باز خواني ديپلماسي تحقير آمريکا در مقابل فلسطينيان
باز خواني ديپلماسي تحقير آمريکا در مقابل فلسطينيان
باز خواني ديپلماسي تحقير آمريکا در مقابل فلسطينيان

منطقه خاورميانه اخيراً شاهد تحرکات ديپلماتيک گسترده اي بود که با فشار مداوم و رو به گسترش بر مقاومت فلسطين همراه گرديد تا اين مقاومت به صورت کامل متوقف شود و زمينه مناسب براي اجراي نقشه راه که برجسته ترين تحرک سياسي دولت بوش پس از موفقيت در اشغال عراق محسوب مي شود، فراهم گردد.
به همين منظور نشست هاي شرم الشيخ و عقبه در 3 و 4 ژوئن سال 2003م (13 و 14 خرداد 82 ش) با حضور رئيس جمهور آمريکا که پس از پايان نشست هاي سان پطرزبورگ و ايويان به منطقه آمده بود، برگزار شد. در آن دو نشست موضوع اصلي گفت و گوها مسئله تروريسم در جهان بود و رئوس برنامه نشست هاي شرم الشيخ و عقبه نيز جنگ با آنچه تروريسم در منطقه (مقاومت فلسطين) ناميده شد و چگونگي آغاز اجراي طرح نقشه راه که بر اساس ديدگاه آمريکا در مورد حل و فصل اختلاف عرب ها و صهيونيست ها تهيه شده بود، تعيين گرديد.
به دنبال اين نشست ها عمر سليمان رئيس سازمان اطلاعات مصر (در تاريخ 11/6/2003م ) و پس از آن سرلشکر محمود البحيري معاون سليمان به فلسطين آمدند. ورود اين دو به فلسطين با شدت گرفتن عمليات صهيونيست ها بر ضد جنبش حماس همزمان گشت. سليمان و بحيري با تشکيلات خودگردان و گروه هاي مبارز در غزه در مورد چگونگي دستيابي به آتش بس جهت فرصت دادن به تلاش هاي سياسي گفت و گو کردند.
پس از آن، کالين پاول وزير امور خارجه آمريکا (در تاريخ 20/6/2003م) از تل آويو و غزه ديدار کرد تا انگيزه جديدي براي اجراي نقشه راه که از زمان انتشار، با مشکلات زيادي روبرو شده بود، ايجاد کند. وي در اثناي ديدار با ابومازن برضرورت جنگ با جنبش "حماس" و گروه هاي مقاومت فلسطين به بهانه آن که اين گروه ها دشمن صلح هستند! تأکيد کرد.
او در همان زمان اعلام کرد که انگيزه هاي شارون در پيگيري سياست ترور عليه فلسطينيان که ـ به ادعاي پاول ـ تهديدي براي امنيت رژيم صهيونيستي محسوب مي شوند، براي او قابل درک است.

