اعجاز هنر در کتابت قرآن
اعجاز هنر در کتابت قرآن
اعجاز هنر در کتابت قرآن

يکي از جلوه‏هاي اعجاب قرآن که هميشه مورد توجه هنرمندان مسلمان بوده و هست، ويژگيهاي شگفت‏آوري است که در حروف و کلمات قرآن نهفته است. دقت علما و هنرمندان به اين ويژگيها باعث به وجودآمدن آثار ارزشمند بسياري شده است.
قرآني که در اينجا معرفي مي‏شود يکي از نمونه‏هاي ارزنده‏اي است که حاصل توجه و تأمل اعجازگونه هنرمندي گمنام است. هر صفحه از اين قرآن در يازده سطر نگارش يافته است. سطر مياني با رنگ قرمز مشخص گرديده است. پنج سطر اوّل صفحه با پنج سطر پائين صفحه به طرزي جالب قرينه‏سازي‏شده بدين‏گونه که يک يا چند حرف و گاهي چند کلمه از پنج سطر اوّل با قرينه خود در ذيل صفحه يکي است اين حروف و کلمات نيز با رنگ قرمز نوشته شده است.
مرحوم حسين خديوجم(1) نيز دو نمونه از اين قرآنها را در مزار شريف افغانستان و مدرسه نواب مشهد سراغ داده‏اند، اما در آن دو قرآن تنها يک حرف ابتداي سطور قرينه شده و در اين قرآن گاه يک آيه کامل را قرينه‏سازي کرده است.
اين قرآن به خط نسخ بر کاغذ فرنگي، در صد و نوزده پاره‏جلد شده است. هر پاره از اين اجزاء يک ربع جزو است. تاريخ کتابت 1312هـ.ق و کاتب محمدحسين بن مرحمت‏پناه حاج طالب کازروني مي‏باشد.
واقف اين قرآن مرحوم خواجه خليل پسر خواجه محمدرضا اميرعضدي کازروني (متولد 1262 ـ وفات 1343 شمسي) و تاريخ وقفنامه مذکور در ابتداي قرآن 1348 قمري است.
اجزاي اين قرآن بر اساس متن وقفنامه در خانواده آن مرحوم نگهداري مي‏شود(2).
بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم
الحمدللّه‏ الواقف علي السرائر والهائف والضمائر والمساعي و للخيرات/
مؤيد ناصر، وللخطيآت غافر، للعيوب ساتر. چون بهترين وسيله از/
وسائل اميدواري به درگاه حضرت باري‏تعالي و نيکوتر ذخيره از ذخائر/
به جهت يوم تبلي‏السّرائر سزاوارتر توشه از براي سفر آخر و باقيات/
الصالحاتي که فيض آن تام و نفع آن عام باشد اعظم از قرآن مجيد/
و فرقان حميد نيست که موجب غفران ذنوب احياء و اموات است لهذا جناب/
جلالت انتساب، عمدة الاجلّه، آقاخواجه محمّدخليل خلف مرحمت‏پناه آقاخواجه محمدرضا/
ـ طاب مثواه ـ متذکر مراتب مذکوره و مترصّد فيوضات ربانيه مي‏بود/
ابتغاءً لمرضات اللّه‏ وقف صحيح شرعي و حبس صريح ملّي نمود اين/
ربع جزو از کلام اللّه‏ المجيد رباني با يکصد و نوزده ربع جزو ديگر/
که در مجالس فاتحه اموات تلاوت بشود بر مسجد دارالسلام، احداثي/
حاجيان ناجيان حاجي محمدجواد و حاجي فتح‏اللّه‏ و مسجد امامزاده/
بقعه سبز و مسجد بنايان و مسجد زيد و مسجد مدرسه من قصبه کازرون/
و فيض تلاوت کلام اللّه‏ بر احياء و اموات واصل کرد و نظر بر اينکه./
مسامحه و بي‏توجهي از واقفان کلام اللّه‏ سبب تفريط و تلف و سياه/
شدن کلمات با دست يا رطوبت پاک مي‏شود؛ لهذا جناب واقف اين دو/
صندوق جزوها را در تحت نظر خود و منزل خود و در محل مخصوصي قرار/
داد که در محل حاجت اطمينان بدهند و ببرند. بعد از فراغ به زودي/
برگردانند و با دست گلاب‏زده آنها را باز نکنند و توليت/
