تسويه سياسى زير شعله هاى المپيك
تسويه سياسى زير شعله هاى المپيك
تسويه سياسى زير شعله هاى المپيك

المپيك كه در تاريخ ملت ها به عنوان يكى از نمادهاى صلح و تعامل شناخته مى شد، اين بار به عامل تقابل و تنش تبديل شده است، تقابل ميان قدرتى آسيايى و بلوك كشورهاى غرب. مشاهده صحنه هاى اعتراض و تنشى كه درمسير عبور مشعل المپيك بروز مى كند براى همه كسانى كه در ۲قرن اخير كوشيده اند تا اين تنها نماد دوستى در فضاى بى رحم سياست بين الملل فروزان بماند بسى مايه حيرت است.
گرچه هيچ وجهى از اين دعوا بى سابقه نيست نه دعواى سياسى غرب با چين و نه استفاده سياسى از فرصت المپيك براى تخريب چهره حريف. لااقل در يك قرن اخير اذهان عمومى خاطره ها و تجربه هاى زياد از آميختگى سياست و ورزش يا بهره بردارى سياسى از فرصت هاى ورزشى در ذهن دارد.
شايد آنچه نزاع سياسى امروز در ميدان المپيك را از گذشته متفاوت ساخته ابعاد و دامنه برخورد دولت هاى غربى با چين ونيز شيوه ها و تاكتيك هاى تازه اى است كه آنها براى شوراندن افكارجهان ليبرال عليه يك رژيم سوسياليستى به كار مى برند.
نكته مهم اين رويارويى اين است كه المپيك به عنوان فرصتى طلايى كشور ميزبان را به امتيازها و مواهب بى شمار از سود سرشار اقتصادى تا پرستيژ و اعتبار سياسى نايل مى سازد و همين مسئله كافى است تا حريفان دور و نزديك پكن در آن سوى جهان دست به كار شده و براى محروم ساختن يا محدود ساختن ميدان مانور غول سياسى آسيا كه اكنون سايه نفوذش را بر ورزش و اقتصاد نيز گسترده است، اقدام كنند.
به اين صورت با روشن شدن مشعل المپيك جرقه يك نزاع سياسى بزرگ ميان اروپا و آمريكا از يك سو و چين از سوى ديگر شعله ور شد.
در اين دعواى بزرگ عموم محافل ليبرال حول يك خواسته اجماع كرده اند و آن اين كه گردش مشعل المپيك در سرزمين خويش را به گرفتن تعهد از چين در زمينه حقوق بشر و دادن امتيازات سياسى به اپوزيسيون مشروط سازند.
اما بازى سياسى بزرگى كه غرب شروع كرد يك مستمسك محلى و بومى نيز پيدا كرد و آن شورش خونين تبت است، غائله اى كه به صورت حساب شده در آستانه حركت مشعل المپيك به راه افتاد و به دليل شدت و حجم خشونت هايش توانست در فضاى صلح و دوستى كه المپيك به پا مى كند مؤثر واقع شود. اين غائله همه لوازم و ابزار لازم براى درگير كردن دولت ميزبان المپيك در بحران داخلى و بحران خارجى را در خويش نهفته بود از جمله اين كه چهره اى به نام دالايى لاما در رأس آن نقش يك قهرمان مبارزه را ايفا مى كند.

