اتحاديه عربي
اتحاديه عربي
اتحاديه عربي

نويسنده:مهدي صمدي
اتحاديه كشورهاي عربي، نام مجموعه‌اي است كه در سال 1945 و با حضور مصر، عربستان، عراق، سوريه، لبنان، يمن و اردن تأسيس شده است.
سنگ بناي اين سازمان به پيشنهاد آنتوني ايدن نخست وزير انگليس و بعد از جنگ دوم جهاني گذاشته شده است. از لحاظ تقسيم‌بندي ساختاري، اتحاديه عرب جزو نادر سازمان‌هاي بين‌المللي است كه به جاي توجه به بعد جغرافيايي همكاري، از عنصر مشخصه ديگري بهره جسته است. اين عنصر، اشتراكات قومي و نژادي است. همچنين اتحاديه عرب نخستين سازمان بين‌المللي است كه بين مجموعه كشورهاي عربي ـ اسلامي تأسيس گرديده است.

ساختار

اتحاديه عرب كه مجموعه‌اي 59 ساله است از 22 كشور عربي تشكيل گرديده است. اين دولت‌ها عبارتند از: الجزاير، بحرين، كومور، جيبوتي، مصر، عراق، اردن، كويت، لبنان، ليبي، موريتاني، مراكش، عمان، فلسطين، قطر، عربستان، سومالي، سودان، سوريه، تونس، امارات و يمن. اين اتحاديه از لحاظ ساختاري الگوبرداري شده از اتحاديه اروپاست و همواره سعي كرده است با توجه به ساختار آن خود را هماهنگ نمايد. مركز آن در قاهره بوده و ساختار اداري آن متشكل از سه شورا است.

1ـ شوراي اتحاديه

كه ركن عالي سازمان به شمار مي‌رود و متشكل از نخست‌وزيران كشورهاي عضو است. رأي‌گيري در اين شورا به اتفاق آرا بوده و به همين سبب نيز تصميم‌گيري در آن بسيار مشكل مي‌نمايد.

2ـ شوراي دفاع

كه متشكل از وزراي خارجه و دفاع دولت‌هاي عضو است و تاكنون نيز به دليل عدم اجماع در مسايل كلي، همواره فاقد كارايي و تقريباً غيرفعال بوده است. البته علاوه بر اين شورا يك قرارداد پيمان دفاعي ـ كه آن هم الگوبرداري شده از ناتو است ـ بين دولت‌هاي عربي امضا شده است.

3ـ شوراي اقتصاد

كه متشكل از وزراي اقتصاد هر يك از دولت‌ها است.
علاوه بر اين شوراها كه مسووليت اصلي تصميم‌گيري را بر عهده دارند بايستي به كميسيون‌هاي اين سازمان نيز اشاره كرد. اين كميسيون‌ها مأمور تدوين جهت‌هاي همكاري بوده و به عنوان مشاور در خدمت شوراهاي مذكور و ديگر اركان اتحاديه قرار دارند. كميسيون‌ها حالت دائم داشته و به صورت تخصصي فعاليت مي‌كنند.

