً به طرف طبرستان حرکت کرد و در قزوین با لشکریان داعی کبیر روبرو شد. لشکر بغداد پس از شکست ایشان به ری رفته و آنجا را نیز فتح کرد. بعد از آن با فتح قومس عازم گرگان شد و آن را نیز فتح نمود و تصمیم به حرکت وفتح طبرستان گرفت. سپس با ورود به طبرستان پس از جنگی سخت بر لشکر داعی کبیر غلبه کرد و ساری را فتح نموده و پس از چند روز توقف درساری به طرف آمل حرکت کرد.(9)
لازم به ذکر است یاران حسن بن زید از پیروزی ها و سرعت پیشرفت لشکربغداد به وحشت افتاده و داعی کبیر را رها کردند. داعی کبیر پس از استمداد از دیلمیان و عدم نتیجه گیری مجبور به فرار به کلار شد. سردار لشکر بغداد تا سال 255 در آمل مستقر بود و پس از آن چالوس را محل استقرار خود قرار داد. با رسیدن خبر مرگ خلیفه عباسی المعتز بالله، لشکر بغداد سریعاً تمام منطقه متصرفات خود را تخلیه کرده و به طرف بغداد حرکت کرد و دوباره داعی کبیر زمام امور را در دست گرفت. پس از آن دیگر هیچگاه حوزه حکومت وی از حدود سرزمین های شمال ایران و طبرستان فراتر نرفت. (10)
5 ـ لشکرکشی یعقوب لیث به گرگان و طبرستان
یعقوب لیث صفار پس از قیام بر ضد دولت عباسیان در سیستان و به دست گرفتن کنترل شهرهای آن منطقه و منقرض کردن دولت طاهریان در نیشابور به بهانة دستگیری یکی از دشمنان خود به نام عبدالله بن صالح که به حسن بن زید علوی پناه برده بود، به طبرستان حمله کرد. به نظر می رسید مقصود یعقوب لیث از حمله به طبرستان رضایت و خشنودی خلیفه مبنی بر از بین بردن یک دشمن سرسخت خلیفه و راضی شدن به حکومت یعقوب بود که در پایان نیز موفق به این مقصود خود نشد. یعقوب پس از خروج از نیشابور به سوی گرگان پیش رفت وطی نامه هایی عملکرد خود و هدف خود را برای خلیفه بغداد توضیح داد. وی همچنین علت لشکرکشی خود را عدم تحویل عبدالله بن صالح توسط داعی کبیر بیان می داشت. در حین حرکت به سوی گرگان یعقوب یکی از هم پیمانان داعی کبیر بنام سکنی را با وعده حکومت گرگان با خود همراه کرد و با همراهی و همکاری وی خیلی سریع وارد ساری شد. داعی کبیر حسن عقیقی را جهت رویارویی با یعقوب به ساری فرستاد و خود به کوهستان های طبرستان پناه برد. یعقوب پس از جنگ با حسن عقیقی وی را شکست داده و با سرعت زیاد به تعقیب داعی کبیر پرداخت.(11) داعی کبیر نیز که همة یاران خود را از دست داده بود و به رویان گریخت و به دهکده شیر پناه برد. پس از اطلاع یافتن یعقوب به پناهنده شدن داعی کبیر به دهکده شیر وی با تهدید از ایشان خواست که داعی کبیر را تحویل دهند اما ایشان علاوه بر عدم تحویل وی با یک حمله شبانه به اردوگاه یعقوب ضربات مهلکی بر لشکر او وارد کردند و بار و بنه و آذوقه آنها را چپاول کردند. یعقوب نیز به علت این حمله و ضربات وارده با آزار و اذیت فراوان از مردم منطقه کجور خراج 2 سال را یکجا گرفت.(12)
6ـ قیام مردم چالوس بر ضد نماینده یعقوب لیث
