شاگردان ائمه اطهار ( ع ) و آثار علمي آنان
شاگردان ائمه اطهار ( ع ) و آثار علمي آنان
شاگردان ائمه اطهار ( ع ) و آثار علمي آنان

شاگردان ائمه ( ع ) ، سهم بسزايي در گسترش روايات آن بزرگواران و کتابت حديث داشته اند. در عصر امام سجاد ( ع ) ،شاگردان ايشان ، همزمان با فعاليتهاي ديگر گروه هاي علمي در مدينه مشغول فعاليت بودند . چند تن از ممتازين شاگردان امام سجاد ( ع ) که در زمينه ي مسائل علمي و فرهنگي فعاليت داشتند ، عبارت اند از :
يحيي بن ام طويل ، که به دست حجاج بن يوسف به شهادت رسيد .
جبير بن مطعم .
سعيد بن جبير ( م 95 ق ) ، که در تفسير و فقه ، دستي داشت و به همراه قاريان ، به قيام ابن اشعث پيوست و سرانجام به دست حجاج به شهادت رسيد .
ابوحمزه ثمالي ، که داراي تأليفاتي است . رساله ي حقوق امام سجاد ( ع ) و دعاي معروف ابوحمزه ثمالي را او از امام ، روايت کرده است .
در روزگار امام باقر ( ع ) ، شمار راويان از آن حضرت رو به فزوني نهاد . چهار تن از برجسته ترين صحا بيان ايشان عبارت اند از : محمد بن مسلم ،(1)زراره بن اعين ،(2) ابوبصير ليثي و بريده بن معاويه ي عجلي ، که امام صادق ( ع ) درباره ي آنها فرمودند : (( اگر اين چهار تن نبودند ، کسي از تعاليم دين ، بهره نمي يافت ، اين چند تن ، حافظان دين بودند و احاديث پدرم را زنده کردند . ))(3)
ابان بن تغلب از جمله شاگردان ائمه ( ع ) است که با امام سجاد ( ع ) ، امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) ، معاصربود . او در همه ي رشته هاي علوم ، پيشقدم بود و از جمله ، در فقه ، حديث، ادبيات و لغت ،سرآمد بود . امام باقر ( ع ) ، از او خواست که در مسجد مدينه بنشيند و براي مردم ، فتوا صادر کند . او بيش از سي هزار حديث نقل کرده که عمدتاً در مسائل فقهي است .
ابان ، مکتوبات متعددي ، اعم از کتاب و رساله دارد که در الفهرست ابن نديم و طوسي ، ذکر شده است .(4)
در مکتب امام صادق ( ع ) نيز در همه ي رشته هاي علوم ، که هر کدام به نحوي در رشد فردي و اجتماعي تأثير داشت ، تتبع و بحث مي شد . تعداد اصحاب امام را چهار هزار تن بر شمرده اند.(5) تعدادي از شاگردان مبرز او ، هر يک در رشته اي تخصص داشتند . ابان بن تغلب ، در فقه تبحر داشت . حمران بن اعين ، در علوم قرآن ، دستي داشت و زراره بن اعين ، در مناظره و مباحث فقهي ، سرآمد بود . مؤمن طاق ، در مسائل کلامي تخصص داشت و هشام بن حکم نيز به شرکت در جلسات مناظره علاقمند بود .
در اينکه جابربن حيان که در علوم شيمي شهرت دارد ، از شاگردان امام صادق ( ع ) باشد ، اقوال مختلفي بيان شده است . ابن نديم ، قفطي و ابن خلکان ، وي را از شاگردان امام دانسته اند ؛ اما در کتابهايي همچون رجال الطوسي و الفهرست نجاشي که به منظور بررسي رجال شيعه تدوين شده اند ، وي در شمار شاگردان امام نيامده است .

1-اصحاب اجماع

در ميان شاگردان ائمه ( ع ) ، هجده تن مشهور به (( اصحاب اجماع )) هستند . ، اين عده رواياتشان پذيرفته شده و مورد اعتماد است و اگر سند روايت تا آنجايي که اصحاب اجماع واقع شده اند ، صحيح باشد ، واسطه هاي بعدي بررسي نمي شود و روايت ، صحيح تلقي مي گردد . اصطلاح اصحاب اجماع در کتاب کشي ( م 340 ق ) به کار رفته ودرباره ي عده اي از اصحاب ائمه ( ع ) چنين تعبير کرده است :
أجمعت العصابه علي تصحيح ما يصح عن جماعه .
دانشمندان اين فن ، بر روا ياتي که از جماعتي از اهل حديث به نحو صحيح روايت مي شود ، صحه گذاشته اند . (6)
اين عده ، شش نفر از اصحاب امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) هستند که عبارت اند از :
1.زراره بن ا عين ( م 150 ق ) .او از جمله مراجع حديث و روايت در مذهب اهل بيت ( ع ) به شمار مي رود . امام صادق ( ع ) فرمود : (( اگر زراره و امثال او نبودند ، احاديث پدرم از ميان مي رفت )) . احاديث برجاي مانده از زراره در کتب حديثي يکهزار و هشتصد روايت است که 1263 مورد آن از امام باقر ( ع ) و 494 مورد آن ، از امام صادق ( ع ) است . (7)
2.بريده بن معاويه عجلي ( م 150 ق )
3.معروف بن خربوذ .
4.ابوبصير يحيي بن قاسم ( م 150 ق )
5.فضيل بن يسار نهدي
6.محمد بن مسلم ( م 150 ق ) .(8) مجموع روايات باقي مانده از محمد بن مسلم ، 1981 حديث است که با عنوان مسند محمد بن مسلم ، جمع آوري شده ا ست .
شش نفر ديگر به شرح زير ، تنها از اصحاب امام صادق ( ع ) هستند :
7. جميل بن دراج
8. عبدالله بن بکير بن اعين : او بعدها فطحي مذهب شد . فطحيان ، معتقد به امامت عبدالله افطح بعد از امام صادق ( ع ) هستند .
9. عبدالله بن مسکان .
10.ابان بن عثمان احمر . او مذهب ناووسي داشت . ناووسيان ، معتقدند امام صادق ( ع ) از دنيا نرفته و ظهور خواهد کرد .
11. حماد بن عيسي ( م 209 ق ) .
12.حماد بن عثمان بن زياد .(9)
و شش تن ، از اصحاب امام کاظم (ع) و امام رضا ( ع ) به تفصيل زير بودند :
13.يونس بن عبدالرحمان ( م 208 ق )
14.صفوان بن يحيي ( م 210 ق ) او کتابهاي متعددي درباره ي آثار ائمه ( ع ) به رشته تحرير درآورد .
15. حسن بن محبوب سراد ( م 224ق )
16.محمد بن ابي عمير ( م217ق ) . وي چون نوشته ها و کتابهايش در اثر حادثه اي از بين رفت ، احاديث را نمي توانست با سند کامل و متصل ، نقل کند . از اين رو ، علما ، احاديث مرسل او را همچون احاديث مسند ، تلقي کردند .