دبيرخانه

شايد كمتر سازماني باشد كه در آن دبيركل به اندازه اتحاديه عرب نقش‌آفرين باشد. وضعيت اين سازمان به گونه‌اي است كه اگر دبير كل آن شخصيت توانايي باشد اتحاديه فعال بوده و اگر كارايي لازم را نداشته باشد، افت شديدي در فعاليت‌هاي آن به وجود مي‌آيد.
دبير كل اتحاديه كه به انتخاب سران عضو انتخاب مي‌شود، از ديپلمات‌هاي عربي انتخاب شده و رياست بر دبيرخانه اين سازمان را در قاهره بر عهده دارد. او بايستي رأي اعتماد دو سوم اعضا را به خود اختصاص دهد تا بتواند سكان‌دار دبيرخانه گردد.
تاكنون هفت دبيركل براي اين اتحاديه انتخاب شده‌اند و به جز سال‌هايي كه مصر از سوي دولت‌هاي عربي مورد غضب قرار گرفته بود، در باقي مدت همه دبيران كل، تابعيت مصري داشته‌اند. علاوه بر پنج دبير مصري، يك دبيركل تونسي و يك نفر هم از لبنان مسووليت دبيرخانه را بر عهده داشته‌اند.
اولين دبيركل آن، عبدالرحمن عزام از مصر و آخرين دبيركل ـ تاكنون ـ عمرموسي مي‌باشد. وي در فروردين سال 80 در نشست امان به جاي عصمت عبدالمجيد ـ كه او هم مصري بود ـ انتخاب شد. او در حالي كه تنها نامزد اين پست بود توانست تقريباً با جمع‌آوري همه آراء اين مسووليت را به عهده بگيرد.
تا اينجا به ساختار كلي اتحاديه اشاره شد و جا دار دكه به كميته سياسي كه از سال 1946 فعال گرديده است و همچنين سازمان‌هاي تخصصي اتحاديه كه به تدريج از سال 1945 به بعد ايجاد شده‌اند توجه داشت.
دست آخر بايستي از كنفرانس سران اتحاديه نيز نام برد كه از سال 1964 ايجاد شده است. البته اين كنفرانس علاوه بر شوراي اتحاديه است كه قبلاً از آن سخن گفتيم.
به طور كلي ساختار اتحاديه درگير بوروكراسي شديد بوده كه همواره تصميم‌گيري‌هاي آن را با مشكل مواجه كرده است. علاوه بر تصميم‌گيري به اتفاق آرا يا حداقل اكثريت دو سوم آراء بايستي به اصطكاك شديد بوروكراتيك در اتحاديه نيز اشاره داشت. حضور 600 كارمند در اين مجموعه نسبتاً كوچك خود حاكي از اين امر است.