و محافظت اين را مادام‏الحيات به نفس نفيس خود و بعد به ارشد و اصلح اولاد/
ذکور خود قرار [داد] نسلاً بعد نسل مادامت الاوراق باقية و تقبّل اللّه‏/
منه بمحمد و آله الطاهرين و کان ذا في غرّة شهر ربيع‏الثاني/
سنة 1348.
اطراف و اکناف عالم مسکن گزيده اند معرفي نموده است. باري فقط آنچه غاية الامر از کتاب منتقله استفاده مي شود اين است که گروهي از سادات در شهر ري خود را از اولاد داوود بن موسي بن ابراهيم ابن موسي بن جعفر مي دانسته اند، والسلام. ديگر صاحب منتقله نه از آن گروه اسمي برده و نه از احوال مدفن داوود چيزي بيان کرده است، قطع نظر از اينکه وي در پايان کلام خود از ابوعبدالله ابن طباطباي نسابه نقل کرده است که گويد: «داوود بن موسي از منقرضين بوده است و در «جريده ي ري» اولادي براي او نديده ام.» انتهي. و اگر چه شيخ الشرف عبيدلي نسابه که زمانا مقدم بر صاحب منتقله بوده است در کتاب تذکرة النسب خود گويد: «اولاد و عقابي از داوود مذکور در ري بوده اند»؛ لکن آن نيز با سخن نسابه ي شهير ديگر ابونصر بخاري صاحب کتاب سر السلسلة العلويه که پس از اين نقل مي کنيم چندان سازگار نيست.
به هر جهت، آنچه به نظر ضعيف مي رسد اين است که اشخاصي که جناب امامزاده داوود مورد بحث را از اولاد و احفاء حضرت امام موسي الکاظم- عليه الصلواة والسلام- دانسته اند صرفا به استناد کلام صاحب کتاب منتقلة الطالبيه بوده و در اين صد سال اخير - يا قدري هم کمتر- اين مطلب را شايع کرده اند، اگر چه کلام نسابه ي بزرگ ديگري که در قرن چهارم هجري مي زيسته و تا سال 341 زنده بودن او مسلم است؛ يعني شيخ ابونصر سهل بن عبدالله بن داوود بن سليمان بن ابان بن عبدالله بخاري در کتاب مهم و بسيار نفيس سر السلسلة العلوية (ص 43 ط، نجف اشرف، 1381) اندکي در اين باره روشن تر است که گويد: «محمد بن داوود بن موسي بن ابراهيم بن موسي الکاظم عليه السلام نزيل ري، در گذشت و حال آنکه فرزندي براي او نبود» انتهي. از اين سخن دو مطلب به خوبي واضح مي شود: يکي آنکه محمد فرزند داوود نزيل ري بوده، و ديگر اينکه محمد بلاعقب درگذشته است.
پس از اين همه طول و تفصيل که متأسفانه در معرفي صاحب مزار معروف به امامزاده داوود مورد سؤال نيز چندان نتيجه بخش نبوده، اضافه مي کنيم که يک نفر از فضلا و علماء سادات نجف اشرف در عصر حاضر؛ آقا سيد عبدالرزاق مکونه حسيني که تأليفاتي در تاريخ و انساب دارد، در کتابي که اخيرا به نام مشاهد العترة الطاهرة و أعيان الصحابة والتابعين به سال 1387 در نجف طبع کرده است، در صفحه ي 98 آن کتاب صريحا مزار داوود بن موسي را در همين موضع امامزاده داوود، و مزار فرزندش محمد را در ري معين کرده و گويد:
«و في الري قبر محمد بن داوود بن موسي بن ابراهيم المرتضي ابن موسي بن جعفر عليهم السلام، قال ابونصر البخاري في «سر الأنساب»: هو نزيل الري، مضي و لا عقب له. و أما المشهد المعروف بامامزاده داوود، هو قبر داوود بن موسي بن ابراهيم المرتضي، الذي يبعد عن طهران فرسخين».
اميدواريم که مأخذ ايشان در تعيين قبر امامزاده داوود جاي معتبري غير از کتب و اقوالي باشد که سابقا ياد کرديم.