پس از تسلط بر سرزمین طبرستان یعقوب لیث صفار نمایندگانی را برای اداره حکومت بر مناطق مختلف ارسال داشت. وی لیث بن فنه را به امیری رویان، بادوسپان را به حکومت طبرستان و ابراهیم بن مسلم خراسانی را به فرمانروایی چالوس برگزید و خود در آمل مستقر شد.(13) اما مردم چالوس با شورش به خانه ابراهیم بن مسلم خراسانی حمله برده و خانه اش را با حضور خود وی به آتش کشیدند و یاران وی را نیز کشتند. پس از این واقعه یعقوب لیث به چالوس رفته و انتقام سختی از مردم گرفته و تعدادی از یاران داعی کبیر را به همراه عده ای از علویان اسیر کرده به سیستان فرستاد(14)
7 ـ بازگشت یعقوب از طبرستان
در تحلیل عملکرد یعقوب لیث درحمله به طبرستان با هدف اولیه دستگیری دشمن خود یعنی عبدالله بن صالح و خوش خدمتی به خلیفه بغداد، می توان چنین گفت که وی پس از گذشت مدتی متوجه شد که به هیچکدام از اهداف و مقاصد خود نرسیده است. بلکه در این مدت بسیاری از یاران و لشکریان وی نیز از بین رفته و بقیه نیز خسته و ناامید گشته اند. او فهمید علاوه بر این که نتوانسته است عبدالله بن صالح را دستگیر کند، قدرت دستگیری داعی کبیر را نیز ندارد. وی حکومت طبرستان را به دست نیاورده بلکه لطمات بسیاری را نیز بر خود و لشکریانش وارد ساخته است. علاوه بر این اقدامات وی بر ضد علویان با اینکه به نفع حکومت بغداد بوده اما مورد توجه خلیفه واقع نشده است. به همین علت از عملکرد خود با علویان طبرستان که دشمن درجه اول و سرسخت خلیفه بغداد بودند پشیمان شد و دستور داد که اسیران علویان و طبرستان را از زندانهای سیستان آزاد کنند و سریعاً با نیروهای خود از سرزمین طبرستان خارج شد.
پس از خروج یعقوب و لشکریانش از سرزمین طبرستان حسن بن زید علوی با عدة زیادی از دیلمیان به طبرستان آمد و مردم نیز استقبال زیادی از وی کرده و از فرمانروایی مجدد وی استقبال کردند. بازگشت مجدد وی در سال 263 هجری بود. با بازگشت داعی کبیر به طبرستان و همراهی یعقوب لیث با حکومت علویان طبرستان و ابراز پشیمانی وی از عملکردش حکومت داعی کبیر مقتدرتر از گذشته به حکومت و فرمانروایی سرزمین طبرستان پرداخت.(15)
8 ـ علل شکست یعقوب لیث در طبرستان
در بررسی علل شکست یعقوب لیث در طبرستان می توان موارد زیر را از عوامل اصلی شکست وی نام برد:
1) عدم آشنایی با اوضاع جغرافیایی و آب و هوایی منطقه طبرستان 2) متحمل شدن صدمات و مشکلات بسیارکه حاصل بارندگی های طولانی مدت، گل ولای بودن منطقه و مشکلات ناشی از جغرافیای خاص آن بود 3) خبردار شدن وی از نارضایتی خلیفه و دستور بر لعن او توسط خلیفه عباسی 4) خروج مردم بخارا و از خطبه انداختن نام او بود و خواندن خطبه به نام نصر بن احمد سامانی 5) ورود حسین بن طاهر بن عبدالله به مرو و همراهی او با فرماندة خوارزم.
9 ـ سالهای آخر عمر داعی کبیر
مؤسس و بنیانگذار دولت مقتدر علویان طبرستان در سال269 بیمار شد. وی پس از یکسال بیماری در سال 270 دارفانی را وداع گفت. طبق وصیّت داعی کبیر برادرش ابو عبدالله محمد بن زید به فرمانروایی دولت علویان در طبرستان برگزیده شد.(16)
ب) محمد بن زید
دومین حاکم دولت علویان طبرستان محمد بن زید معروف به داعی الی الحق بود وی مردی فقیه و زاهد بوده و از آثار وی می توان به الجامع فی الفقه، کتاب البیان، کتاب الحجه فی الامامه اشاره کرد.(17) مدت حکومت وی در طبرستان از سال 271 هجری تا 287 هجری به مدت 16 سال ثبت شده است.