پيامدهاي برگزاري نشست هاي شرم الشيخ و عقبه و تحرکات سياسي پس از آنها

با وجودي که نشست هاي شرم الشيخ و عقبه در مقايسه با کنفرانس هاي سان پطرزبورگ و ايويان نشست هايي کوچک و کم اهميت محسوب مي شدند، اما توجه تبليغاتي و رسانه اي زيادي به خود جلب کردند، زيرا اين دو نشست نتايجي داشتند که مي توانست انعکاس منطقه اي و بين المللي وسيعي داشته باشد و در درجه اول سياست خارجي جديد آمريکا و نيز آينده رژيم صهيونيستي و منطقه عربي را که از نظر واشنگتن اهميت ويژه اي دارند، تحت تأثير قرار دهد.
پيش از بحث در مورد تحرکات سياسي اخير که به هدف متوقف کردن مقاومت فلسطين و اجراي نقشه راه صورت گرفت بايد پيامدهاي اين دو نشست را در نکات زير خلاصه کنيم:
  • کاملا روشن است که تعيين زمان برگزاري نشست هاي شرم الشيخ و عقبه براي اعلام آغاز اجراي نقشه راه همزمان با اعلام پيروزي نظامي آمريکا بر عراق و اشغال اين کشور، بدان معناست که واشنگتن اميدوار بود از پيامدهاي جنگ بر ضد عراق جهت حاصل کردن پيشرفت در تغيير جغرافياي سياسي منطقه خاورميانه بهره کافي ببرد. منطقه عربي در زمان حاضر شاهد تفرقه و تشتت سازمان هاي عربي است و اين سازمان ها هنوز با بيم و اميد به آينده مي نگرند. اين مسئله موجب مي شود که ايالات متحده آمريکا و رژيم صهيونيستي از اين فرصت براي توقف مقاومت فلسطين و انتفاضه الاقصي به بهانه جنگ بر ضد "تروريسمي" که دشمن صلح است، نهايت استفاده را ببرند.
  • آمريکا به خوبي مي داند که نيازمند دوستاني است که با او در جنگ با به اصطلاح "تروريسم" (مقاومت فلسطين) مشارکت ورزند، زيرا اين کشور به تنهايي قادر به انجام اين مأموريت نيست و اين را نيز به خوبي مي داند که رژيم صهيونيستي نيز از متوقف ساختن مقاومت فلسطين يا از بين بردن آن ناتوان است. از سوي ديگر همکاري کشورهاي عرب در اين پروژه با آمريکا نوعي مشروعيت براي اين اقدام آن کشور ايجاد مي کند. به همين دليل ايالات متحده آمريکا تلاش کرد که سوريه و لبنان را از دو نشست (شرم الشيخ و عقبه) دور نگه دارد و فشارهاي شديدي بر آنان وارد سازد تا موضع خود را در مورد نقشه راه تغيير دهند و آمريکا بتواند به موضعي هماهنگ با مواضع خود جهت هدف قرار دادن مقاومت فلسطين دست يابد و کسي فضاي اين اقدام آمريکا را تيره نکند.
  • از سوي ديگر آمريکا تلاش کرد از اين دو نشست براي بهبود چهره خود در جهان که به طرفداري از رژيم صهيونيستي و جانبداري از منافع اين رژيم و ضديت با حقوق ملت فلسطين متهم شده است، استفاده کند. به همين سبب آرزو داشت که با آغاز يک تهاجم تبليغاتي و تحرکات ديپلماتيک گسترده خود را به عنوان علاقه مند جدي به ايفاي نقش "فعال" در زمينه حل و فصل منازعه عربي ـ صهيونيستي نشان دهد و اين مسئله موجب مي شد فشار اتحاديه اروپا بر آمريکا را در اين زمينه کاهش دهد و از آن نيز براي بهتر کردن روابط خود و اتحاديه اروپا بهره برداري کند و شکاف به وجود آمده در ميان خود و اروپايي ها را که در جنگ بر ضد عراق بروز کرده بود، پر کند.
  • خلاصه اين که ايالات متحده آمريکا پيش بيني مي کند که رژيم صهيونيستي با بحران هاي شديدي مواجه است و آينده اين رژيم با ادامه انتفاضه فلسطين ـ که اين رژيم را فرسوده کرده است ـ به شدت تهديد مي شود به همين خاطر آمريکا و رژيم صهيونيستي به شدت تلاش مي کنند که از راه فعال کردن بيشتر طرف هاي حاضر در منطقه از جمله طرف فلسطيني (ابومازن و کابينه اش) راه فراري از اين وضعيت بيابند و وسيله نجاتي براي اين رژيم پيدا کنند تا از اين راه انتفاضه و مقاومت نابود شود و نقشه راه به اجرا درآيد. در همين راستا، شارون در سخنراني خود در نشست عقبه به مبارزه با تروريسم (مقاومت) تا شکست کامل آن و تأسيس دولت فلسطيني که امنيت و رفاه طولاني مدت "اسرائيل" به عنوان يک دولت يهودي را تضمين مي کند، اشاره کرد.

    موضع گيري هاي پس از نشست هاي شرم الشيخ و عقبه

    با نگاهي به فضاي به وجود آمده در دو نشست و تحرکات سياسي پس از آن مي توان به چندين نتيجه در مورد اين ديدگاه ها دست يافت که مهم ترين آنها به شرح ذيل است:

    موضع فلسطينيان

    الف: ديدگاه ابومازن نخست وزير تشکيلات خودگردان
    ابومازن ديدگاه خود را در سخنراني اش در بندر عقبه اعلام کرد. وي بر ضرورت توقف مقاومتي که او آن را تروريسم ناميد تأکيد کرد. او در نشست عقبه اظهار داشت، "هدف ما روشن است و ما آن را با احتياط و بي امان به اجرا در مي آوريم. پايان دادن کامل به خشونت و تروريسم".
    آنچه بحران در موضع رسمي فلسطين را تشديد کرد اين بود که ابومازن از يادآوري اصول و حقوق ملي فلسطينيان ( حق بازگشت، قدس، برچيدن شهرک ها، حاکميت و غيره ) در سخنراني خود چشم پوشيد. وي به جاي اين کار رنج هاي يهود را در طول تاريخ مورد اشاره قرارداد!
    پس از عقبه تل آويو و ايرز (در شمال نوار غزه ) شاهد برگزاري چندين نشست امنيتي ميان محمد دحلان وزير امنيت تشکيلات خودگردان و طرف صهيونيستي براي بررسي چگونگي پيشبرد بندهاي امنيتي نقشه راه بود. همزمان ابومازن تلاش خود را براي توجيه آنچه او آن را "بد فهميدن" سخنانش در عقبه ناميد، آغاز کرد. او با کمک مسئولان مصري فشارهاي خود را بر گروه هاي فلسطيني جهت توقف مقاومت آغاز کرد. آنچه که شک و ترديدها در مورد اهداف ابومازن در اين موضع گيري و تبعات طرح هاي ويژه وي در آينده نزديک را بيشتر کرد اين بود که ملت فلسطين همچنان هدف تعرض وحشيانه ترين اقدامات تروريستي صهيونيست ها قرار مي گرفت و پس از نشست عقبه نيز اين تجاوزات گسترش يافت به ويژه که اين مقاومت از نظر ابومازن و برخي سران کشورهاي عرب "تروريسم" توصيف و مبارزه با آن مشروع اعلام شد.
    در کوران اين موضع گيري ها، ياسر عرفات نيز نظر خود را با احتياط در مورد نشست هاي شرم الشيخ و عقبه اعلام کرد و گفت: او هيچ اقدام ملموسي را از سوي صهيونيست ها مشاهده نکرده است. وي تلاش کرد اين گونه نگراني و عصبانيت خود را از دور نگه داشتنش از نشست هاي شرم الشيخ و عقبه و تلاش براي کنار گذاشتن وي از معادلات سياسي فلسطين نشان دهد.
    ب: نظر ملت فلسطين و گروه هاي مقاومت
    سخنان ابومازن خشم و انزجار همه فلسطينيان در داخل و خارج را برانگيخت و جايگاه حکومت خودگردان را به شدت متزلزل کرد. همه گروه هاي فلسطيني ("حماس"، جهاد اسلامي، گردان هاي شهداي الاقصي، جبهه هاي خلق و دمکراتيک و گروه هاي ديگر) مخالفت صريح خود را با نتايج نشست هاي شرم الشيخ و عقبه اعلام کردند و آن را ناديده گرفتن حقوق و اصول ملي فلسطينيان دانستند و اعلام داشتند، ابومازن حق ملت فلسطين را در مقاومت در برابر اشغالگران ناديده گرفته است. اين گروه ها نظر خود را در نشست کميته عالي پيگيري انتفاضه گروه هاي ملي و اسلامي فلسطين در غزه اعلام کردند.
    در زماني که گروه هاي مقاومت فلسطين بر پايبندي خود به اصول ملي و مبدأ مقاومت به عنوان حق مشروع خود تا زماني که اشغالگران ( در سرزمين فلسطين) وجود داشته باشند، تأکيد کردند، عرصه فلسطين نيز شاهد گفت و گوهايي در مورد آتش بسي بود که تشکيلات خودگردان و برخي طرف هاي عرب بر آن پافشاري مي کردند تا راه براي اجراي نقشه راه هموار شود و فرصتي فراهم گردد تا خواسته کابينه فلسطين تحقق يابد. با وجودي که گروه هاي فلسطيني نسبت به هدف اين آتش بس و ميزان پايبندي صهيونيست ها به تعهدات خود (توقف يورش ها، ترورها و آزادي اسرا و زندانيان) ابراز ترديد کردند، اما اين گروه ها آمادگي خود را براي برخورد مناسب با اين درخواست تا جايي که به حق ملت فلسطين در مقاومت ضربه نزند و بهانه از دست رژيم صهيونيستي براي ادامه تجاوزاتش بر ضد ملت فلسطين گرفته شود و فرصتي براي همه گروه هاي فلسطيني به منظور گفت و گو بر سر راهبرد مقاومت، ابزار و ادوات آن فراهم شود و براي دستيابي به برنامه اي ملي و يکپارچه بر اساس قاعده مقاومت در برابر اشغالگران تا بيرون راندن کامل آنان از سرزمين اشغال شده، فرصتي فراهم شود، اعلام داشتند.
    با اين وجود به نظر مي رسد که فرصت موفقيت اين آتش بس در صورتي که به اجرا در آيد، بسيار کم است، زيرا سياست شارون بر اساس به شکست کشاندن ملت فلسطين و خلع سلاح نيروي آن است و نه فراهم کردن فضا جهت به جريان انداختن روند سازش سياسي بسيار حقيرانه اي مانند نقشه راه. تلاش مستمر شارون براي از بين بردن مقاومت و زيربناي بهترين دليل اين مسئله است. او حاضر نيست هيچ امتيازي که به پايان يافتن اشغالگري منجر گردد، به طرف مقابل خود اعطا کند.

    موضعي که عرب ها در نشست اتخاذ کردند

    1. ديدگاه سران کشورهاي مصر، عربستان، بحرين و اردن در نشست شرم الشيخ.
    روشن است که بيشتر کشورهاي عرب شرکت کننده در نشست شرم الشيخ در برابر فشارهاي آمريکا که بر پايان دادن به انتفاضه و مقاومت تأکيد مي کرد، تسليم شدند. در همين راستا، مبارک در سخنان خود در کنفرانس شرم الشيخ بر مبارزه با تروريسم و کنار نهادن تندروي و خشونت به هر شکل و از هر منبعي صرف نظر از توجيهات و انگيزه ها، تأکيد کرد. بديهي است که مقصود از تروريسم و تندروي و خشونت "مقاومت فلسطينيان در برابر اشغالگران" است و ادامه سخنان مبارک مؤيد اين مطلب است. او اظهار داشت، ما بار ديگر تأکيد مي کنيم که کمک ما به فلسطينيان در آينده تنها به تشکيلات خودگردان محدود خواهد شد.
    در همين راستا مصر عمر سليمان رئيس سازمان اطلاعات و پس از آن معاون وي (البحيري) را به غزه فرستاد تا نقش ميانجي را در بين ابومازن و مقاومت ايفا کنند و موافقت گروه هاي مقاومت را براي آتش بس و متارکه به دست آورند تا فرصتي براي نقشه راه و سازش سياسي فراهم گردد.
    از سوي ديگر عربستان انتقاداتي بر برخي مسائل مطرح شده در شرم الشيخ وارد کرد. اين مسئله در تأخير دو ساعته نشست به سبب اختلافات به وجود آمده در راهروي محل برگزاري اجلاس و در برابر خبرنگاران انعکاس يافت. سعودي ها با مطرح شدن مسئله برقراري رابطه با رژيم صهيونيستي ـ که آمريکا به شدت خواهان آن بود ـ تا زماني که سرزمين هاي عربي در زير اشغال باشد به شدت مخالفت کردند. سعودي ها با وجود فشارهاي شديد آمريکا عليه آنان از توصيف مقاومت به "تروريسم" نيز اجتناب کردند.
    2. موضع سوريه
    آشکار است که عدم دعوت از سوريه و لبنان براي حضور در نشست شرم الشيخ نشان دهنده همراه نبودن آنها با ديدگاه آمريکا در مورد منطقه است و آن دو مي توانستند با حضور در اجلاس شرم الشيخ فضاي آن را تيره کنند! به همين سبب آمريکا تلاش کرد که از حضور اين دو در آن اجلاس جلوگيري کند.
    در مقابل نيز، سوريه خوشحالي خود را از عدم حضور در اجلاس مذکور اعلام کرد و در برابر نقشه راه موضع بي طرفي اتخاذ کرد. بثينه شعبان سخنگوي وزارت امور خارجه سوريه در همين راستا اظهار داشت، "دمشق مي دانست که به نشست شرم الشيخ دعوت نمي شود و به شرکت در آن نيز تمايل نداشت. نشست مذکور به بررسي موضوع نقشه راه مي پردازد و سوريه نيز اعلام داشته است که نقشه راه به فلسطين و صهيونيست ها مربوط است".
    سوريه و لبنان در اقدام ديگري با اشاره به تغييرات ضمني که در مسير اداره مذاکرات ايجاد شده است، بر بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين خود و ضرورت حل و فصل همه جانبه مسئله بر اساس قوانين بين المللي تأکيد کردند.
    با اين وجود آمريکا همچنان به فشار بر دمشق ادامه داد. کالين پاول در اثناي ديدار با شارون در تل آويو (در تاريخ 20/6/2003م ـ 30 خرداد 82) تدابير اتخاذ شده از سوي سوريه بر ضد گروه هاي فلسطيني را به صورت کلي ناکافي دانست. وي هشدار داد، اين مسئله مي تواند پيامدهاي وخيمي در روابط دمشق و آمريکا بر جاي گذارد و واشنگتن به همراه جامعه بين المللي در آينده فشارهاي شديدي را بر سوريه وارد خواهند کرد. در همين حال کنگره آمريکا نيز قرار است قانون مجازات سوريه را مورد بررسي قرار دهد. اين بدان معناست که حجم فشارهاي ديپلماتيک بر ضد سوريه به علت موضع حق طلبانه اين کشور افزايش مي يابد و احتمال مي رود که اين کشور به سبب تأکيد بر مواضع مستقل خود در مورد حقوق ملت فلسطين و حقوق خود در بلندي هاي جولان که در اشغال صهيونيست هاست با تحريم و محاصره اقتصادي مواجه شود.

    نتيجه نشست هاي شرم الشيخ و عقبه

    نشست هاي شرم الشيخ و عقبه و تحرکات سياسي پس از آنها نتايج مستقيم متعددي داشت. علاوه بر آن، در آينده نيز نتايجي براي آن قابل پيش بيني است که اين نتايج با تحولات مختلف از جمله در عرصه فلسطين ارتباط نزديکي دارد. از جمله اين نتايج مي توان به نکات زير اشاره کرد:
  • شکاف ميان کشورهاي عرب بيشتر شد و زمينه فروپاشي اتحاديه هاي عربي قوت گرفت. نشست هاي شرم الشيخ و عقبه موضع گيري هاي انفرادي کشورهاي عرب را تقويت کرد و موضع گيري گروهي اين کشورها را که در گذشته مخالف همسان دانستن مقاومت فلسطين در برابر اشغالگران و تروريسم بود، تضعيف کرد. اين موضع جديد احتمالاً به صورت گروهي در نشست هاي کشورهاي عرب و اتحاديه عرب نيز مطرح خواهد شد.
  • شکاف ميان سران فلسطيني (تشکيلات خودگردان) بيشتر شد و تلاش هايي براي تخريب وحدت ملي فلسطينيان صورت گرفت. دعوت نکردن از عرفات در هر دو نشست (شرم الشيخ و عقبه) و گماشتن ابومازن به جاي وي در آن، بر قصد آمريکا و رژيم صهيونيستي براي منزوي ساختن عرفات و سپس کنار زدن وي از معادله فلسطين و گماشتن ابومازن به جاي وي، تأکيد دارد. اين مسئله موجب افزايش رقابت و درگيري ميان اين دو بر سر محدوده اختيارات خواهد شد. از سوي ديگر سخنان ابومازن در عقبه که امتيازهاي زيادي به دشمن داد، موجب گرديد در ميان فلسطينيان شکاف ايجاد شود ـ با اين وجود که اکثريت غالب فلسطينيان از مقاومت حمايت مي کنند ـ خطر مهم آن است که ابومازن ـ بر اساس شروطي که در عقبه پذيرفته بود ـ عملا به اقداماتي براي متوقف ساختن مقاومت دست زند و تلاش کرد که براي خلع سلاح شاخه هاي نظامي مقاومت حملاتي بر ضد آنها صورت دهد. اين مسئله مي تواند هشداري براي فلسطينيان باشد که وحدت ملي فلسطينيان قرباني اصلي آن خواهند بود.
  • مواضعي که در نشست هاي شرم الشيخ و عقبه اتخاذ شد و تحرکات ديپلماتيک پس از اين دو نشست، حجم فشار هاي آمريکا، عرب ها و فلسطينيان (تشکيلات خودگردان) را بر جنبش حماس بيشتر کرد و اين جنبش در مرکز فشارهاي آمريکا قرار گرفت. آمريکا جنبش حماس را "دشمن صلح" معرفي و بر ضرورت مبارزه با آن تأکيد کرد. در همين حال جورج بوش جهان را به تشديد اقدامات بر ضد "حماس" تشويق کرد. از سوي ديگر اتحاديه اروپا (در نشست وزراي خارجه کشورهاي اروپايي در لوکزانبورگ در تاريخ 15/6/2003م و نشست سالونيک در تاريخ 20/6/2003م) شاخه نظامي جنبش حماس را در ليست گروه هاي تروريستي قرار داد و شاخه سياسي حماس را از ادامه مقاومت بر حذر داشت و از اين جنبش خواست در زمينه ايجاد فرصت براي طرح نقشه راه تلاش کند. اين در حالي است که فشارهاي کشورهاي عرب و تشکيلات خودگردان نيز بر اين جنبش همچنان ادامه داشت. اين فشارها موجب شد حمايت عمومي فلسطينيان از اين جنبش به شدت افزايش يابد و اين ملت، جنبش "حماس" را به عنوان اولين مدافع اصول و حقوق فلسطينيان قلمداد کند و اين جنبش را در معادلات سياسي عرصه فلسطين به وزنه اي سنگين بدل کند که ناديده گرفتن آن امکان پذير نباشد.
    خطر اين فشارها و تحرکات بر ضد جنبش حماس آن است که عوامل فشار تلاش مي کنند اين جنبش (و مقاومت) را به عنوان مانع اصلي برقراري صلح درمنطقه معرفي کنند که در پي آن زمينه براي حمله به اين جنبش در همه سطوح از سوي شارون فراهم مي گردد و اين تروريست عمليات خود را که اکنون پوشش لازم براي آن پيدا شده است، بر ضد اين جنبش گسترش داده و شاخه سياسي آن را نيز هدف قرار دهد و کشورهاي عرب را نيز براي تحت فشار قرار دادن سياسي و اقتصادي اين جنبش و تلاش براي محدود کردن منابع مالي اين جنبش تشويق کند.
    کما اين که اين تحرکات تلاشي براي سرپوش نهادن بر مانع اصلي موجود بر سر راه اجراي نقشه راه و طرح هاي سازش نيز محسوب مي گردد، زيرا نقشه راه و طرح هاي ديگري که در اين راستا تهيه مي شود، از حل و فصل عادلانه و حقيقي درگيري ميان عرب ها و صهيونيست ها عاجز و ناتوان است. علاوه بر آن مي توان اين گونه برداشت کرد که آمريکا تلاش مي کند اقدامات اشغالگران بر ضد ملت فلسطين و سرکوب اين ملت به وسيله متجاوزان صهيونيست و نيز محکوم کردن مبارزاني را که از خود و ملت خود دفاع مي کنند قانوني جلوه دهد و حمايت بين المللي و عربي را از مبارزان فلسطيني متوقف سازد. اين اقدام آمريکا نيز تلاش ديگري براي نابود کردن مقاومت هايي است که تهديدي مستقيم و يا غير مستقيم براي منافع اين کشور در منطقه قلمداد مي شوند.
  • نشست هاي شرم الشيخ و عقبه يکه تازي آمريکا را در منطقه تقويت کرد. آمريکا تلاش مي کند که مهم ترين سازمان بين المللي را که همان سازمان ملل است از حضور و تأثير گذاري در تحولات مختلف جهان باز دارد. سازمان ملل تحولاتي را که در عراق به دست اشغالگران آمريکايي ايجاد مي شد، ناديده گرفت. نکته حايز اهميت آن است که در سخنان بوش هيچ اشاره اي به موضوع عراق نشد و در سخنان مبارک نيز که به عنوان سخنگوي عرب ها اظهار نظر کرد، مسئله عراق فراموش گرديد. اين مسئله مي تواند آمريکا و دست نشانده آن در منطقه يعني "اسرائيل" را به ادامه حرکت در مسير اجراي نقشه جديد سياسي براي منطقه عربي با حمايت سران کشورهاي عرب و منطقه تشويق کند.

    آيا تحرکات ديپلماتيک صورت گرفته براي نجات نقشه راه موفقيت آميز خواهد بود؟

    روشن است که آمريکا و اتحاديه اروپا فشار شديدي را بر طرف هاي مذکور در نقشه راه براي نجات اين طرح و آغاز اجراي آن وارد مي کنند. علت اصلي تلاش آمريکا در اين راستا بهبود چهره اين کشور در نزد افکار عمومي جهانيان به ويژه پس از اشغال عراق است. اين کشور همچنين تلاش مي کند اعتبار از دست رفته خود در برابر افکار جهانيان را در برخورد با مسائل بين المللي باز يابد.
    اتحاديه اروپا نيز مي کوشد آمريکا را وادار کند که براي اين اتحاديه نقشي هر چند ثانويه در نظر گيرد و اين اقدام پس از آن صورت مي گيرد که اين اتحاديه از نقش آفريني در عراق به همراه آمريکا باز ماند.
    به همين سبب ممکن است که نقشه راه با کسب نيرويي آمريکايي و اروپايي در آينده، اندکي به جلو رانده شود، اما به دلايل چندي که در پي مي آيد، ادامه اين پيشرفت بسيار بعيد به نظر مي رسد:
  • شارون و تشکيلاتش روند "صلح" را نمي پذيرند و اولين ميخ صهيونيست ها زماني بر نقشه راه فرود آمد که آنان خواستار 14 تغيير در آن شدند. آمريکا نيز در خارج از متن توافق، اين تغييرات را پذيرفت و وعده داد آنها را مد نظر قرار داده و به مرحله اجرا بگذارد.
    علاوه بر آن شارون با ادامه اقداماتي که خود به آن معتقد است و آن هم پيگيري سياست سرکوب، ترور و تخريب به عنوان بهترين راه پايان دادن به مقاومت و به دنبال آن دستيابي به صلح شاروني است، نقش منفي کابينه ابومازن را برجسته تر و اين کابينه را به عنوان ابزار امنيتي در دست صهيونيست ها معرفي مي کند. در نتيجه فلسطينيان و گروه هاي فعال فلسطيني گزينه مقاومت را به عنوان بهترين راه دفاع از خود مطرح مي سازد. اين مسئله موجب مي شود که نقشه راه با موانع متعددي روبرو شود که اميد به ادامه اجراي آن کاملا قطع گردد.
  • عموم ملت فلسطين اين طرح را مردود دانسته اند و گروه ها و طبقات مختلف فلسطيني در داخل و خارج اين نظر ملت را به همه اعلام کرده اند. بهترين و قوي ترين نشانه اين مخالفت ادامه مقاومت در برابر اشغالگران و تجاوزاتشان نمود يافته است و به صورت خلاصه تر عمليات سه گانه حماس، جهاد اسلامي و فتح در "ايرز" (در شمال نوار غزه) بر ضد سربازان اشغالگر صهيونيست، نمونه بارز آن قلمداد مي شود.
  • آنچه فرصت هاي موفقيت نقشه راه و تصميمات اتخاد شده در شرم الشيخ و عقبه را کم سو تر مي کند اين است که دولت آمريکا به رهبري بوش به عنوان ناظر اصلي روند سازش سياسي چند ماه ديگر قادر به پيگيري اين روند نخواهد بود، زيرا او و دولت آمريکا به تبليغات انتخاباتي رياست جمهوري در آمريکا مشغول خواهند شد و به دنبال آن شارون تلاش خواهد کرد بر اقدامات نظامي و امنيتي خود براي مقابله با مقاومت و انتفاضه ملت فلسطين به عنوان اولين گزينه مد نظر او بيفزايد.
  • شايد اصلي ترين مانع بر سر ادامه روند سازش اين باشد که نقشه راه و تصميمات اتخاذ شده در نشست هاي شرم الشيخ و عقبه بر مبناي پيروزي آمريکا و مبدأ قدرت بنيان نهاده شده است و نه عدالت و انصاف. و همه مواضع اتخاذ شده از سوي عرب ها و حتي موضع تشکيلات خودگردان صرف نظر از کسي که نماينده آن است، بر اساس شکست رواني در برابر پيروزي مادي آمريکا شکل گرفته است. اين مسئله هيچ صاحب حقي را که خواستار دستيابي به حق خود و دفاع از آن است، خشنود نمي سازد. ملت فلسطين بهترين نمونه براي اين مسئله است. اين ملت پس از پنجاه و پنج سال تحمل رنج و محنت و جانفشاني همچنان با قامتي استوار و اراده و عزمي راسخ هر روز توانا تر مي شود، زيرا اين ملت به خوبي مي داند که هيچ حقي مادامي که طالبي داشته باشد ضايع نمي شود و اراده ملت ها بر اراده هر اشغالگر و غاصبي هر چند مقتدر و قلدر غلبه مي کند و تاريخ در اين زمينه بهترين معلم است.


  • نسخه چاپی