گذشته

مهم‌ترين انگيزه‌اي كه باعث شده است كشورهاي عربي دور هم جع شوند عامل سياسي است. اين اتحاديه سعي داشت تا با حمايت از دولت‌هاي عربي و جذب دولت‌هاي ديگر عرب كه پس از جنگ دوم يكي پس از ديگري مستقل شدند، به پشتيباني از آنها برخيزد.
هدف ديگر افزايش همبستگي بين دولت‌هاي عرب و همكاري سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي،‌ بهداشتي، پليسي و قضايي بين آنها و يافتن زمينه‌هاي پيشرفت جامعه عرب مي‌باشد.
اگر سابقه عملكرد گذشته اتحاديه مورد كنكاش قرار بگيرد، مهم‌ترين پرونده، پرونده جدايي موقت مصر از آن خواهد بود. تقريباً همه‌ كشورهاي عضو از همان ابتدا رياست معنوي قاهره را بر اتحاديه پذيرفتند و مصر همواره به عنوان اساسي‌ترين عضو، نقش‌آفريني كرده است. پس از اينكه انور سادات به كمپ ديويد رفت و پاي ميز مذاكره با اسرائيل نشست، دولت‌هاي عرب كه حاضر نبودند اسرائيل را به هيچ قيمتي به رسميت بشناسند در مقابل پدر معنوي خود ايستادگي كردند. اين ايستادگي به اندازه‌اي بود كه همه اين كشورها علاوه بر قطع روابط با مصر، توافق كردند تا مقر دبيرخانه اتحاديه عرب از قاهره به تونس نقل مكان كرده و دبيركلي آن را از محمد زياده مصري به شاذلي القليس تونسي محول شود.
مصر به عنوان اولين كشوري كه قبح مذاكره با اسرائيل را در منطقه شكست، همواره مورد توجه آمريكا و اسرائيل و مورد تنفر ناسيوناليست‌هاي افراطي عرب بوده و هست. ولي پس از حمله عراق به كويت در اوايل دهه 90 هر چند مصر هيچ تغييري در رفتار خود در قبال اسرائيل نداده بود ولي دولت‌هاي عربي با يك عقب‌نشيني صريح به سمت قاهره حركت كردند. حتي مقر آن نيز دوباره به قاهره منتقل شد و دبيركلي آن نيز به وزير وقت خارجه مصر، يعني عصمت عبدالمجيد سپرده شد. در جريان جنگ خليج فارس و تجاوز صدام به كويت و پرتاب موشك از عراق به عربستان و اسرائيل، دولت‌هاي عربي متوجه شكاف دروني خود شدند و دريافتند مشكلات آنها چقدر خانگي است. علاوه بر آن، قضيه جنگ خليج فارس سبب شد تا اعراب و اسرائيل در كنار هم و در مقابل عراق قرار گيرند و همه، خواسته يا ناخواسته به همان راهي بروند كه مصر يك دهه پيش آن را شروع كرده بود. علاوه بر اين قضيه، مسأله مهم ديگر كه همواره در دستور كار اتحاديه عرب قرار داشته مسأله فلسطين است. هر چند به عكس سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب به سبب قضيه فلسطين تأسيس نشده است ولي بدون شك اين بحران دامنگير اتحاديه بوده و فرصت زيادي را به خود اختصاص داده است. يكي از نتايج كار اتحاديه در اين قضيه ايجاد سازمان آزادي‌بخش فلسطين در كنفرانس 1964 در اسكندريه مصر بوده است. غير از اين مورد كه موفقيت در آن نيز جاي ابهام فراوان دارد هيچ نقطه روشني در پرونده اتحاديه عرب در قضيه سرزمين‌هاي اشغالي به چشم نمي‌آيد.