1 ـ قیام محمد بن زید
هنگام مرگ حسن بن زید برادرش، محمد بن زید در گرگان بود و به همین خاطر داماد داعی کبیر به نام سید ابوالحسن احمد بن محمد بن ابراهیم معروف به قائم از فرصت استفاده کرد و با بخشش اموال و خزائن داعی کبیر به سران لشکری و عمال دیگر، خود را جانشین داعی کبیر معرفی کرد. محمد بن زید پس از اطلاع از این قضیه با سپاهی که در اختیار داشت به طرف آمل حرکت کرد اما سران سپاه او نیز که توسط سید ابوالحسن خریداری شده بودند در میان راه او را رها کرده و به گرگان برگشتند و او را به گرگان راه ندادند. او نیز به یکی از دهکده های نزدیک به نام زوین پناه برد. در همین ایام رافع بن هرثمه پس از شکست از عمرولیث در نیشابور به گرگان آمد و در پی باخبر شدن از وضعیت محمد بن زید و عدم استقبال حاکم گرگان مهدی بن محسن که در گذشته از فرماندهان لشکر رافع بود، به گرگان حمله کرد و مهدی بن محسن را شکست داده و گرگان را به محمد بن زید سپرد و خود به خراسان رفت. در همین حال مردم طبرستان نیز از سید ابوالحسن برگشته و با نوشتن نامه از محمد بن زید درخواست کردند که به ساری برود و حاکمیت طبرستان را بر عهده گیرد محمد بن زید نیز با جمع آوری سپاه عازم ساری شد و سید ابوالحسن نیز که از این قضیه باخبر شده بود در حین فرار دستگیر شده و در بین راه جان سپرد. (18)
2 ـ جنگهای محمد بن زید
الف) جنگ محمد بن زید در ری: دومین حاکم طبرستان پس از نشستن بر اریکه قدرت و آسودگی خاطر تصمیم به گسترش حوزه حکومت خود گرفت به همین منظور عازم شهر ری شد. وی در جنگ با حاکم شهر ری شکست خورده و سپاهیانش از اطراف وی پراکنده شدند و او به گرگان بازگشت. (19)
ب) جنگ وی با رافع بن هرثمه: یکی از دشمنان دیرین علویان طبرستان اسپهبد رستم بن قارن باوندی بود. محمد بن زید همیشه مراقب عملکرد و فعالیتهای رستم بن قارن بود. پس از گذشت مدتی به علت اختلافات قبلی محمد بن زید، کلیه سرزمینها و متصرفات قارن را بازگرفت و وی ناچار به خراسان به نزد رافع بن هرثمه رفت. رافع با سپاهی مجهز جهت فتح گرگان به راه افتاد و محمد بن زید به منظور حفظ جان به قلعه جوهینه رفته و در آنجا پناه گرفت ولی قلعه به محاصره رافع درآمده و پس از مدتی با فرار محمد بن زید به چالوس و به علت اتمام آذوقه قلعه به تصرف رافع درآمد. پس از آن رافع به تعقیب محمد بن زید پرداخت و در آمل کار را بر مردم سخت گرفت و از ایشان خراج و آذوقة بسیاری دریافت کرد. به همین علت حاکم دیلمان (جستان بن وهسودان) حاضر به تحویل اموال محمد بن زید که نزد ایشان به امانت گذاشته بود شد و با امضاء قراردادی مبنی بر اینکه دیگر به محمد بن زید کمک نکند رافع از آنجا به قزوین رفت و محمد بن زید هیچ موفقیتی جهت دستیابی به این مناطق کسب نکرد. (20)
ج ) جنگ رافع بن هرثمه با خلیفه عباسی: رافع بن هرثمه پس از کسب موفقیتهایی در شرق ایران و طبرستان سرزمینهای ری و قزوین را نیز به تصرف خود درآورد. وی فرستاده خلیفه را نیز دستگیر و زندانی کرده اما پس از مدتی او را آزاد کرده و به بغداد فرستاد. در این زمان خلیفه عباسی با نصب احمد بن عبدالعزیز بر ولایت عراق سرکوبی هرثمه را از او درخواست نمود. پس از آن بین لشکر رافع و نیروهای کمکی و لشکر احمد بن عبدالعزیز جنگ سختی در گرفت. بسیاری از سپاهیان رافع کشته یا پراکنده شدند و رافع در این جنگ شکست خورد. وی پس از باخبر شدن از اینکه خلیفه فرمان حکومت خراسان را به عمرولیث داده است مجبور شد به گرگان آمده و با محمد بن زید قرارداد دوستی امضاء کند. همچنین حکومت گرگان را به او داده و مردم نیز از جرم و جنایات عمال رافع به تنگ آمده و از حکومت محمد بن زید استقبال کردند. در همین ایام احمد بن عبدالعزیز دار فانی را وداع گفت و رافع دوباره با جمع آوری لشکر به طرف ری حرکت کرد. وی حاکم آن را که پسر احمد بن عبدالعزیز بود را شکست داده و آنجا را به تصرف خود درآورد. این پیروزی با حضور لشکر اعزامی از طرف خلیفه دوام نیاورد و رافع دوباره ری را رها کرده و به گرگان بازگشت. در این زمان عمرولیث که خلیفه عباسی وی را حاکم خراسان کرده بود مأمور شد تا رافع بن هرثمه را سرکوب کند. به همین منظور پس از مدتی با سپاهی مجهز به طرف نیشابور حرکت کرد و در آنجا مستقر شد. از طرفی رافع بن هرثمه که با همکاری چند نفر از همپیمانانش تشویق به جنگ با عمرو لیث شده بود با جمع آوری لشکری جهت جنگ با لیث به طرف نیشابور حرکت کرد و آنجا را محاصره نمود. بعد از چند روز جنگ سختی بین آنها در گرفت. پس از گذشت چند روز از محاصره و جنگ ناگهان عمرولیث با لشکر عظیمش از شهر خارج شد و به لشکر رافع بن هرثمه حمله کرد و شکست سختی به او داد و در این زمان رافع به گرگان عقب نشینی کرد و به امید کمک نیروهای محمد بن زید در آنجا ماند. در این زمان طی نامه ای محرمانه عمرو لیث از محمد بن زید درخواست کرد تا از فرستادن نیروی کمکی به رافع خودداری کند و محمد بن زید که ضربات سختی از رافع دیده بود با عمر همکاری کرد.