17.عبدالله بن مغيره
18.احمد بن محمد بزنطي ( م 221 ق ) . (10)
اصحاب اجماع ، داراي مرجعيت علمي در بين شاگردان ائمه ( ع ) بودند . کشي ، اصحاب اجماع را چنين دسته بندي و توصيف کرده است :
دسته اول ، کساني که فقه آنها پذيرفته شده و به عنوان اولين فقيهان مطرح اند ؛
دسته دوم ، کساني که به فقه آنان ، اعترف و اقرار شده است ؛
دسته سوم ، کساني که به فقه و علم آنان ، اقرار شده است .
اين عده ، در عصر خود به عنوان کارشنا س فقه و حديث شيعه ، شنا خته شده بودند، به طوري که تشخيص آنان در صحت و سقم يک روايت براي راويان ديگر ، معتبر بود . اصحاب اجما ع ، به اصول و قواعد استدلال ، آشنا بودند وزماني که دسترسي به امام ، ممکن نبود ، به عنوان نمايندگان امام ، به نشر فقه و حديث ، مبادرت کردند و پاسخگوي اشکالات شيعيان بودند ، چنانکه امام باقر (ع) به ابان بن تغلب دستور داد و در مسجد مدينه بنشيند و براي مردم ، فتوا بدهد و امام صادق ( ع ) ، چهار تن از اصحاب اجماع به نامهاي زراره ، محمد بن مسلم ، ابوبصير مرادي و بريد بن معاويه را حاملان حديث پدرش معرفي کرد که بدون آنها ، هيچ کس ، قادر به شناخت مکتب و استنباط دين نخواهد بود . (11)
موارد متعدد ديگري يافت مي شود که ائمه ( ع ) مراجعه کنندگان را به يکي از اصحاب اجماع ، ارجاع داده اند .(12) امام صادق ( ع ) ، سليم بن ابي حبه را به ابان بن تغلب ، ارجاع داد ، (13)چنانکه در مورد ديگر ، به محمد بن مسلم ، ارجاع داد . (14)
بر اساس مصادر رجال شيعه ، تعدادي از اصحاب اجماع ، دست کم در دوره اي از حيات خود ، تابع مذهب شيعه ي دوازده امامي نبوده اند . از جمله آنان مي توان از عبدالله بن بکير ، صفوان بن يحيي ، حماد بن عيسي ، ابان بن عثمان ، جميل بن دراج و علي بن حسن بن فضال نام برد . تعدادي از آنان ، تا آخرعمر بر مذاهب فطحيه و واقفيه وفادار ماندند . با اين حال ، دانمشمندان حديث ، پس از احراز صداقت و دقت و احتياط ، اقوال اين عده را پذيرفته اند .

2-کتب اصحاب ائمه ( ع )

در اثر تلاشهاي فراوان امام باقر ( ع ) و امام صادق (ع ) ، راويان اوليه ، صدها اصل و جزوه ي حديثي در ابواب گوناگون فقه و عقايد اسلامي تأليف کردند که گرچه حوادث روزگار ، بسياري از آنها را در کام خود فرو کشيد ؛ ليکن محتواي آنها غالباًبه نوشته هاي دوره هاي بعد ، منتقل گرديد . رجال النجاشي ،الفهرست طوسي و معالم العلماء ابن شهر آشوب ، معرف خوبي جهت پي بردن به نام و نشان اين کتب و نويسندگان و مصنفان آن است . در اين دوران ، که آغاز تدوين و تأليف کتب بود ، امام صادق (ع) با تأکيد و ترغيب بر مکتوب کردن اطلاعات ، شاگردان او را واداشت که احاديث آن بزرگواران را ثبت کنند . در اثر اين فعاليتها ، کتب بسياري به رشته تحرير درآمد که تعداد چهار صد کتاب آن ، مشهور به (( اصول چهار صدگانه )) ( الأصول الأربعمئه ) شد . نبايد از نظر دور داشت که روايات منقول از امام باقر ( ع ) و امام صادق (ع ) ، از نظر صدور و تدوين ، به زماني مربوط مي شود که کتابت حديث ، متداول بود و بسياري از نابساماني ها برطرف شده بود . هر چند کتبي که صحابيان ائمه ( ع ) تدوين کردند ، هم اکنون باقي نمانده اند ؛ اما طبق قرائن تاريخي ، اکثر آنها تا قرن چهارم و پنجم هجري وجود داشته و به احتمال زياد ، مورد ملاحظه ي مؤلفان کتب اربعه و فهرست نويسان بوده است . اينک به معرفي مهم ترين تأليفات اصحا ب ائمه ( ع ) مي پردازيم.
الف ) اصول چهارصدگانه
اصل ، کتابي است که ازکتاب ديگري گرفته نشده و محتواي آن ، مسموعات مؤلف ، به صورت مستقيم ويا با واسطه از معصوم است ؛ اما در تصنيف ، همه مطالب و يا بعضي از آنها منقول از کتاب ديگري است . اين اصول ، چهار صد مجموعه يا رساله ي کوچک از روايات در زمينه هاي مختلف اعتقادي ، احکام ، سنن و تفسير واخلاق بوده که پايه هاي اساسي معارف شيعه به شمار مي آمده اند . و بعدها با آغاز تدوين مجموعه هاي حديثي بزرگ ، ضمن آنها در ابواب مختلف آمده اند تا دستيابي به مطالب آنها راحت تر باشد ؛ زيرا اصول چهارصدگانه از ترتيب خاصي در نوشتار ، برخوردار نبود و بيشتر احاديث آنها در جلسات مختلف و احيانا در پاسخ به سؤالات ، نوشته شده و فاقد هر گونه نظم و فصل بندي مشخصي بوده است .
پس از درج اين ا صول در مجموعه هاي حديثي ، مراجعه و نياز به آنها کمتر شد تا به مرور زمان ، بيشتر نسخه هاي آنها مفقود شد و کتب اربعه ( الکافي ، کتا ب من لايحضره الفقيه ، التهذيب و الاستبصار ) جانشين اين اصول شد .
البته تعداد کتب حديثي که اصحا ب ائمه ( ع ) تأليف کرده اند ، بيش از اين رقم بوده که در کتب فهرست به آنها اشاره مي شود ؛ اما متأسفانه ، اين کتب باقي نمانده و دستخوش حوادث شده اند .
شيخ طوسي ، نام مؤلفان 63 اصل از اين اصول را ذکر کرده است (15)و نجاشي ، نام جمعي از اصحاب اصول را در کتاب خود ، آورده است . همچنين شيخ آقا بزرگ تهراني ، تعداد 117 اصل از اين اصول را در الذريعه برشمرده است . (16)
همه ي اين ا صول ، در زمان حيات ائمه ( ع ) تأليف شده اند و درباره ي اکثر مؤلفان آنها گفته شده که از شاگردان امام صادق ( ع ) بوده اند ،(17) هر چند با نگاهي به الفهرست شيخ طوسي ، مشخص مي شود که در ميان اصحاب اصول ، غير از ا صحاب امام صادق ( ع ) ،اصحاب ديگر امامان ، همچون اصحاب امام کاظم ( ع ) نيز ديده مي شوند .( 18)
تفاوت (( اصل )) و (( کتاب )) در کتابهاي نجاشي و طوسي کاملاً مشخص نيست و اين دو ، متراد ف با يکديگر به کار رفته اند ، چنانکه در مواردي نجاشي از کسي با عنوان (( له کتاب )) ياد کرده ؛ اما شيخ طوسي از او با عنوان (( له اصيل )) ياد مي کند که نشان مي دهد اين دو واژه در آن زمان به يک معنا کار رفته اند . اين اصول ، اهميت فراواني داشته اند و از علايم صحت روايت در نزد قدما ، وجود حديث در شماري از اين اصول بوده است.
در اعتبار و وثاقت اين اصول ميان اخباريان و اصوليان ، اختلاف است . از نظر اخباريان ، تمام روايات موجود دراين اصول ، معتبر است .آنان معتقدند اين (( اصول )) به دستور ائمه ( ع ) تدوين شده و مکرر بر آنان عرضه شده و ايشان مطالب (( اصول )) را تأييد کرده اند . استرآبادي بيان مي کند . که آنچه در کتب اربعه موجود است ، کلاً از ا صول اخذ شده ا ست .
موضع اصوليان در اعتبار اين کتابها برعکس است و بيشتر شکاکانه به اين اصول مي نگرند ؛ زيرا تعدادي از مؤلفان اين اصول ، عقايد ديني منحرفي داشته اند و از آنجا که اخبار آحاد در اين اصول يافت مي شود ، موضع شيخ طوسي اين است که چنادنچه راويان اين اخبار صحه و موثق باشند ، اخبارشان قابل قبول است . اصوليان ، مستقلا حديث ذکر شده در اصل را به عنوان منعکس کننده ديدگاه امام نمي پذيرفتند و يان مي داشتند که احاديث منقول در اصول ، از نقد مستثني نيستند و بررسي هر اصلي با جرح و تعديل مؤلف آن همراه خواهد بود .(19)
اين اصول به طور مستقيم و يا با واسطه کتب ديگر در اختيار مؤلفان کتب اربعه قرار گرفته و آنان پس از طبقه بندي و تبويب احاديث کتب و جوامع حديثي شيعه را فراهم آوردند چنانکه شيخ صدوق در مقدمه کتاب من لا يحضره الفقيه آورده است :
آنچه در اين کتاب آوردم ، به نقل از کتب مشهوري است که تکيه گاه و مرجع دانشمندان ، از جمله کتب حريز بن عبدالله سجستاني ، کتب عبيدالله بن علي حلبي ، کتب علي بن مهزيار اهوازي ، کتب حسن بن سعيد ، نوادر احمد بن محمد و ... است . (20)
همچنين از عبارت شيخ طوسي در ابتداي مشيخه ي تهذيب بر مي آيد که تعداد قابل توجهي از اين اصول ، در اختيار او بوده و او در تأليف التهذيب و الاستبصار از آنها سود جسته است .(21)
با درج اين اصول در مجامع حديثي ، به تدريج اين اصول در معرض فراموشي قرار گرفت . در عين حال از اظهارات محمد بن ادريس در مستطرفات السرائر ، سيد بن طاووس در کشف المحجه و شهيد در ذکري و کفعمي در المصباح بر مي آيد که تعدادي از اين اصول تا زمان اين بزرگان، موجود بوده و مورد استفاده واقع شده است . (22)
تعدادي از اين اصول تا عصر حاضر باقي مانده و با عنوان الأصول السته عشر به چاپ رسيده است . اين کتاب مشتمل بر شانزده اصل از اصول است که حجم هر يک از اصول ، بين پنج تا پانزده صفحه است . محتواي اين اصول ، متضمن رواياتي از ائمه (ع ) در خصوص مسائل اخلاقي و فقهي است . (23)
ب) کتابهاي مسائل
عنوان تعدادي از کتابهايي که از اصحاب ائمه (ع ) باقي مانده، «مسائل » است با محدود شدن ارتباط مستقيم ميان ائمه (ع) و شيعيان ، پس از امام صادق (ع ) سؤالات به عنوان مسئله مطرح مي شد و امام (ع ) ، بدان پاسخ مي داد . سؤالات ،بيشتر از طريق واسطه هاي مطمئن ، خدمت امام ارسال مي شد و شيعيان هر منطقه ، معمولا چنين رابطي داشتند. (24)
از طرف ديگر ، از آنجا که پاسخهاي امامان ، در حکم روايت حديث به شمار مي رفت ، محدثان در مقام جمع آوري و تدوين بر آمدند و عده اي توانستند اين مجموعه ها را با عنوان «مسائل » ، تدوين کنند که همچون استفتآئات کنوني بوده است .در رجال النجاشي و الفهرست شيخ طوسي ، تعدادي از اين نوشته ها که با عنوان«مسائل »از آنها ياد شده ، به شرح زير آمده است :
داوود صرف که امام زين العابدين (ع ) را ديده ، کتاب مسائل داشته است .(25)
حلبي کتاب مسائل امام صادق (ع ) داشته است .(26)
براي تعدادي از مؤلفان کتابهاي با عنوان مسائل الکاظم ( ع ) ياد شده است که مي توان از مسائل ريان بن شبيب ، حسن بن علي بن يقطين و صفوان بن يحيي و علي بن جعفر ( ع ) نام برد .(27)
همچنين عده ا ي کتابهاي با عنوان مسائل الرضا داشته اند که از جمله ي آنها محمد بن ابن عمير ، ياسر خادم ، محمد بن سهل و حسن بن علي وشاء را مي توان نام برد .(28)
ايوب بن نوح بن دراج ، احد بن اسحاق و هارون بن مسلم ، هر يک کتاب مسائل امام هادي (ع ) داشته اند .(29)
امام عسکري (ع ) نيز کتاب مسائل و توقيعات ، داشته ااست .(30)
بيشتر تأليفات ياد شده از اصحاب ائمه (ع) در زمينه ي احاديث و کمتر به رشته هاي ديگر علمي پرداخته اند ، هر چند در مسائل کلامي نيز فعالتهايي صورت گرفته است . البته غير از مجموعه اي که مشهور به (( الاصول الأربع مائه )) شد ، اصحاب ائمه ( ع ) ، کتابهاي بسيار ديگري را تأليف کرده اند که در .کتب فهرست ، به آنها اشاره شده است . مجموع کتابهاي که شيخ طوسي در الفهرست تا نيمه ي قرن پنجم به عنوان مؤلفات شيعه جمع آوري کرده ، در حدود 2150 کتاب است که نشان ازرواج دانش و تأليفات در ميان شيعيان است . از جمله کتابهاي اصحاب ائمه ( ع ) ، مي توان به موارد زير اشاره کرد :
ازاصحاب علي (ع ) ، ابورافع ، کتابي با عنوان السنن و الأحکام تدوين کرد . (31)
محمد بن مسلم از اصحا ب امام باقر (ع ) ، کتابي با عنوان ، أربع مائه مسئله ، تدوين کرده بود که شامل پاسخهاي امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) در مسائل مختلف بود .
هشام بن حکم ،علاوه بر آنچه در فقه و اصول ، تأليف کرد در عرصه ي نقد زنادقه و ملحد ان کتابهايي در امامت ، جبرو اختيار ، قضا و قدر و ديگر مباحث رايج کلامي آن دوران ، تأليف کرد . براي وي 21تأليف شمرده شده است .(32) زراره بن اعين ، کتابهايي در موضوع استطاعت و جبر و اختيار نوشت و مؤمن طاق ، علاوه برکتابهايي در زمينه ي معارف ، کتابي درباره ي مناظرات خود و يارانش با ابوحنفيه تأ ليف کرد .

3. دانشمندان شيعه در عصر غيبت

قرن چهارم تا نيمه اول قرن پنجم ، دوران شکوفايي علوم شيعه است . ضعف خلافت عباسي و درگير شدن علماي اهل سنت با جرياناتي همچون معتزله ، فرصت بسيار مناسبي براي بزرگان و دانشمندان شيعه پديد آورد . با آغاز حکومت آل بويه در عراق ، دانشمندان شيعه ، از اين فرصت پيش آمده ، بهترين استفاده را کردند و علوم شيعي را گسترش و غنا بخشيدند . در اين دوران ، شيخ صدوق ، شيخ مفيد ، سيد رضي ، سيد مرتضي و و شيخ طوسي ، قواعد مذهب جعفري را منتشر کردند و دانشجويان را به تعاليم علوم شيعي دعوت کردند . در زير ، زندگينامه ي تعدادي ار برجسته ترين علمايي که در اين دوران ، سهم بسزايي در گسترش تعاليم شيعي داشته اند ، مي آيد .
1-3 . شيخ کليني
ابوجعفر محمد بن يعقوب کليني ( م 329 ق ) درکلين ، يکي از روستاهاي شهر ري ، ديده به جهان گشود . او از محضر پنجاه استاد ، بهره برد . مهم ترين استادان وي ، علي بن ابراهيم بن هاشم قمي ( صاحب تفسير القمي ) و محمدبن يحيي قمي هستند . از شاگردان او نيز مي توان به ابوغالب زراري (صاحب رساله أبي غالب الزراري) ، جعفر بن محمد ابن قولويه و محمد بن ابراهيم نعماني ( صاحب کتاب الغيبه ) اشاره کرد
شيخ کليني ، تأليفات اندکي دارد و همچون شيخ صدوق ، شيخ مفيد و شيخ طوسي، پرتأليف نيست . وي با بيست سال تلاش مداوم ، اثر مشهور خود به نام الکافي را به جان دانش ، عرضه کرد . در عصر کليني ، مشهورترين کتب حديثي اهل سنت : صحيح البخاري ( م 256 ق ) ، صحيح مسلم ( م 261 ق ) ، سنن ابن ماجه ( م 273 ق ) ، سنن أبي داوود ( م 275 ق ) ، سنن الترمذي ( م 279 ق ) و سنن النسائي ( م 303 ق ) تدوين شده است . کليني ، نيز در همين عصر – که زمان تدوين دانشنامه هاي حديثي بود – اقدام به چنين عملي کرد . اختلاف و تشتت روايات در عصر کليني ، موجب شد تا او دست به تأليف الکافي بزند .
وي از ميان سيصد هزار حديث ، 33)شانزده هزار حديث را انتخاب کرد و در الکافي آورد . اين کتاب مشتمل بر احاديثي در زمينه ي عقايد ، فقه، آداب و اخلاق و زندگي معصومان ( ع ) است . از امتيازات کتاب الکافي اين ا ست که با ذکر سلسه سند ، به ثبت احاديث پرداخته است .
يکي ازمعيارهايي که کليني براي درج حديث در الکافي به آن عنايت داشت ، معيار (( رضا و تسليم )) است ؛ زيرا امامان ( ع ) فرموده بودند : در صورتي که شناخت حديث بر شما مشکل شود ، به هر حديثي که مايل باشيد ؛ از باب رضا و تسليم ، مي توانيد عمل نماييد . (34)
احاديثي که کليني در الکافي نقل کرده ، همه به صورت سماع و يا اجازه نيست ؛ بلکه بعضي مرويات وي ، از کتب متداول در همان عصر ، اخذ شده است . کليني ، به اين گونه تأليفات ، دسترسي داشته است ، خصوصاً که هنوز ، زماني از تدوين اصول اربعمئه نگذشته بود . او در فروع الکافي از 79 شيخ به صورت مستقيم ، روايت نقل مي کند که تعدادي از آنها ، همعصر او نبوده اند . اين افراد ، تأليفاتي داشته اند که کليني به آنها دسترسي داشته و مستقيم از آنها نقل کرده است .( 35)
مهم ترين مشايخ کليني که از آنها احاديث بسياري در الکافي آورده ، علي بن ابراهيم و محمد بن يحيي قمي هستند . کليني از علي بن ابراهيم ، 5622 حديث و از محمد بن يحيي 4836 مورد ، نقل کرده است .
شيوخ کليني ، همه از ثقات نبوده اند ، بلکه ميان آنها افراد ضعيف و مجهول نيز ديده مي شود . از همين رو ، لازم است در احاديث الکافي ، بررسي لازم صورت بگيرد و تنها با آمدن حديثي در الکافي ، نمي توان حکم به صحت آن داد ، بلکه بايد سند و محتواي حديث در بوته ي نقد و بررسي قرار گيرد .
کليني ، همچنين کتابي درزمينه ي رجال و کتاب ديگري درباره ي قرامطه داشته است .
2-3. شيخ صدوق
ابوجعفر محمد بن علي بن حسن بن موسي بن بابويه قمي ، ملقب به (( شيخ صدوق )) ( م 381 ق ) ، محدث و فقيه بزرگ شيعه ي اماميه است .
از مهم ترين استادان وي از پدرش – که جزو محدثان و فقهاي برجسته ي عصر خويش بود - و محمد بن حسن بن احمد بن وليد ، مي توان نام برد . از راويان و شاگردان او نيز مي توان شيخ مفيد ، هارون بن موسي تلعکبري ، علي بن محمد خزاز و حسين بن عبيدالله غضائري را ذکر کرد .
شيخ صدوق ، پس از کسب علم در قم ، به ري – که در آن زمان ، پايتخت آل بويه بود – رفت و در اين شهر اقامت گزيده . وي ، مسافرتهاي بسياري براي کسب علم کرد . او براي استماع حديث ، به خراسان ، نيشابور ، مرو رود ، سرخس ، سمرقند ، بلخ ، ايلاق ، فرغانه ، همدان ، بغداد، کوفه ، مکه ، مدينه و فيد(36) سفر کرد .