به عنوان مثال هر چند مجازات‌ها و تحريم‌هاي سختي براي كشورهايي كه در صدر ارتباط با اسرائيل باشند وضع شده است ولي همواره دولت‌هاي عضو در ظاهر به فحاشي درباره اسرائيل پرداخته و در پشت پرده، روابط حسنه‌اي با اين رژيم دارند.
نهايتاً مي‌توان به اختلافات داخلي اعضا كه همواره در طول تاريخ حيات آن بوده و هست نيز اشاره داشت و حتي زماني كه صدام كويت را اشغال كرد نيز عرب‌ها نتوانستند متحد شوند. در اين جنگ تنها 12 كشور از 22 كشور عضو، آن را محكوم كردند ولي اين موضوع تنها مورد اختلاف اعراب نيست. اعراب كه همواره ائتلاف خود را با اتحاديه اروپا مقايسه مي‌كنند هنوز از مسايل پيش پا افتاده‌اي مانند اختلافات مرزي رنج مي‌برند. يمن و عربستان از اين جمله هستند و علاوه بر آن، بحرين و قطر هم بر سر جزاير هرار اختلاف دارند.
اتحاديه عرب همواره در مقابل بحران‌هايي كه بر سر راهش وجود داشته شكست را پذيرا بوده است و هيچ وقت نتوانسته تهديدي را به فرصت تبديل نمايد. به عنوان مثال مي‌توان از قضيه اشغال كويت سخن گفت. جنگ خليج فارس سبب شد آمريكا به جاي مصر رهبري دولت‌هاي عرب به ويژه دولت‌هاي حاشيه خليج فارس را بر عهده گيرد و اسرائيل نيز نفوذي قابل توجه بين اعراب بيابد. هر چند مصر تلاش مي‌كرد تا جايگاه گذشته خويش را بازيابد ولي بدون شك قصد نداشت تا متحدان سال‌هاي انزواي خويش را نيز از دست بدهد. به همين دليل نقش جديدي را براي خود دست و پا نمود و آن، عنوان مدير برنامه‌هاي رژيم صهيونيستي بود. بدين معني كه مصر پل تل‌آويو گرديد و همه كشورهاي عرب كه قصد نزديك شدن به صهيونيست‌ها را داشتند از مسير قاهره وارد مي‌شدند. همه اينها باعث شد تا اولاً شكاف به وجود آمده بين اعراب عميق‌تر شود و ثانياً و در اثر همين امر اتحاديه به شدت تضعيف گردد.
طرح دفاع مشترك نيز كه در سال 1950با الگوبرداري از ناتو به وجود آمده بود در عمل ناكارآمد بود. اين طرح در مقابل اسرائيل نيز موفق عمل نكرد. بحران‌هاي 1948، 1967 و 1973 حاكي از اين واقعيت بود. البته قضيه كانال سوئز در سال 1956 نشان داد كه عدم كارايي اين طرح نه تنها در مقابل اسرائيل بلكه يك قاعده عام و كلي است. ولي حداقل در قضيه جنگ تحميلي عليه ايران دول عرب توانستند به يك اجماع كلي دست يابند و اگرچه بسياري از آنها به ظاهر اعلام بي‌طرفي نمودند ولي بر حسب شواهد و قراين براي يك بار هم كه شده در يك موضوع به وحدت رسيدند و با اتكا به عقايد پان‌عربيسم، به حمايت از رژيم صدام پرداختند.

حال

هم‌اكنون اتحاديه عرب به عنوان يك سازمان بين‌المللي توانسته است كرسي عضو ناظر را در سازمان ملل متحد به دست آورد. ولي شايد اين موفقيت از معدود دفعاتي است كه مي‌تواند امتياز مثبتي براي اعراب به شمار آيد. اگر بدهي 100 ميليون دلاري اتحاديه عرب را در نظر بگيريم و به آن عدم پرداخت سهميه توسط برخي اعضا را بيفزاييم، خواهيم ديد كه مشكلات اعراب تمامي ندارد. جامعه عربي به غير از متن بيانيه‌ها نتوانسته است در باقي امور از وحدت عربي سخن بگويد و به سمت آن پيش رود. تقسيم اين مجموعه نژادي به دو گروه متجدد به رهبري مصر و سنتي به رهبري عربستان و ادعاهاي عراق و ليبي در رهبري اعراب و كشمكش‌هاي جالب برخي اعضا همچون اردن، همه نشان از عدم وحدت و تفرق بيش از اندازه در ميان اعراب دارد. اگر به نظام‌هاي سياسي دولت‌هاي عربي توجه كنيم خواهيم ديد كه اكثريت قريب به اتفاق آنها داراي يك نظام خودكامه، مرتجع‌ و از همه بدتر وابسته به غرب هستند. همين عنصر وابستگي باعث شده است تا اعضا در يك كشمكش بسيار عجيب خود را به جاي نزديك كردن به يكديگر به غرب برسانند و در اين مسير از هم پيشي بگيرند. تفرق نه تنها در پشت پرده بلكه در ظاهر امر نيز وجود دارد. ليبي تقريباً ديگر عضو رسمي اتحاديه نيست و حضور در ميان سياهان آفريقا را بر عرب‌هاي آسيايي و آفريقايي ترجيح مي‌دهد. سودان نيز در آينده نزديك قصد خروج از اتحاديه را داشته و ديگر روي عراق هم نمي‌توان حساب چنداني باز كرد، مخصوصاً اگر قرار شود در اين كشور واقعاً دموكراسي برقرار گردد!
عرب‌ها با همسايه‌هاي بزرگ خود مثل ايران و تركيه و نيز روابط چندان مناسبي ندارند. پان‌عرب‌ها كه به دليل افكار ناصري در ميان جامعه عربي نفوذ قابل ملاحظه‌اي دارند معتقدند كه كشوري به نام ايران هيچگاه وجود نداشته و از اين پس هم نبايد وجود داشته باشد. مشكلات ايران با كويت بر سر ميدان گازي آرش؛ با عراق بر سر جنگ تحميلي و حمايت از مجاهدين خلق؛ با مصر در مورد كمپ ديويد و حمايت قاهره از خاندان پهلوي؛ با اردن در مورد روابط نزديك با اسرائيل و حمايت اردن از رژيم سابق ايران و مجاهدين خلق؛ با ليبي بر سر قضيه امام موسي صدر؛ با امارات در مورد جزاير سه‌گانه و الجزاير و عده‌اي ديگر از عرب‌ها نشانگر اختلافات شديدي است كه در منطقه خاورميانه وجود دارد.
جالب اينكه اخيراً با همه اين احوال نغمه‌هايي درباره‌ي پيوستن جمهوري اسلامي ايران به اتحاديه عرب به گوش مي‌رسيد كه موجي از اعتراضات را در پيش داشته است. اساس اتحاديه عرب بر مخالفت با ايران پايه‌گذاري شده است و قطعنامه‌هاي پي در پي اين نهاد در طول عمر 59 ساله‌اش نيز حاكي از اين امر است.
تفكرات شديد ناصري و صدام حسين كه هر دوي آنها ضد ايراني بودنشان آشكار است، دليل ديگري است كه شايد تصميم‌گيرندگان در وزارت خارجه آن را به بوته فراموشي سپرده باشند.