پس از همکاری محمد بن زید با عمر و عدم ارسال نیروی کمکی برای رافع، وی به منظور جنگ با محمد بن زید رهسپار ساری شد. در بین راه در اثر باران شدید و سیل اکثر خیمه های سپاهیان رافع از بین رفت. بسیاری از لشکریان او نیز کشته شدند. وی نیز مجدّداً مجبور شد با محمد بن زید قرارداد صلح امضا کند. وی در پایان دوره فعالیت سیاسی خود یعنی در سال 282 از آرمان و عقاید علویان طبرستان پیروی کرد. وی با انتخاب پرچم سفید ایشان که نشانه جنگ و دشمنی با پرچم سیاه عباسیان بود، این اعتقاد خود را ثابت کرد. (21)
3 ـ شهادت محمد بن زید
در سال 260 هجری دولت سامانیان در ماوراء النهر ظهور کرد، این دولت پس از تثبیت موقعیت خود با دستور امیر سامانی، عمرو بن لیث صفاری را دستگیر کرده و به نزد خلیفه در بغداد فرستاد. سپس متوجه محمد بن زید علوی فرمانروای طبرستان شد.وی به منظور تصرف طبرستان لشکری به رهبری محمد بن هارون روانه گرگان کرد. این قضیه در سال 287 اتفاق افتاد. در این سال جنگ عظیمی بین لشکر امیر سامانی و محمد بن زید و یاران دیلمی وی درگرفت. این جنگ بسیار سخت به نفع محمد بن زید و یارانش رو به اتمام بود اما امیر سامانی با حیله و نیرنگ لشکر خود را عقب کشید تا لشکریان طبرستان به قصد جمع آوری غنیمت و دنبال کردن لشکر امیر سامانی از هم پراکنده شوند. در این موقع لشکر امیر سامانی دوباره با قدرت تمام بر لشکر طبرستان که به نیت اتمام جنگ مشغول به جمع آوری غنایم شده بود و اطراف محمد بن زید را رها کرده بود حمله برد و اکثر آنها را کشته و خود داعی دوم را نیز به سختی زخمی کرد. لشکر طبرستان شکست سختی خورد و محمد بن زید نیز پس از چند روز جان داد. سر او همراه با پسرش که اسیر شده بود به نزد امیر سامان فرستاده شد. (22)

پي نوشت :

1 ـ ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران، ص 283.
2 ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان ، ص 230.
3 ـ پیشین، ص 285.
4 ـ همان، ص 287.
5 ـ همان، ص 288.
6 ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص 240.
7 ـ همان، ص 241.
8 ـ همان، ص 243.
9 ـ همان، ص 244.
10 ـ همان
11 ـ ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران، ص 291.
12 ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان ،ص 245 .
13 ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان ،ص 245.
14 ـ ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران، ص 291.
15 ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان ، ص 246.
16 ـ همان، ص 249.
17 ـ الفهرست، ابن ندیم، ترجمة محمد رضا تجدد، تهران، اساطیر، 1381ص 310.
18 ـ همان، ص 250.
19 ـ همان، ص 252.
20 ـ همان، ص 254.
21 ـ ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان رویان و مازندران، ص 298.
22 ـ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص 299.

منبع: سایت راسخون

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی