خانواده و تجمل گرايى
خانواده و تجمل گرايى
خانواده و تجمل گرايى

نويسنده: مهرى زينهارى
((تنوع خواهى)) غير از ((تجمل گرايى)) است. انسان تغيير, دگرگونى و جابه جايى اشيا اطراف خود را دوست دارد و بدين منظور در حد معقول و اعتدال از وسايل و ابزار مادى بهره مى گيرد و روزنه اى جديد در زندگى مادى خود مى گشايد.
آدمى براى ادامه زندگى از تامين يك سلسله نيازمندیها از قبيل غذا, مسكن, لباس, اعمال غريزه جنسى ناگزير است و علاقه به اين امور در سرشت او به وديعه نهاده شده است و در دستورات اسلامى نيز در حد اعتدال به تهيه و تامين اين نيازمنديها ترغيب شده است. خداوند در باب خوردنيها مى فرمايد:
((ياايهاالذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروالله))(1)
((اى مومنان! از روزىهاى پاكيزه اى كه به شما داديم بخوريد و خدا را سپاس گوييد.))
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(( ان الله اذا انعم على عبده بنعمه احبذ ان يرى عليه اثرها قيأل: كيف ذلك؟ قال: ينظف ثوبه و يطيب ريحه و يجصص داره و يكنسد افنيته))(2)
((هنگامى كه خداوند نعمتى را به بنده اش عطا مى كند دوست دارد اثر آن را در او ببيند. گفته شد كه چگونه؟ فرمود: لباسش را پاكيزه كند, خوشبو باشد, منزلش را گچ كند و درب خانه اش را جارو كند.))
على عليه السلام در وصف افراد با تقوا مى فرمايد:
((ملبسهم الاقتصاد))(3)
((لباس پوشيدنشان در حد اعتدال و ميانه روى است[((.نه آن قدر گران قيمت است كه شبيه اشراف شوند و نه آنقدر پاره و ژنده كه به افراد پست و بى ارزش شبيه گردند].
مطالبى پيرامون استفاده از مسكن مناسب, لباس پاكيزه و مناسب شان و موقعيت افراد و تشويقاتى كه براى تسريع در امر ازدواج پسران و دختران شده است, همه گوياى عنايت شرع مقدس به برخوردارى انسانها از نعمتهاى الهى مى باشد.
((جمال)) به معناى زيبايى و نيكويى است و ((تجمل)) به معناى زيبا دوستى و خودآرايى است كه مورد تاكيد روايات قرار گرفته است و اين, غير از آن چيزى است كه در فرهنگ ما به ((تجمل گرايى)) شناخته شده است.
بعضى افراد به خاطر اهداف و اغراض ناصحيح پا را از نياز طبيعى فراتر برده و علاوه بر فراموش كردن هدف زندگى, خود را گرفتار بيمارى ((تجمل پرستى)) مى كنند. بديهى است كه در اين صورت آنچه كه مايه تجمل او باشد به صورت عادت در مى آيد و آدمى خود را در مقابل نيازى كه به آنها دارد, ضعيف, زبون و ناتوان مى بيند و از اين جهت است كه افراط در تجمل مورد مذمت و نكوهش قرار گرفته است.
بر اساس تعاليم اسلام, توجه مفرط به ظواهر زندگى و خروج از حد اعتدال در استفاده از وسايل دنيوى كه از آن به ((تجمل گرايى)) تعبير شده است, مذموم است. انسانى كه به تجملات عادت كرد نمى تواند سختى هاى راه خدا را تحمل كند, نمى تواند همنشينى و معاشرت با مردم فقير و مستمند را شيوه اجتماعى خود قرار دهد, بناچار بتدريج از توده مردم فاصله گرفته و نسبت به دردمندان و محرومان بى تفاوت خواهد شد.

عوامل تجمل گرايى

1 ـ مرفهين
شيوه زندگى فردى و اجتماعى اين اشخاص (ثروتمندان سركش و خودخواه) بگونه اى است كه زمينه گرايش عمومى جامعه را به سوى ولخرجى و استفاده غيرمعقول از امكانات مادى فراهم مى كند به طورى كه افراد مذهبى و متدين در ارتباط با آنها كه از ارزشهاى عالى انسانى و شخصيت حقيقى خود غافل شده اند تحت تاثير زندگى آنها قرار مى گيرند و در نهايت بى بندوبارى, اسراف و بى اعتنايى به اصول انسانى و نيز فسق رونق مى گيرد.
مرفهين بى درد, با لباسهاى متنوع و رنگارنگ و ساختمانهاى مجلل و اتومبيلهاى آخرين مدل و آنچنانى در جامعه حاضر شده, به فساد پرداخته و زمينه سقوط معنوى و ارزشى جامعه را فراهم مى آورند. خداوند مى فرمايد:
((و اذا اردنا ان نهلك قريه امرنا مترفأيها ففسقوا فيأها))(4)
((و چون بخواهيم قريه اى را هلاك كنيم ثروتمندانش را فرمان دهيم تا در آنجا تبهكارى كنند.))

2 ـ رهبران فكرى و اجتماعى جامعه

از آنجا كه روشهاى رفتارى و گفتارى مسوولان جامعه ـ بويژه رهبران فكرى و معنوى ـ درشكل گيرى ارزشهاو ضد ارزشهاى اجتماعى تاثير مستقيم دارد, روىآورى آنها به تشريفات و بهره ورى بيش از حد از زيبايى هاى دنيوى, موجب روحيه ((تجمل گرايى)) در بين توده مردم مى شود. زيرا به فرموده اميرالمومنين على(ع):
((الناس بامرائهم اشبه من آبائهم.))(5)
((مشابهت مردم با اميران و زمامداران خود بيش از شباهتى است كه به پدران خود دراند.))
متاسفانه گرايش به تجمل گرايى و روىآوردن به فرهنگ تظاهر و تجمل در بين عده اى كه زندگى آنان مى تواند براى ديگران الگو و يا حداقل تسكينى براى ناگواريهاى ديگران باشد به شدت رشد يافته و در ساختن ساختمانهاى مجلل و استفاده از جلوه ها و نماهاى شيك به رقابت پرداخته اند.
اگر مردم باورشان شود كه مسوولان كشور گرفتار تجمل گرايى و تشريفات زندگى شخصى هستند و سيره حكومتى على(ع) را به فراموشى سپرده و زهد و ساده زيستى را كنار گذاشته اند, نسبت به اصل نظام اسلامى و حقانيت سخن و راه آنها بدبين خواهند شد.
امام باقر عليه السلام در خصوص شيوه حكومتى على(ع) مى فرمايد:
((و لقد ولى (علید) خمس سنأين, ما وضع آجره على آجره و لا لبنه على لبنه و لاقطع قطيعاولااورث بيضاولاحمرا))(6)
((على عليه السلام پنج سال زمـامدارى كـــرد و درآن مـــدت[ بــراى خــود] آجرى روى آجــرى ننـهـاد; خشـتـى را روى خشـت نـگـذاشـت,[ ساخـتـمانـى بـراى خود نساخت] گـلـه گـوسفـنـدى تـهيـه نـكرد و هـيـچ چـيز[ از مال دنيا] به ارث نگذاشت.))
اگر اين سيره حكومتى در نظام اسلامى مورد توجه و اهتمام بعضى از مسوولان قرار گيرد و در دوران قبول مسووليت از ساختمان سازيهاى غيرمتعارف و خلاف انتظار و راه اندازى مزارع و كارگاههاى شخصى, اجتناب كنند, بسيارى از توقعات و نارضايتى هاى مردمى كاهش مى يابد و يقين مى كنند كه در نظام اسلامى, عدالت اجتماعى در بين همه اقشار جامعه حكمفرماست. على (ع) مى فرمايد:
((ان الله تعالى فرض على ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس كيلا يتبيغ بالفقيأر فقره))(7)
((خداوند بر پيشوايان عادل واجب كرده است كه زندگى خود را با طبقه ضعيف تطبيق دهند كه رنج فقر, مستمندان را ناراحت نكند.))
در شرح حال فقيه بزرگوار مرحوم آيت ا.. وحيد بهبهانى مى نويسند: ((روزى يكى از عروسهاى خود را مشاهده كرد كه پيراهنى رنگارنگ از نوع پارچه هايى كه معمولا زنان اعيان و اشراف آن عصر مى پوشيدند, به تن كرده است. فرزندشان (مرحوم آقا محمد اسماعيل شوهر آن خانم) را مورد ملامت قرار دادند, او در جواب پدر اين آيه قرآن را خواند:قل من حرم زيأنه الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق؟ يعنى ((بگو چه كسى زينتهايى را كه خدا براى بندگانش آفريده و هم چنين روزيهاى كه پاكيزه را تحريم كرده است؟)), ايشان جواب دادند من نمى گويم خوب پوشيدن و خوب نوشيدن و از نعمتهاى الهى استفاده كردن حرام است, خير در اسلام چنين ممنوعيتهايى وجود ندارد, ولى يك مطلب ديگر هست و آن اينكه ما و خانواده ما به اعتبار اينكه پيشواى دينى مردم هستيم وظيفه خاصى داريم, خانواده هاى فقير وقتى كه اغنيا را مى بينند كه از همه چيز برخوردارند طبعا ناراحت مى شوند, يگانه مايه تسكين آلامشان اينست كه خانواده ((آقا)) در تيپ خودشان هستند; اگر ما هم در زندگى به شكل تيپ اغنيا در آييم اين يگانه مايه تسكين آلام هم از ميان مى رود. ما كه قادر نيستيم عملا وضع موجود را تغيير دهيم لااقل از اين مقدار همدردى مضايقه نكنيم.))(8)
حالا چه بهتر كه همسران مسوولان در مراسم عروسى و جشنها بگونه اى لباس بپوشند و در حدى طلا و جواهرات بر خود بياويزند كه سوال برانگيز نباشد; مجالس عروسى فرزندان و مهريه و جهيزيه دختران خود را به شكلى تعيين كنندكه از سطح طبقه متوسط جامعه بالاتر نباشد.

3 ـ صدا و سيما و مطبوعات

همان طور كه حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) فرمودند: صدا و سيما ((دانشگاه)) است. در همه خانه ها حضور دارد و در شكل دهى به شيوه هاى رفتارى فردى و اجتماعى افراد جامعه و بينندگان, اثر مستقيم دارد, از اين رو بايد در انتخاب سوژه ها, الفاظ و القاب, دكورها, گريم و محل اجرا, عنايت كامل كند.
پخش سريالهاى متنوع در قالب دكورهاى تجملى و مبلمانها و لباسهاى جذاب و گاهى نامناسب هنرپيشه ها, تبليغات بازرگانى و تجارتى در مورد كالاهاى لوكس و غيرضرورى, زمينه ساز صدور فرهنگ تجمل گرايى به همه جا حتى روستاها و نقاط سالم فرهنگى و مذهبى است. در مناسبتهاى مختلف, مصاحبه شوندگان بعضا زنان و مردانى نيستند كه بتوانند الگوى يك انسان صالح و وارسته باشند. دختران و پسران جوان و نوجوانى كه شاهد اين نوع افراد هستند, ناخودآگاه در انتخاب روش و گزينش لباس و نحوه حرف زدن از آنها پيروى مى كنند و زندگى موفق و شيرين را در بى قيدى و يا بى اعتقادى مى بينند. فرهنگ حجاب در قالب چادر يا حجاب در قالب مانتو, از طريق تلويزيون توسعه مى يابد و مسوولان صدا و سيما هستند كه با برنامه ريزى و انتخاب مجريان مكتبى, رسالتى بس خطير در پاكسازى جامعه از فرهنگ طاغوت وگرايش به ابتذال,برعهده دارند.

آثار تجمل گرايى

1 ـ غفلت از ياد خدا
افراط در تجمل و دلگرمى بيش از حد به زخارف مادى, موجب قساوت قلب مى شود و درنتيجه تمامى روزنه هاى ورود ((يادخدا)) مسدود شده و خدا فراموشى بر انسان عارض مى شود.
وابستگى بيش از حد به بهره بردارى از امكانات تشريفاتى در افراد و مسوولان و معتاد شدن به آن موجب مى شود تا حق و فضيلتهاى انسانى در مقابل آدمى بى ارزش گشته و تن به عدالت اجتماعى و انصاف ندهد. در اينجاست كه بتدريج ارزشهاى اسلامى و انسانى وارونه شده و در جهت منفى متجلى مى شوند.
آيا هيچ ديده ايد كه افراد تجمل گرا پس از غفلت از ياد خدا, به ((بهانه گيرى)) روى آورده و هر روز تازه اى را طلب مى كنند؟ قوم موسى(ع) پس از آنكه خداوند ((من و سلوى))(9) به آنها عطا كرد, به جهت ناراحت كردن موسى و بازگشتن به مصر, به بهانه گيرى پرداختند و گفتند:
((لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها))(10)
((ما هرگز راضى نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم, از خدا بخواه كه از گياهان زمين از سبزيجات خيار, سير, و پياز براى ما بروياند.))
طبيعى است كه با مردمى داراى چنين روحيه اى, موسى نمى تواند رسالت سنگين خود را به نحو احسن انجام دهد و ممكن است در بين راه او را تنها گذارند. از اين رو خداوند كه مى دانست آنها گرفتار روحيه رفاه طلبى و خوش نشينى هستند, فرمان داد وارد شهر شده و تمام خواسته هاى خود را تامين كنند. آنگاه خداوند در همان آيه سرانجام ملتى اين چنين را كه با روح راحت طلبى بهانه گيرى مى كنند, اين گونه بيان مى كند: ((ضربت عليهم الذله والمسكنه و باوا بغضب من الله)) ((خداوند مهر ذلت و نياز بر پيشانى آنها زد و گرفتار غضب پروردگار شدند.))
در اينجا يك سوال مطرح مى شود و آن اين كه تنوع در بهره بردارى از نعمتهاى مادى جز خواسته هاى طبيعى بشر است. طبيعى است كه انسان پس از مدتى از غذا و ساير اشيا يك نواخت خسته مى شود و اين عمل خلافى نيست كه بنى اسرائيل مورد سرزنش قرار گرفته باشند؟ در پاسخ بايد توجه داشت كه تنوع طلبى گاهى به صورت افراط است و گاهى صورت طبيعى دارد. بنى اسرائيل جنبه افراطى آن را دارا بودند و الا خـداوند بشر را به خاطر يك خواسته طبيعى سرزنش نمى كند.(11)

2 ـ فاصله گرفتن از توده مردم

يكى از مهمترين اثرات تجمل گرايى, دور شدن از واقعيتهاى اجتماعى است. قشر محروم جامعه هميشه در راستاى رفع نيازمنديهاى خود, اهتمام و توجه ثروتمندان جامعه را به خود دوست دارد. اما قشر مرفه و تجمل گرا در هر جامعه بواسطه حرص و طمع به تزيين و زيباسازى محيط زندگى خود, علاوه بر اينكه بر عطش روحى خود دامن مى زنند, از درد دردمندان و نياز نيازمندان جامعه خويش بيگانه مى شوند و روابط و رفت وآمدهاى خود را با قشر محروم و عيالوار محدود مى كنند و بتدريج آنها را فراموش مى كنند و اينكه در روايات و احكام اسلامى بر توجه و همنشينى با فقرا تاكيد شده است, به جهت بيگانه نشدن از قشر محروم جامعه است.
سلمان فارسى(رحمت الله علیه) مى گويد:
((رسول خدا(صلی الله علیه وآله)مرا به هفت چيز سفارش كرد بطورى كه در هيچ حال آنها را رها نكنم... فقرا را دوست داشته باشم و به آنها نزديك شوم))(12)

3ـ بى اثرشدن مواعظ مسوولين براى مردم

ساده زيستى و اجتناب از زخارف دنيوى يكى از اصول سيره حكومتى پيامبر(ص) و امامان(ع) بوده است. زيرا كيفيت زندگى رهبران و مديران هر جامعه ـ در همه رده ها و سطوح ـ در ايجاد روح تجمل گرايى يا قناعت و صرفه جويى اثرى مسقيم دارد و در سطح جامعه تنش مثبت يا منفى به وجود مى آورد.
آنگاه كه گرايش به بهره بردارى از مظاهر دنيوى در بين مسوولان و آشنايان به اخلاق پيامبر و امامان و خانواده آنها رشد يابد و به گفته هاى خود عمل نكنند, ساده زيستى و ساده پوشى را كنار گذارند و در مجالس و محافل با لباسهاى آنچنانى و غيرمنتظره عموم حضور يابند, از اعتبار و ارزش عمومى فرو مى افتند و نصايح و ارشادات آنها بى اثر خواهد شد و مصداقى از ((عالم غير عامل)) مى گردند. خداوند در سوالى همراه با توبيخ مى فرمايد: ((اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم))(13)
((آيا مردم را به خوبى و نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد؟))
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((انذ العالم اذا لم يعمل بعلمه زلذت موعظته عن القلوب كما يزلد المطر عن الصذفا))(14)
((هر گاه كه عالم به علم خود عمل نكند موعظه اش از دلها لغزيده و فرو افتد همان گونه كه باران از روى سنگ صاف فرو افتد.))
خلاصه اين كه اگر مردم باورشان شود كه مسوولان كشور گرفتار تجمل گرايى و تشريفات زندگى شخصى و يا ادارى هستند, نسبت به اصل نظام و حقانيت سخن آنها بدبين و سست مى شوند و به تدريج نسبت به احكام اسلامى بى اعتقاد خواهند شد.

4 ـ پوچى و بى هدفى در زندگى

اصرار بر داشتن زندگى تجملى علاوه بر كمرنگ شدن ارزشهاى انسانى و اسلامى, پوچى و بى هدفى را براى حيات انسان به ارمغان مى آورد. تجمل گرايان بى هدف خود را در يك مسابقه و رقابت پر دردسر و جانفرسا درگير مى كنند; هر كجا كه مى روند و به هر خانه اى كه قدم مى گذارند و با هر كس كه مى نشينند, چشمشان به دنبال وسايل تجملى افراد و اطراف است, آرزو مى كنند همه چيز داشته باشند. اگر اطاق را با فرش زيبا و گل ... مفروش كنند به دنبالش تلويزيون رنگى, پرده هاى زيبا و مبل و ... مى خواهند و به ناچار راحت طلب و تنبل مى شوند.
بديهى است كه تهيه اين وسايل با هزينه هاى كمرشكن امروز, كار آسانى نيست.
به تمام آنها نمى توانند برسند و به قسمتى از آنها نيز قانع نيستند و در هر حال تمام افكار و انرژى- هاى خود را در اين جهت بكار مى گيرند و در نتيجه از اهداف اصلى خلقت خويش (يعنى تربيت و اتصاف به محاسن و مكارم اخلاقى) و داشتن هدف مشخص و آرامش روحى لازم فاصله مى گيرند و زندگى را فقط در مثلث, خوردن, خوابيدن و تجملات خلاصه مى كنند. اين گونه افراد با دلهره و اضطراب زندگى مى كنند, به همه بدبين هستند, شخصيت را در طلا و جواهرات زياد, مبل و دكوراسيون و مهريه بالا و جهيزيه سنگين مى دانند, از غذاى روح غافل مى شوند; اثر ايمان در زندگى آنها كمرنگ و ضعيف مى گردد و خلاصه به هر چه نگاه مى كنند آن را توخالى و بى محتوا مى بينند. رسول گرامى اسلام(ص) مى فرمايد:
((من اتبع بصره بما فى أ ايدأى الناس طال همده و لم يشف غيظه)).(15)
((كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت ديگران بگشايد, اندوهش طولانى خواهد شد و خشمش هرگز شفا نمى يابد.))
مهمتر از همه اينكه گرفتار اضطراب و دلهره شده و در حفظ و نگهدارى وسايل لوكس و تجملاتى زندگى خود, نگران مى شوند و هر روز آرزو مى كنند تا زندگى آرام و بى دغدغه اى داشته باشند.

5 ـ روى آورى به درآمدهاى نامشروع

علاقه افراطى به بهره ورى از مظاهر مادى و چشم و هم چشميهاى نا معقول زن و مرد, بتدريج مرد را به انحراف و روى آورى به درآمدهاى نامشروع (رشوه گيرى, اختلاس) و چند شغلى وادار مى كند. غافل از اينكه چند شغلى مرد كه روشنايى بخش خانه و مايه اميد و نظم افراد خانواده است, پيامدهاى روانى نامطلوب بر اخلاق و رفتار خود و همسر و فرزندانش دارد. او شب كه دير به خانه مى آيد با اعصابى خسته و روحيه اى افسرده, عشق به همنشينى با فرزندان را در خود از بين برده است. فرزندى كه چشم انتظار پدر بوده تا ساعتى در كنار او نشسته و درد دل كند, اميدش به نااميدى تبديل شده و بتدريج پيوند عاطفى او با پدر به سستى مى گرايد.
و نيز از طرفى پول حرام اثر منفى خود را بر روح افراد خانواده گذارده, بى ايمانى, بى قيدى و بى ارادگى را برايشان به ارمغان مى آورد.

چند تذكر:

الف: يكى از شيوه هاى جايگزينى روحيه استفاده از مظاهر مادى در حد اعتدال اين است كه زن و مرد زندگى خود را بر محور ((قناعت)) و ((صرفه جويى)) پايه ريزى كنند.
مهمترين نقش از آن زن است. او مى تواند با بكارگيرى هنرهاى فطرى خويش ـ كه خداوند در وى به وديعت نهاده است ـ با كمترين امكانات, بهترين, باصفاترين و پراميدترين خانواده ها را ايجاد كند. صرفه جويى در مقدار پخت غذا, پوشيدن لباس, خريد نان و يا سفره هايى كه به بهانه هاى مختلف با نام ((ختم انعام)) پهن مى شود, با درايت و كياست زن خانه امكان پذير است.
در محيط خانواده اگر روحيه قناعت حاكم باشد و زن و مرد زندگى خود را بر اساس ((آنچه كه دارند)) تنظيم كنند, بسيارى از مشكلات و ناراحتى هاى روحى ـ روانى آنها حل خواهد شد.
زن چون يكى از دو ركن اصلى خانواده و نيز مدير داخلى خانه است, بايد بناى زندگى را بر اقتصاد و اعتدال پايه گذارى كند و از شوهرش بيش از توان ماليش توقع نداشته باشد و او را به خريد بعضى اشيا لوكس, تشريفاتى و تجملاتى وادار نكند. پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد:
((هر زنى با شوهرش مدارا نكند و او را به[ تهيه] چيزى و[ انجام] كارى كه توان آن را ندارد, وادار كند, هيچ عمل و كار خوبى از او قبول نخواهد شد و در قيامت خدا را در حالى ملاقات خواهد كرد كه بر او خشمگين است.))(16)
از اين رو به خواهران متاهل توصيه مى كنيم كه به صفا و معنويت زندگى خود بيش از رونق مادى و تجملات ظاهرى غيرضرورى بينديشند و از زندگى خود مامن و ماوايى با صفا و صميمى بسازند نه محل نمايش انواع لوازم تجملى! و نيز اين را بدانند كه ((وفاى به نذر)) اگر به صورت سفره هاى رنگين ((ختم انعام)) كه همه شركت كنندگان با بهترين لباس و آرايش و بيشترين طلا و جواهر, به خودنمايى به كنار آن آمده اند باشد, تبديل به ((ريا)), ((اسراف)) مى شود و ارزش معنوى آن را مى كاهد.
ب: اگر چه فرزندان ما براى رشد فكرى و پيشرفت درسى به لوازم بازى و لوازم التحرير نيازمند مى باشند, اما نوع و نحوه انتخاب و توجيه نكردن فرزندان مى تواند آثار نامطلوب به دنبال داشته باشد. افراط والدين در خريد لوازم بازى, لوازم التحرير و خوراكى هاى غيرمفيد ـ و چه بسا مضرـ موجب آن مى شود كه فرزندان ـ بويژه دختران ـ با تعريف همراه غرور و فخر فروشى براى همشاگرديها و دوستان خود, موجبات تحقير, توقع و حقارت آنها را فراهم آورند. از اين رو لازم است والدين و مربيان در تهيه اينگونه ابزار و لوازم موقعيت شاگردان كلاس و دوستان فرزندان خود را مراعات كنند و هر چه را كه آنها خواستند برايشان تهيه نكنند و زمينه تجمل گرايى را در فرزندان خود نابود نمايند.
ج: مادرى كه فقط به خريدن, پوشيدن لباس و تغيير نماى خانه و لوازم خانگى بويژه از نوع خارجى و لوكس بينديشد, علاوه بر بازماندن از هدف اصلى تربيت, ناتوانى و عدم غناى روحى و روانى فرزندان خود را تقويت كرده است زيرا اين فرزندان در محيط اطرافشان فقط با ارزشهاى مادى سروكار داشته و از ارزشهاى انسانى و اسلامى بى خبر مانده اند.

پي نوشت :

1 ـ آيه 172, سوره بقره.
2 ـ وسايل الشيعه, ج3, ص341.
3 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, خطبه193, ص303.
4 ـ اسرا, آيه16
5 ـ تحف العقول, ص208.
6 ـ امالى صدوق, ص250.
7 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, خطبه209, ص325.
8 ـ سيرى در نهج البلاغه, شهيد مطهرى, ص229.
9 ـ غذايى از غذاهاى بهشتى.
10 ـ سوره بقره, آيه61.
11ـاقتباس ازتفسيرنمونه,ج1,ص190.
12 ـ وسايل الشيعه, ج6, ص309.
13 ـ سوره بقره, آيه44.
14 ـ اصول كافى, ج1, ص44.
15 ـ تفسير صافى, ص350.
16 ـ بحار, ج103, ص244.

منبع: ماهنامه پيام زن


نسخه چاپی