روضه رضوان
روضه رضوان
روضه رضوان

در رثاي شهيد عماد مغنيه (رضوان)

بنديان زنجيرها دريده اند
خيلي از سرمستان
از وادي عشق
هلهله كنان
پرشور
بارگاه معشوق را طواف مي كنند
تشنگي
كام تشنه
آه سوزان
جرعه اي از باده اي حمرا
آن هم از فرات هستي
آه كه آتش عطش اين كام هاي تشنه را
مستي و آه سوزان عاشقان از بند رسته را
جز جرعه اي از باده حمرا
آن هم از فرات هستي
آن هم از دست ساقي اي مست
فرو نمي نشاند
در هميشه تاريخ اين امت
ساقياني خود مست
تكيده درصحنه
گزند عمودها را بر فرق خود به جان مي خرند
هر آن تبرهاي كين
دستان عشاق مي اندازد
هر لحظه تيرهاي قهر به سوي مشك هاي
مي ناب
شليك
و هر روز مشكها دريده مي شود
هر آن در زير بمباران حراميان
سرداري از اسب مي اوفتد
زينبي هراسان
و رقيه اي آتش به دامان مي شود
در شكنجه گاه هاي مخفي و علني آنان
مستان، عاشقان، عارفان و ساقيان را
به چهار ميخ مي كشند
و مشكهايشان مي درند
تا حتي جرعه اي ازمي ناب
به كام مستان نرسد
تا عاشقي نماند
در سكوت محض
درين وادي
كه دژخيمان مدعي دوستي
كه دوستان دژخيم شده عرب و عجم خجل
در افغانستان در عراق، فلسطين و لبنان
هر روز بي جرم و بي جنايت
شكم هاي كودكان
مادران مي درند
غوغا غوغاي ديگر است
درين ميدان
خداي كل يوم هو في شان
ازدهان سرهاي بريده
بر تو قرآن مي خواند
يعني تو را مي خواند
مي شنوي؟!!
ناله هاي مادران داغديده
فرياد هل من ناصر اولاد رسول
وا محمداي زينب ها
تو را مي خواند
مي شنوي؟!
درين ميدان عشقبازان
ميليونها سرهاي بريده از طاغيان بر ظالمان
با عظمت و شكوه شهادت
شكوه به زانو درآوردن شكنجه گران
شكوه فرو ريختن كاخ شكنجه خانه داران
شكوه ميتينگ بچه هاي غزه با كاغذنوشته
شكوه ميدان داري “نصرالله ما را نكشيد”؟!!
درين ميدان هلهله ها و آشوب هاست
آيا تو صداي اين فريادها را مي شنوي
آيا مي بيني
آيا تو تا به حال پاسخي بوده اي
اگر فقط محكوم كرده اي
يا وااسفا گفته اي و راحت خفته اي
دست بر چهره ببر
شايد بر چهره تو هم
ماسك دوستي خجالت مي خورد
و امروز در لبنان
يك ساقي اي عيان شده
آشوب آسمان شده
اين ساقي مست
هر روز عباس هاي خود را مغنيه ها را
به فرات هستي
در پي مي ناب مي فرستد
و خود در ميدان هل من ناصر مي گويد، مي شنوي؟
به قضاوت نشسته
اگر در صف مغنيه ها نيستي
حتما در صف اصحاب مشئمه اي، بيدردي!!!
و درين بارگاه درد بي دردي جزايش آتش است
احمد خوشبختيان


نسخه چاپی