آثار قلمي شيخ صدوق در زمينه هاي مختلفي همچون کلام ، حديث و فقه است . پايبندي به حديث ، مشخصه ي کلي تمام آثار صدوق است . ابن باويه ، از نظر فکري ازمکتب اخباريان متقدم قم به شمار مي رود . او را بايد آخرين متفکر اين مکتب دانست که آثارش بخش عمده ي ميراث اخباريان را تشکيل مي دهد . مشخصه ي کلي اين مکتب در مبا حث کلامي ، تکيه بر اخبار و احاديث در تعريف مفاهيم و اثبات قضاياي کلامي است . در واقع ، کلام ابن بابويه را بايد متون احاديث دانست که با کمترين تصرف ممکن ، در قالب يک نظام کلامي ريخته و تدوين کرده است . او در زمينه ي کلام با مکاتب متنوعي در برخورد بوده است . وي کتاب ابطال الغلو و التقصير را در رد اهل غلو و کساني که در حق ائمه ( ع ) ، کوتاهي مي کنند ، تأليف کرد و کتاب کمال الدين را براي تبيين مهدويت از ديدگاه اماميه نوشت و کتاب التوحيد را براي رد اتهامات مخالفان در مورد قول تشبيه و جبر ، تأليف کرد . از حرکتهاي مهم ابن بابويه درکلام اماميه را بايد تدوين آثاري دانست که شکل يک رساله ي اعتقادي را داشته اند که رساله الاعتقادات وي ، از همين نمونه است .
در زمينه ي فقه نيز او بر حديث تکيه دارد و نه تنها قياس ، بلکه استنباط و ا ستخراج را نيز غير مجاز دانسته است . او هرچند مخالف قياس و اجتهاد بود ؛ اما فقه او فقه تعبدي نبود ، بلکه فقه تعليلي بود . وي به پيروي از احاديث ، معتقد بود احکام شرع ، اغلب تابع مصالح بندگان هستند و اين طرز فکر ، به طور گسترده در کتاب علل الشرائع ، مطرح شده و در جاي جاي کتاب من لايحضره الفقيه نيز بدان توجه شده است .
در زمينه ي حديث ، او از مشايخ بسياري حديث شنيد . اغلب آثار حديثي شيخ صدوق ، آميخته اي از احاديث شيعه با احاديث برگزيده ي اهل سنت است . ابن بابويه به عنوان يک محدث ، نه تنها ميراث عظيمي را به آيندگان انتقال داده ، بلکه در مورد انتقال آثار گذشتگان به آيندگان نيز نقش اساسي را ايفا کرده است.
از جمله آثار وي که چاپ شده ، عبارت اند از الاعتقادات ، الأمالي ، التوحيد ، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، الخصال ، علل الشرائع ، عيون أخبار الرضا ( ع ) ، کمال الدين و تمام النعمه، معاني الأخبار ، المقنع ، کتاب من لايحضره الفقيه و الهدايه .
کتاب مدينه العلم ازآثار مفقود شده ي شيخ صدوق است . اين کتاب ، مجموعه حديثي اي بزرگ تر ازکتاب من لايحضره الفقيه و بنا بر قول ابن شهر آشوب ، بالغ بر ده جزء بوده است . (37)
شيخ صدوق ، در زمينه هاي تاريخي نيز آثاري داشته است، از جمله: کتاب الأوائل ، کتابي درباره ي عبدالمطلب ، عبدالله و ابوطالب ، کتابي درباره ي اصحاب برگزيده ي پيامبر ( ص ) ، کتابي درباره ي زيد بن علي و کتاب مختار بن أبي عبيد.(38)
3-3. شيخ مفيد
محمد بن محمد بن نعمان عکبري ( م 413 ق ) ، مشهور به شيخ مفيد ، در عکبرا ، شهري در ره فرسنگي بغداد ، ديده به جهان گشود . عصر شيخ مفيد ، عصر شکوفايي دانش بود . از اين رو ، توانست از محضر اساتيد برجسته اي همچون ابن قولويه ( م 369 ق ) ، شيخ صدوق ( م 381ق ) و ابن جنيد اسکافي ( م 381 ق ) بهره ببرد . از شاگردان برجسته ي او مي توان سيد رضي ( م 406 ق ) ، سيد مرتضي ( م 436 ق ) ، نجاشي ( م 450 ق ) و شيخ طوسي ( م 460 ق ) را نام برد .
وي نزديک به دويست اثر در کلام ، فقه اصول ، تاريخ ، تفسير ، ادب و ..... از خود بر جاي گذاشت . شيخ مفيد ، در زمينه ي فقه ، مشرب جديدي را پايه گذارد و شاگردانش سيد مرتضي و شيخ طوسي ، راه او را ادامه دادند . او براي عقل در شيوه ي اجتهادي خود ، جايگاه بلندي قائل بود آن را يکي از راه هاي رسيدن به شناخت مفاهيم قرآن و سنت مي دانست . شيوه فقهي او ، راه ميانه اي بود بين روش حديثي شيخ صدوق و شيوه قياسي ابن جنيد . شيخ مفيد ، با طرد فقه مبتني بر حديثگرايي و کنار گذاشتن روش فقهي مبتني بر رأي شخصي و قياس ، راه سومي را در فقه هموار نمود . در اين شيوه ي اجتهادي ، شيخ ، بين اخبار متعارض ، جمع کرد و از به کارگيري اخبار آحاد عاري از قرائن صحت ، خودداري کرد و با تدوين اصول فقه ، عملا فقه جديدي را پايه گذارد .
نگاشته هاي تاريخي شيخ مفيد نيز مانند ديگرآثارش رنگ کلامي و اعتقادي دارد . دو کتاب وي که جنبه ي تاريخي دارد ، الجمل و الارشاد في معرفه حجج الله علي العباداست . وي در کتاب الجمل ، به شرح و تحليل جنگ جمل پرداخته و در پي دفاع از عملکرد علي ( ع ) و اثبات حقانيت وي در اين نبرد است و در الارشاد نيز – که از کا مل ترين و مهم ترين آثار مکتوب شيعه درباره ي زندگي امامان است – به شرح زندگاني آن بزرگواران پرداخته است .