* نخستين مراحل نزاع

المپيك اين دوره از نقطه اى سياسى شد و به يك ميدان تسويه سياسى با كشور ميزبان تبديل گرديد كه رسانه هاى غرب خبر دادند شمارى از دولتمردان و بلندپايگانى كه كارت دعوت شركت در مراسم افتتاح اين رويداد بزرگ را دريافت كرده اند حضور خويش را به تغيير مشى سياسى پكن مشروط كرده اند.
شايد قبل از همه خود هيأت مديره المپيك در جهت گيرى سياسى اين نهاد مؤثر واقع شد. آنجا كه نخستين بيانيه هاى كميته مديريتى المپيك دستورالعمل هاى ورزشى خويش را به مجموعه اى از توصيه ها و رهنمودهاى سياسى پيوست كرد. اين توصيه هاى سياسى همان چيزى بود كه دولتمردان غرب كراراً از پكن طلب كرده اند، يعنى پايبندى به اصول دموكراسى و رعايت موازين واستانداردهاى مطلوب جهان ليبرال در كشورى كه سوسياليسم را اساس حيات سياسى خويش قرار داده است.
با اين جهت گيرى سياسى مديران المپيك، زنجيره برخوردهاى سياسى رهبران غرب آغاز شد. جورج بوش حضور خويش در مراسم گشايش المپيك را مبهم گذاشت. همزمان محافل آمريكا در آستانه رويداد جهانى گردش مشعل المپيك تلاش گسترده اى را براى بهره گيرى ازاين فرصت جهت اعمال فشار بر چين و تقويت مخالفان سياسى حكومت پكن آغاز كردند. اين محافل در رأس خواسته هاى سياسى خود، اعطاى استقلال به تبت و تايوان توسط چين را قرار دادند كه رسانه هاى اين كشورها آن را تحت عنوان پايان دادن بر نقض حقوق بشر در چين مطرح مى كنند. كنگره و نامزدهاى رياست جمهورى آمريكا در حركتى طراحى شده با كاخ سفيد براى دومين بار در يك سال اخير از دالايى لاما دعوت كردند از آمريكا ديدار كند.
پس از آمريكا عجيب ترين رفتارسياسى با المپيك را مقام اول بزرگترين سازمان جهانى يعنى بان كى مون آغاز كرد.
رئيس كره اى سازمان ملل نه تنها از احتمال شركت نكردن در مراسم افتتاح المپيك خبر داد، بلكه با اين تصميم خويش به رفتار شمارى ديگر از مقام ها و سازمان هاى غربى كه درصدد برآمده بودند مشاركت در آئين ورزشى المپيك را به پذيرش خواسته سياسى شان توسط پكن مشروط كنند مشروعيت بخشيد. رفتار بان در اين ماجرا بيشترين ضربه را به ماهيت صلح طلبانه المپيك وارد كرد، كسى كه چينى ها انتظار داشتند در جايگاه نماينده وبرگزيده دولت ها در نقش ميانجى به رفع دعواى سياسى از ميدان المپيك كمك كند، خود در مقام يك طرف دعوا ايستاد.
دلايل اين جهت گيرى سياسى بان كى مون چندان ازنگاه ناظران ناپيدا نبود چه آنكه او از كشورى آمده كه در بلوك بندى سياسى امروز شريك بلافصل آمريكا محسوب مى شود وسال ها در وزارت خارجه كره جنوبى با انديشه مهار چين در خاور دور به سر برده است. موضع بان دراين زمينه با نگاه ژاپنى ها - ديگر شريك آمريكا - همپوشانى داشت كه آشكارا درراستاى اعمال فشار سياسى بر پكن در آستانه افتتاح المپيك گام برداشتند و وزير امنيت ژاپن اعلام كرد اجازه نمى دهد چين نيروهاى امنيتى خود را براى محافظت از مشعل المپيك كه اواخر آوريل از ژاپن عبور مى كند به اين كشور بفرستد.
اما علاوه براين ها، بان كى مون به طور كلى در ايام رياست برسازمان ملل بويژه در منازعات پردامنه جهانى جانب قدرتى را گرفته است كه دبيركلى خويش را مديون پشتيبانى آن مى داند. پس از موضع گيرى بان كى مون و بوش نوبت اروپا بود كه جبهه فشار سياسى جديد عليه پكن را ايجاد كنند. تندترين موضع را پارلمان اروپا گرفت كه با تصويب قطعنامه اى از رهبران كشورهاى عضو اتحاديه اروپا خواست كه اگر دولت چين ازگفت و گو با دالايى لاما، رهبر روحانى تبت خوددارى ورزد، در مراسم افتتاحيه المپيك پكن شركت نكنند. همزمان، مقامات بريتانيايى و فرانسوى اعلام داشتند كه گوردون براون و نيكلا ساركوزى، احتمالاً در اين مراسم شركت نمى كنند. اين جبهه گيرى هاى سياسى در حالى روز به روز حادتر مى شد كه با پوشش بى سابقه رسانه ها و غول هاى خبرى غرب عليه چين و به تصوير كشيدن خشونت هاى تبت مشعل المپيك در مسير عبور خود با موج جنجال وتظاهرات سياسى مواجه بود، تاحدى كه در چند كشور متحد غرب به منظور جلوگيرى از درگيرى هاى احتمالى در مراسم حمل مشعل، بخش هايى از اين مراسم لغو شد و تدابير امنيتى ويژه اى در مسير عبور آن در خيابان هاى پايتخت به اجرا گذاشته شد.

