تجارت از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)
تجارت از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)
تجارت از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)

نويسنده: نورالله عليدوست خراسانى
تجارت يكى از امور مهم و حياتى اقوام و ملل بوده و هست و كسانى كه عهده‏دار اين كار مى‏شوند بايد واجد شرايطى باشند كه در اسلام بيان شده است تا بتوانند بخوبى از عهده مسؤوليت خطير اين امر مهم تا حد امكان بربيايند چرا كه در آيين مقدس اسلام روى امر تجارت و بازرگانى و نوع آن و نيز شرايط تاجر و بازرگان دقت زيادى به عمل آمده و دستورهاى فراوانى صادر شده است تا آن جا كه رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه واله) تاجر را در لغزشگاه حساس و دقيقى دانسته كه با كمترين خطا و ناروايى در عمل در پرتگاه دوزخ خواهد افتاد. حضرت فرمود: تاجر و بازرگان تباهكار است و تبهكار در آتش است. مگر اين كه به راستى و درستى بگيرد و به راستى و درستى بپردازد. 1 و اميرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: تاجر تبهكار است و تبهكار جايش دوزخ، جز آن كه به حق بدهد و به حق بگيرد. 2
لازمه حق دادن و حق گرفتن آشنايى با حق است و تمييز دادن بين حق و باطل، و كسانى كه اين تشخيص را نداشته باشند چگونه مى‏توانند آن را رعايت كنند، چون ملاك تجارت در اسلام نه بهتر پول درآوردن است و نه ثروت اندوزى، بلكه مردمى انديشيدن، و بهتر رعايت كردن حال ملت بينوا و ضعيف است. از اين رو قبل از شروع اين بحث به اهميت تجارت از ديدگاه آيات و روايات مى‏پردازيم، سپس به نكاتى كه بايد مورد توجه قرار گيرد اشاره مى‏كنيم، بدين جهت كه ائمه (علیهم السلام) اين گونه تجارت مى‏كردند و تمام اين شرايط در نظر گرفته مى‏شد.

تجارت از ديدگاه قرآن‏

 

در آيه‏اى از قرآن مسافرت براى كسب و كار و تجارت هم رديف جهاد ذكر شده است، آن جا كه مى‏فرمايد:
آن مقدار از قرآن كه براى شما ميسر است تلاوت كنيد. او مى‏داند به زودى گروهى از شما بيمار مى‏شوند و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى (و كسب روزى) به سفر مى‏روند و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مى‏كنند. پس آن مقدار كه براى شما ممكن است از آن تلاوت كنيد. 3 اين دليل بر اهميت تجارت و مسافرت براى كسب و كار است، از اين رو بعضى گفته‏اند از اين آيه استفاده مى‏شود؛ تلاش براى معاش هم رديف جهاد در راه خداست و اين نشان مى‏دهد كه اسلام براى اين موضوع اهميت زيادى قائل است كه جهاد اقتصادى بخشى از «جهاد» با دشمن است .
در جاى ديگر مى‏فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه (از طريق تجارت) به دست آورده‏ايد... انفاق كنيد. 4
و نيز مى‏فرمايد: هنگامى كه نماز جمعه پايان گرفت در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد...5

تجارت از ديدگاه روايات‏

پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) فرمود: نه قسمت از ده بخش روزى در تجارت و بازرگانى و يك قسمت ديگر آن در گوسفند و گله‏دارى است. 6
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ... از تجارت دست برنداريد تا خوار نشويد، تجارت كنيد خدا به شما بركت مى‏دهد.7

پيامبر (صلی الله علیه واله) و تجارت‏

پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) تجارت مى‏كرد كه در اين باره چند حديث از نظرتان مى‏گذرد:
شخصى به نام اسباط بن سالم مى‏گويد: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسيديم، حضرت حال عمر بن مسلم را پرسيد و فرمود: چه مى‏كند؟ گفتم او مرد شايسته‏اى است، اما تجارت را ترك كرده است. امام (علیه السلام) سه بار فرمود: كار شيطان است، آيا او نمى‏داند كه پيغمبر خدا كالاى كاروانى را كه از شام آمده بود خريد و از آن معامله چندان سودى برد كه قرض خود را پرداخت كرد و آنچه را زياد آمد ميان بستگانش قسمت كرد.
آن گاه حضرت اين آيه را تلاوت كرد كه خداوند مى‏فرمايد: مردانى كه نه تجارت و نه معامله، آنها را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى‏كند. 8
سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: قصه سرايان مى‏گويند اين آيه در ستايش كسانى است كه تجارت نمى‏كنند. اينان دروغ گفته‏اند، چرا كه اين آيه در شأن كسانى است كه مشغول بودن به تجارت ايشان را از اداى نماز اول وقت باز نمى‏داشت. پس از آن حضرت فرمود: اينها از كسانى كه به نماز حاضر شوند و تجارت نكنند برترند. 9
در حديث ديگرى آمده است: اسباط بن سالم مى‏گويد: روزى در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم. حضرت از حال شخصى به نام معاذ كرباس فروش سؤال كرد، گفته شد تجارت را ترك كرده است. فرمود: اين كار شيطان است، زيرا هر كس داد و ستد را ترك كند دو ثلث عقل (معاش) خود را از دست داده است. آيا نمى‏داند كه رسول خدا (صلی الله علیه واله) هنگامى كه كاروان شترى از شام رسيد از آنان جنس خريدارى كرد و معامله كرد و سودى برد و قرض خود را ادا كرد. 10

امام صادق (علیه السلام) و تجارت‏

محمد بن عذافر از پدرش نقل كرده كه گفت: امام صادق (علیه السلام) هفتصد دينار به من سپرد و فرمود: اين را به كار بند و بدان كه من از روى حرص به مال اين كار را نكردم ، بلكه دوست دارم كه خداوند متعال مرا ببيند كه مى‏خواهم از فضل او بهره‏مند گردم. عذافر مى‏گويد: آن مال صد دينار سود كرد. در هنگام طواف به آن حضرت عرض كردم كه خداوند مال را صد دينار بهره داد. فرمود: جزء سرمايه‏ام قرار ده.11
مرحوم كلينى اين حديث را همين گونه نقل كرده ولى، در روايت ديگرى به همين مضمون حديث ديگرى را چنين نقل مى‏كند كه محمد بن عذافر گفت: امام صادق (علیه السلام) هزار و هفتصد دينار به پدرم داد و فرمود با اين پول تجارت كن، بعد فرمود: من ميلى در سود آن ندارم... من رفتم در آن معامله صد دينار سود بردم. وقتى خدمت حضرت رسيدم و عرض كردم كه اين مقدار استفاده كردم، امام خيلى خوشحال شد و به من فرمود: آن را جزء سرمايه‏ام قرار ده. ابن عذافر مى‏گويد: پدرم مرد و مال امام صادق (علیه السلام) نزد او بود. حضرت به من نامه‏اى نوشت و دعا كرد. سپس يادآور شد كه من نزد «ابى محمد» هزار و هشتصد دينار دارم. اين پول را به خاطر تجارت به او دادم بودم، پول را به عمربن يزيد بپرداز. مى‏گويد در دفتر پدرم نگاه كردم ديدم نوشته بود كه هزار و هفتصد دينار از ابى موسى (امام صادق (علیه السلام)) پيش من است كه با اين پول تجارت كردم و صد دينار سود آن شد كه عبدالله بن سنان و عمربن يزيد از اين قضيه اطلاع دارند. 12
خوددارى امام صادق (علیه السلام) از دريافت سود غير عادلانه‏
عائله امام صادق (علیه السلام) و هزينه زندگى آن حضرت زياد شده بود. امام به فكر افتاد كه از طريق كسب و تجارت عايداتى به دست آورد تا جواب مخارج خانه را بدهد. از اين رو هزار دينار فراهم كرد و به غلام خويش كه «مصادف» نام داشت، فرمود: اين هزار دينار را بگير و آماده تجارت و مسافرت به مصر باش. مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعى كه به مصر حمل مى‏شد خريد و با كاروانى از تجار به طرف مصر حركت كرد همين كه نزد مصر رسيدند قافله ديگرى از تجار كه از مصر خارج شده بود به آن برخورد كرد. اوضاع و احوال را از يكديگر پرسيدند. پس از گفت و گو بازرگانان مدينه متوجه شدند متاعى كه مصادف و كاروانيان به طرف مصر مى‏برند كالايى است كه مورد نياز همه مردم مصر است و از اين نوع متاع در مصر پيدا نمى‏شود و بازار خوبى براى فروختن پيدا كرده است و مردم چاره‏اى ندارند جز اين كه به هر قيمتى كه هست آن را خريدارى كنند. صاحبان متاع از شنيدن اين موضوع خوشحال شدند و همان لحظه با يكديگر سوگند يادكردند و هم عهد شدند كه به سودى كمتر از صد در صد نفروشند و از هر دينارى يك دينار منفعت ببرند. وارد مصر شدند و وقتى متوجه شدند مردم نياز شديدى به اين كالاى كمياب دارند، طبق عهدى كه با هم بسته بودند (بازار سياه به وجود آوردند) و به كمتر از دو برابر قيمتى كه براى خود آنها تمام شده بود نفروختند. مصادف با هزار دينار سود خالص به مدينه برگشت و (خوشحال) به حضور امام صادق (علیه السلام) رسيد و دو كيسه كه هر كدام هزار دينار داشت جلوى امام گذاشت. (و وقتى كه امام از او سؤال كرد اينها چيست) گفت جانم فدايت باد. يكى از اين دو كيسه سرمايه‏اى است كه شما به من داديد و ديگرى (كه مساوى اصل سرمايه است) سود خالصى است كه به دست آمده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: سود زيادى برده‏ايد، ولى چطور شد كه توانستيد اين قدر سود ببريد؟ مصادف قضيه مطلع شدن از كميابى مال التجاره را در مصر و هم قسم شدن كاروانيان را بيان كرد.امام (علیه السلام) فرمود: سبحان الله شما سوگند ياد كرديد كه در ميان مردمى كه مسلمان‏اند به كمتر از سود خالص مساوى اصل سرمايه نفروشيد؟ من چنين تجارت و سودى را هرگز نمى‏خواهم. سپس امام يكى از دو كيسه را برداشت و فرمود: اين سرمايه من و به آن يكى ديگر دست نزد و فرمود: «من به آن كارى ندارم و نيازى به اين سود نيست.» آن گاه فرمود: «اى مصادف، شمشير زدن از كسب حلال آسان‏تر است». 13
عبيدالله بن على حلبى و محمد حلبى مى‏گويند براى امام صادق (علیه السلام) متاعى از مصر آوردند. حضرت غذايى آماده كرد و تجار را دعوت كرد. وقتى آمدند، امام فرمود: اين كالا را مى‏فروشم. گفتند: ما كالاى شما را با سود ده دوازده مى‏خريم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: سود ده دوازده در مجموع به چه مبلغى مى‏رسد؟ گفتند: در هر ده هزار درهم دو هزار درهم سود مى‏دهيم. فرمود: اين متاع را به دوازده هزار درهم به شما مى‏فروشم. 14

امام جواد (علیه السلام) و تجارت

براى امام جواد (علیه السلام) كالاى بزازى كه قيمت زيادى هم داشت مى‏آوردند، در بين راه ناپديد شد (راهزنان آن را دزديدند.) كسى كه اين بار را مى‏آورد نامه‏اى به امام نوشت و خبر را به اطلاع حضرت رساند. امام (علیه السلام) در پاسخ نامه او به خط خويش نوشت: جانها و اموال ما از مواب گواراى خدا است و عاريه‏هايى است كه به دست ما به امانت سپرده است. پس تا وقتى كه از آنها استفاده شود موجب سرور و شادكامى است و آنچه از آن گرفته شود اجر و پاداش به دنبال دارد پس هر كس بى‏تابى و جزعش بر صبرش غالب شود اجرش تباه مى‏شود و ما از اين امر به خدا پناه مى‏بريم. 15

پى نوشتها:

1- الشيخ الصدوق، من يحضره الفقيه، تهران، منشوارت دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'ق، ط 5، ص 121، حديث 13.
2- همان مأخذ، همان، ص حديث .15 الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .150 كتاب المعيشه، باب آداب التجاره، حديث 1.
3- فاقرؤا ما تيسر من القرآن علم أن سيكون منكم مرضى، و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل الله و آخرون يقاتلون فى سبيل الله فاقرؤا ما تيسر منه. (سوره مزمل، آيه 20).
4- يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم...(سوره بقره، آيه 267).
5- فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله...(سوره جمعه، آيه 10)
6- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 100، ص 4، حديث 13 و ص 5، حديث .14 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 2، ص 3، حديث 4 و 5.
7- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب،الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .149 من لا يحضره الفقيه، همان، ص 120، حديث 6 و .8 وسائل الشيعه، همان، ص 7، حديث 6.
8- رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة... (سوره نور، آيه 37(.
9- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .75 كتاب المعيشه، حديث .8 الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، تهذيب الاحكام، تصحيح و تعليق على اكبر الغفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه'، ج 6، ص .374 كتاب المكاسب، حديث 18.
10- الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن، تهذيب الاحكام، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه'ق، ج 7، ص .6 كتاب التجاره، باب 1، حديث .11 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 12، ص 8.
11- مالى، الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص .96 الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن بن على، تهذيب الاحكام، تصحيح على اكبر غفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه'،ج 6، ص .375 الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص .77 كتاب المعيشه، حديث .16
12- فروع كافى، همان، ص 76، حديث .12 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'، 1983 م، ج 47 ، ص 56.
13- الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج .5 كتاب المعيشه، باب الحلف فى الشراء و البيع، ص 161 - .162 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .12 كتاب التجارة، ابواب آداب التجارة، باب 26، ص 311، حديث 1.
14- الشيخ الصدوق، من لايحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص 135، حديث 30 از باب 69، باب البيوع.
15- الحرانى، ابو محمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (ع) قم، منشورات مكتبه بصيرتى، 1394 ه'ق، ط 5، 1394، ص 339.

منبع:منابع مالى اهل بيت (ع)

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله


نسخه چاپی