قول جديد درباره ي مزار متبرک امامزاده داوود

اخيرا در جايي نسب آن جناب بدين صورت ديده شد که وي: «شرف الدين داوود بن عمادالدين يحيي بن جعفر بن نوح بن الحسن الغليلي اليماني ابن ابي الحسن يحيي الهادي ابن ابي عبدالله الحسين بن القاسم الرسي ابن ابراهيم طباطبا ابن اسماعيل بن ابراهيم الغمر ابن الحسن المثني ابن الامام الحسن المجتبي ابن اميرالمؤمنين و امام المتقين علي بن ابي طالب صلوات الله و سلامه عليه» است.
اين قول جديد شبيه قول بدايع نگار است که سابقا نقل کرديم، و اينک در توضيح آن گوئيم که ابوالحسن يحيي الهادي مذکور سردودمان سادات يمن و امام ائمه ي زيديه بوده و به سال 298 در بلاد يمن وفات يافته. فرزندش حسن الغيلي به طوري که از کتاب سيرة الهادي الي الحق يحيي بن الحسين (ط بيروت 1392 ص 407) مستفاد مي شود در جمادي الاخر 322 در معرکه ي قتالي در منزل راحه ي يمن به قتل رسيده، و در کتاب روضة الألباب معروف به مشجر ابوعلامه (3) چندين فرزند براي حسن غيلي ذکر کرده و گويد اولادش در جهات زبيدند. انتهي. اما در ميان آنان نوح نام نيست، و در کتب تاريخ و انساب ديگري نيز که در دست اين جانب مي باشد از نوح به پايين به نظر نرسيد، و اين مشجر ابوعلامه و کذا کتاب نيل الحسنيين بأنساب من باليمن من بيوت عترة الحسنين(4)که تسطير و تکميل آن است مشهورترين و معتبرترين کتب انساب سادات يمن بشمارند، که نه در آن دو و نه در کتب نسب ديگر مطلقا اشاره اي به نام نوح بن حسن غيلي نشده است، و لکن عدم الوجد ان لايدل علي عدم الوجود. و هذا ماعندنا و العلم عندالله سبحانه و تعالي، و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين حرره المتمسک بولاء العترة الطاهرة، الراجي عفو ربه القوي الغني محمد علي بن محمد هاشم الموسوي الروضاتي الاصفهاني، في غرة شهر جمادي الاولي سنه ي 1393 وجدد النظر فيها في شهر ذي الحجه 1398 حامدا و مصليا.
ومخفي نماند که در حدود سال 1373 جزوه اي به نام داووديه و مدارک آن طي 72 صفحه مشتمل بر نقشه هاي متعددي در طهران به طبع رسيده. لازم است يادآور شود که آن جزوه درباره ي سرگذشت قريه ي داووديه- واقع در جنب جاده ي شميران و قرب قلهک- مي باشد و ربطي به امامزاده داوود مورد بحث ما ندارد، والسلام خير ختام.
بتاريخ شب 29 ذي الحجه 1398 هجري قمري.
سيد محمد علي روضاتي عفي الله عنه.

پی نوشت:

1- نامه آستان قدس رضوي، ج7 (1347) ش4 :13ـ17.
2- با سپاس از جناب عماد و نصراللّه‏ اميرعضدي که قرآن را براي معرفي در اختيار ما نهادند.
3- تأليف سيد حافظ ضابط نسابه محمد ابوعلامه ابن سيد امام متوکل علي الله مؤيدي حسني يمني متوفي در شهر صعده ي يمن در ماه ذي الحجه 1044 که در غره ي ماه رجب 1030 از تأليف مشجر مذکور فراغت يافته است.
4- تأليف سيد محمد بن محمد زباره ي يمني صنعاني متولد در ماه رمضان 1301 در شهر صنعا، از مورخين بزرگ در عصر ما که تأليفات متعدد خوب دارد و عموما در مصر به طبع رسيده اند.

منبع: ميراث جاويدان


نسخه چاپی