* مسير پر دردسر هند

اگرچه اكنون قدرى از تنش ها و تظاهرات سياسى حول مشعل المپيك كاسته شده است اما به باور ناظران اين نماد صلح در مسير بازگشت به سرزمين ميزبان بايد يك مانع جدى را هم از سر گذراند و آن عبور از خاك كشورى است كه بيش از صد هزار ناراضى تبتى چين در آن پناه گرفته اند يعنى خاك هند ولهاسا ـ پايتخت راهبان تبتى.
اگر غائله خونين تبت را گره كور رويداد اين دوره المپيك به حساب آوريم، پيچيده ترين بخش مسئله تبت به روابط دو قدرت هند و چين مربوط مى شود. تبتى هاى ناراضى از سال ۱۹۵۹ كه دالايى لاما به لهاسا رفت در خاك هند پناه گرفته اند.
مشكل اصلى ميان دو قدرت آسيا در رابطه با تبت از آنجا ناشى مى شود كه دهلى از ابتدا در قبال ماجراى تبت سياست دوگانه اعمال كرده است. بر پايه اين سياست دو پهلو سياستمداران هند در عين حال كه خواهان حفظ مرزهاى صلح و همزيستى با غول آسيا هستند اما به حمايت خويش از جدايى طلبان تبت ادامه مى دهند. اين سياست چند وجهى اكنون به نوعى خود را دردعواى المپيك آشكار ساخته است. دولت هند در قبال اين مسئله جدى، ادعا كرده كه هند يك كشور دموكراتيك است و ممنوعيت كامل اعتراضها و تظاهرات امكانپذير نيست.
هند نسبت به برقرارى امنيت مشعل المپيك چين بار ديگر اطمينان داده، اما در اين حال به چين گفته است كه اين كشور تظاهرات مردم تبت را هنگام عبور مشعل از خاك اين كشور، ممنوع نخواهد كرد.
به تازگى دولت در تبعيد تبت در هند، تبتى هاى مقيم اين كشور را براى برپايى تظاهرات صلح آميز ترغيب كرده است. به همين دليل نيروهاى چين تلاش مى كنند كه هنگام ورود مشعل المپيك از اسلام آباد به دهلى نو براى حفاظت از اين مشعل حضوريابند.
روزنامه انگليسى زبان ايشين ايج از مشى دوگانه دهلى پرده برداشته ومى نويسد ؛ هند بطور محكم اما با كلام ملايم براى چين روشن ساخت كه در حالى كه امنيت مشعل المپيك را تضمين مى كند، اما طبق خواسته پكن، تظاهرات مردم را هنگام سفر مشعل المپيك در دهلى نو، كه قرار است روز ۲۹ فروردين ماه صورت گيرد، ممنوع نخواهد كرد.

* تفكر مهار غول آسيا

مهمترين پرسش در نزاع امروز سياسى برسرالمپيك اين است كه ريشه و منشأ اين مناقشه كجاست
كارشناسان خاوردور به اين پرسش پاسخى گويادارند وآن اين كه همه چيز درباره اين نزاع سياسى به رشد اعجاز گونه چين برمى گردد يعنى همان پديده اى كه به بيدارى غول خفته تعبير مى شود.
درست از زمانى كه چين نخستين نشانه هاى توسعه و پيشرفت را در شاخص هاى اقتصادى خويش آشكار ساخت شاخك هاى سياسى غرب نسبت به غول آسيا حساس گرديد. خيز چين به سوى خروج از انزواى طولانى و تسخير بازارهاى تازه اقتصادى كه از زمان اصلاحات دنگ شيائوپينگ شروع شده بود، در سال هاى منتهى به فروپاشى شوروى به نقطه تثبيت رسيد. از آن روز تاكنون نخبگان و استراتژيست هاى غرب با اين معماى بزرگ دست و پنجه نرم كرده اند كه چگونه در روزگار فروپاشى يك اردوى سوسياليسم در قلمرو ديگر اين ايدئولوژى بذر يك توسعه اقتصادى جوانه مى زند.
جهان غرب چنان كه تحليلگران سياسى آن گفته اند تا مدتى با پديده رشد اقتصادى چين مدارا مى كرد حتى در برهه اى آنها مشوق سياست درهاى باز چين شدند با اين اميد كه موج اصلاحات و ليبراليسم اقتصادى دست آخر دريچه تغييرات سياسى را خواهد گشود. ضمن آنكه تجربه فروپاشى شوروى اين اميد را در دهه ۹۰ شعله ورتر كرد كه چين بزرگ نيز در زمانى نه چندان دور آبستن تجزيه از درون خواهد شد. با همين انديشه رسانه ها و محافل سياسى غرب در دهه ۹۰ همه توان سياسى خويش را براى فعال ساختن كانون هاى نارضايتى، جدايى طلبى در قلمرو امپراتورى چين به كارگرفت. از جزيره تايوان تا تبت همگى در مدار سرمايه گذارى سياسى غرب قرار گرفتند. مهم ترين حركت جهان ليبراليسم براى به هم ريختن نظم سياسى داخل چين دراين برهه دميدن در كوره اعتراضات دانشجويى چين بود كه غائله خونين تيان آن من را رقم زد.
از همين برهه حاكميت چين وارد يك زورآزمايى همه جانبه با غرب شد. شاگردان دنگ شيائوپينگ بى آنكه چرخ توسعه اقتصادى چين را متوقف كنند از همه قواى سياسى و اهرم هاى قدرت نظامى خويش براى بستن راه نفوذ سياسى غرب بهره گرفتند. درسايه اين تفكر آنها راه استقلال طلبى تايوان و تبت را با توسل به حق وتو و نيز اعتبار بين المللى خويش سد كردند و براى فرونشاندن كانون هاى گرايش به غرب نيز مجموعه اى از قوانين كنترلى را در داخل اعمال كردند.
پكن در دهه پر تلاطم پس از جنگ سرد با تكيه براين سازوكارها توانست موج پيامدهاى سهمگين ناشى از افول كمونيسم را از خويش دور سازد. نتيجه اين چند مرحله رويارويى از تايوان تا تيان آن من اين شد كه غرب از در آشتى و همكارى با چين در آمد و جهان ليبراليسم كه خود را براى دومين سقوط بزرگ پايگاه چپ در خاوردور مهيا ساخته بود ناگزير شد موقعيت و موجوديت حريف را به رسميت بشناسد.
با اين تجربه و آزمون دوران تازه اى در روابط دوحريف آغاز شد كه به دوران رقابت و همكارى موسوم است. برپايه اين سياست كه در پايتخت هاى دو طرف به رسميت شناخته شده، غرب امروز در عين حال كه گسترده ترين همكارى تجارى را با پكن دارند و بازار ميلياردى چين مهم ترين بازار مصرفى جهان سرمايه دارى و اروپا و آمريكا مقصد اصلى كالاهاى چين هستند اما در همان حال آنها رقابتى شانه به شانه در شمارى از حوزه هاى مهم سياسى دارند.

* ۲ عنصر جديد در منازعه هزاره سوم

نگرانى امروز غرب در برابر چين رنگى از نگرانى هاى هزاره سوم را دارد اگرچه زمينه هاى تاريخى زيادى براى ترس از چين مى توان ارائه كرد، اما به اين تصور تاريخى كه جبهه سرمايه دارى را در قبال اين تنها بازمانده سوسياليسم سده بيستم قرارداده اكنون عناصر تازه اى افزوده شده است
عناصر جديد ترس ورقابت با چين به هزاره سوم تعلق دارد، هزاره اى كه مختصات آن را بيش از همه استراتژيست هاى خود غرب مانند فوكوياما يا هانتينگتون ترسيم كرده اند. در اين نگرش نوين كه از آكادمى هاى غرب برخاسته و بر رسانه ها و نسل جوان سياستمداران اروپا سايه افكنده است چين نه تنها يك رقيب كه يك خطر براى چشم انداز آينده جهان سرمايه دارى است. مسئله اى كه خطر چين را در نگاه انديشوران غرب فعليت بخشيد تجهيز پكن به نسل جديد از قدرت تكنولوژى بود يعنى همان چيزى كه قدرت انحصارى جهان سرمايه دارى از انقلاب صنعتى محسوب مى شود.


نسخه چاپی