البته به چنين مسأله‌اي ابداً نبايد با ديدي احساسي نگريست، چون به واقع حس ناسيوناليستي شديد سبب انزواي ما در منطقه خواهد شد. پس از انقلاب هر چقدر به دنبال نقاط مشترك با همسايگانمان بوده‌ايم به همان اندازه با شكست مواجه شده‌ايم. با اين حال به نظر نمي‌رسد كه تنها راه خروج از اين حالت، فدا كردن هويت ايراني ـ اسلامي باشد. در اينجا بايستي به يك نكته توجه داشت كه برخي، عضويت ناظر ايران را در اتحاديه عرب با عضويت ناظر فيليپين كه داراي اقليت 10 درصدي مسلمان است در سازمان كنفرانس اسلامي يا عضويت تركيه در اتحاديه اروپا مقايسه كرده‌اند. ما نيز مورد عضويت روسيه را در سازمان كنفرانس اسلامي به اين مثال‌ها مي‌افزاييم. ولي بايد توجه داشت وقتي فيليپين قصد عضويت درسازمان كنفرانس اسلامي را دارد بهانه‌اش وجود همان اقليت 10 درصدي مسلمان در اين كشور است، يا روسيه نيز با توجه به حضور جمعيت چند ده ميليوني مسلمانان در اين كشور معتقد است كه براي حفظ حقوق اين اقليت بزرگ بايستي در اين سازمان حضور داشته باشد. تركيه نيز چنين تحليلي دارد. ولي از سوي دولت ايران چنين توجيهي وجود نداشته است. دولت ايران اگر حضور اقليت عرب در خوزستان را مطرح كند ـ كه به هيچ وجه چنين توصيه‌اي نمي‌شود ـ شايد بتوان چنين توجيهي را دليل عضويت ناظر ايران در اين سازمان ورشكسته معرفي نمود ولي اگر بدون توجيه، چنين پيشنهادي مطرح شود اين سؤال پيش مي‌آيد كه ايران در اتحاديه‌اي كه دليل وجودي آن نژاد و زبان عربي است چه حرفي براي گفتن خواهد داشت؟
عضويت براي خود عرب‌ها نيز فايده چنداني نداشته است. زيرا به اعتقاد اكثر كارشناسان، اين اتحاديه از كمترين وزن در معاملات بين‌المللي برخوردار بوده است و هيچ جايگاه در خوري براي خويش دست و پا نكرده است. اتحاديه با تصميمات عموماً افراطي و دست و پا گير، نه تنها به دليل وابستگي نتوانسته است به طور مستقل و قاطع تصميم‌گيري كند بلكه باعث گرديده است كه اعضا نيز نتوانند به راحتي مستقلاً تصميم‌گيري كنند و از اين دست و پاگيري اتحاديه‌ رهايي يابند. اين مسأله به جنبش عدم تعهد نيز تسري يافته است. گروه كشورهاي عربي عضو جنبش علاوه بر اينكه نتوانسته‌اند خود منشأ تصميم‌گيري مستقل باشند هميشه در تصميم‌گيري‌هاي جنبش نيز خلل ايجاد كرده و باعث بروز مشكلات در كار اين سازمان نيز شده‌اند.
همچنانكه قبلاً نيز اشاره شد، هيچ كار قابل ملاحظه‌اي از سوي اتحاديه عرب در خصوص قضيه فلسطين به انجام نرسيده است. اموري مثل اسكان آوارگان فلسطيني و كمك به تشكيل دولت به اصطلاح مستقل و يا كمك‌هاي مالي به فلسطينيان آواره از اموري بوده كه حداقل انتظار از دول عربي به شمار مي‌روند ولي آنها علاوه بر عدم كارآيي و موفقيت در اين خصوص به سمت عكس نيز گرايش داشته و روابط قابل ملاحظه‌اي نيز با اسرائيل برقرار كرده‌اند.

آينده

وزيران خارجه اتحاديه عرب در قاهره پيش‌نويس طرح مشترك عربي را براي تجديدنظر كلي در ساختار اين اتحاديه تهيه كرده‌اند. آنها پس از 6 دهه ناكامي به اين واقعيت رسيده‌اند كه تجديدنظر كلي در اساسنامه داخلي شرط لازم براي خروج از اين حالت بحراني است. هر گونه تغيير در اساسنامه بايستي با علم به اين واقعيت باشد كه فقدان ابزارهاي اجرايي براي عمل به تصميمات اتحاديه باعث گرديده است كه هر تصميمي از همان بدو تولد عقيم به دنيا بيايد.
حضور عمرموسي مي‌تواند نقطه عطفي در اين تغيير ساختار باشد. او شخصيت كاركشته‌اي به شمار مي‌رود. اين ديپلمات فعال كه به متخصص مسايل دشوار خاورميانه معروف است، علاوه بر اينكه توانسته است اعتماد قريب به اتفاق سران اتحاديه را به دست آورد، مورد تأييد صهيونيست‌ها و به تبع آن آمريكايي‌ها نيز مي‌باشد. از همان آغاز دبيركلي، وي با چيدن وضعيت جديد در شطرنج اتحاديه عرب قصد كرده است تا تحولاتي را در اين سازمان نژادي ايجاد كند. موضوعاتي چون پارلمان مشترك عربي، شوراي امنيت عربي، دادگاه عربي مشترك، بانك عربي مشترك از جمله تغييراتي است كه در طرح پيش‌نويس آورده شده است.
تغيير بعدي كه در اساسنامه ايجاد خواهد شد تحولي است براي خارج كردن اتحاديه از يك حالت ناسيوناليستي عربي و حركت در راستاي رسيدن به منافع واحد. از همين باب است كه عمرموسي از عضويت ناظر ايران، تركيه و برخي كشورهاي آمريكاي لاتين در اتحاديه حمايت كرده است و آن را پس از تغييرات در اساسنامه ممكن مي‌داند.
تلاش براي تحكيم هر چه بيشتر روابط اقتصادي و تجاري و سياسي بين اعراب با برداشتن گام‌هاي عملي و اجرايي نيز از ديگر اهداف آتي اتحاديه عرب است.
پرداختن به مباحث مربوط به حقوق بشر و دولت دموكراتيك نيز از جمله بحث‌هاي بكري است كه اتحاديه با توفيق اجباري به آنها پرداخته است. اينها مسايلي است كه در ميان ملت‌هاي عرب به اندازه بحث‌هاي مربوط به فضانوردي براي اروپايي‌ها تازگي دارد! البته طرح اين تغييرات آنقدرها هم براي ملت‌هاي عربي باوركردني نيست زيرا آنها عادت كرده‌اند كه وعده‌هاي بزرگ را از زبان سياستمداران خود بشنوند و هيچ كدام از آنها را باور نكنند.
اينها نقاط و مسيرهايي بود كه اتحاديه عرب در آينده قصد حركت به سمت آنها را دارد. گذشته از اينكه آيا امكان دسترسي به اين آمال وجود دارد يا خير.
مسأله بعد، وجود چالش‌هاي جدي بر سر راه اتحاديه عرب است، چالش‌هايي كه مستقيماً وجود و هويت اتحاديه و حتي خود اعراب را نشانه رفته‌اند. عمده‌ترين اين مشكلات، طرح خاورميانه بزرگ دولت آمريكاست. اين طرح تقريباً همان ايده سايكس ـ پيكو است كه خاورميانه را بين فرانسه و انگليس تقسيم مي‌كرد. سايكس پيكو را مي‌توان پدر واقعي اسرائيل و پديده صهيونيسم در خاورميانه برشمرد، زيرا پس از تقسيم خاورميانه عربي بين دو دولت مذكور به آنها فرصت داد تا يك دولت يهودي را در ميان اعراب نقاشي كنند. كليت طرح جديد آمريكا نيز اين چنين است كه كشورهاي عرب و مسلمان را كوچك‌سازي نموده و بدين ترتيب عملاً هر يك از آنها را به صورت بي‌خطري درآورند. البته كشورهاي عربي امروزه نيز كاملاً حالت بي‌خطر دارند ولي آمريكا از ترس نمونه عربي انقلاب ايران به اين ميزان بي‌خطر بودن نيز راضي نيست.
روزنامه البيال چاپ امارات به نقل از عمرموسي نوشت: اقداماتي كه در راستاي انجام اصلاحات و بدون مشورت با كشورهاي منطقه انجام مي‌شود هم تأثيرات منفي دارد و هم نسبت به انگيزه‌هاي واقعي آن ترديد وجود دارد. معناي غيرمستقيم اين عبارت چنين است كه اقدمات اصلاحي خارجي‌ها اگر با مشورت باشد بي‌شك نه جاي ترديد است و نه نسبت به انگيزه‌هاي آن مي‌توان شك كرد. در همين راستاست كه اتحاديه عرب با صدور بيانيه‌اي از طرح مشترك دولت‌هاي فرانسه و آلمان براي مشورت با كشورهاي عربي و اتحاديه عربي در راستاي انجام اصلاحات در خاورميانه استقبال كرده است. كار اتحاديه عرب را ببينيد كه به كجا كشيده است و عدم استقلال را در ميان آنها مي‌توان نه از نزديك بلكه از آن طرف كانال سوئز نيز مشاهده كرد. طرح‌هاي تغيير علاوه بر آمريكا و آلمان و فرانسه از طرف مصر و عربستان نيز پيشنهاداتي دارد. شايد اگر بخواهيم با ديدي بسيار مثبت و سهل‌انگارانه به قضيه بنگريم، خارج شدن از استيلاي برخي دولت‌هاي عربي كه بر اتحاديه حاكم هستند اولين شرط استقلال در اتحاديه عرب مي‌باشد.
اين دولت‌ها خود شديداً تحت سلطه غرب هستند. از سوي ديگر تسلط آنها باعث شده است كه اتحاديه با يك حالت تك بعدي و يكسويه نگري با مسايل برخورد نموده و حتي به سمت پيشرفت نيز حركت نكند.
هر چند همه اين مسايل لزوم همكاري اتحاديه عرب با ديگر دولت‌هاي قدرتمند غيرعرب منطقه از جمله ايران را بيشتر مي‌نماياند ولي اينكه آيا اين تحرك مي‌تواند به وقوع بپيوندد يا خير بايستي منتظر انتخابات رياست جمهوري آمريكا بود (!)


نسخه چاپی