روش او در تاريخنگاري ، روش تحليلي است و تنها به ذکر اخبار ، اکتفا نکرده ؛ بلکه به ترکيب ، تحليل و بررسي علل و نتايج نيز توجه کرده است . او در آثار تاريخي خود ، در پي دفاع از حريم امامت و حقوق ائمه ( ع ) است . از اين رو ، به مسائل تاريخي از زاويه ي مباحث اعتقادي و کلامي نگريسته است . تأليف کتاب الجمل و الارشاد ، به انگيزه دفاع از حقانيت رفتار ائمه ( ع ) صورت گرفته که در دوران شيخ مفيد ، در معرض هجوم ايراد و سؤال قرار داشته است ؛ اما اظهار محبت او نسبت به امامان ( ع ) ، او را به ورطه ي تعصب و افراط نکشانده و براي عقل ، در برداشت از آثار و اخبار و گزينش آنها ، نقش بسياري در نظر گر فته است ،همچنان که در حديث نيز احاديث مخالف عقل را رها کرده و بدانها اعتنايي نکرده است . (39)
شيخ مفيد ، در تأليف دو کتاب الجمل و الارشاد ، از منا بع دست اول که در آن زمان موجود بوده و بعدها از بين رفته اند ( مانند الجمل ابومخنف و واقدي و مقتل الحسين ابو مخنف ) ، بهره برده ا ست از اين رو ، آثار او به جهت دارا بودن بخشي از محتويات کتب مفقود شده ، داراي اهميت است .
از آثار ديگر شيخ مفيد مي توان از المقنعه ، الأمالي ، أوائل المقالات ، تصحيح الاعتقاد و الافصاح في الامامه نام برد .
4-3 . سيد مرتضي
سيد مرتضي ، علي بن حسين ( م 436 ق ) از علماي بزرگ شيعه ، در بغداد ، به دنيا آمد . استاد برجسته ي او شيخ مفيد و از شاگردان مشهورش شيخ طوسي ، قاضي ابن براج و ابوالفتح کراجکي و حمزه بن عبدالعزيز ، معروف به سلار هستند .
سيد مرتضي ، پس از شيخ مفيد ، پيشواي شيعيان گرديد و از موقعيت اجتماعي والايي برخوردار شد ، نقابت علويان برعهده وي بود . و براي شرکت در مرا سم سياسي ، معمولاً از سوي حاکمان ، دعوت مي شد . وي از نظر مالي وضعي بسيار خوب داشت و املاک و آبادي هاي بسياري در اختيار او بود .
سيد مرتضي ، از نظر علمي مورد توجه جهان اسلام بود ، به گونه اي که از نقاط مختلف کشورهاي اسلامي سؤالاتي براي وي ارسال مي شد و تعدادي از رساله هاي وي ، در پاسخ به همين سؤالات ، تد وين شده است .
هشتاد اثر علمي براي سيد مرتضي شمرده شده است . الانتصار در فقه تطبيقي ، الناصريات درفقه ، الشافي در امامت – که نقد کتاب المغني قاضي عبدالجبار است - ، تنزيه الأنبياء ،الغررو الدرر ( أمالي المرتضي ) ، الذريعه در اصول فقه شيعه ، ديوان و مجموعه رساله هايي که در پاسخ به سؤالات اهل شهرها تدوين کرده نمونه اي از آنهاست .
سيد مرتضي بر دانشمندان پس از خود ، تأثيرات بسياري گذاشت ؛ چنانکه شيخ طوسي در عده الأصول، غالبا بر نظريات و استدلالات او تکيه کرده و پس از تأليف کتاب الانتصار او ، شيخ طوسي مسائل الخلاف را در فقه تطبيقي نوشت .
5-3 . شيخ طوسي
ابوجعفر محمد بن حسن طوسي ( م 460 ق ) ، در طوس ، يکي از شهرهاي کهن ايران ، ديده به جهان گشود . از اساتيد او مي توان از شيخ مفيد ، حسين بن عبدالله بن غضائري ( صاحب کتاب الرجال ) و سيد مرتضي نام برد . از شاگردان وي نيز مي توان محمد بن حسن فتال ( صاحب روضه الواعظين ) ، ابوسعيد منصور بن حسين آبي و حسن بن محمد طوسي ( فرزند شيخ ) را نام برد .
شيخ طوسي ، پس از سيد مرتضي ( م 436 ق ) ، پشواي شيعه شد و خليفه ي وقت ، قائم بأمر الله ، کرسي تدريس کلام – که به دانشمندترين اشخاص واگذار مي شد – بدو واگذار نمود . وي در سال 448 ق ، در اثر افروخته شدن فتنه ميان شيعيان و سنيان ، که منجر به آتش زدن محل تدريس وي شد ، از بغداد به نجف مهاجرت کرد و حوزه ي درسي آنجا را سر و سامان داده ، فعال کرد . لذا بسياري از جويندگان علم براي استفاده از محضر شيخ طوسي به نجف آمدند و بازار دانش در آنجا رونق گرفت .
او از جهت علمي ، سرآمد علماي شيعه اماميه است . سيطره ي علمي او به قدري بود که تا سالهاي متمادي ، آرا و نظرياتش ، اصلي مسلم شمرده مي شد و بدانها بسنده مي شد . اين وضع تا روزگار ابن ادريس ( م 598 ق ) همچنان ادامه داشت .
شيخ طوسي ، آثار و تأليفات گوناگون در فقه ، ا صول ، کلام ، تفسير ، حديث ، رجال و ادعيه دارد که همواره ، مأخذ دانشمندان بوده است . اهميت کتابهاي شيخ طوسي و کتب ديگري که در آن دوران تأليف شده ، بدين جهت است که در آنها چکيده ي کتابهاي کهني که اکنون اثري از آنها وجود ندارد ، راه يافته است و اين کتب با تکيه بر آن اصول کهن، نگارش يافته اند . شيخ از کتابخانه غني اردشير بن شاپور و استادش سيد مرتضي که کتابهاي بسياري در آنها وجود داشته ، بهره هاي فراوان برده است . از جمله کتاب هاي وي ، التهذيب الاستبصار ، از اصول چهار گانه اي است که مدار استنباط احکام شرعي نزد فقهاست . الأمالي در زمينه ي حديث ، التبيان در تفسير ، تمهيد الأصول، الخلاف در فقه تطبيقي ، الغيبه در خصوص غيبت امام زمان ( ع ) ، المبسوط در زمينه ي فقه ، مصباح المجتهد در زمينه دعا و النهايه در فقه و فتواست . (40)
دو کتاب وي در فهرست نويسي و علم رجال تدوين شده و در مباحث تاريخي مفيدند . به شرح زير است :
الفهرست
انگيزه ي شيخ از تأليف اين کتاب ، همانند نجاشي ، معرفي کتب و مصنفات شيعه است. وي در اين کتاب ، اسامي کتب و مؤلفان شيعي را جمع کرده است ؛ اما از آنجا که در کنار اطلاعات کتابشناسي ، فوايد رجالي گوناگوني در آن ديده مي شود ، از سوي دانشمندان به عنوان يکي از چهار کتاب اصلي رجال ، شناخته شده است .
شيخ طوسي در الفهرست ، به شرح حال نهصد نفر از صاحبان تصنيف و اصول ، اشاره کرده و در حدود دو هزار کتاب از آثار شيعه را معرفي نموده است ؛ اما از کتب زيديه در کتب خود يادي نکرده است . ملاک او در آوردن کتابها ، تنها منحصر به تأليف کتاب به معناي معمول آن نيست ؛ بلکه شامل تبويب ، تهذيب و روايت کتاب نيز هست .
اين فهرست ، بر اساس الفباي نام مؤلفان ، تنظيم شده و ذيل هر نام ، کتابهاي آن شخص ، ياد شده است . مطالب کتاب ذيل نام 912 مؤلف ، عرضه شده است .
مهم ترين مصادر شيخ طوسي – چنانکه خود در لابه لاي شرح حالها از آنها نام برده – کتاب الفهرست ابن بطه ، کتاب حميد بن زياد ، الرجال ابن عقده ، الفهرست احمد بن عبدون ، رجال الکشي ، الفهرست شيخ صدوق ، الفهرست ابن النديم و تاريخ يعقوب بن سفيان است .
در مجموع ، مصادر شيخ صدوق در الفهرست ، کم بوده واجتهادات اندکي در آن راه يافته و اعتبار هر بخش از کتا ب ، بستگي به مصادر آن دارد . در ميان مصادر فهرست ، به تعدادي از آنها همچون الفهرست ابن بطه ، که شيخ ، عنايت فراواني به آن داشته ، نمي توان اعتماد کرد ؛ زيرا در منقولات ابن بطه ، خطاهاي بسياري از جمله در نقل اسناد ، ديده مي شود که همين اشتباهات ، به الفهرست او نيز راه يافته است . در مجموعه ، الرجال شيخ ، دقيق تر از الفهرست اوست ؛ زيرا الرجال را پس از الفهرست تأليف کرده و در هنگام تأليف الرجال ، مصادر بيشتري در اختيار داشته است .
از نظر رجالي ، الفهرست شيخ طوسي ،غناي کتاب نجاشي را ندارد . در رجال النجاشي اطلاعات ، به طور کا مل تر و عميق تر منعکس شده است . و با توجه به اينکه اين دو دانشمند ، کتب و مآخذ مشترکي دراختيار داشته اند ، مطمئناً شيخ طوسي درشرح حال راويان و مؤلفان ، بسياري از ا طلاعات رجالي خود را ذکر نکرده است و احتمالاً غرض شيخ آن بوده که در کتاب الرجال و الفهرست ، شخصيتهاي شيعه و آ ثار و تأليفات آنها ، کمتر مورد سؤال و خدشه واقع شوند .
رجال الطوسي
رجال الطوسي ، از کتابهاي عمده در موضوع رجال ا ست که از آن به عنوان الأبواب نيز ياد مي شود . شيخ ، اين کتاب را بعد از الفهرست تأ ليف کرده ، زيرا در الفهرست ، در موارد متعدد مباحث را به عرضه ي آن در الرجال خود ، ارجاع مي دهد .
شيخ طوسي ، راويان را بر حسب دوران تاريخي از زمان رسول خدا ( ص ) تا عصر هر يک از امامان ( ع ) طبقه به طبقه ، بر اساس حروف معجم ، ذ يل هر امام آورده است . کتاب ، چهارده باب دارد که سيزده باب آن به ذکر راويان و اصحاب رسول خدا ( ص ) و امامان ( ع ) اختصاص يافته است . در اين کتاب ، 6346 مورد از اصحاب ائمه ( ع ) ذکر شده اند . که تنها اصحاب امام صادق ( ع ) ، 3177 عنوان را به خود اختصاص داده اند .
هدف شيخ طوسي در اين کتاب ، گردآوري و سرشماري اصحاب معصومان ( ع ) بوده است . وي عنايتي به اينکه اين افراد ، مؤمن باشند يا منافق ، امامي باشند يا عامي ، معتمد باشند و يا غير معتمد ندارد .(41) شيخ در اين کتاب ،در مجموع عنايت چنداني به توثيق و يا تضعيف راويان ندا شته و تا قبل از عنوان مربوط به اصحاب امام کاظم ( ع ) ، تنها به چند مورد تضعيف و يا توثيق ، اشاره کرده است ، هر چند از اصحاب امام کاظم ( ع ) به بعد ، توثيقات و تضعيفات بيشتري کرده است . اين مصلحت انديشي درالفهرست او نيز ديده مي شود .
هر چند طوسي اين کتابرا منحصراً براي ذکر نام راويان ائمه ( ع ) تدوين کرده است ؛ اما موارد بسياري يافت مي شود که در اسناد روا يات ائمه ( ع) ، راوياني هستند که در رجال الطوسي از آنها يادي نشده است . بنابراين ، نمي توان اشخاصي را که ذکري از آنها در اين کتاب نيامده ، از جرگه ي اصحا ب ائمه ( ع ) بيرون دانست ؛ زيرا شيخ در تهيه ي کتاب ، به اسناد روايات توجهي نداشته و تنها از کتب آماده ي قبل از خود ، بهره برده است .
شيخ طوسي در تأ ليف اين کتاب ، از مصادري همچون : الرجال ابن عقده ، الرجال برقي و اصل کتاب کشي بهره برده است .
وي از راويان پيامبر ( ص ) تنها در 469 عنوان ، ذکر کرده است ، حال آنکه کتبي که در خصوص اصحاب پيامبر ( ص ) تأليف شده اند ، افراد بيشتري را بر شمره اند ، و اين بيانگر کم بودن مصادر شيخ در اين زمينه است . در اسد الغابه ، شرح حال 7703 صحابي آمده که بيشتر آنها ، راوي از پيامبر( ص ) هستند .
شيح طوسي ، احتمالاً به کتب اهل سنت که در خصوص رجال و صحابيان تدوين کرده اند ، دسترسي نداشته است . اين کتب ، مشتمل بر اطلاعات مفيدي در خصوص اصحاب پيامبر (ص ) و تعدادي از اصحاب امامان (ع ) است . تعدادي از کتابهايي که اهل سنت ، قبل از شيخ در اين زمينه تدوين کرده اند ، به شرح زير است :
فضائل الصحابه ، از احمد بن حنبل ( م 240 ق )
طبقات ، از ابن سعد ( م 230ق )
طبقات خليفه ( م 240 ق )
معرفه الصحابه ، از ابن حبان ( م 354 ق )
معجم الصحابه، از طبراني ( م 360 ق )
معرفه الصحابه، از ابو نعيم اصفهاني ( م 430 ق )
ابن شهر آشوب
ابوجعفر محمد بن علي بن شهر آشوب ( م 588 ق ) ، مدحث و فقيه امامي است . از جمله اسا تيد او فتال نيشابوري ، زمخشري صاحب الکشاف ، طبرسي ، صاحب مجمع البيان ، ابوالحسن بيهقي ، شوهاني ، ابوالفتح رازي و قطب الدين راوندي هستند که در مناطق مختلف ، سکونت داشته اند و ابن شهر آشوب از آنها ا ستماع حديث و اخذ علم کرده است .
از شاگردان و راويان ابن شهر آشوب ،مي توان از ابن ادريس حلي ، ابن بطريق حلي ، ابن ابي طي و ابن زهره ي حلبي نام برد .
ابن شهر آشوب ، در حديث و رجال ، تبحر داشته است و دو کتاب مشهور وي نيز در اين زمينه تأ ليف شده اند . يکي از دو کتاب ، مناقب آل أبي طالب نام دارد که درباره ي زندگي پيامبر( ص ) و ائمه ( ع ) و ذکر مناقب آنها ست .
کتاب ديگر وي ، معالم العلماء ، در زمينه ي رجال است . اين کتاب ، يکي از کتابهاي فهرست و رجال شيعه در فاصله قرن پنجم و ششم است که در واقع ،تلخيصي از الفهرست طوسي و متمم آن است .
علامه حلي
حسن بن يوسف بن مطهر حلي ، ملقب به علامه حلي ( م 726 ق ) در حله به دنيا آمد . اساتيد مهم او پدرش خواجه نصير الدين طوسي ( م 672 ق ) ، نجم الدين عمر کاتبي ( م 675 ق ) و محمد نسفي ( م 678 ق ) هستند و برجسته ترين شاگرد او پسرش فخر المحققين ( 688 – 771 ) است .
يکي از مقاطع مهم زندگي علامه ، حضور در دربار اولجايتو است . اولجايتو پس از جلوس بر تخت در سال 703 ق ، اسلام را دين رسمي کشور اعلام کرد . علامه در تشريف اولجايتو به مذهب شيعه مؤثر بود .او و پسرش در طول اقامتشان در دربار ، اغلب به بحثهاي کلامي با ساير علما اشتغال داشتند . اولجايتو نيز به خاطر علامه ، علم کلام شيعي را آموخت و اغلب با علامه به بحث مي نشست . علامه ، رساله هايي را در پاسخ به سؤالات اولجايتو تدوين کرد و در دوران اقامتش در دربار ، چندين کتاب در موضوعات جدلي نوشت و آنها را به ايلخان ،اهدا کرد که از جمله آنها نهج الحق و کشف الصدق و منهاج الکرامه و في الامامه و کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين است . علامه ، قبل از سال 709 ق به سلطانيه نزد اولجايتو آمد و تا سال 716 ق چهار ماه قبل از درگذشت اولجايتو درسلطانيه بود و پس از آن به حله رفته و مشغول تدريس شد .
مجموعه آثار او 126 عنوان در موضوعاتي همچون کلام ، فلسفه و فقه رجال است .(42) از کتابهاي کلامي او ميتوان از کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد – که شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصر الدين طوسي است – نام برد . کتاب ديگر کلامي وي نهايه المرام نام دارد .
علامه حلي ، در گسترش فقه شيعه نقشي سازنده داشت . از کتابهاي او در اين زمينه منتهي المطلب ، مختلف الشيعه ، قواعد الأحکام ، تذکره الفقهاء و نهايه الأحکام را مي توان نام برد .
از آثار رجالي او خلاصه الأقوال في معرفه الرجال در احوال راويان است که در دو بخش راويان ثقه و غير ثقه تنظيم شده است . شرح حال راويان در اين کتاب بسيار خلاصه آمده ، به گونه اي که حتي نام و تاريخ تأليف کتابهاي هر يک از آنها ذکر نشده است .

پی نوشت ها:

1-مجموعه ي روايات او با عنوان مسند محمد بن مسلم ، جمع آوري شده است .
2- مجموعه ي روايات او با عنوان مسند زراره بن أعين ، استخراج شده است
3- اختيار معرفه الرجال ، ص 136 ( ش 219 )
4- الفهرست ، ابن نديم ، ص 276 ؛ الفهرست ، طوسي ، ص 61 .
5- الارشاد ، ج 2 ، ص 179 .
6- اختيار معرفه الرجال ، ص 238 و 375 ( ش 431 و 705 )
7- محمدي مازندراني ، بيشير ، مسند زراره بن اعين .
8- اختيار معرفه الرجال ، ص 238 ( ش 431 )
9- همان ، ص 375 ( ش 705 )
10- همان ، ص 556 ( ش 1050)
11- همان ، ص 135 ، 136 ( ش 216 ، 217 ، 219 )
12-همان ، ص 171 ، 483 ، 490 ، 491 ( ش 291 ، 910 ، 935 و 938 )
13- رجال النجاشي ، ص 13 ( ش 7 )
14- اختيار معرفه الرجال ، ص 145 ( ش 273 )
15-الفهرست ، طوسي ، ص 18 ، 22 ، 23 ، 49 و 533
16- الذريعه ، ج 2 ، ص 125 – 167 ؛ کلبرگ ، اتان (( اصول الأربع مائه ))،فصلنامه علوم حديث ، ش 17 ، ص 69 .
17- همان ، ص 131 .
18- الفهرست ، طوسي ، ص 355 ؛ رجال النجاشي ، ص 156 .
19- (( الاصول الاربعمائه )) ، فصلنامه علوم حديث ، ش 17 ، ص 69 .
20- کتاب من لايحضره الفقيه ، ج 1 ص 4 ، 5 .
21- التهذيب ، ج 10 ، ص 4 .
22- وسائل الشيعه ، ج 2 ، ص 74- 75
23- گروهي از راويان ، الأصول السته عشر .
24- براي نمونه ، ر. ک : رجال الکشي ، ص 161 ، 282 ( ش 273 و 716 )
25- معالم العلماء ، ص 48
26- همان ، ص 145 .
27- الفهرست ، طوسي ، ص 125 و 242 ( ش 166 و 356 ) ؛ رجال النجاشي ، ص 45 ( ش 91 ) .
28- همان ، ص 516 ( ش 821 ) ؛رجال النجاشي ، ص 40 و 165 و 410 ( ش 80 ، 436 و1094 )
29 – رجال النجاشي ، ص 91 و 438 ( ش 225 و 1180 )
30- الفهرست ، طوسي ، ص 408 ( ش 622 )
31- رجال النجاشي ، ص 4
32-الفهرست ، ابن نديم ، ص 512
33- رجال الطوسي ، ص 442 .
34- ر. ک :الکافي ، مقدمه
35- حبيب ، ثامر هاشم ، الکليني البغدادي و کتابه الکافي ، ص 264 .
36- فيد ، شهرکي است در نيمه هاي راه کوفه به مکه ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 282 )
37-جمعي از مؤلفان ، زير نظر کاظم بجنوردي ، دائره المعارف بزرگ اسلامي ، ج 3 (( مدخل ابن بابويه )) ، نوشته احمد پاکتچي
38- تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام ، ص 262 .
39- مفيد ، محمد بن محمد بن نعمان ، تصحيح الاعتقاد ، ص 149 .
40- تهراني ، شيخ آقا بزرگ ، زندگينامه و آثار شيخ طوسي ، ص 25 .
41- شوشتري ، محمد تقي ، قاموس الرجال ، ج 1، ص 29 .
42- اشميتکه ، رابينه ، انديشه هاي کلامي علامه حلي ، ترجمه احمد نمايي ، ص 75



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی